مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
طبقه اجتماعی
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) سال یازدهم بهار ۱۳۸۳ شماره ۲۵
77 - 103
نخست با طرح این پرسش که آیا بین میزان مذهبی بودن دانشجویان و نابهنجاری های اجتماعی آنان رابطه ای وجود دارد، زمینه این بررسی ایجاد شد. هدف کلی تحقیق عبارت است از شناخت ارتباط میزان مذهبی بودن دانشجویان با نابهنجاری های اجتماعی آنان. برای پاسخ به پرسش تحقیقی، دو جامعه آماری در نظر گرفته شده است: الف - جامعه مورد مطالعه: ۱۱۷ نفر از دانشجویان نابهنجاری ب - جامعه مورد مقایسه : ۱۱۷ نفر از دانشجویان بهنجار. اطلاعات لازم برای آزمون فرضیه ها از دو طریق پرسشنامه مشاهده جمع آوری شده است. برای تحلیل داده ها از محاسبات آماری گوناگون، شامل مقایسه فراوانی ها، مقایسه درصدها، آزمون «کایی اسکویر» و ضرایب همبستگی و کرامر» و «تاو B کندال» استفاده شده است. نتایج این تحقیقی نشان می دهد که به رغم وجود زمینه های مذهبی در بیشتر دانشجویان، با ۹۹ درصد اطمینان می توان گفت که رفتارهای نابهنجار در میان افراد مذهبی تر کمتر مشاهده می شود. از سوی دیگر، متغیر کنترل «طبقه اجتماعی» دانشجویان تأثیری بر رابطه معنی داری که بین میزان مذهبی بودن و نوع رفتار آنان برقرار است، ندارد. متغیر کنترل «نظر به زندگی خانوادگی» مبین تأیید مجدد این رابطه معنی دار در بین دانشجویان نیمه سنتی است. اما این رابطه در گروه دانشجویان مدرن تأیید نشد.
ساختار زبان احترام آمیز در تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان پدیده ای اجتماعی و مهمترین ابزار ارتباطی است. جامعه انسانی بر اساس پاره ای امتیازات خاصّ آدمیان، خواه ناخواه – هرچند نانوشته- به طبقات متنوّعی تقسیم می شود و هر طبقه ملازم شأن اجتماعی خود، در مواجهه زبانی با واژه هایی مخاطب قرار می گیرد و این امر به صورت ساختارهای ویژه و متمایزی نمایان می شود. این پژوهش به بررسی ساختار زبان احترام آمیز در تاریخ بیهقی اشاره دارد. پس از بررسی متن تاریخ بیهقی زبان احترام آمیز او به چهار زیرمجموعه ساختاری طبقه بندی شده است: 1. همراه کردن اوصافی به واژگان و مفاهیم مرتبط با فرد مورد احترام؛ 2. نسبت ندادن مستقیم فعل به فرد مورد احترام؛ 3. افزودن صفاتی مثبت به نام فرد مورد احترام؛ 4. افزودن دعاهایی در آغاز و میانه سخن با فرد مورد احترام یا درباره او. در نهایت، با عنایت به چگونگی و بسامد داده های به دست آمده در این چهار زیرمجموعه، نتیجه پژوهش تبیین سبک تاریخ بیهقی در زمینه ساختار زبان احترام آمیز بوده است. سبکی که خبر از عزّت نفس مؤلّف به عنوان یک مورّخ درباری می دهد و تبیین آن راه را برای مقایسه های بینامتنی و دستیابی به نتایج گسترده تر فرهنگی باز می کند.
