مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
معناکاوی
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری هشام کلبی (204ﻫ.ق.)، به ویژه در کتاب الأصنام به عنوان مسیری برای فهم تاریخ نگاری اسلامی در سده های نخستین اسلامی، همچنان شایسته بازخوانی است. این نوشتار، با رویکرد معناکاوی کتاب الأصنام و تحلیل گفت وگوی متن با نویسنده و نیز تحلیل بافت اندیشه ای و فرهنگی زمانه متن، در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چرا کلبی در آغاز قرن سوم هجری به تولید چنین متنی در مورد بت های عرب جاهلی دست یازید؟
یافته های این پژوهش نشان می دهد که ابن کلبی متأثر از ضرورت احساس نیاز قومیّت عرب به هویت سازی و نیز به چالش کشیده شدن اصول عقاید اسلام به دستِ دیگر ادیان، به ویژه مسیحیان در سال های نخست سده سوم، کتاب الأصنام را نگاشت. او در این کتاب، ضمن بازنمایی تاریخ بت های عرب و بت پرستی آنها، به تثبیت حقانیّت الهیِ مفاهیم اسلامی و دفاع از نبوت و تبیین نقش بزرگ و تاریخی حضرت محمد(ص) در امحای بت پرستی در مقایسه با انبیای دیگر پرداخت و بر این اساس، یک هویت عربی اسلامی غرورآفرین برای قوم عرب پدید آورد.
معناکاوی طلاق از نظر زنان مطلقه شهر سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر معناکاوی طلاق از نگاه زنان مطلقه شهر سبزوار است. این پژوهش به روش کیفی انجام شده است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق با 15زن مطلقه در شهر سبزوار به دست آمده است. نتیجه پژوهش دستیابی به ده مقوله اصلی است؛ مقوله محوری که تمام مقولات را پوشش می دهد، « امتناع از تعامل » است.
مفهوم معناکاوی در اندیشه ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه نقادانه کریستوا تحت اصطلاح معناکاوی یا تحلیل معنایی را می توان تلفیقی از دو حوزة نشانه شناسی و روانکاوی تفسیر کرد. این نظریه که چارچوب عمده نقدها و دیگر آرای او بویژه در مورد سوژة سخنگو را شکل م یدهد، از حوز ههای گوناگون دانش از جمله نشان هشناسی و روانکاوی وام می گیرد، اما با وارد ساختن اصلاحاتی بر هر یک از آنها حاصل شده است. همچنین این نظریه می تواند کلید راهیابی به اندیش ههای کریستوا به عنوان فیلسوفی پساساختارگرا بویژه در تحلیلهای او در زمینه هنر و ادبیات باشد. مقاله پیش رو نیز به این مسئله م یپردازد که کریستوا چگونه این دو دانش را در نظریه تحلیل معنایی خود بویژه در حوزه هنر و ادبیات تلفیق م یکند. اگر نظم نمادینِ زبان را با خودآگاهی یکی بگیریم، م یتوانیم امر نشان هشناختی یا کورا را ناخودآگاه زبان بدانیم. بدین ترتیب کریستوا با تلقی تازه خود از نشان هشناسی که متفاوت از مفهوم و معنای استاندارد آن به عنوان علمِ نشانه ها و یا نظام نشان های است، میان نشان هشناسی و روانکاوی ارتباط برقرار میسازد و سعی دارد نظریه ای بر این پایه برای معناداری بویژه در هنر و ادبیات تدارک ببیند. نفوذ امر نشان هشناختی به درون زبان همانا بازگشت زبانِ سرکو بشده است. امر نشانه شناختی پیوسته به ساختار نمادینِ معنا نفوذ می کند و بنابراین سیالیت و عد متجانس را از نو در سوژة سخنگو/نویسنده بر پا م یسازد. همچنین امر نشانه شناختی، فرآیند آفرینش را از نو احیا م یکند و پی ششرط اساسی نظم نمادین است.
معناکاوی اثر ورود مسیح به بروکسل: شمایل مسیحی یا سرپیچی از آن؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۲
223 - 250
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، مطالعه اثر «ورود مسیح به بروکسل» بر اساس مؤلفه های نظری در تفکر ژولیا کریستوا است. به همین دلیل، مؤلفه هایی چون سرپیچی، امر نمادین، امر نشانه ای، تبادل امر نمادین، نشانه ای، معنازایی، بینامتنیت و فرایند معناکاوی بازخوانی می شوند. سؤال پژوهش این است: آیا اثر مذکور در زمره شمایل های مسیحی قرار می گیرد یا سرپیچی از آن محسوب می شود؟ برای پاسخ دادن به سؤال، با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی، ویژگی های بصری و معانی چندگانه اثر بیرون کشیده می شود. بررسی انواع سرپیچی ها در اثر و تمرکز بر تبادل امر نشانه ای و نمادین، قابلیت های زبان بصری انسور در اثر «ورود مسیح به بروکسل» مانند شیوه رنگ گذاری، نحوه قاب بندی خاص او با پیروی از عکاسی، استفاده وافر از ماسک ها و نقاب ها را برجسته می کند. واکاوی در روابط بینامتنی اثر، تغییر جایگاه مسیح، جابجایی زمان ظهور او در سال 1889 و تعویض مکان نمایش در بروکسل سده نوزدهم و اوایل سده بیستم را نشان می دهد. معناکاوی اثر نشان می دهد نمایش اشباح در پیش زمینه در کارناوالی از مضمون تهی شده، بیشتر از آنکه بازنمایی کلام کتاب مقدس باشد، نمایش «خروج» و سرپیچی است. خروجی که تفسیر تازه از دین و اضطراب از سلطه نقاب زدگان و ماسک داران یعنی اشباح بورژوازی و سلطه سرمایه داری را نشان می دهد. نتیجه اینکه به دلیل فاصله نقاشی مذکور از نص کتاب مقدس این اثر در راستای شمایل های مسیحی نیست و ضمن سرپیچی از آن ها، نوعی شمایل برای دوران مدرن بروکسل محسوب می شود.
