فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۲۱ تا ۲٬۷۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
85 - 106
حوزههای تخصصی:
باتوجه به شکل گیری جریان های شناخت شناسانه ی متفاوت در شناخت هنر اسلامی، به نظر می رسد از آنجایی که حکمت معنوی اسلام در صورت و معنای هنرهای آن متجلی است، پژوهشگران درتبیین چیستی معماری اسلامی از وجوه مختلف آن غافل مانده اند. پژوهش حاضر باهدف مطالعه ی تطبیقی آراء تیتوس بورکهارت و الگ گرابار به دنبال تبیین چیستی معماری اسلامی است. سنت گرایان با رویکردی معناگرا، معماری اسلامی را در قالب قواعدی فراتاریخی و فرازمانی، متاثر از جوهره ی اسلام می دانند و تاریخ باوران با توجه به آموزه های فلسفه ی تاریخ هگل، معماری اسلامی را ادامه ی هنر بیزانسی و ساسانی می شمارند. با مفروض دانستن اینکه علیرغم تفاوت روش شناختی در رویکرد ایشان، معماری اسلامی را باتوجه به نقش مولفه ی دینی تبیین می کنند؛ سؤال این است تفاوت دیدگاه آنان چه تاثیری در تعریف شان از معماری اسلامی دارد؟ یافته ها نشان می دهد بورکهارت، شکل گیری معماری و عناصر آن را برگرفته از سنت های دین اسلام می داند؛ اما گرابار از اسلام به عنوان مولفه ای فرهنگ ساز در کنار مولفه های تاریخی و اجتماعی یاد می کند.
تحلیل انتقادی استدلال اختفاء الهی شلنبرگ از دیدگاه مایکل موری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از طرح برهان اختفای الهی توسط شلنبرگ، بسیاری از متألهان و اندیشمندان با روش های گوناگون به نقد این برهان پرداخته اند. شلنبرگ در استدلال خویش با تمرکز بر صفات خدای ادیان توحیدی به ویژه صفت عشق، پنهان بودن خدا را قرینه ای برای الحاد معرفی می کند و معتقد است خدای عاشق هرگز روا نمی دارد که بندگانش با ناباوری سرزنش ناپذیر دست و پنجه نرم کنند. مایکل موری، با استفاده از تئودیسه مبتنی بر اختیار که در توجیه شرور اخلاقی مطرح شده است در کنار تئودیسه مجازات الهی آگوستینی، تئودیسه ای به نام اجبار را ارائه کرده و با توجه به لزوم پرورش اخلاقی روح، به نقد برهان اختفاء الهی می پردازد. در این تئودیسه، نتیجه آشکارگی خداوند، مخدوش کردن اختیار آزاد انسان به لحاظ اخلاقی، و تحمیل و اجبار بشر برای انتخاب و انجام اعمال اخلاقی، و سلب قابلیت انسان برای پرورش روح است. در این نوشتار، ابتدا به بیان استدلال شلنبرگ درباره خفای الهی پرداخته و سپس نقدهای مایکل موری را بررسی خواهیم کرد.
مفهوم «فصل» در فلسفه ابن سینا و سهروردی و تکامل آن در فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«فصل» تنها مفهومی از کلیات خمس است که ذاتاً ماهوی نیست؛ نه جوهر است و نه عرض، بلکه به قول ابن سینا اعم المفاهیم است. اعم المفاهیم بودن «فصل» و خروج آن از مقولات، می تواند نمایانگر وجودی بودن این مفهوم باشد که البته ابن سینا به آن تصریح نمی کند. نزد سهروری مفهوم «فصل» اساساً به دلیل بساطتِ هویت نوری، جایگاهی در فلسفه او ندارد و در منطق نیز با نقد تعریف مشایی، اجزای حدی، یعنی جنس و فصل را قبول ندارد. صدرالمتألهین با در نظر داشتن انتقادات سهروردی به اجزای ماهیت و با الهام از ابن سینا، براساس اصالت وجود بر وجودی بودن مفهوم فصل تصریح می کند. نزد صدرالمتألهین صورت نحوه وجود شیء در خارج است که اعتبار بشرط لایی از آن که همان فصل است از سنخ مفاهیم فلسفی است، نه ماهوی. در این مقاله نشان داده می شود که فصل چگونه از جایگاه منطقی به جایگاه اصیل خود در فلسفه راه می یابد و از عوارض ذاتی وجود بما هو وجود می شود.
