مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
سیاوش
منبع:
حکمت نامه مفاخر سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸
155-180
از مهم ترین نیازهای انسانی که به نوعی در اسطوره ها نمود یافته، «تسلط برخویشتن و ستم گریزی» است. محور اصلی این پژوهش واکاوی مفاهیم، مضامین و انگاره های اسطوره های ایرانی و سامی است. علی رغم وجود تفاوت های ظاهری در روایتِ اسطورکه سیاوش با پیامبران سامی مانند ابراهیم (ع) و یوسف (ع)، این روایت ها دارای ریخت شناسی داستانی، خویشکاری ها و بن مایه های مشترکی هستند. «پاکدامنی» سیاوش؛ «حقانیت» ابراهیم (ع) در«آزمون گذر ازآتش» و «پاکدامنی» یوسف (ع) در آزمون تحمل سال های زندان اثبات گردید. در این تحقیق کلیت روایت این سه شخصیت به صورت تحلیلی مقایسه و بررسی شد و ضمن مشخص شدن شباهت ها و تفاوت ها، آشکارگردید که خویشکاری های : «رنجش درکودکی»، «خویشتن داری»، «اصلاح گری»، «الگو بودن»، «وسوسه گریزی»، «اصالت داشتن خواب» و «پذیرش نظر منجمان» در هر سه روایت تکرار می شوند.
سیاوش در شاهنامه های شاهزادگان تیموری: مقایسه تطبیقی نگاره های داستان کشته شدن سیاوش در شاهنامه های ابراهیمسلطان، بایسنقری و محمد جوکی
حوزه های تخصصی:
سه فرزند شاهرخ تیموری، یعنی ابراهیم سلطان، بایسنقر میرزا و محمد جوکی،حامیان خلق سه نسخه مصور نفیس از شاهنامه هستند. این شاهنامه ها که طبعا همگی متنی واحد دارند، به لحاظ شیوه تصویرگری تفاوت هایی با یکدیگر دارند. همچنین در این کتاب ها نقاشی هایی با موضوع یکسان وجود دارد. داستان کشته شدن سیاوش یکی ازموضوعاتی است که در هر سه نسخه به تصویر درآمده است و پژوهش حاضر نیز به مطالعه آن اختصاص دارد. پرسش های اصلی مقاله عبارتند از: الف. دلیل انتخاب شخصیت سیاوش و صحنه مرگ او چیست؟ ب. آیا مقایسه این سه نسخه می تواند درباره شرایط سیاسی، تاریخی و هنری آن دوره و ذهنیت سفارش دهندگان نکاتی را روشن کند؟ در این مقاله برای بررسی این سه نگاره از مطالعه بافتار اثر هنری، خوانش بینامتنی متن و تصویر و بررسی شمایل شناختی استفاده شده است. بنابراین در ابتدا به چرایی انتخاب داستان و ارتباطات میان متن و تصویر (تعداد ابیات موجود در نگاره ها؛ نسبت اندازه متن به تصویر؛ بیتِ مصوّر؛ سَرداستان[1]؛ و میزان تعهد نگارگر به متن فردوسی در تصویرسازی) پرداخته شده است. در مرحله بعد، ترکیب بندی نقاشی ها (ارتباط میان کادر متن و کادر تصویر؛ تعداد پیکرهای موجود در صحنه؛ نحوه قرارگیری آنها؛ و ارتباط میان پس زمینه با پیکرها) تحلیل و با یکدیگر مقایسه شده اند. در انتها نیز بررسی شمایل شناسانه جزئیات تصویر (لباس و کلاه افراد، به خصوص سیاوش و گرسیوز و گروی؛ ژست و حالت افراد؛ و رشد گیاه از خون سیاوش) انجام شده است. میزان استقلال این نگاره ها از یکدیگر و چگونگی روایت هر یک از شرایط حامی مالی، از دستاوردهای این مطالعه تطبیقی است.