کاربستِ الگوی معناکاوی کریستوا در خوانشِ شعری از رضا براهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
277 - 302
حوزه های تخصصی:
کریستوا از مهم ترین پژوهش گران در حوزه نشانه شناسی به شمار می رود. نشانه شناسیِ کریستوا تحت عنوان معناکاوی شناخته می شود. معناکاوی علاوه بر بررسی شبکه های دلالتی، به شبکه های غیردلالتیِ رانه محور نیز توجه دارد. به همین دلیل، در معناکاوی با دو وجه روبه رو هستیم: وجه نمادین و وجه ایمایی. وجه نمادین اساساً متوجهِ زبان، دلالت و قراردادهای اجتماعی است، اما وجه ایمایی متوجهِ رانه ها، سائق ها و عواطفی است که به نحوی وارد زبان شده اند. از آنجایی که به زعم کریستوا، شعر نوعی عصیان در برابرِ زبان است و بدین ترتیب امکانِ جریان یافتنِ وجه ایمایی را در بسترِ زبان فراهم می آورد، در پژوهش حاضر کوشیده شده است، شعری از رضا براهنی، به طور موردی، بر اساس الگوی وی بررسی شود. این بررسی نشان می دهد وجه ایمایی از طریقِ شگردهایی مانند اصوات مستقل، بی معنایی، قطع و سکوت، تکرار، وزن، هم آوایی و هم معنایی در بستر زبان پدیدار می شود. کاربستِ این الگو در زمینه شعرپژوهی از اهمیّت ویژه ای در نقد عملی برخوردار است.
کاربست داده های اسناد خانوادگی و خاندانی در پژوهش های تاریخی (رهیافت ها، الزامات و چالش ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
81 - 95
تاریخ نگاری سندمحور، رویکردی خُرد و جزءنگر به پدیدارهای تاریخی دارد. این رویکرد، واکنشی به ناامیدی از روایت های کلان از تاریخ است که به نادیده انگاشتن سهم عمده ای از عناصر تاریخی اقوام در راستای یکسان سازی تحلیل ها می انجامد. پژوهش حاضر پاسخ به پرسشی در زمینه شیوه ها، موارد استفاده و جایگاه این دست از اسناد در میان مراجع تاریخی است. بازنمایی اهمیت و اولویت اسناد خاندانی در مطالعات جامعه شناختی مورد رجوع این مطالعه می باشد که می تواند به تردید در برخی پیش فرض ها یا انگاره های مورد پذیرش محققان انجامد. ارائه شواهد و اسناد جدید و تفسیر آنها در این مطالعه پابه پای یکدیگر به پیش می روند و تفسیری نو از این اسناد بیان خواهد شد. روش مطالعه در این پژوهش توصیفی و تحلیلی بر مبنای منابع کتابخانه ای و استخراج داده های متنی اسناد خاندانی است که با ارائه رهیافت های علمی واکاوی می شود و در توصیف الزامات و چالش های پیش روی محققان این حوزه می کوشد. تاریخ نگاری مبتنی بر اسناد خاندانی به دریافت داده های تاریخی و فرهنگی که به ندرت در تواریخ و اسناد حکومتی و رسمی حضور داشته و کمتر در تیررس نقد و شناخت مورخان هستند، کمک خواهد کرد و کاوش در تبارشناسی اسنادی خاندان ها و یاری در ایجاد و توصیف اطلس تاریخی قوم نگارانه را وجه عمل خود قرار می دهد؛ درنهایت این پژوهش در حوزه روش شناسی کاربردی قرار می گیرد و می کوشد شیوه های برخورد و استفاده از داده های تاریخی و قومی اسناد خاندانی را تمرین کند.
