" هویت ملی بهویژه از عصر مشروطه و دستکم برای جامعه و گفتمان روشنفکری معاصر ایران به یک مساله تبدیل شد. مسالهای که برای صادق هدایت با آن شخصیت چندگانه و متفاوت فردی و هنری که خود فرزند عصر مشروطه و در گیرودار فرهنگی چند گانه و برزخ سنت و تجدد بود میتوانست دو وجه داشته باشد؛ یکی فردی و دیگری جمعی.
خویشتنیابی و جستوجوی هویت ملی از طریق هنر و خلق اسطورههای هنری، از دغدغههای اصلیِ این نویسنده و روشنفکر معاصر ایرانی بود. این مقاله، ابعاد تلاش «هدایت» را در این زمینه مورد بررسی قرار میدهد و به دلایل ناکامی آن میپردازد، و این پرسش را که «معنی و غایت زندگی چیست؟» بهعنوان مسالهای فلسفی و معناشناختی برای هدایت معرفی میکند که برای او حل نشده باقی مانده و همین امر کوشش هویتجویانه هدایت را ناکام گذاشته است. "