مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر سال هفتم پاییز و زمستان 1396 شماره 14 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

عناصر زیباشناسانه مشترک در معماری و موسیقی (مطالعه موردی دوره رنسانس)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: موسیقی رنسانس معماری رنسانس عناصر مشترک موسیقی و معماری زیبایی شناسی در معماری و موسیقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۸ تعداد دانلود : ۱۷۱
دو هنر معماری و موسیقی از ابتدای تاریخ تا کنون حضوری توأمان در زندگی انسان داشته اند تا جایی که مشخص کردن تقدم و تأخر هرکدام از آن ها نسبت به دیگری کار دشواری است. بررسی تطبیقی این دو حوزه هنری با یکدیگر، عوامل مشترک در معماری و موسیقی و ارتباط آنها با یکدیگر را عیان می سازد. با توجه به آنکه زمینه مطالعه تطبیقی معماری و موسیقی کمتر موردتوجه قرار گرفته است، لذا نیاز به تحقیقی تطبیقی در مورد معماری و موسیقی احساس می شود. در تاریخ، دوره رنسانس از دوره های مهم و سرمنشأ تحولاتی اساسی در هنر و علم گشت و هر دو هنر معماری و موسیقی در این دوران موردتوجه واقع شدند. ازاین رو در این تحقیق سعی شده است موسیقی و معماری در این دوره موردبررسی تطبیقی قرار گرفته و شباهت ها و اختلافات آنها معرفی شود. بازه مکانی موردبررسی در این پژوهش کشور ایتالیا و اروپای مرکزی و غربی است. هدف از تحقیق نیز پاسخ به این سؤالات است که؛ بر اساس مقایسه بین دو زمینه هنری موردبحث تا چه حد می توان به تبیین نزدیکی ارتباط بین اصول و زیبایی شناسی موسیقی و معماری در دوره ذکرشده پرداخت؟ در چه زمینه هایی می توان بین موسیقی و معماری عوامل مشترکی یافت؟ فرض بر آن است که معماری و موسیقی بر هم تأثیرگذار بوده و عوامل مشترک زیادی بین آنها وجود دارد. بررسی این موضوع از طریق مطالعات کتابخانه ای مبتنی بر شیوه توصیفی با استفاده از اسناد و منابع کتابخانه ای و مطالعه تصویری نمونه های معماری و مطالعه صوتی نمونه های موسیقی انجام شده است. نتیجه به دست آمده از بررسی تطبیقی معماری و موسیقی فرضیه های مطرح شده در پژوهش حاضر را تائید می کند و نشان می دهد این دو حوزه در شش ویژگی مشترکات دارند و در این ویژگی های مشترک حرکتی همسو را در دوره رنسانس به نمایش می گذارند که نشانگر تأثیر متقابل آنها است.
۲.

مطالعۀ تطبیقی شیوۀ خوشنویسی چلیپایی مشابه از میرزا غلامرضا اصفهانی و غلامحسین امیرخانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خوشنویسی نستعلیق میرزا غلامرضا اصفهانی غلامحسین امیرخانی چلیپا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۰ تعداد دانلود : ۲۵۲
میرزا غلامرضا اصفهانی (1246 ه.ق.) خوشنویس دوره قاجار، شخصیتی جامع با شیوه خاص در تاریخ خوشنویسی ایران است که از نوادر خوشنویسان دوره قاجار محسوب می شود. میرزا غلامرضا به تمامی دانگ ها و قالب های رایج در خوشنویسی تسلط داشته و خصوصاً در قالب سیاه مشق شیوه نو ایجاد کرده است. غلامحسین امیرخانی (1318 ه.ش.) از خوشنویسانِ معروف دوره معاصر و ازجمله هنرمندانی است که در دوره های متفاوت حیات هنری خود شیوه تلفیقی را گزیده و ردپای آثار بزرگانی چون میرعماد، خوشنویس مشهور دوره صفویه و به ویژه محمدرضا کلهر خوشنویس دوره قاجار، در آثار وی دیده می شود. در بررسی آثار میرزا غلامرضا اصفهانی و غلامحسین امیرخانی به تفاوت هایی آشکار در اجرای چلیپا برمی خوریم؛ ازاین رو در این مقاله دو چلیپا که متن یکسان دارند را موردبررسی قرار داده ایم. هدف این مقاله مطالعه تطبیقی و شیو ه شناسانه چلیپایی از غلامرضا اصفهانی و غلامحسین امیرخانی است تا از این طریق به سؤال اصلی پژوهش یعنی مزیت های زیبایی شناسی آثار میرزا غلامرضا اصفهانی و غلامحسین امیرخانی پاسخ داده شود. در این مقاله سعی بر آن است تا قواعد به کاررفته در نگارش این دو اثر با توجه به شباهت ظاهری استخراج شود تا ازاین جهت وجوه اشتراک و افتراق ساختاری آنها مشخص شود. این مقایسه بر طبق آنچه در سنّت خوشنویسی وجود دارد ترتیب یافته، بدین صورت که ابتدا مفردات، سپس کلمات و در پایان، ترکیبِ واژه ها و سبک کرسی بندی دو اثر موردبررسی قرار گرفته است. نکات به دست آمده در مرحله نتیجه گیری، می تواند برای هنرمندان خوشنویس راهگشا و سودمند باشد. این تحقیق از نوع تحقیقات کاربردی بوده و با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی انجام پذیرفته است. یافته اندوزی به شیوه کتابخانه ای و تجزیه وتحلیل آن کیفی و غیر نقلی است.
۳.

نقد نشانه شناسانه آثار فیلیپ استارک از دیدگاه بارت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه شناسی بارت فیلیپ استارک طراحی محصول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۱ تعداد دانلود : ۱۵۳
به واسطه نقد متون، می توان به شناخت و آگاهی بیش تر نسبت به موضوعِ موردبررسی، دست یافت. به این ترتیب از میان انواع نقد، نقد نشانه شناسانه و از میان نظریات نشانه شناسان مختلف، نظریات بارت انتخاب شده است. بارت ادامه دیدگاه سوسور را در نشانه شناسی پیش گرفت و دیدگاه یک معنایی سوسور را ارتقا داد. او سه سطح معنایی دلالت صریح، دلالت ضمنی و اسطوره را برای نشانه تعریف کرد. با توجه به پیش گرفتنِ شیوه پست مدرن و تلاش برای استفاده از کنایه و استعاره در محصولات توسط طراحان گوناگون، بعضی از طراحان در این میان به شهرت بیش تری نسبت به سایرین دست یافته و آثار آنان بیش تر موردتوجه قرار گرفت. از میان این طراحان فیلیپ استارک به عنوان طراح ش اخص انتخاب شده است. س ؤالی که در این پژوه ش مورد کاوش قرار گرفته این است که چه ویژگی نشانه شناسانه ای در آثار فیلیپ استارک، طراح فرانسوی، باعث ایجاد تمایز میان آنها با سایر محصولات شده و آنها را در دنیای طراحی شاخص کرده است؟ به این ترتیب، این مقاله کوششی است برای نقد، بررسی و تحلیل بخشی از آثار استارک، بر اساس این نظر که به روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته و جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و اسنادی بوده است. بخشی از آثار این طراح انتخاب و از دیدگاه نشانه شناسی بارت مورد تحلیل قرار گرفتند؛ با توجه به بررسی های صورت گرفته مشاهده شد که آثار استارک تلاشی هستند برای خلق موقعیت جدید برای کاربر و فعال سازی ذهن او برای خلاقیت و تجربیات جدید که برای نیل به این هدف، او از جابه جا کردن سطوح معنایی مدنظر بارت در نشانه شناسی بهره گرفته است.
۴.

مطالعه تطبیقی روش عیسی بهادری و جواد رستم شیرازی در طراحی فرش اصفهان با تأکید بر شگردهای نقش مایه سازی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنرستان هنرهای زیبا اصفهان سبک شناسی فرش اصفهان نقش مایه سازی عیسی بهادری جواد رستم شیرازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۴ تعداد دانلود : ۱۷۶
عیسی بهادری (1365-1284 ه.ش.) و جواد رستم شیرازی (1384-1298 ه.ش.)، نسل اول طراحان فرش هنرستان هنرهای زیبای اصفهان (تأسیس 1315 ه.ش.) هستند که هریک در این زمینه، روش طراحی انحصاری را دارند که در 9 مرحله شامل تعیین ایده، قالب طرح، نحوه تکرار، تقسیم بندی طرح، فرم غالب، تعداد و نوع گردش ها، تعیین نقش مایه های اصلی و فرعی و ساخت وساز نهایی قابل تطبیق هستند؛ نقش مایه سازی در این بین به عنوان نحوه چگونگی ترسیم و جایگذاری نقوش اسلیمی، ختایی (گل های شاه عباسی، خوشه ها، گل های گرد)، پرندگان و حیوانات، نقشی کلیدی در تمایز سبک فردی این دو طراح دارد. در این مقاله سعی شده که روش طراحی این دو طراح به ویژه در حوزه نقش مایه سازی موردبررسی قرار گیرد و به این سؤال پاسخ داده شود که شگردهای نقش مایه سازی این دو هنرمند، چه شباهت ها و تفاوت هایی با یکدیگر دارند. مقاله حاضر به روش تطبیقی سامان یافته و اطلاعات آن از طریق مطالعه کتابخانه ای و مصاحبه تهیه شده است. این مقاله در نوع خود اولین مقاله ای است که به جزئیات شگردهای نقش مایه سازی طراحان نسل اول هنرستان هنرهای زیبای اصفهان می پردازد و از این حیث ضروری می نماید. نتایج تحقیق نشان می دهد که چهار تکنیک تغییر ابعاد، ترکیب سازی، موضوعیت بخشی به اجزا و تکثیر اجزا در ایجاد نقش مایه های اصلی و فرعی در آثار این دو هنرمند قابل شناسایی است. شگرد نقش مایه سازی جواد رستم شیرازی مبتنی بر ساخت اسلیمی های پردندانه، خوشه های بزرگ، گل های گرد با گلبرگ های زیاد و استفاده مکرر از گل های برگ مو است. حال آنکه شگرد عیسی بهادری مبتنی بر طراحی حیوانات به صورت مجرد یا در ترکیب با نقوش اسلیمی و ختایی است و با بهره گیری از گونه های متنوع حیوانات، ترسیم نقاشانه آناتومی آنها از زوایای غیرمرسوم و بهره گیری از خطوط ملایم جهت ترسیم ظریف این نقوش در نقطه مقابل نقش مایه سازی نسبتاً خشن، درشت و اغراق آمیز جواد رستم شیرازی قرار می گیرد.
۵.

بررسی گرایش به تفکر پایدار در سیستم طراحی و تولید سنتی ایران در آیین های فتوت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: طراحی پایدار آئین فتوت اسلامی فتوت نامه طراحی و تولید سنتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۱ تعداد دانلود : ۱۴۷
در این پژوهش به آشنایی با هنر و تولید سنتی در آئین های فتوت و معرفی دیدگاه های ایشان و دیدگاه های طراحی پایدار پرداخته شده و مقایسه ای تطبیقی بین این نظرگاه ها انجام شده است و نقاط اشتراک و افتراق آنها و امکان تطابق آنها به لحاظ رویکردهای حامی محیط زیست و امکان بهره گیری از این دیدگاه ها برای طراحی امروز بررسی گردیده است. در این پژوهش عقاید این جامعه سنتی در ارتباط با امر طراحی و تولید بررسی می شود. این دسته از منابع در شرایط کنونی ایران و کشورهای درحال توسعه، به دلیل دگرگونی های فرهنگ کار و تقلیل و تحلیل فرهنگ تولید و افزایش مصرف و رواج جامعه مصرفی می تواند پندآموز باشد. هدف این پژوهش استفاده از اصول و شیوه های آنها در بازتولید فرهنگ آسیب دیده طراحی و تولید کشور است. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است و به روش استنتاج منطقی به تحلیل یافته ها و تولید مدلی جهت بهره گیری از این بینش سنتی پرداخته شده است. فرضیه اصلی این پژوهش این است که جریان فتوت شباهت هایی به دیدگاه های طراحی پایدار دارد که می توان از آنها در جهت نهادینه ساختن تفکر طراحی پایدار در میان طراحان داخلی بهره گرفت. سؤال اصلی این پژوهش این است که چه شباهت ها و تفاوت هایی بین طراحی پایدار و تفکر فتوت وجود دارد؟ نتایج این پژوهش نشان داده است که بین دیدگاه های طراحی و تولید در میان جریان سنتی فتوت و دیدگاه های طراحی پایدار معاصر شباهت هایی دیده می شود که می توان از این شباهت ها برای تبیین مدلی بومی برای طراحی و تولید در ایران استفاده نمود.
۶.

مطالعه تطبیقی لوگوتایپ های مصور مطبوعاتی و نشانه های فرهنگی در شعر دوره مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: لوگوتایپ مصور مطبوعات قاجار نشانه های فرهنگی شعر مشروطه رویکرد بینامتنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۸ تعداد دانلود : ۱۲۷
لوگوهای مطبوعاتی که در روزگار قاجار «سرعنوان» نامیده می شدند، حاصل تلاش های آغازین طراحان گرافیک (به تعریف امروزی) برای خلق لوگوهای نوین هستند. این آثار قسمتی از دودمان گرافیک امروزی ایران را تشکیل می دهند که توجه به آنان به سبب نحوه بیان بصری و از سوی دیگر، شناخت شرایط ویژه دوران قاجار حائز اهمیت است. به عنوان دامنه مطالعاتی، این مقاله از شعر دوران مشروطه که رابطه مستقیمی با گفتمان مشروطه خواهی در دوره قاجار دارد و در آن چهره هایی چون بهار، عارف، سید اشرف، میرزاده عشقی و فرخی، پُررنگ هستند، سود می برد. هدف اصلی این مقاله شناخت رابطه لوگو های مصور مطبوعاتی و نشانه های فرهنگی در شعر دوره مشروطه است که با رویکرد بینامتنی و روش تحلیلی- تطبیقی صورت می گیرد. شناخت دلالت های مستقیم و ضمنی در نشانه های انسانی، حیوانی، گیاهی و همچنین نشانه های مربوط به مکان و اشیاء، موردنظر این پژوهش بوده است. پرسش اصلی این است که چگونه گفتمان غالب دوره مشروطه که در شعر این دوران نیز منعکس است، بر لوگوتایپ های مصور اثر گذاشته و بیان جدیدی از نشانه های فرهنگی را ارائه کرده است. یافته های پژوهش در دو بخش نحوه بیان بصری و بازنمایی نشانه های فرهنگی قابل تقسیم است: در بخش اول، به نظر می رسد است که طراحان گرافیک در بخش نوشتار لوگوها، علاوه بر استفاده از خوش نویسی با استفاده از ترفندهایی چون تغییر چینش حروف، ساده سازی، برجسته سازی و اغراق، به بیان بصری جدیدی نائل شده اند؛ از طرف دیگر با وجود این که تصویر بر مبنای نوشتار طراحی شده اما گاه ازنظر میزان اشغال فضا و انتقال مفاهیم به آن برتری می یابد. در بخش دوم این پژوهش، به این نتیجه می رسیم که در لوگوهای مصور مطبوعاتی، نشانه های فرهنگی دیرپا و ریشه دار با بیانی نو و متناسب با دوران و به مثابه بخشی از گفتمان حاکم، بازتولید شده اند.
۷.

تطبیق تذهیب های سه نسخه از قرآن های دوره قاجار با تأکید بر ویژگی های بصری آنها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قرآن تذهیب دوره قاجار ویژگی های بصری ترکیب بندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۶ تعداد دانلود : ۱۷۵
تذهیب قرآن بخش مهمی از هنر تذهیب ایرانی- اسلامی را تشکیل می دهد. مسئله ای که در این تحقیق دنبال می شود، آشنایی و شناخت بیشتر هنر تذهیب به ویژه تذهیب های قرآنی دوره قاجار است. نقش و رنگ و ترکیب بندی از عوامل مهم در بازشناسی و تفکیک مکاتب هنری تذهیب هستند که در سه نسخه قرآن مُذَّهَب مکتب قاجار با کدهای (47): کاتب اشرف الکتاب اصفهانی و مُذَّهِب فتح الله نقاش، (41): کاتب حسین ارسنجانی و (4): کاتب علیرضا پرتو اصفهانی، ثبت شده در موزه و کتابخانه ملی ملک، بررسی و مطابقت شده اند. با تجزیه وتحلیل این سه نسخه به پرسش اصلی این تحقیق یعنی «قرآن های دوره قاجار چه ویژگی های بصری دارند و این ویژگی ها چگونه مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرند؟» پاسخ داده شده است. روش این تحقیق، کیفی و استقرایی بوده و از نقطه نظر بررسی داده ها، توصیفی - تحلیلی است؛ هم چنین در جهت هدف اصلی این تحقیق یعنی «مطالعه و شناخت عناصر بصری حاکم بر سبک کمال گرای هنر تذهیب دوره قاجار به ویژه در نسخ خطی قرآن» گام برداشته شده است. شیوه گردآوری اطلاعات، تحقیق میدانی و کتابخانه ای است و منابعی مانند نسخ مذهب قرآن، مقاله، پایان نامه و کتاب موردمطالعه قرار گرفته اند. یافته های این تحقیق، نشان دهنده تفاوت در نوع و کاهش تنوع نقش مایه های اسلیمی و ختایی و نیز تجمل و گستردگی سطوح تذهیب و ترصیع در صفحات ابتدایی و گاه انتهایی نسخه های قرآنی این دوره است. اضافه شدن سرلوح های تاج مانند پرکار و ظریف، تعدد حاشیه های باریک در ترکیب بندی و به کارگیری رنگ های درخشان و خالص به خصوص رنگ طلایی در سطح گسترده از ویژگی های مهم تذهیب های قرآنی دوره قاجار است.
۸.

مطالعه تطبیقی دو منظر «بازی شناسی» و «روایت شناسی» به تحلیل ظرفیت های زیباشناختی بازی های رایانه ای هدفمند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازی های رایانه ای هدفمند بازی شناسی روایت شناسی کارکردگرایی زیباشناختی هر روز همان خواب تکراری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۰ تعداد دانلود : ۱۷۵
بازی های رایانه ای هدفمند، نوعی از بازی های رایانه ای هستند که برخلاف بازی های تجاری جریان غالب، سودآوری اقتصادی در چرخه تولید آنها از اولویت نخست برخوردار نیست. مطلوب اصلی در تولید بازی های رایانه ای هدفمند، ایجاد تغییرات اطلاعاتی، نگرشی، رفتاری و شناختی در کاربران بازی ها، متناسب با مقاصد تعریف شده تربیتی، آموزشی، مهارت بخشی، ترویجی، ایدئولوژیک، درمانی و نظایر آنها است. در این مقاله، پس از ارائه تعریفی از بازی های رایانه ای هدفمند، وجوه تشابه و تفاوت دو سنت نظری «بازی شناسی» و «روایت شناسی» در تحلیل بازی های رایانه ای بررسی می شود. سپس به مطالعه تأثیر جنبه های زیباشناسانه بازی های هدفمند در تحقق کارکردهای آنها می پردازیم. برای تبیین جنبه های مختلف زیباشناسی خاص بازی های رایانه ای و تأثیر آن در گفتمان و کارکرد بازی های هدفمند، از نظریه «کارکردگرایی زیباشناختی» استفاده کرده ایم. مطابق ایده محوری این نظریه، خاصیت های زیباشناختی در متن رسانه ای از طریق کاربرد سنجیده عناصر غیر زیباشناختی که ساختار و شاکله متنی اثر را تشکیل می دهند، تبلور می یابند. با در نظر گرفتن این چهارچوب نظری، تبیین دو سنّت نظری بازی شناسی و روایت شناسی از ساختار عناصر غیر زیباشناختی متن بازی ها، به صورت تطبیقی ارزیابی می شود. ساختار متنی بازی های رایانه ای، در سه لایه مختلف «نشانه ای»، «روایی» و «رویه ای» قابل بررسی است و در هر لایه، عناصر غیر زیباشناختی متنوعی در انگیختن خاصیت های زیباشناختی نقش دارند. در بخش پایانی این مقاله، بازی «هر روز، همان خواب تکراری» به عنوان یک بازی رایانه ای هدفمند با رویکرد کارکردگرایی زیباشناختی و با استفاده از روش نشانه شناسی لایه ای و تفکیک تحلیلی لایه های سه گانه متن، مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این تحلیل متنی نشان داد که نحوه کاربست عناصر غیر زیباشناختی در لایه نشانه ای در خدمت تحقق سه کارکرد زیباشناختی، در لایه روایی در خدمت تحقق سه کارکرد زیباشناختی و در لایه رویه ای نیز در خدمت تحقق دو کارکرد زیباشناختی در راستای تکامل گفتمان و کارکرد اصلی متن به کار رفته است.
۹.

مطالعه تطبیقی تأثیر و تأثر در ویژگی های تصویری معراج نگاره های صفوی و گورکانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معراج نگاره های صفوی و گورکانی عناصر تصویری روابط تأثیر و تأثری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۳ تعداد دانلود : ۲۰۴
معراج پیامبر اسلام (ص) از مهم ترین موضوعات دینی است که بازنمایی آن در نسخ خطی ممالک اسلامی به ویژه در ایران، از اوایل دوره اسلامی حائز اهمیت بوده است. در دوره های تیموری و صفوی، نگارگران بسیاری هنر خود را در این حیطه آزمودند و افراد صاحب نامی همچون کمال الدین بهزاد و سلطان محمد، آثاری فاخر در این زمینه خلق نمودند. در دوره صفوی، به واسطه روابط فرهنگی دربار صفوی و گورکانی، این هنرنمایی به کشور هند انتقال یافته و از آن دوره معراج نگاری در این کشور رواج یافت هدف از این پژوهش، مطالعه سیر تحول بازنمایی نگاره های معراج ایرانی، بعد از ورود به کشور هند از طریق مطالعه عناصر تصویری معراج نگاره های شاخص دو کشور است. پرسش اصلی این مقاله عبارت است از: عناصر تصویری معراج نگاره های گورکانی، چه تأثراتی از معراج نگاره های صفوی پذیرفته و چه تأثیراتی بر معراج نگاری های ایران داشته است؟ این مطالعه از نوع تطبیقی عرضی با برش تاریخی و مبتنی بر رویکرد تأثیر و تأثر است که به شیوه توصیفی - تحلیلی و به استناد منابع کتابخانه ای انجام یافته است. یافته ها بیان گر آن است که عناصر تصویری معراج نگاری های اوایل دوره گورکانی به دلیل نسخه برداری مستقیم از کتب خطی ایران، بسیار متأثر از معراج نگاره های دوره صفوی است و سبک معراج نگاری های سلطان محمد و کمال الدین بهزاد در این آثار مشهود است؛ ولی به تدریج با استقلال نگارگران هند از تعلیمات هنرمندان ایرانی، این عناصر، تحت تأثیر فرهنگ بومی هند، متحول شده اند و در اواخر دوره گورکانی، عناصر تحول یافته معراج نگاره های گورکانی، در برخی معراج نگاره های دیگر کشورهای اسلامی ازجمله ایران نیز ظهور می یابند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