مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
مولانا
حوزه های تخصصی:
جایگاه و اهمیت مثنوی در بیان موضوعات عرفانی و اقبال مخاطبان به آن موجب شد شرح نویسی بر این منظومه ی مهم آغاز شود و اندک اندک به عنوان جریانی ادبی- عرفانی در زمانها و مناطق گوناگون رواج یابد. شروح مثنوی هر یک با رویکرد و ساختاری متفاوت برای شرح سروده های مولانا نگاشته شده اند. گرچه این شروح فواید ادبی و عرفانی ای دارند اما کاستیهای مهمی نیز در آنها به چشم می خورد. از جمله مهمترین این کاستیها بی توجهی شارحان به مشرب عرفانی مولاناست. مهمترین نکته در باب مشرب عرفانی مولانا آن است که وی از مشایخ سنت اول عرفانی به شمار می رود و بنابراین دیدگاههای وی با ابن عربی که از عرفای سنت دوم است بکلی تفاوت دارد. بر این اساس به کارگیری مبانی و موضوعات سنت دوم برای تبیین آراء و نظریات مولانا مقرون به صواب نمی نماید. این مقاله با روشی تازه شروح مثنوی را بررسی و تحلیل کرده و کوشیده است یافته هایی تازه در این باب به دست دهد. بر این اساس مهمترین شروح مثنوی از آغاز تا امروز از حیث توجه به مشرب عرفانی مولانا بررسی شده اند و آشکار گشته است که تقریبا همه ی شروح مرتکب این اشتباه شده اند و مشرب عرفانی مولانا را به سنت دوم عرفانی انتساب داده اند. البته این شروح در میزان و شیوه ی به کار بستن مبانی و موضوعات سنت دوم در شرح مثنوی مختلفند.
آیا مولانا اشعری است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی اشاعره
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی مولانا در قیاس با اصول اعتقادی اشاعره که ظاهراً مشترک می نمایند، بیان گردد و تفاوت عمیق بین آن دو به طور مختصر شرح داده شود. بدین منظور اقوال آنان خصوصاً در باب «حسن وقبح»، «جبر و اختیار»، «توحید افعالی و انکار علیّت»، «عینیت ذات با صفات» و «رؤیت حق تعالی» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به این مسئله پاسخ داده می شود: «آیا مولانا از نظر اعتقادات اشعری است؟» یا اینکه عرفان و علم کلام آنچنان فاصله ای دارند که قیاس آنها حاکی از ناآگاهی از هر دو جریان فکری است.
رابطه بین انسان و خدا از دید مولانا
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
111-132
حوزه های تخصصی:
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
بررسی حضور امر قدسی (شهودی) در غزلیات مولانا با تکیه بر نظریه های رودلف اُتو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک ذات خداوند و دریافت کیفیت صفات او، از مسائل پیچیده ای است که انسان با شعور و آگاه در همة دوران ها به آن اندیشیده و در جستجوی فهم آن برآمده است. این نکته در قرن های بسیار، هستة اصلی بحث های عارفان، فیلسوفان و متکلمان شرقی و غربی بوده است. آنان در آثار خود کوشیده اند تا از این راز سربه مهر پرده برگیرند که خدا چگونه وجودی است و از چه راهی با او ارتباط عمیقی می توان برقرار کرد. در میان عارفان شرقی، مولانا جلال الدین بلخی از بزرگ ترین کسانی است که در آثار خود خداوند را توصیف کرده است. او در آثار خود با استفاده از آموزه های قرآنی، دربارة خداوند و کیفیت ذات و صفات او، بسیار سخن گفته است. بخش درخور توجهی از اندیشه های او در غزل ها و در مثنوی، به گونة مستقیم و در قالب شخصیت های دیگر، دربارة تحلیل و توصیف خداوند است؛ درواقع خداوند هستة اصلی در اندیشه های کلیدی مولاناست. رودلف اُتو نیز از دین پژوهان غربی و یکی از بزرگ ترین پدیدارشناسان دین و پیشگامان روان شناسی دین است که در کتاب پرآوازة خود، مفهوم امر قدسی،با نگاهی پدیدارشناسانه به تفسیر «تجربة دینی» می پردازد و جنبه هایی از «پدیده های شهودی» و «تجربه های دینی» را با نام های ویژه ای مانند «نومینوس» یا «امر مینوی» برجسته می کند. اندیشه های رودلف اُتو، به ویژه دربارة امر قدسی، به برخی از اندیشه های مولانا دربارة شهود بسیار نزدیک است.
