فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۴٬۶۸۳ مورد.
۶۱.

مسئله انتخاب تامین کنندگان با استفاده از رویکرد ترکیبی گسترش عملکرد کیفی و ارزیابی مبتنی بر فاصله از متوسط راه حل ها در محیط نوتروسوفیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مدیریت زنجیره تامین ارزیابی و انتخاب تامین کننده گسترش عملکرد کیفی ارزیابی مبتنی بر فاصله از متوسط راحل ها اعداد نوتروسوفیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۶
ارزیابی و انتخاب تامین کنندگان یکی از موضوعات مهم در مدیریت زنجیره تامین است. این مسئله به دلیل تاثیرگذاری پارامترهای مبهم و نادقیق تبدیل به یکی از مسائل نامتقن در زنجیره تامین شده است و تاکنون ابزارهای مختلفی در بعد وزن دهی به معیارها و تعیین امتیازات تامین کنندگان از هر معیار پیشنهاد شده است. از طرفی اعداد یا مجموعه های نوتروسوفیک از ابزارهای نوین برای مواجهه با عدم قطعیت توام با اطلاعات مبهم و ناسازگار است که در سالهای اخیر معرفی شده است. منطق نوتروسوفیک به عنوان جامع ترین نوع منطق غیرکلاسیک برای مواجه با عدم قطعیت و نقصان اطلاعات در فرآیند تصمیم گیری بعد از منطق فازی و فازی شهودی معرفی شده است به نحوی که در این منطق درجه عضویت و عدم عضویت و درجه تردید بر خلاف منطق فازی شهودی، به طور مستقل از هم بین صفر تا یک تعیین می شود. در این تحقیق به منظور شناسایی و وزن دهی به معیارهای ارزیابی تامین کنندگان، تکنیک گسترش عملکرد کیفی در فضای نوتروسوفیک توسعه داده شده است. همچنین از رویکرد ارزیابی مبتنی بر فاصله از متوسط راحل ها در شرایط نوتروسوفیک به منظور انتخاب تامین کنندگان برتر به عنوان یک رویکرد جدید استفاده می شود. به منظور درک بهتر فرایند ترکیبی ارائه شده، یک مطالعه عددی در صنعت دارو ارائه شده است. نتایج نشان می دهد که دو معیار موقعیت جغرافیایی تامین کننده و سالهای تجربه در صنعت به عنوان برترین معیارهای ارزیابی بوده و تامین کننده دوم بهترین تامین کننده می باشد.
۶۲.

ارزیابی کیفیت محصولات تولیدی با ارائه رویکردی مبتنی بر شبکه عصبی فازی ANFIS (مورد مطالعه: شرکت تولیدی و صنعتی خزر پلاستیک)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیق (ANFIS) یادگیری نظارت شده مدیریت کیفیت بهبود کیفیت تولید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و اهداف: در حال حاضر، گسترش تضمین کیفیت دقیق و سریع برای ارائه محصولات تولیدی با کیفیت بالا و ایمن ضروری است. کیفیت بیشتر بر مسائل درون سازمانی تمرکز دارد که برای کنترل و بهبود فرآیند های داخلی به کار می رود و به دنبال بهبود عملکرد به منظور رضایت مشتری و رقابت پذیری است. کیفیت حوزه ای است که بر تلاش برای توسعه روش های خودکار تجزیه وتحلیل داده ها با هدف نهایی بهبود مستمر کیفیت محصولات و فرآیند ها در صنعت، دولت و جامعه تأکید دارد. سیستم ارزیابی عملکرد کیفیت به شدت به شناسایی و انتخاب عوامل حیاتی موفقیت و همچنین شاخص های آن در چارچوب مدیریت کیفیت وابسته است. برای رسیدن به این هدف در صنعت تولید، مشکلاتی مانند بازده تولید پایین، دقت پایین و عدم نوآوری در محصولات وجود دارد.روش ها: بر این اساس، طرحی برای معرفی روش هوش مصنوعی به شرکت های تولیدی برای حل مشکلات ذکرشده و درنتیجه بهبود کیفیت محصولات و کارایی تولید پیشنهاد شده است. بدین منظور، شبکه ای مبتنی بر یک سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیقی برای ارزیابی و بررسی دقت نتایج و مقایسه کارایی آن ارائه شده است. روش پیشنهادی در تقابل با محاسبات سخت قرار می گیرد و موجب صرفه جویی در زمان و هزینه خواهد شد. در صنایع حجم داده ها افزایش یافته است که به ظهور مفاهیم جدیدی مانند تجزیه و تحلیل داده های بزرگ منجر شده است و محدودیت ها و مزایای راه حل های مبتنی بر هوش مصنوعی مورد بحث قرار می گیرد تا توجه خلاقانه به راه حل های جدید و جهت گیری های جدید در صنایع تولیدی، تجاری و خدماتی برای بهبود کارایی فرآیند های خود، افزایش ارزش راه حل های خود و طراحی محصولات جدید برای یافتن مشاغل و بازار های جدید را برانگیزد. تقریباً تمام نقشه های راه بین المللی که بر نوآوری و پژوهش متمرکز شده اند، هوش مصنوعی را به عنوان محرک اساسی فناوری آینده در برمی گیرند. یکی از چالش های روش های سنتی در مدیریت کیفیت، مدیریت داده های تولیدی با ابعاد بالا و غیرخطی است. برای حل این مشکلات، فرآیندی مبتنی بر هوش مصنوعی برای بهبود کیفیت محصول و کارایی تولید در این پژوهش توسعه داده شده است. در این پژوهش یک مدل استتنتاج عصبی فازی تطبیقی که هم زمان دارای مزایای شبکه عصبی و استنتاج فازی است، برای ارزیابی و استخراج درجه کیفیت محصولات تولیدی و برای استنباط اینکه چگونه مجموعه ای از پارامتر های تولید و کیفیت فرآیند یک سیستم تولید مرتبط هستند، پیشنهاد شده است.یافته ها: به منظور آموزش مدل پیشنهادی از داده های مربوط به فرایند کیفیت یک قطعه از خط تولید «شرکت صنعتی خزر پلاستیک» استفاده شد و 550 داده مرتبط با فرایند کیفیت با تأکید بر متغیر هایی تأثیرگذار شامل«معیار ظاهری، قطر خارجی چرخ دنده بزرگ، ضخامت چرخ دنده، طول شافت فلزی، ارتفاع شافت فلزی، قطر خارجی شافت فلزی» به عنوان متغیر ورودی و کیفیت نهایی به عنوان متغیر خروجی در نظر گرفته شد. درنهایت دقت نتایج و کارایی مدل استتنتاج عصبی فازی تطبیقی پیشنهادی با استفاده از شاخص های آماری ضریب همبستگی و جذر میانگین مربعات خطا مورد ارزیابی قرار گرفت.نتیجه گیری: با توجه به نتایج، داده های مورداستفاده برای ارزیابی کیفیت قطعه تولیدی در روش نرو فازی تطبیقی پیشنهادی با ضریب همبستگی 95/0 و میانگین مربعات خطا 42869/0 تطابق خوبی بین کیفیت خروجی مدل و مقادیر واقعی ارائه داد.
۶۳.

