مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، کاربست رویکرد چندسطحی درتعیین نقش مولفه های ناکارآمد فراشناختی مرتبط با گرایش به مصرف دانش-آموزان استان کرمان بود. روش این تحقیق همبستگی بود و برای انجام این تحقیق 1000 نفر از دانش آموزان استان کرمان با روش نمونه-گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های آمادگی اعتیاد زرگر، پرسشنامه فراشناختی ولز استفاده شد. نتایج رویکرد چندسطحی با استفاده از مدل آنووای یک راهه با اثرات تصادفی نشان داد که چهار مولفه (باورهای مثبت در مورد نگرانی، باورهای منفی در مورد نگرانی، اطمینان شناختی پایین و خودآگاهی شناختی) واریانس گرایش به اعتیاد را حدود 49 درصد در سطح مدرسه تبیین کرد. همچنین مدل عرض از مبدا تصادفی، 12 درصد از واریانس سطح دانش آموز را در گرایش به مصرف مواد تبیین می کنند، معناداری خی دو با مقدار 37/983 در سطح معناداری (P<0/001) در اینجا نشان دهنده تغییر معنادار مدل پوچ و مدل 1 است در پاسخ به این سوال که چقدر رابطه بین گرایش به سوءمصرف مواد و مولفه های سطح دانش آموزان در بین مدارس مشابه است از مدل کامل با متغیرهای سطح دانش آموز و مدرسه یعنی مدل 2 استفاده شد. در مدل 2 نتایج نشان داد که در سطح مدرسه میانگین باور مثبت و خودآگاهی شناختی با گرایش به سوءمصرف مواد رابطه معناداری دارد ولی میانگین اطمینان شناختی و باورمنفی با گرایش به سوءمصرف رابطه معناداری ندارد در حالی که در سطح دانش آموزان اطمینان شناختی و باورمنفی با گرایش به مصرف مواد رابطه معناداری در سطح (P<0/01) دارد. در مجموع می توان بیان داشت که در زمینه متغیرهای مرتبط با نمونه هایی که ماهیت آشیانه ای دارند، لزوم استفاده از همه سطوح در تحلیل داده ها الزامی است.
کاربرد سنجش تشخیصی شناختی به منظور تحلیل سوال های درک مطلب کنکور کارشناسی ارشد رشته زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین مهارت های پایه آزمون خواندن و درک مطلب وتحلیل سوال های آزمون و درنهایت تعیین نقاط ضعف و قوت آزمودنی ها از طریق مدل های سنجش تشخیصی شناختی با تحلیل باز برازش بود. داده های مورد بررسی در این پژوهش شامل پاسخ نامه 3000 نفر از شرکت کنندگان در آزمون سراسری کارشناسی ارشد رشته زبان انگلیسی بود که از بین 16044 نفرشرکت کننده به تصادف انتخاب شده بود. در ابتدا با کمک نظر متخصصین یک ماتریسQ که شامل روابط بین 20 سوال آزمون خواندن با 7 مهارت پایه بود تشکیل گردید و سپس با بکارگیری مدل G-DINA تجزیه و تحلیل نهایی انجام شد. در نهایت با استفاده از روش پسینی مورد انتظار در چهارچوب مدل G-DINA احتمال تسلط هر فرد بر هریک از مهارت ها با کمک بسته CDM در مجیط نرم افزار R محاسبه شد و با تعیین نقطه برش 6/0 برای حد تسلط، افراد مورد بررسی در هریک از مهارت ها به دو گروه مسلط و غیر مسلط تقسیم شدند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که در هریک از مهارت ها بیشتر افراد به حد تسلط نرسیده اند، البته وضعیت افراد در مهارت SUM(تجزیه و تحلیل و ارزیابی اهمیت نسبی اطلاعات موجود در متن با کمک تفاوت قائل شدن بین ایده اصلی و جزئیات) نسبت به سایر مهارت ها بهتر بود و حدود نیمی از افراد در این مهارت به حد تسلط رسیده بودند. نتیجه ی نهایی گویای این مطلب بود که به طور کلی وضعیت آزمودنی ها در کاربرد راهبردهای شناختی برای رسیدن به پاسخ صحیح نامطلوب می باشد و باید این راهبردها در سرفصل های درسی مهارت خواندن و درک مطلب گنجانده شود.