سنجش عوامل اجتماعی مؤثر بر نگرش زنان باردار نسبت به سقط عمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۰ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲
5 - 23
حوزههای تخصصی:
سقط جنین عمدی یکی از معضلاتی است که برخی از زنان به دلایلی نظیر تنظیم خانواده، مخفی کردن روابط نامشروع، گریز از بارداری ناخواسته، تجاوز به عنف و... به آن متوسل میشوند. تأثیرات جسمی و روحی سقط جنین بر زنانی که آن را تجربه میکنند و نیز شرایط فرهنگی و اجتماعی سقط، توجه به این مسئله را آشکار می سازد. هدف تحقیق حاضر، بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر نگرش زنان باردار نسبت به سقط جنین عمدی است. روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری تحقیق، زنانِِ در سن باروری شهر تهران (سال 1385) می باشند. حجم نمونه بر اساس فرمول 300 نفر برآورد گردیده است. روش نمونه گیری نیز سهمیه ای تعیین گردید. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که متغیرهای دینداری، نگرش اطرافیان نسبت به سقط جنین و طبقه اجتماعی متغیرهایی هستند که بیش از 26 درصد تغییرات متغیر وابسته ی را تبیین می کنند .کم رنگ شدن اعتقادات مذهبی و دینداری در میان زنان با افزایش نگرش مثبت به سقط جنین ارتباط مستقیم دارد. سایر متغیرها نظیر سن، تحصیلات و وضعیت شغلی با نگرش زنان باردار به سقط جنین عمدی رابطه ای ندارند.
نگرش سیاسی و ارتباط آن با دینداری و طبقه اجتماعی در بین مردم شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوع نگرش سیاسی مردم و تحلیل جامعه شناختی عوامل مؤثر بر آن ازجمله پرسش های مهم مطرح در حوزه جامعه شناسی سیاسی است. این مقاله با هدف بررسی وضعیت نگرش سیاسی مردم شهر رشت انجام شده است و برای تحقق آن از دو منظر اقتصادگرایی و فرهنگ گرایی برای تبیین عوامل مؤثر بر نگرش سیاسی استفاده می شود. لذا پرسش اصلی مقاله حاضر این است که «نگرش سیاسی مردم رشت تحت تأثیر کدام یک از دو متغیر موردنظر طبقه و دینداری شکل می گیرد؟». روش این مطالعه، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه و جامعه آماری آن، جمعیت بالای 18 سال مردم رشت است که 385 نفر آن ها به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که 76 درصد از پاسخگویان دارای نگرش اصلاح طلبی و 24 درصد از نگرش اصول گرایی برخوردارند. همچنین بین متغیرهای دینداری و طبقه اجتماعی پاسخگویان و نگرش سیاسی آن ها رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد.
علل اجتماعی مهاجرت نخبگان ایرانی به دانشگاه های آمریکا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۹ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۸
95 - 111
حوزههای تخصصی:
سرمایه انسانی از اصلی ترین عوامل رشد و توسعه کشورها است و کمبود این سرمایه در کشورهای در حال توسعه فرایند رشد و توسعه را به تاخیر می اندازد. متاسفانه جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که به طور پیوسته با پدیده فرار مغزها روبرو بوده است. طبق آمار ارئه شده از سوی سازمان ملل ، در بین 72 کشور در حال توسعه در جهان، ایران رتبه سوم فرار مغزها را با توجه به جمعیت خود دارا است. هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل اجتماعی تاثیر گذار بر پدیده مهاجرت نخبگان است. عوامل اجتماعی بر مبنای سه متغیر اصلی سبک زندگی، طبقه اجتماعی و ساخت اجتماعی مورد تحلیل قرار می گیرد. همچنین عوامل دافعه مبدأ و جاذبه مقصد نیز بررسی شده است. نظریه اصلی مورد استفاده نظریه اورت لی می باشد. این تحقیق، پژوهشی کاربردی است و روش مورد استفاده در آن پیمایش است. برای اندازه گیری داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری به دو دسته تقسیم شده است. دسته اول از میان دانشجویان فوق لیسانس و دکترای رشته های فنی که برای ادامه تحصیل و کار به کشور امریکا (دانشگاه مینسوتا) مهاجرت نموده و دسته دوم از دانشجویان دانشگاه های تهران، امیر کبیر و صنعتی شریف انتخاب شده اند. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و رگرسیون و برای آزمون فرضیات از رگرسیون لجستیک استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین طبقه اجتماعی و مهاجرت رابطه معناداری وجود ندارد، رابطه بین سبک زندگی ایرانی و مهاجرت معکوس بوده و بین ساخت اجتماعی ایران و مهاجرت نخبگان رابطه مستقیمی وجود دارد.
