مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش طرح مبانی هستی شناسی فلسفه ایرانی از منظری خاص، برای استنتاج اقتضائات سیاسی این نوع نگرش است. در تبیین هستی شناسی ایرانی، ناگزیر به مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی و فرجام شناسی نیز پرداخته شد. به طور کلی، روح معنویت گرایی و توجه به عوالمی ورای عالم مادی و محسوس در تفکر ایرانی چنان برجسته است که در بررسی هریک از حوزه های بالا نیز خود را آشکار می سازد. از این حیث، باور به نظامی سلسله مراتبی از عوالم وجودی و درک تجلی گون هستی و ارتباطی که بین مرتبه هر فرد در ساحت های وجودی و میزان معرفت و آگاهی وی مطرح می شود، امکانی را برای در محوریت قرار گرفتن آدمی و ایده بازگشت به سرمنزل مینوی و بازیابی ازلیت به تأخیرافتاده، فراهم می آورد. از همین منظر و با توجه به اینکه هر آن کس که از معرفت بیشتری برخوردار بوده و در مرتبه والاتری از وجود قرار گرفته است، شایستگی و وظیفه هدایت دیگر انسان هایی را که در مرتبه پایین تری هستند، داراست، جایگاه و نقش شاه آرمانی یا امام و سایر ابعاد سیاسی این اندیشه برجسته و آشکار می شود. پرسش پژوهشی اصلی این است که مبانی و ویژگی های خاص تفکر ایرانی در حوزه هستی، معرفت، انسان و فرجام شناسی بیانگر چه اقتضائات سیاسی است؟ در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که نوعی معنویت گرایی و توجه به ساحات ماورای عالم مادی و محسوس در بطن اندیشه ایرانی ملحوظ است که پیامدهای سیاسی روشنی نیز داشته است. با بررسی برخی از آثار برجسته در این حوزه، به ویژه نوشته های هانری کربن با استفاده از روش تحلیل مضمونی کیفی، و تأیید فرضیه به این نتیجه می رسیم که در این آثار مبانی بیان شده مضمونی معنوی از هدایت، ریاست و سیاست را پیش کشیده اند که متفاوت با ریاست ظاهری و قدرت دنیوی است.
اصلاح طلب و اصول گرا: یک مطالعه مقایسه ای کوچک در مورد شخصیت و سلامت روان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون پژوهش های گوناگونی از رابطه بین شخصیت و انتخاب ایدئولوژی سیاسی خبر داده اند. چنین پژوهش هایی می توانند در شناخت و درک بهتر تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ارتباطات بین المللی یک جامعه مؤثر واقع شوند. پرسش اصلی پژوهشی عبارت است از اینکه چه تفاوت هایی بین افراد در دو جریان سیاسی اصلاح طلبی و اصول گرایی در ایران از نظر شخصیت و سلامت روان وجود دارد؟ در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که دو جریان اصول گرایی و اصلاح طلبی از نظر شخصیتی و سه شاخص سلامت روان (افسردگی، اضطراب و استرس) با یکدیگر تفاوت دارند. روش این پژوهش علی- مقایسه ای است. جامعه آماری دربرگیرنده همه خبرنگاران سیاسی، فعالان حزبی و سیاسی، مسئولان دولتی و اعضای انجمن های سیاسی دانشجویی شهر اصفهان و تهران در تابستان 139۶ بود. برای این پژوهش یک نمونه ۶۵ نفری به روش غیرتصادفی گلوله برفی که دربرگیرنده ۳۳ نفر اصلاح طلب و ۳۲ نفر اصول گرا بود، انتخاب شد. گرایش سیاسی شرکت کنندگان در سه مرحله تأیید شد. سپس شرکت کنندگان به یک دفترچه سه قسمتی به صورت انفرادی پاسخ دادند؛ و این دفترچه به ترتیب دربرگیرنده اطلاعات شخصی، آزمون نئو و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس بود. داده های گردآوری شده با استفاده از ابزار آماری (تحلیل واریانس چندمتغیره) توصیف و استنباط شدند. یافته ها حاکی از آن بود که اصلاح طلبان در متغیرهای تجربه پذیری، افسردگی و استرس به طور معنادار نمره بیشتری کسب کردند و اصول گرایان در مقیاس های برون گرایی و توافق. این یلفته ها با دست آوردهای پژوهش های مشابه همسوست.