کنش افتراقی جنسیتی سوالات آزمون کنکور سراسری کارشناسی ارشد رشته ی آموزش زبان انگلیسی در ایران: مقایسه ی روش های آماری رگرسیون لجیستیک و منتل-هنسزل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه قصد داشت تا در آزمون بزرگی چون کنکور کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی در ایران، سوالاتی که حاوی کنش افتراقی جنسیتی باشند را با استفاده از دو نمونه از کاربردی ترین و مفیدترین روش ها (رگرسیون لجیستیک و منتل-هنسزل) پیدا کند. به علاوه، یک تحلیل محتوایی از سوالات پیدا شده ی حاوی کنش افتراقی انجام شد تا منابع زبانی چنین سو گیری هایی مشخص شوند. داده ها از پایگاه داده های سازمان سنجش ایران به دست آمد. پاسخ نامه های 2217 زن و 735 مرد در کنکور سال 2015 برای یافتن سوالاتی که حاوی رفتارهای انحرافی بودند بررسی شدند. نتایج حاصل از روش رگرسیون لجستیک نشان داد که هشت سوال شامل کنش افتراقی بودند. چهار سوال از این سوالات به نفع آقایان و چهار سوال هم به نفع خانم ها سو گیر بودند. یازده سوال توسط روش منتل-هنسزل به عنوان سوالات حاوی کنش افتراقی شناخته شدند که شش مورد از آن ها به نفع آقایان و پنچ مورد به نفع خانم ها سو گیری داشتند. تحلیل محتوایی سوالات حاوی کنش افتراقی، هیچ دلیل زبانی خاصی را برای رفتار افتراقی سوالات نشان نداد.
تاثیر سنجش کارپوشه برانگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر استفاده ازسنجش کارپوشه بر انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی شهرنهاوند در سال تحصیلی 92-1391 بود. برای این منظور، نمونه ای به حجم 100 نفر شامل (2 کلاس دختر و2 کلاس پسر)، به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب؛ پس از آن، یک کلاس( دختر و پسر) به عنوان گروه آزمایش و یک کلاس( دختر و پسر) به عنوان گروه کنترل انتخاب شد. گروه های آزمایشی در طول یک سال تحصیلی سنجش کارپوشه دریافت کردند، اما گروه های کنترل، سنجش به شیوه متداول را دریافت کردند. برای گردآوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس(1970) و آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متفیره(MANOVA ) برای نمرات افتراقی نشان داد که بین پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت دو گروه سنجش کار پوشه و سنجش متداول تفاوت معنی داری وجود دارد. یعنی دانش آموزانی که سنجش به شیوه کار پوشه دریافت کرده بودند، نسبت به دانش آموزان گروه سنجش به شیوه متداول پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت بالاتری داشتند. بعلاوه، سنجش کار پوشه بر انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر سوم ابتدایی تاثیر معنی دار داشت، سنجش کار پوشه بر انگیزش پیشرفت دانش آموزان دختر سوم ابتدایی تاثیر معنی دار داشت، اما بر پیشرفت تحصیلی آنها تا ثیر معنی دار نداشت. تعامل نوع سنجش و جنسیت نیز معنی دار بود.
انطباق یابی و ساختار عاملی پرسشنامه ارزش گزینی در رویکرد درمانی پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درمان پذیرش و تعهد (ACT) در تلاش است تا زندگی ارزش مدار را تسهیل کند؛ هرچندکه، مقیاس معتبری در زبان فارسی برای سنجش این سازه وجود ندارد. آیتم های پرسشنامه ی ارزش گزینی (VQ) که از متون ACT گرفته شده اند و در زبان انگلیسی به خوبی اعتباریابی شده اند، در این مطالعه پس از ترجمه و بررسی روایی صوری توسط متخصصین ACT به عنوان ابزار پژوهش بکار گرفته شد. تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی برای بررسی ساختار دو عاملی شامل پیشرفت (در زندگی ارزش مدار) و انسداد (برای ارزش مداری زندگی) در دانشجویان (502=N) با زیرنمونه های300=N برای تحلیل عاملی اکتشافی و 202=N برای تحلیل عاملی تاییدی انجام شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد دو عامل با مجموع 17/54 واریانس کل را تبیین می کنند. در تحلیل عاملی تاییدی نیز از شاخص های CIMIN/df، NFI، CFI، RMSEA به عنوان شاخص های برازش استفاده شد که پس از اعمال شاخص های اصلاح به ترتیب 93/1، 06/0، 95/0، 90/0 و 87/0 بدست آمد؛ با توجه به آن مدل پیشنهادی با مدل اولیه ی حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی مطابقت داشت. همچنین در بررسی اعتبار همسانی درونی پرسشنامه مقدار آلفای کرونباخ برای مقیاس پیشرفت 79/0=α و برای مقیاس انسداد 77/0=α بدست آمد که نشان دهنده اعتبار مناسب مقیاس ها است. پرسشنامه ارزش گزینی به عنوان جایگزین ابزارهای نشانه محور امکان ارزیابی سریع، معتبر و قابل اتکایی را به پژوهشگران و درمانگران می دهد.
