مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
صفات ذاتی
حوزه های تخصصی:
بحث ارتباط اخلاق و صفات نیک و بد آدمی با ذات و طبیعت وی از مباحث کهن در عرصه حکمت عملی است، این مسئله که آیا همه اخلاق یا بخشی از آن، در همه انسان ها یا در بعضی از آدمیان اختیاری و اکتسابی، یا غیر اختیاری و غیرقابل تحصیل بوده و تغییر ناپذیر است، از دیر باز مطمح نظر دانایان و حکیمان بوده است.
هدف این نوشتار طرح و دفاع از این نظریه است که فضایل و کمالات امور وجودی و حقایق عینی و اکتسابی هستند، اما رذایل اخلاقی امور عدمی و نقایص و اعدام ملکات فاضله اند و از این جهت همین که ذات انسان فاقد کمال و فضیلتی باشد کافی است تا مصداق رذیله مقابل قرار گیرد و از آنجا که انسان در اصل خلقت تهی از فضایل بوده و عالم و عادل متولد نمی شود، صرف ذات آدمی و به اصطلاح انسان من حیث هو هو، از این جهت مصداق رذایل است و این به معنی «ذاتی بودن» این صفات است، چنانکه امکان ذاتی ممکن می باشد، یعنی رذایل در عین ذاتی بودن مانند فضایل تغییرپذیر و زوال پذیر هستند و اختیار و اراده انسان در آن ها نافذ است. از این رهگذر تعلیم و تربیت نیز جایگاه ویژه خود را از دست نمی دهد.
ذات گرایی ارسطویی ـ سینوی و ذات گرایی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
بر اساس ذات گرایی، برخی اشیاء موجود در خارج، دارای ذات هستند و ذات یک شیء، به چگونگی اشاره ما به آن شیء، یا به طور کلی، به این که ما چگونه به آن می اندیشیم یا از آن سخن میگوییم، بستگی ندارد. از دید یک ذاتگرا، هر شیء، مجموعه ای از صفات ذاتی دارد که ماهیت فردی آن شیء نامیده میشود. این گونه صفات از ویژگی های عرضی کاملاً متمایز هستند و به اشاره یا نحوه سخن گفتن ما بستگی ندارند. اما از دید یک قراردادگرا، اعتقاد به چنین ذاتی مردود است و آنچه ذات اشیاء نامیده میشود، حاصل نوع نگاه خاص انسان ها و علائق آ ن ها در نامیدن چیزهاست. از دیدگاه ارسطو، افراد و اشخاص دارای ذات هستند و تمام حقیقت این اشیاء را اوسیا و ذاتشان تشکیل می دهد. از نظر ابن سینا نیز جواهر و اعراض، در ذات خود به اشیاء دیگر وابسته نیستند. در ذات گرایی ارسطویی ـ سینوی، علم به اشیاء و تعریف آ ن ها تنها در سایه صورت و ذات حاصل میشود. در حالی که این سنت بیش تر به بحث معرفت و تعریف معطوف است، در ذات گرایی معاصر بیش تر به بحث «این همانی» و «جهان های ممکن» پرداخته می شود. در این سنت، صفت ذاتی یک شیء، به عنوان صفتی تعریف میشود که در همه جهانهای ممکن همراه آن شیء باشد.
تحلیلی از ویژگی های صفات افعال الاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت خداوند یا همان مبدأ هستی همواره یکی از دغدغه های اصلی بشر بوده است. از این رو بخش عمده ای از آموزه های ادیان آسمانی نیز در پاسخ به این دغدغه، به توصیف او اختصاص یافته است. اما از آن جهت که شناخت ذات او به دلایل عقلی و نقلی امکان پذیر نیست، حکمای الاهی و متکلمان و آموزه های وحیانی شناخت خداوند را در قلمرو صفات دانسته و صفات الاهی را به صفات معرِّف ذات و صفات مفسر فعل الاهی تقسیم نموده اند. همان طور که صفات معرّف ذات و برگرفته از ذات کامل الاهی دارای ویژگی هایی است، صفات فعلی نیز که برگرفته از افعال الاهی است، دارای ویژگی ها و معنای خاصی است.