تأثیر ترجمه آثار موریس دوورژه بر نظریه حقوق اساسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موریس دوورژه، از استادان حقوق اساسی و علوم سیاسی فرانسه در دهه 1950 تا 1970 بود که تأثیر بسیاری بر فضای فکری حقوق اساسی و علوم سیاسی گذاشت. آوازه او از مرزهای فرانسه گذشته و به اسپانیا، امریکا و ایران هم رسیده بود. در ایران، ابوالفضل قاضی، استاد حقوق اساسی دانشگاه تهران، دو کتاب از وی را به فارسی برگرداند، همچنین در کتابی که در حقوق اساسی نوشت، از او بسیار تأثیر پذیرفت. امروزه در تاریخ اندیشه حقو ق اساسی فرانسه پژوهش هایی انجام گرفته که تأثیر سوء مکتب دوورژه را بررسی کرده است؛ این پژوهش ها بر برخی زوایای فکر دوورژه پرتو انداخته اند که نتایج آن می تواند در حقوق اساسی و علوم سیاسی ایران هم درست باشد. هدف اصلی این مقاله یافتن پاسخ های مناسب به دو پرسش پژوهشی زیر است: 1. ترجمه آثار دوورژه بر نظریه حقوق اساسی ایران چه تأثیری داشته است؟ و 2. ترجمه این آثار چه پیامدهایی در حقوق اساسی ایران داشته است؟ از روش تحلیل محتوای کیفی مضمونی مهم ترین آثار دوورژه و ابوالفضل قاضی استفاده شد. در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که ترجمه آثار دوورژه تأثیری منفی بر مطالعات حقوق اساسی ایران داشته است. یکی از پژوهش هایی که جای آن در نظریه حقوق اساسی و علوم سیاسی ایران خالی است، تأملاتی درباره تلاش های استادان پیش کسوت، و بازبینی و بازرسی راهی است که ایشان طی کرده اند تا از این راه بتوان بحث های حقوق اساسی را تجدید کرد. یافته های اصلی این پژوهش نشان می دهد که حقوق اساسی ایران هم چنان ذیل التقاطی که ابوالفضل قاضی از روش دوورژه کرده، ادامه دارد، و نتوانسته است راه خود را پیدا کند. همچنین به ضرورت ترمیم پیوند میان حقوق اساسی و علوم سیاسی به عنوان یکی از راه های بازسازی حقوق اساسی توجه شده است تا از این راه به احیا و اصلاح پیوندهای این دو حوزه دانش، از سوی اهل آن، اندیشیده شود.
سعادت بشر و نظریه سیاسی در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر نظریه سیاسی به معنای استدلال درباره الزامات عرصه سیاست برای رسیدن به جامعه مطلوب باشد، آنگاه سعادت بشر یکی از مبادی تأثیرگذار نظریه سیاسی است. نوشتار کنونی با بهره گیری از روش پژوهش موضوعی در قرآن، در پی پاسخگویی به پرسش زیر است: آیا بشر، با توجه به ساختار وجودش از منظر قرآن، می تواند به شکل مستقل و خودبنیاد به ارائه نظریه ای درباره سعادت بشر به عنوان یکی از بنیادهای نظریه سیاسی بپردازد؟ در فرضیه پژوهشی ادعا می شود که بی توجهی نظریه سیاسی به نیازمندی به هدایت الهی و خصلت بنیادین ماهیت سعادت بشر مانعی برای ایجاد جامعه ای مطلوب خواهد بود. به کارگیری واژه بشر برای پیامبران الهی در قرآن نشان می دهد آنها از خصلت ممتاز توانایی دریافت «وحی» برخوردارند. این توانایی تحقق بخش یک نیاز عام است؛ نیازمندی به هدایت ماورایی و الهی برای تعیین سعادت بشر. ساختار وجودی و چگونگی زندگی انسان در این عالم به گونه ای است که نیازمند هدایت الهی اند، آن هم از راه نزول فرشته ای که رسول الهی است تا پیام هدایت الهی را به انسان برساند. دلالت نظریه ای درباره سعادت بشر، که ناگزیر باید از منبعی وحیانی اخذ شود، برای نظریه و نظریه پردازی سیاسی بسیار بااهمیت است. از این منظر، نظریه سیاسی باید در پی منبعی غیربشری برای تبیین سعادت و خیر باشد. به این ترتیب نظریه سیاسی به سمت تشخیص و تعیین محتوای خیر اعلی و سعادتی که باید به منظور تحقق آن اقدام کند، نزدیک تر می شود. اگر نظریه سیاسی، به این خصلت بنیادین ماهیت سعادت بشر بی توجهی کند، نمی تواند به تحقق غایت خود که ایجاد جامعه مطلوب است، دست یابد.
