مطالعات مدیریت انتظامی (پژوهش های مدیریت انتظامی)
مطالعات مدیریت انتظامی سال یازدهم پاییز 1395 شماره 3 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تقویت نقش سازمان های غیردولتی در پیشگیری و کنترل جرایم از اصول اساسی راهبرد پیشگیری از جرم است که از آن باعنوان سیاست جنایی مشارکتی یاد می شود زیرا سیاست جنایی نوین، برآن است تا ضمن رهانیدن واکنش اجتماعی از قیدوبند آیین رسیدگی قضایی و انتظامی، ازطریق محدودساختن قلمرو عملکرد سنتی دستگاه های انتظامی و قضایی، زمینه مشارکت مردم و نهادهای مردمی در برنامه های پیشگیری از جرم را فراهم آورد. باتوجه به اهمیت موضوع مشارکت سازمان های غیردولتی در حوزه امنیت و پیشگیری و کنترل جرایم؛ مسئله اصلی این پژوهش بررسی نقش فعالیت سازمان های غیردولتی در کنترل جرایم و هدف از انجام آن نیز، تعیین الگوی مدیریت انتظامی در رویکرد اجتماع محوری پیشگیری از جرم است.
روش: روش این پژوهش، پیمایشی- تحلیلی است. جامعه آماری آن به دو گروه مجزا شامل کلیه سازمان های غیردولتی فعال در سطح شهر کرمانشاه و کارشناسان انتظامی استان تقسیم می شوند که نمونه آماری نیز شامل 38 نفر از کارشناسان انتظامی و 37 سازمان غیردولتی فعال درسطح شهر کرمانشاه می شود که ازطریق روش نمونه گیری تمام شمار انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز پرسش نامه بوده که برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. برای سنجش شدت روابط میان دیدگاه دو گروه از جامعه نمونه نسبت به متغیرهای پژوهش از روش تی دونمونه ای استفاده شد. در این پژوهش، باتوجه به این که مبحث سازمان های غیردولتی یک موضوع بین رشته ای محسوب می شود؛ از یک الگوی التقاطی و تلفیقی از نظریه های جامعه شناسی، روان شناسی و علوم سیاسی در طرح فرضیه های پژوهش بهره گرفته شد.
یافته ها: برابر یافته های پژوهش در بخش استنباطی که ازطریق آزمون «لون» به دست آمد، کارشناسان انتظامی و تشکل های غیردولتی به یک اندازه معتقد نیستند که سازمان های غیردولتی کارکرد هشداردهندگی، پشتیبانی و شناختی در زمینه پیشگیری و کنترل جرایم انتظامی را دارند و باتوجه به میانگین های به دست آمده مشاهده شد که کارشناسان انتظامی، بیش از سازمان های مردم نهاد معتقدند که این سازمان ها کارکرد هشداردهندگی، پشتیبانی و شناختی در پیشگیری از جرایم را دارند؛ درمقابل هر دو جامعه آماری به یک اندازه معتقد هستند که سازمان های غیردولتی کارکرد بازخورددهندگی در زمینه پیشگیری و کنترل جرایم را دارند.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که در مدیریت انتظامی رویکرد جامعه محوری پیشگیری از جرم باید کارکردهای سازمان های غیردولتی در چهار محور هشداردهندگی، پشتیبانی، شناختی و بازخورددهندگی تقویت شوند.
نقش مدیریت انتظامی سواحل در امنیت عمومی (مورد مطالعه: استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه مدیریت انتظامی نقش مهم و تأثیرگذاری در تأمین امنیت نوار ساحلی دارد. برقراری نظم و امنیت در بیشتر شهرها به ویژه شهرهای ساحلی و مدیریت آن ها در زمان شلوغی، به مقوله ای بحث برانگیز به خصوص در فصول خاص سال تبدیل شده است. ارزیابی صحیح کارکرد، ساختار و آرایش فضایی خدمات انتظامی و امنیتی در شهرهای ساحلی و ارائه الگوهای مناسب از نواحی جرم خیز و مشخص کردن نواحی پرخطر، می تواند عملکردهای عناصر شهری را روان تر و پویاتر کند. بنابراین، هدف اصلی این پژوهش، نقش مدیریت انتظامی سواحل در امنیت عمومی استان مازندران است.
