مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
روش شناسی
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۹۵
73 - 82
روش شناسی هر دانشی را چیستی موضوع آن دانش تعیین می کند. بر این اساس، پیش از بحث در روش شناسی علوم اجتماعی باید چیستی موضوع این علوم را بررسی کرد که واقعیت های اجتماعی است. این واقعیت ها از خانواده نهادها به شمار می آیند. چیستی نهادها همسان با اعتبارات بعدالاجتماع و دلیل بسیاری از رفتارهای اجتماعی اند. این مقاله درصدد آن است که نشان دهد روش شناسی علوم اجتماعی باید متناسب با شناخت چیستی این نهادها اعتبارات بعدالاجتماع و نقش آنها به عنوان دلیل این نوع رفتارها تعریف شود
روش شناسی نظریه پردازی هنر و معماری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۹۶
71 - 89
در این مقاله تلاش شد تا با توجه به اشتراکات و افتراقات روش شناسانه ای که در نظریات مختلف هنر و معماری اسلامی وجود دارد، امکان مقایسه و تحلیل نظریات مختلف را براساس روش های به کار رفته در آنها فراهم گردد. نظریات با روش «اسنادی» گردآوری و طبقه بندی و براساس «تحلیل نظری» از پایگاه آموزه های دینی، مبانی، توانایی ها و محدودیت های هر گروه روشی نقد و تحلیل شد. روش های تاریخ نگاری، سنت گرایی و معناگرایانه، توانایی انتساب نظریه به «اسلام» و شکل گیری هنر و معماری اسلامی را ندارند و به «منابع» معتبر مراجعه نمی کنند؛ روش های نص گرایانه رجوع به منابع را با «روش های نامعتبر» انجام داده و به انواع قیاس و تمثیل های ذوقی مبتلا هستند؛ روش فقه فردی، با وجود اینکه به منابع و روش های مناسب مجهز است، به ابزار کشف ارتباط بین احکام اجتماعی و کنترل شناخت موضوعات مجهز نیست؛ و روش فقه نظام که این نقیصه فقه فردی را برطرف کرده نیازمند منطقی است که هماهنگی بین روش های موضوع شناسی و حکم شناسی را برقرار نماید؛ منطقی که می تواند با استفاده از یافته های «فلسفه نظام ولایت»، به کارگیری شود
بازسازی روش شناسی کارل مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۷
39 - 55
با توجه به اهمیت روش شناسی در فلسفه علم و به ویژه در علوم اجتماعی، در این مقاله روش شناسی کارل مارکس یکی از موثرترین عالمان اجتماعی بررسی شده است. روش مارکسیستی امروزه به طورگسترده مورد استفاده پژوهشگران می باشد؛ درحالی که کمتر کسی به این مسئله واقف است. روش مارکس در مطالعه پدیده ها به این صورت است که از واقعیاتِ آفاقی پیچیده آغاز می کند و در سیری نزولی به سویِ مفاهیم هرچه بسیط تر پیش می رود. سپس، این مسیر در جهت معکوس طی می شود و از مقولاتِ بسیط به سمتِ مفاهیم مرکب صعود می کند. این چرخه در هر دو مسیر رفت وبرگشت و در تمامی سطوحِ انتزاع به صورت دیالکتیکی انجام می شود. دو عنصر اساسی در روش شناسی مارکس، یکی شرایط تولیدی در هر جامعه و دومی نقش مقولات در جامعه بورژوازی است. مارکس کتاب مستقلی درباره روشِ خود ننوشته است؛ بنابراین برای فهم روش شناسی وی در این مقاله به بررسی دقیقِ آثار و استخراجِ نکات روش شناختی از آنها پرداخته شده است. قراردادن نظریه مارکس تحت عنوانِ یک نظریه مشخص که در تقسیم بندی های رایجِ علوم اجتماعی وجود دارد، ممکن نیست. هدف این مقاله به دست دادن نوعی دسته بندی منظم از نظریات مارکس درباره روش شناسی است.