معناکاوی سبک زندگی جوانان مصرف کننده مواد اعتیادآور در فرحزاد تهران: مطالعه کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
55 - 84
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف معناکاوی سبک زندگی جوانان مصرف کننده مواد اعتیادآورِ در فرحزاد تهران انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه جوانان مصرف کننده مواد مقیم پاتوق فرحزاد تهران بودند که از بین آن ها 35 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام گرفت. یافته ها: عوامل تاثیرگذار بر پیدایش و پویش سبک زندگی دل فریب اعتیادی و خودکشی خودخواسته شامل عوامل فردی و اجتماعی (شامل لذت جویی و حس کنجکاوی، پنداشت های غلط درباره مصرف مواد)؛ عوامل زمینه ساز، تداوم بخش و تشدیدکننده (شامل شرایط خانوادگی، اجتماعی، محیطی و اقتصادی)؛ و عوامل مداخله گر (شامل متغیرها و اختلالات روان شناختی و هیجانی، برچسب اجتماعی و پیامدها شامل احساس بی ارزشی، بی پناهی، شکست و خروج از زندگی معمولی) بودند. همچنین، راهبردها شامل معنابخشی به زندگی اعتیادی، مقاومت در برابر تغییر و تقسیم دردها با هم نوعان در پاتوق بود. نتیجه گیری: هم کنشی عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی و نهادی در پیدایش و معنادهی به سبک زندگی اعتیادی مشارکت کنندگان مؤثر بود. آنها با ناکامی در زندگی برای جبران تنهایی و انزوا به سبک زندگی دلفریب اعتیادی روی آورده و مرگ تدریجی و خودکشی خودخواسته را تجربه کردند. توجه به واقعیت های فراروی زندگی نوجوانان و جوانان، به خصوص ناامیدی و سرخوردگی های آنان به طور عمیق و فهم معنای زندگی از دریچه دید آنان، توصیه می شود.
جایگاه «تفسیر» و «تبیین» در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین گرایی و تفسیرگرایی دو جریان عمده در علوم انسانی هستند که اختلافات فراوانی میان فیلسوفان علوم انسانی پدید آورده اند. این مسئله با تعابیر مختلفی از قبیل علت گرایی و دلیل گرایی، علت کاوی و معناکاوی، قانون محوری و قاعده محوری و امثال آن بیان شده است. قرائت های مختلفی از جایگاه و رابطه این دو در علوم انسانی ارائه شده است. مسئله اصلی مقاله حاضر این است که آیا این ها دو کارکرد متعارض هستند یا دو کارکرد مستقل؟ یا اینکه یکی به دیگری قابل تحویل است؟ به تعبیر دیگر، آیا پذیرش تبیین در علوم انسانی ملازم با انکار تفسیر و بالعکس دفاع از تفسیر ملازم با انکار تبیین است؟ یا آنکه برای داشتن فهمی واقع بینانه از کنش های انسانی به هر دو نیاز داریم؟ در این نوشتار به روش تحلیلی و فلسفی ضمن نقد سه دیدگاه «عینیت تفسیر و تبیین»، «تبیین به جای تفسیر» و «تفسیر به جای تبیین»، از ایده ضرورت هر دو کارکرد برای کشف حقیقت و دسترسی به واقعیت در مطالعات کنش های انسانی دفاع کردیم و نشان دادیم که هیچ یک از این دو نمی تواند ما را از دیگری بی نیاز کند.
مهاجرت به مثابه ارزش (واکاوی معنایی مهاجرت از منظر اقدام کنندگان به مهاجرت های بین المللی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف شناخت معنای مهاجرت از منظر اقدام کنندگان به مهاجرت در پی مطالعه علل پنهان مؤثر بر تصمیم و اقدام به مهاجرت در ژرفای ذهن کنشگر ایرانی است. این مطالعه با رویکردی تفسیرگرا، اقدام به مهاجرت را حاصل درگیری فعالانه سوژه های معناساز با شرایط منتهی به تصمیم و اقدام به مهاجرت می داند و با رویکردی پدیدارشناسانه، مفهوم مهاجرت را همان گونه که در آگاهی کنشگران نشسته است، واکاوی می کند. در این پژوهش به روش پدیدارشناسی و مصاحبه عمیق، موضوع مورد نظر بررسی شده است. روش نمونه گیری هدفمند است و یافته ها به شیوه کلایزی تحلیل شده اند. مطابق یافته ها، اقدام به مهاجرت واجد ابعاد ذهنی و عینی است. بعد ذهنی مهاجرت به عنوان ارزشی اجتماعی نقش اساسی در انتخاب آن به عنوان راهکار برون رفت از شرایط نامطلوب ایفا می کند. همچنین این بعد ارزشی، نقش عمده ای در اقدام به مهاجرت دارد؛ ابزاری که پذیرش اجتماعی دارد و از مطلوبیت عام برخوردار است. نتایج نشان می دهد مهاجرت کردن جدای از اقدامی عملی و واقعیتی عینی که به انواع دلایل خرد و کلان فردی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انجام می پذیرد، به مثابه ارزشی اجتماعی در ذهن کنشگران برساخت شده است. در این ذهنیت، موفقیت در پذیرش و نهایتاً مهاجرت کردن پاداشی به شایستگی، استعداد و توانایی فرد اقدام کننده است.