ارزیابی و نقد برهان اجماع عام بر اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان اجماع عام استدلالی عامه پسند است که بر پایه اعتقاد عموم انسان ها به وجود خداوند بنا شده است. گرچه به نظر می رسد این استدلال قوت و استحکام سایر براهین را ندارد، اما تا حد بسیاری موجه و پذیرفتنی است. شواهد فراوانی نشان می دهد که اکثریت انسان ها به وجود موجودی فراطبیعی اعتقاد دارند؛ تا جایی که بسیاری از فلاسفه و متکلمان از توافق همگانی و مشترک انسان ها به عنوان تأیید و پشتوانه برخی از نظرات و باورها استفاده کرده اند و متداول ترین اموری که، با این شیوه اثبات شده اند، «وجود خداوند» و «جاودانگی روح انسان» هستند. این پژوهش در پی پاسخ گویی به این پرسش هاست: تقریرهای این برهان علاوه بر توافق عام در اعتقاد به وجود خدا، چگونه بر خداشناسی و خداگرایی فطری تأکید دارند؟ چه شبهه هایی بر خود برهان و تقریرهای آن وارد شده است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که این برهان دو تقریر مشخص با روایت های متعدد دارد که هر کدام به نوعی به همگانی بودن اعتقاد به خداوند و خداگرایی فطری بشر تکیه زده اند. اگرچه اشکال هایی چون انکار عمومیت، رد فطری بودن برهان، اتکا به تمثیل و شبهه شرک و بت پرستی به این برهان وارد شده، ولی هر کدام به نوعی پاسخ داده شده و مورد بررسی قرار گرفته اند.
ماهیت فلسفه سینوی به چهار روایت معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
209 - 229
حوزههای تخصصی:
طبق تفسیر متداول از تاریخ فلسفه اسلامی، ابن سینا در کنار فلاسفه ای چون شیخ اشراق و ملاصدرا به عنوان نمایندگان سه جریان عمده فلسفی جهان اسلام، یعنی فلسفه مشاء، اشراق و متعالیه شناخته می شوند. این مقاله بیش از آنکه وارد متن منازعات و مسائل فلسفی ناظر به فلسفه سینوی و اسلامی شود، از افق مباحث فلسفه شناسی (Metaphilosophy) و تاریخ نگاری فلسفه (Historiography of philosophy) به رویکرد شناسی تفاسیر از ماهیت فلسفه سینوی با توجه به مقولات فلسفه معاصر غربی و تامل در باب منطق تحول این رویکردها می پردازد. می توان از چهار نوع خوانش فلسفه اسلامی و به تبع آن فلسفه سینوی یعنی تفسیر هانری کربن (تفسیر اشراقی)، تفسیر اتین ژیلسون (تفسیر اروپامحور)، حائری یزدی (تفسیر تحلیلی) و محمد عابدالجابری (تفسیر ایدئولوژیک) سخن گفت و به تحلیل و مقایسه این دیدگاهها پرداخت. در پایان ضمن اشاره به مبانی و لوازم هر یک از این رویکردها نشان داده خواهد شد که مطالعات فلسفه اسلامی (و به ویژه سینوی) در ایران معاصر، اگر با التفات به این سنخ مباحث و رویکردها باشد مسیر خود را خودآگاهانه تر و البته ناظر به مسائل انضمامی فرهنگ معاصر دنبال خواهد کرد.