منابع احساس امنیت اجتماعی زنان و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۸)
73 - 107
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امینت رکن اساسی توسعه و پایداری نظم اجتماعی است. نظم اجتماعی، آرامش، زیست جمعی، شکل گیری سرمایه اجتماعی و وجود اعتماد منوط به امنیت اجتماعی است. امنیت برحسب جنسیت تفاوت می پذیرد و منابع متفاوتی در احساس امنیت زنان اثرگذار است. بر این اساس، پژوهش فعلی، قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که چه عوامل جامعه شناختی بر امنیت اجتماعی زنان اثرگذار بوده و به چه میزان آن را تبیین کرده اند.روش: روش اجرای پژوهش فراتحلیل-کمی است. هدف این روش، انسجام بخشی، مرور نظام مند و یکدست سازی مطالعات صورت گرفته در یک حوزه معین پژوهشی است. جامعه آماری آن طی سال 1385 الی 1400 برابر با 70 پژوهش که 40 نمونه سند پژوهشی باهدف ترکیب و شناسایی میزان تأثیر آن انتخاب شدند.یافته ها: یافته های تحلیلی پژوهش حاکی از این است که منابع رسانه ای (0.308)، منابع کنترلی (0.387)، سرمایه اجتماعی (0.249)، عوامل محیطی (0.217)، عوامل روانی (0.232)، عوامل هویتی (0.112)، سبک زندگی انتخابی (0.169) و عوامل طبقه ای (0.184)، عوامل جرم (0.141)، بر احساس امنیت زنان تأثیر معنی داری داشته و درمجموع 28 درصد از تغییرات آن را تبیین کرده اند.
الگوی توزیع قدرت در خانواده و طبقه اجتماعی زنان متأهل شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۴
۴۶-۹
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آنتونی گیدنز در رابطه با اقتدار مذاکره شده در خانواده عقیده دارد «توسعه این نوع دموکراسی، دلالتهای مهمی برای پیشبرد دموکراسی همگانی دارد». دستیابی به جامعه سالم، در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط به داشتن رابطه های مطلوب اعضاء آن با یکدیگر است. ازاین رو سالم سازی روابط در خانواده، اثرات مثبتی جهت ایجاد رفاه انسانی و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. پژوهش حاضر به بررسی رابطه الگوی توزیع قدرت در خانواده و طبقه اجتماعی زنان جهت داشتن خانواده و جامعه سالم می پردازد. روش: روش تحقیق پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری را زنان متأهل مناطق 1 و 19 شهر تهران تشکیل می دهند. داده های تحقیق با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری خوشه ای سهمیه ای از 383 نفر جمع آوری شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که 46 درصد از خانواده های معاصر، توزیع قدرت متقارن و 54 درصد از خانواده ها، توزیع قدرت نامتقارن مردمحور را تجربه می کنند. با بالارفتن طبقه اجتماعی زنان، افزایش مالکیت منابع ارزشمند و دستیابی به فرصتهای زندگی، توزیع قدرت در خانواده متقارن تر می شود؛ چنانچه زنان جامعه از منابع ارزشمندی چون تحصیلات، اشتغال، دارایی و درآمد برخوردار باشند و به فرصتهای زندگی زناشویی همانند ازدواج موفق، بهداشت و... دسترسی داشته باشند، توزیع قدرت در خانواده متقارن تر و دموکراتیک تر خواهد بود. بحث: قدرت در خانواده معاصر، نیازمند توزیع متقارن تر و عادلانه تری است. در بسیاری از خانواده های معاصر، اعمال تصمیمات از راه اجبار و خشونت صورت می پذیرد. بنیان های ارزشی و هنجاری جامعه در رابطه با توزیع قدرت در خانواده معاصر و طبقه اجتماعی زنان جامعه، نیاز به بازنگری و نوسازی دارد. به جاست تا مدیران و مسؤولین جامعه در راستای داشتن خانواده های سالم و جامعه سالم و به منظور توانمندسازی زنان جامعه به عنوان نیمی از پیکره اجتماع، سیاست هایی اتخاذ کنند.