نخبگان خاورمیانه ای، سوژه های برساخته نظم بین الملل اروپامدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از امواج استقلال طلبی پساجنگ جهانی دوم، نظم بین الملل موجب ایجاد شکاف روزافزون میان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته شده است. نخبگان سیاسی و فکری خاورمیانه نیز مانند دیگر مناطق کم توسعه جهان، به عنوان «سوژه هایی» که در پی ایجاد تغییر در موقعیت این کشورها در نظم جهانی و بهبود وضع آنها بودند، وارد کارزار شدند. این «سوژه ها» بیش از آنکه عاملیت مستقل داشته باشند، خود محصول گفتمان های اروپامدار به ویژه گفتمان نوسازی و توسعه و مارکسیسم بودند که نظم جهانی را تشکیل می دادند. هدف اصلی این مقاله پاسخ دادن به دو پرسش پژوهشی زیر است: 1. چگونه گفتمان های برآمده از نظم بین الملل اروپامدار قوام یافته اند؟ 2. چرا نخبگان ضداستعمار این منطقه با وجود مخالفت با چنین رویکردی، در نهایت زیر سیطره نگاه اروپامدار قرار گرفتند و به سوژه-موقعیت بدل شدند؟ در فرضیه پژوهش استدلال می شود که دیدگاه اروپامداری و شرق شناسی در میان نخبگان و روشنفکران خاورمیانه با وجود رویکرد ضداستعماری آنان به بازتولید رویه های اروپامدار در کشورهای منطقه منجر شده است. با استفاده از چارچوب نظری پسااستعمارگرایی به ویژه اندیشه های ادوارد سعید و گایاتری اسپیواک به تحلیل گفتمان نخبگان شرق اسلامی که از 1960 تا 1970 به دنبال جبران پس افتادگی بودند، می پردازیم. یافته های پژوهش نشان داد که حتی نخبگان ضداستعماری در این دو دهه، با همه تلاش های پیگیر خود حاملان نظمی شدند که در قالب گفتمان مسلط خود را آشکار می ساخت.
دیپلماسی دفاعی هندوستان در خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هندوستان در چند دهه اخیر به یکی از قدرت های نوپدیدارشده جهانی تبدیل شده است. رشد اقتصادی شتابان هند و نیاز روزافزون این کشور به انرژی، سبب شده تا خلیج فارس به عنوان یکی از غنی ترین مناطق جهان به لحاظ دارا بودن منابع انرژی، در کانون توجه سیاستمداران این کشور قرار گیرد. گسترش منافع راهبردی هندوستان در منطقه خلیج فارس و تأمین امنیت انرژی این کشور موجب شده است تا هند به دنبال حضور نظامی و امنیتی در منطقه خلیج فارس باشد. به همین دلیل هند در سال های اخیر وارد «مشارکت راهبردی» با چندین کشور حاشیه خلیج فارس شده و همکاری های دفاعی-امنیتی گسترده ای با این کشورها شروع کرده است. ازاین رو پژوهش حاضر درصدد تبیین ابعاد و مؤلفه های دیپلماسی دفاعی هندوستان در منطقه خلیج فارس و چگونگی تأمین منافع و امنیت ملی این کشور بر مبنای این دیپلماسی دفاعی است. همچنین این پژوهش درصدد پاسخگویی به این پرسش است که چگونه دیپلماسی دفاعی هند در خلیج فارس تأمین کننده منافع و امنیت ملی این کشور است؟ متغیر مستقل این پژوهش دیپلماسی دفاعی هند در خلیج فارس، و متغیر وابسته، منافع و امنیت ملی هندوستان است. در فرضیه پژوهشی آزمون شده با استفاده از روش همبستگی استدلال می شود که دیپلماسی دفاعی هند در خلیج فارس با همکاری دفاعی در قالب تبادل آموزش، تمرین های نظامی مشترک و تأمین منابع، توسعه، تولید و بازاریابی سازوبرگ های دفاعی در کشورهای این منطقه، کمک به محاصره سیاسی پاکستان و جلوگیری از محاصره هند از سوی چین، تأمین کننده منافع و امنیت ملی دهلی نو است.