تحلیل نسبت هستی شناسی و روش شناسی علم اقتصاد با اتکا بر رهیافت لاوسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نوع خاصی از هستی شناسی مستلزم روش شناسی ویژه است. هدف این مقاله بررسی دیدگاه لاوسون دربارة ماهیت واقعیت اقتصادی- اجتماعی، ماهیت معرفت به آن و مشخص کردن روش هایی است که برای ارزیابی جهان اقتصادی - اجتماعی مناسب هستند. مطابق تحلیل صورت گرفته در این مقاله، با اتکا بر رهیافت رئالیسم انتقادی لاوسون، ماهیت واقعیت اجتماعی به گونه ای است که ابزار و روش ریاضی را برنمی تابد و به جای روش قیاس و روش استقرا استفاده از پس کاوی برای تحلیل های اقتصادی مناسب است. استدلال پس کاوانه عبارت است از حرکت از شناخت برخی پدیده های موجود در هر سطح از واقعیت به سمت شناخت مکانیسم ها در یک سطح عمیق تر از واقعیت. علم اقتصاد با استفاده از روش استنتاج پس کاوی، می تواند در تبیین واقعیات اجتماعی موفق باشد. روش شناسی پس کاوانه، خود از هستی شناسی مبتنی بر رئالیسم انتقادی نشئت می گیرد که در مقابل روش قیاسی اقتصاد متعارف می تواند در تحلیل اقتصادی به کار گرفته شود. بر اساس یافته های تحقیق از پس کاوی می توان در تدوین نظریات اقتصاد اسلامی بهره برد.
تبیین سه مؤلفه از الگوی روش شناختی علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۹۱
169 - 199
حوزه های تخصصی:
بسیاری از دیدگاه های موجود در علم دینی در سطح نظری تلاش کرده اند تبیینی از روش شناسی علم دینی ارائه نمایند؛ اما مشخص نکرده اند چگونه می توان به صورت عملیاتی، یک پژوهش را اجرا نمود؟ هدف پژوهش حاضر تبیین سه مؤلفه از مدل روش شناختی الگوی علوم انسانی اسلامی مختار است: 1) موضوع شناسی؛ 2) نظام مفاهیم پایه؛ 3) جهت داری علوم و دلالت های روش شناختی آن برای علوم انسانی اسلامی. پژوهش حاضر به احصای دو مسیر مشخص برای شناسایی موضوع و مفاهیم پایه منتهی گردید. جهت داری علوم مورد تأیید و سمت و سوی سیره، فعل و قول امام بر نظام واره علوم انسانی اسلامی مفروض گرفته شد. استخراج «روشگان» و «منطق» حاکم بر دین، از طریق نگرش نظام واره ای به قرآن و سنت که از طریق هم افزایی جهت دار فقیهان، فیلسوفان و عارفان بزرگ فراچنگ می آید، در حیطه تخصص فضلای حوزوی و نظریه پردازی برای انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب متناسب با منطق مذکور، در حیطه تخصص استادان علوم انسانی فرض شد. علی رغم عملیاتی نمودن چندین شاخصه از مدل روش شناختی مختار تا کنون هنوز تبیین بسیاری از شاخصه های مطرح در مدل مذکور برای تحقیقات آتی ضروری است.
