۱.
پژوهش حاضر در جهت تبیین تفاوت میانگین نمره اعتماد فناورانه دانش آموزان و سطح دانش و مهارت TPACK معلمان مدارس متوسطه دوره اول شهر اردبیل اجرا شده است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری داده ها، کمی و به لحاظ ماهیت پژوهش توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان و دانش آموزان متوسطه دوره اول شهر اردبیل بود. برای گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه که یکی برگرفته از پرسشنامه TPACK و دیگری برگرفته از پرسشنامه اعتماد فناورانه استفاده شد. در بررسی و تحلیل فرضیه های پژوهش از تحلیل واریانس تک متغیره برای بیان تفاوت میانگین نمره اعتماد فناورانه دانش آموزان و سطح دانش و مهارت TPACK معلمان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل فرضیه پژوهشی بعد از ترکیب متغیر نوع مدرسه با دانش و مهارت TPACK از تحلیل واریانس تک متغیری استفاده شده است. در رابطه با فرضیه بیان تفاوت میانگین نمره اعتماد فناورانه دانش آموزان با اینکه تعامل بین مدرسه و دانش تربیتی، مدرسه و دانش محتوای تربیتی با اعتماد فناورانه دانش آموزان رابطه معنی داری دارد. اما در سایر مولفه ها رابطه معنی دار آماری مشاهده نگردید. از این پژوهش می توان نتیجه گرفت می توان با افزایش سطح دانش و مهارت TPACK معلمان به بهبود وضعیت اعتماد فناورانه دانش آموزان کمک کرد.
۲.
پژوهش حاضر با هدف بررسی هویت قومی در سند برنامه درسی ملی ایران (با تأکید بر دیدگاه معلمان و متخصصان) انجام شد. روش پژوهش، کیفی ومبتنی بر نظریه ی داده بنیاد(گراندد تئوری) بارویکردسیستماتیک است. انتخاب افرادشرکت کننده در مصاحبه به روش هدفمند به شیوه ی گلوله برفی صورت گرفته وتلاش شده است تاقواعدحداکثرتنوع واشباع شدگی رعایت شود. بدین منظور18نفر(شامل7نفرازمعلمان و11نفرازمتخصصان وخبرگان تعلیم وتربیت) انتخاب شدند. داده ها به روش مصاحبه ی نیمه ساختاریافته گردآوری شد. تجزیه وتحلیل مصاحبه ها مبتنی بر رویکردسیستماتیک نظریه ی داده بنیاد صورت پذیرفته و از فرایند سه مرحله ای کدگذاری(کدگذاری باز، محوری و گزینشی) استفاده گردید. اجرای فرایند کدگذاری باز منجر به شناسایی 155 مفهوم(کدهای بازاولیه) و خلاصه سازی آنها در قالب 14 مقوله ی اصلی با 35 مقوله ی فرعی(کدهای باز ثانویه) شد. سپس مدل پارادایمی مبتنی بر فرایندکدگذاری محوری در قالب شرایط علی(عوامل سیاسی، عوامل شناختی،نابرابری محتوایی)، شرایط زمینه ای( بسترسازی)، شرایط مداخله گر(عوامل روانشناسانه، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی)، پدیده ی مرکزی(سیاست چندتألیفی) و پیامدها(سطوح فردی و ملی) ترسیم گردید. در نهایت مدل مفهومی پژوهش با استفاده از فرایند کدگذاری گزینشی با هدف برقراری ارتباط میان مقوله های مرکزی، به تصویر کشیده شد.
۳.