بررسی تطبیقی ساختار آیینی نوروز سیاوشان و آکیتو برمبنای نظریّه اسطوره و آیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۷
1 - 25
حوزه های تخصصی:
مدّعای اصلی نظریّه اسطوره و آیین، تأثیرگذاری اسطوره ها و آیین ها بر یکدیگر و درنتیجه وابستگی اسطوره به آیین است. بنا بر این نظریّه، اسطوره و آیین ساختاری مشترک دارند. سیاوش در فرهنگ ایرانی و تموز در فرهنگ سامی از ایزدان گیاهی و دو آیین «نوروز سیاوشان» و «آکیتو (نوروز بابلی)»، آیین های مرتبط با این اسطوره ها هستند. با توجّه به نظریّه اسطوره و آیین، در این جستار ابتدا دو آیین مورد نظر را بررسی کرده و سپس به مقایسه ساختار «آکیتو» با «نوروز سیاوشان» و دیگر آیین های مرتبط باقی مانده از آن؛ مانند «عمونوروز» و «میر نوروزی» با عنوان الگوواره قربانی پادشاه مقدّس پرداخته ایم. یافته های پژوهش نشان داد که وجه اشتراک موجود در ساختار اسطوره-آیینی سیاوش و تموز، تکرار نمایشی هر ساله این آیین ها و تکرار الگوی مرگ و تولّد دوباره شاه است. قربانی شاه رکنی اصلی است که برای بازگشت برکت به جامعه در هر دو آیین اجرا می شود. وجود دوگانگی سوگواری و شادخواری، برگزاری سوگواری با محوریّت زنان، وجود مکان های مخصوص برای اجرای آیین و ساختن پیکرک ایزد از جمله شباهت های موجود در هر دو آیین است.
مطالعه بینامتنی جغرافیای تاریخی مکان رویداد گذر سیاوش از آتش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه یکی از مهم ترین سروده های حماسی جهان است. داستان سیاوش و گذر او از آتش یکی از زیباترین داستان های شاهنامه فردوسی است. در دوران معاصر با وجود پژوهش های گسترده در خصوص شاهنامه، پژوهش های اندکی در زمینه جغرافیای تاریخی آن صورت گرفته است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی مکان رویداد گذر سیاوش از آتش از منظر جغرافیای تاریخی است. سؤال اساسی این پژوهش آن است که مکان گذر سیاوش از آتش بر طبق اسناد و مدارک مکتوب کجا قرار دارد؟ روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی تحلیلی، با رویکرد تطبیقی است و روش جمع آوری اطّلاعات، کتابخانه ای و میدانی است. جامعه آماری این پژوهش بر اساس منابع مکتوب با استفاده از روش تجزیه وتحلیل محتوای کیفی از منابع مکتوب تاریخی، جغرافیای و ادبی، انتخاب شده است. با بازدید میدانی، جغرافیای صحیح از میان مکان های معرّفی شده، انتخاب و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است تا درستی آن ازنظر منابع مکتوب سنجیده شود. درنهایت با مقایسه این مکان خاص با منابع کهن تاریخی، میزان دقّت و صحّت آن به بوته آزمایش گذاشته شده تا هرچه دقیق تر محلّ احتمالی گذر سیاوش از آتش بر اساس منابع مکتوب و مکمّل معرّفی گردد. نتایج حاصل از این پژوهش، جغرافیای دقیقی از محلّ احتمالی گذر سیاوش از آتش را براساس منابع مکتوب ارائه داده است که با منابع تاریخی و جغرافیایی و ادبی و باستان شناسی هم خوانی و هماهنگی دارد.
