مقالات
حوزه های تخصصی:
ایلات و عشایر ایران تا پیش از فروپاشی کامل قدرتشان از بازیگران تأثیرگذار در رخدادهای سیاسی و اجتماعی کشور بودند. نهضت ملی شدن صنعت نفت و در پی آن کودتای 28 مرداد 1332 و موضع گیری های رهبران ایلات ایرانی در برابر آن از اهمیت زیادی برخوردار است. اگرچه نهضت ملی شدن صنعت نفت از موضوع های درخور نگرش پژوهشگران بوده، این پژوهش ها بیشتر درباره فرایند ملی شدن نفت و کودتا انجام گرفته و به موضع گیری نیروهای محلی در برابر آن کمتر توجه شده است. نظر به این کاستی، پژوهش حاضر بر مطالعه موردی ایل قشقایی و تبیین علل پشتیبانی رهبران آن از نهضت ملی شدن صنعت نفت، دکتر مصدق و مخالفت با کودتای 28 مرداد تمرکز دارد. مقاله در تلاش برای پاسخ به دو پرسش زیرست: 1. دیدگاه ها و موضع گیری های رهبران قشقایی نسبت به ملی شدن صنعت نفت چه بوده است؟ 2. چه عواملی بر اتخاذ این دیدگاه ها و موضع گیری ها تأثیرگذار بودند؟ در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که پشتیبانی ایل قشقایی از مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بر سه محور استوار بوده است: الف) نگرانی از قدرت یابی دوباره اقتدار گرایی پهلوی و تکرار احتمالی الگوی رابطه دشمنانه دولت با ایلات در دوران رضاشاه؛ ب) روابط دوستانه و عاطفی دیرین رهبران قشقایی با مصدق؛ و ج) باور رهبران قشقایی به همیاری هویت ایلی با هویت ملی و ترجیح منافع ملی بر منافع ایلی. پژوهش کنونی از لحاظ نظری بر نظریه سطح تحلیل هویتی و همگرایی هویت های اجتماعی با هویت ملی تکیه می کند تا نشان دهد هویت ایلی در ایران به عنوان یک هویت اجتماعی تعارضی با هویت ملی یا سطح تحلیل هویت ملی ندارد. برای آزمون فرضیه و درک رویدادهای تاریخی از روش تحلیل محتوای مفهومی کیفی اسناد دربرگیرنده خاطرات و نامه های رهبران قشقایی، تاریخ شفاهی و دیگر شواهد موجود و استدلال های ارائه شده پژوهشگران مسائل ایران در متون فارسی و انگلیسی استفاده خواهد شد. همچنین پژوهش از نظریه همکاری و همیاری متقابل میان ایلات و دولت پیروی می کند که ایلات را نه به عنوان جوامع بسته و دارای هویت های ویژه فرهنگی و سیاسی، بلکه جوامعی در نظر می گیرد که اشتراکات فرهنگی زیادی با محیط ملی داشته و رابطه اش با دولت مرکزی نه بر تعارض و تضاد، بلکه بر همکاری و همیاری متقابل نهاده شده است.
بازخوانی ساختارگرایانه دیالکتیک زیربنا و روبنا در حکومت مندی عهد اردشیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عهد اردشیر از نوشته های مطرح در مورد چگونگی حکمرانی با در نظر گرفتن مصالح حکومت در دوره ساسانی است که منسوب به اردشیر، بنیانگذار این سلسله است. این اثر اندرزهایی را به پادشاه در مورد کسب، حفظ و تثبیت قدرت یادآور شده است. اردشیر در اثر خود درصدد است تا از ابزارهای مختلفی مانند خرد واقع گرایانه، بهره گیری از قوه قهریه، ایجاد اشتغال، دین و فره ایزدی که جنبه زیربنا و روبنا در امر حکومت مداری دارند، به شیوه مطلوبی استفاده کند. او بر آن است تا به آیندگان خود بیاموزد که حاکم در چه مواقعی باید از زور به عنوان ابزار زیربنایی و یا از دین به عنوان روبنای ایدئولوژیکی حکومت بهره گیرد. اردشیر ضمن وانمایی انواع ابزارهای زیربنایی و روبنایی در امر حکومت مداری، نسبت استفاده از آن را در موقعیت های متفاوتی که حکومت با آن روبه روست، مورد توجه قرار می دهد. پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که چه رابطه ای در حکومت مندی عهد اردشیر میان روبناهای ایدئولوژیکی حکومت و زیربناهای پایه ای مانند کاربرد زور و دیوان سالاری برقرار است؟ در فرضیه بیان می شود که از دیدگاه اردشیر، میان زیربنا و روبنا در نظام سیاسی موردنظر او، رابطه ای پیوسته و اندام وار برقرار است. با بهره گیری از چارچوب نظری زیربنا و روبنای آلتوسر، رابطه اندام وار میان روبناهایی مانند دین، دادگری و فره ایزدی و زیربناهایی مانند زور، دیوان سالاری و ایجاد شغل با بهره گیری از روش هرمنوتیک ساختاری که ناظر بر دو وجه ساختاری و هرمنوتیکی است، تحلیل و بررسی می شوند. روابط میان روبناهای ایدئولوژیکی و زیربناهای پایه ای در عهد اردشیر، مبتنی بر نوعی رابطه اندام وار است.
