مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاشی است که با روش تحلیلی، به طرح دو ابرروایت «دینی» و «سیاسی» می پردازد و سپس آنها را در چارچوب نظریه شالوده شکنی دریدا به چالش می کشد؛ از این رو دریدا در مقابل روایتی از مسیحیت که آن را مقرر در متن و ذهن شارع، منحصر به نهادهای سنتی و در اختیار متولیان رسمی آن معرفی می کند و به بازگویی مفاهیمی نظیر «هدیه»، «ایثار»، «بخشایش»، «موعودگرایی» و... که همواره به گفتمان کلاسیک مسیحیت تعلق دارند، می پردازد. شالوده شکنی همچنین در مقابل روایتی که بقای «دموکراسی لیبرال» و نظام سیاسی مبتنی بر آن را بعد از فروپاشی شوروی و اضمحلال کمونیسم، به منزله پایان تاریخ، آخرین مرحله تکامل ایدئولوژیکی بشر و شکل نهایی دولت تلقی می کند، می کوشد تا ضمن ارائه ضعف و کاستی های آن، با اعطای معنایی تازه به مفهوم «دوستی»، بر بنیاد برادری ناگسستنی، نامشروط و جهانی، نویدبخش شیوه تازه ای از سیاست با عنوان «جماعتی بدون جماعت» و دموکراسی اصیل تری با عنوان «دموکراسی در راه» باشد.
چالش ها و فرصت های پیش روی دیپلماسی تمدنی ایران در منطقه آسیای مرکزی و شبه قاره: پیشنهادهایی برای پیشبرد بهتر امر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه کشورها با هدف پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود از ابزارهای مختلفی استفاده می کنند. در این زمینه منابع و قدرت فرهنگی و تمدنی که از آن به عنوان قدرت نرم نیز نام برده می شود، می تواند تاکتیک مؤثری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک کشور باشد. ایران نیز قادر است در منطقه آسیای مرکزی دیپلماسی تمدنی را به کار گیرد. دلایل این امر چندگانه بوده و ناشی از تسلط حکومت های ایرانی و اسلامی در آسیای مرکزی است. طبیعی است که ایران برای پیشبرد دیپلماسی تمدنی خویش با چالش ها و فرصت هایی روبه روست، در این از مهم ترین فرصت های پیش روی ایران ظرفیت هایی همچون میراث مشترک تاریخی، بافت اسلامی منطقه و ریشه های مشترک قومی-نژادی است؛ البته ایران در این زمینه با چالش هایی روبه روست. برای مثال حکومت های سکولار منطقه، حضور گسترده تمدن هایی چون تمدن غربی و دیگر تمدن ها در این زمینه قابل بیان است. کم کردن چالش ها با هدف افزایش فرصت ها، هنر دیپلماسی تمدنی است که با سرمایه گذاری و نگاه راهبردی و بلندمدت امکان پذیر است. هدف این پژوهش بررسی فرصت ها و چالش های پیش روی دیپلماسی تمدنی ایران در منطقه آسیای مرکزی است. روش پژوهش، توصیفی و تحلیلی است.
درآمدی بر بنیادها و نتایج علم سیاست در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناقشات مربوط به ماهیت و واقعیت علم سیاست در ایران جزو مباحث مرسوم در سال های اخیر است. عده ای آن را ساختی نظری برای امری واقعی دانسته اند تا بدان وسیله بتوانند چارچوبی تجریدی برای پدیده ای عینی تدارک ببینند. اما عده ای دیگر برآنند که علم سیاست ماهیتاً دانشی کاربردی است، چراکه در بادی امر در پی مدیریت بهتر شهر و جامعه بوده است. بر این اساس، هدف این مقاله بررسی وضعیت این دانش و تحول آن از وجوه کاربردی به وجوه نظری است. روش مقاله بهره گیری از چارچوب اندیشه شناختی جان مارو با تمرکز بر دو وجه مبانی و نتایج است. یافته های مقاله آن است که علم سیاست در ایران از گذشته های دور وجه کاربردی با سه مبنای حقوقی، دینی و بوروکراتیک داشته است. بعدها تأسیس مدرسه علوم سیاسی با هدف تربیت افرادی برای مدیریت مذاکرات سیاسی در آستانه جنگ های ایران و روس و اداره بهتر جامعه و بهبود روابط خارجی، این هدف را تسهیل کرد؛ وضعیتی که تا انقلاب اسلامی کم وبیش تداوم داشت. چنانکه با حاکمیت رویکردهای نظری، این دانش از ماهیت کاربردی خود به تدریج فاصله گرفت و امروز دانشی کمتر کاربردی محسوب می شود. بدین سان، نتیجه نهایی این مقاله آن است که در حال حاضر این دانش کم وبیش غیرکاربردی نمی تواند خود را به ساخت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی جامعه برای اداره بهتر آن تحمیل کند، ازاین رو برای بازگرداندن آن به ریل کاربردی باید به مهندسی مجدد و بازتعریف بنیادهای آن پرداخت.