تأثیرپذیری «هزار و یک شب» از داستانهای شاهنامه (مطالعه موردی: خوانش تطبیقی پیرنگ و عناصر آن در داستان «سودابه و سیاوش» از شاهنامه و «حکایت مکر زنان» از هزارویک شب)
حوزه های تخصصی:
هزارویک شب داستان هایی از زبان یک قصه گوی ادیب و آگاه است که از داستان های ملل مختلف و ادبیات داستانی پیش از خود آگاه است؛ به طوری که گفته اند به ندرت داستانی در این کتاب وجود دارد که پیشروان، مشتقات یا نظیره هایی نداشته باشد. یکی از حکایت های این کتاب «حکایت مکر زنان» است که ساختار پیرنگی آن مشابهت های فراوانی با داستان «سودابه و سیاوش» در شاهنامه دارد. این پژوهش به شیوه تطبیقی و بر اساس نظریه تزوتان تودروف؛ دانشمند ساختارگرای بلغاری- فرانسوی، به مقایسه عنصر پیرنگ و عناصر آن پرداخته و به این نتیجه دست یافته است که پیرنگ در دو داستان، بسیار به هم نزدیک بوده و این شباهت ساختاری پیرنگ در دو داستان ، به ریشه و پیشینه آنها مربوط است. گفتار حاضر بر آن است که حکایت مکر زنان از کتاب هزارویک شب بنا بر دلایل ریشه شناسی و همانندی و همگونی ساختار پیرنگی دو داستان و تحریر هزارویک شب در روزگاری پسین تر از پیدایش داستان سیاوش در ایران، می تواند گزارش و روایتی دیگر از داستان سیاوش باشد که در شاهنامه فردوسی روایت شده است.
تحلیل اسطوره گرایانه و بررسی خاستگاه داستان سیاوش و کیخسرو در شاهنامه بر اساس آیین آشناسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۷
17 - 39
از جنبه های تحلیل در داستان های شاهنامه قابلیت تأویل پذیری اسطوره ای آنهاست. در بین داستان های شاهنامه داستان سیاوش از نمونه هایی است که به لحاظ روایی و پیوند محورهای عمودی و افقی داستان، با روایت های پیشین و پسین خود تناسب دارد. در این مقاله داستان سیاوش با نگاه تلفیقی و بر بنیاد رویکردهای نقد ساختارگرا، اسطوره ای و نظریه دریافت، تحلیل اسطوره ای شده است. مبنای این تحلیل آیین آشناسازی بوده و با بهره بردن از نظر الیاده، آیین تشرف در روایت سیاوش را باز نموده ایم. در این مقاله از شیوه قیاسی و نه همسان سازی میان عناصرداستان سیاوش و کی خسرو با آیین آشناسازی استفاده شده است. در این بازنمایی، داستان از تولد سیاوش تا پایان کنشگری کی خسرو، یک واحد تلقی شده و کنش این دو شخصیت در تکمیل همدیگر پنداشته شده-اند. براساس یافته های پژوهش، بالیدن و برآمدن سیاوش و سپس فرورفتن او در غروبستان توران زمین، هم چون فرورفتن دانه در خاک است؛ گویی که داستان در این بخش ناتمام باقی می ماند تا آنجا که در سویی دیگر با برآمدن کیخسرو به دور از چشم اغیار و بالیدن او در همان سرزمین توران، داستان را به خودبسندگی می رساند. نشانه ها و قراین نمادین موجود در متناین واحد داستانی مثل: کوه، دایه، گذر از آب، حیوان نمادین، آزمون و...، موجب تقویت مفهوم آشناسازی در آن است.
بازتاب اساطیر مادر تباری در داستانهای شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۷
66-39
طبق برخی نظریه های مردم شناختی، مادرتباری به دورانی در هزاره های پیشین اطلاق می شود که زنان در جامعه، جایگاهی برتر از مردان داشتند؛ تبار فرزندان به واسطه مادر تعیین می شد و بدون حضور زنان، زندگی اعضای قبیله به خطر می افتاد. در برخی از داستانهای شاهنامه می توان نشانه هایی منطبق با آنچه عصر مادرتباری نامیده می شود، مشاهده کرد. در این جستار تلاش شده است این داستانها با رویکرد ریخت شناسی طبقه بندی، و یک الگوی مشترک برای آنها ارائه شود؛ به این منظور پس از معرفی ویژگیهای عصر مادرتباری از دید مردم شناسان، تعدادی از روایتهای اسطوره ای که در فرهنگهای گوناگون ساختار روایی همسانی، و چهارچوب آنها با رویدادهای تحت تأثیر دوران مادرتباری همانندیهایی دارد، مختصر معرفی شده است. در بخش اصلی پژوهش با بررسی چهار داستان از شاهنامه یعنی کیکاووس و سودابه، سیاوش و سودابه، بیژن و منیژه و اسفندیار و کتایون از دیدگاه ریخت شناسی، الگویی مشترک را در آنها نشان داده ایم. حضور مؤثر الهه عشق در این داستانها موجب مرگ یا گرفتاری شخصیت اصلی داستان به عنوان ایزد نباتی می شود و در ادامه بازگشت یا به تعبیری رستاخیزی برای ایزد نباتی اتفاق می افتد. به نظر می رسد تمام این حوادث، روایتی تمثیلی از اسطوره تغییر فصول به عنوان یک اسطوره مادرتباری است.