ارزشیابی یک آزمون درباره بدفهمی اعداد گویا با استفاده از مدل راش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نوع خاصی از بدفهمی های اعداد گویا، ناشی از گرایش به اصول و قوانین اعداد طبیعی است. در ادبیات پژوهشی به سه جنبه ی اصلی «چگال بودن»، «اعمال حسابی» و «اندازه عددی» اشاره شده است که در آن ها، دانش اعداد طبیعی باعث بروز بدفهمی در اعداد گویا می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی سؤالات ابزار آزمون «گرایش اعداد طبیعی» است. روش شناسی: نمونه ی سؤالات شامل 62 سؤال بود که از ادبیات پژوهشی حوزه ی بدفهمی اعداد گویا اخذ گردید. 181 دانش آموز پایه هفتم و نهم از سطح شهر کرمان که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند، نمونه ی آزمون دهندگان را تشکیل دادند. از نظریه سؤال-پاسخ برای بررسی ویژگی های روان سنجی سؤالات آزمون، استفاده شد. روش پژوهش توصیفی بود و در مرحله ی اول، تک بعدی بودن سؤالات با استفاده از برازش مدل دو ارزشی راش مورد بررسی قرار گرفت. سپس، دشواری سؤالات در سه جنبه از اعداد گویا، اندازه گیری و با هم مقایسه شد. یافته ها: نتایج آزمون نیکویی برازش نشان داد که پس از حذف 7 سؤال، بقیه سؤالات تک بعدی هستند. بدفهمی اعداد گویا در هر سه جنبه شامل چگال بودن، اعمال حسابی و اندازه عددی وجود داشت. بیشترین سطح دشواری برای سؤالات جنبه ی «چگال بودن» و کمترین دشواری برای سؤالات جنبه ی «اندازه عددی» برآورد گردید. سؤالات جنبه ی «اعمال حسابی» در تمام مقیاس پراکنده بودند. نتایج تحلیل عملکرد دانش آموزان نشان داد که اکثر آزمون دهندگان در قسمت بالای مقیاس سؤالات آزمون قرار دارند. بحث و نتیجه گیری: از تک بعدی بودن آزمون نتیجه می شود که توانایی مهار دانش اعداد طبیعی در مسائل اعداد گویا، عمدتا تحت تأثیر یک عامل است. تحلیل راش، در مجموع نشان دهنده ی سادگی آزمون «گرایش اعداد طبیعی» برای دانش آموزان دوره متوسطه اول بود. با توجه به توانایی های برآورد شده ی آزمون دهندگان، می توان برای آن ها سؤالاتی متناسب با توانایی شان انتخاب کرد.
ویژگی های روانسنجی پرسشنامه بدرفتاری روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشخیص و ارزیابی بدرفتاری روان شناختی، یک فرآیند بسیار مهم و دشوار در روان شناسی بالینی و تربیتی است، زیرا این پدیده نتایج رفتاری و روان شناختی متعددی بر قربانیان دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه بدرفتاری روان شناختی در ایران بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- پیمایشی بود. در این مطالعه 300 نفر از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب و روان صدیق شهرستان خرم آباد از آبان تا اسفند ماه سال 1393 به روش دردسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از نمونه برگ جمعیت شناختی، مقیاس بدرفتاری روان شناختی (AMI-24) و مقیاس خودگزارشی کودک آزاری (CASRS) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عاملی تاییدی به روش مولفه های اصلی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که پرسشنامه بدرفتاری روان شناختی از پایایی و روایی لازم برخوردار بود. همچنین، ساختار عاملی نشان داد که 23 ماده و 5 عامل به خوبی بدرفتاری روانشناختی را ارزیابی می کنند. بنابراین، با توجه به این که پرسشنامه بدرفتاری روان شناختی ابزار مناسبی برای ارزیابی و اندازه گیری سابقه بدرفتاری روان شناختی در دوران کودکی است، می توان پیشنهاد داد که از این پرسشنامه در پژوهش های شیوع شناسی در رابطه با بدرفتاری روان شناختی دوران کودکی و غربالگری های بالینی استفاده گردد.