جایگاه مطالعات جنوب شرق آسیا در پژوهش های دانشگاهی و آسیب شناسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از حوزه هایی جغرافیایی که در دو دهه اخیر مورد توجه پژوهشگران روابط بین الملل قرار گرفته، حوزه جنوب شرق آسیاست. دلیل اصلی این مسئله به نقش چین و کشورهای این منطقه در اقتصاد جهانی و مسائل استراتژیک و ژئوپلیتیک منطقه بازمی گردد. با توجه به این اقبال عمومی سؤالی که مطرح می شود این است که در ایران موضوعات مربوط به جنوب شرق آسیا تا چه حد مورد توجه و علاقه پژوهشگران و دانشگاهیان رشته روابط بین الملل و زیرشاخه های آن قرار گرفته است؟ این پژوهش ها چه نقاط ضعف و قوتی دارند؟ فرضیه پژوهش این است که دانشگاهیان ایران طی دو دهه اخیر چندان علاقه ای به پژوهش در حوزه جنوب شرق آسیا نشان نداده اند. برای بررسی سؤال و فرضیه مذکور از دو روش کمّی و کیفی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد حوزه جنوب شرق آسیا به نسبت حوزه خاورمیانه، اروپا و آمریکا کمتر مورد توجه جامعه علمی ایران قرار گرفته و مقالات منتشرشده به لحاظ رویکرد نظری، روش تحقیق، سناریونویسی و پیش بینی آینده ضعف دارند.
سیاست زیباشناختی؛ بررسی وجوه زیباشناسانه سیاست در آرای ژاک رانسیر «زیبایی شناسی به مثابه عنصری مستتر در ذات هر سیاست رهایی بخش»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست در دستگاه فکری رانسیر ، تلاشی برای نشان دادن آن به مثابه سازوکاری زیبایی شناختی است. بدین شکل به جای آنکه سیاست به کارگیری یا تلاش برای کسب قدرت باشد، پیکربندی جهانی ویژه است. در این راستا، رانسیر بر آن است که ماهیت زیبایی شناختی سیاست را نه به عنوان یک جهان ویژه مجرد، بلکه به عنوان یک جهان ناسازگار بازتعریف کند. جهانی که به برسازی شکل جدیدی از حس مشترک و افق جدیدی از رؤیت پذیری ها می انجامد که با نفی سلسله مراتب بازنمودی میان موضوعات باارزش و پست به مرئی پذیری کنش ها و کاربست هایی منجر می شود که در ذیل نام سیاست قرار می گیرند. در این راستا، مقاله حاضر، سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که «بُعد زیبایی شناختی سیاست در اندیشه رانسیر چگونه و بر مبنای چه مؤلفه ها و مقولاتی شکل نظری به خود گرفته است». بنابر فرضیه ما، رانسیر با مفروض گرفتن زیبایی شناسی به عنوان ایده کانتی «صور پیشینی حساسیت» - امری مربوط به زمان و مکان- به سیاست در چارچوب رهایی از توزیع امر محسوس می پردازد؛ امری که به طرح و بازخوانی مفاهیم سیاست و زیبایی شناسی و گذر از معانی متعارف آنها می پردازد. در مقاله پیش رو، پس از بررسی بعد زیبایی شناختی سیاست در اثر «شب های پرولتاریا» و بررسی تبارشناسانه ایده «صور پیشینی حساسیت» در زیبایی شناسی کانت به بحث مبسوط از سیاست و وجوه زیباشناسانه آن در آرای ژاک رانسیر خواهیم پرداخت.