ارائه عناصر و روش شناسی یادگیری تقویتی اعتباربخشی بیمارستان بر اساس مدل مفهومی عامل بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: یادگیری تقویتی کاهش گرادیان عامل های هوشمند مدل شبکه عصبی اعتباربخشی بیمارستانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۱
مقدمه: هدف از انجام این مطالعه، ارائه عناصر و روش شناسی مدل یادگیری تقویتی منطبق بر مدل مفهومی عامل بنیان اعتباربخشی بیمارستانی در ایران است. عناصر و روش شناسی مدل یادشده، زیربنای مطالعاتی مطلوبی برای ایجاد سیستم هوشمند و چندعاملی اعتباربخشی بیمارستانی و روندهای شبیه سازی محیط در جهت ارائه رهنمودهای بهره ورانه به کارگزاران و سیاست گذاران مربوطه ایجاد خواهد کرد. این مطالعه در نظر دارد تا پاسخ مناسبی به پرسش های اصلی پژوهش که در آن ابهامات مربوط به عناصر یادگیری تقویتی و چگونگی انتخاب روش شناسی یادگیری تقویتی در یک سیستم چندعاملی از نوع سیستم های اجتماعی فنی وجود دارد، ارائه کند.روش ها : به منظور گردآوری داده های موردنیاز برای شناخت عناصر و شناسایی فرایندهای اعتباربخشی بیمارستانی، عامل ها، محیط و تعامل بین آن ها، از روش مرور سیستماتیک منابع، بررسی مستندات علمی و مصاحبه های نیمه ساخت یافته، از طریق خبرگان، به صورت حضوری بهره گرفته شد. مصاحبه شوندگان از میان اعضای هیئت علمی، مدیران بیمارستان و مسئولان بهبود کیفیت بیمارستان ها انتخاب شدند. جمع بندی مصاحبه ها با استفاده از روش های مبتنی بر داده بنیاد، رویکرد ترتیبی و سیستماتیک، صورت گرفت. منابع جمع آوری ویژگی های فرایند یادگیری ماشین با استفاده از روش مرور سیستماتیک از مستند «راهنمای اعتباربخشی 1401» بوده است. روند انتخاب ویژگی های یادشده از طریق انتخاب صحیح از ویژگی های خروجی مدل که همان کنش های عامل است، صورت گرفت. فهرست کنش های عامل بر اساس طبقه بندی ساختار درختی از محتوای مفهومی مستند فوق الذکر به صورت یک درخت عمومی غیردودویی استخراج شد.یافته ها: مدل یادگیری تقویتی استخراج شده درصدد یافتن زنجیره های بهینه از کنش های عملیاتی در شرایطی که داده های کمی موجود است، خواهد بود. مهم ترین عناصر مدل یادشده عبارت اند از:مجموعه حالات: مجموعه عوامل اعتباربخشی بیمارستانی مانند متغیرهای ورودی، متغیرهای خروجی، شاخص ها، پارامترها، اعداد ثابت مربوط به سنجه های هر عامل مفهومی در مستند «راهنمای اعتباربخشی 1401»؛مجموعه کنش ها: کنش های عامل های هوشمند؛ در هر اپیزود یادگیری تقویتی، مسیرهایی از درخت دودویی خوشه بندی سلسله مراتبی شده اقدامات عملیاتی قابل انجام در بیمارستان و به ازای مجموعه ویژگی های حالت هستند؛تابع پاداش: «کسب بالاترین امتیاز ممکن در نظام رتبه بندی بیمارستانی با انجام کمترین تعداد کنش و اقدام لازم» است؛تابع سیاست: بر اساس فرایند یادگیری هر عامل، مبتنی بر یک شبکه عصبی عمیق DQN و الگوریتم کاهش گرادیان است؛عامل های عملیاتی: هدف عملیاتی هر یک از عامل های مفهومی؛ «حداکثرکردن امتیازات اعتباربخشی سنجه های حوزه مربوط به خود با توصیه کمترین اقدامات» است.چرخه کلی مدل: در این ساختار هر کدام از عامل های هوشمند، زیرمجموعه عامل های مفهومی نه گانه، در محدوده خود دارای یک شبکه عصبی چندلایه است که ویژگی های حالات مرتبط، به این شبکه عصبی وارد می شود و در خروجی، بر اساس تعریف تابع سیاست ویژه آن عامل، نگاشتی از کنش های بهینه بر حسب شرایط و حالات فعلی عامل ایجاد خواهد شد؛مدل شبکه عصبی: شبکه عصبی عامل هوشمند برگرفته از عامل مفهومی «مدیریت و رهبری» است که در آن مشخصات لایه های ورودی، مخفی و خروجی شبکه آمده است.نتیجه گیری: جمع بندی پیشینه پژوهش های مرتبط، نشان داد که رویکرد طراحی مدل های اعتباربخشی بیمارستانی می تواند به دو گروه «مدل های مفهومی بدون بهره گیری از عوامل هوشمند» و «مدل های مفهومی با بهره گیری از مفاهیم هوشمندسازی و سیستم های عامل بنیان» تقسیم شود. بررسی ها نشان داد که این مطالعات دارای نتایج موردانتظار بوده و کارایی و اثربخشی مدل ها و فرایندهای پیشنهادشده توسط آن ها، اعتبار لازم را داشته اند. از نقاط ضعف این پژوهش ها، این است که الگوریتم های یادگیری تقویتی لزوماً با مدل های عامل بنیان در آن ها درآمیخته نشده است.
۶۴.

ارزیابی تاب آوری و پایداری زنجیره تامین با رویکرد تلفیقی تئوری محدودیت ها، رویکرد فرآیندی و تصمیم گیری چند شاخصه (مورد مطالعه: بخش فراساحل صنعت نفت)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تاب آوری و پایداری زنجیره تأمین نظریه محدودیت ها رویکرد فرآیندی فراترکیب حداقل مربعات جزئی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۹
مقدمه: اختلال در زنجیره تأمین رویدادی است که به مختل شدن جریان تولید کالاها یا خدمات و سرویس دهی در زنجیره تأمین منجر می شود. تاب آوری به توانایی سازمان برای مقابله با اختلالات یا توانایی شبکه زنجیره ی تأمین برای بازگشت سریع تر به شرایط پیشین و درنهایت تأثیر مثبت بر عملکرد شرکت اشاره دارد. بسیاری از شرکت ها با وقوع اختلال دیگر نمی توانند سطح بهره وری خود را حفظ کنند و درنتیجه رقابت پذیری خود را از دست می دهند و این امر ریسک تداوم کسب وکار را بالا خواهد برد و سبب زیان مالی می شود. عملیات زنجیره تأمین با ملاحظات پایداری به یک مسئله کلیدی در سال های اخیر تبدیل شده است. یک مفهوم اساسی در میان تمام تفاسیر پایداری به چشم می خورد و آن هم رویکرد سه گانه پایداری؛ یعنی اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی است که باید توسط اعضای زنجیره تأمین رعایت شوند. توسعه پایدار مدیریت زنجیره تأمین، نه تنها یک عامل محدودکننده نیست، بلکه یک رویکرد برای بهبود عملکرد است.روش ها: مطالعه حاضر بر اساس نتیجه و هدف جزو پژوهش های کاربردی به شمار می رود و با رویکرد آمیخته و تلفیقی از مطالعات تحلیل کیفی کمّی با روش پیمایش مقطعی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و تجربی بود. جامعه آماری بخش کمّی را مدیران، رؤسا و کارشناسان فعال در ستاد، عملیات و پروژه در شرکت موردمطالعه تشکیل می دهند. ابزار گردآوری داده ها مطالعات اسنادی، نظرسنجی از خبرگان و پرسشنامه پژوهشگر ساخته است. برای شناسایی عوامل از تکنیک فراترکیب استفاده شد. با تکنیک دلفی فازی غربال گری عوامل صورت پذیرفت و مدل مفهومی به دست آمده با روش حداقل مربعات جزئی اعتبارسنجی شد. برای وزن دهی و رتبه بندی عوامل، روش SWARA به کار رفت. سه سطح فرآیندهای زنجیره تأمین بر اساس نقشه فرآیندی موجود و منطبق با مدل SCOR تعریف شده و با روش WASPAS مهم ترین فرآیندهای گلوگاهی سه سطح رتبه بندی شدند. درنهایت با به کارگیری ابزارهای فرآیند تفکر محدودیت های مهم ترین زیرفرآیند گلوگاهی سطح سوم شناسایی و راهکارهای بهبود برای رفع محدودیت ها ارائه شد. یافته ها: بر اساس یافته ها، شاخص های موردنظر با روش فراترکیب استخراج و با تکنیک دلفی فازی غربالگری و بومی سازی شده و در قالب 7 بُعد و 39 شاخص توسط خبرگان تأیید شدند. مدل اولیه با تکنیک حداقل مربعات جزئی تأیید اعتبار شد. از میان عوامل تاب آوری و پایداری، بُعد «مدیریت ریسک» با وزن 2241/0 و شاخص «درنظرگیری عامل ریسک در تصمیم گیری» با وزن 1224/0، در اولویت نخست قرار گرفتند. می توان نتیجه گرفت که مدیریت ریسک یکی از مهم ترین عوامل اثرگذار بر تداوم و پویایی کسب وکار است؛ بنابراین مدیران زنجیره تأمین در شرکت موردمطالعه باید ضمن افزایش دائمی دانش و مهارت کارکنان زیرمجموعه خود، شرایط مشارکت آن ها را در فرآیند شناسایی و کنترل ریسک و فرصت ها فراهم کنند؛ همچنین با ارزیابی فرآیندهای شرکت به ترتیب «فرآیند منبع یابی و تأمین»، «فرآیند تأمین کالا و لجستیک» و زیر فرآیند «طرح ریزی خرید» به عنوان مهم ترین فرآیندهای گلوگاهی زنجیره تأمین شرکت شناسایی شدند. طبق نتایج حاصل از شناسایی اثرات نامطلوب و ریشه یابی زیرفرآیند «طرح ریزی خرید» با ابزارهای فرآیند تفکر، مشخص شد مکانیزم شناسایی، برآورد و تخصیص منابع از جمله منابع زیرساختی، انسانی و مالی با اختلال مواجه است. نتیجه گیری: پیشنهاد های کاربردی به مدیران و تصمیم گیران شرکت این است که با به کارگیری نیروهای متخصص و مجرب در حوزه طرح ریزی خرید و تدوین طرح های اجرایی و به کارگیری ابزارهای پیشرفته سنجش، تحلیل، پیش بینی، تخصیص منابع، شناسایی عدم قطعیت ها، تعیین پیش نیازها و پس نیازها و نحوه به کارگیری تأمین کنندگان اصلی و پشتیبان و کنترل تغییرات، سازوار موجود را بازنگری و اصلاح کنند.
۶۵.