دراین مقاله، برآنیم تا به لحاظ نظام معنایی، تفسیری هماهنگ و معنادار از صفات فعل ارائه داده، ویژگی های خاص صفات فعلی را از دیدگاه متکلمان و حکماء مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
تبیین آثار بساطت وجود و تشکیک مراتب آن بر کیفیت صفات الهی از منظر صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واجب الوجود در ذات خویش، متصف به صفات متعدد ذاتی و حقیقی است. از سوی دیگر، واجب الوجود شیئی بسیط و در نهایت صرافت است. از دیدگاه صدرالمتألهین، جمع بین صفات متکثر و بساطت ذات حق تعالی، با تکیه بر قاعده بساطت ذات وجود در عین تشکیک مراتب آن، صورت می پذیرد. دیدگاه خاصِ ارائه شده از سوی صدرالمتألهین در مورد صفات، سبب ارائة ویژگی هایی خاص از سوی وی در مورد صفات الهی می شود. هدف این پژوهش، تبیین این ویژگی ها بر اساس تمرکز بر بساطت ذات و تشکیک مراتب صدرایی است و رهیافت آن، که با شیوه تحلیلی توصیفیِ صفات الهی از منظر وی حاصل شده است اثبات پنج خصوصیت ذیل است: 1. ثبوت بالعرض صفات الهی؛ 2. تشکیک صفات؛ 3. توحید و بساطت صفات؛ 4. وجوب صفات؛ 5. حضور صفات در تمام مراتب هستی، برای اوصاف الهی
تأمّلی در موضوع علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
176 - 221
حوزه های تخصصی:
بر اساس تعریف علمای علم منطق، موضوعِ یک علم عبارت از آن چیزی است که در آن علم از احوال و عوارض ذاتی و بی واسطه آن بحث می شود. عوارض ذاتی به آن دسته از صفات اشیاء و پدیده ها گفته می شود که مستقیماً از ذات پدیده یا شیء برمی خیزند و در موجودیّت خود نیازمند هیچ واسطه ای نمی باشند. به طور مثال، صفاتی چون رشد و تغذیه در زمره صفات ذاتی موجودات جاندار بوده و مستقیماً به ذات آن ها وابسته اند. همچنین صفت نطق(تفکّر) در انسان، صفتی است که به طور مستقیم به ذات انسان وابسته است. در حالی که وقتی به صفت نویسنده در مورد انسان اشاره می شود، این صفت با واسطه صفت تفکّر و نطق به انسان نسبت داده می شود. صفاتی نظیر وحدت و کثرت، حادث و قدیم، مجرّد و مادّی و نظایر این ها، در زمره صفات ذاتی هستی بهشمار می روند امّا صفاتی چون سنگین یا سبک، سرد یا گرم جزو صفات باواسطه هستی محسوب می شوند؛ زیرا هستی ذاتاً سنگین یا سبک، سرد یا گرم و ... نیست و این صفات صرفاً از طریق واسطه ای به نام جسم به هستی نسبت داده می شود. مطابق بیان فوق آن دسته از علوم که به مطالعه پدیده ها و اشیاء حقیقی که واجد ذات هستند، می پردازند؛ در زمره علوم حقیقی قرار می گیرند؛ نظیر فلسفه، ریاضیات و منطق. روشن است این دسته از علوم به دلیل پرداختن به هستی های دارای ذات، واجد موضوع می باشند. امّا آن گروه از علومی که به مطالعه در احوال پدیده های فاقد ذات می پردازند، جزء علوم اعتباری محسوب می شوند؛ نظیر علوم اجتماعی و از جمله علم جغرافیا. در علومی نظیر جامعه شناسی و جغرافیا، پدیده هایی همچون جامعه، کشور، ملّت، دولت، سازمان ها و نهادها، فضاها و نظایر آن ها که پدیده هایی برساخته و اعتباری بوده و فاقد ذات هستند، مورد مطالعه قرار می گیرند. شکّی نیست که پدیده های فاقد ذات، به طریق اولی فاقد صفات ذاتی نیز هستند و از آنجا که در تعریف موضوع یک علم، پرداختن به صفات ذاتی پدیده مورد مطالعه آن علم شرط اصلی است، لذا با فقدان ذات و ایضاً صفات ذاتی، بهخودی خود موضوع نیز منتفی خواهد شد. بر این اساس می توان گفت علم جغرافیا بهدلیل مطالعه پیرامون پدیده های فاقد ذات (اعتباری)، فاقد موضوع می باشد. هدف اصلی این مقاله تحقیق و بررسی پیرامون این مسئله است.