برندینگ ملت و تصویرسازی ملی؛ دریچه ای میان رشته ای برای مطالعات علوم سیاسی و روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برندینگ ملت و برندسازی ملی در وجه مفهومی عبارت است از تغییر، بازسازی و دگرگون کردن تصویر یک کشور در خارج از آن که توسط مردم و افکار عمومی خارجی ادراک شده است. برندینگ ملی در اصل، هم تراز کردن تصویر یک ملت با واقعیت است. این امر به ویژه برای کشورهایی که تغییرات اساسی را در نظام های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود تجربه کرده اند، بسیار ضروری است؛ به خصوص به این دلیل که به طور معمول، تصویر این کشورها به دور از واقعیت این ملت ها در دنیای امروز است. بر همین اساس، مقاله حاضر با تشریح اهداف و تمرکز مطالعاتی فرایند برندینگ ملت و تصویرسازی ملی به مثابه یک تئوری میان رشته ای، اذعان می کند که مزیت میان رشته ای بودن این حوزه مطالعاتی می تواند افق ها و چشم اندازهای مطالعاتی جدیدی را برای علوم سیاسی و روابط بین الملل ایران به ارمغان آورد و محققان این رشته از آن به عنوان یک تئوری جدید، به طور گسترده استفاده کنند.
یهود و سنیمای کودک؛ ترویج ایده ها و افکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترویج افکار، فرهنگ سازی و... مفاهیمی هستند که امروز نزد پژوهشگران حوزه مطالعات فرهنگی، به ویژه در دنیای رسانه ها از اهمیت زیادی برخوردارند. امروزه به واسطه پیشرفت های شگرف در زمینه فناوری های ارتباطی و اطلاعات و تأثیرات گسترده آن در انتقال و القای اندیشه ها و آرمان ها، آشنایی با رسانه های فرهنگ ساز، صاحبان و گردانندگان آنها و اندیشه ها و ایده هایی که آنها ترویج می کنند، اهمیت مضاعف یافته است. یکی از مؤثرترین ابزارهای فرهنگی که یهودیان در جهت ترویج اندیشه های خود و "مظلوم نمایی" نزد افکار عمومی جهان و به خصوص در آمریکا، استفاده می کنند، صنعت سینما است. در این پژوهش، با بررسی تحلیل محتوای اجمالی سه اثر برتر سینمای انیمیشن، پاندای کونگ فوکار 2، فرار مرغی و چگونه اژدهای خود را تربیت کنید 2، به عنوان نمونه و به روش نشانه شناسی، نشان خواهیم داد که یهودیان چگونه از این سه اثر برای مظلوم نمایی و ترویج آرمان ها و ایده های خود استفاده کرده اند.
بهره گیری از رهیافت بازاریابی اجتماعی در سیاستگذاری عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاستگذاری در بسیاری از حوزه ها نظیر حوزه های اجتماعی و فرهنگی، جنایی، آموزشی و ... تا اندازه ای مستلزم تلاش برای ایجاد تغییر در رفتارهای انسانی است. بازاریابی اجتماعی رهیافتی است که ضمن بهره گیری از ادبیات بازاریابی تجاری، با هدف ایجاد تغییر در رفتارهای انسانی پا به عرصه مطالعات اجتماعی گذاشته است. مقاله حاضر ضمن معرفی بازاریابی اجتماعی به عنوان رهیافتی مؤثر، آن را به عنوان ابزاری ارزشمند در مسیر تحقق اهداف سیاستگذارانه معطوف به تغییر رفتار معرفی می کند. علی رغم ماهیت فرایندی بازاریابی اجتماعی، الگوهای بازاریابی اجتماعی اغلب آنچه را پوشش می دهند که سیاستگذاران در مرحله تدوین سیاست ها- در قالب مدل چرخه ای سیاستگذاری- بدان نیازمندند. از این رو این مقاله در جهت روشن شدن ارتباط بازاریابی اجتماعی با فرایند سیاستگذاری عمومی، در مرحله تدوین سیاست ها به معرفی الگوی NSMC از الگوهای بازاریابی اجتماعی می پردازد و در بخش راه حل گزینی، دو مدل 4Ps و MINDSPACE را مفید فایده می داند. الگوهای مذکور به سیاستگذار کمک می کنند تا با درک عمیق تر موقعیت فرد در جامعه، به اتخاذ سیاست های مؤثر معطوف به تغییر رفتار انسانی مبادرت ورزد که متأسفانه این مهم در کشور ما مغفول مانده است.