هویت «منطق علوم انسانی اسلامی» و مسائل پیرامونی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
41 - 74
حوزه های تخصصی:
«منطق علوم انسانی اسلامی» به مثابه دستگاه روشی، دارای مباحث و مسائل درونی و بیرونی فراوانی است. مسائل درونی آن، ناظر به مباحث روش و قواعد روشی است و مسائل بیرونی و پیرامونی آن، از سنخ فلسفه مضاف می باشد. این مسائل عبارت اند از: هستی شناسی و چیستی شناسی آن دانش (منطق علوم انسانی)، غرض و غایت، موضوع، قلمرو و... . این نوع مباحث از مسائل و اجزاء دانش به شمار نمی رود؛ بلکه از سنخ مسائل پیشینی و فلسفی اند که به نوعی شناسنامه آن نیز به شمار می رود؛ لذا از لحاظ اهمیت و اولویت زمانی، بر سایر مسائل درونی این حوزه، برتری و تقدم دارد. این مقاله، به عناصر رکنی و غیررکنی «منطق علوم انسانی اسلامی»، نظیر چیستی منطق علوم انسانی (هویت معرفتی)، امکان، موضوع، ساختار معرفتی، اهمیت و ضرورت، غایت، نسبت و مناسبات آن با علوم و حوزه های معرفتی مرتبط (پیش نیازها، هم نیازها و پس نیازها) می پردازد که هم نما و شمایی کلی از آن ارائه می دهد و هم به مثابه دستگاه روش گانی و چارچوب نظری است که با تکمیل آن، این قابلیت را دارد که مبنای تحقیقات بعدی در این زمینه قرار گیرد
جایگاه نظریه، فرانظریه، روش و روش شناسی در مطالعه حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی بین المللی سال ۳۶ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
161 - 184
حوزه های تخصصی:
روابط انسان ها با یکدیگر و با محیط پیرامونی، در طول تاریخ، پیوسته تغییر کرده است. ازاین رو تحول، ویژگی جداناشدنی حیات انسان است. این تحولات به خلق و محو پدیده های مختلف اجتماعی و مناسبات میان آن ها، به عنوان موضوع علم حقوق منجر می شود. علما و اندیشمندان حقوقی با درک این وضعیت، وظیفه خود را تدوین ایده ها و نظریاتی می دانند که هرچه بهتر بر این پدیده ها انطباق داشته و به بهترین نحو با طراحی و توسل به بهترین فنون، بتواند نظم میان آن ها را توصیف و راهبری کرده یا در صورت فقدان نظم، به تنظیم مناسبات این پدیده ها کمک کند و هم زمان به افق های مطلوب پیش رو هدایت نماید. مسائل نظری حقوق بین الملل به مثابه آوردگاه برخورد دیدگاه های متمایز در قلمرو زندگی و مناسبات انسانی، امروزه بیش از پیش محتاج هدفمندشدن و انسجام یافتن است. باید ابزارها، اسلوب و فنون حقوقیِ این مهم را در محتوا و روش مطالعه حقوق بین الملل دنبال کرد. بر همین اساس در این مقاله، چهار مفهوم نظریه، فرانظریه، روش و روش شناسی با هدف برداشتن قدمی ولو اندک در راستای آگاهانه کردن مبادی دانش ورزی در قلمرو مسائل پژوهشی در حقوق بین الملل مطالعه خواهد شد و به این ترتیب، اهمیت مسائل نظری و روش های نظریه پردازی حقوقی در ساحت حقوق بین الملل با تأکید بر فایده و ضرورت مطالعه چندروشی در قلمرو حقوق بین الملل، با کمک گرفتن از فنّ فرانظریه پردازی حقوقی بازاندیشی می شود.