هم معنایی صفات و بیصفتی ذات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره رابطه «صفات ذاتی» با «ذات حق» سه دیدگاه مهم وجود دارد. اشاعره به زیادت وجود صفات بر وجود ذات حق و تخالف معانی آنها با هم و با ذات حق معتقدند، عموم فلاسفه به عینیت موجودیت حقیقی صفات با وجود ذات حق و در عین حال، به تخالف معانی آنها با هم و با ذات حق قائلند و عرفا به بیصفتی ذات حق، هم معنایی صفات و ذات، موجودیت بالعرض صفات متخالف المعنی به عین وجود حق و تأخر آنها از ذات حق باور دارند. بنظر میرسد بر خلاف دیدگاه اشاعره و فلاسفه، که هر دو گرفتار اشکالات عقلی و نقلیند، حقانیت دیدگاه عرفا با شواهد عقلی و نقلی فراوان قابل اثبات است.
نقش اعتقاد به صفات ذاتی خداوند بر سبک زندگی
منبع:
فرهنگ پژوهش تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴ ویژه فلسفه و کلام
157 - 180
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش امور اعتقادی در انتخاب سبک زندگی، لازم است تا به تأثیر توحید به عنوان مهم ترین اصل اعتقادی در سبک زندگی پرداخته شود تا نشان داده شود انسان های موحّد در مواجه با حوادث و مسائل زندگی چه تفاوتی با سایر هم نوعان خود دارند. برای نیل به این مقصود می توان با بررسی برخی از صفات ذاتی خداوند و نشان دادن اثر اعتقاد به آنها در زندگی انسان تا حد زیادی به این مقصود دست یافت؛ صفاتی مانند علم و اراده، حیات و قدرت، سمیع و بصیر، و غنی و حکیم بودن خداوند متعال سبب ایجاد خصوصیاتی چون تقوا، صفای درونی، دست یابی به مقام رضا، آرامش روحی و روانی، نترسیدن از صاحبان قدرت، نا امید نشدن از حل مشکلات و دست یابی به تواضع و... که هر یک از آنها می تواند سبک زندگی فرد موحّد را به گونه ای تغییر دهد که زندگی او را به یک زندگی آرمانی تبدیل کند تا هر انسانی آرزومند چنین سبکی از زندگی باشد.
خدای دین و خدای فلسفه؛ مغایرت یا این همانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
193 - 212
حوزه های تخصصی:
برخی فیلسوفان غربی و متألهان مسیحی اعتقاد دارند خدایی که در فلسفه اثبات می شود، مغایر با خدایی است که دین توصیفش می کند. برخی دیگر از اندیشمندان معتقدند خدای دین شایسته محبت و پرسش است، در حالی که خدای فلاسفه تنها یک واجب الوجود است که شوری در دل ها نمی افکند. مدعای دوگانگی خدای دین با خدای فلسفه از منظر قرآن و فلسفه اسلامی پذیرفتنی نیست؛ زیرا طبق قرآن، یکی از اوصاف منحصر در فرد الله تعالی، «شیء غیرمخلوق» است. واجب الوجود فلسفه تنها موجود بدون علت است. پس «شیء غیرمخلوق» وصف انحصاری الله قرآن و واجب فلسفه است. بنابراین مصداق الله و واجب الوجود یکی است. حقیقت مدعای دوم با تمرکز بر صفات ذاتی و فعلی خداوند است. اوصاف فعلی خداوند بیانگر روابط گوناگون خداوند با مخلوقات و انسان اند؛ اما صفات ذاتی چگونگی ذات الهی و کمالات او را توصیف می کنند. توجه به اوصاف فعلی خداوند و نقش او در هستی و زندگی انسان، شایستگی او برای محبت ورزی و پرستش را نشان می دهد؛ اما فیلسوفان فراتر از این معرفت عمومی، خداوند را به اوصاف کمالش می شناسند و این معرفت به کمال بی پایان و زبیایی کران ناپیدای خداوند عشقی عقلانی در دل می افکند.