تأثیر فرهنگ سیاسی بریتانیا بر خروج از اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خستگی و آسیب های ناشی از جنگ های جهانی، اروپا را بسان بیماری رو به مرگ تبدیل کرد، اما راه چاره بی درنگ در تلاش برای همگرایی کشورهای دوست و دشمن اروپا در سازوکاری منطقه ای جست وجو شد. اتحادیه اروپا به عنوان نماد وحدت، همکاری و همگرایی با گرایش های واگرایانه و گریز از مرکز روبه رو شده و برگزیت را می توان نقطه اوج موج گرایش های جدایی طلبانه دانست که همگرایی اروپا را بیش ازپیش به چالش کشیده است. نتیجه همه پرسی 23 ژوئن 2016 از انگلیسی ها شوک بزرگی به اتحادیه اروپا وارد کرد. پیش بینی می شد که پرونده خروج بریتانیا از این اتحادیه، با تلاش های دیوید کامرون و اخذ امتیازهای چهارگانه بسته شود، اما 52 درصد رأی دهندگان بریتانیایی با انتخاب برگزیت با پایان بخشیدن به عضویت 42 ساله کشور خود در اتحادیه اروپا موافقت کردند. در این زمینه پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه رویکردها و جهت گیری های بریتانیا در برابر اتحادیه اروپا از فرهنگ سیاسی این کشور تأثیر پذیرفته و یا خواهد پذیرفت؟ برپایه این استدلال که فرهنگ سیاسی به عنوان بخشی از هویت ملی و سیاسی کشورها، تعیین کننده تعریف و دیدگاه های ویژه آنان درباره منافع ملی است که به برساخت کنشگری ویژه در عرصه سیاست خارجی منجر می شود، در فرضیه پژوهشی بیان می شود که فرهنگ سیاسی بریتانیا به شکل محافظه کارانه ای بر سیاست واگرایی آن از اتحادیه اروپا تأثیرگذار بوده است. برای تبیین پدیده برگزیت، و شناخت رابطه بین فرهنگ سیاسی و سیاست خارجی بریتانیا در برابر اتحادیه، از روش تحلیل رویدادهای تاریخی و سخنرانی های برخی از مقام های دولتی و نیز بررسی یافته های همه پرسی ها و نظرسنجی های مرتبط با برگزیت، و از چارچوب نظری سازه انگاری استفاده شد. نوع فرهنگ و به ویژه فرهنگ سیاسی مردم بریتانیا در شکل گیری سیاست واگرایانه این کشور درباره اتحادیه تأثیر بسزایی داشت. با وجود برگزیت، این کشور همچنان در تلاش برای رسیدن به جایگاه یک قدرت بزرگ تأثیرگذار بر سیاست جهانی بوده است.