بررسی و تبیین نظریهٔ عدالتِ عام در دیدگاه توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدالتِ عام فضیلتی است که افراد را به نظم و خیرات جمعی دعوت می کند تا به وسیله آن به سعادت برسند. مقاله حاضر به بررسی و تبیین نظریه عدالتِ عام و خیر مشترک و نقش آن در جهت دهی و تنظیم قانون از دیدگاه توماس آکوئیناس می پردازد. آکوئیناس - با تأسی از ارسطو و الهیات مسیحی - عدالتِ عام را فضیلتی عام می داند که دارای موضوع خاص، یعنی «خیر مشترک» است. عدالتِ عام همان فضیلت است که از جهت محتوا و جوهر با فضیلتْ یکسان و از جهت مفهوم یا صورت با آن متفاوت است. نظریهٔ عدالتِ عام در آکوئیناس هم به نوعی دِین قانونی(الزام به رعایت قانون جامعه) را فرمان می دهد و هم به نوعی دِین اخلاقی(الزام به رعایت فضیلت اخلاقی) را در دستور کار خود دارد. این نظریه مدِّ نظر آکوئیناس در جامعه ای معنا پیدا می کند که در آن اگر حاکم قانون وضعی را بر اساس قانون الهی و قانون طبیعی درستْ تدوین و ترویج کند، معیار این نظریه را برآورده می کند. بنا براین ، نظریهٔ عدالتِ عام - در نهایت - به قصد حاکم و نوع حکومتی وابسته است که در آن جامعه در جریان است تا افراد را به خیرات مشترکشان هدایت کنند و به سعادت حقیقی شان برساند.
رویکرد تمثیلی در معرفت شناسی تکاملی: نقد و بررسی دیدگاه مایکل روس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
153-183
حوزههای تخصصی:
دو رویکرد اصلی در معرفت شناسی تکاملی وجود دارد: رویکرد تمثیلی یا اسپنسری، رویکرد تحت اللفظی یا داروینی. در رویکرد نخست تلاش برای نشان دادن این است که فرایند رشد فرهنگ و علم، شبیه به فرایند اصلی رشد جانداران در زیست شناسی و بر اساس انتخاب طبیعی است، در حالی که در رویکرد دوم تلاش برای نشان دادن این است که نه تنها رشد و تکامل فیزیکی حیوانات و انسانها، محصول و نتیجه انتخاب طبیعی است، بلکه رشد ساختارهای ذهنی آنها نیز محصولِ انتخاب طبیعی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا مدعا و استدلال های روس در رد رویکرد تمثیلی از قوّت کافی برخوردار است یا نه. اندیشمندان زیادی از این رویکرد حمایت کرده اند، از جمله کارل پوپر، توماس کوهن، استفن تولمین، دونالد کمبل و دیوید هال. روس بر این باور است که اگرچه میان رشد موجودات زنده و رشد معرفت بشری شباهت هایی وجود دارد، لکن تفاوت های قابل توجهی در پیشرفت و روند تصادفی میان آنها نیز وجود دارد که باعث می شود این رویکرد با شکست روبرو شود. ما در این نوشتار با مدعای روس مبنی بر ناکارآمد بودن معرفت شناسی تمثیلی موافقیم، اما بر این باوریم که استدلال های وی در نفی دیدگاه پاره ای از معتقدان به معرفت شناسی تمثیلی همچون کوهن و کمبل از قوت کافی برخوردار نیست.
On the Soul’s Hierarchization: From Aristotle via Heidegger to Phenomenology of Life(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
223 - 238
حوزههای تخصصی:
Based on Aristotelianism, philosophies in Islam, Christianity, Judaism, and traditional phenomenology, Martin Heidegger and late Max Scheler, shared a conceptual understanding of the soul. The plant’s soul – a worldly stage of the individualization of universal creativity - unfolds via the animal towards the human and beyond. The Phenomenology of Life philosophy (Anna-Teresa Tymieniecka) enmeshed the ontopoiesis of the vegetative beingness into the unity-of-everything-there-is-alive, thereby overcoming the discommunicative hierarchization of the soul. An eco-cosmological following of „the plant’s“ ontopoiesis will have to base its understanding not only on the communicative creativity of „the plant“ but on its inseparable interwovenness into the web of life, thereby also taking into consideration newest botanical studies which brought to light insights into so far unknown „intelligence“ of plants.