نظام اخلاقی و مهار شرارت های نظام بازار در عصر جهانی شدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با بررسی سیر رابطه اخلاق و تجارت از گذشته های دور تا عصر جهانی شدن با رویکردی نظری و تاریخی، سه هدف را دنبال می کند: ۱. شرح روند تاریخی رابطه تجارت و اخلاق؛ ۲. تبیین چگونگی جدایی نظری و عملی تجارت از اخلاق در عصر مدرن ؛ ۳. ضرورت بازگشت نظری و عملی به اخلاق در عصر جهانی شدن. یافته های این پژوهش نشان داد ۱. بین تجارت و اخلاق رابطه ای معنادار وجود دارد؛ ۲. این رابطه در اعصار گوناگون تاریخ تکرار شده است؛ ۳. با گذشت زمان و تحول جوامع و نهادهای بشری اگرچه در رابطه تجارت و اخلاق خللی ایجاد شده، این رابطه با اشکال پیچیده تر و به روزتر بازتولید شده است؛ ۴. در عصر جدید با آشکار شدن ناکارامدی سازوکارهای لیبرالی، سوسیالیستی- مارکسیستی و حقوق بشر در مهار شرارت های ناشی از نظام بازار، بازگشت به نظام اخلاقی جهانشمول ضرورت یافته است. مراد از اخلاق جهانی، ایدئولوژی جدید جهانی یا دین جهانشمول فراسوی ادیان موجود نیست؛ بلکه اجماع حداقل پایه بر سر ارزش های الزامی، استانداردهای قطعی و نگرش های اخلاقی است.
آیرونی سیاسی و تعامل آن با دموکراسی در اندیشه ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ریچارد رورتی از مهم ترین اندیشمندان و فیلسوفان سده اخیر است که برخی آرای او را در نحله هایی چون نئوپراگماتیسم و پست مدرنیسم طبقه بندی کرده اند و برخی نیز آرای او را مهم ترین تفاسیر نظریه دموکراسی جدید در آمریکا برآورد کرده اند. به نظر می رسد علت این مسئله این است که تفکر رورتی از آبشخورهای زیادی نشأت گرفته و خود الهام بخش اندیشه های جدید عمل گرایانه شده است. بر این اساس، نگارندگان در این پژوهش درصددند با بررسی و تحلیل زمینه های شکل گیری مفهوم آیرونی در تفکر رورتی، چگونگی ارتباط آن را با نظریه دموکراسی عمل گرا در تفکر وی به بوته بحث و بررسی بگذارند. بر این اساس، یافته های این پژوهش نشان دهنده آن است که مفهوم آیرونی سیاسی رورتی که از زمینه های نظری مهمی چون نقد پلکانی عقل خودبنیاد مدرن، تعامل داروینیسم و پراگماتیسم و همچنین نظریه های معطوف به فلسفه زبان الهام گرفته، بنیان خود را به نوعی از تغافل یا ضدیت با معرفت یقینی معطوف کرده است. با نگرشی سلبی، تالی منطقی چنین رویکردی، گریز از متافیزیک گرایی، بنیادگرایی و دعاوی انطباق و صدق حقیقت در تدوین نظریه دموکراسی رورتی است و ابعاد ایجابی نظریه دموکراسی رورتی با عطف توجه به آموزه آیرونی، خود را در محورهایی چون ضرورت التفات بر همبستگی سیاسی در طرح نظریه دموکراسی با توجه به ماهیت تکثرگرای بنیان های نظری دموکراسی در غرب نشان داده است.