بررسى تحلیلى تطبیقى سیاوش، اوزیریس و آتیس
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
45 - 65
حوزه های تخصصی:
در داستان شفقت برانگیز و در عین حال نغز سیاوش در شاهنامه، فقط روساخت داستان ارائه شده، اما بقایایى از اصل اسطوره بارورانه او همچنان در شاهنامه نمایان است. سیاوش درواقع خداى نباتى و بارورى ایران بوده که درپى جابه جایى و شکست اسطوره، در هیئت یک شاهزاده به حماسه ملى راه یافته است. در این جستار، ضمن بررسى تحلیلى تطبیقى سیاوش، اوزیریس و آتیس این نتیجه حاصل شد که خدایان مذکور خویشکارى هاى مشترکى داشته و در بسیارى از جهات هم گونند؛ به این ترتیب که هر سه خدا با طبیعت و سرسبزى آن رابطه اى مستقیم دارند، هرسه خدا الهه اى را (سودابه،ایزیس، سیبل) در کنار خود دارند که زمینه ساز مرگ و رستاخیز آنها (زمستان و بهار) مى شود و هر سال براى بارورى و سرسبزى بیشتر طبیعت، آیین مرگ و رستاخیز هر سه خدا در موسم سال نو برگزار مى شد.
دو زن (مقایسه سودابه و زلیخا در داستان سیاوش (با نگرش فردوسی) و در داستان یوسف (به روایت قرآن)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
173 - 201
حوزه های تخصصی:
در یک نگاه کلی بین داستان پیامبران و اسطوره های ایرانی خصوصاً در کلیت ماجرا و اوج و نقطه عطف داستانها شباهت بسیاری وجود دارد. این شباهتها به هر دلیلی که به وجود آمده باشد تامل هر خواننده ای را به خود جلب می کند (البته در مقایسه این داستانها به اختلافهایی هم برخورد می کنیم). یکی از داستانهای درخور مقایسه و توجه درین باره داستان یوسف و سیاوش است. شباهت میان این دو داستان جدا از ماجراها، کنشها، گفتگوها و تک گوییهای شخصیتهای هر یک با هم، خصوصاً از آن بابت که داستان سیاوش سروده فردوسی است و منظومه ای نیز به نام یوسف و زلیخا به فردوسی منسوب است یا به تاثیر از فردوسی سروده شده است ، بیشتر توجه ما را بر می انگیزد. البته مقایسه این دو با هم فرصت بسیاری می طلبد به همین دلیل ما درین مجال تنها به تحلیل دو شخصیت سودابه و زلیخا در مقایسه با هم و جایگاهشان در داستانهای یوسف و سیاوش خواهیم پرداخت زیرا یکی از موارد مهمی که این دو داستان را درخور مقایسه می کند، شخصیت و رفتار زنان آنست و چالب اینست که به رغم مشابهت بسیار سودابه و زلیخا ،تفاوتهای ظریفی میان این دو زن در داستان هست که قابل تاملست. برای نمونه، زلیخا پس از ناکام ماندن از یوسف دست به دسیسه گری نمیزند اما سودابه چون مراد خویش نمی یابد به هر حیله ای دست می یازد تا شخصیت سیاوش را تخریب کند و بر خلاف زلیخا هرگز به گناه خویش معترف نمیشود. در قیاس با سودابه،زلیخا پس از سالهای درازی که از رخ دادن ماجرای او با یوسف می گذرد هرگز زنی منفور و هوسباز (چون سودابه) معرفی نمی شود و تلاش مفسران برای ساختن پایانی خوش برای عشق زلیخا (جوان شدنش توسط یوسف و وصلتش با او) این را تایید می کندکه بدیهی است اگر عشق زلیخا از دید آنان هوس آلود بود ، هرگز به دنبال سهمی برای او درین عشق نبودند.