تبیین بنیان های کارکردی حکمروایی فضایی در چارچوب انگاره پساساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمروایی فضایی مشتمل بر مطالعه ارتباط بین تجارت، سیاست و حل تنش ها و سازگاری ها مابین نیروهای اجتماعی مختلف در یک قلمرو فضایی در چارچوب الگوهای حکمرانی دمکراتیک می باشد . افزون تر شدن اهمیت این رویکرد در مدیریت فضا ناشی از واگذاری هرچه بیشتر وظایف و اختیارات دولت به بخش غیردولتی بوده است. این فرایند موجب تعاملی شدن هرچه بیشتر اِعمال قدرت و توزیع اختیارات فضاسازی در میان نیروهای مختلف اجتماعی و سبب سازگاری نظری - فلسفی هرچه بیشتر این رویکرد با انگاره پساساختارگرا گردیده است. این پژوهش، ناظر به تبیین الگوهای معرفت شناسانه رویکرد حکمروایی فضایی در چارچوب انگاره پساساختارگرا می باشد . در این راستا کوشش گردیده با روش توصیفی - تحلیلی در درجه نخست مفهوم حکمروایی و ابعاد و زیرمجموعه های آن در ارتباط با فضای جغرافیایی تعریف گردد. سپس با تطبیق رابطه حکمروایی فضایی با انگاره پساساختارگرا؛ نظرگاه نوینی در رابطه با علل تأثیرگذاری بیشتر این مکتب، در شناخت این مفهوم ارائه گردد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که با توجه به اهمیت یابی کنش نیروهای های اجتماعی در حکمروایی فضایی این رویکرد الزاماً نمی تواند ابعاد فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و در جهت شناخت اثرات آن در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی نمی توان از روشهای اثبات گرا که یکی از ویژگیهای مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده نمود. ضمن اینکه عقلانیت ارتباطی مورد تأکید حکمروایی بر خلاف عقلانیت پدیداری؛ مدیریت، تولید و بهینه سازی فضا را نه در درون اذهان افراد بلکه در طی یک فرایند ارتباطی در میان نیروهای اجتماعی جستجو می نماید.
روش شناسی فرآیند تصمیم گیری با رویکرد زیست شناسی مبتنی بر اعصاب
حوزه های تخصصی:
پژوهش در مورد فرایند تصمیم گیری بر موضوعاتی همچون روانشناسی، زیست شناسی عصبی، آسیب شناسی و همچنین اقتصاد متکی است و صرفنظر از این واقعیت که فرایند تصمیم گیری آگاهانه یا ناخودآگاه خلق می شود، شامل عواملی است که هر کدام نقش مهمی را در تصمیم گیری در سطوح مختلف مبتنی بر اع صاب ایفا می کنند. از دیدگاه روانشناسی، تصمیم گیری فرایندی است که جنبه های شناختی، احساسی و انگیزشی نقش حیاتی در آن ایفا می کنند. مطالعات انجام پذیرفته بر روی تکنیک تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی مغز نشان می دهد که فرایندهای تصمیم گیری قبل از اینکه فرد بتواند آن را درک کند، شروع می شود. علم نوروشیمی چندین انتقال دهنده عصبی مانند دوپامین، سروتونین، کورتیزول، اکسی ت وسین و پرولاکتین را شناسایی کرده است که با فرآیندهای تص میم گی ری از راه های گ وناگون مرت بط می باشند و ماهیت پیچیده ای دارند که هنوز به طور کامل شناخته نشده است. از دیدگاه شیمی مبتنی بر اعصاب، کنترل فرایندهای تصمیم گیری توسط ارتباط مطلوب در میان بخش های مختلف مغز که توسط سطوح مختلف هورمون سروتونین تنظیم می شود تعیین می گردد. از نظر آناتومی عصبی، این (قشر پیشانی) است که نقش مهمی در هماهنگ کردن همه فرآیندهای منتهی به تصمیم گیری ایفا می کند و حاصل ترجیحات و باورهای فردی است و در نهایت علوم اعصاب اجتماعی ما را قادر می سازد تا مکانیزم های عصبی بنیادی که توانایی انسان برای نشان دادن اهداف و نیات ما را دارند، مشاهده کنیم. مطالعات پیرامون فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی بر علوم اعصاب به ما بینشی بهتر نسبت به عقلانیت محدود انسان و نقش احساسات، اخلاقیات و همدلی در فرایند تصمیم گیری می دهد. همچنین این مطالعات به دانش ما در مورد روند تصمیم گیری ها و ارزش ه ای انط باقی آن ها ک مک می نماید.