معیارهای فلسفی عینیت صفات ذاتی با ذات خداوند و نقد آن از منظر عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر عموم فلاسفه صفات ذاتی خداوند عین ذات اویند، گرچه مفاهیم آنها متعدد و معانی شان متخالف هستند. آنها برای ادعای عینیت صفات با ذات سه معیار مطرح کرده اند و توسط آنها، عینیت صفات خدا با ذات او را توجیه و اثبات می کنند. این مقاله سه معیاری را که فلاسفه در این زمینه مطرح کرده اند بیان و آنها را نقد نموده است: اول. اتحاد وجودی صفات ذاتی با ذات حق، و این معروف ترین معیار است. دوم. مصداق بودن ذات حق برای مفاهیم صفات ذاتی، بدون دخالت هر غیر (شامل امر وجودی یا عدمی یا اضافی یا جعل کردن)؛ سوم. فنای صفات و مفاهیم آنها در ذات حق (این معیار متخذ از عرفاست). از منظر عرفا این سه معیار هریک اشکالاتی دارد که پذیرفتن آن را نامعقول و ناممکن می سازد.
معناداری صفات الهی در کلام معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنا حقیقتی است که پس از ادراک مراتب یا ظهور واقعیت در ذهن شخص محقق شده و به مخاطب منتقل می شود. معناداری گزاره های کلامی و به ویژه صفات الهی از مهم ترین مباحثی است که شالوده هر نظام دینی را تشکیل داده و به دلیل متعالی بودن خداوند و نفی تشبیه او به مخلوق، محل نزاع فیلسوفان دین و متکلمان بوده است. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی نظر معتزله که از عقل گراترین متکلمان اسلامی هستند، کنکاش شده است. ازنظر آنان با ملاک مطابقت گزاره ها با واقعیت، شناخت مراد خداوند بعداز شناخت صفات خدا حاصل می شود. القای پیام های هدایت گرانه وحی برای عموم مردم است و از این رو، فهم مراد خداوند و صفات الهی میسر شناخته شده است. آن ها معناشناسی صفات ذاتی خداوند را با نظرات مختلفی مانند احوال، نیابت ذات از صفات و معنای سلبی تبیین کردند که هرکدام از این نظرات معرفتی برای انسان حاصل نمی کنند. همچنین، تعارض های متون دینی، از جمله صفات خبری را که حاکی از لوازم جسمانیت در خداوند است، با استفاده از تأویل، استعاره و مجاز، توجه به مباحث لغوی و استناد به قرائات شاذ برطرف ساختند که در پاره ای از موارد از ظاهر قرآن غفلت شده است.