عطف به تأثیر فرهنگ در شکل گیری هویت نوجوانان، و جایگاه کلاس های زبان و ادبیات فارسی در به سازی فرهنگی پژوهش حاضر با هدف معرفی روش آموزش حواس افزوده برای برجسته سازی زباهنگ های آموزشی متون ادبی انجام شده است. زباهنگ های آموزشی به زبان فعالان حوزه آموزش که نشأت گرفته از فرهنگ غالب در جامعه است اشاره دارد. روش پژوهش حاضر کیفی و کاربردی است که با توجه به ترویج بی رویه زباهنگ مخرب علم گریزی، به تحلیل زباهنگ آموزشی دانش اندوزی در شاهنامه و پیشنهاد تکنیک هایی برای تدریس آن بر اساس روش آموزش حواس افزوده پرداخته است. مدرس با درگیر کردن حواس دانش آموزان از طریق تکنیک هایی مانند نوازه های ادبی، موسیقی، نمایش تصاویر و ویدئو، اجرای نمایش، نقالی، برگزاری مسابقات مشاعره، داستان نویسی موجب افزایش هیجانات مثبت آنان و یادگیری بهتر مطالب می شود. به نظر می رسد درگیر کردن حواس حداکثری در تدریس زباهنگ دانش اندوزی موجب شناخت درست این زباهنگ در میان نوجوانان و افزایش وزن فرهنگی آن در جامعه گردد.
۴.
مقاله ی حاضر با هدف بررسی تعاملات حاکم بین والدین و معلم در فضای شبکه شاد به عنوان فضای رسمی در آموزش مجازی، پرداخته است. این پژوهش با بهره گیری از شیوه مردم نگاری مجازی 10 گروه درسی شبکه شاد در پایه اول و دوم ابتدایی را از منظر بررسی گونه شناسی تعاملات مجازی بین والدین و معلم در طول مدت تقریبی شش ماه مطالعه کرده است. در خلال کار میدانی با معلمین این ده کلاس در فواصل مختلف مصاحبه های آفلاین و آنلاین به عمل آمده است. پس از جمع آوری داده ها از دو شیوه مشاهده و مصاحبه نیمه ساختار یافته، در نرم افزار maxQda مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که تعاملات مجازی والدین و معلمان در دو گونه تعاملات درسی و غیر درسی بوده که تعاملات غیردرسی نسبت به سالیان گذشته افزایش داشته است. مصاحبه با معلمین این کلاس ها نشان داد که آن ها علارغم مکمل دانستن تعاملات مجازی و حضوری، به برقراری تعاملات حضوری با والدین نسبت به تعاملات مجازی رغبت بیشتری دارند.
۵.
پژوهش حاضر به تعیین تاثیر استراتژی های یاددهی-یادگیری مغزمحور بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان پایه اول پرداخته است. روش تحقیق طرح نیمه تجربی با پیش آزمون پس آزمون و گروه کنترل و شاهد بوده است. جامعه آماری این تحقیق دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر اصفهان بودند. فرایند مداخله در این تحقیق، بر اساس 18 استراتژی آموزش یاددهی-یادگیری مغز محور بر اساس استراتژی های یاددهی-یادگیری مغز محور دانشگاه فلوریدا در سال 2016 تنظیم شده بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه شایستگی اجتماعی کوهن و رسمن (1972) با 44 سوال استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و روش های آمار استنباطی (آزمون های تحلیل کوواریانس آنکووا) به وسیله نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد که استراتژی های یاددهی- یادگیری مغزمحور بر شایستگی های اجتماعی دانش آموزان تاثیر معناداری دارد (01/0P<). استراتژی های یاددهی-یادگیری مغزمحور بر شایستگی های اجتماعی دانش آموزان بر اساس تحصیلات پدر و مادر، شاغل بودن یا نبودن مادر و طبقه اقتصادی خانواده تاثیر معناداری ندارد (05/0P<).
۶.