بررسی تطبیقی یکسان سازی ترجمه اسم ، فعل و حرف در ترجمه های معاصر قرآن کریم
منبع:
مطالعات تطبیقی قرآن پژوهی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
121 - 148
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول بسیار مهمی که تاکنون در ترجمه های فارسی قرآن کریم، توجه به سزایی به آن نشده است، اصل یکسان سازی در ترجمه مشابهات است. این مشابهات به گونه های مختلفی تقسیم می شوند که لازم است مترجمان در ترجمه قرآن بدان توجه لازم را داشته باشند. مترجم باید برای منسجم تر شدن ترجمه، اصول یکسان سازی را رعایت نماید؛ یکسان سازی در ترجمه اسم های مشابه، فعل های مشابه، حروف مشابه، ترکیب ها وعبارات مشابه، جمله های مشابه، آیات مشابه و ساختارهای نحوی و صرفی مشابه. این مقاله برآن است تا اصول یکسان سازی و یا انسجام در ترجمه را بر اساس محورهای یاد شده در ترجمه های سه گانه قرآن یعنی ترجمه های تحت اللفظی، ترجمه های وفادار، و ترجمه های تفسیری مورد نقد وبررسی قرار دهد. شیوه کار در این مقاله توصیفی تحلیلی بوده و به صورت کتابخانه ای به انجام رسیده است. در همین راستا، با توجه به تقسیم بندی ترجمه ها، به بررسی و تحلیل اصول یکسان سازی پرداخته شده، و نتایج پژوهش با استناد از شواهد ترجمه ها، به صورت جدول آمده است. در ادامه در بررسی کلی از بحث، نموداری در جهت فهم صحیح تر و درک بهتر از ترجمه های موجود ارائه شده است.
روش شناسی تبلیغات ضد دینی در فضای مجازی و راهکارهای مقابله با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۶, Issue ۱۸, Summer ۲۰۱۹
179 - 208
حوزه های تخصصی:
تبلیغات گسترده ضد دینی در فضای مجازی، حاکی از آن است که دولت ها و رسانه های غربی، گسترش بیداری اسلام و گرایش به اسلام را تاب نمی آورند و با تبلیغات نادرست، می کوشند چهره اسلام را در جهان، تیره و تار نشان دهند. شناخت روش های جدید و گوناگون در این زمینه، به مسلمانان کمک می کند با آشنایی راهبردی تاکتیک های دشمن، محتوای غنی دینی را متناسب با نیاز مخاطب ارائه نماید که عمده ترین تاکتیک های دشمن در این زمینه عبارت است از نمایش زننده برخی اعتقادات غیر دینی به نام دین، پُررنگ نمودن عرفان های کاذب و انحرافی به عنوان گرایشات دینی، تولید ابزارهای جدید و متنوع در عرصه تکنولوژی در راستای اشاعه فحشا و دین گریزی کاربران و به ویژه نوجوانان و سوء استفاده از نقاط ضعف حکومت های اسلامی در استفاده از تکنولوژی های نو در عرصه نظارت و مدیریت. پژوهشگران در این مقاله تلاش کرده اند با گردآوری آرا و نظرات مختلف صاحب نظران به مطالعه و بررسی راه های متنوع نفوذ دشمن و تبلیغات ضد دینی در فضای مجازی در اذهان کاربران پرداخته و با معرفی این راه ها و ارائه راهکارهای مقابله با تهاجم دشمن- در این زمینه- به واکسینه نمودن مخاطبان فضای مجازی کمک نمایند.
روش شناسی اندیشه اجتماعی ابن رشد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال اول تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
52 - 85
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به «روش شناسی اندیشه اجتماعی ابن رشد» می پردازد. ابن رشد از فیلسوفان متعلق به غرب عالم اسلام و شارح آثار ارسطو است. روش شناسی او متفاوت با فیلسوفان شرق عالم اسلام، مانند ابن سیناست. تربیت در خانواده ای اهل علم و تصدی جایگاه های مهم حکومتی، از عواملی هستند که زمینه را برای ارتقای علمی و ترویج اندیشه در رویارویی با مسائل مطروحه در آن زمان برای او فراهم آوردند. باور به توحید و نبوت در کنار غایت گرایی و همچنین اعتقاد به عقل و وحی به عنوان - دو منبع معرفتی مهم - مبانی ای هستند که بر روش و اندیشه او تأثیرگذار بوده اند. تأویل، برهان و روش انتقادی، دلالت های روش شناختی ابن رشد است که به آنها ملتزم بوده و در اندیشه اجتماعی خود بر اساس آنها مشی نموده است. تلفیق میان دین و فلسفه و ترسیم مدینه فاضله مسائلی پیش روی ابن رشد بوده که با روش های مذکور به آنها پاسخ گفته است.