«خویش را سنّى نماید از ضلال» حقیقت سنّت و سنّت حقیقى در مثنوى مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکى از دلایل اصلى برخى علماى شیعه که مخالف مولانا و افکار و تعالیم او هستند این است که می گویند وى سنّى است. بر این ادّعا از اواسط دوره صفویّه تأکید شده و تاکنون به انحاى مختلف قوّت یافته است [i] و آن را مستمسکی برای رد و انکار تعالیم مولانا کرده اند. دلایل اصلی آنان یکی اشعاری است که مولانا در آن سنّی بودن را تمجید و از آن دفاع می کند؛ دیگری بعضی آراء مولاناست که به نظر این علماء شیعه حاکی از اعتقاد مولانا به اصول دینی اسلام برحسب اعتقادات اهل سنّت خصوصاً اشاعره است. در این مقاله پس از بررسی مفهوم سنّی بودن در تلقی عرفانی از آن، نخست به بررسی آن دسته ابیاتی که مولانا سنّی بودن را تعریف می کند، می پردازیم. پس از آن چند مسأله از مسائل مربوط به اصول دین را که مطابق آنها می توان نظر مولانا را تشخیص داد که آیا بر وفق مذهب اهل سنّت است یا نه بررسی می کنیم. [i]. از آخرین ردّیه هاى مثنوى رساله موجز آیت اللّه میرزا على اکبر مصلاّیى است که در سال 1304 قمرى به انتها رسیده و با عنوان نقدى بر مثنوى چاپ شده است ( نقدى بر مثنوى ، انتشارات انصاریان قم، 1375.) مقدّمه مفصّل چاپ این رساله مختصر را آیت اللّه سیّد جواد مدرّسى در حدود پانصد صفحه نوشته است. در این کتاب، هم مؤلّف و هم مقدّمه نویس تلاش بسیار کرده اند که با استشهاد به ابیاتى از مثنوى اثبات کنند مولانا سنّى مذهب است. نکته جالب توجّه این است که میرزا على اکبر مصلاّیى از شاگردان فقیه بزرگ آیت اللّه شیخ انصارى است که در زمان شاگردى در محضر احمد نراقى به توصیه استادش به در خانه درویشى رفت و از او خواست که به او یک دوره مثنوى بیاموزد (به نقل از اکبر ثبوت، در مقاله "مولانا در نگاه سه داناى شیعه" مندرج در عرفان ایران ، گردآوری سید مصطفی آزمایش، شماره 35 و 36، ص 24؛ همچنین نشریه کیهان اندیشه ، فروردین 1371، ص 7، به نقل از شیخ اسداللّه زنجانى).
درآمدی بر مطالعات مولانا و شمس پژوهی در کشورهای انگلیسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه بلند و رفیع مولانا و شمس در عرصه ادب و عرفان از گذشته های دور تا امروز در ایران و برخی کشورهای جهان به ویژه سرزمین های آلمان، انگلیس، فرانسه، آمریکا و ... گسترش و پیشرفت فراوان داشته است. وجود آثار و ترجمه های فراهم آمده در کارنامه شمس پژوهی و پژوهش در آثار و افکار مولانا و تهیّه و تدوین کتابشناسی ها در این خصوص، به ویژه شهرتی که شمس در دهه های اخیر پیدا کرده، این امر را ثابت می کند.از طرفی، از آنجایی که ابعاد شخصیتی و ارزش والای اندیشه و جهان بینی مولانا و شمس بسیار گسترده و دایره اطلاعات و منابع و مآخذ درباره آنان زیاد است، از این رو بهتر آن دیدم که فقط در حوزه زبان انگلیسی -آن هم در حدّ اختصار- بدین موضوع بپردازم و مقاله کوتاهی بنویسم تا ان شاءالله در فرصت های دیگر بدین مهّم پرداخته که تا حدودی حق مطلب ادا شود.