«مقایسه ایده هلد و هابرماس درباره امکان جایگزینی یک الگوی دموکراسی مطلوب با دموکراسی لیبرال»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جهانی شدن»، بسیاری از مفاهیم کلیدی سنتی سیاست را دگرگون کرده است. یکی از این مفاهیم، «دموکراسی» است. هلد و هابرماس نسبت به دموکراسی در عصر جهانی شدن، توجه ویژه ای مبذول داشته اند. با توجه به تحولاتی که در عصر جهانی شدن رخ داده است، هلد و هارماس کوشیده اند که به ترتیب الگوهای «دموکراسی جهان وطنی» و «دموکراسی مشورتی» را جایگزین دموکراسی لیبرال کنند. هدف این مقاله آن است که نشان داده شود چگونه هابرماس و هلد کوشیده اند تا مدل دموکراسی پیشنهادی خود را جایگزین الگوی لیبرال دموکراسی نمایند. هابرماس با تکیه بر سه نظام «دولت»، «اقتصاد» و «جهان زیست» و مفاهیم «حوزه عمومی» عقلانیت و کنش ارتباطی و هلد از طریق بازسازی نظم جهانی کنونی این کار را انجام می دهند. یافته های این مقاله بیانگر آن است که تلاش هر دو متفکر برای دستیابی به هدف موردنظر، به دلایلی از جمله محافظه کارانه بودن ساختار فکری هلد و در نتیجه تمایل وی به حفظ وضع موجود از یک سو و توجه بیش از حد خوش بینانه هابرماس به اجماع و عقل گرایی از سوی دیگر، به نتیجه نرسیده است. این مقاله به لحاظ روش و محتوا، توصیفی- تحلیلی است و داده های مورد نیاز به شیوه کتابخانه ای به دست آمده است.
نیچه و صائب: دو متفکر خردستیز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
395 - 422
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم اندیشه خرد ستیز دو متفکر از دو فرهنگ کاملاً متفاوت یعنی یک متفکر و شاعر ایرانی یعنی صائب تبریزی و یک متفکر و فیلسوف آلمانی یعنی نیچه را از منظر اندیشه خردستیزانه شان و و تجمیدشان از شور و سرمستی مورد بررسی و تطبیق قرار دهیم. نیچه با تقدم بخشیدن به عناصر دیونوسیوسی در مقابل عناصر آپولونی به مخالفت با عقل برخاسته و صائب نیز تحت تأثیر سبک هندی و بامضامینی نظیر گران جانی عقل؛ ناقص بودن؛ مغرور بودن؛ ضعف و ناتوانی؛ گرفتار و مقیّد ساختن؛ افسونگری؛ کشمکش آفرینی؛ غم انگیزی در اشعار خود به پیکار رفته است. نیچه و صائب هر دو شدیداً تحت تأثیر سنت بودیسم هندی و سبک هندی در شعر بوده اند و در این سنت عقل ناتوان از فهم ماهیت واقعیت و زندگی آدمی معرفی شده است. برای نشان دادن شباهت فکری این دو متفکر مقاله را به دو قسمت تقسیم کرده ایم. در قسمت اول به خردستیزی نیچه و در قسمت دوم به خرد ستیزی صائب پرداخته ایم و در بخش نتیجه به ارزیابی این موضوع در قالب نمودار نزد این دو متفکر پرداخته ایم. در این نوشته سعی کرده ایم در وهله نخست از منابع اصلی این دو متفکر استفاده نماییم و سپس از مفسران اندیشه این دو متفکر بهره بجوییم.
