۱.
در دهه 1990، با کم رنگ شدن نقش شرکت های بین المللی نفت در توسعه فناوری در حوزه بالادستی صنعت نفت، شرکت های خدمات میدان های نفتی مسئولیت شناسایی و تأمین نیازهای فناورانه حوزه بالادستی صنعت نفت را عهده دار شدند. با توجه به ریسک و هزینه بالای توسعه و تجاری سازی فناوری های دارای نوآوری بنیادی، شرکت های خدمات میادین نفتی پیشرو به نوآوری های تدریجی روی آوردند. این امر زمینه را برای ورود استارت آپ های فناورانه به حوزه بالادستی صنعت نفت، با هدف دستیابی به نوآوری های غالباً بنیادی، فراهم کرده است. هم اکنون لبه فناوری، در بسیاری از حوزه های فناورانه بالادستی صنعت نفت، در اختیار تعداد زیادی از شرکت های کوچک دانش بنیان است که شکل گیری اغلب آن ها بر مبنای استارت آپ های فناورانه موفق بوده است. استارت آپ ها، به منزله بازوی توسعه فناوری های بنیادی در حوزه بالادستی صنعت نفت، در آینده توجه بیش از پیش مدیران شرکت های فعال در حوزه بالادستی صنعت نفت را به خود جلب خواهند کرد. در این مقاله، پس از مروری بر روند تحول رویکردها و نقش بازیگران حوزه بالادستی صنعت نفت در توسعه فناوری، به نقش استارت آپ های بخش فناوری به منزله محرک های نوآوری در حوزه بالادستی صنعت نفت پرداخته و به چالش های اختصاصی آن ها در این حوزه اشاره خواهد شد.
۲.
تجربه کشورهای موفق صنعتی و تازه صنعتی نشان می دهد که برای صنعتی شدن باید پله های نردبان مزیت نسبی به سرعت طی شود؛ یعنی هر کشور، در وهله نخست، از صادرکننده کالاهای اولیه و وابسته به منابع طبیعی به صادرکننده کالاهای وابسته به نیروی کارِ با دانش بالا تغییر وضعیت یابد. سپس به صادرکننده کالاهای فناوری محور و درنهایت به صادرکننده کالاهای دانش محور مبدل شود. ایران، با توجه به پتانسیل فراوانی که در نیروی انسانیِ با مهارت زیاد دارد، سهم چندان زیادی در صادرات کالاهای با فناوری بالا و دانش محور ندارد؛ به عبارتی در پله های پایینی مزیت نسبی قرار گرفته است. لذا حضور ایران در عرصه صنایعِ با فناوری بالا نیازمند برنامه ریزی مناسب و اتخاذ سیاست های حمایتی متناسب با آن و در یک کلمه نیازمند سیاست گذاری عمودی - گزینشی با توجه به افق های زمانی مختلف است. بر اساس بررسی های صورت گرفته در این مقاله درباره وضعیت ایران از منظر شاخص مزیت نسبی آشکارشده، ایران در مرحله گذار از پله اول (صادرات محصولات خام) به پله دوم (صادرات محصولات با فناوری پایین) مزیت نسبی است. البته نه تنها این مرحله گذار تقویت نشده، بلکه سهم کالاهای پله اول به نسبت صادرات کالاهای پله دوم درحال افزایش است. بنابر این بررسی، این نتیجه مهم به دست می آید که در ایران نباید کورکورانه به دنبال سیاست گذاری عمودی در صنایع با فناوری بالا بود، بلکه، با توجه به جایگاه ایران در پله های مزیت نسبی، سیاست گذاران باید بر ارتقای ایران از پله اول به پله دوم و استقرار مستحکم در این پله تمرکز داشته باشند. این نکته توجه به پله های بعدی مزیت نسبی را نفی نمی کند و سیاست گذاری عمودی و افقی برای دستیابی به صنایع با فناوری بالا را الزامی می داند. در این مقاله، با توجه به جایگاه ایران در پله های مزیت نسبی، چارچوبی کلان برای سیاست گذاری پویای صنعتی ارائه می شود که ضمن توجه به افق کوتاه مدت و سیاست های لازم در آن، برای جلوگیری از روند عقب برنده موجود از پله دوم به پله اول مزیت نسبی، سیاست گذاری میان مدت برای تقویت جایگاه ایران در پله دوم مزیت نسبی و سیاست گذاری بلندمدت برای ارتقا در پله های مزیت نسبی نیز مدنظر قرار می گیرد. در تمامی این افق های زمانی، سیاست گذاری مبتنی بر سیاست گذاری عمودی و افقی است، به گونه ای که سهم سیاست گذاری عمودی در افق های کوتاه مدت و میان مدت بیشتر است و سیاست های افقی غالباً برای دوره بلندمدت به کار می رود.
۳.
مجلات علمی-پژوهشی یکی از راه های برقراری ارتباطات علمی میان دست اندرکاران فعالیت های علمی به شمار می روند. مجله علمی نشریه ای برای اهل علم با ویژگی نوین بودن مباحث مهم و روشمند بودن ارائه مطالب است. یکی از وظایف مهم پژوهشگران شناخت مجلات تخصصی حوزه فعالیتشان است. هدف از نگارش این مقاله معرفی مهمترین مجلات داخلی و خارجی حوزه مدیریت راهبردی است. از این رو تلاش شده، با روش پژوهش منابع کتابخانه ای، مجلات مهم این حوزه به کمک پایگاه های علمی و منابع اطلاعاتی برخط داخلی و خارجی شناسایی و معرفی شوند. بنابر نتایج پژوهش، 28 مجله داخلی و 45 مجله خارجی مهم ترین مجلات مدیریت راهبردی اند که نتایج عملکرد آن ها به تفصیل در مقاله آمده است.