تطبیق شخصیت های حماسی انه اید ویرژیل با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۲۱
11 - 22
حوزه های تخصصی:
رسالت خطیر ادبیات تطبیقی، تشریح خط سیر روابط و مناسبات میان ادبیات ملل جهان و ﺗﺄکید و توسعه مبادلات فکری، ادبی و فرهنگی است. پتانسیل و ظرفیت ادبی شاهنامه فردوسی قابل سنجش با هر اثر حماسی است. از این رو، شاهنامه، اثر سترگ فردوسی که حماسه ای ملّی و طبیعی است با انه اید اثر ویرژیل که برترین نمونه حماسه کلاسیک مصنوع است، قابل سنجش و تطبیق است. بنابراین، هدف مقاله حاضر سنجش و بررسی وجوه افتراق و اشتراک میان شخصیت های محوری و حماسی این دو اثر گران سنگ است.
نگاهی به سیر تاریخی بازی اسب چوبی و ریشه های اسطوره ای آن به عنوان یکی از گونه های عروسک نمایشی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
121 - 140
حوزه های تخصصی:
بازی اسب چوبی، رقص اسب، رقص الاغ (الاغ سوار)، رقص شتر یا نام های مشابه، به مجموعه ای از بازی نمایش های سنتی و آیینی عروسکی گفته می شود که در مناطق مختلف ایران با استفاده از اسب های چوبی دامن دار اجرا می شود. اطلاعات تاریخی چندانی از ریشه این نمایش ها در ایران وجود ندارد و اندک تحقیقات انجام شده، صرفا بازگوی گستره و شیوه ی اجرای آن در مناطق مختلف ایران است. گستره ی اجرای این بازی نمایش به آسیای میانه، آسیای جنوب شرقی (هندوستان و اندونزی) و برخی کشورهای اروپایی (مانند انگلستان) نیز می رسد و همچنین در ممالک عربی نیز وجود داشته است.این مقاله تلاش دارد با ارجاع به تحقیقات انجام شده بر روی نمایش تاریخی «کرج» در کشورهای عربی، که بنا به گفته ی محققین، ریشه های ایرانی دارد؛ ضمن بازگویی تاریخ کهن این نمایش به نقل از منابع عربی و فارسی، تاملی بر ریشه های اسطوره ای آن در ایران و آسیای میانه داشته باشد. این تامل، ریشه های این نمایش را به توتم اسب در دوران پارینه سنگی و اسطوره ی سیاوش به عنوان ایزدی گیاهی باز می گرداند.
مقایسه شخصیت سیاوش در شاهنامه با طومار نقالی شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
485 - 501
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی بهترین کتابی است که براساس روایت های ملی و شاهنامه منثور ابومنصوری سروده شده است. علاوه بر این کتاب، در بستر تاریخ ما، روایت های ملی دیگری نگاشته شده که بعضی از آن ها در قالب طومار نمایانده شده است. برخی از این طومارها ضمن اقتباس از شاهنامه فردوسی و دیگر روایت های ملی با مرام و اندیشه نقالان و ذوق مردم آمیختگی پیدا کرده و به صورت متفاوت به دست ما رسیده است. «طومار نقالی شاهنامه» ازجمله این طومارهاست. باتوجه به این که تاکنون کار مقایسه ای بین شاهنامه و طومار مذکور انجام نشده بود؛ در این پژوهش، شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی شاهنامه مورد مقایسه و تحلیل قرار خواهد گرفت و وجوه افتراق و اشتراک آن ها بررسی شد. این پژوهش در یک نگاه کلی نشان می دهد که شخصیت سیاوش در طومار نقالی شاهنامه، با شخصیت سیاوش در شاهنامه فردوسی چهره ای بسیار نزدیک به هم دارند و اندک تفاوت های آن برمی گردد به میزان تأکید روایت و راویان به جنبه های از شخصیت سیاوش در طومار که گاه کم رنگ تر و گاه پررنگ تر از شاهنامه می کند. باتوجه به مقایسه طومار نقالی شاهنامه با شاهنامه روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده و باتوجه به موضوع پژوهش و مقایسه متن ها روش تجزیه وتحلیل اطلاعات به صورت محتوایی انجام شده است. اهداف پژوهش:تحلیل و مقایسه افتراق شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی.تحلیل و مقایسه اشتراک شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی.سؤالات پژوهش:افتراق شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی چگونه است؟اشتراک شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی چگونه است؟