بررسی و تحلیل نقش سنایی و آثار او در اندیشه های شمس تبریزی در مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا یکی از درخشان ترین چهره هایی ست که همه ی پژوهش گران عرفان ایرانی، به اثرپذیری او از سنایی، اشاره کرده اند. با توجه به این که هیچ شخصیتی، به اندازه ی شمس تبریزی در زندگی روحی و روانی مولانا نقش نداشته، روشن شدن پیوندهای معنوی میان شمس و سنایی، به مطالعات شمس شناسی و مولاناشناسی، یاری می رساند. پرسش اصلی نویسنده در این گفتار، این است که حکیم سنایی چه اثری بر اندیشه های شمس داشته و نظر شمس در باره ی او چه بوده است؟ ما در این مقاله، در سه بخش، به رابطه ی شمس و سنایی پرداخته ایم. یکی آن جا که شمس به طور مستقیم از سنایی یاد کرده است؛ دیگر آن جا که شمس از سنایی نامی نبرده؛ اما به شعر و گفتار او استناد جسته و سوم، بررسی برخی از اختلاف نظرهای آن دو تن است به گونه ای که نه نامی از سنایی در میان است و نه سروده یا نقل قولی از او. روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر تحلیل محتوا و داده هایی ست که در آثار مربوط به سنایی، شمس و دیگر آثار، وجود دارد.
مأخذیابی و تحلیل تصرفات مولانا و شمس در ادبیات عاشقانه عصر اموی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
115-140
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، به بررسی نحوه بازتاب ادبیات عاشقانه عرب عصر اموی در آثار مولانا (مثنوی، مکتوبات، فیه ما فیه، مجالس سبعه، غزلیات شمس) و مقالات شمس تبریزی، مأخذیابی داستان ها و ابیات، و بررسی برخی از تصرفات هنری مولانا و شمس در اشعار و روایات اصلی پرداخته می شود. پرسش های این پژوهش این است که در آثار مولانا و شمس، چه نمودهایی (اعم از داستان و سروده) از ادبیات عاشقانه عصر اموی وجود دارد و این نمودها در این متون چه تغییراتی یافته اند. همچنین آیا این تغییرات، ناشی از تصرفات شخص مولانا و شمس اند یا برخاسته از منابعی هستند که از آن ها بهره جسته اند؟ چنانکه خواهیم دید، آثار شمس و مولانا دربردارنده ابیات شاعرانی از عصر اموی و نیز داستان هایی درباره زندگی آن هاست. تصرفات مولانا از گونه تغییراتی در شخصیت ها، قهرمان، زمان تاریخی داستان، نام سراینده و متن اشعار است. برخی از این تصرفات، ناشی از خلاقیت های فردی مولاناست و منشأ برخی نیز منابع پیش از مولاناست. تصرفات مولانا در متن اشعار نیز برخی آگاهانه و در برخی موارد ناآگاهانه و ناشی از نقل از حافظه است. در پژوهش حاضر، برخی از ابیات قیس بن مُلَوح عامری، عمر بن ابی ربیعه، عروه بن حزام، اَحوَص انصاری، ابن مَیاده، معاویه بن ابی سفیان (از دوره اموی)، حلاج، متنبی، ابوفراس حمدانی و انوری (از سده های بعد) در آثار مولانا و شمس مأخذیابی شده و پیشینه برخی از روایات، در متونی نظیر الأغانی، دیوان مجنون به روایت ابی بکر والبی، مصیبت نامه عطار، هزار حکایت صوفیان، فتوحات ابن عربی، رساله عینیه غزالی، تمهیدات و نامه های عین القضات نشان داده شده است.