بایسته های برنامه ریزی توسعه با توجه به تجارب کشورهای منتخب: با تأکید بر ماده 150 قانون برنامه پنجم توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با اینکه ایران 8 سال زودتر از ژاپن، 14 سال زودتر از کره جنوبی و 5 سال زودتر از چین تدوین قانون برنامه برای توسعه ملی را آغاز کرده، برخی از مهم ترین اهداف توسعه ملی همچنان محقق نشده اند. پژوهش حاضر تلاش دارد ابتدا به شکلی مختصر، به محتواپژوهی برنامه های توسعه در سه کشور ژاپن، کره جنوبی و چین بپردازد تا نشان دهد که رویکرد اصلی برنامه های توسعه در این کشورها چه بوده است. این سطح از تحلیل، با نشان دادن محورهای اصلی برنامه نویسی موفق برای توسعه، به فهم گام دوم تحلیل، یعنی محتواپژوهی موردی قانون برنامه پنجم توسعه کمک می کند. در گام دوم، ماده 150 «قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه» به عنوان یکی از مهم ترین مواد برنامه توسعه پنجم، تحلیل و آسیب شناسی شده است. برای آسیب شناسی نظام مند، ضمن ردیابی احکام مندرج در ماده 150 قانون برنامه پنجم در قانون برنامه ششم، این ماده قانونی با موارد مشابه در برنامه های توسعه برخی از کشورهای موفق مانند ژاپن، کره جنوبی و چین مقایسه و تلاش شده به برخی پیشنهادهای کاربردی اشاره شود.
توسعه اقتصادی سنگاپور براساس الگوی دولت توسعه گرای دموکراتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه به عنوان مفهومی اساسی در علوم اجتماعی و سیاسی همزمان با تغییرها و دگرگونی های عمیق جوامع انسانی از نظر مفهومی و نظری و نیز به صورت عملی سیر تحول گسترده ای را پشت سر نهاده و پس از آنکه مدت ها تحت تأثیر اثبات گرایی، تغییرهای کمّی را در حوزه های اقتصادی و سیاسی بررسی و دنبال می کرد، به تدریج در قالب اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی شاهد تغییرهای اساسی و کیفی در ایستارها و ساختارها بود و مطالعات چندرشته ای حول محور توسعه شکل گرفت، تأکید ویژه این مقاله بر طرح یک نظریه جدیدتر در مطالعات توسعه است؛ نظریه دولت توسعه گرا. در حقیقت به ناتوانی نظریه های پیشین توسعه در تبیین تحولات چشمگیر توسعه ای شرق و جنوب شرق آسیا بازمی گردد. این نظریه در بررسی دلایل این موفقیت ها، نقش برجسته دولت در توسعه اقتصادی این کشورها را برجسته می بیند. به همین دلیل دولت را به عنوان عامل نخست موفقیت این کشورها به کانون مطالعات توسعه بازمی گرداند. این مقاله، با روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در زمینه توسعه اقتصادی کشور سنگاپور به تحلیل یافته ها می پردازد. تلاش ما پاسخگویی به این پرسش محوری است که بر پایه نظریه دولت توسعه گرا، کشور سنگاپور در رشد و توسعه اقتصادی خود از چه مؤلفه ها و راهبردهایی بهره برده است؟ در این زمینه، با مرور آرای برخی نظریه پردازان دولت توسعه گرا و با تأکید بر دیدگاه آدریان لفت ویچ، تبیینی سیاسی- جامعه شناختی از تجربه توسعه این کشور ارائه شده است. شاخص های برگزیده دیدگاه لفت ویچ (نخبگان توسعه گرا، دیوانسالاری کارامد، جامعه مدنی ضعیف، رابطه دولت و طبقات اجتماعی) و نیز مدیریت منافع بخش خصوصی و بهره گیری از ابزار سرکوب، بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد برمبنای الگوی دولت توسعه گرا، فرایند اقتصادی این کشور، دولت محور و برپایه راهبرد تنوع بخشی (تکیه بر مزیت های صنعتی و خدماتی) و برندسازی قرار داشته است.