بررسی نقش ساختار و محتوای گفت وگو در داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، بررسی و تحلیل عنصر داستانی گفت وگو، در داستان سیاوش است. این داستان با گفت وگوی طوس و گیو که مادر سیاوش را یافته اند، آغاز می شود و با گفت وگوی سیاوش با پیلسم برادر پیران که از او می خواهد پیامش را به پیران رساند، پایان می پذیرد. بنابراین داستان سیاوش اساساً گفت و گو محور است و تمام اطلاعاتی که قرار است داستان در اختیار خواننده بگذارد، از طریق گفت و گو به وی انتقال می یابد، گذشته از این گفت وگو، در پیوند با عنصرهای دیگر داستان، کارکردهای متفاوت خود را آشکار می کند. فردوسی با بهره گیری از آن، شخصیت های داستان را توصیف و معرفی می کند. کنش های داستانی و درگیری ها و کشمکش ها را نشان می دهد، اندیشه های آرمانگرایانه خویش را به گونه ای غیر مستقیم در اختیار مخاطب می گذارد. پدیده های ذهنی را عینی می کند، به مساله روان شناختی پیوند ذهنی و زبان اشاره کرده، در عمل نشان می دهد که در بررسی داستان نمی توان و نباید کارکردهای گفت و گو را از قلم انداخت. داده های این پژوهش از رهگذر مطالعات کتاب خانه ای فراهم آمده و پس از دسته بندی با بهره گیری از روش تحلیلی توصیف شده است. این پژوهش بیش از هر چیز نشان می دهد که فردوسی، در جایگاه داستان سرا، نه تنها عناصر داستان را می شناسد، بلکه بیش از آن از نحوه کارکرد آن ها آگاهی دارد.
سیاوش شخصیتی خودشکوفا (بر اساس نظریه آبراهام مزلو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرن بیستم میلادی مکاتب روانشناختی بسیاری ظهور کردند که به جنبه های مختلف روان آدمی پرداختند و به نتایج شگفت انگیزی دست یافتند. یکی از این مکاتب روانشناختی که برخلاف مکاتب روانی دیگر به جنبه های مثبت و روشن زندگی انسان پرداخته، روانشناسی انسانگرای آبراهام مزلوی آمریکایی است. او تحقیقات خود را بر روی سالم ترین افراد جامعه انجام داد و به این نتیجه رسید که درصد کمی از افراد جامعه هستند که اگر تمام نیازهای جسمی و روانی آن ها فراهم باشد به خودشکوفایی و کمال مطلوب خواهند رسید. شخصیت های بزرگ و انسان های متعالی بسیاری در شاهنامه فردوسی هستند که مصداق بارز انسانهای کامل و رشدیافته طرح و الگوی آبراهام مزلو بشمار می روند. یکی از این شخصیت ها سیاوش فرزند کی کاووس است که جزو عزیزترین پهلوانان شاهنامه است. در این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و به کمک منابع کتابخانه ای ابتدا به مولفه های سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو پرداخته ایم، سپس با بررسی اجمالی شخصیت سیاوش در شاهنامه فردوسی بر اساس مولفه های ارائه شده توسط مزلو درباره افراد خودشکوفا به این نتیجه رسیدیم که سیاوش با توجه به اخلاق، رفتار و تصمیماتی که در مواجهه با اتفاقات زندگی خود گرفته است مانند: پذیرش خود و دیگران، داشتن استقلال وحریم خصوصی، درک درست از واقعیت، قدرشناسی نسبت به پدیده های اطراف، روابط میان فردی قوی، حس همدردی و نوعدوستی، تجربه های متعالی وعارفانه، مقاومت در برابر فرهنگ پذیری، می تواند جزو نمونه های بارز افراد خودشکوفا و خواستاران تحقق خود بشمار رود.