مهلتی بایست تا خون شیر شد (زایش شمس تبریزی از خون حسین بن منصور حلاج در یک نسخه تعزیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
167-182
حوزه های تخصصی:
احتمالاً اصل و مبدأ تعزیه یا شبیه را باید در آیین های پیش از اسلام واکاوی کرد که پس از اسلام، با الهام از فاجعه کربلا به عنوان یک نمایش دینی نمود یافت و در دور تکاملی، اشخاص و قصه های دیگری نیز به آن افزوده شد. نسخه تعزیه/شبیه «حسین بن منصور حلاج» یکی از این دگردیسی های مضمونی تعزیه است که در آن، نطفه شمس تبریزی از خون کشته حسین بن منصور حلاج بسته می شود. شخصیت های اصلی این اثر، حسین بن منصور حلاج، شمس تبریزی، ملای روم (مولانا) و دختر و همسر وی هستند. این مقاله ضمن بررسی شخصیت و ساختار قصه پردازی و روایت در تعزیه/شبیه حلاج، به علل این دگردیسی مضمونی می پردازد. مطابق یافته ها، شمس در روایتی جدید و اسطوره ای، فرزند دختر مولانا و وجه دیگر شخصیت حلاج است و نویسنده بی نام این نسخه تعزیه که با زیست و اندیشه این سه عارف بزرگ (حلاج، شمس و مولانا) آشنا بوده، روایتی اسلامی-شیعی و اسطوره ای از آن ارایه داده است.
بررسی تطبیقی تأویلات آیه نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده آیه نور، از جمله آیاتی است که تمثیلی اعجاب انگیز درباره حقیقتی متعالی و ماورایی دارد. در این تمثیل زیبا، رموز و نهفتگی هایی موجود است که گاه لازم می آید با زبانی نمادپردازانه به بیان آن پرداخته شود. عرفان اسلامی در پرتو کتاب آسمانی قرآن، روایات و احادیث معصومان(علیهم السلام)، در مباحث هستی شناسی و توحید، سرشار از غنای فکری و ژرف اندیشی است که هر بار با دقت و تأمل در این معارف، افق های جدید و فضاهای گسترده تری، مکشوف و مفتوح می گردد. برخی از این مفاهیم، در نتیجه جذبه و الهام است و برخی جنبه استدلالی و توصیفی دارد که در ساحت آموزه های قرآنی و دینی حاصل می شود. چند واژه که در این آیه شریفه، محور اصلی موضوع است: نور، مشکات، مصباح، زجاجه، شجره، زیتونه، لاشرقیه و لاغربیه می باشد. دلالت های لفظی، استعاری و تمثیلی متعددی در واژگان مذکور، موجود است. این مقاله به منظور بحث و تحلیل تعابیر مطرح شده مربوط به آیه نور با تکیه بر آثار ابن عربی و مولانا، هم چنین تحلیل های صاحب نظران، نوشته شده است و سپس به توصیف و تحلیل پرداخته ایم.