پیشایندهاو برآیندهای توسعه منتورینگ در استارت آپ های صنایع غذایی (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استارت آپ برآیندها پیشایندها توسعه منتورینگ صنایع غذایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۲۱
ایجاد کسب و کار جدید اهمیت زیادی دارد؛ زیرا موجب ایجاد فرصت های شغلی جدید، تولید فناوری جدید و خلق ثروت و ارزش در جامعه می شود . برای این منظور در کشورها، استارت آپ ها عهده دار این امر هستند. استارت آپ ها لزوما یک شرکت نبوده و شخصیت حقوقی مستقلی ندارند بلکه یک مجموعه ی تسهیل گر و توانمندساز هستند. هدف پژوهش شناسایی پیشایندها و برآیندهای توسعه منتورینگ در استارت آپ های صنایع غذایی است. روش پژوهش، کیفی با طرح اکتشافی، روش گرانددتئوری و هدف کاربردی- توسعه ای است. در ابتدا با نمونه گیری نظری هدفمند، 15 صاحب نظر دانشگاهی حوزه مدیریت کارآفرینی و صنایع غذایی کشور مشارکت داشتند. تحلیل کیفی، طی پنج دور مصاحبه تا رسیدن به اشباع و اجماع نظری جهت کدگذاری های باز، محوری و انتخابی مقوله های پیشایندها و برآیندهای توسعه منتورینگ در استارت آپ های صنایع غذایی انجام شد. الگوی پارادایمی پژوهش در 4 محور؛ 23 مقوله، 102 مفهوم، 145 گویه و 4 سازه: پیشایندها (شرایط علّی، بسترساز و میانجی) و برآیندها (پیامدها)، جای گرفتند. پیشایندها در 19 مقوله و برآیندها: در 4 مقوله، شناسایی شد. مدیران و سیاست گذاران صنایع غذایی کشور می توانند با مدیریت مطلوب منتورینگ در ایجاد و توسعه پیشران های استارت آپ های صنایع غذایی، گام مؤثری در جهت افزایش برآیندهای اجتماعی- فرهنگی، حرفه ای، اقتصادی و بازاریابی، بهبود کارایی و اثربخشی و توسعه نقش منتورها در هدایت کارآفرینان صنایع غذایی بردارند.واژه های کلیدی: استارت آپ ، برآیندها، پیشایندها، توسعه منتورینگ، صنایع غذایی.
۶۶.

زمان بندی کار کارگاهی منعطف با سیاست رد کارها و تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اثر زوال فعالیت های تعمیر و نگهداری کار کارگاهی منعطف سیاست رد کارها منابع دوگانه محدود انسان - ماشین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و اهداف: سیستم کار کارگاهی منعطف یکی از پرکاربردترین سیستم های زمان بندی، در محیط های تولیدی است که به علت کاربردهای متنوع در سیستم های تولیدی همواره موردتوجه پژوهشگران این حوزه بوده است. در تعداد زیادی از پژوهش های این حوزه فرض شده است که زمان های پردازش، مقداری ثابت و از پیش مشخص شده هستند. حال آنکه در شرایطی و بر اثر پدیده زوال، زمان های پردازش عملیات افزایش می یابند و پس از اجرای فعالیت های تعمیرات و نگهداری با نام RMA، زمان های پردازش به زمان های نرمال اولیه کاهش می یابند. موضوع پژوهش حاضر، بررسی سیستم کار کارگاهی منعطف با درنظرگرفتن سیاست رد کارها و منابع دوگانه محدود انسان ماشین و پیاده سازی فعالیت های تعمیرات و نگهداری RMA است.روش ها: هدف از حل مسائل زمان بندی کار کارگاهی منعطف، یافتن تخصیص هر عمل به یک ماشین و یک کارگر از میان مجموعه ماشین ها و کارگران قابل، به نحوی است که توالی عملیات بر روی ماشین آلات بهینه شود. برای این منظور یک مدل ریاضی بر اساس رویکرد برنامه ریزی خطی عدد صحیح مختلط منعطف توسعه داده شده است. مروری بر مطالعات پیشین نشان می دهد که مسئله با مفروضات فوق الذکر در زمره مسائل NP-hard رده بندی شده اند؛ بنابراین استفاده از روش های فراابتکاری برای دستیابی به جواب اجتناب ناپذیر است. برای این منظور از روش فراابتکاری جست وجوی همسایگی متغیر، شبیه سازی تبرید و الگوریتم ترکیبی این دو برای حل مسئله استفاده شده است. یافته ها: در این پژوهش، 20 زیر مسئله موردبررسی قرار گرفته است که بر اساس اندازه، به سه دسته کوچک، متوسط و بزرگ دسته بندی می شوند. ویژگی های هر مسئله موردبررسی بر اساس پارامترهایی نظیر تعداد کارها، تعداد ماشین آلات، تعداد کارگران، مجموع کل تعداد عمل های کارها و تعداد باکت ها مشخص شده است. برای حل این مسئله از روش های فراابتکاری جست وجوی همسایگی متغیر، شبیه سازی تبرید و ترکیب این دو، استفاده شده است؛ همچنین هفت ساختار تولید همسایگی بر پایه تغییر در ماشین ها و کارگران تخصیص یافته به هر عمل، تعویض عمل ها و کارها، اجرا و یا عدم اجرای فعالیت های تعمیرات و نگهداری RMA و درنهایت رد/ پذیرش کارها ایجاد می شود. این ساختارهای همسایگی با هدف جست وجوی بهتر فضای جواب مسئله در روش های فراابتکاری، مورداستفاده قرار گرفته است. ساختار تولید جواب های جدید به صورتی است که ضمن مراعات الزامات سیستم کار کارگاهی منعطف، همواره جواب های موجه تولید می شود. پارامترهای روش های فراابتکاری با استفاده از روش تاگوچی تنظیم شده اند و به عنوان نمونه، پارامترهای مرتبط با روش فراابتکاری جست وجوی همسایگی متغیر و شبیه سازی تبرید گزارش شده است که مشتمل بر پارامترهای دمای اولیه، تعداد جست وجوهای همسایگی و شمارنده تکرار حلقه ارتعاش است. در ادامه نتایج حاصل از اجرای روش های فراابتکاری مقایسه قرار گرفته و در خصوص مسائل کوچک، با مقدار جواب دقیق به دست آمده مقایسه شده است.نتیجه گیری: در خاتمه، نتایج حاصل از حل 20 زیرمسئله از طریق سه روش های فراابتکاری جست وجوی همسایگی متغیر، شبیه سازی تبرید و روش ترکیبی این دو، با استفاده از روش های آماری مقایسه شده است و نتایج حاکی از آن است که روش ترکیبی شبیه سازی تبرید و جست وجوی همسایگی متغیر، عملکرد بهتری در حل این مسئله داشته است.
۶۷.

کنترل موجودی محصولات فسادپذیر در یک سیستم VMI با قابلیت جایگزینی محصولات ناموجود: رویکرد برنامه ریزی پویا تصادفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مدیریت موجودی با فروشنده (VMI) عدم قطعیت تقاضا محصولات فسادپذیر زنجیره تأمین دوسطحی قابلیت جایگزینی برنامه ریزی پویا تصادفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و اهداف: درنظرگرفتن خاصیت فسادپذیری و همچنین قابلیت جایگزینی، یکی از مهم ترین چالش های طراحی و بهینه سازی تصمیمات سیستم های مدیریت موجودی توسط فروشنده (VMI) است. این چالش زمانی بیشتر موردتوجه قرار می گیرد که در تقاضا محصول عدم قطعیت وجود داشته باشد. بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش، ارائه رویکرد برنامه ریزی پویا تصادفی برای کنترل بهینه تصمیمات در این سیستم های VMI با عدم قطعیت پویا تقاضا است که توسط آن سطح سفارش دهی و موجودی محصولات فسادپذیر در شبکه دوسطحی شامل فروشنده و خریداران بهینه می شود.روش ها: پس از تعریف مسئله موردنظر این پژوهش در توسعه سیستم های VMI، با توجه به عدم قطعیت و خاصیت فسادپذیری، مسئله در یک چارچوب چنددوره ای مدل سازی شده و از رویکرد برنامه ریزی پویا تصادفی(SDP) برای فرمولاسیون آن استفاده می شود. در مدل پیشنهادی، تابع هدف، بیشینه کردن سود انتظاری است که در آن هزینه های مختلف ازجمله سفارش دهی و نگهداری به حساب می آید که هزینه نگهداری وابسته به عمر باقی مانده محصول است؛ به این معنا که هرچه محصول به پایان عمر خود نزدیک شود، هزینه نگهداری آن افزایش می یابد. مدل SDP پیشنهادی این پژوهش به شیوه بازگشتی اجرا می شود و از نرم افزار متلب برای پیاده سازی آن استفاده می شود. هر مرحله از مدل SDP به صورت یک مدل بهینه سازی ساده تر خطی است که با حل کننده CPLEX به صورت کارا حل می شود. یافته ها: نتایج عددی نشان دهنده کارایی روش SDP برای حل این مسئله است و با استفاده از آن می توان با کنترل هزینه های مختلف در یک سیستم VMI و تصمیمات بهینه در مراحل مختلف تحت هر وضعیت، سود در پایان دوره های زمانی را بهبود داد. جایگزینی کالا در صورت مواجهه با کمبود موجب می شود که نخست در صورت کمبود در یک مرکز و ناتوانایی تأمین کننده برای تأمین آن، مرکز، موجودی مازاد خود را عرضه کند تا از کمبود جلوگیری شود. دوم، درصورتی که موجودی انبار یک مرکز توزیع به تاریخ انقضا نزدیک شود، از فساد آن جلوگیری می شود. به طورکلی این امکان موجب کاهش هزینه های کمبود و هزینه فسادپذیری می شود. نتایج مرتبط با طول عمر محصول نشان می دهد که در صورت لحاظ کردن طول عمر باقی مانده محصول در سیستم کنترل موجودی مبتنی بر سیستم VMI می توان از اطلاعات بین لایه توزیع و تأمین برای کاهش قیمت، جابه جایی موجودی آن به یک مرکز دیگر و حتی تغییر سیاست کنترل موجودی استفاده کرد تا نه تنها از فسادپذیری محصول جلوگیری شود، بلکه از هزینه های کمبود و سفارش دهی مجدد نیز کاسته شود. برای مدل کردن این ویژگی، ابتدا یک طول عمر کامل برای هر محصول تازه تأمین شده و سپس یک مجموعه دوره تعریف می شود. به ازای هر دوره برنامه ریزی، درصورتی که محصول به مشتری نهایی تحویل داده نشود (موجودی انبار باشد)، عمر باقی مانده آن یک دوره/ روز از عمر اولیه تعریف شده کسر می شود و به مرور از حالت تازه خارج و در دسته محصولات کهنه قرار می گیرد که مشمول کاهش قیمت می شود؛ همچنین درنتیجه مقایسه مدل پیشنهادی با لحاظ کردن قابلیت جایگزینی، نسبت به حالتی که کمبود در نظر گرفته نمی شود، ملاحظه می شود که بهبود 5/10 درصدی در سود ایجاد می شود.نتیجه گیری: در مدیریت سیستم های VMI مدرن، در نظر گرفتن پویایی در رفتار تقاضا و عدم قطعیت مرتبط با آن بسیار حائز اهمیت است و می تواند بر سود بنگاه ها بسیار تأثیرگذار باشد. رویکرد SDP با در نظر گرفتن سناریوهای محتمل عدم قطعیت تقاضا، امکان ایجاد جایگزینی و نهایتاً توجه به طول عمر محصول، تصمیمات بهینه در وضعیت های مختلف را فراهم می آورد و نه تنها ریسک تصمیم گیری را کاهش می دهد که موجب می شود سود نهایی نسبت به مدل های مقدار اسمی و مدل های کلاسیک در مبانی نظری بهبود قابل ملاحظه ای داشته باشد.
۶۸.