روش: این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، پیمایشی از نوع توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش جمعیت بالغ بر هشت میلیون نفر بومیان و گردشگران بالای 15 سال است که به نحوی از ساحل استفاده می کنند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 384 نفر به صورت خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته است که توسط اساتید و کارشناسان امر مورد تأیید واقع شد. پایایی پرسش نامه با استفاده از آلفای کرونباخ برابر با 09/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده های جمعیت شناسی، از آمار توصیفی و برای تجزیه و تحلیل استنباطی از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، آزمون تی تک متغیره و آزمون فریدمن بهره گرفته شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که بین مدیریت انتظامی سواحل و امنیت عمومی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد که بین مؤلفه های انتظامی سواحل یعنی مدیریت انتظامی پیشگیرانه محیطی، مدیریت انتظامی مبتنی بر مشارکت مردمی و مدیریت انتظامی مبتنی بر سازمان های مردم نهاد و امنیت عمومی در استان مازندران رابطه معناداری وجود دارد.
مطالعه مقایسه ای آمادگی و واکنش پلیس در مدیریت بحران های طبیعی در ایران، ژاپن و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بحران های طبیعی، سالانه زندگی میلیون ها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می دهد، هزینه های هنگفت اقتصادی و اجتماعی به وجود می آورد و توسعه کشورها را با چالش روبه رو می سازد. مدیریت بحران های طبیعی می تواند این هزینه ها را کاهش داده و جوامع را در برابر این بحران ها ایمن و مصون کند. باتوجه به اهمیت نقش پلیس در مدیریت بحران های طبیعی، هدف پژوهش حاضر، شناسایی تجربه کشورهای ایران، هند و ژاپن در زمینه آمادگی و واکنش پلیس در مدیریت بحران های طبیعی و ارائه راهکارهای عملیاتی برای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است.
روش: روش پژوهش، مقایسه کیفی است. روش گردآوری داده ها نیز روش کتابخانه ای و استفاده از اسناد و مدارک و گزارش سازمان های مرتبط و جامعه مورد مطالعه کشورهای ایران، ژاپن و هند است.
یافته ها: یافته های پژوهش بیانگر تفاوت شیوه سازمان دهی و وظایف پلیس در مدیریت بحران های طبیعی در کشورهای مورد مطالعه است. این درحالی است که در دو کشور هند و ژاپن، پلیس نقش محوری در مدیریت بحران دارد و وظایف گسترده تری را برعهده دارد.
نتیجه گیری: باتوجه به اهمیت نقش نیروی انتظامی در مدیریت بحران های طبیعی و وظایف گسترده آن در مدیریت بحران در کشورهای مورد مطالعه، پیشنهادهایی برای تقویت نقش نیروی انتظامی در مدیریت بحران در قالب دو مرحله آمادگی و واکنش به بحران های طبیعی ارائه شده است.
بررسی مهارت انسانی مدیران پلیس در زمینه پیشگیری از جرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: شرایط کاملاً متحول و تغییرهای سریع محیطی، ضرورت اثربخشی سازمان ها را بیش از پیش آشکار کرده است. یکی از عوامل ایجادکننده اثربخشی در سازمان ها به ویژه سازمان های خدماتی مانند پلیس، توسعه مهارت های انسانی مدیران است. بنابراین پژوهش حاضر می کوشد تا ضمن دستیابی به مؤلفه ها و شاخص های مهارت انسانی پلیس، به این پرسش پاسخ دهد که مؤلفه ها و شاخص های مهارت انسانی پلیس در زمینه پیشگیری از جرم کدام اند؟
روش: این پژوهش ازنظر هدف و جهت گیری کلی، کاربردی است. از طرف دیگر، پژوهش حاضر به جهت گردآوری داده ها در زمره پژوهش های کیفی- اکتشافی محسوب می شود. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان، مدیران و کارشناسان پلیس در حوزه پیشگیری از جرم است. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری هدفمند قضاوتی استفاده شد که روشی غیراحتمالی است. در این روش، بعد از انجام 16 مصاحبه، عوامل اصلی و فرعی در مصاحبه های قبلی تکرار می شد و پژوهشگر به اشباع رسید. داده های کیفی لازم جمع آوری و با استفاده از روش تحلیل محتوا به مثابه تکنیکی پژوهشی، مفاهیم، مقوله ها و عوامل اصلی و فرعی شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: کدهای فرعی و اصلی حاصل از مصاحبه های انجام شده با خبرگان و فرماندهان نیروی انتظامی بیانگر این است که در مجموع 24 شاخص به دست آمد که براساس مبانی نظری پژوهش، در قالب 4 مؤلفه مهارت انسانی مدیران در زمینه پیشگیری از جرم، شناسایی و طبقه بندی شدند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد؛ هرقدر مدیران بتوانند با درک انگیزه های رفتاری و عقاید گذشته کارکنان، رفتارهای افراد را الگوسازی کنند، به همان اندازه می توانند مهارت های رفتاری و انسانی متناسب با پیشگیری پلیسی را در سازمان فراهم آورند. همچنین این مؤلفه ها در یک طیف فرایندی از گذشته، حال و آینده دلالت دارند و بی توجهی مدیران در توسعه و بکارگیری مهارت های انسانی، موجب عقیم ماندن این مهارت ها در اثربخشی اقدامات پلیس در زمینه پیشگیری از جرائم خواهد شد و درعمل نمی تواند با فقدان حتی یکی از مؤلفه های مهارت های انسانی به اهداف سازمانی جامعه عمل بپوشاند و در سایر فرایندها نیز نتایج مطلوبی را کسب کند.