۴.
نوآوری در بخش های گوناگون شرکت ها و سازمان ها به یکی از عوامل اصلی موفقیت تبدیل شده است. طی دهه های اخیر، با توجه به رشد نوآوری در دنیا و صنایع گوناگون، همچنین گسترش همه جانبه علوم، مدیران شرکت ها و سازمان ها دیگر قادر نیستند، چه از لحاظ منابع انسانی و چه از لحاظ منابع مالی و غیرمالی، صرفاً در مراکز تحقیق و توسعه داخلی به همه یا بخش زیادی از پیشرفت های نوآورانه روز در صنعت دست یابند؛ بنابراین، ناگزیرند برای بقا، حفظ سودآوری و عقب نماندن از روندهای نوآوری، با راهبردهای گوناگون، نوآوری های موردنظرشان را از طریق منابع خارجی کسب کنند. مدیران شرکت هایی که قصد اکتساب نوآوری دارند از راهبردهای گوناگونی اعم از مالکیت، همکاری مشترک، برون سپاری، اخذ مجوز و نوآوری باز استفاده می کنند و هریک از این راهبرد ها را به تأثیر از دسته های متعددی از عواملی انتخاب می کنند. همچون عوامل سازمانی، منبع نوآوری، فرایند اکتساب، عوامل مربوط به نوآوری، و عوامل محیطی. هریک از این دسته ها خود مجموعه ای از عوامل را دربر دارند. در این پژوهش، با مطالعه پژوهش های پیشین، به بررسی راهبرد های اکتساب نوآوری، شناسایی عوامل مؤثر در اکتساب نوآوری و تحلیل این عوامل پرداخته شده است.
۵.
جریانِ دانش رصد مستمر راهبرد و فناوری است که به منظور کسب، انتخاب، سازمان دهی و به کارگیری تخصص ها و اطلاعاتِ حیاتی برای کسب و کار درجهت بهبود کیفیت تصمیم گیری و کسب وکار استفاده می شود. کارآفرینی در سازمان های امروزی مستلزم ایجاد خلاقیت و نوآوری است و در بیشتر کشورهای توسعه یافته سازمان ها از دیوان سالاری (بوروکراسی) به وضعیت کارآفرینی سازمانی درحال انتقال اند. هدف اصلی از این پژوهش بررسی رویکرد جریانِ دانش و نقش آن در کارآفرینی سازمانی است. روش تحقیق مرور اسناد و مدارک کتابخانه ای است. نتایج تحقیق و بررسی مدل های موجود در زمینه جریان دانش نشان می دهد که جریانِ دانش بستری برای تأمین نیاز کارآفرینانه سازمان و پرورش ایده های مناسب سازمان است. همچنین از منظر مدل های کارآفرینی سازمانی مشخص شده که مجرای اصلی تأثیرگذاری جریان دانش بر کارآفرینی سازمانی توسعه دانش در سازمان و توسعه ایده ها و اختراعات و اکتشافات است. درنهایت پیشنهاد می شود، برای افزایش توان توسعه دانش و ایجاد رویکردهای جدید در جریان دانشِ سازمان، بخش های تحقیق و توسعه در سازمان ها و شرکت ها تأسیس شود.
۶.
هدف از تحقیق حاضر شناسایی قابلیت های کاربرد اینترنت اشیا به منزله یکی از نمادهای فناوریِ ارتباطیِ پیشرفته در گستره نظام اداری یزد است؛ بنابراین، ابتدا با مرور مبانی نظری تحقیق، مهمترین کاربردهای اینترنت اشیا استخراج و سپس، با تشکیل پنل دلفی شامل پانزده خبره و دو دور اجرای فن دلفی، در مورد این کاربردها اجماع حاصل شد. تعداد 36 قابلیت کاربرد به دست آمده مبنای تهیه پرسش نامه قرار گرفت. پرسش نامه طرح شده بین جامعه آماری تحقیق توزیع شد که شامل کلیه مدیران و کارشناسان فناوری اطلاعات و ارتباطات دستگاه های اجرایی استان یزد است. به علت کوچک بودن جامعه، نمونه گیری انجام نشد. داده ها با نرم افزار SPSS 20 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی حاکی از استخراج نُه کاربرد اصلی برای اینترنت اشیا در نظام اداری استان یزد است، شامل بهبودبخشی به فرایندها و هوشمندسازی آن ها، ارتقادهی به کیفیت زندگی کاری، بهبودبخشی به نظارت، صرفه جویی در انرژی و هزینه، کاهش دادن فساد اداری، ارتقادهی به کیفیت خدمات، بهبودبخشی به نظام اطلاعات منابع سازمانی، افزودن به دقت در خدمت رسانی و نهایتاً ارتقادهی به بهره وری. این نُه عامل درمجموع 70/257 درصد از تغییرپذیری متغیر اینترنت اشیا را تبیین می کنند. نتایج آزمون فریدمن نشان داد که کاربرد بهبودبخشی به فرایندها و هوشمندسازی آن ها بیشترین اهمیت را در میان عوامل دارد.