"
پدیده حاشیه نشینی که به روایتی ریشه در سالهای دهه 1320 و 1330 در کشور ما دارد، از یک سو، نشان آسیب اجتماعی – اقتصادی و کالبدی در قالب اجتماعات نامتعارف گردهم آورده در خانه های ناهنجار به شکل سکونت گاه های بی ضابطه است و از دیگر سو، نوعی پاسخ – اگر چه ناقص و ناتمام – به مساله زمین و مسکن به ویژه در شهرها و کلان شهرها و نیز در بیشتر کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسع هاست. دیدگاه ها و نظریات مربوط به این موضوع نیز از گذشته تا به حال بین دو طرف «آسیب شناختی» تا «راه حل جویانه» مطرح بوده است. اما، حداقل از دهه 1970 به این سو، نگرش مثبت به نقش و کارکرد کانونهای جمعیتی غیر رسمی آغاز شد و در دهه اخیر به دیدگاه های مبتنی بر توانمندسازی، نهادسازی و ظرفیت سازی در این کانونها، بهینه سازی ساختار و عملکرد و سرانجام سامان دهی این سکونت گاه ها به عنوان بخش غیرقابل انکار و مهم از «شهر جهان سومی» منجر شد. در این مقاله با استناد به داده های پایان نامه نگارنده و تجربیات پس از آن ضمن مرور بر مشخصه های اجتماعی – اقتصادی نمونه کانون های خودرو، کارکرد آنها در ابعاد آسیب شناختی یا راه حل گرایانه بحث می شود.
"