و پایایی پرسشنامه ها با کمک ضریب آلفای کرونباخ برای جهتگیری های برنامه درسی 90%و برای برنامه درسی تجربه شده 82/0 و برای برنامه درسی مورد انتظار مقدار 86/0 براورد شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی (توزیع فراوانی، رسم نمودار و محاسبه شاخص های تمرکز میانگین و میانه) و برای بررسی و تحلیل فرضیات تحقیق از ضریب همبستگی پیرسون و T مستقل و رگرسیون چندگانه با نرم افزار spss، نسخه 20 استفاده شده است. یافته ها نشان داد که بین دو متغیر جهت گیری برنامه درسی و فاصله میان برنامه درسی مورد انتظار و برنامه درسی تجربه شده، رابطه معناداری وجود دارد .در این تحقیق درترتیب اولویت انواع جهت گیری های برنامه درسی بالاترین رتبه مربوط به جهت گیری رفتاری وعقل گرایی آکادمیک و کمترین رتبه مربوط به جهت گیری بازسازی اجتماعی می باشد .از این رو توجه هر چه بیشتر معلمان به جهت گیری های برنامه درسی و فراهم کردن محیطی که دانش آموزان نسبت به محتوای برنامه درسی علاقه مند شده ، می تواند زمینه را برای کاهش فاصله میان برنامه درسی تجربه شده و مورد انتظار دانش آموزان به منظور ایجاد یادگیری موثر فراهم نماید.
۷.
پژوهش حاضر با هدف تبیین عوامل موثر بر اهمال کاری تحصیلی و تدریس مجازی با تاکید بر دانش آموزان ابتدایی صورت گرفت. برای دستیابی به این هدف با استفاده از روش تحلیل محتوا به بررسی متون و منابع مقالات و آثار علمی در سایت های معتبر پرداخته شد. این پژوهش به لحاظ هدف نظری و از لحاظ شیوه اجرا از نوع تحلیل اسنادی است. داده ها با استفاده از شیوه تحلیل کیفی جمع آوری، طبقه بندی و تحلیل شدند. یافته های حاصل از پژوهش حاکی از آن است که عوامل موثر بر اهمال کاری به دو دسته 1- عوامل فردی (درونی) 2- عوامل اجتماعی (بیرونی) قابل دسته بندی است. به جهت اهمیت و شیوع اهمال کاری در دوران تدریس مجازی نتایج کلی شامل راهکارهایی چون آموزش و ارتقاء مدیریت زمان، استفاده درست از فضای مجازی، مدیریت استرس، استفاده از روش های درمان فراشناختی، استفاده از راهبرد هنر درمانی و... جهت درمان و رفع این معضل آموزشی ارائه شد.
۸.
به دلیل محدودیت های کرونایی، گذراندن کارورزی توسط دانشجومعلمان در بستر مجازی چالش هایی به همراه داشت، که یکی از مهم ترین این آسیب ها، اشکال در نحوه برقراری ارتباط دانشجومعلمان می باشد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش های تعاملاتی کارورزی مجازی دانشگاه فرهنگیان در دوران کرونا انجام گردید. روش پژوهش در بعد کیفی به صورت پدیدارشناسی و در بعد کمی نیز از نوع توصیفی و با روش پیمایشی می باشد. بخش کیفی از طریق با اساتید و دانشجومعلمان اجرا گردید . با استفاده از نرم افزار آماری Spss 25 پایایی آن بر اساس آلفای کرونباخ برابر با 965/0 محاسبه گردید. در بخش کمی جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجومعلمان پردیس ها و مراکز دانشگاه فرهنگیان است که در حال گذراندن واحد کارورزی طی سال تحصیلی 1400-1401 می باشند تعداد280 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها حاکی است که از دیدگاه دانشجومعلمان، چالش های ارتباطی کارورزی مجازی به ترتیب اهمیت عبارتند از : ارتباط دانشجومعلمان با استاد راهنما با میانگین 48/10، ارتباط دانشجومعلمان با معلم راهنما با 2/9، ارتباط دانشجومعلمان با دانش آموزان کلاس با 72/8، ارتباط دانشجومعلمان با کادر مدرسه با 86/6 و ارتباط دانشجومعلمان با والدین دانش آموزان با 84/6.