مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
عزیز
حوزه های تخصصی:
از روش های بیان افعال خداوند در قرآن، تعلیل نمودن هر یک از آن ها به اسماء و صفات الهی است. وعد و وعید به عنوان فعلی از افعال خداوند، نیز از این امر مستثنا نیست. بنابر آیات قرآن اسماء و صفات خداوند در صدور وعد و وعید نسبت به انسان نقش اساسی دارد، گاهی این امر مستقیماً صورت می گیرد، یعنی به همراه وعد و وعید اسم یا صفتی از پروردگار بیان می گردد و گاهی از مضمون آیاتِ وعد و وعید، مفهوم صفات الهی در بیان مفسران آمده است. این پژوهش در پی دست یابی به این پرسش است که آیا مضامین وعد و وعید از مجرای صفات پروردگار دارای مراتب معنایی متفاوتی در انسان ها است؟ این مقاله درصدد است که یک یا دو اسم خاص را در مراتب مختلف وعد و وعید مربوط به انسان ها بررسی کند، به عنوان مثال: ارتباط دو اسم «غفور، رحیم» در مراتب گوناگون انسانی برای رسیدن به کمال نقش مهمی دارد، زیرا هر کدام از آنان بهره متفاوتی از این دو اسم می برند. از این رو، نام های دیگر خداوند نظیر: خالق، فاطر، رازق، مصور و ... نمی توانند جانشین این دو اسم گردند، چون معنای بسط و کمال وجود در واژه رحمت به طور کامل وجود دارد. بنابراین، پیامبران بهره بالاتری از این دو اسم نسبت به دیگران دارند. (اعراف/23). در مرتبه بعد، مومنان و مجاهدانی هستند که به رحمت الهی امیدوارند و خداوند نیز لغزش های احـتمالی آنـ ها را می بخشاید و آنها را غریق رحمت و مغفرت خویش می گرداند. (بقره/2/218). در مرتبه دیگر، گنه کارانی که متنبه شده و به سوی خدا توبه کردند نیز از رحمت و مغفرت او به میزان ظرفیت خویش برخوردار می شوند. (آل عمران/86-89). در مرتبه دیگر، رحمت الهی در مورد گنه کارانی که در گناه خویش باقی ماندند به گونه ای است که فرصت توبه برای آنان باقی مانده استو دچار عذاب استیصال نمی شوند. (کهف/57و58).
کارکرد تصویر هنری در سور مسبحات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویرگری و تصویرپردازی یکی از وجوه اعجاز هنری قرآن کریم بشمار می رود. قرآن کریم با بهره گیری از آواها، حروف، واژگان و ترکیبات موجود، در ذهن مخاطبان خود تصویری زنده و پویا از تمام پدیده ها به نمایش گذاشته است که با ذهنی آفرینش گر و موهبتی الهی می توان تصاویر موجود در آیات را درک نمود. تصاویر قرآن همه دارای معیار است و رکن اصلی همه این تصاویر، هماهنگی آن ها با هدف هدایتی قرآن است که برای فهم بهتر این تصاویر باید به الفاظ و دلالت های لغوی و معنوی آن ها و نواخت موسیقیایی جملات و صورت ها و سایه های الفاظ هم آهنگ توجه نمود. یکی از زیباترین تصویرگری ها و تصویرسازی های قرآن کریم، در سُوَر مسبّحات (اسراء، حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی) متجلّی است.
باید گفت وحدت اندیشه با اهتمام به تسبیح و تحمید و جایگاه ویژه پیامبر و اهل بیت(ع)، انفاق و نقش برجسته آن در کمال آدمی، در سایه دو صفت حکیم و عزیز بر تصاویر این سُوَر حاکم است و هر یک از این تصاویر در عین برخورداری از یک استقلال شخصیّتی، واجد نوعی ارتباط درونی با سایر تصاویر است. این مقاله به بخشی از اعجاز قرآن کریم از مجرای کارکرد تصویر هنری سُوَر مسبّحات پرداخته است. در تصویرگری های سُوَر مسبّحات تسبیح خدای متعال از سوی تمامی موجودات به شکل واضح نمایان است و از سوی دیگر عزّت و حکمت، رنگ غالب این تصاویر می باشد.
تصویرگری و تصویرپردازی یکی از وجوه اعجاز هنری قرآن کریم بشمار می رود. قرآن کریم با بهره گیری از آواها، حروف، واژگان و ترکیبات موجود، در ذهن مخاطبان خود تصویری زنده و پویا از تمام پدیده ها به نمایش گذاشته است که با ذهنی آفرینش گر و موهبتی الهی می توان تصاویر موجود در آیات را درک نمود. تصاویر قرآن همه دارای معیار است و رکن اصلی همه این تصاویر، هماهنگی آن ها با هدف هدایتی قرآن است که برای فهم بهتر این تصاویر باید به الفاظ و دلالت های لغوی و معنوی آن ها و نواخت موسیقیایی جملات و صورت ها و سایه های الفاظ هم آهنگ توجه نمود. یکی از زیباترین تصویرگری ها و تصویرسازی های قرآن کریم، در سُوَر مسبّحات (اسراء، حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی) متجلّی است.