نقد فلسفه همسخنیِ مارتین بوبر و پی آمدهای آن در حوزه تعلیم و تربیت کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان مفاهیم جدیدی که در اوایل قرن بیستم در حوزه ی تعلیم و تربیت مطرح شده بودند، مفهوم «دو طرفه بودن» (Gegenseitigkeit) فرایند آموزش چالش های بسیاری را به همراه داشته است؛ بسیاری از مربیان با انتقاد از این مفهوم، اظهار داشتند که معلم باید به تنهایی فرایند آموزش را رهبری کند و شاگردان نمی توانند و نباید نقشی در این فرایند ایفا کنند. بوبر ضمن اشاره به این مطلب که به منظور حفظ رابطه ی آموزشی، باید فاصله ی امنی بین معلم و شاگرد وجود داشته باشد، آموزه ی «تعلیم و تربیت مبتنی بر دیالوگ» را مطرح می کند؛ به عبارت دقیق تر، وی نسبت آموزشی را نوعی« رابطه ی من تو یک طرفه» می خواند. حال پرسش اینجاست که با توجه به این که بوبر «رابطه ی من- تو» را یک رابطه دو طرفه می داند، چگونه می تواند از رابطه ی میان معلم و شاگرد تعبیر به «رابطه ی من تو» کند و در عین حال از یک طرفه بودن آن سخن بگوید؟
واکاوی نگرش های فلسفی اخوان در «خوان هشتم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
268 - 288
حوزههای تخصصی:
«خوان هشتم» اخوان ثالث، بازسازی فضای ایران باستان است و در آن توجّه ویژه ای به فلسفه زردشت شعر شده است. اخوان در این شعر، به سرانجام زندگی و فلسفه اصالت وجود قهرمانان نگاهی متفاوت از نگاه معمول فلسفه اصالت وجود و پوچ گراییِ غرب دارد؛ وی درصدد احیای فرهنگِ ایران باستان و فلسفه و آیین زرتشت و مزدک است تا با این دیدگاه به عدالت اجتماعی، دادگری حال و گذشته معنایی متفاوت بدهد. از نظر اخوان، دیدگاه، اندیشه، هستی و مرگ قهرمان داستان با دید معمول غرب فرق دارد. از سویی دیگر، هم ریشه بودن اسطوره های دینی- فلسفی هند و اروپایی و ایرانی سبب گردیده است تا رگه هایی از فلسفه غرب نیز در شعر وی برجسته شود؛ از دیدگاه قهرمانان شعر، هستی، جاوید و وابسته به اهورامزداست و آنان «زندگی» را در برابر «نا- زندگی» قرار می دهند که آن هم بخشی از هستی است، برخلاف اگزیستانسیالیست های غربی و پوچ گرایان که انسان را به «خود رها شده» و زندگی را پوچ می انگارند. وی این گونه بر پوچی روزگار خویش غلبه می کنند و به زندگی معنا می دهد. در این پژوهش، تناقض گویی های اخوان در خصوص گذشته ایران باستان نیز مورد مداقّه قرار گرفته است.
سوژه بودن به واسطه شجاعت اندیشیدن و پرسشگری از جایگاه خود و دیگری
حوزههای تخصصی:
آرنت سه فعالیت بنیادین بشری را در یک مقوله بزرگتری به اسم لاتینی (vita active) به معنی زندگی وقف به عمل یا زندگی عملی قرار می دهد: زحمت (labor)، کار (work) و کنش یا عمل (action). تفاوتی که جهان مدرن با جهان باستان دارد این است که ما به جای اینکه کنش را مرکز زندگی خود قرار دهیم، کار و زحمت را جهانی و عمومی کردیم، در حالی که برای یونانی ها و رومی ها و به طورکلی دنیای باستان، کنش در فضای عمومی بوده که اهمیت درجه اول داشته؛ اما در دنیای مدرن، اقتصاد بازار و انباشت سرمایه و مسئله ملک و ثروت در فضای خصوصی جای اینها را گرفته است. به قول آرنت، کنش انسانها باید به گونه ای باشد که بتواند تبدیل به یک قصه پرمعنا شود. انسانها در فردگرایی خود نمی توانند قصه گو باشند؛ چون در آن