راهبرد نوآوری و عملکرد بانک ها: نقش تعدیلگری قابلیت های پویای مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نوآوری خدمات نوآوری فرآیند راهبرد نوآوری قابلیت های پویای مدیریت دانش عملکرد بانک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۱
با توجه به اهمیت نوآوری و اتخاذ راهبرد های مناسب آن در مزیت رقابتی بانک ها، مقاله حاضر سعی دارد تاثیر تعدیل گری قابلیت های پویای مدیریت دانش بر رابطه بین راهبرد نوآوری و عملکرد بانک گردشگری را بررسی نماید. جامعه آماری این پژوهش شعب و ستاد بانک گردشگری در شهر تهران است. حجم نمونه آماری با جدول مورگان برابر 247 شد که با توجه به احتمال ریزش پرسشنامه ها، 15% به حجم نمونه اضافه و تعداد حجم نمونه برابر 284 گردید. برای سنجش روایی پرسشنامه ها از قضاوت خبرگان و برای پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS استفاده گردیده است. این پژوهش از نوع کاربردی و توصیفی-پیمایشی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که قابلیت های پویای مدیریت دانش تاثیر معناداری بر رابطه راهبرد نوآوری و عملکرد در بانک گردشگری دارد. همچنین سایر نتایج حاکی از آن است که نوآوری خدمات، نوآوری فرآیند و نوآوری سازمانی، با لحاظ نمودن نقش تعدیل گری قابلیت های پویای مدیریت دانش، تاثیر معناداری بر عملکرد بانک گردشگری دارد.
۶۹.

طراحی چارچوب طبقه بندی مدلهای کسب و کار برای داده بازارهای سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: داده بازارهای سلامت طبقه بندی مدل های کسب و کار تاکسونومی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۹
داده بازارها، پلاتفرم های دیجیتالی هستند که بر روی آنها داده ها اعم از خام یا پردازش شده با حضور تأمین کنندگان وخریداران تبادل می شوند و بازارگاه از صحت و امنیت نقل و انتقال داده ها و پرداخت ها ضمن حفظ حریم خصوصی افراد پشتیبانی می کند. مقاله حاضر با هدف طراحی یک طبقه بندی از مدل های کسب و کار داده بازارهای حوزه سلامت تدوین شده است. بدین منظور، یک چارچوب هستی شناسی به عنوان چارچوب نظری پایه تعریف شد. سپس با بهره گیری از یک روش توسعه تاکسونومی که توسط نیکرسون معرفی شده است، چارچوب نهایی مدل طبقه بندی داده بازارهای سلامت احصا شد و اعتبار آن با برقراری شروط ختم تاکسونومی تأیید شد. مدل نهایی دارای ۲۲ بُعد و ۸۴ ویژگی است که تحت چهار بلوک سازه ای دسته بندی شدند. چهار سازه اصلی مدل طبقه بندی عبارتند از خدمات، فناوری، سازمان، و مالی. در چارچوب هر سازه، ابعاد و ویژگی هایی گنجانده شده اند که بر اساس آنها طبقه بندی های متفاوتی از مدل های کسب و کار داده بازارهای سلامت شکل می گیرند. پژوهشگران و کنشگران حوزه سلامت می توانند از میان مدل های کسب و کار طبقه-بندی شده، مدل کسب و کاری را که مناسب تشخیص می دهند به عنوان مدل کسب و کار داده بازار سلامت به کار گیرند. تحلیل گران داده و متخصصین برنامه نویسی نیز می توانند بر اساس مدل انتخابی اقدام به طراحی فناوری های نرم پایه ای کنند.
۷۰.

ارائه مدل ارتباط میان ظرفیت جذب و نوآوری با رویکرد پویایی شناسی سیستم ها در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تکنولوژی نوآوری ظرفیت جذب پویایی شناسی سیستم ها شرکت های دانش بنیان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۰
در محیط متغیر امروز، به خصوص برای شرکت های دانش محور ، دانش و فناوری پایه و اساس رقابت هستند. این شرکت ها برای تحقق اهداف تجاری خود می بایستی دانش جدید را به کار گیرند تا در ایجاد و توسعه ظرفیت های نوآوری و به کارگیری آن در فرآیند تولید نقش به سزایی داشته باشند. دراین پژوهش ابتدا عوامل موثر بر ظرفیت جذب و نوآوری استخراج و با استفاده از نرم افزار ونسیم به ترسیم مدل علی_معلولی و انباشت_جریان پرداخته شد. هدف از این پژوهش بررسی نوآوری با توجه به افزایش صعودی شرکت های دانش بنیان می باشد. ممیزی بیشتر در خصوص دانش بنیان بودن شرکت ها، ایجاد انگیزه و بهره مندی از سرمایه گذاران بیرونی و فرشتگان خطر پذیر جهت بهبود ظرفیت جذب شرکت های دانش بنیان، فراهم نمودن امکان دسترسی محققان تمام وقت تحقیق و توسعه شرکت های فناور محور به شبکه های جهانی دانش و افزایش منابع دانش خارجی، اهمیت به افزایش تحقق اهداف استراتژی تحقیق و توسعه و شایستگی های فناوری شرکت ها، جبران هزینه های تحقیق و توسعه از طریق افزایش تسهیلات به شرکت های دانش بنیان واقعی و حمایت مالی همه جانبه و مستمر دولت از نتایج برگرفته از پژوهش حاضر می باشد و از پیشنهادات تخصصی برای شرکت های دانش بنیان اینکه یک سیستم مدیریت دانش داخلی ایجاد شود و اطلاعات درون سازمانی مانند مسابقات دانش موضوعی و طوفان فکری و .. .برگزار کنند. با پرورش دانش کارکنان و توانایی به کارگیری آن ها می توان ظرفیت جذب شرکت و به دنبال آن نوآوری را بهبود بخشید.
۷۱.

