آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۱

چکیده

مقدمه: تغییرات ساختار جمعیتی و خانوادگی کشور، سبب افزایش آمار سالمندان و ظهور قشر جدیدی از زنان سالمند تنها شده است. درک و شناخت وضعیت این گروه از زنان نه از دریچه ناظر بیرونی، بلکه از دریچه خود آنان اهمیت بسیاری در موفقیت برنامه های سالمندی و سیاست گذاری اجتماعی برای این قشر دارد. اینکه این گروه سالهای پایانی عمر خود را با چه تجربه ای پشت سر می گذارند و چه فهم و تفسیری از روابط خود با دیگران دارند، سؤال اصلی این پژوهش است. روش: در این پژوهش از رویکرد پدیدارشناسی اسمیت، فلاورز و لارکین برای فهم تجربه زیسته زنان سالمند تنها استفاده شده است. میدان مطالعه، شهر بوکان در استان آذربایجان غربی بود و جامعه موردمطالعه، کلیه زنان تنهای 60 سال به بالای ساکن این شهر بودند. تعداد 10 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته موردمطالعه قرار گرفتند. مصاحبه ها با استفاده از تحلیل تماتیک و با بهره گیری از نرم افزار تحلیل داده های کیفی (MAXQDA12) تحلیل شد. یافته ها: از مجموع مصاحبه ها، 12 مفهوم اولیه استخراج و به شیوه انتزاعی در 5 مقوله دسته بندی شدند که شامل «احساس رهاشدگی»، «احساس طردشدگی»، «احساس تنهابودگی»، «نگرانی از ذلیلی و سرباری» و «نگرانی از مردن در تنهایی» بود. بحث: این تحقیق نشان داد هرچند که زندگی تنهایی و مستقل زنان سالمند، با هنجارهای بومی ناسازگار است، ولی تغییرات ساختاری و ارزشی خانواده منجر به حاشیه ای شدن و گسترش این قشر از زنان شده است که در ضمن مسائل و مشکلات آن، واجد مزایای حمایتی محله ای است.

تبلیغات