معقولیت دینی در اندیشه سیاسی جان رالز (با تأکید بر اسلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان رالز مانند برخی از متفکران و فیلسوفان ( مثل فوکو و ویتگنشتاین ) دوره های فکری داشته است. به طور کلی حیات فکری او به دو دوره تقسیم می شود؛ دوره اول با انتشار کتاب نظریه ای درباره عدالت (1971) شروع و با لیبرالیسم سیاسی(1996) تمام می شود . ویژگی اصلی دوره اول، محوریت دکترین لیبرال و لیبرالیسم و فقدان پلورالیسم معقول اس ت. به عبارتی تنها دکترین لیبرالیسم معقول است و معقولیت دکترین های غیرلیبرال نفی می شود. ازاین رو بحث معقولیت دینی در این مرحله منتفی است. دوره دوم فکری با انتشار کتاب لیبرالیسم سیاسی شروع شد و تا مرگ او (2001)ادامه داشت. به طور کلی دو تحول فکری در این دوره شکل گرف ت؛ نخست، طرح پلورالیسم معقول که براساس آن ادعا شد فقط یک دکترین لیبرال در جامعه وجود ندارد و دکترین های لیبرال معقول گوناگونی وجود دار د. در اینجا بود که بحث پلورالیسم معقول، اجماع همپوشان، امر معقول به لحاظ سیاسی، معقول بودن ( دین به طور مشروط ) و... به بحث نهاده شد . دوم اینکه او دامنه معقولیت را گسترش داد و مفهومی تحت عنوان آبرومندی را طرح کرد . او این مفهوم را درباره جامعه اسلامی خاصی به نام کازانیستان به کار برد که تا حدودی معقول و شایسته مدار اس ت. بنابراین دین این قابلیت را دارد که به شکل معینی از معقولیت بینجامد. بر این اساس در دل معقولیت عناصری چون مدارا، مشورت، شناسایی، بیناذهنیت، گفت وگو و اجماع قرار دار د. برخی از موضوعاتی که در این مقاله بررسی می شود عبارت اند از: 1. معقولیت چیست؟ 2. منظور از معقولیت دینی چیست؟ 3. چرا اسلام معقول است و چگونه؟
مشروعیت بخشی به جنگ علیه تروریسم در گفتمان سیاست خارجی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از حادثه یازدهم سپتامبر و شکل گرفتن آنچه «جنگ علیه ترور» خوانده شد، آمریکایی ها با حمله به افغانستان و عراق به آن پاسخ دادند. لازمه مبادرت به دو جنگ در پاسخ به یک حمله تروریستی، با توجه به پرهزینه بودن جنگ ها در ابعاد مختلف مادی، انسانی و عاطفی-احساسی، توجیه و مشروعیت بخشی به آنها بود. حال این مسئله مطرح می شود که چگونه در جهت امکان پذیر شدن چنین سیاست های پرهزینه ای، راهبردهای مشروعیت بخش به آنها شکل گرفت . این مقاله با بهره گیری از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی و روش های تحلیل استعاره و تحلیل خصوصیات اسنادی، به تجزیه وتحلیل خطابه های دولت بوش در مورد جنگ علیه تروریسم می پردازد تا راهبردهای مشروعیت بخش به این سیاست خارجی را نشان دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که مقامات آمریکایی به ویژه بوش در چارچوب گفتمان های مسلط داخلی و بین المللی همچون استثناگرایی و لیبرالیسم و با بهره برداری از خلأ معنایی ایجادشده در پی این بحران، به بازنمایی جدیدی از «خود» و «دیگری» پرداختند تا به سیاست و رویه های این کشور در جنگ علیه تروریسم مشروعیت بخشند.