طراحی مدل و شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد سیاه چاله های منابع انسانی جهت ارتقا بهره وری کسب و کارها با استفاده از روش نقشه شناخت فازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بهره وری کسب و کارها سیاه چاله های منابع انسانی عملکرد منابع انسانی نقشه شناخت فازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲ تعداد دانلود : ۲۶
امروزه با توجه به رشد جمعیت و همچنین گسترش علم و فناوری های جدید، کسب و کارهای گوناگونی در جامعه ایجاد شده است. این کسب و کارها برای اینکه از بهره وری خوبی برخوردار باشند و در مقابل رقبای خود دچار ضعف نشوند، باید به بحث منابع انسانی توجه خاصی داشته باشند. هدف این پژوهش طراحی مدلی به منظور مشخص شدن عوامل مؤثر بر ایجاد سیاه چاله های منابع انسانی با استفاده از نقشه شناخت فازی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل خبرگان آشنا با موضوع در دانشگاه لرستان و دانشگاه آزاد می باشند که اعضای نمونه بااستفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی و براساس اصل اشباع نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه است که روایی آن با استفاده از روایی محتوایی و پایایی آن با استفاده از پایایی درون کدگذار میان کدگذار با ضریب 78/0 محاسبه شده است. همچنین ابزار گردآوری داده ها در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی آن به ترتیب بااستفاده از روایی محتوایی و پایایی بازآزمون که ضریب آن 84/0 است، مورد تأیید قرار گرفته است. در این پژوهش برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و کدگذاری و در بخش کمی از روش نقشه نگاشت فازی استفاده شده است. در این پژوهش یافته های بخش کیفی شامل شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد سیاه چاله های منابع انسانی می باشد و یافته های بخش کمی شامل رتبه بندی این عوامل براساس درجه اهمیت می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که ترجیح تعهد بر تخصص با بالاترین ظرفیت تأثیرپذیری (03/19) و در نتیجه بالاترین درجه ی مرکزیت (44/36)، به عنوان مهمترین عامل مؤثر بر ایجاد سیاه چاله های منابع انسانی است. پس از آن به ترتیب بی توجهی مافوق به مسائل و اتفاقات سازمان با درجه مرکزیت (05/36)، فقدان نظام ارزیابی عملکرد درست با درجه مرکزیت (36)، فردگرایی با درجه مرکزیت (97/35) و ناکارآمدی مدیر با درجه مرکزیت (41/35) از دیگر عوامل مهم در ایجاد سیاه چاله های منابع انسانی می باشند.
۷۲.

بررسی تأثیر سیاست های نگهداشت منابع انسانی بر رضایت شغلی با نقش میانجی مهارت های رفتار سیاسی (مطالعه موردی: شرکت نفت پاسارگاد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سیاست های نگهداشت منابع انسانی رضایت شغلی مهارت های رفتار سیاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰ تعداد دانلود : ۳۰
بی انگیزگی، ناکارآمدی، جابه جایی های زیاد شغلی و در نتیجه بهره وری پایین کارکنان، از جمله مهمترین مسائلی است که اغلب مدیران منابع انسانی با آن روبه رو بوده و نتیجه نهایی بی توجهی به آن، شکل گیری نارضایتی شغلی در سطح و ابعاد مختلف است. با توجه به این موضوع مهم، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر سیاست های نگهداشت منابع انسانی بر رضایت شغلی با توجه به نقش میانجی مهارتهای رفتار سیاسی در میان کارکنان ستادی شرکت نفت پاسارگاد در شهر تهران انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری به تعداد 300 نفر می باشند و نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 169 نفر به دست آمد که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. همچنین ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه های استاندارد رضایت شغلی مینه سوتا، مهارت های رفتار سیاسی فریز و همکاران و پرسش نامه محقق ساخته سیاست نگهداشت منابع انسانی می باشد که برای تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از آزمون معادلات ساختاری و نرم افزار PLS استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که بُعد عوامل فردی، عوامل سازمانی و عوامل محیطی سیاستهای نگهداشت منابع انسانی بر رضایت شغلی کارکنان تأثیر دارد. همچنین مهارت های رفتار سیاسی کارکنان نیز بر رضایت شغلی مؤثر است.
۷۳.

جنبه های پنهان سازمان های میانجی نوآوری: مروری نظام مند از منظر گونه شناسی صنایع(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سازمان های میانجی کارکردهای سازمان های میانجی گونه شناسی صنایع نظام نوآوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۷
هدف: در نظام نوآوری بازیگران با فضای پیچیده ای از شبکه های رسمی و غیررسمی، هم درون و هم در بین زیرگروه ها درگیرند. کاستی در این سازگاری ها و تعاملات شکننده، موجب می شود که نقش بازیگران واسط برجسته شود. سازمان های میانجی در نظام نوآوری تلاش می کنند تا مبتنی بر کاستی های موجود در تعاملات، کارکردهایی را بر عهده گیرند. کارکردهای نهادهای میانجی، از جنبه های گوناگونی در مقاله ها و پژوهش های مختلف بررسی شده است. این تنوع بررسی از آن جهت است که شکاف ها و کاستی های ارتباطی طرفین تعامل در نظام نوآوری، به طور ذاتی بسیار متفاوت است. هرچند مطالعات پیشین فهرستی از این کارکردها را ارائه کرده اند، همچنان چگونگی راهبری این بازیگران واسطه ای نظام نوآوری و تعیین کارکردهای مناسب آن ها در بازتابی از ویژگی های صنعت، دغدغه سیاست گذاران نوآوری است. به ویژه آنکه نوآوری و رژیم فناورانه صنایع ماهیت متفاوتی دارند. هدف پژوهش حاضر، ارائه تعریفی جامع از دانش فعلی و دسته بندی نهادهای میانجی در صنایع توسط پویت (۱۹۸۴) بر اساس کارکردهای تعریفی هاولز (۲۰۰۶) و همچنین تفسیری از شکاف های تحقیقاتی موجود بوده است. روش: در مطالعه حاضر با بهره گیری از روش مرور نظام مند ادبیات، کلیه مطالعات کیفی و کمی مرتبط، از جمله مقاله های انتشار یافته در مجله ها و کنفرانس ها تا سال ۲۰۲۲ بررسی و در نهایت، ۷۷ مقاله در زمینه نهادهای میانجی نوآور احصا و تجزیه وتحلیل شد. به منظور تعیین دامنه (محدوده) مطالعات، علاوه بر تعیین و شناسایی واژگان کلیدی و جست وجو در پایگاه اطلاعاتی مناسب، در خصوص کیفیت مجله هایی که مقاله های منتخب در آن منتشر شده بودند نیز تصمیم گرفته شد. از آنجایی که دامنه این مطالعه ارتباط بین کارکردهای نهادهای میانجی و نوآوری بوده است، دو مفهوم «نهادهای میانجی» و «نوآوری» به عنوان کلیدواژگان اصلی تعریف شد. افزون بر این، برای جمع آوری مطالعات و جست وجوی جامع، از چندین واژه کلیدی مترادف نیز استفاده شد. در گام بعدی، برای تضمین اعتبار و کیفیت مقاله ها و جلوگیری از ورود اسناد نامرتبط، این معیارها نیز مدنظر قرار گرفت: ۱. مطالعات به نهادهای (سازمان های) میانجی و نوآور مربوط باشند؛ ۲. مقاله های منتشر شده، فقط به زبان انگلیسی باشند؛ ۳. مقاله هایی که یکی از کلیدواژگان منتخب در عنوان، چکیده یا واژگان کلیدی آن ها ذکر شده باشد؛ ۴. فقط مقاله هایی انتخاب شوند که در مجله های معتبر با شاخص ۱Q و ۲Q منتشر شده اند. یافته ها: نتایج ذیل چهار محور کارکردهای سازمان های میانجی در هم گرایی با کلان روندهای تغییرات و تحولات فناورانه نوین؛ کارکردهای آن ها در سطوح متنوع نظام های نوآوری؛ سازمان های میانجی بازیگرانی برای راهبری صنایع دانش محور و کارکردهای آن ها در صنایع متفاوت ارائه شده است. نتیجه گیری: این مطالعه اهمیت درک ماهیت نوآوری و رژیم فناورانه صنایع را برای راهبری این سازمان ها در تعریف کارکردهای مناسب برجسته می کند. یافته های این پژوهش می تواند تصمیم گیری های سیاستی را تعیین کند و حامی مدیریت مؤثر صنایع دانش بنیان باشد. پیشنهاد می شود که در پژوهش های بعدی، بر کاوش نقش این سازمان ها در صنایع نوظهور و بررسی اثربخشی عملکردهای آن ها در زمینه های مختلف تمرکز شود.
۷۴.