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر امنیت اجتماعی زنان (مقایسه تطبیقی بین ایران و ترکیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثر بر امنیت اجتماعی زنان (مقایسه تطبیقی بین ایران و ترکیه) انجام گرفته است که از نوع توصیفی به شیوه اسنادی و تحلیل ثانویه با استفاده از رگرسیون ساده به اجرا درآمده و از نظر زمانی از نوع مقطعی در فاصله سالهای 2000 تا 2020 می باشد. برای بررسی متغیرهای تحقیق از نظریه های احساس امنیت اجتماعی بوزان و گیدنز(1377)، عوامل تاثیرگذاراقتصادی مارکس و مندراس و نظارت، هویت و احساس امنیت اجتماعی تاجفل، سرمایه اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی پارسونز استفاده شد. جامعه آماری شامل کشورهای ایران و ترکیه است، که داده های هر دو کشور در تمامی شاخصها از نظر سال مورد بررسی از بانک اطلاعات داده های پیمایش ارزشهای جهانی(WVS ) اخذ شده است.نتایج بررسی نشان می دهد که نگرش زنان به امنیت اجتماعی در کشورهای ایران و ترکیه تفاوت کمی دارند و میانگین امنیت اجتماعی نیز برای هر دو کشور به هم نزدیک می باشد. در کشور ایران مولفه های؛ مدارای اجتماعی (p<0.05 ، 5.15 t=، 0.21= β)، رفتار مدنی(p<0.05 ، 4.26t=، 0.19= β)، اعتماد نهادی (p<0.05 ، 3.68t=، 0.17= β) و مشارکت اجتماعی (p<0.05 ، t=4.602، 0.18= β) بیشترین تاثیر را بر شاخص امنیت اجتماعی زنان دارند و در ترکیه مولفه های مدارای اجتماعی (p<0.05 ، t=4.70، 0.14= β)، رفتار مدنی (p<0.05 ، 4.28t=، 0.13= β) ، اعتماد نهادی (p<0.05 ، 5.62t=، 0.18= β) و طبقه اجتماعی (p<0.05 ، 3.362t=، 0.097= β) بیشترین تاثیر را بر شاخص امنیت اجتماعی ترکیه دارند.
بررسی جامعه شناختیِ عوامل مؤثّر بر مشارکت اجتماعی (مورد مطالعه: شهرستان های جوانرود و روانسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
203 - 219
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثّر بر مشارکت اجتماعی در شهرستان های جوانرود و روانسر انجام شده است. در این پژوهش می خواهیم بدانیم میزان مشارکت اجتماعی شهروندان شهرستان های جوانرود و روانسر در چه وضعیتی می باشد؟ و عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی را مورد بررسی و آزمون قرار دهیم تا مشخص شود که چه عواملی برکاهش مشارکت اجتماعی تأثر گذاشته اند؟ چهارچوب نظری تحقیق از آرا صاحب نظران مکتب نوسازی قدیم مانند لرنر و راجرز و ... گرفته شده است. روش تحقیق، پیمایشی و ابزار تحقیق پرسشنامه بوده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه شهروندان بالای 18 سال ساکن در شهرستان های جوانرود و روانسر بوده است. حجم نمونه 384 نفر بوده که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. یافته های پژوهش حاکی از میزان مشارکت اجتماعی متوسّط در شهرستان های جوانرود و روانسر است و رابطه معنی داری بین متغیّرهای مستقل (تقدیرگرایی، تحصیلات، سن و جنسیّت) با متغیّر وابسته (مشارکت اجتماعی) وجود دارد. بین متغیّر طبقه اجتماعی با مشارکت اجتماعی رابطه معناداری وجود ندارد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که مقدار ضریب همبستگی چندگانه 393/0 می باشد و متغیّرهای مستقل، 6/14 درصد از تغییرات متغیّر وابسته را تبیین می کنند و از بین عوامل مؤثّر بر مشارکت اجتماعی، فقط متغیّرهای سن و تقدیرگرایی به ترتیب تأثیر گذار بوده اند. نتایج نشان داد که تقدیرگرایی محرّک مشارکت اجتماعی می باشد.