بررسی تأثیر متغیرهای اقتصادی- اجتماعی بر جرم در کشور، رهیافت تکنیک داده های ترکیبی (مطالعه موردی سرقت و قتل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ازجمله مسائلی که از اهمیت ویژه برخوردار بوده و اثرات زیان بار اجتماعی- اقتصادی را بر جامعه تحمیل می کند، موضوع جرم است. وقوع جرم م تأثر از عوامل متعددی نظیر بیکاری، فقر، تورم و... است که بیشتر ریشه در مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه دارند. باتوجه به اهمیت امنیت، بررسی عوامل مؤثر بر جرم برای پیشگیری از آن ضروری بوده و ازاین رو، مطالعه حاضر می کوشد تا به بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی مؤثر بر جرم در ایران بپردازد.
روش: مقاله حاضر با استفاده از الگوی داده های ترکیبی، رابطه میان عوامل اقتصادی– اجتماعی (بیکاری، نابرابری درآمدی، شهرنشینی، فقر و تورم) و جرم را در سال های 1379 تا 1391 مورد بررسی قرار داد.
یافته ها: نتایج حاصل از برآورد الگوهای سرقت و قتل، بیانگر آن است که میان نرخ بیکاری، فقر، تورم، نابرابری درآمدی با سرقت و قتل رابطه مثبت و معنادار برقرار است. همچنین نتایج نشان داد که اگرچه میان نسبت شهرنشینی و سرقت رابطه مثبت و معنادار برقرار است اما این رابطه در الگوی قتل بی معنا است. به عبارتی میان قتل و نسبت شهرنشینی رابطه معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش با نتایج پژوهش های داخلی و خارجی در این حوزه هم خوانی دارد. بنابراین ازنظر سیاست گذاری پیشنهاد می شود تا باتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش، سیستم قضایی و دولت در پیشگیری از جرم و مقابله با آن از برخورد قانونی صرف کاسته و در کنار مفهوم قانونی جرم، به عوامل تأثیرگذار بر این آسیب اجتماعی که بیشتر اجتماعی و اقتصادی هستند، توجه ویژه کنند. ازطرفی در برنامه ریزی و سیاست گذاری های اقتصادی و اجتماعی، مسائل امنیتی نیز مورد توجه قرار گیرد.
ارائه الگوی ارزیابی بلوغ «مدیریت دانش مشتری الکترونیکی» مبتنی بر عوامل کلیدی موفقیت در خدمات الکترونیک پلیس+10(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: به دلیل مخاطرات بالای اجرای طرح های مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی، لازم است پس از شناخت فاصله بین دو وضعیت موجود و مطلوب و مسیر دستیابی به وضعیت مطلوب، سرمایه گذاری های سازمانی صورت پذیرد. بنابراین، ارزیابی جایگاه مدیریت دانش مشتری الکترونیکی باید به عنوان نقطه شروع یا ادامه و بهبود فرایندهای آن در سازمان های ارائه دهنده خدمات الکترونیک، مورد توجه قرار گیرد. هدف اصلی ارزیابی بلوغ این است که سازمان درک روشنی از سطوح بلوغ و منافع سرمایه گذاری های آینده خود پیداکرده و راهبرد های بهبود را براساس ضعف های موجود، تدوین کند.