ارائه چارچوبی برای تحلیل ظرفیت جذب خوشه های نوآوری با رویکرد SNA (مطالعه موردی: ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خوشه نوآوری تحلیل شبکه اجتماعی دروازه بان فناوری ظرفیت جذب عملکرد نوآورانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۷
هدف: ارزیابی جایگاه دانشی و مدل ظرفیت جذب شرکت ها در خوشه های نوآورانه، جریان دانشی را برای دستیابی به عملکرد نوآورانه شفاف و تسهیل می کند. در همین راستا، اهمیت خوشه های نوآوری در چرخه اقتصاد جهانی در صنایع مختلف، در ایران حائز اهمیت است. دانشگاه صنعتی شریف، به واسطه جایگاه علمی و دسترسی به منابع دانشی، در زمینه استقرار خوشه های نوآوری بستر مناسبی دارد؛ زیرا نزدیکی به صنایع مختلف و کارخانجات آن ها از یک سو و جذب و پرورش خبرگان کشوری از سوی دیگر، جایگاه ویژه ای به آن می دهد، همچنین بستر را برای جریان دانش بین حوزه های دانشی و حوزه های کسب وکاری فراهم می کند. روش: بر اساس آنچه بیان شد، دانشگاه صنعتی شریف جزء پیشگامان ایجاد بستر خوشه برای استارتاپ ها و شتاب دهنده هاست. همچنین با توجه به مطالعات روز این حوزه، رشد خوشه های نوآوری، جزء سیاست های جاری در کشورهای مختلف است. در این مقاله متغیر اصلی، سنجش ظرفیت جریان دانش و توان بهره مندی واحدها از دانش های موجود و سرریز شده در سطح خوشه هاست که با توجه به رویکرد نوآورانه محورشان، لاجرم دانش برای آن ها اصلی ترین ورودی است. با توجه به همین موارد، بررسی همه حوزه های دانشی و کسب وکاری فعال در خوشه، به ارزیابی نیاز دارد؛ از این رو روش تحقیق در این پژوهش، تحلیل شبکه اجتماعی است که گراف روابط با رویکردهای مختلف را برای ارزیابی جریان دانشی ارائه می دهد. هرچند تاکنون تحلیل ظرفیت جذب بیشتر، بر حوزه شرکت ها متمرکز بوده است و صرف نظر از بستر جغرافیایی و ارتباطات دانشی خارج از سازمانی که شرکت داشته، تحلیل و بررسی شده است که در این نگاه، نقش بیرونی شرکت چندان در کانون توجه قرار نمی گرفت و همین موضوع، به نادیده گرفته شدن اثرگذاری و اثرپذیری دانشی هر سازمان نیز منجر می شد. یافته ها: در این مقاله به بررسی جایگاه شناختی و نقش حوزه های فناوری ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف، در حوزه ارتباطات دانشی می پردازیم و با شناسایی و استخراج نقش هر حوزه در خوشه نوآوری، از روش تحلیل شبکه اجتماعی (SNA)، ظرفیت جذب و مدل های ارتباطات دانشی بین حوزه های فناوری در داخل خوشه را مدنظر و بررسی می کنیم. از آنجایی که بهبود ظرفیت جذب حوزه های فناوری، به ارتقای سطح عملکرد نوآورانه آن ها منجر می شود، شناسایی و بهبود جریان دانشی در بین حوزه های فناوری امری مهم در بهبود بستر نوآورانه خوشه های نوآوری است. در این پژوهش به بررسی وضع موجود ابعاد ظرفیت جذب (اکتساب، تطبیق، انتقال و بهره برداری) در درون خوشه نوآوری و وضعیت این ابعاد در سطح بیرونی آن پرداخته شده است. این بررسی از طریق شناسایی و استخراج جایگاه شناختی هر حوزه فناوری در داخل خوشه که براساس ارتباطات دانشی ورودی به خروجی از هر حوزه شناسایی می شود و نوع ارتباطات و تعاملات دانشی با خارج از خوشه که به شکل گیری نقش های دروازه بان فناوری، ستاره ها و ایزوله ها منجر می شود، انجام شده است. نتیجه گیری: از طریق روش تحلیل شبکه اجتماعی و محاسبه درجه ورودی و خروجی دانش و درجه بینابینی، با استخراج نقش هر حوزه فناوری در داخل و خارج از خوشه، مدل ظرفیت جذب آن شناسایی شد و با بهره مندی از نظر خبرگان و مستندات مندرج در ادبیات موضوع، راه کارهای ارتقای شبکه دانشی شناسایی و طی سازوکار گذار برای بهبود شرایط ارائه می شود.  
۷۵.

مدیریت ریسک در پروژه های ساخت پایدار: مرور ادبیات نظام مند و تحلیل کتاب سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل کتاب سنجی توسعه پایدار صنعت ساخت مدیریت ریسک پروژه مرور ادبیات نظام مند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۰
هدف: در سال های اخیر با تسری مفهوم توسعه پایدار در چرخه حیات پروژه های ساخت و ماهیت پویا و حادثه آفرین این پروژه ها، مسئله مدیریت ریسک پایدار، بیش از پیش در کانون توجه پژوهشگران قرار گرفته است. با این حال، فقدان مرور نظام مند و تحلیل کتاب سنجی مجموعه پژوهش های انتشاریافته، چشم انداز آتی و روند تکامل این حوزه مطالعاتی را در هاله ای از ابهام قرار داده است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی و ترسیم بدنه ادبیات برای شناسایی شکاف های بالقوه پژوهشی و برجسته کردن مرزهای دانش در حوزه مطالعاتی مدیریت ریسک پروژه های ساخت پایدار نگاشته شده است.روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و از نظر روش اجرا، مرور نظام مند تلقی می شود. در این پژوهش برای تحلیل توصیفی و محتوایی مقاله ها، مرور نظام مند ادبیات مطابق با دستورالعمل پریزما انجام گرفته است. در این راستا، ضمن بازیابی و غربالگری ۱۶۳۰ مقاله انتشاریافته در دو پایگاه علمی اسکوپوس و وب آوساینس، طی سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۳، به تحلیل ۱۱۳ مقاله واجد شرایط پرداخته شد. در تکمیل مرور ادبیات نظام مند و برای ارزیابی جامع نگرتر حوزه مدیریت ریسک پروژه های ساخت پایدار، از تحلیل کتاب سنجی و فنون مصورسازی، اعم از تحلیل شبکه های هم تألیفی پژوهشگران و هم رخدادی واژگان کلیدی، در نرم افزار وس ویور بهره برده شد.یافته ها: با تحلیل توصیفیِ مقاله های بازیابی شده بر مبنای سال انتشار و فراوانی آن ها در مجله های گوناگون، مشخص شد که در سال های اخیر، استقبال پژوهشگران به حوزه مطالعاتی مدیریت ریسک پروژه های ساخت، از منظر توسعه پایدار، رو به افزایش بود. با تحلیل محتوایی مقاله ها ملاحظه شد که پژوهشگران در حوزه کلی مدیریت ریسک پروژه های ساخت پایدار، بر پنج مضمون پژوهشی تمرکز داشتند که عبارت اند از: ۱. ریسک های کلی پایداری؛ ۲. ریسک های تدارکات پایدار؛ ۳. ریسک های زنجیره تأمین؛ ۴. ریسک های پذیرش فناوری؛ ۵. ریسک های منابع انسانی. با تعمیق و تدقیق در پژوهش ها ملاحظه شد که پرتکرارترین ریسک ها در پروژه های ساخت پایدار، در هشت بُعد اصلی قرار داشتند: ۱. مالی و اقتصادی؛ ۲. اجتماعی؛ ۳. اجرایی، مدیریتی و سازمانی؛ ۴. دانشی و مهارتی؛ ۵. دولتی و قانونی؛ ۶. ذی نفعان/کارفرما؛ ۷. زیست محیطی؛ ۸. فناوری، تجهیزات و منابع. از منظر روش پژوهش ملاحظه شد که سهم پژوهش های تجربی و کاربردی در مدیریت ریسک پروژه های ساخت پایدار، کمتر از پژوهش های توصیفی و مروری بود که این امر، بر وجود فرصت های مطالعاتی فراوان برای انجام پژوهش های کاربردی با طرح مسائل و اعمال فرض های مختلف، تأکید می کند. از نظر استراتژی، سهم چشمگیری از مقاله ها، روش پیمایشی و تعداد کمتری از مقاله ها روش مطالعه موردی را در دستور کار خود قرار داده بودند. نظر به آنکه دقت و تعمیم پذیری نتایج پژوهش، در روش پیمایشی بیش از مطالعه موردی است، گرایش پژوهشگران به استراتژی پیمایشی بیشتر بود. همچنین پژوهشگران در ارزیابی ریسک های پروژه های ساخت پایدار، اغلب از روش های تحلیل آماری بهره برده بودند. با تحلیل کتاب سنجی و تدقیق در تحلیل های هم رخدادی واژگان کلیدی، ملاحظه شد که گرایش آتی پژوهشگران در محوریت قراردادن مفاهیم، رویکردها و زمینه هایی همچون اقتصاد چرخشی، بازیافت، ارزیابی ریسک، تحلیل عاملی، رهبری در انرژی و محیط زیست کشورهای در حال توسعه و پیمایش پرسش نامه ای، در حوزه مدیریت ریسک پرژوه های ساخت پایدار بود.نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، پیش بینی می شود که جهت گیری مقاله های آتی از نظر محتوایی و روش شناسی، به سمت تکمیل پازل نظام مدیریت ریسک پایداری (شناسایی، ارزیابی، کنترل و واکنش به ریسک) در پروژه های ساخت وساز پایدار، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، در قالب مطالعات تجربی و کاربردی با روش آمیخته و کاربست رویکرد ترکیبی در فضای عدم قطعیت باشد. مطالعات مختلفی به بررسی موانع و مخاطرات پروژه های ساخت از وجوه مختلف پایداری مانند اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی پرداخته اند. اما سهم بُعد اقتصادی بیش از ابعاد اجتماعی و زیست محیطی بود که این نقصان، ارزیابی جامع نگری از ریسک پروژه های پایدار به ارمغان نمی آورد. هرچند انجام چنین مطالعات برای تخصیص کارآمد منابع ضروری هستند. سهم دانش افزایی این مقاله در واکاوی وضعیت کتاب سنجی حوزه مطالعاتی مدیریت ریسک در پروژه های ساخت پایدار، به منظور تعیین جهت گیری پژوهش های آتی نیز به سهم خود منحصربه فرد بود.
۷۶.