تعامل سیاست و طبقات اجتماعی در دوره پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای سیاسی معاصر سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
155 - 179
حوزههای تخصصی:
در یک رویکرد جامعه شناسانه، طبقات اجتماعی یکی از عوامل موثر سیاسی شناخته می شوند که میزان اثر گذاری آن بستگی به قدرت دولت و ماهیت طبقات دارد. طبقات اجتماعی با توجه به متغیر زمان و مکان و عواملی از قبیل توسعه صنعتی، نوسازی ، سطح آموزش، تعاملات بین المللی و...متحول می شوند و البته ممکن است قدرت حاکم با توجه به نگرش سیاسی و در جهت ایجاد پشتوانه اجتماعی برای خود، بلوک بندی اجتماعی را متحول کند. چنانکه پهلوی دوم در جهت حامی پروری تلاش کرد بلوک بندی طبقات اجتماعی در ایران را از سنتی به مدرن تغییر دهد . اگرچه در این امر موفق نشد . هدف پژوهش حاضر بررسی تعامل سیاست وطبقات اجتماعی در دوره پهلوی است. در این مقاله با بهره گیری از نظریه مارکس به این مسئله پرداخته ایم که اهداف پهلوی دوم در ایجاد تحول طبقات اجتماعی چه بوده است ؟در راستای سوال مطروحه این فرضیه مورد سنجش واقع شد که (( به نظر می رسد اهداف پهلوی دوم در جهت تغییر بلوک بندی طبقات اجتماعی از سنتی به مدرن در جهت حامی پروری بوده که در این امر موفق نشده است)). فرضیه مذکور با بهره گیری از منابع معتبر و مکتوب مورد بررسی قرار گرفت و یافته های مقاله حاکی از آن است که طبقات ایجاد شده از استراتژی های پهلوی دوم حمایت ننموده و بتدریج مخالف نظام پهلوی شده و در تحول سیاسی به مخالفان پیوستند .
ادراک طبقه اجتماعی از طریق ابعاد چندگانه با میانجیگری تصورات قالبی مرتبط با طبقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
65 - 80
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعات اندکی قابل مشاهده بودن طبقه اجتماعی را از طریق نشانه های غیرکلامی و همچنین تصورات قالبی مرتبط با طبقه را بررسی کرده اند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین طبقه اجتماعی گزارش شده و ادراک شده از طریق تصاویر با میانجیگری تصورات قالبی مرتبط با طبقه شامل: جذابیت، صمیمیت، عاطفه، شایستگی، تسلط و بلوغ چهره است.
روش: پژوهش حاضر از مطالعات همبستگی و تحلیل مسیر بوده که از 110 دانشجویی تحصیلات تکمیلی در کتابخانه ملی ایران به صورت نمونه گیری در دسترس تصویربرداری شد. همچنین، افراد جایگاه طبقه اجتماعی خود را با مقیاس ذهنی طبقه اجتماعی و تحصیلات والدین مشخص کردند. سپس ادراک کنندگان دیگری، جایگاه طبقاتی تصاویر و تصورات قالبی مرتبط با طبقه را ارزیابی کردند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی و تحلیل مسیر تحلیل شد.
یافته ها: یافته های این تحقیق نشان داد که ظاهر صورت نشان دهنده ساختار زیربنایی طبقه اجتماعی است. همچنین نشان داد که ادراک کنندگانی که طبقه اجتماعی را طبقه بندی می کنند، از انواع برداشت های کلیشه ای برای قضاوت خود استفاده می کنند. ازجمله جذابیت، شایستگی، عاطفه و صمیمت و تمامی این متغیرها همبستگی مثبت و معناداری با طبقه اجتماعی بالاتر دارند. اما متغیرهای تسلط و بلوغ چهره همبستگی منفی با طبقه اجتماعی ادراک شده دارند و به عنوان متغیرهای معتبر در برداشت طبقه اجتماعی استفاده نمی شوند.
نتیجه گیری: به طورکلی، این پژوهش ساختار روشن تری از رابطه بین وضعیت طبقه اجتماعی و ظاهر چهره ارائه می دهد و به درک این موضوع کمک می کند که چگونه اولین برداشت از جایگاه طبقه اجتماعی ممکن است نه تنها بر تعاملات روزانه ما تأثیر می گذارد، بلکه نتایج بلندمدتی در زندگی ما دارد.