ساحت پروژهای برای با هم زیستن ندارند. انسانها اگر فقط بخواهند سازنده و صنعتگر (homofaber) باشند، نمی توانند معنا بسازند و حسی از واقعیت داشته باشند. امر اجتماعی از امر روانی جدایی پذیر نیست و انسانی که بخواهد سوژه زندگانی خویش شود، باید مسئولیت زیست اجتماعی و روانی خود را بپذیرد. به تعبیر شاملو، انسان دشواری وظیفه است. ازاینرو هر وقت به مسئله جامعه و تحولات سیاسی پرداخته میشود، مسئله روان نیز اهمیت پیدا میکند. هر حادثه ای که در سطح فردی و اجتماعی جراحت زا می شود، می تواند برانگیزاننده تجربه جراح های روانی هضم نشده در تاریخچه فرد یا تاریخ آن جامعه باشد. . جایی که فرد شروع به واکنش درباره خودش می کند و مسئله وی تبدیل به پرسشگری می شود؛ در ارتباط با جایگاه سوژگی خودش، جایگاهی که برای مستحکم و پیوسته نگه داشتن اشتیاق و تمنای دیگری وجود دارد و همینطور پناه بردن به شک و تردیدهایی که می توانند از وی مراقبت کنند. انسانها بدون زحمت و کار میتوانند زندگی کنند؛ اما بدون کنش نمیتوانند. یعنی می توانند به درجهای از زندگی برسند که زحمت را به عنوان یک امر حیاتی کنار بگذارند؛ اما نمی توانند کنش خود را کنار بگذارند؛ چون انسانها به آزادی و خلاقیت احتیاج دارند.
پرسش باز مور و هنجارمندی اخلاقی؛ نقد پل بلومفیلد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
257 - 288
حوزههای تخصصی:
مور (1903) در استدلال پرسش باز ادعا می کند که مفهوم «خوب» را نمی توان بر اساس مفاهیم دیگر اعم از مفاهیم طبیعی و غیر طبیعی تعریف کرد. پل بلومفیلد (2006) به تبعیت از داروال-گیبارد-ریلتن (1992) تقلیل ناپذیری مفهوم خوب را مبتنی بر هنجارمند بودن این مفهوم تبیین نموده است. بر اساس این ایده، مفهومِ «خوبی»- بر خلاف مفاهیم دیگری که معمولاً در تعریف خوبی بیان می گردد، مثل مفهومِ «لذت بخش بودن»، ویژگیِ راهبر کنش بودن را داراست. افزون بر این بلومفیلد هنجارمندی مفهوم خوب را قابل قیاس و شبیه به هنجارمندی معناشناختی می داند. مطابق استدلال پیروی از قاعده ویتگنشتاین معنا هنجارمند است به این اعتبار که معانی الفاظ واجد خصیصه راهبری کنش هستند و به بیان دیگر معانی واژگان کاربست آنها را در زبان به نحوی هنجاری مقیّد می کند. هدف اصلیِ ما در این مقاله بررسی ادعای بلومفیلد و مقایسه هنجارمندی در حوزه اخلاق با هنجارمندی معناشناختی است. بدین منظور ابتدا به ایضاح استدلال پرسش باز مور و سپس به توضیح هنجارمندی معناشناختی خواهیم پرداخت. پس از آن برهان بلومفیلد را بازتقریر خواهیم کرد و در پایان استدلال خواهیم کرد که بر خلاف نظر او هنجارمندی در حوزه اخلاق با هنجارمندی معناشناختی شباهت ندارد.
درآمدی بر نظریه شهود عقلی استاد یزدان پناه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«شهود عقلی» در فلسفه و حتی عرفان نظری دارای کاربردهای گسترده و اثرگذار است. کاربرد این نظریه در فلسفه و ذیل مبحث تحلیل فرآیند ادراک تبیین می شود و بر اساس آن نقدهایی که از حیث معرفت شناختی بر نظریه علامه طباطبایی (ره) وارد است، بر این نظریه راه ندارد. «شهود عقلی» با تبیینی که در این مقال از نظر خواهد گذشت، از نوآوری های استاد یزدان پناه به شمار می آید که پرداختن به همه ابعاد آن مجالی وسیع و تحقیقی جامع را می طلبد.