بررسی تأثیر استراتژی های یادگیری سازمانی بر خلاقیت، نوآوری و عملکرد محصول جدید شرکت های صنعتی کوچک (شهرک صنعتی پایتخت)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استراتژی های یادگیری سازمانی خلاقیت نوآوری عملکرد محصول جدید شرکت های صنعتی کوچک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۲
تجربیات بحران اقتصادی اروپا در سال 2008 نشان داد که دارایی های نامشهود شرکت ها هم چون مهارت، تجربه و دانش کارکنان، از آن ها در مقابل ورشکستگی محافظت کرد. همین مسئله سبب شد شرکت ها دارایی هایی چون توانایی فردی برای یادگیری، خلاقیت و خلق و ادغام دانش های عملی را به عنوان منابع مزیت های رقابتی قرار دهند. مطالعات نشان داده است که شرکت های کوچک علاوه بر اثری که بر رشد اقتصادی دارند، نسبت به شرکت های بزرگ تر توانایی بالاتری برای تغییر و نوآور بودن دارند. درگاه خدمات رسانی سازمان صنایع کوچک و شهرک های صنعتی ایران در آمارنامه کامل عملکرد سازمان تا پایان خرداد سال 1402 تعداد واحدهای به بهره برداری رسیده را بیش از 50000 واحد اعلام کرده که حاکی از اهمیت و نقش این شرکت ها در اقتصاد کشور است[1]. از سویی نرخ شکست محصول جدید بسیار بالا و منابع شرکت های کوچک بسیار محدود است که آن ها را فوق العاده آسیب پذیر می سازد. ازاین رو هدف اصلی این مطالعه بررسی اثر استراتژی های یادگیری بر خلاقیت، نوآوری و عملکرد محصول جدید شرکت های کوچک صنعتی در شهرک صنعتی پایتخت تعیین شده است. به همین منظور برای تعیین روابط میان این متغیرها از مدل یابی معادلات ساختاری و رویکرد کم ترین مربعات جزئی استفاده شد. نتایج این پژوهش از بررسی 473 شرکت این شهرک نشان داد که استراتژی یادگیری اکتشافی بر هر دو نوع خلاقیت بداهه و ترکیبی اثر مثبت و معنی داری دارد و به طور غیرمستقیم بر نوآوری و عملکرد محصول جدید اثر می گذارد. استراتژی یادگیری بهره بردارانه تنها بر خلاقیت بداهه اثر می گذارد. خلاقیت بداهه نه تنها اثر قابل توجهی بر خلاقیت ترکیبی دارد، بلکه هر دو این خلاقیت ها اثر مثبت و معنی داری بر نوآوری و عملکرد محصول جدید این شرکت ها دارند.
۷۷.

تحلیل راهبردهای احیای شرکت های تولیدی کوچک و متوسط رو به افول و ورشکسته به کمک مدل سازی تفسیری ساختاری (مورد مطالعه: صنایع غذایی استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شرکت های رو به افول و ورشکسته شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی راهبردهای احیا مدل سازی تفسیری ساختاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۸
مقدمه و هدف: برای احیای موفق یک شرکت ورشکسته و یا رو به افول با عملکرد ضعیف، گستره وسیعی از راهبردهای احیا می توان در نظر گرفت که این راهبردها با یکدیگر برهم کنش دارند و بی توجهی به این موضوع، احیای شرکت های رو به افول، به ویژه شرکت های کوچک و متوسط را در عمل با مشکل روبه رو می کند؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدل تفسیری ساختاری و تحلیل برهم کنش راهبردهای احیای شرکت های تولیدی کوچک و متوسط است.روش ها: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و به دلیل اینکه مبتنی بر مدل سازی تفسیری ساختاری، به ارائه مدل سلسله مراتبی برهم کنش راهبردهای احیای شرکت های کوچک و متوسط در آستانه افول و ورشکسته می پردازد، می توان آن را پژوهش توصیفی پیمایشی به حساب آورد. ازآنجاکه بسیاری از شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی در استان اردبیل طی چند سال گذشته رو به افول بوده یا ورشکسته شده و نیاز مند احیا هستند، این صنایع به عنوان مورد مطالعاتی این پژوهش انتخاب شدند. در مرحله نخست پژوهش برای بومی سازی عوامل افول این شرکت ها از غربالگری فازی استفاده شد؛ سپس برای تعیین راهبردهای مرتبط با هر عامل افول، مصاحبه با گروه کانونی شامل 10 نفر از خبرگان دانشگاهی و صنعتی، صورت گرفت و برای ارائه مدل برهم کنش و تجزیه وتحلیل قدرت نفوذ و همبستگی این راهبردها، مدل سازی تفسیری ساختاری و روش میک مک، با مشارکت همان خبرگان به کار رفت و از دو نرم افزار اکسل و متلب برای تحلیل داده ها استفاده شد.یافته ها: از تعداد 22 عامل افول شرکت ها که در پژوهش های قبلی شناسایی شده بودند، 19 عامل به عنوان عوامل افول شرکت های صنایع غذایی استان اردبیل تعیین شدند و سه عامل «وضعیت انحصار در بازار»، «عرضه بیش از نیاز بازار»، «نبود فرهنگ همکاری میان کارکنان و مدیران» به دلیل میزان اهمیت کمتر از 70 درصد در منظر خبرگان، حذف شد. برای این عوامل افول، 32راهبرد (بومی شده و جدید) تعیین شده و علاوه بر آن، کل راهبردهای احیا در قالب شش دسته راهبردهای مالی و اقتصادی، بازاریابی و مشتری مداری، منابع انسانی، مبتنی بر دانش، ساختاری و تعاملات، و کارایی تولید و عملیات نیز دسته بندی شدند. مدل سلسله مراتبی تفسیری ساختاری راهبردهای احیا که در شکل 2، نشان داده شده است، نشان می دهد که این راهبردها با یکدیگر رابطه کمک کنندگی و تسهیل کنندگی دارند و برای به کارگیری آن ها باید از سطح پایین ترین سطح این مدل، شروع به اقدام کرد. نتیجه قابل توجه دیگر اینکه اگرچه راهبردهای تعیین شده در قالب شش دسته ارائه شده اند، اما مدل نهایی نشان می دهد که برای اجرای این راهبردها، الزاماً نباید همه راهبردهای یک دسته را به طور هم زمان موردتوجه قرارداد؛ بلکه سلسله مراتب راهبردها به خوبی نشان می دهد که اولویت به کارگیری این راهبردها از پایین به بالا و از دسته بندی های مختلف است.نتیجه گیری: احیای شرکت های کوچک و متوسط ورشکسته و یا رو به افول صنایع غذایی، یک فرآیند تک بعدی نیست و راهبرد یکتایی برای آن وجود ندارد؛ بلکه باید ترکیبی از راهبردهای شش گانه شامل راهبردهای مالی و اقتصادی، بازاریابی و مشتری مداری، منابع انسانی، راهبردهای مبتنی بر دانش، ساختاری و تعاملات و کارایی تولید و عملیات را موردتوجه قرار داد و فرایند احیا را در یک قالب نظام مند و به صورت یک جریان مستمر و تدریجی به انجام رساند.
۷۸.

واکاوی محرک های زنجیره تأمین دایره ای پایدار هوشمند با استفاده از روش های ترکیبی دیمتل و مدل سازی ساختاری تفسیری متخاصم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زنجیره تامین زنجیره تامین دایره ای زنجیره تامین پایدار پایدار هوشمند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۶
مزیت زنجیره تأمین دایره ای پایدار هوشمند کمک به اقتصادهای درحال توسعه می باشد که بیشترین تأثیر را از چالش ها و استانداردهای در حال تغییر صنعت و محیط دارند. هدف از این پژوهش شناسایی و تحلیل محرک های زنجیره تأمین دایره ای پایدار هوشمند بود. براین اساس 12 نمونه به روش گلوله برفی از بین خبرگان صنعت روغن خوراکی انتخاب شد. محرک ها با نظر خبرگان نهایی شد و با روش DEMATEL و AISM مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که محرک های شایستگی سازمانی و شایستگی منابع انسانی به عنوان تأثیرگذارترین محرک ها بوده و محرک های پایداری اقتصادی و پایداری محیطی بیشترین میزان تأثیرپذیری را نسبت به سایر محرک ها دارند. طبق نتایج پژوهش مسئولین صنعت روغن خوراکی برای حرکت به سمت زنجیره تأمین دایره ای پایدار هوشمند باید شایستگی سازمانی را موردتوجه ویژه قرار دهند زیرا این محرک بیشترین میزان تأثیرگذاری را نسبت به سایر محرک ها دارد.
۷۹.