نقش ترتیبات منطقه ای در غنای گفتمان جهانی حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذشت هفتاد سال از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، در این مقاله، نقش این سند در گسترش ترتیبات منطقه ای حقوق بشر بررسی می شود . تاکنون، پنج منطقه در جهان ( آفریقا، آمریکا، اروپا، منطقه عربی - اسلامی و آسیا - پاسیفیک ) با الهام از این اعلامیه، ترتیبات منطقه ای مربوط به خود مانند اسناد و سازوکارهای اجرایی و نظارتی حقوق بشری را تأسیس کرده اند . در این ترتیبات منطقه ای ضمن حفظ اصول و ارزش های جهانی حقوق بشری مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر، ویژگی های منطقه ای مانند مبانی فلسفی، ارزش ها، هنجارها، نگرانی ها و نیازهای منطقه ای مورد توجه قرار میگیرد . به همین دلیل، تأسیس ترتیبات منطقه ای، علاوه بر توسعه اصول جهانی حقوق بشر، با وارد کردن این اصول در سطح منطقه ای، قابلیت پذیرش و اجرای آنها را توسعه می دهد . سؤال اصلی این مقاله، در خصوص نقش اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایجاد ترتیبات منطقه ای حقوق بشری و آثار این ترتیبات منطقه ای بر جهان شمولی حقوق بشر تعریف می شود . پژوهش حاضر نشان می دهد که نظام های حقوق بشری منطقه ای ادامه سیستم سازمان ملل متحد در حفاظت و ارتقای حقوق بشر در سطح منطقه ای است و اثربخشی آن را تقویت می کند.
پوپولیسم سیاسی - اقتصادی و فرهنگی، دموکراسی و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوپولیسم، پدیده ای است با ریشه های عمیق تاریکی و اجتماعی که با داعیه اعاده حاکمیت به مردم و با شعار عدالت، توده های فقیر و محروم و به حاشیه رانده را علیه نخبگان حاکم بسیج می کند و اکنون به پدیده ای جهانی و علیه جهانی شدن، تبدیل شده است. مقاله حاضر می کوشد معنا و ویژگی ها و زمینه های تاریخی و اجتماعی و فکری پوپولیسم را، به ویژه در آمریکای لاتین، با این پرسش محوری که چه رابطه و نسبتی با دموکراسی و توسعه دارد، بررسی کند. به نظر می رسد که پوپولیسم در پیوند با چپ گرایی یا بنیادگرایی مذهبی یا ناسیونالیسم رمانتیک، با دامن زدن به هیجانات توده ای و تشدید شکاف های هویتی و قومی- نژادی و فرقه ای و اجتماعی، نظم و ثبات سیاسی و حاکمیت قانون و انباشت سرمایه را تضعیف می کند و به شدت مانع تحقق توسعه و در نتیجه دموکراسی در کشورهای جهان سوم می شود.
بحران فلسفه مدرن از منظر هوسرل و هایدگر و جدایی کنش و واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش پدیدارشناسی، در مورد بی بنیادی اخلاق و سیاست در اندیشه مدرن بحث می شود. هوسرل بحران مدرن را ناشی از «ریاضی گونه کردن طبیعت» می دانست. در این پروژه، جهانِ برساخته شده ریاضی وارِ مدرنیته، جایگزین جهان واقعی و هر روزی ما می شود. بحران بعدی تکنولوژی است. تکنولوژی ابزاری خنثی برای دست یافتن به هدف نیست، بلکه نوعی تفسیر از حقیقت موجودات است که نوعی تعرض به طبیعت را بیان می کند و آن را در برابر این انتظار بیجا قرار می دهد که صرفاً تأمین کننده انرژی باشد. در تکنولوژی، خود بشر نیز به معارضه فراخوانده می شود. او نیز تابعی از تکنولوژی خواهد بود. در نهایت، بحران مدرن رابطه اندیشه و واقعیت را هم دگرگون می کند و به قطع ارتباط فلسفه از کنش انسان منجر می شود؛ به نحوی که امروزه یکی از راهکارهای اساسی بیشتر اندیشمندان، جدایی افکنی میان هستی شناسی و کنش بشری است. این جدایی افکنی را در اندیشه دو فیلسوف اخلاق معاصر یعنی لویناس و مک اینتایر نشان خواهیم داد.