۱.
دکتر خلیلی شورینی یکی از نخستین کسانی است که برنامه ریزی استراتژیک را در ایران تدریس کرده است و کتاب ترجمه شده وی سال ها منبع تدریس این موضوع در دانشگاه ها بوده است. در این شماره قصد داریم درباره تاریخچه و مشکلات حوزه مدیریت در کشور با دکتر شورینی به گفتگو بنشینیم. ایشان پس از آن که ما را به گرمی در دفتر کار خود پذیرفت و به سوالات ما پاسخ داد ترجیح داد به جای درج گفتگو مقاله زیر را منتشر کنیم. مقاله ای که حاوی پاسخ سوالات ما درباره دیدگاه دکتر پیرامون وضعیت دانش مدیریت و بحث برنامه ریزی استراتژیک به طور کلی، شرایط آن در جامعه ما است. سیاست نامه هم ضمن تشکر بسیار از لطف دکتر خلیلی مقاله ایشان را بدون دخل و تصرفی تقدیم مخاطبان می کند.
۲.
رویکرد رایج یا متعارف به برنامه ریزی آن را تلاش برای تدوین نقشه راه حرکت از وضع موجود به مطلوب سازمان یا مجموعه ای می بیند که برنامه برای آن تدوین می شود. این سند که توسط تیم مشاور یا بخش برنامه ریزی تهیه می شود طی اجرا مورد بررسی قرار گرفته و اصلاح می شود و بازخورد آن مبنای اصلاح راهبردها قرار می گیرد. در این مقاله نقدهای اساسی به این دیدگاه بررسی شده و در مقابل، نگاه نامتعارف یا نگاه حداقلی به برنامه ریزی تعریف شده که به واقعیت برنامه ریزی در سازمان ها نزدیک تراست. در این نگاه برنامه ریزی شکل خاصی ندارد بلکه حاوی خصوصیاتی کلی است و بیشتر صورتی اقتضایی دارد. در حقیقت شکل سند برنامه تابعی از مساله و موضوع است و بنا به مقتضای کار می تواند تغییر کند. علاوه بر تنظیم سند، برنامه ریزی شامل مجموعه ای از فعالیت ها است که کمک می کند برنامه در عمل پیاده شود.
۳.
آغاز برنامه ریزی استراتژیک را، با فرض بنیادی اش مبنی بر اینکه «استراتژی می بایست الزاما از طریق یک فرآیند منطقیِ ساختاریافته و گام به گام بدست آید»، باید به دهه 60 میلادی در ایالات متحده نسبت داد. در این مقاله برآنیم تا بر اساس کتاب بسیار پرارجاع «ظهور و سقوط برنامه ریزی استراتژیک» نوشته هنری مینتزبرگ، مهمترین منتقد برنامه ریزی استراتژیک، ابتدا به مروری بر تاریخچه شکل گیری این نهله فکری پرداخته، سپس فرضیات بنیادین آن را مورد بررسی قرار دهیم. سپس در ادامه، بر اساس جستجوی مان در مطالعاتی که به بررسی میزان تأثیر برنامه ریزی استراتژیک بر عملکرد سازمان ها پرداخته اند نشان خواهیم داد که آیا این نهله فکری، تاکنون توانسته است تأثیری قابل توجه، آن گونه که خود ادعا می کند، بر روی ارتقای عملکرد سازمان ها و دستیابی آن ها به استراتژی های تحول آفرین داشته باشد یا خیر.
۴.
مقاله زیر می کوشد برای دو پرسش اساسی زیر پاسخ هایی قانع کننده و درخور فراهم کند: نخست این که چرا بسیاری از برنامه ها در جامعه ما به اهداف و غایات خود نمی رسند؟ و دوم این که چرا با وجود تدوین صورت های مختلف برنامه در سازمان های ما، عموم کارشناسان معتقدند این سازمان ها برنامه یا استراتژی ندارند؟ پاسخ به این مسائل راهبردی و مهم را می بایست در سه عامل مختلف جستجو کرد: ۱) طرز تلقی غلط یا نگاه نادرست به مقوله برنامه ریزی، ۲) تدوین ناقص برنامه ها و ۳) اجرای ناتمام برنامه در سازمان های ما جستجو کرد. در این مقاله هر یک از این پاسخ ها به صورت مجزایی با توجه به تجارب کاری نویسندگان و همکاری در انجام چند مطالعه برنامه ریزی در حوزه پژوهش و فناوری شرکت ملی گاز ایران بررسی شده است.
۵.