رواداری ادعای ادیان توحیدی بر ناحق بودن سایر ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله در نظر است نشان داده شود که ادیان توحیدی که به وجود خداوند و رخداد معاد باور دارند می توانند ادیانی که این دو واقعیت را تکذیب می کنند از دائره حقانیت بیرون بدانند چرا که این دو باور ناظر به واقعیتهایی ابژکتیو است نه اموری سوبژکتیو که مبنای ادعا و استدلال کثرت گرایان است. سپس دوشرط اساسی دینداری یعنی پرستش و رفتارهای مبتنی بر اخلاقیات تبیین خواهد شد. از آنجا که اعتقادات و رفتار دین مدارانه باورمندان به ادیان مختلف تحت تاثیر عوامل جبری بسیاری است لذا در خصوص درست و غلط بودن زندگی مومنانه آنها نمی توان بسادگی قضاوت کرد ودر این زمینه نه می توان از کثرت گرایی دفاع کرد و نه انحصارگرایی. اما تنوع غیر اختیاری زندگی های مومنانه منافاتی ندارد با آن که باورهای بنیادین هر دین را بتوان در معرض ارزیابی عقلانی قرار داد و هرکس با محدودیتهای خود بتواند درست ترین مسیر دینی را انتخاب کند. لذا دینی که بیشترین توفیق را بتواند در تجزیه و تحلیل عقلانی بدست آورد می تواند انحصارگرایانه از درست بودن خود در برابر سایر ادیان و مذاهب سخن بگوید.
تحلیل و بررسی معجزه به مثابه معضل شر از دیدگاه جیمز کلیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معضل شر و مسئله ی معجزه، از مسائل فلسفه ی دین است که در غرب و شرق موجب پیدایش انواع چالش های جدی گردیده است. کلر معجزه را به مثابه ی معضل دانسته است و آنرا به منزله ی مسئله سوم شر مطرح ساخته است. کلر دو هدف کلی را برای معجزه ازهم متمایز می سازد:برخی معجزات معرفتی و برخی دیگر عملی هستند. به باور کلیر، احتمال وقوع معجزات به هر دو معنای مسئله ی شر را تقویت کرده و با توجه به صفاتی همچون قادر و عالم مطلق و نیک-خواهی محض خداوند آن را به یک معضل تبدیل می کند. ازنظر متکلمین مسلمان اولا معجزه از جهت خرق عادت هر چند با روش مرسوم علوم تجربی نوین وفهم متعارف که گاهی ازآن به قوانین طبیعت تعبیر میشود، قابل تبیین نیست، ولی با این وجود اینکه مدعی شود معجزه باید قانونی از قوانین طبیعت را نقض کند، آنگونه که در تلقی متفکران جدید مغرب زمین رایج بوده است، ضروری به نظر نمیرسد، زیرا معجزه صرفا با قوانین علوم تجربی وبا تجربه عادی وروزمره انسان مخالف است، نه اینکه خارج از قانون وقواعد عقلی-فلسفی باشد. ثانیا، معجزه حجت عمومی خداوند است و آن نه تنها برای فرزانگان سودمند است، بلکه برای همگان مفید وحجت آن غیر قابل انکار است.