بررسی مقایسه ای معناشناسی صفات الهی از دیدگاه موسی بن میمون و علامه حلی و نقد آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۸۰-۶۳
حوزه های تخصصی:
مسئله این تحقیق، بررسی معناشناسی صفات الهی از دیدگاه موسی بن میمون و علامه حلی، به منظور شناخت دیدگاه دو جریان اصلی و تأثیرگذار اسلامی و یهودی در باب توحید صفاتی، بررسی اشتراکات و اختلافات، مشخص کردن نقاط ضعف و نقد آن ها، و بهره وری از آن ها در جهت رفع مسائل کلامی است. این پژوهش، به روش کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی با رویکرد مقایسه ای- انتقادی صورت پذیرفته است. بر اساس یافته های تحقیق، هر دو اندیشمند در زمره پیروان الهیات سلبی قرار می گیرند و از حیث معناشناسی صفات، دارای رویه مشابهی هستند. ابن میمون آن چه از اوصاف ذاتی را به صفات سلبی و صفات فعلی خدا ارجاع می دهد و آن ها را به دلیل محذوریت تشبّه خدا با مخلوقات، به شکل ثبوتی نمی پذیرد. علامه حلی نیز صفات ذاتی را به صورت سلبی و نفی ضد صفات و یا به صورت فعلی معنا می کند و معتقد است که می توان از این طریق به معرفتی از خداوند رسید.
چگونگی تقرر صفات خداوند در ذات او،از دیدگاه قیصری و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۱
115 - 130
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار سعی شده با روش تحلیلی توصیفی، ابتدا منظور از عینیت صفات با ذات حق همراه با دلایل، بعد عینیت صفات با ذات حق از نظر قیصریبررسی شود و تفاوت قیصری در این مورد با دیگر عرفا بیان گردد و بعد از آن عینیت صفات با ذات از نظر ملاصدرا و تفاوت و اشتراک آن با عرفا از جمله قیصری بررسی شود.قیصری به عینیت صفات و ذات هم در مقام ذات و هم در صقع ربوبی قائل است. تعین اول عرفای دیگر در نزد قیصری همان مقام واحدیت دیگر عرفا است و مقام احدیت همان مقام ذات حق است. صفات در مقام ذات به صورت اطلاقی وحدت دارند که این وحدت به صورت حیثیت اندماجی در نظر گرفته می شود در مقابل در صقع ربوبی که تجلی مقام ذات است وحدت به نحو حیثیت شأنی که به صورت اضافه اشراقی است، می باشد نه اضافه مقولی از جنس ماهیت تا تکثر در ذات به وجود آید.فهم این مسأله را می توان به کمک دستگاه فلسفی ملاصدرا در مورد معقولات ثانی فلسفی کمک گرفت که تکثر معقولات به تکثر متن نمی انجاند. در این دستگاه فلسفی رابطه ذات با صفاتش مانند رابطه وجود با ماهیت است که وجود تقدم بالحقیقه نسبت به ماهیت، و ماهیت تأخر بالمجاز نسبت به وجود دارد. به عبارت دیگر صفات و شئون حق در مقام فهم تأخر رتبی نسبت به حق تعالی دارند.
بررسی دیدگاه های فلسفی و کلامی اوصاف منفی منتسب به حق تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۶
141 - 152
حوزه های تخصصی:
در آیات و روایات پاره ای از اوصاف ممدوح و ارزشمند به خدای تعالی نسبت داده می شود. در کنار آن دسته ای از اوصاف منفی و ضد ارزشی که تناسبی با ذات مقدس الهی ندارد، در آن یافت می شود؛ به عنوان نمونه صفت حکمت و عدالت دارای ارزشی مثبت هستند و صفاتی مانند مکر، استهزاء، تمسخر و خدعه که در قرآن کریم به خدا نسبت داده شدند، ضد ارزش می باشند. مسئله مورد تحقیق مقاله حاضر تبیین چگونگی تناسب میان صفات منفی و کامل مطلق بودن خداوند متعال است که در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی دیدگاه حکماء مسلمان مورد واکاوی قرار خواهدگرفت. فرجام تحقیق، در دو برآیند خلاصه میشود. نخست آنکه صفات خبری از اوصاف فعل و ویژگیهای مخلوقات به شمار میروند نه ذات خداوند متعال. دیگر آنکه؛ صفات خبری تنها اقتضای ضد ارزشی بودن داشته و همواره و ضرورتا ضد ارزش به شمار نمی روند زیرا مقتضای حکمت و عدالت خداوند بوده و انتساب آنها به خداوند متعال همسو با کمال مطلق بودن ذات الهی است.