مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی نگرش های ناکارآمد، تکلیف جملات ناتمام و عاطفه مثبت بیماران افسرده بالینی در زمان های پذیرش بیمارستان و بهبودی بود. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. از سه جامعه آماری، سه گروه نمونه با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند که 20بیمار افسرده بالینی،20 بیمار افسرده غیربالینی و 20 نفر فرد عادی را شامل بود. شرکت کنندگان در این سه گروه نمونه، به پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس نگرش های ناکارآمد، تکلیف جملات ناتمام و مقیاس عاطفه مثبت پاسخ دادند. داده ها با روش های آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که 1) بیماران افسرده بالینی در زمان بهبودی در مقایسه با زمان پذیرش در بیمارستان، نگرش ناکارآمد کمتری داشتند؛ 2) بیماران افسرده بالینی در زمان بهبودی در مقایسه با زمان پذیرش بیمارستان، در تکمیل جملات ناتمام از افعال مثبت، کمتر استفاده کردند؛3) بیماران افسرده بالینی در زمان بهبودی در مقایسه با زمان پذیرش بیمارستان، عاطفه مثبت بیشتری داشتند؛4) همچنین تحلیل دادها نشان داد که بین سه گروه افسرده بالینی، افسرده غیربالینی و عادی از لحاظ نگرش های ناکارآمد، شیوه تکمیل جملات و عاطفه مثبت تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه نهایی این که فکر افسرده وار، همواره در حالت های افسردگی و بهبودی وجود داشت. میزان فعال بودن فکر افسرده وار، تعیین کننده اختلال افسردگی یا بهبودی است.
رابطه اهداف پیشرفت اجتماعی و مهارت های ارتباط میان فردی در دانشجویان دانشگاه تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه هدف پیشرفت اجتماعی و مهارت های ارتباط میان فردی دانشجویان با روش همبستگی انجام شد. نمونه پژوهش، 180 دانشجو(126 دانشجوی دختر و 54 دانشجوی پسر) بود که به وسیله نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی از دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز انتخاب شد. از آزمون مهارت های ارتباطی- نسخه تجدید نظر شده- و پرسشنامه جهت گیری هدف پیشرفت اجتماعی، به منظور جمع آوری اطلاعات استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات روش های آماری تحلیل رگرسیون گام به گام به کار رفت. نتایج پژوهش نشان داد جهت گیری هدف تبحرگرایی اجتماعی و جهت گیری هدف عملکرد گرایی اجتماعی، مهمترین پیش بینی کننده های مهارت های ارتباط میان فردی دانشجویان هستند. این متغیرها 12% درصد از واریانس مهارت های ارتباطی دانشجویان را تبیین می کند. نتایج دیگر این پژوهش نشان داد جهت گیری هدف تبحرگرایی، رابطه مثبت و جهت گیری هدف عملکرد گرایی اجتماعی، با مهارت های ارتباطی دانشجویان رابطه منفی دارد.
مقایسه مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، هوش هیجانی، باورهای جنسیتی و رضایت ازجنس دختران و پسران دبیرستانی و سهم هر یک از این متغیرها درپیش بینی پیشرفت تحصیلی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر وضعیت دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی را در برخی متغیرهای روانشناختی مقایسه کرده و قدرت پیش بینی کنندگی هریک از متغیرها را در میزان پیشرفت تحصیلی آنها بررسی می کند. 5062 نفر از دانش آموزان دختر و پسر سال سوم دبیرستان از 6 استان کشور به شیوه نمونه گیری تصادفی مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل؛ پرسشنامه ها و مقیاس های مفهوم خود مارش(SDQ)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی MJSES مورگان و جینگ، پرسشنامه هوش هیجانی بار- ون، پرسشنامه محقق ساخته باورهای جنسیتی و پرسشنامه محقق ساخته رضایت از جنس بوده است. پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نیز براساس معدل آخرین نیمسال تحصیلی آنها اندازه گیری شده است. یافته ها نشان داد، دختران گروه نمونه، در مقایسه با پسران، مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، هوش هیجانی پایین تر ورضایت از جنس کمتری داشته اند. همچنین دختران گروه نمونه در مقایسه با پسران باورهای کلیشه ای جنسیتی کمتری داشته اند. نتایج بررسی نیز بیان کننده آن بود که، در گروه دختران تنها مفهوم خود و خودکارآمدی تحصیلی توانسته است پیشرفت تحصیلی آنها را پیش بینی کند، اما در گروه پسران به ترتیب متغیرهای مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، باورهای جنسیتی، رضایت از جنس و هوش هیجانی بخشی از واریانس پیشرفت تحصیلی را پیش بینی کردند.