بعد از طرح برنامه ریزی استراتژیک در اواسط دهه ۱۹۶۰، این موضوع مورد توجه بسیاری از شرکت ها و اندیشمندان این حوزه قرار گرفت. در حال حاضر بسیاری از شرکت ها دارای استراتژی های مشخص هستند؛ اما فقط تعداد اندکی از آن ها موفق به اجرای کارآمد استراتژی ها می شوند. حال این سؤال پیش می آید چه چیزی سبب موفقیت برخی از شرکت ها در بحث برنامه ریزی استراتژیک می شود و چه عواملی سبب می شود شرکت ها به وضع مطلوب موردنظر خود نرسند. بحث پیرامون این موضوع مربوط به ادبیات شکاف استراتژی می باشد که موضوع مورد تمرکز این مقاله است. هدف ما در این مقاله شناسایی عوامل کلیدی مؤثر در شکاف استراتژی، اولویت دهی و درنهایت ارائه یک چهارچوب از این عوامل است. روش تحقیق استفاده شده در این پژوهش، روش میدانی و از نوع همبستگی است. در این راستا ما با استفاده از منابع کتابخانه ای به شناسایی عوامل کلیدی مؤثر در شکاف استراتژی پرداخته ایم و سپس با استفاده از تاپسیس عوامل با اهمیت بیشتر، احصا شد. در گام آخر با روش تحلیل عامل اکتشافی و استفاده از نرم افزار SPSS، چهارچوبی از عوامل مؤثر بر شکاف در قالب چهار دسته عوامل ناشی از تدوین، اجرا، ارزیابی و مسائل زمینه و پشتیبانی برنامه ریزی استراتژیک ارائه گردید.
۶.
همراستایی استراتژی های کسب و کار و استراتژی های فناوری اطلاعات مفهومی است که نشان دهنده ارتباط ایده آل و دوطرفه میان فعالیت ها و سازماندهی کسب و کار از سویی و فناوری اطلاعات از سوی دیگر، به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است. از این رو در این مقاله سعی شد تا تأثیر همراستایی استراتژی های کسب و کار و استراتژی های فناوری اطلاعات بر میزان موفقیت شرکت های بیمه ای اندازه گیری و مورد بررسی قرار گیرد. در این مطالعه، میزان بلوغ همراستایی استراتژیک در 19 شرکت بیمه ای فعال، بر اساس مدل لوفتمن (2000)، اندازه گیری شد. همچنین از طریق مراجعه به آمار رسمی منتشر شده از طرف بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران، وضعیت سهم بازار، سودآوری و بازده سرمایه گذاری، به عنوان شاخص های موفقیت این شرکت ها، استخراج گردید. هدف از جمع آوری و تحلیل این اطلاعات پاسخگویی به این سوال اصلی بود که آیا همراستایی استراتژی های کسب کار و استراتژی های فناوری اطلاعات بر موفقیت شرکت های بیمه ای تأثیر مثبتی داشته است؟ نتایج تأثیر عوامل متعددی بر میزان همراستایی استراتژی های کسب و کار و استراتژی های فناوری اطلاعات و تأثیر این همراستایی استراتژیک بر موفقیت شرکت های بیمه ای را نشان داده است.
۷.
اگر مدل های مرسوم و رایج «برنامه ریزی»، راه حل شکست خورده ای در دستیابی کشورها به استراتژی های تحول آفرین است. پس چه باید کرد و چه راه دیگری پیش روی سیاست گذار وجود دارد؟ این مقاله در تلاش برای پاسخ به همین سوال است. بنیان اصلی این مقاله، تحقیق بسیار پرارجاع و استقبال شده جامعه آکادمیک، یعنی رودریک (2008) است که به خوبی و بر اساس استدلال ها و شواهد آماری متقن، رویکرد جدیدی به سیاست گذاری (خصوصا سیاست گذاری صنعتی) پیش روی سیاستگزاران کشورهای در حال توسعه می گشاید. رودریک نشان می دهد که استراتژیست اصلی در فرآیند توسعه هر کشور، کارآفرینان پیشگام آن کشور هستند که از طریق یادگیری و آزمون و خطای خود با کشف دریچه های جدید راهی برای تغییر حرکت کشور از فعالیت های سنتی به فعالیت های مدرن می گشایند و نهایتا موجبات رشد اقتصادی کشور را فراهم می آورند. در این میان و در این فرآیند کشف و یادگیری، نقش اصلی سیاستگزار، نه تلاش برای تدوین ابزارهای دخالت پیچیده، بلکه ایجاد یک شبکه همکاری نزدیک با کارآفرینان پیشگام جهت رفع گلوگاه های پیش روی آنها است. سپس از طریق سه موردکاوی تاریخی، اهمیت شکل گیری این شبکه های استراتژیک به نمایش کشیده خواهد شد. این موردکاوی ها عبارتنداز: کچ آپ اقتصادی کشور لهستان؛ کچ آپ صنایع شیمیایی آلمان؛ و توسعه تکنولوژی های بسیار پیشرفته در دارپای آمریکا.
۸.
هدف این مقاله کمک به نویسندگان برای حداکثر کردن ضریب تاثیرو مقالات است. با وجود اینکه این سرمقاله به طور ویژه برای مجله Technovation نوشته شده است؛ بسیاری از موارد پیشنهاد شده آن قابل استفاده و تطبیق در سایر مجلات می باشد. ارزش هر مقاله به نوآوری آن در زمینه تخصصی خود هست، با این حال این نوشتار باور دارد که راه حلی یکپارچه جهت ارائه موثر این نوآوری وجود دارد و سعی دارد که این روش یکپارچه را تبیین کند.