ارائه یک مدل یکپارچه از الزامات اجرایی تولید در کلاس جهانی پایدار در صنعت غذا (مورد مطالعه: محصولات دانه های روغنی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تولید در کلاس جهانی الزامات اجرایی تولید پایدار نظریه داده بنیاد صنعت غذا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و اهداف: جهانی شدن فرآیندی در حال حرکت و توسعه است و چالش های گوناگونی را پیش روی انسان ها در گوشه و کنار جهان قرار داده است. همه سازمان ها و صنایع کشور باید برای حفظ حیات خود در شرایط امروزی، قابلیت رقابت با رقبای خود در سطح جهانی را به دست آورند و به سمت تولید در کلاس جهانی حرکت کنند تا علاوه بر تأمین نیازهای داخلی، مطابق با خواسته های مشتریان بین المللی در سطح جهان پیش روند. هدف این پژوهش یافتن الگوی یکپارچه از الزامات اجرایی تولید در کلاس جهانی پایدار در صنعت غذایی (موردمطالعه: محصولات دانه های روغنی) است.روش ها: روش این پژوهش، کیفی و با رویکرد نظریه داده بنیاد است که درنهایت به ایجاد یک الگوی پارادایمی می رسد. مبنای اصلی جمع آوری داده ها در این پژوهش مصاحبه های ساختاریافته با متخصصان و کارشناسان فعال در حوزه تولید دانه های روغنی است. داده ها پس از مکتوب شدن با نرم افزار اطلس تی آی بر مبنای نظریه داده بنیاد و مدل پارادایمی، موردتجزیه وتحلیل قرار گرفت و درنهایت با سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، مدل نهایی استخراج شد. با کدگذاری داده ها، به تدریج از دل کُدها مفاهیم، از دل مفاهیم مقوله ها و از دل مقوله ها، نظریه بیرون می آید. با درک شباهت ها و تفاوت ها در بررسی مقوله های استقرا شده می توان ارتباطات بین آن ها را کشف و بر این اساس بار دیگر مفاهیم را به هم وصل کرد و یک ترکیب جدید به وجود آورد. در گام بعدی بر اساس آن مفهوم الزامات اجرایی تولید در کلاس جهانی پایدار مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و درنهایت الگوی آن استخراج و مشخص شد. اعتبار مدل با بررسی آزمون نظری تأیید شد.  یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد شرایط علّی به دو مقوله زیرساخت درون سازمانی شامل مفاهیم زیرساخت مدیریتی، زیرساخت زنجیره تأمین، زیرساخت بازاریابی و زیرساخت محیط بیرونی شامل زیرساخت دانش مفاهیم زیرساخت کشاورزی و زیرساخت سیاست گذاری سازمان تقسیم می شود، که مستقیم بر رخداد پدیده دلالت دارد. پدیده که همان الزامات اجرایی تولید در کلاس جهانی پایدار در صنایع غذایی است بر اجرای راهبرد ها (دو مقوله استراتژی در سطح سازمان شامل مفاهیم استراتژی های بازاریابی و فروش، استراتژی کسب دانش سازمان، استراتژی فرآیند تولید، استراتژی مدیریتی و استراتژی منابع انسانی و استراتژی در سطح کلان شامل مفهوم استراتژی های سیاست گذاری) در جوار شرایط مداخله گر (چالش های برون سازمانی شامل مفاهیم چالش های صادرات، چالش های سیاست گذاری، چالش های محیط جامعه و چالش های اقلیمی و چالش های درون سازمانی شامل مفاهیم چالش های مدیریتی، چالش های صنایع در تولید و چالش های منابع انسانی) و شرایط زمینه ای (زمینه های موجود در کشور) به ایجاد پیامد هایی ازجمله دو مقوله منافع ملی و توسعه کسب وکار منجر می شود.نتیجه گیری: بی شک هر مدلی و اجرای آن پیامد های مختص خود را دارد که در مورد مدل تولید کلاس جهانی پایدار در مدل به دست آمده پیامد ها در راستای مفاهیم پیامد های داخلی، پیامد های جامعه، پیامدهای محیطی و پیامد های خارجی در مقوله منافع ملی و مفاهیم ارتقای شاخص های منابع انسانی، بهبود فرآیند تولید، فرصت های نوآوری، مدیریت بازاریابی، منافع مالی، برندسازی در مقوله توسعه کسب وکار استقرا شده است. مدل این پژوهش به طور اختصاصی پیامد هایی را ارائه می دهد که مختص اجرا در کلاس جهانی در ایران و تبعات آن است که موردتأیید همه مصاحبه کنندگان است.
۸۰.

بررسی تأثیر وام های خُرد بر سطح درآمد افراد و خروج از فقر: رویکرد شبیه سازی عامل بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فقرزدایی تأمین مالی خرد شبیه سازی عامل بنیان خط فقر پس انداز خُرد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و اهداف: تأمین مالی خرد به عنوان استراتژی غالب فقرزدایی با هدف ایجاد کسب و کارهای خرد و رهایی از فقر، به افراد فقیر خدمات مالی ارائه می دهد. این پژوهش تأثیر بکارگیری وام های خرد بر رشد درآمد افراد و خروج آنها از خط فقر را مورد بررسی قرار می دهد. همچنین با توجه به کمک مالی به صندوق تأمین مالی خرد، تغییر در میزان کمک مالی و تأثیر آن در خروج افراد از خط فقر مورد بحث قرار می گیرد. بعلاوه تأثیر بازاریابی و افزایش احتمال فروش به عنوان خدمات مکمل تأمین مالی خرد، در رشد درآمد مورد بررسی قرار می گیرد. لذا این پژوهش تأثیر ارائه وام های خرد صندوق تأمین مالی بر سطح درآمد افراد و خروج آنها از خط فقر را با در نظر گرفتن دو سیاست تغییر تعداد سال های کمک مالی به صندوق و افزایش احتمال فروش مورد بررسی قرار می دهد.روش ها: در صندوق های تأمین مالی خرد، نحوه تأمین منابع، شیوه اعتباردهی، شرایط متفاوت وام دهی و همچنین تعاملات بین افراد، نحوه عضویت آنها و تأثیرگذاری بر دریافت وام، فضای پیچیده ای را ایجاد می کند. ویژگی ها و رفتارهای ناهمگون افراد و همچنین تعاملات بین آنها در محیطی پویا، موجب پدید آمدن رویدادهای پیچیده ای می شود که استفاده از رویکرد شبیه سازی عامل بنیان می تواند به درک و مدل سازی آن کمک کند. مدل سازی و شبیه سازی عامل بنیان یک دیدگاه عاملی و یک رویکرد شبیه سازی از مجموعه ای از عوامل خودمختار، مستقل و تصمیم گیرنده است که به طور گسترده ای با هم در ارتباط بوده و تلاش می کند تا با مدل سازی رفتار عناصر فردی، نتایج نهایی سیستمی را بررسی کند. در این پژوهش از رویکرد شبیه سازی عامل بنیان استفاده شده است.یافته ها: نتایج شبیه سازی نشان می دهد ارائه وام خرد سبب افزایش درآمد افراد گردیده و امکان خروج از فقر مطلق را برای اکثر افراد فراهم می آورد. در این تحقیق نرخ بهره را صفر لحاظ کردیم، نتایج نشان داد که موجودی صندوق مبتنی پس انداز و بازپرداخت اقساط می تواند افزایش می یابد بطوریکه تعداد وامهای پرداخت شده حتی در سیاست 2 سال کمک مالی نیز روندی افزایشی داشته است. از این رو با ارائه وامهای خرد بدون بهره و حتی محدودیت در مدت زمان کمک، می توان صندوق تأمین مالی خرد پایدار ایجاد نمود. همچنین سیاست تغییر تعداد سالهای کمک مالی به صندوق و افزایش سالهای کمک از سه سال به چهار سال تأثیر بسزایی در افزایش درآمد افراد ندارد و صندوق بر اساس پس انداز و دریافت بازپرداخت اقساط، امکان ادامه فعالیت خواهد داشت، اما افزایش تعداد سال های کمک سبب می گردد تعداد وا م های بیشتری به افراد عضو ارائه گردد بطوریکه در سیاست 2 و 3 و 4 سال کمک مالی به صندوق تعداد وامهای پرداخت شده به ترتیب برابر با 155، 221 و 278 مورد می باشد. همچنین نتایج مدل سازی سیاست افزایش احتمال فروش در رشد درآمد و خروج از فقر نشان داد که در سناریو با احتمال فروش 80 درصد، درآمد افراد و تعداد افراد بالای خط فقر نسبت به سناریو احتمال فروش 60 درصد، بسیار بیشتر است. در مجموع بررسی سیاست های تغییر تعداد سال های کمک مالی به صندوق و تغییر احتمال فروش نشان داد که کمک مالی بیشتر به صندوق، منجر به درآمد بیشتر افراد و خروج بیشتر آنها از خط فقر نمی گردد، بلکه آنچه باعث درآمد بیشتر می گردد کمک به بازاریابی و فروش بیشتر محصول است.نتیجه گیری: کاهش تعداد سالهای کمک به صندوق و بکارگیری منابع مالی آزاد شده ناشی از آن در جهت ایجاد بازار و افزایش احتمال فروش، سبب اثربخشی بیشتر سیاستهای فقرزدایی می گردد. به عبارتی چنانچه منابع کمک های مالی در راستای ایجاد بازارهای تضمینی و یا شکل دهی بازارهای دائمی برای افراد عضو صندوق صورت پذیرد، نسبت به افزایش سالهای کمک به صندوق، اثر اهرمی بیشتری جهت درآمدزایی و افراد ایجاد می نماید.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان