مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
روش شناسی
منبع:
اخلاق سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰ (پیاپی ۵۲)
149 - 169
حوزه های تخصصی:
خدای متعال از باب دستگیری از انسان و جبران هبوط او به زمین، راهی را برای رسیدن به عرش و تقرب خود قرار داد و راهنمایانی نیز بر این مسیر تعیین کرد. انبیای الهی همان مرشدان طریق حقیقت می باشند که مسیر نیل به حضرت حق را نمایان ساخته و راه را از بیراه تمییز می دهند. از طرفی انسان ها روحیات و خلقیات متفاوتی دارند که روش های گوناگونی را برای تربیت آنان می طلبد. در این نگاشته روش تبلیغی حضرت ابراهیم ع با تکیه بر کلیت تبلیغی که در آیه 125 سوره نحل بیان شده، بررسی کرده و آیات طبق روش های موعظه، برهان و جدال احسن تحلیل شده اند. زیرا به بیان آیه مورد نظر، انسان ها به سه دسته حق پذیر، حق گریز و حق ستیز دسته بندی می شوند که روش تبلیغی مناسب خود را می طلبد. نتیجه حاصل شده حاکی از آن است که بیشترین روش اتخاذ شده به وسیله ی حضرت ابراهیم ع، روش برهان بوده است.
بررسی روش شناسی مطالعات دینی کنت ول اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۲
83-100
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحثی که در چند قرن اخیر مورد توجه بسیاری قرار گرفته است، مطالعه و بررسی دین، مسایل مربوط به آن و تلاش برای شناخت ابعاد مختلف آن بوده است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی به بررسی روش شناسی مطالعات دینی ویلفرد کنت ول اسمیت، از دین پژوهان معاصر، می پردازد. از دیدگاه اسمیت یک محقق در مطالعات دینی نباید خود را به یک روش خاص محدود کند. ویژگی های رویکرد اسمیت در مطالعات دینی عبارتند از: شخص گرایی، موضوع محوری و پرهیز از تأکید بیش از حد بر روش، کثرت گرایی روشی، تأکید بر رویکرد مبتنی بر گفتگو و روش پرسش از افراد دین دار. نقاط قوت اسمیت در این باره تمرکز بر موضوع به جای روش، پرهیز از حصرگرایی روشی و تأکید بر رویکرد مبتنی بر گفتگوی بین دین داران است. نقدهای وارد به دیدگاه اسمیت در مباحث فروکاهش دین، نسبیت معرفت شناختی، کثرت گرایی دینی و تساهل و تسامح مطلق مطرح می شود.
روش و روش شناسی در علوم انسانی اسلامی چارچوبی برای تحلیل و ارزیابی نظریه های علم دینی و علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
153 - 179
حوزه های تخصصی:
روش شناسی علوم انسانی اسلامی عهده دار کشف، توصیف و ارزیابی معرفت شناختی روش های پیشنهادی در نظریه های علم اسلامی و علوم انسانی اسلامی است. توصیف مذکور ترکیبی است از «معرفی نحوه گردآوری و تحلیل داده های مرتبط با پرسش ها یا فرضیه های تحقیق» و «تشریح منطق و الگوی کلی فعالیت علمی». ارزیابی معرفت شناختی یافته های حاصل از کاربست روش، بر اساس این توصیفات صورت می گیرد که بخش مهمی از «روش شناسی» را تشکیل می دهد. مقاله حاضر در صدد بیان الزامات روش شناختی علم دینی و علوم انسانی اسلامی است؛ لذا الزامات مذکور را در سه مورد بیان کرده است: نخست در خصوص شناخت علمی موضوع مورد پژوهش؛ دوم درباره شناخت آموزه های دینی مرتبط با موضوع مورد پژوهش؛ سوم درباره ضرورت بیان نحوه ارتباط میان آموزه های دینی مذکور با یافته علمی حاصل از روش پیشنهادی. این الزامات همچون چارچوبی کلی برای توصیف و ارزیابی نظریه های علم دینی و علوم انسانی اسلامی شناسایی و تشریح شده اند.
روش شناسی موردکاوانه در اخلاق کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش شناسی در اخلاق کاربردی به معنای روش توجیه و حل مسایل اخلاقی است. سه روش عمده در این عرصه به رقابت با یک دیگر برخاسته اند: روش نخست، قیاس گرایی است که بر اهمیت نظریه های اخلاقی و به کار بستن آن ها در توجیه مسایل اخلاقی تأکید دارد و به اصطلاح متضمن نگاه از بالا به پایین است. دوم، استقراء گرایی است که رویکردی جزیی نگر و ضد نظریه دارد و به اصطلاح طرفدار نگاه از پایین به بالا است. سوم، اصل گرایی است که با نگاهی اعتدالی به کاربرد نظریه های کلان اخلاقی در مقام عمل، سعی می کند تا با ضرب دو نگاه از بالا به پایین و از پایین به بالا، به راه حلی منسجم دست یابد. موضوع بحث در این مقاله به روش دوم، یعنی استقراء گرایی مربوط می شود. این روش در جایی که داوری ها را نمی توان به سادگی تحت هنجارهای کلی قرار داد، بر تصمیم گیری عملی درباره مورد های جزیی متمرکز می شود. طرفداران این روش شکل های گوناگونی از استقراء را به رسمیت شناخته اند که مهم ترین و جامع ترین آن ها عبارتند از: موردکاوی یا مطالعه اوضاع و احوال خاص، اخلاق داستانی و برخی تقریر های فضیلت گرایی اخلاقی. این مقاله به بحث و بررسی موردکاوی اختصاص یافته و می کوشد تا نقاط قوت و ضعف این رویکرد روشی را نشان دهد.
موضوع شناسی علوم انسانی و اقتضائات روش شناختی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
55 - 84
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایل مهم و اصلی در علوم انسانی، روش شناسی آن است. عوامل و متغیرهای مختلفی در روش شناسی نقش دارند که از جمله آن، موضوع علوم انسانی و نوع تلقی از آن است. موضوع علوم انسانی در یک معنای کلی، انسان و جامعه و در معنای دقیق تر عبارت است از کنش انسانی. نوع تلقی از انسان و کنش های وی در مکاتب علمی- نظیر پارادایم های سه گانه در علوم انسانی- متفاوت بوده و بر اساس آن، به روش شناسی متفاوتی نایل شدند. کنش انسانی به مثابه موضوع علوم انسانی دارای مختصات و ویژگی های مختلفی اند که آن را از موضوع دیگرعلوم به ویژه علوم طبیعی متمایز می سازد. این ویژگی ها عبارت اند از: آگاهانه بودن، ارادی بودن، هدفمند بودن، معناداربودن، اعتباری بودن و... که وجود هر کدام به گونه ای در روش شناسی علم نقش داشته و درمجموع در علوم انسانی نیز اقتضای روشی خاصی خواهد داشت. مقالله حاضر با روش اسناد و مدارکی در گردآوری داده ها و روش عقلی در تحلیل اطلاعات، زمینه را برای نظریه پردازی در روش شناسی علوم انسانی فراهم می سازد؛ ازاین رو سعی می شود ضمن معرفی انسان علوم انسانی و روش شناخت آن، به ویژگی های کنش انسانی و اقتضایات روش شناختی آن در علوم انسانی بپردازد. مقالله حاضر برگرفته از طرح تحقیقی «معیار دینی بودن علوم انسانی» (از نگارنده مقالله) مربوط به صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور (INSF) Iran National Science Foundation به شماره 91004340 می باشد.
بررسی امکان و توضیح وقوع بهره گیری از روش شناسی های پست مدرن در الهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
137 - 155
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در پی توضیح امکان بهره گیری از روش شناسی های پست مدرن در الهیات است. انجام این مهم ضمن سه گامِ توضیح زمینه های نظری حاکم بر دیدگاه های مخالف با امکان چنین بهره گیری هایی ، بررسی چندوچون وقوع آن با توجه به ادبیات «الهیات پست مدرن» و، نهایتاً، اقامه استدلال مبنی بر صحت معرفت شناختی امکان بهره گیری هایی از این دست تعقیب گردیده است. در واپسین گام، که بخش نهایی هسته نظری نوشتار را عرضه می دارد، تلاش شده است صحت و معنای بهره برداری روش شناسانه از پست مدرنیسم طی مطالعه ای الهیاتی توضیح داده شود؛ و این مهم، بر اساس منطق معرفت شناختی حاکم بر رویکردی از این دست، اثبات گردد. جهت انجام این مهم ایده هایی هم چون تقدم معرفت شناسی بر هستی شناسی در مطالعه ای پست مدرن از امر الهیاتی به بحث نهاده شده است و گشودگی معرفت شناختی نظریه های پست مدرن در مواجهه با الهیات موضوع تامل واقع گردیده است.
نقد و بررسی پژوهش های جغرافیایی (با تأکید بر پژوهش های جغرافیای روستایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره نهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
412 - 429
حوزه های تخصصی:
تقلیل فضا به عینیت صرف و اکتفا کردن به روش های صرفاً کمی در ارتباط با شناخت فضای جغرافیایی مسائلی را برای علم جغرافیا به خصوص در چند دهه اخیر مطرح ساخته است یکی از این مسائل را می توان عدم فهم جهان، فضا و تجربه زیسته کنشگران محلی دانست. در این مقاله سعی شده است تا با شناخت ویژگی های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه پژوهش های جغرافیایی (با تأکید بر پژوهش های جغرافیای روستایی) نشان داده شود که این پژوهش ها از منظر پارادایم شناسی در کدام دسته از پارادایم های اثبات گرایی، تفسیری و انتقادی قرار می گیرند و در نهایت به نقد و بررسی پژوهش های جغرافیایی پرداخته شده است. به منظور دست یافتن به اهداف تحقیق و همچنین پاسخ گویی به سؤال های تحقیق از روش تحلیل محتوا از نوع تحلیل محتوای کمی استفاده شده است. تحلیل محتوای 70 مقاله اخیر نشریات جغرافیایی (پژوهش های روستایی) نشان می دهد که نگاه غالب هستی شناسی پژوهش های جغرافیایی در پارادایم اثبات گرایی جای دارد. همچنین، از نظر معرفت شناسی، در 54 مقاله رابطه پژوهشگر و پژوهش شونده به صورت سوژه ابژه و بر اساس یک ارتباط دوگانه بوده است. بر اساس روش شناسی هم غالب پژوهش ها (57 مقاله) به روش صرفاً کمی اکتفا کرده اند. به منظور برون رفت از وضعیت فعلی پژوهش های جغرافیایی (حاکمیت اندیشه اثبات گرایانه) پژوهشگران می توانند در کنار ابزارهایی مانند پرسشنامه، تکنیک ها و مدل های آماری و نرم افزارهای تحلیل فضا مانند جی آی اس (GIS) از «زبان» به عنوان خانه هستی، به شناخت و فهم فضای کنشگران محلی نائل شوند.
نسبت میان فلسفه و علوم شناختی: تأملی بر دیدگاه "پل تاگارد"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : هدف این مقاله، بررسی رابطه میان فلسفه و علوم شناختی با تأکید بر دیدگاه "تاگارد" است. مأموریت علوم شناختی، فهم نحوه کارکرد ذهن انسان است. واگذار کردن مطالعه ذهن به «علم» شناختی، نگرانی از زنده شدن دوباره نگاه فروکاهشی به معرفت نسبت به ماهیت ذهن را بر می انگیزد. روش : در این مقاله با شیوه تحلیل مفهومی، رویکرد "تاگارد" در روشن ساختن نقش فلسفه در شکل گیری علوم شناختی، بررسی می شود. یافته ها : استدلال "تاگارد" این است که فلسفه دو نوع کمک عام و هنجارین به علوم شناختی دارد. کمک عام فلسفه به علوم شناختی با قابل دفاع ساختن مفروضه های فلسفی و روش شناسی پژوهش انجام می شود- اینکه چگونه و با چه مفهومی از تبیین به فهم نحوه کارکرد ذهن بپردازد. مطابق دیدگاه "تاگارد"، علوم شناختی باید با توصیف شیوه و سازوکاری که منجر به تولید یک پدیده می شود به تبیین بپردازد. اینجا، نحوه تعامل رشته های مختلف علوم شناختی برای خلق یک حوزه مطالعات بین رشته ای مطالعه نحوه کارکرد ذهن و مغز آشکار می شود. از منظر "ویتگنشتاین"، دیدگاه "تاگارد" مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه گیری : علوم شناختی در تعامل میان حوزه های گوناگون، نیازمند خلق یک بازی زبانی تازه است. زبانی که با آن دانشوران حوزه های گوناگون بر اساس یک نظام مشترک ارجاع برای ساخت دانشی نوین درباره ذهن/مغز سهیم شوند.
روش شناسی معنابخشی و دلالت های آن در فرایندهای پژوهشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، روش شناسی معنابخشی دروین را به عنوان یکی از شناخته شده ترین نظریه های علم ارتباطات معرفی نموده و به بررسی دلالت های آن در فرآیندهای پژوهشی علوم انسانی می پردازد. مقصود از معنابخشی، فرآیند ساخت چارچوب ذهنی از موقعیت های پیرامون است به نحوی که رفتار فرد براساس آن معنادار شده و هدایت می شود. مدل های موجود معنابخشی، علی رغم تنوع گسترده نظری، فرآیند معنابخشی را بخشی حیاتی از کنش انسان، خصوصاً در حیطه های تخصصی درنظر می گیرند. روش شناسی معنابخشی دروین یکی از دو نظریه پیشگام در این حیطه است. این فرانظریه با مجموعه ای از انگاره های فلسفی در مورد انسان و ماهیت ارتباط انسانی، روش شناسی خاصی را بر مبنای این انگاره ها ارائه می دهد. روش شناسی معنابخشی با تأکید بر پیچیدگی ارتباط انسانی، نگاهی انتقادی نسبت به روش های پژوهشی متداول در علوم انسانی داشته و سعی دارد تا مزیت های روش های کیفی و کمّی را حفظ نموده و در عین حال در راستای اصول اولیّه ارتباطات گام بر دارد که ماحصل آن، روش شناسی بسیار منعطفی است که قابل استفاده در حیطه های مختلف علوم انسانی می باشد. در این مقاله، روش شناسی معنابخشی دروین هم در سطح فرانظریه ای و هم در سطح روش شناختی مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به تعدادی از پژوهش هایی که با به کارگیری این روش اجرا شده اند، اشاره شده و درنهایت، رویکرد معرفت شناختی این روش به پژوهش در حیطه علوم انسانی مورد بحث قرار گرفته است.
نقد کاربرد نظریه ادبی در مقالات پژوهشی (با تأکید بر روایت شناسی ساختارگرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهره گیری غیرروشمند از نظریه های ادبی یکی از مهم ترین آسیب های پژوهش های ادبی در زبان فارسی است. این ضعف بیش از آنکه به فهم درست یک نظریه مرتبط باشد برآمده از اشکالات روش شناختی مربوط به استفاده از نظریه ادبی است. در این نوشتار به معرفی و تحلیل اصلی ترین اشکالات کاربرد این نظریه ها و عوامل و پیامدهای آن با تأکید بر مقالات علمی پژوهشی منتشر شده در حوزه روایت شناسی ساختارگرا پرداخته شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که سهل انگاری در کاربرد نظریه ها، موجب راه یابی خطاهایی روش شناختی در اغلب این مقالات شده است. مواردی چون نگاه آموزشی و سطحی به نظریه ها، بی توجهی به مبانی نظریه ها و برخورد تقلیل گرایانه با آنها از مهم ترین این اشکالات هستند. در پایان با تحلیل و بررسی آماری بیش از 90 مقاله علمی پژوهشی منتشر شده بین سالهای 90 تا 96، نشان داده شده است که به دلیل اشکالات یاد شده، این مقالات نه از نتایج مقالات پیشین تأثیر پذیرفته اند و نه چندان نقشی در شکل گیری مقالات بعد از خود داشته اند.
روش شناسی فهم اندیشه سیاسی: اشتراوس و اسکینر (مقایسه ای انتقادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از تفسیر اندیشه سیاسی در کانون این مقاله قرار دارد. برای تفسیر اندیشه سیاسی چند شیوه مسلط وجود دارد؛ از جمله: کشف سازه منطقی متن، تحلیل گفتمان و روش های هرمنوتیکی. روش های هرمنوتیکی نیز خود به دو دسته کلان رویکردهای متن گرا و بافت گرا تقسیم می شوند. در بُعد نظری، مقاله کوشیده است تا با تمرکز بر روشِ تفسیر هرمنوتیکیِ متن، روش دو تن از مفسرین شاخص معاصر (اشتراوس و اسکینر) را با یکدیگر مقایسه انتقادی کند و ضمن شرح آرای روش شناختی-تفسیری اشتراوس، از مکتب تفسیری متن گرایی، انتقادات اسکینر علیه مکتب متن گرایی، عموماً و اشتراوس،خصوصاً را برشمارد و در نهایت توصیفی از روشِ اسکینر را ارائه کند. مقاله برای فهم بهتر انتقادات اسکینر علیه مکتب اشتراوس نمونه ای از تاریخ نگاری اشتراوسی اندیشه را از آرای تفاسیری طباطبایی ذکر کرده و چگونگی کاربرد روش اشتراوس و معایب احتمالی آن را مختصراً نشان داده است. هدف مقاله توصیف نظری و مقایسه تطبیقی دو شیوه تفسیر اندیشه سیاسی است، کاری که برای تاریخ نگاری اندیشه اهمیت به سزایی دارد. مقاله نهایتاً به این جمع بندی رسیده که در قرائت متن گرا از آرای سیاسی کاستی هایی وجود دارد که می توان با کاربست روش اسکینری برخی از آن ها را جبران کرد.
روش شناسی در بازتولید نظام اجتماعی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۴
195 - 225
حوزه های تخصصی:
فهم هر پدیده، از جمله درک یک نظام ناگزیر از بحث روش کشف و تولید و تبیین آن می باشد. این امر زمانی که با تکیه بر دغدغه مندی ساخت نظام اجتماعی از کتاب وحی باشد، اهمیتی مضاعف می یابد. روش تحلیل در یک نظام تا به عنوان یک مسئله اساسی مورد پی جویی قرار نگیرد، ترسیم درست از نظام نیز ناممکن می باشد. روش شناسی حلقه اتصال میان فلسفه و نظریه هایی است که تمام ابعاد ذهنی و عینی نظام را به طورمنطقی و به شکل پازلی کامل در کنار هم قرار دهد. قرآن با توجه به ذخیره های فراوانش رویکرد جامعی ارائه می دهد که روش شناسی ناظر به واقع از آن استکشاف می شود. تعلیل به جامعیت این ذخیره ها درواقع استشهاد به جامعیت روش شناختی آن نیز می باشد که دارای ویژگی های خاصی است. این نوشتار پیوستگی سازواره عناصر کلی نظام را با تأکید بر متدلوژی کشف و بازتولید نظام اجتماعی مورد بحث قرار می دهد.
مرامنامه اخلاقی در علوم: چیستی، چرایی و روش تهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم پیشرفت های بسیار ، در حوزه تهیه و تنظیم مرامنامه های اخلاقی کار زیادی در ایران انجام نشده است. در نتیجه، تعارض های اخلاقی در فعالیت های اجتماعی و علمی به آسیبی جدّی در جامعه بدل شده اند. از آن جاکه در سال های اخیر بسیاری از متخصصان دغدغه ارائه دستورالعمل های اخلاقی - مبتنی بر فرهنگ ایرانی اسلامی - داشته اند ، تدوین شیوه نامه و روش تنظیم این مرامنامه ها بایسته و ضروری است. مقاله حاضر با هدف تدوین روش تهیه این مرامنامه ها انجام شد. نتایج بررسی ها نشان داد تهیه مرامنامه ها از شش مرحله تشکیل یافته است: 1) یافتن مواردی که نیاز به تصمیم اخلاقی دارند ؛ 2) مشخص ساختن دست اندرکاران نیازمند به کدهای اخلاقی ؛ 3) بازشناختن چالش های اخلاقی در آن علم ؛ ۴)تعیین اصول اخلاقی ؛ ۵) تعیین رویکرد مبنایی در اخلاق و ۶) تدوین مرامنامه اخلاقی در آن علم. البته ، لازم به ذکر است ملاحظاتی برای پیش از تهیه مرامنامه و برای استفاده از آن هم مطرح شده است.[1] [1]. مقاله حاضر مستخرج طرحی با عنوان «روش شناسی تهیه مرامنامه اخلاقی در علوم» به کد طرح 9۴10۶0 ُ«صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور» معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری ، انجام شده است.
توانش به مثابه روش؛ تاملی درباب روش شناسی فلسفی جورجو آگامبن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جورجو آگامبن فیلسوف معاصر ایتالیایی، بنابر گفته خودش در پی تکمیل پروژه «فلسفه آینده» والتر بنیامین از مسیر نوعی اندیشه دیرینه شناختیِ است. آگامبن معتقد است که کانت پیش از فوکو به «دیرینه شناسی فلسفی» راه برده اما آن را به انجام نرسانده است. خود او نیز در همین مسیر گام برداشته است، اما به دلیل تأثیراتی که از فلسفه هایدگر پذیرفته به شیوه ای طی طریق می کند که از امثال فوکو فاصله گرفته و راه به برخوردی با کلمات و نفس زبان می برد که آن را «دیرینه شناسی مفاهیم» می نامیم. دیرینه شناسی مفاهیم کاربرد دیرینه شناسی فلسفی در نسبت با زبان و جایگاهی است که کلمات در مواجهه آدمی به مثابه موجودی گشوده به هستی با هستی دارند. مفهوم، آبستن فهمی خاص و زمان مند و آبستن «آرخه ای» است که تنها با دیرینه شناسی می توان بدان راه یافت. لیکن از نگاه ما فهم درست روش شناسی فلسفی آگامبن نیازمند درکی روشن از مفهومی بسیار اساسی در کل فلسفه او است که آن را وامدار ارسطو است: «توانش». توانش گشاینده راهی به آرخه امور است. لذا دیرینه شناسی در بنیاد خود بر توانش استوار است. این مفهوم برای آگامبن امکان مواجهه ای متفاوت با مسائل دیرین و امروزین فلسفه و انسان را به طور کلی فراهم می سازد؛ و در قلب این مسائل نیز مسئله هایدگریِ هستی و زبان قرار دارد.
تحلیل روش تبارشناسی در اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه با نگرشی انتقادی معتقد بود که دنیای غرب دچار مشکلات ونا بسامانی هایی در زمینه ی فرهنگ واخلاق ومعیارهای تشخیص نیک وبد است وبرای اوکه در مقام یک «فیلسوف آینده » می نویسد ، این رسالت را ایجاد می کند که به عنوان یک منتقد فرهنگ به انتقاد از مفاهیم اخلاقی با روش تبار شناسی بپردازد روشی که بر خاستگاه تاریخی ومنشأ طبیعی اخلاق تأکید می کند . بدین سان ، نیچه تنها چاره ی ممکن وتنها راه رهایی از مشکلات وسردر گمی ها را باز گشت اصلاح گرایانه به گذشته ها وسنت های دور می داند .یعنی مشکلات جوامع غربی را با ید در سنت هایی جست که این جوامع در آنها ریشه دارند. به این اساس نقادی های نیچه اصولاً به مطالعات فرهنگی واخلاقی معطوف می شود .او با روش خود مباحثی را مطرح می کند که بسیاری از مفروضاتی را که دنیای غرب هنوز هم آنها را گرامی می دارد به چالش کشید ومتزلزل ساخت وی اصرار داشت که می توان با تغییر روش نگرش وتفکر خود، کیستی وچیستی خود را نیز دگرگون ساخت .از این رو نیچه تأکید می کند که ما باید در خصوص سلسله اموری به طرح پرسش بپردازیم که آن ها را اجزای بدیهی عرف یا شعور متعارف محسوب می کنیم ، آن جا که می گوئیم فرهنگ وراه وروش زندگی ماباز تاب ارزش های ماست ، این ارزش ها را چگونه خلق می کنیم واین ارزش ها چگونه شیوه ی بایسته ی زندگی مارا متجلی وبیان می کند ؟
ابن خلدون و نقد سنت های روایتی در تاریخ نگاری متقدم نمونة بحث: روایت شناسی سقوط برمکیان در تاریخ نگاری مورخان تا پایان قرن چهارم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نقد ابن خلدون به روش، بینش و نگرش در تاریخ نگری و تاریخ نگاری مورخان مسلمان، برای همیشه معیارها را در این حوزه از معارف دگرگون ساخت؛ کاری که از دریچة نگاه امروزین می توان آن را رویکردی معرفت شناسانه و نوین به علم تاریخ دانست. این پژوهش کوشیده است با ذکر یک نمونة مثالی- تاریخی، نقد ابن خلدون به رویکرد این مورخان را به عرصة امتحان و سنجش بیاورد. نمونة مدنظر سقوط برامکه در زمان هارون است که چگونگی بازتاب آن در تاریخ نگاری های چهار قرن نخستین محل پرسش است. ابتدا نقد ابن خلدون به روش و بینش مورخان متقدم ذکر می شود و سپس با ذکر نمونة تاریخی، صحت این فرضیه به آزمون گذاشته شود. نشریه تاریخ اسلام در آینه پژوهش: شک نیست که ابن خلدون شخصیت بزرگی بوده و نخستین بار باب تحلیل عقلی در تاریخ را باز کرد و معیارهایی برای آن معرفی کرد. اما باید توجه داشت که نقدهایی بر ابن خلدون و برخی اندیشه های او وارد است (تاریخ در آینه پژوهش، پیش شماره 3، پاییز 1382، تأملی در آثار و اندیشه های ابن خلدون). لذا نباید او را مثل هر بزرگ دیگر مطلق انگاشت، و دربارة او غلوّ کرد. ضمناً ابن خلدون روش ها و معیارهای تحلیل در تاریخ را که در «مقدمه» مطرح کرده در تاریخ خود «العبر» به کار نبسته یا نتوانسته است! آنچه در این مقاله آمده، دیدگاه نویسندگان محترم مقاله است.
بررسی دشواره «تقلیل گرایی مفهومی» در روش شناسی علوم سیاسی؛ نمونه پژوهی: مفهوم مشارکت سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۹۲
195 - 224
روش تحقیق، اصول و مبانیِ مورد اجماعی دارد که وفاداری به آن، از ملزومات اساسی یک تحقیق و درعین حال سنجه ای است برای بررسی این مسئله که آیا یک تحقیق، اصول روشی منتخب را رعایت کرده است یا خیر؟ در این بین، روش پیمایش که اصل را بر سنجش مفاهیم قرار داده، از جمله روش هایی است که مراحل متعدد و روال مندی را داراست که برای تحقق اهداف در نظر گرفته شده، پژوهشگر ملزم به رعایت آنهاست. پیمایش به گونه ای اعم و پیمایش در علوم سیاسی به گونه ای خاص با دشواره ای به نام تقلیل گرایی مفهومی روبه رو است. تقلیل گرایی مفهومی، به معنای فروکاهشِ یک مفهوم به بخشی از آن، انحراف از اهداف تحقیق را به همراه دارد و سبب می شودکه در سنجش مفهوم مورد نظر، تنها بخشی از آن سنجیده شده و به همین دلیل، پژوهشگر در ارائه نتایج دچار سوگیری شود. با توجه به این دشواره، در این نوشتارکه به روش تحلیل محتوا صورت گرفته است، به عنوان نمونه مفهوم مشارکت سیاسی در پژوهش های ایران، ارزیابی می شود. جامعه آماری بررسی 83 مقاله پژوهشی با محوریت موضوع مشارکت سیاسی و سنجش آنها بر اساس دشواره تقلیل گرایی مفهومی است. نتایج نشان می دهد که بیش از 65 درصد این مقاله ها به این معضل مبتلا بوده و مفهوم موسع مشارکت سیاسی را به بخشی از آن که شرکت در انتخابات است، تقلیل داده اند. چگونگی انجام یک تحقیق به روش پیمایش و نشان دادن معضل روش شناختی تقلیل مفهومی در خصوص مفهوم مشارکت سیاسی، نقطه ثقل این مقاله است
بررسی روش «تاریخ نگاری ایده ها»ی آرتور لاوجوی در متن منازعات روش شناختی تاریخ اندیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۹۳
79 - 106