استعاره شناختی عشق در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
114-87
حوزه های تخصصی:
«عشق» مهم ترین کلیدواژه تمام متون عرفانی، به ویژه در مکتب فکری مولاناست. از عشق نمی توان با بیانی صریح و مستقیم سخن گفت. از این رو، عرفا با ابزارهای گوناگون زبانی و مفهومی سعی در روشن ساختن منظور خود از این مقوله اساسی نموده اند. در مثنوی نیز عشق، عنصری کلیدی است که باید بدان اهتمام ویژه ای داشت. در این مقاله، استعاره هایی بررسی شده اند که با محوریت عشق در مثنوی مولانا بازتاب یافته اند. مبنای نظری و اساس تحقیق، همان نظریه استعاره مفهومی/ شناختی لیکاف و جانسون است که مطابق با آن، برخلاف رویکرد سنتی، استعاره تنها نقش زیبایی آفرینی ندارد، بلکه ابزاری شناختی برای پی بردن به جهان بینی و تفکر نویسنده است. در ابتدای مقاله، گزارشی از استعاره های مفهومی/ شناختی عشق در مثنوی مولانا آمده است و این استعاره ها بر پایه حوزه مبدأ و مقصد بررسی و تحلیل شده اند. هدف از این کار، مشخص کردن استعاره های کانونی و اصلی عشق در مثنوی و سرانجام، کشف دیدگاه مولانا درباره عشق بوده است. این استعاره ها از نظر مضمون و محتوا در چهار گروه اصلی قرار می گیرند: 1 گروهی که تصویری مثبت از عشق ارایه می دهند. 2 آن ها که صفات و ویژگی های منفی عشق را برجسته می کنند. 3 استعاره هایی که دوجانبه و دوپهلو هستند. 4 استعاره هایی هستند که از نظر مفهومی، خنثی هستند. تحلیل شناختی هر گروه/ شبکه از استعاره ها با توجه به استعاره های مرکزی آن ها ارایه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سوزندگی، مست کنندگی و ذی شعور بودن عشق، بیشتر از سایر جنبه های آن مد نظر مولانا بوده است و در نگاه وی، تمام اقتدار از آن معشوق است و عاشق دنباله رو، بیمار و نیازمند معشوق است.
جایگاه لولی در ادب فارسی باتکیه بر کلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای لولی (کولی یا لوری) در لغت نامه ها معانی مختلفی بیان شده است. حضور لولیان در ادبیات شفاهی و کتاب های اسطوره و تاریخ کهن و آثار معاصر، متفاوت است. در ادب فارسی این کلمه همراه با ملازماتش در کلیات شمس کاربرد برجسته ای دارد. پیش از مولانا، این واژه تنها در حد یک کلمه، بدون نماد و استعاره و رمز کاربرد داشت؛ اما مولانا لولی را هم رتبه رند حافظ و گاه بالاتر از آن قرار داد. در کلیات شمس، سرنا (ساز لولیان) همراه با رقص، موسیقی، بی خانمانی، کارهای خلاف عادت و دیگر ملازمات لولی (مانند نی در مثنوی ) بسیار معنا می آفریند. بازتاب این واژه در کلیات شمس از چند منظر درخور بررسی است؛ گاهی حضور لولی تنها در سطح نشانه است؛ در این هنگام بیشتر، جزیی از تشبیه به شمار می رود؛ گاهی نیز از نشانه و کلمه فراتر می رود و به صورت یک نماد پرمفهوم عرفانی جلوه گر می شود. نتیجه این پژوهش نشان می دهد لولی و ملازمات آن آن چنان که از نقش آن در غزل مولانا برمی آید برخلاف جایگاهش در متون پیش از مولانا، به یک نماد عرفانی تبدیل شده است؛ نمادی که ایستایی و گمنامی و بی نشانی این واژه را به پویایی و شهرت تبدیل می کند و بسیاری از مفاهیم عرفانی را در آن جای می دهد.
بررسی تطبیقی طرح واره های حجمی در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۶
5-34
حوزه های تخصصی:
طبق نظر لیکاف، انسان ها از طریق تجربه های مادی و روزمره خود، ساخت هایی مفهومی و بنیادینی را ایجاد می کنند که برای اندیشیدن در مورد امور انتزاعی به کار می روند. این ساخت ها همان طرح واره تصویری هستند که به سه دسته طرح واره حجمی، قدرتی و حرکتی تقسیم می شوند. طرح واره حجمی یکی از اصلی ترین طرح واره های تصویری است که در متون عرفانی کاربرد زیادی دارد. طبق این طرح واره، انسان ها با تجربه ای که از مکان های حجم دار دارند و با توجه به قرار گرفتن خود در مکان یا ظرف حجم دار، برای مفاهیم انتزاعی حجم قائل می شوند. هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه طرح واره های حجمی در مثنوی های عطار و مثنوی مولاناست که در قالب سه زیرشاخه عمده یعنی دل، تن، و دنیا انجام شده است. ابتدا ابیات مورد نظر استخراج و سپس دسته بندی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد با وجود انفسی بودن عرفان هر دو شاعر، عرفان مولانا نسبت به عطار انفسی تر است. از سوی دیگر، نگاه مولانا به تن/جسم و دنیا تلطیف شده نگاه عطار است؛ این امر، حاکی از آن است که نگاه عطار نسبت به مولانا بیشتر تحت تأثیر عرفان صوفیانه است.