ترجیحات انتخاب رشته دانش آموزان ورود به دوره متوسطه دوم بر اساس روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق، بررسی ترجیحات انتخاب رشته دانش آموزان بر اساس روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP) در بین دانش آموزان پایه دهم متوسطه است. داده ها به وسیله ی پرسشنامه مقایسه زوجی، از بین نمونه ای 30 نفری از متخصصان تعلیم و تربیت گردآوری شده است. اعتبار پرسشنامه بر اساس نظرات افراد متخصص و اساتید دانشگاه صورت گرفته است. برای تعیین چارچوب نظری تحقیق از دیدگاه های جامعه شناسان و صاحب نظران تعلیم و تربیت استفاده گردیده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمارهای توصیفی انجام گردیده و برای مقایسات زوجی، هریک از معیارهای عوامل مدرسه ای، توانایی و علایق شخصی، فرصت های شغلی آینده، نظر والدین و عوامل اجتماعی با رشته های موجود در دبیرستان ها و هنرستان های دوره متوسطه شامل ریاضی و فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی، فنی و حرفه ای و کار و دانش دو به دو باهم مقایسه گردیده اند. نتایج نهایی نشان می دهند به ترتیب رشته های علوم تجربی، ریاضی و فیزیک، فنی و حرفه ای، کار و دانش و علوم انسانی دارای ارجحیت و اولویت برای انتخاب و ادامه تحصیل هستند. همچنین نتیجه فرایند مقایسه زوجی معیارها و عوامل حاکی از این است که توانایی و علایق شخص با 46 درصد در اولویت اول بوده، پس از آن فرصت های شغلی آینده با 22 درصد و عوامل مدرسه ای، عوامل اجتماعی و درنهایت نظر والدین به ترتیب با 11، 4 و 4 درصد قرار دارند.
تحلیل بُعدیّت و مدل سازی ساختار توانایی های شناختی به روش نظریه سؤال-پاسخ چند بُعدی و مبتنی بر شاخص های وابستگی موضعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل بُعدیّت (dimensionality analysis) یا مشخص کردن تعداد خصیصه های مکنون زیربنایی تاثیر گذار بر داده های حاصل از اجرای یک مقیاس یا آزمون و بررسی فرضیّه های استقلال موضعی (local independence) و یکنوایی (monotonicity)، از پیش فرض های مهم اعمال یک مدل سؤال-پاسخ بر مجموعه ای از داده ها می باشند. در این پژوهش، پس از توضیح مختصر شاخص های وابستگی موضعی (local dependence) و مدل های آن، به منظور مدل سازی ساختار توانایی های شناختی بر اساس داده های حاصل از اجرای مقیاس سنجش توانایی های شناختی روی یک نمونه 1105 نفری از دانش آموزان پایه نهم تحصیلی شهر اهواز که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شده بودند، پس از بررسی فرضیّه استقلال موضعی از طریق شاخص های وابستگی موضعی، فرضیّه یکنوایی و برآورد پارامترهای دو مدل تک بُعدی و دو بُعدی و مقایسه آن ها باهم، بُعدیّت ساختار توانایی های شناختی مشخص شد. نتایج نشان داد مدل وابستگی های مشاهده شده بین سؤال ها، مدل وابستگی موضعی اساسی می باشد و مقایسه شاخص های برازش مدل های تک بُعدی و دوبُعدی پاسخ مدرّج (graded response) سِیم جیما (Samejima) با داده ها نشان داد که مدل دو بُعدی نسبت به مدل تک بُعدی از برازش بهتری با داده ها برخوردار می باشد . در ادامه از طریق به کار گیری مفهوم بُعدیّت فضای عاملی، نوعی مقایسه بین دو نظریه کلاسیک آزمون (CTT) و نظریه سوال-پاسخ چند بُعدی (MIRT) ایجاد و نوعی همگرایی در نتایج به دست آمد. نتایج نشان داد که شاخص های برازش نظریه کلاسیک به تنهایی قادر به مشخص کردن ساختار توانایی های شناختی نمی باشند و روش های مبتنی بر نظریه سؤال-پاسخ در این زمینه می توانند راهگشا باشند. نتایج تحلیل بُعدیّت نشان داد که ساختار توانایی های شناختی دو بُعدی است؛ بُعد اول شناخت غیر اجتماعی و بُعد دوم شناخت اجتماعی نام گذاری و مشاهده شد این نتایج با نتایج موجود در حوزه علوم عصب شناختی همگرایی دارد.