تبیین و نقد رویکرد پارادایمی در اندیشه های تربیتی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
166 - 188
حوزههای تخصصی:
انجام مؤثر فعالیت های تربیتی مستلزم کسب نظریه های تربیتی است. در طول تاریخ از گذشته تا به امروز نظریه های متعددی در حوزه ی تعلیم و تربیت پدید آمده است. درک و فهم این نظریه ها کار ساده و آسانی نیست. بنابراین سؤال اساسی در مطالعه ی آرای تربیتی، چگونگی درک و فهم نظریه های تربیتی یا به عبارتی، نظریه شناسی تربیتی است. رویکرد پارادایمی ازجمله رویکردها در نظریه پردازی و یا نظریه شناسی می باشد که می تواند ما را در خوانش و درک اندیشه ها، خصوصاً اندیشه های تربیتی کمک کند. دیدگاه پارادایمی در تبیین نظریه های علمی این است که در شکل گیری نظریه ها ازجمله نظریه های تربیتی، باورها و مفروضات اساسی و به عبارتی دیگر «پارادایم» نقش مهمی دارند. اوصاف پارادایم ها از سه رکن اساسی هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی برخوردارند. تعلیم و تربیت نیز مانند پارادایم ها دارای سه مؤلفه اساسی از قبیل اهداف، محتوی و روش های آموزش هستند. مؤلفه های تربیت از طریق بررسی و تحلیل عناصر پارادایم ها به دست می آیند. نظریه های تعلیم و تربیت را با توجه به ملاک زمان می توان در سه پارادایم پیشامدرن، مدرن و پسامدرن مورد بررسی و تحلیل قرار داد. در این پژوهش، نظریه های تربیتی با رویکرد پارادایمی در سه پارادایم یاد شده مورد مطالعه قرارگرفته اند. روش مطالعه توصیفی-تحلیلی است.
تحلیل گفتمان روایی در رساله عقل سرخ سهروردی؛ بستری برای الگوسازی الهیات روایی در سنت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
225 - 242
حوزههای تخصصی:
روایت یکی از مهم ترین گفتمان های عصر امروز در حوزه زبانشناسی که به دنیای فلسفه و الهیات نیز ورود پیدا کرده است. سنّت الهیات مسیحی چند دهه است که تلاش می کند اهمیت روایت را در بازخوانی قرائت خود از کتاب مقدّس نشان دهد. این بازخوانی از کتاب مقدّس ریشه در جهان شمولی روایت در همه ابعاد زندگی دارد. از جمله این تأثیر بازخوانی ایجاد تجربه همزیسته برای مؤمنان است تا بتوانند همراه با عیسی مسیح فهم غیرانتزاعی از آموزه ها داشته باشند. در این مقاله ضمن اشاره مختصر به الهیات روایی تلاش می کنیم تا نشان دهیم بستر روایت بر حکمای مسلمان همچون سهروردی مترتب بوده است. سهروردی با تأکید بر حضور خویشتن در رسائل خود مانند عقل سرخ تلاش می کند تا سنّت ایران زمین را به مؤلفه های اسلامی پیوند زند. او با مرافقت خویش با جهان شمولی گفتمان روایی در آثار منثور خود، مخاطب را آماده تجربه همزیسته ای می کند که در این تجربه او بتواند از فهم نظری آموزه ها اسلامی به درک رخداد مترتب بر خویش گذر کند.
بررسی مقایسه ای موضوع فلسفه اولی در فلسفه فارابی و حکمت متعالیه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محوریت «موجود» درفلسفه ارسطو و بتبع آن درفلسفه فارابی، به «وجود» در حکمت متعالیه ملاصدرا تحول یافت. بر همین اساس، مسئله اصلی این پژوهش، تبیین تطور موضوع فلسفه از «موجود» به «وجود» است. در مرحله بعد بررسی عوامل این تطور، مورد توجه است. ماحصل این مطالعه مقایسه ای، آن است که هرچند فارابی با انتخاب «موجود بما هو موجود» به عنوان موضوع فلسفه، توانست از تنوع نظرات شارحان ارسطو (درمورد مواضع چهارگانه ارسطو) فاصله بگیرد، ولی بدلیل درهم تنیدگی معنای وجود و ماهیت، به حقیقت وجود راه نیافت، اما ملاصدرا با استعانت از نظریه بنیادین اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود و در نتیجه اتخاذ عینیت و اتّحاد وجود و ماهیت و گذر از تمایز وجود و ماهیت سینوی و تفکیک حقیقت وجود از مفهوم آن، تبیین متفاوتی از موضوع فلسفه ارائه نمود و حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار داد و به این ترتیب موضوع فلسفه از «موجود» به «وجود»، انتقال یافت. هرچند در فلسفه صدرا، بدلیل اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، «موجود» و «وجود» (در مسئله موضوع فلسفه)، غالبا به یک معنا بکار می روند و هر دو به حقیقت وجود، دلالت دارند.