روش شناسی انتقادی مکتب بیرمنگام (با رویکرد حکمت اسلامی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال اول پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲
86 - 107
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این نوشتار روش شناسی مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام است. هدف از انجام این پژوهش بررسی ریشه های بنیادین این مکتب دلالت های معرفتی آن در مطالعات فرهنگی و سپس نقد آن ها با بهره گیری از ظرفیت حکمت اسلامی است. در این نوشتار، زمینه های وجودی و معرفتی، مبانی نظری و روش های کاربردی این مکتب را بررسی کرده ا یم و به این نتیجه رسیده ایم که مکتب بیرمنگام متأثر از جنبش های اجتماعی و جریان های معرفتی نیمه دوم سده بیستم از جمله فرهنگ گرایی، نئومارکسیسم، ساختارگرایی و پساساختارگرایی است. فروکاستن معرفت به ساحت های فرهنگی اجتماعی، ضعف استدلال های مربوط به خود بنیادی فرهنگ، عدم توجه کافی به مسائل ساختاری اجتماعی، عدم تلقی روشن از فرهنگ و فروکاستن آن به مثابه امری سیاسی و فقدان روش و قلمرو نظری مشخص از جمله انتقادات وارد بر این مکتب است.
درآمدی بر روش شناسی کاربست نظریه های علوم اجتماعی در سیاست گذاری فرهنگی با مروری بر اصول و مبانی اندیشهٔ صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال اول زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳
176 - 200
حوزه های تخصصی:
میان نظریه و روش، یک بار در مقام تولید نظریه و بار دیگر در مقام کاربست آن، دو نقطه تماس متصور است. در مقام کاربست نظریه، یعنی شناخت و چاره جویی برای مسائل فرهنگی و اجتماعی جوامع (که تحت عنوان کارویژه سیاست گذاری فرهنگی معنا می یابد)، مراجعه به نظریه های علوم اجتماعی (به عنوان ظرفیت حوزه نظر) انکارناپذیر است. ترجمه و تدریس این نظریه ها در مراکز دانشگاهی کشور و به تبع آن کاربست آن ها در فرآیند مسئله شناسی، تصمیم گیری و اجرا، از واقعیت های امروز جامعه ما نیز هست. امّا در این رهگذر، مسئله این است که نظریه های علوم اجتماعی برون زا، غالباً برای حل مسائل جوامع مبدأ عرضه شده اند که با مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه ما ناهمگونی های (معرفتی و غیرمعرفتی) بسیاری دارند. بنابراین شایسته است شیوه برخورد و مواجهه با این نظریه ها، هوشمندانه باشد. مقاله حاضر، «شناخت چالش های مکاتب روشی موجود»، «اتکا به مبانی معرفتی درون زا» و «لحاظ نیازها و زمینه های فرهنگی و اجتماعی درونی» را از الزامات این هوشمندی دانسته و تلاش کرده تا با بازخوانی اصول و مبانی اندیشهٔ صدرایی، خطوط راهنمایی را برای استفاده ازاین گونه نظریه ها در عرصه سیاست گذاری فرهنگی پیشنهاد نماید.