مطالعه علل گرایش ایرانیان به فرهنگ حجاب فراتحلیل در بازه زمانی 1399-1391(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف اصلی از انجام این تحقیق، مطالعه علل گرایش ایرانیان به فرهنگ حجاب به روش فراتحلیل بود. روش: روش پژوهش از نوع کملی فراتحلیل( cma2 ) و ابزار آن، پرسشنامه معکوس(نتایج تحقیقات گذشته و غیر مزاحم) بود. حجم جامعه پژوهش، 28 مورد بود که به روش تعمدی- غیر احتمالی، 23 سند(به دلیل پیمایشی بودن) در بازه زمانی 1391-1399 انتخاب شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بیشتر تحقیقات(26 درصد) در بازه زمانی سال 1391 انجام شده اند. بیشترین مطالعه(13 درصد) در شهر همدان انجام شده است. دانشجویان دختر، بالاترین(30.4) و کاربران و جوانان کمترین درصد(4.3) را در جامعه پژوهش تشکیل می دهند. 60.8 درصد تحقیقات به روش تصادفی انجام شده اند. بیشتر تحقیقات(47.8 درصد) به مناطق در حال توسعه اختصاص دارند. بالاترین حجم نمونه(60.8 درصد) بین 200 تا 500 نفر است. 56 درصد از ایرانیان، گرایش بالاتری به رعایت حجاب، 32 درصد متوسط و 22 درصد گرایش کمتری نسبت به این مسئله دارند. در نهایت، اندازه اثر r نشان می دهد که عوامل اجتماعی(0.157)، فرهنگی(0.200)، روانی(0.140) و اقتصادی(0.380)، در تبیین گرایش به حجاب مؤثر بوده و در کل، 24 درصد از تغییرات فرهنگ حجاب را تبیین کرده اند. نتیجه گیری: حجاب به مثابه یک الگوی فرهنگی در ایران، با وجود نوسازی اجتماعی در بازه زمانی 1399-1391، مقبول شهروندان بوده است و در این تمایل و پذیرش، 1. عوامل فرهنگی(باورهای دینی، میزان باور به الزام حجاب، سرمایه فرهنگی، ارزشی شدن حجاب، آموزش اجتماعی، سطح تحصیلات، فرهنگ ازدواج آسان، الگوی پوشش خانوادگی، سبک فراغتی، سبک زندگی)، 2. عوامل روانی(عزّت نفس اجتماعی، میزان آگاهی از حجاب، سلامت معنوی، تصور از بدن)، 3. عوامل اقتصادی(رفتار متظاهرانه، کسب پایگاه اجتماعی- اقتصادی و طبقه اجتماعی) و 4. عوامل اجتماعی(جامعه پذیری حجاب، تأیید اجتماعی، الگوپذیری از دوستان، رسانه های خارجی، استفاده از اینترنت، اعتماد رسانه ای، اعتماد اجتماعی، استفاده از ماهواره)، تأثیرگذار بوده اند.
تبیین نقش طبقه اجتماعی سَفِلَه در انحطاط تمدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۴
51 - 74
حوزههای تخصصی:
نقش طبقات مختلف اجتماع در فرازوفرود تمدنی امری پوشیده نیست، از این رو تعیین نقش طبقات مختلف در این امور، مهم می نماید. این نوشتار بر آن است با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی نقش طبقه اجتماعی سفله در انحطاط تمدنی از منظر روایات اسلامی بپردازد. سفله گری نوعی سبک زندگی است که از بی توجهی به معارف دینی شروع و تا انحرافات اخلاقی و سقوط هویتی امتداد پیدا می نماید. یافته ها حاکی از آن است که سفله اگر موفق به قرار گرفتن در جمع نخبگانی جامعه گردد انحطاط تمدنی را از راس هرم اجتماعی فراهم می آورد و اگر موفق به این مهم نگردد در سطح عوام به طبقه اجتماعی اوباش تبدیل خواهد شد و انحطاط تمدنی را از پایین هرم فراهم می نماید. علاوه بر این اتحاد این دو دسته در جوامع تمدنی می تواند انحطاط تمدنی را از طریق نابودی نظام سیاسی و نظام اخلاقی فراهم آورند.