مقایسه مؤلفه های هوش هیجانی مردان معتاد و غیر معتاد و ارائه برنامه آموزشی بر اساس مؤلفه های هوش هیجانی در معتادان مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد در شهرستان خرم آباد.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه هوش هیجانی مردان معتاد و غیر معتاد و همچنین بررسی اثر آموزش بر اساس مؤلفه های هوش هیجانی برای گروه معتاد بود و فرضیه های زیر بررسی شد: 1- نمره کلی هوش هیجانی و هریک از مؤلفه های آن در افراد معتاد پایین تر از افراد غیر معتاد است. 2- آموزش مهارتها بر اساس مؤلفه های هوش هیجانی برنامه می تواند در مردان معتاد مؤثر باشد. این پژوهش دو مرحله داشت: در مرحله اول 100 مرد معتاد به صورت خوشه ای تصادفی و100 مرد غیر معتاد به صورت تصادفی انتخاب شدند و به آزمون هوش هیجانی بار- آن فرم کوتاه (2002) پاسخ دادند و سپس در مرحله دوم 16 نفر از نمونه 100 نفری مردان معتاد انتخاب شدند که در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. هوش هیجانی آنها مجدداً سنجیده شد و گروه آزمایش در برنامه درمان شناختی و آموزش هوش هیجانی طی 10 جلسه شرکت کردند. در پایان مجدداً هوش هیجانی در هر دو گروه سنجیده شد. فرضیه اول با آزمون t مستقل بررسی شد. نتایج نشان داد که میان مردان معتاد و غیر معتاد از نظر نمره کلی هوش هیجانی و هر یک از مؤلفه های آن تفاوت معنی داری وجود دارد. یعنی نمره مردان معتاد پایین تر از مردان غیر معتاد بود. فرضیه دوم با آزمون t برای گروه های غیر مستقل (وابسته) بررسی شد. نتایج نشان داد این برنامه بر ارتقاء کلیه مؤلفه های هوش هیجانی به غیر از مدیریت استرس تأثیر دارد. با توجه به مؤثر بودن این برنامه برای گروه معتاد می توان نتیجه گرفت درمان شناختی و آموزش هوش هیجانی برای ارتقاء بهزیستی افراد معتاد و کمک به نگهداری ترک آنها می تواند مفید باشد.
مقایسه بهداشت روانی دانشجویان دارای تجربه خشونت خانوادگی و بدون تجربه خشونت خانوادگی در دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات تجربه خشونت در دوران کودکی، بر سلامت روان در دوران بزرگسالی انجام شد. در این مطالعه که در میان 101 نفر از دانشجویان کارشناسی و پزشکی دانشگاه تهران، شامل 40 دختر و 61 پسر انجام شد، سلامت روان آزمودنی ها به وسیله پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ-28) و تجربه خشونت با استفاده از پرسشنامه خشونت خانوادگی سنجیده شد. سپس داده های پژوهش از طریق روش مقایسه میانگین ها، آزمون t مستقل و تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA)، با استفاده از نرم افزار SPSS، تجزیه و تحلیل شد. تجربه خشونت در دوران کودکی میزان اضطراب، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی آزمودنی ها را افزایش و سلامت روان آزمودنی ها را کاهش می دهد. همچنین بین نوع خشونت تجربه شده، به لحاظ روانی یا جسمانی بودن، با میزان اضطراب، افسردگی، اختلال در عملکرد اجتماعی و سلامت روان رابطه وجود داشت. همچنین بین تجربه خشونت و نوع آن با نشانه های جسمانی رابطه ای مشاهده نشد. به جز نتایج به دست آمده درباره نشانه های جسمانی سایر یافته های پژوهش با یافته های حاصل از مطالعات انجام شده در سایر فرهنگ ها همخوانی داشت.