صورت محوری گفتمانی اسطوره بنیان: چارچوبی نظری برای فهم سیاست خارجی غیرواقع گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت سیاست های خارجی غیرواقع گرا یعنی سیاست هایی که با پیش بینی ها و تجویزهای واقع گرایی هماهنگی ندارند، در این مقاله چارچوبی نظری برای توضیح چگونگی امکان پذیری این نوع سیاست خارجی ارائه می شود. پرسش اصلی این است که چگونه رفتارهای غیرواقع گرایانه یعنی کمابیش دور از عقلانیت و ملاحظه کاری و ایدئولوژیک در سیاست خارجی امکان پذیر می شود؟ در فرضیه پژوهشی چنین استدلال می شود که چارچوب نظری صورت محور گفتمانی اسطوره بنیان می تواند چگونگی امکان پذیری سیاست خارجی غیرواقع گرا را نشان دهد. در صورت وجود صورت تفکر اسطوره ای و مقولات و عناصر فراعقلانی آن در بستر فرهنگی یک جامعه، در مواردی، این صورت از تفکر می تواند به شکلی ناخودآگاه در سیاست خارجی مستولی شود. در این شرایط، فهم کارگزاران سیاست خارجی از جهان در قالب روایاتی اسطوره بنیان بیان می شود و پایه عمل آنها در روابط خارجی قرار می گیرد. در عین حال، با رویارویی این کارگزاران با محدودیت های ساختار بین المللی، آنها ناگزیر دگرگونی هایی در سیاست خارجی خود ایجاد می کنند، ولی باز هم این دگرگونی ها در محدوده ای است که در قالب تفکر اسطوره ای امکان پذیر و قابل فهم باشد. پژوهش در چارچوب این مبنای نظری می تواند با بهره گیری از روش تحلیل محتوا یا تحلیل گفتمان وجود این صورت تفکر و وجه ناخودآگاهانه آن را احراز کند و رابطه آن را با سیاست خارجی نشان دهد.
تغییر و تداوم در روابط روسیه و امریکا در دور چهارم پوتین، 2024- 2018(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی دلایل غلبه وجه تنشی در روابط مسکو و واشنگتن در دوره چهارم پوتین، 2024-2018 است. روابط این دو پس از فروپاشی شوروی با نوسان های مختلف همراه بوده و مقاطع تعاملی از جمله در دوره تسلط گفتمان یوروآتلانیستی در آغاز دهه 90 تا تنشی را در دوره تسلط گفتمان واقع گرا به رهبری پوتین تجربه کرده است. این نوسان ها نه تنها وضعیت این دو، بلکه متعاملان با آنها را نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم زیر تأثیر قرار داده است. در شرایط پویای فعلی سیاست بین الملل ناشی از وضعیت گذار به نظم جدید این تأثیرها بیشتر نیز شده است، تا جایی که امریکا با عبور از راهبرد تحدید و مدیریت، «مهار تهاجمی گسترده» را علیه روسیه در دستور دارد و در مقابل، مسکو نیز با رها کردن احتیاط، راهبرد «دفاع تهاجمی فعال» و احیای موقعیت قدرت بزرگی را برگزیده است. دو پرسش پژوهشی عبارت اند از: 1. علل پایداری تنش در روابط دو کشور چه بوده است؟ 2. چگونه تقابل دو راهبرد «مهار تهاجمی گسترده» امریکا و «دفاع تهاجمی فعال» روسیه به تشدید تنش منجر شده است؟ در چارچوب نظری واقع گرایی نوکلاسیک با تمرکز بر سه متغیر تداوم بخش، ژئوپلیتیک و رقابت قدرت، امنیت و فرهنگ سیاسی، با رویکردی کیفی مروری و روش تحلیل متنی آثار پیشین و اسناد به این پرسش ها پاسخ داده می شود. در فرضیه پژوهش استدلال می شود که پایداری تنش به علت پایداری متغیرهای تنش سازِ پایدار است. یافته های پژوهش نشان می دهند که هرچند متغیرهای دگرگون کننده همچون چرخش نخبگان در کوتاه مدت تأثیر مثبتی بر روابط متقابل امریکا و روسیه در این دوره زمانی داشتند، ولی مؤلفه های تداوم بخش بازگفته سبب غلبه بردار تنش می شوند، و این وضعیت در میان مدت نیز ادامه خواهد داشت.