افول گفتمان ملی گرایی عربی در کردار سیاسی دولت های ناصریست و بعثی سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
133 - 111
حوزه های تخصصی:
گفتمان ملی گرایی عربی از راه ایدئولوژی های ناصریسم و بعثیسم از دهه 1330 شمسی به راهبرد سیاسی دولت های مصر و سوریه تبدیل شد و همین رویداد فرازوفرودهایی را در کشاکش میان درگیری های سیاسی روز از یک سو، و جزم های گفتمانی پان عربی از سوی دیگر به وجود آورد که در سال های پایانی دهه 1350ش/ 1970م، دیگر رد و اثری از اصول جزمی این گفتمان در هیچ یک از دو جریان یافت نمی شد. مصر که تعهد به ملی گرایی عربی را به خودآگاه نظام گفتمانی و کردار سیاسی خود پیوند داده بود، در برابر ضربه شکست در جنگ شش روزه 1967 به یکباره دچار گونه ای فروپاشی در نظام باورهای خود شد و شعار «اول مصر» را دستور کار خود قرار داد. اگرچه سوریه بعثی ضمن پایبندی نمادین به انگاره ملی گرایی عربی، در عرصه کشمکش های سیاسی هر آنگاه که خواست از این اصول سرپیچی کرد و ضمن فاصله گیری نسبی از ملی گرایی عربی، همچنان از گزاره های نمادین آن برای تبیین کردار سیاسی خود بهره برد. ازاین رو پرسش های پژوهشی عبارت اند از: 1. چه عامل یا عواملی (به ویژه تناقض درون ماندگار گفتمان، اهمال کارگزاران گفتمان در پیگیری آن، بی صداقتی در باور به وحدت، بافتار تحولات و فشارهای خارجی) گفتمان توپر ناسیونالیسم عربی را به ضد خود تبدیل و روند فرازوفرود را چنین پرشتاب کرد؟ 2. چرا پایبندی مصر این دولت را در رویارویی با شکست 1967 آسیب پذیر می کند، اما دولت بعثی سوریه با وجود رویکردهای عمل گرایانه تر، در تحولات مربوط به جنگ اکتبر و رویدادهای پس از آن همچنان به انگاره وحدت امت عرب تأسی می جوید؟ در فرضیه پژوهشی ادعا می شود که کم کاری کارگزاران گفتمان ملی گرایی عربی و نیز بی صداقتی رهبران عرب در باور به وحدت به کژتابی این گفتمان در رویارویی با تحولات سیاسی منجر شده است. با بهره گیری از رویکرد روانکاوانه و هگلی لاکان و ژیژک، و استفاده از روش تحلیل داده های کیفی رویدادها، رابطه میان تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخی و گفتمان ملی گرایی عربی در ناصریسم و بعثیسم تبیین و تفسیر خواهد شد.