تاریخ اندیشه طی سده اخیر موقعیت خود را به مثابه یک دیسیپلین یا حوزه مطالعاتی متمایز تثبیت کرده است. به تبع این امر، توجه به مباحث روش شناختی این حوزه مطالعاتی نیز گسترش یافته و مجموعه ای از منازعات روشی را برانگیخته است. عمده ترین منازعات روش شناسی حول مباحثی چون متن و زمینه، مطالعه طولی و عرضی و نیز مسئله عینیت در جریان است. در این مقاله، کار تاریخ نگار آلمانی تبار آمریکایی، آرتور لاوجوی، در بستر این مباحث روش شناسی تاریخ اندیشه مورد توجه قرار می گیرد. او که به واسطه طرح روش «تاریخ ایده ها» در محافل علمی و دانشگاهی شناخته می شود، به رویکرد متن گرا و علاقه مند به مطالعات طولی در تاریخ اندیشه تعلق دارد. بنای رویکرد روشی او بر دو ستون اصلی بنا شده است: نخست، مفهوم «واحد-ایده» که عبارت از ایده های بنیادینی است که دکترین ها و نظریه ها از ترکیب آنها ساخته می شوند و دیگر تأکید بر مطالعه تحول ایده ها در بستر میدان ها و حوزه های مختلف فکری بدون توجه به مرزها و دیوارهای تخصصی و رشته ای
روش شناسی قیاس گرایانه در اخلاق کاربردی؛ جایگاه نظریه در استدلال های اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۹۳
209 - 230
عالمان اخلاق کاربردی در مواجهه با مسائل اخلاقی به طور کلی درباره سه روش گفتگو می کنند: روش قیاسی یا به عبارتی، استدلال از بالا به پایین، روش استقرایی یا استدلال از پایین به بالا، و روش بینابینی یا توازن متفکرانه. قیاس گرایان یا طرفداران روش قیاسی بر نقش محوری و اساسی نظریه های اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوری های اخلاقی تأکید می کنند. این مقاله تلاش می کند تا باگزارش و نقد قیاس گرایی، جایگاه واقعی نظریه های اخلاق هنجاری را در روش شناسی اخلاق کاربردی نشان دهد. قیاس گرایی بر نقش محوری و اساسی نظریه های اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوری های اخلاقی، به ویژه در حیطه های مسئله خیز تأکید می کند. با نقد و ارزیابی مدعیات و دلایل قیاس گرایان می توان به دیدگاه روشنی درباره جایگاه واقعی نظریه های اخلاق هنجاری در روش شناسی اخلاق کاربردی رسید و این همان هدف مقاله است. روش بحث در این مقاله، به اقتضای ماهیت آن، کیفی است که با کاربرد روشی توصیفی – تحلیلی و انتقادی، اهم دلایل و انگیزه های قیاس گرایان را از منابع اصلی آنان به دست آورده، با نقد و بررسی آنها به این نتیجه می رسد که با اتخاذ رویکردی معتدل در نظریه پردازی و بهره گیری از ظرفیت نظریه های اخلاقی، می توان در کنار بهره مندی از امتیازهای رویکرد قیاس گرایان از ایراد های وارد بر این رویکرد در امان بود.
تحلیلی بر روش شناسی مناسب برای تحقیق اجتماعی در سازمان های نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۹۴
101 - 118
امروزه پژوهش های کیفی به شناخت و فهم پدیده ها، نهادها، فرهنگ ها، معانی، تفسیرها و تجربه های گوناگون انسانی کمک می کنند. برخی از این نهادها به سختی در دسترس پژوهشگران قرار می گیرند و به طورمعمول امکان بررسی دقیق آنها به دلایل گوناگونی- مانند دلایل امنیتی و قرار داشتن در محیط های خطرناک، اجباری و خشن- میسر نیست. سازمان های نظامی از این دسته از نهادها هستند. به علت دشواری ورود به دنیای سازمان های نظامی و انجام پژوهش در آنها از سوی پژوهشگران بیرونی، این مقاله درصدد ارائه روش شناسی مناسب برای انجام تحقیق اجتماعی در سازمان های نظامی است. اطلاعات این پژوهش به روش کتابخانه ای و مصاحبه دوستانه گرد آوری شده، پس از بحث در مورد ویژگی های سازمان های نظامی و مشکلات پیش روی پژوهشگران در ورود به سازمان و گرد آوری اطلاعات مورد نیاز برای تحقیق و بررسی روش های کیفی قابل استفاده در سازمان های نظامی، بهترین رویکردها شناسایی و معرفی شده اند. نتیجه اینکه استراتژی های تحقیق خودمردم نگاری و مردم نگاری، از بهترین روش شناسی های تحقیق در این سازمان هاست.