باید گفت وحدت اندیشه با اهتمام به تسبیح و تحمید و جایگاه ویژه پیامبر و اهل بیت(ع)، انفاق و نقش برجسته آن در کمال آدمی، در سایه دو صفت حکیم و عزیز بر تصاویر این سُوَر حاکم است و هر یک از این تصاویر در عین برخورداری از یک استقلال شخصیّتی، واجد نوعی ارتباط درونی با سایر تصاویر است. این مقاله به بخشی از اعجاز قرآن کریم از مجرای کارکرد تصویر هنری سُوَر مسبّحات پرداخته است. در تصویرگری های سُوَر مسبّحات تسبیح خدای متعال از سوی تمامی موجودات به شکل واضح نمایان است و از سوی دیگر عزّت و حکمت، رنگ غالب این تصاویر می باشد.
ترتیب اسامی «حکیم » و «عزیز » خداوند بر مبنای نظریه شناختی شکل و زمینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال نهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۵
99 - 124
حوزه های تخصصی:
یکی از فعالیت های تعبیری مهم و بنیادی در زبان شناسی شناختی فعالیت شکل و زمینه است که به کمک آن می توان بسیاری از تعبیرات زبانی را مشخص کرد و یا حتی در مورد ترتیب کلمات نیز از آن کمک گرفت. زمینه، آن چیزی است که در بافت جمله از اهمیت بیشتری برخوردار است و شکل همان بافت و سیاق عبارت به شمار می آید. آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که به چندین اسم خداوند با ترتیب خاصی خاتمه می یابند. یکی از آن ترتیب ها ترتیب دو اسم «عزیز» و «حکیم» است. این دو اسم در 45 آیه از قرآن آمده اند که «عزیز» در ابتدا و «حکیم» پس از آن ذکر شده است. با بررسی تمامی این آیات و با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس فعالیت شکل و زمینه مشخص شد که با توجه به بافت آیات، اسم «عزیز» از اهمیت بیشتری برخوردار است از این رو به عنوان «زمینه» در آغاز قرار گرفته است و اسم «حکیم» تحت الشعاع آن و در مقام«شکل» محسوب می شود و بر این نکته تأکید می کند که ربوبیت خداوند با دو اصل مهم همراه است یکی عزت و دیگری حکمت اوست و او معبود قدرتمند و عزیز است که تمامی کارهایش از روی حکمت و تدبیر است.
معناشناسی واژه کریم در قرآن مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۷
125-158
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از طریق معناشناسی توصیفی، مفهوم کرامت با توجه به بافت آیات قرآن بیان شده است. اصل در معنای واژه کریم، تفوّق و عزّت ذاتی است و مانند واژ ه عزیز در مقام مقایسه قرار نمی گیرد. هر چیزی که در حد و غایت خودش، شریف و ارجمند باشد با واژ ه کرم توصیف می شود. براساس واژه های همنشین کریم در قرآن مجید این واژه در اکثر موارد دارای کاربرد معنوی می باشد و در مورد خدا، و غیر خدا بکار رفته است. واژگان وجیه، عزیز، مکین، رفیع در حوزه معنایی کریم بکار رفته اند و به این دلیل در آن ها معنای مشترک شرافت، منزلت و بزرگی مشاهده می شود.
نقدی بر مقاله «گوینده و تناسب آیات أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ ..... وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ ..... در تفاسیر امامیه»
منبع:
تفسیرپژوهی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
101 - 77
حوزه های تخصصی:
در شماره 30 مجله مطالعات تفسیری مقاله ای با عنوان "گوینده و تناسب آیات"أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ ..... وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ ..... "در تفاسیر امامیه" منتشر شده است. در این مقاله سعی شده است دو رویکرد از گوینده آیات 52 و 53 سوره یوسف ارائه گردد. در رویکرد اول حضرت یوسف(ع) گوینده است و در رویکرد دوم گوینده زلیخا است. نویسنده با ذکر دلایلی رویکرد اول را پذیرفته و رویکرد دوم را رد کرده است. با نقد دلایل رویکرد اول و پاسخ به ردیه های رویکرد دوم سعی شده است رویکرد اول را پذیرفته و البته در آن این تغییر را مطرح کنیم که مفعول جمله "لَمْ أَخُنْهُ" و فاعل جمله "لِیَعْلَمَ" کسی غیر از عزیز مصر نیست. در واقع زلیخا در آن مجلس اعلام میدارد: من این اعتراف را کردم تا شوهرم بداند که در پنهانی به او خیانت نکرده ام. این نگاه در حالی است که معتقدین به گوینده بودن زلیخا ضمایر فاعلی "لِیَعْلَمَ" و مفعولی "لَمْ أَخُنْهُ" را به یوسف(ع) برگردانده اند. این نگاه مورد تأیید مفسرانی همچون ابن کثیر و معرفت است.
شخصیت مقاوم در برابر استرس بر اساس منابع اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
پژوهش حاضر با هدف بررسی شخصیت مقاوم در برابر استرس بر اساس منابع اسلامی انجام شده است. روش پژوهش، تحلیل کیفی محتوای متون دینی بود که برای فهم و استنباط آموزه های روان شناختی از متون دینی کاربرد دارد. کلیدواژه اصلی این پژوهش واژه «عزیز» و مشتقات آن در منابع اسلامی بود. یافته های پژوهش نشان داد عزیز با دو واژه «الهُونُ و الهَوانُ» و «الذُّلُ، و الذّلیل» در تقابل معنایی، و با واژهای «ثبات قدم»، «صبر» و «استقامت» شمول معنایی دارد. با بررسی وتحلیل آیا ت و روایات با ریشه عزز ومشتقات آن مشخص شد؛ سازه عزیز یک رگه شخصیتی مرکب از ابعاد شناختی، هیجانی و رفتاری است که از مؤلفه های ۱. تعهد و پایبندی مذهبی 2. جرأت ورزی عاقلانه 3. مهار هیجانی 4. روابط مثبت 5. انگیزش مثبت 6. هوشمندی و زیرکی و 7. صلابت و نیرومندی تشکیل شده است. اعتبار یافته های پژوهش، از سه روش خود بازبینی محقق، چک کردن به وسیله همکاران و تایید پذیری نظری سنجیده شده است. بر اساس یافته های این پژوهش شخصیت عزیز با اتکا به قدرت لایزال الهی در مقابل انواع فشار ها و سختی ها و استرس ها با صلابت و قدرتمند ظاهر شده و با توانمندی های خود بر آنها فائق می شود
دو زن (مقایسه سودابه و زلیخا در داستان سیاوش (با نگرش فردوسی) و در داستان یوسف (به روایت قرآن)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
173 - 201
حوزه های تخصصی:
در یک نگاه کلی بین داستان پیامبران و اسطوره های ایرانی خصوصاً در کلیت ماجرا و اوج و نقطه عطف داستانها شباهت بسیاری وجود دارد. این شباهتها به هر دلیلی که به وجود آمده باشد تامل هر خواننده ای را به خود جلب می کند (البته در مقایسه این داستانها به اختلافهایی هم برخورد می کنیم). یکی از داستانهای درخور مقایسه و توجه درین باره داستان یوسف و سیاوش است. شباهت میان این دو داستان جدا از ماجراها، کنشها، گفتگوها و تک گوییهای شخصیتهای هر یک با هم، خصوصاً از آن بابت که داستان سیاوش سروده فردوسی است و منظومه ای نیز به نام یوسف و زلیخا به فردوسی منسوب است یا به تاثیر از فردوسی سروده شده است ، بیشتر توجه ما را بر می انگیزد. البته مقایسه این دو با هم فرصت بسیاری می طلبد به همین دلیل ما درین مجال تنها به تحلیل دو شخصیت سودابه و زلیخا در مقایسه با هم و جایگاهشان در داستانهای یوسف و سیاوش خواهیم پرداخت زیرا یکی از موارد مهمی که این دو داستان را درخور مقایسه می کند، شخصیت و رفتار زنان آنست و چالب اینست که به رغم مشابهت بسیار سودابه و زلیخا ،تفاوتهای ظریفی میان این دو زن در داستان هست که قابل تاملست. برای نمونه، زلیخا پس از ناکام ماندن از یوسف دست به دسیسه گری نمیزند اما سودابه چون مراد خویش نمی یابد به هر حیله ای دست می یازد تا شخصیت سیاوش را تخریب کند و بر خلاف زلیخا هرگز به گناه خویش معترف نمیشود. در قیاس با سودابه،زلیخا پس از سالهای درازی که از رخ دادن ماجرای او با یوسف می گذرد هرگز زنی منفور و هوسباز (چون سودابه) معرفی نمی شود و تلاش مفسران برای ساختن پایانی خوش برای عشق زلیخا (جوان شدنش توسط یوسف و وصلتش با او) این را تایید می کندکه بدیهی است اگر عشق زلیخا از دید آنان هوس آلود بود ، هرگز به دنبال سهمی برای او درین عشق نبودند.