بنیان های نظریه سازه انگارانه اقتصاد سیاسی بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست و اقتصاد در رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگرند، سیاست قاطعانه بر سرنوشت اقتصاد جهانی تأثیر می گذارد و اقتصاد نیز تأثیر بسیاری بر سیاست بین الملل و جهانی دارد. درهم تنیدگی اقتصاد و سیاست رشته آکادمیک اقتصاد سیاسی بین الملل را با مرزهای انعطاف پذیر آن شکل داده است. امروزه بازارها جهانی شده اند و همکاری و یا تضاد منافع از واقعیت های آشکار عرصه اقتصاد سیاسی است. ازاین رو نظریه پردازی اقتصاد سیاسی بین الملل– بررسی کننده رابطه میان دولت ها و بازار– نیز پا را از دنیای نظریه های متعارف فراتر گذاشته و نظریه هایی مانند سازه انگاری، پست مدرنیسم، انتقادی، فمینیسم و محیط زیست گرایی مورد توجه قرار گرفته اند. نظریه سازه انگاری همچون یکی از این نظریه های امروزی، نگاه های بسیاری را به خود جلب کرده و حجم پژوهش ها در این زمینه بسیار افزایش یافته است. دو پرسش پژوهشی این مقاله عبارت اند از: 1. بنیان های نظریه سازه انگارانه اقتصاد سیاسی بین الملل چیست؟ 2. سازه انگاری تا چه اندازه با اقتصاد سیاسی بین الملل تناسب و ارتباط دارد؟ با رویکردی تحلیلی-تبیینی، دیدگاه ها و نقدها، و نیز یافته های پژوهشی ارائه شده در آثار مکتوب پژوهشگران و نظریه پردازان این حوزه بررسی شده است تا گزاره ها، مقوله ها و مضمون های مهم شناسایی شوند. سپس تلاش شده است تا با تحلیل و استنباط از داده های کیفی برگرفته از این متون معتبر به پرسش های پژوهشی پاسخ داده شود. در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که تکیه صرف بر تجزیه و تحلیل اقتصادی و یا سیاسی در جهان پویای کنونی به ناتوانی درک پویایی های نظام بین الملل می انجامد. هنجارها، هویت، واقعیت اجتماعی، معانی، نبود قطعیت، شناخت و بین الاذهانی بودن مبانی تشکیل دهنده نظریه سازه انگارانه اقتصاد سیاسی بین الملل هستند. از این رو هدف اصلی این پژوهش منسجم سازی و ارائه این نظریه به مانند ابزاری کاربردی برای تحلیل موضوع های مطرح در این حوزه است.
افول گفتمان ملی گرایی عربی در کردار سیاسی دولت های ناصریست و بعثی سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان ملی گرایی عربی از راه ایدئولوژی های ناصریسم و بعثیسم از دهه 1330 شمسی به راهبرد سیاسی دولت های مصر و سوریه تبدیل شد و همین رویداد فرازوفرودهایی را در کشاکش میان درگیری های سیاسی روز از یک سو، و جزم های گفتمانی پان عربی از سوی دیگر به وجود آورد که در سال های پایانی دهه 1350ش/ 1970م، دیگر رد و اثری از اصول جزمی این گفتمان در هیچ یک از دو جریان یافت نمی شد. مصر که تعهد به ملی گرایی عربی را به خودآگاه نظام گفتمانی و کردار سیاسی خود پیوند داده بود، در برابر ضربه شکست در جنگ شش روزه 1967 به یکباره دچار گونه ای فروپاشی در نظام باورهای خود شد و شعار «اول مصر» را دستور کار خود قرار داد. اگرچه سوریه بعثی ضمن پایبندی نمادین به انگاره ملی گرایی عربی، در عرصه کشمکش های سیاسی هر آنگاه که خواست از این اصول سرپیچی کرد و ضمن فاصله گیری نسبی از ملی گرایی عربی، همچنان از گزاره های نمادین آن برای تبیین کردار سیاسی خود بهره برد. ازاین رو پرسش های پژوهشی عبارت اند از: 1. چه عامل یا عواملی (به ویژه تناقض درون ماندگار گفتمان، اهمال کارگزاران گفتمان در پیگیری آن، بی صداقتی در باور به وحدت، بافتار تحولات و فشارهای خارجی) گفتمان توپر ناسیونالیسم عربی را به ضد خود تبدیل و روند فرازوفرود را چنین پرشتاب کرد؟ 2. چرا پایبندی مصر این دولت را در رویارویی با شکست 1967 آسیب پذیر می کند، اما دولت بعثی سوریه با وجود رویکردهای عمل گرایانه تر، در تحولات مربوط به جنگ اکتبر و رویدادهای پس از آن همچنان به انگاره وحدت امت عرب تأسی می جوید؟ در فرضیه پژوهشی ادعا می شود که کم کاری کارگزاران گفتمان ملی گرایی عربی و نیز بی صداقتی رهبران عرب در باور به وحدت به کژتابی این گفتمان در رویارویی با تحولات سیاسی منجر شده است. با بهره گیری از رویکرد روانکاوانه و هگلی لاکان و ژیژک، و استفاده از روش تحلیل داده های کیفی رویدادها، رابطه میان تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخی و گفتمان ملی گرایی عربی در ناصریسم و بعثیسم تبیین و تفسیر خواهد شد.