روش: رویکرد این تحقیق ترکیبی (کیفی و کمی) است و ازنظر هدف کاربردی و از نظر نوع روش توصیفی- تحلیلی است. ابتدا با مرور ادبیات نظام مند، روش های ارزیابی بلوغ بررسی شده و الگوی بلوغ پایه انتخاب شد. پس از استخراج و اعتبارسنجی عوامل اساسی موفقیتِ چارچوب مدیریت دانش مشتری اجتماعی، سطوح بلوغ عوامل اساسی موفقیت با آزمون خی دو و همچنین مجموع وزین مشخص شده و الگوی ارزیابی بلوغ مدیریت دانش مشتری اجتماعی تأیید و ارائه شد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان و ابزار پژوهش، نرم افزار تحلیل آماری «اس. پی. اس. اس» و «اکسپرت چویس» است.
یافته ها: در این پژوهش الگوی ارزیابی بلوغ مدیریت دانش مشتری اجتماعی براساس عوامل اساسی موفقیت ارائه شد. یازده عامل اساسی موفقیت شامل «راهبرد»، «رهبری»، «فناوری اطلاعات»، «مدیریت دانش»، «فرهنگ»، «فرایند»، «منابع»، «هوشمندسازی»، «امنیت»، «مشتری اجتماعی» و «ارزیابی» هستند که بین سطوح دوم تا پنجم بلوغ توزیع شده اند.
نتیجه گیری: الگوی ارزیابی بلوغ ارائه شده، به عنوان مرجع تحلیل عمیق از آمادگی سازمان برای به کارگیری مدیریت دانش مشتری اجتماعی و بهبود آن، در سازمان های ارائه دهنده خدمات الکترونیک از جمله پلیس +10 کاربرد دارد.
نقش صیانتی فرماندهان و مدیران نیروی انتظامی در کاهش جرایم کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سالم نگهداشتن نیروی انتظامی، همواره ازسوی فرماندهی معظم کل قوا (مدظله العالی) مورد سفارش قرارگرفته است. براساس آموزه های دینی و تأکیدهای فراوان ائمه معصومین (علیه السلام)، مراقبت از کارگزاران و حفظ قداست نظام اسلامی به عنوان بخش مهمی از مسئولیت فرماندهان و مدیران به حساب می آید. فرماندهان و مدیران نیروی انتظامی در سه بخش مراقبتی، ممانعتی و مقابله ای، نقش اساسی و مهمی در سالم سازی این نهاد مقدس و کاهش حجم جرائم کارکنان برعهده دارند. این پژوهش باهدف «شناخت نقش صیانتی فرماندهان و مدیران نیروی انتظامی در کاهش جرایم کارکنان» انجام شد. پژوهشگر در این پژوهش به دنبال آن است تا سهم و اولویت هریک از نقش های مراقبتی، ممانعتی و مقابله ای فرماندهان را در صیانت کارکنان و کاهش سطح ارتکاب جرم در نیروی انتظامی تبیین کند.
روش: این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش، توصیفی- پیمایشی است. ابزار جمع آوری پژوهش پرسش نامه محقق ساخته بوده و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مقدار 9/0 برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از نرم افزار «اس.پی.اس.اس» و آزمون های خی دو و فریدمن، استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل 230 نفر از کارکنان نیروی انتظامی بوده که وضعیت خدمتی آنان در هیئت رسیدگی به تخلفات مطرح شده و برابر محاسبه ها، حجم نمونه پژوهش تعداد 106 نفر تعیین شد.
یافته ها و نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده؛ «ناکارآمدی و تسلط ناکافی کارکنان بر حیطه وظایف و اختیارات قانونی» بالاترین دلیل مبنی بر ضرورت اعمال نقش مراقبتی؛ «وجود برخی ضعف ها و خلاءهای قانونی زمینه ساز جرم» بیشترین دلیل برای اعمال نقش ممانعتی و «وادارکردن کارکنان به انجام برخی اقدام های خلاف» بالاترین دلیل ضرورت اعمال نقش مقابله ای فرماندهان و مدیران در کاهش جرم توسط کارکنان هستند و در نتیجه گیری نهایی براساس مقایسه کای مربع فریدمن هریک از پرسش ها، مشخص شد که بیشترین نقش مؤثر فرماندهان و مدیران در کاهش ارتکاب جرم توسط کارکنان نقش مراقبتی (58.113)، نقش ممانعتی (52.747) در مرحله دوم و نقش مقابله ای (25.229) پایین ترین تأثیر را دارد.