روش شناسی انتقادی نظریه فرهنگی فوکو(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال دوم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۶)
94 - 119
حوزه های تخصصی:
برای به کار بردن هر نظریه ای توجه به زمینه های اجتماعی و معرفتی و همچنین مبانی هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی آن ضروری است. از آنجا که در سال های اخیر نظریه فرهنگی فوکو در ایران مورد توجه قرار گرفته، در این مقاله بر آن شدیم تا با روش تحلیلی توصیفی به بررسی مبانی و زمینه های این نظریه پرداخته و برخی از نقدهای وارد بر آن را مطرح کنیم تا در مراجعه و به کاربردن آن مورد توجه قرار گیرد. به نظر می رسد، نظریه فرهنگی فوکو مبانی و بنیادهایی دارد که بدون توجه به آن ها نمی توان به تحلیل مسائل اجتماعی در ایران پرداخت.
واکاوی تحلیلی روش شناسی تعابیر کنایی در فرایند ترجمه حدّاد عادل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار به بررسی روش شناسی ترجمه "کنایه" و نقد عملکرد استاد حدّاد عادل پرداخته شده است. ناقدان و صاحب نظران ترجمه، سه روش را برای ترجمه "کنایه" مناسب دانسته اند، و بر این اعتقادند که شیوه کنایی، بهترین روش برای ترجمه تعابیر کناییِ معادل دار در زبان مقصد (ترجمه) است، در غیر این صورت، باید به روش معنایی، و حتی المقدور از ترجمه تحت اللفظی صرف نظر نمود. نگارنده نیز روش ترکیبی و تلفیقیِ: «معنایی - ارتباطی» را پیشنهاد می کند؛ با این حال، حدّادعادل بیشتر تعابیر کنایی را به سبک تحت اللفظی صِرف ارائه کرده که ضعیف ترین شیوه برای برگردان "کنایه" است و اساساً نمی تواند لطایف معانیِ پنهان کنایه را به مخاطب بازتاب دهد. دستاورد این پژوهش که با استقصاء تام ترجمه و با اعتماد به روش توصیفی - تحلیلی و نقدی انجام شده، نشان می دهد که حدّادعادل، در ترجمه "کنایه" روش یک نواختی ندارد و از روش های مختلفِ کنایی، معنایی، معنایی - ارتباطی و تحت اللفظی بهره گرفته که مطلوب و موردنظر است؛ امّا مسئله مهم استفاده غیر روشمند و بی برنامه ایشان از سبک تحت اللفظی است، تا جایی که از مجموع 15 مورد کنایه ای که از سراسر ترجمه وی بررسی شد، 9 مورد به شیوه تحت اللفظی صِرف، 4 مورد به شیوه معنایی، 1 مورد به شیوه کنایی و 1 مورد نیز به شیوه معنایی ارتباطی ترجمه شده است. این موضوع ترجمه حدّادعادل از کنایات را با چالشی آشکار مواجه ساخته است. هدف این مقاله، بررسی ترجمه حدادعادل با محوریت کنایه، و پیشنهاد مطلوب ترین شیوه برای ترجمه این ساختار بلاغی است که در موارد فراوانی نیازمند بازنگری مجدد است.
واکاوای روش شناسی از منظر صدرالمتألهین و تبیین دلالتهای آن برای برنامه ی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش شناخت حقیقت، به عنوان یکی از شاخه های مهم فلسفه می تواند دیدگاه های متنوع و گوناگونی را در برابر طراحان برنامه درسی قرار دهد. این پژوهش که با استفاده از روش پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوای کیفی لورنس باردن انجام شده، بر هدف بررسی روش شناخت حقیقت از دیدگاه ملاصدرا و تبیین دلالت های آن برای برنامه درسی مبتنی است. طبق نتایج به دست آمده، در حوزه طبیعت و ماهیت شناخت، ملاصدرا علم را به حضوری و حصولی تقسیم می کند. در حوزه قلمرو شناخت، باتوجه به انواع عوالم، از سه و به تعبیری، چهار نوع ادراک سخن می گوید. روش شناخت را نیز از دو جنبه سلبی و ایجابی، مورد مطالعه قرار داده است. منابع و ابزار شناخت را همراهی عقل با شهود حسی و شهود وحیانی قلمداد می کند. همچنین طراحی برنامه درسی براساس دیدگاه ملاصدرا مبتنی بر مهم ترین عناصر برنامه درسی که عبارتند از: هدف (کسب معرفت حصولی به منظور تحقق معرفت حضوری)؛ اصول حاکم بر محتوای برنامه درسی (گزینش محتوا براساس سلسله مراتب دانش از امور محسوس به سمت امور عقلی شهودی)؛ و اصول حاکم بر روش های آموزش و یادگیری (روش برهانی شهودی و رویکرد متعالیه میان رشته ای)، حاصل این پژوهش بود.