تحول در اولویت های راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: از راهبرد «نه شرقی، نه غربی» تا «نگاه به شرق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پیروزی انقلاب اسلامی درک تصمیم گیرندگان سیاست خارجی ایران از روابط بین الملل متحول شد و نفی سلطه بیگانگان به مؤلفه اصلی در تدوین سیاست خارجی تبدیل شد. نوع نگاه حکومت به نظام بین الملل در اصل محوریِ «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تجلی یافت. پژوهش حاضر با بهره گیری از دیدگاه و چارچوب نظری نوواقع گرایان به دنبال یافتن پاسخ دو پرسش پژوهشی زیر است: 1. چه عواملی به دگرگونی نگرش جمهوری اسلامی از اصل «نه شرقی، نه غربی»، به راهبرد «نگاه به شرق» منجر شدند؟ 2. چگونه این عوامل بر دگرگونی راهبردی در سیاست خارجی ایران تأثیرگذار بودند؟ در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که شرایط خودیاری نوینی که با دگرگونی ساختار نظام بین الملل پس از فروپاشی شوروی پدید آمد، سبب شد تا ایران در راهبرد سیاست خ ارج ی رفته رفته بازنگری کند، و به جای سیاست نفی رابطه با قدرت های جهانی مبتنی بر اصل «نه شرقی، نه غربی»، به راهبرد «ائتلاف یا اتحاد با شرق» روی آورد. با رویکردی کیفی و با استفاده از روش تحلیل رویدادها و شواهد تاریخی پساانقلاب که در آثار تحلیلگران مسائل سیاست خارجی ایران و نظریه پردازان روابط بین الملل تبیین شده اند، تأثیر تحولات ساختاری در نظام بین الملل بر میزان پایبندی ایران به اصل «نه شرقی، نه غربی» در سیاست خارجی در مقاطع تاریخی مختلف بررسی خواهند شد؛ به ویژه بر سه سیاست (انقلابی گری متعادل، امت گرایی حمایت از مسلمانان و جنبش های رهایی بخش، عمل گرایی و «نگاه به شرق» با پایان نظام جهانی دوقطبی) تأکید خواهد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که در دیپلماسی و سیاست خارجی باید از مزایای نسبی تمام کشورها و قدرت های جهانی بهره برد، همچنان که در اقتصاد جهانی نیز بر این اصل تأکید می شود. بی شک هر تحولی در سیاست شرقی ایران مستلزم برقراری روابط متعادل با غرب است، وگرنه این تهدید امنیتی وجود دارد که ایجاد وابستگی یکسویه به شرکای شرقی به انتخاب های محدود در روابط خارجی ایران منتهی شود. ازاین رو ایران باید با همه دولت های شرقی و غربی بر پایه احترام متقابل و منافع مشترک همکاری کند.
اردولیبرالیسم و تکوین دولت مدرن در آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اردولیبرالیسم در زمان یک بحران شدید اقتصاد سیاسی لیبرال در جمهوری وایمار آلمان پدیدار شد؛ در واقع نوعی تلاش سیاسی هماهنگ برای بازیابی عقلانیت اقتصاد آزاد در رفتار دولت و نیز رفتار شرکت کنندگان در بازار وجود داشت. بنابراین، دولت لیبرال به عنوان شالوده ضروری اقتصاد آزاد و به مانند قدرتی که بتواند چارچوب شرایط مورد انتظار را برای دخالت «دست نامرئی» در اقتصاد برای تسهیل و حفظ آزادی آن فراهم کند، معرفی شد. ازاین رو، هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش اردولیبرالیسم آلمانی در فرایند تاریخی تکامل نهاد دولت در آلمان است. دو پرسش پژوهشی در این نوشتار عبارت اند از: 1. دولت آلمان دارای چه بنیان ها و ویژگی هایی است؟ 2. از دیدگاه دولت سازی بر مبنای تعریف هگل، اردولیبرالیسم چه نقشی در تاریخ سیاسی آلمان ایفا کرده است؟ در فرضیه پژوهشی، بیان می شود که اردولیبرالیسم بر مبنای آموزه های یونان باستان، مسیحیت و عصر روشنگری، لیبرالیسم آنگلوساکسون را به نفع «خیر جمعی» هماهنگ کرده، و با ایجاد فضایی حائل میان نهادهای «دولت سیاسی» و افراد جامعه، بر مبنای بازار و فرایندهای آن، «جامعه مدنی» را تکامل بخشیده و از این راه فرایند تکوین نهاد دولت در آلمان را پیش برده است. تحلیل «تاریخ ایده ها» در مرکز توجه این پژوهش قرار دارد. در این روش، ایده ها در روند تکوین و تکامل خود در کنار یکدیگر قرار می گیرند و به تکوین نهادها (مانند نهاد دولت) می انجامند. افزون بر مطالعه آثار نظریه پردازانی همچون هگل و وبر، منابع دست دوم که از سوی پژوهشگران برپایه استفاده از منابع دست اول ایجاد شده اند، و دربرگیرنده مقاله ها و کتاب هایی هستند که رویدادهای گذشته با اهمیت تاریخی را توصیف می کنند، بررسی می شوند. یافته های تبیین بنیان نظری اردولیبرالیسم آلمان و بررسی نقش آن در فرایند تکامل نهاد دولت در این کشور نشان می دهد که جمهوری فدرال آلمان با وجود وفاداری کامل به بنیان های لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی، توانسته است با تعدیل لیبرالیسم به نفع دولت، و ایجاد گونه ای ویژه از لیبرالیسم به نام اردولیبرالیسم، ضمن تکوین و تکامل «جامعه مدنی» به عنوان بخشی از بدنه دولت در معنای هگلی آن، فردگرایی افراطی را مهار کند و خیر عمومی و عدالت اجتماعی را در متن سنت لیبرال به انجام رساند.
مفهوم راهبردی جدید ناتو و امنیت اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شروع بحران اوکراین در 24 فوریه 2022 پیامدهای امنیتی مهمی برای نظام بین الملل و به ویژه محیط امنیتی اتحادیه اروپا داشته است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، برای نخستین بار است که کشورهای اروپایی سایه جنگ را در این قاره به شدت احساس می کنند، در نتیجه این بحران تلاش های خود را برای تقویت توانمندی های دفاعی اروپا افزایش داده اند. برای نمونه آلمان برای نخستین بار اعلام کرد که تعهد خود را در ناتو برای اختصاص دو درصد تولید ناخالص داخلی به بخش دفاعی این نهاد رعایت خواهد کرد. تدوین دو سند «قطب نمای راهبردی اتحادیه اروپا» و «مفهوم راهبردی جدید ناتو» نیز بیانگر تلاش برای تقویت توانمندی های کشورهای اروپایی است. انتشار سند ژوئن 2022 مفهوم راهبردی جدید ناتو که هشتمین سند راهبردی این سازمان از زمان تشکیل آن در 1949 به شمار می رود، نشان دهنده دگرگونی های اساسی در محیط امنیتی اروپا و تغییر پندار از تهدید در این سازمان و به نوعی بازگشت به همان سنت پیشین این سازمان یعنی بازدارندگی و دفاع است. هدف اصلی این پژوهش پاسخگویی به این پرسش است که چگونه تدوین مفهوم راهبردی جدید ناتو همکاری های آتی ناتو و اتحادیه اروپا و امنیت اروپایی را دگرگون خواهد کرد؟ با استفاده از چارچوب نظری مفاهیم راهبردی ناتو که اکنون به بازگشت به اصل «شمشیر و سپر» استوار است، در فرضیه پژوهشی استدلال می شود تغییر پندار کشورهای اروپایی از تهدید روسیه به تصویب قطب نمای راهبردی اروپایی و تأکید بر نقش ناتو در امنیت اروپایی و تدوین مفهوم راهبردی جدید انجامید، که به نوبه خود به ایفای نقش محوری سازمان ناتو در امنیت اروپایی و نزدیکی روابط ناتو و اتحادیه اروپا، دست کم در کوتاه مدت و میان مدت منجر خواهد شد. برای توصیف و تبیین پیامدهای دگرگونی راهبرد ناتو برای امنیت اروپا، افزون بر بررسی دقیق گزارش های کارشناسان مسائل دفاعی اروپایی در اتاق های فکر و تحلیل های صاحب نظران مراکز مطالعاتی خارجی، از روش تحلیل محتوای داده های کیفی گردآوری شده از مهم ترین اسناد رسمی ناتو و اتحادیه اروپا و اظهارنظرهای مقام های دولتی کشورهای عضو این دو نهاد استفاده شده است. بر اساس یافته های پژوهش تغییر پندار از تهدید که از عوامل مهم تدوین مفهوم راهبردی جدید ناتو به شمار می آید، همان طورکه انتظار می رود تأثیر مثبتی در پررنگ تر شدن نقش ناتو در امنیت اروپایی خواهد داشت.