مقایسه مهارت های اجتماعی دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و دانش آموزان بدون این اختلال در مقطع دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه مهارت های اجتماعی دانش آموزان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی با دانش آموزان بدون این اختلال در مقطع دبستان بود. جامعه آماری این تحقیق کلیه دانش آموزان دختر و پسر با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی در مقطع دبستان در شهر تهران بود که در سال تحصیلی 86- 1385 مشغول به تحصیل بودند. به این منظور بااستفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای چهار مدرسه از بین مدارس شهر تهران انتخاب شد و تمامی دانش آموزان این مدارس براساس نشانه های ارائه شده در چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی آزمون شدند. 166 دانش آموز در بین 1755 دانش آموز دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی تشخیص داده شدندکه نشان دهنده شیوع 9 درصد در بین این مدارس بود. از این دانش آموزان به طور تصادفی 110 دانش آموز به عنوان گروه دارای اختلال انتخاب شد. 110 دانش آموز بدون این اختلال که از نظر جنسیت و پایه تحصیلی مانند نمونه دارای اختلال بودند نیز به طور تصادفی انتخاب شدند. مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی (فرم معلم) برای هر دو گروه اجرا شد. فرضیه ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و طرح عاملی بررسی شد. یافته ها نشان داد دانش آموزان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی در هر سه خرده مقیاس مهارت های اجتماعی (همکاری، جرأت ورزی، خودکنترلی) از دانش آموزان بدون این اختلال به طور معناداری پایین تر بودند (01/0>p). مقایسه زیر نوع ها نیز انجام شد. زیر نوع های اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(بی توجه غالب، بیش فعال غالب و مرکب) نیز در مهارتهای اجتماعی تفاوت معناداری با یکدیگر نشان دادند (01/0>p). این پژوهش برای زیر نوع های اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی به تفکیک جنسیت انجام شد و تفاوت معناداری در سطح05/0 نشان داد. بر اساس این تحقیق می توان نتیجه گرفت که مهارت های اجتماعی دانش آموزان بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی با دانش آموزان دارای این اختلال متفاوت است، این موضوع درخصوص زیر نوع ها نیز مشاهده شد. از یافته های این تحقیق می توان در درمان و آموزش استفاده کرد.
تحلیل زیبانگــری بیدل دهلوی (با رویکرد روانشناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عارفان از تجربه های روحی ای سخن گفته اند که موجب تغییر نگرش آنها شده است. سؤال بنیادین این پژوهش این است که تجربه روحی عشق در غزلیات عرفانی ""بیدل دهلوی"" چه جایگاهی دارد؟ و از تحلیل روانشناختی آن، چه نتیجه ای به دست می آید؟ از بررسی غزلیات ""بیدل"" نفوذ عشق به منزله پیام شعری او رخ می نماید. این نفوذ در حد یک تعریف از عشق نیست، بلکه تجربه روحی شخصی، با پیامدهای مبارک است. شیوه کنش روانی عشق موجب دیدن زیبایی های معشوق می شود (نه حسن او موجب صید عشق). حضور عشق و معشوق در دل و آمیختن آنها در ظرف روان و دل عارف، روح او را زیبا می کند، آینه ای که زیبایی ها در آن منعکس شده یعنی به درک مراتبی از زیبایی های خداوند نایل شده، زیبایی را به بیرون دل منعکس می کند. بنابراین، عالم بیرون در چشم و دل عارف زیبانما می شود و زیبایی درون او را نشان می دهد. این بار زیبایی بیرونی در چشم و دل عارف رخ می نماید که همان زیبایی معشوق اعلی است. بنابراین، انعکاس مکرر یک زیبایی در چند آینه و در آینه دل یا روح و روان عارف، او را به اتحاد با معشوق و هر آنچه با او نسبتی دارد نایل می کند، نتیجه این اتحاد با عشق و آثار معشوق، زیبانگری است. چنانکه عارف؛ انسان، مرگ و سایر پدیده ها را زیبا می بیند. نتیجه زیبانگری رسیدن به صلح کل و دوست داشتن همه چیز و همه کس است. حتی شرور در نگاه او حسن های با نقاب هستند. رنگهایی که نقاش ازل بر هستی می بخشد همه زیبا است. زیبانگری و صلح کل، عارف را به اعتقاد به نظام احسن سوق می دهد. راز زیبانگری بیدل در طرز نگاه عاشقانه او به کل هستی و نظام احسن آن است که هر چیزی در جای خویش نیکوست و این یک تجربه فردی است.