آنارشیسم نظری: در جست و جوی مبنایی روش شناختی برای جامعه ی آزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۰ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳
41 - 53
حوزه های تخصصی:
از حیث معرفت شناسی، شاید مهم ترین دغدغه ی دانشمندان علاقه مند به حیات دموکراتیک در چند سده ی اخیر یافتن مبنا و پایه ای تزلزل ناپذیر برای دموکراسی بوده است. تقریبا ویژگی اصلی تمام نظریه های توسعه را همین امر تشکیل می دهد. در این میان، یکی از برجسته ترین این تلاش ها از آن آنارشیسم نظری است. این مکتب فکری می کوشد با طرد انواع دستگاه های سلطه و سرکوب به ویژه علم سالاری و تکنوکراسی مبنایی واقعی برای یک جامعه ی آزاد و دموکراتیک به وجود آورد. مقاله ی حاضر می کوشد با تمرکز بر این تلاش فکری، به بررسی این موضوع و امکان پذیری آن بپردازد.
کاربست رهیافت و روش پدیدارشناسی در علوم سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۲ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
17 - 34
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهایی که اندیشمندان علوم اجتماعی و سیاسی برای بررسی مفاهیم و تحول آن مورد توجه قرار می دهند؛ رویکرد پدیدارشناسی است. این رهیافت که از جمله رهیافت های پیچیده در عرصه علوم اجتماعی و سیاسی به شمار می رود اشتراکات بارز با رهیافت های تفسیری دارد که در پایان قرن بیستم میلادی علیه پوزیتیویسم و امپریسیسم رشد کرد. پرسش اصلی این پژوهش، پرسش از میزان و نحوه کاربری روش پدیدارشناسی در عرصه علوم سیاسی است. به عبارت بهتر، سوال از امکان یا امتناع کاربرد دانش و روش پدیدارشناسی در قلمرو مزبور است و اینکه چگونه و در چه ابعادی می توان از پدیدارشناسی برای فهم و توضیح علوم سیاسی استفاده کرد؟ مدعا و مفروض این تحقیق آن است که امکان استفاده از دانش پدیدارشناسی در عرصه های مختلف علوم سیاسی کاملاً منتفی نیست و می توان با حذف جوانب ناهمساز آن، ازاین روش برای تجزیه و تحلیل پژوهش های سیاسی استفاده کرد.
راهگشایی منطق فازی در تبیین رابطه نظریه و واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۳ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
167 - 187
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه میان نظریه و واقعیت یکی از مباحث جذاب در حوزه علوم اجتماعی است. یک دانش پژوه علوم اجتماعی ملزم به درک توأمان نظری- عملی است، تا در هنگام پژوهش و تحلیل بتواند با موفقیت پدیده های این دانش آشفته و گسترده را ارزیابی کند و سامان دهد. در این تحقیق تلاش می شود با تبیین سه پارادایم کلان روش شناسانه علم (پدیدارشناسی، تفسیرگرایی و ابزارگرایی)، ضمن تحلیل دیدگاه های متفکران این پارادایم ها، به تبیین رابطه نظریه و واقعیت بپردازیم و در همین زمینه، دیدگاه بدیلی بر مبنای «روش شناسی منطق فازی» ارائه دهیم.