رفتار مولانا با زبان و پدیده های غیرزبانی در مناقب العارفین افلاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
83 - 110
حوزه های تخصصی:
بخشی از هرمنوتیک صوفیه، شامل تأویل های صوفیه از امور غیر قدسی است. تأویل های امور غیرقدسی صوفیه را می توان به زبان و پدیده های غیرزبانی تقسیم بندی کرد. در این مقاله، این بخش از تأویل های مولانا که در مناقب العارفین گزارش شده، بررسی می شود. مولانا، همانند بیشتر عرفا، تأویل امور غیرقدسی را دستمایه وسعت بخشیدن به تجارب معنوی خویش قرار داده است. براساس آرای هرمنوتیکی گادامر، این تأویل ها از طریق فرایند گفت وگوی فهمنده با متن حاصل شده است. فهمنده در مواجهه با نمود، بنا بر شاکله های ذهنی و مفهوم پیشین در ذهن، در گفت وگو با نمود، تأویلی از آن بیان کرده که با پیش داوری ها و زیست جهانش انطباق دارد. در این قسم تأویل ها، هر نمود آفاقی تداعی کننده امری انفسی در ذهن عارف است؛ تداعی هایی که برمبنای تشابه، مجاورت و تضاد شکل می گیرد و در زبان عارف، به صورت های بلاغی ای نظیر واج آرایی، اسلوب الحکیم، تشبیه، تشخیص، رمز، مجاز و خلاف آمد نمایان می شود.
همانندی های دیالکتیکی مولانا و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۷)
191 - 214
حوزه های تخصصی:
برخی به شکلی گذرا به همانندی های دیالکتیکیِ هگل و مولانا پرداختهاند، امّا حاصل کارشان بیشتر ادبی است تا فلسفی؛ زیرا از هگل که به غموض در نوشتههایش حتّی در زبان آلمانی شهره است، آن گونه که باید اطّلاعی نداشتهاند. اوّلین اثری که به این موضوع پرداخته، متعلّق به بیش از هفتاد سال پیش است. از آن جا که اغلب آثار هگل، تاکنون هم در زبان فارسی ترجمه شایستهای ندارد، عذر پیشینیان پذیرفتهاست، امّا امروزه صاحب نظران، شروح راهگشایی بر فلسفه هگل نوشتهاند. با این حال پژوهشهای متأخّر هم نه به آثار هگل توجّه داشتهاند و نه به شروح معتبر. محورِ دیالکتیکِ هگل در این مقاله، کتاب «پدیدارشناسی روح» است، امّا به مناسبت، به آثار دیگر وی نیز مراجعه شده است. دیالکتیک بر سراسرِ فلسفه هگل، سیطره دارد و از میان آثارِ مولانا، در مثنوی به شکلی نظام مند تر دیده می شود. این مقاله برای نخستین بار نشان می دهد، مفاهیمی را که هگل به عنوانِ مثال برای سه گانه های دیالکتیکی(تز، آنتی تز و سنتز) آورده است، ابتدا در مثنوی با همان رویکرد آمده اند. از آن جا که بر اساس فلسفه هگل - چنان که در مقدمه آمده است- مثال آوردن برای سه گانه ها محدودیتی ندارد، یکسانی مثال ها نشانه چیست؟ همچنین این مقاله با یافتنِ تحسینِ هگل از مولانا و معرفی مترجمانی آلمانی که بسیاری از متونِ ادب فارسی و از جمله بخش هایی از آثار مولانا را به فرهنگ آلمان منتقل کرده اند، به این نتیجه می رسد که یقیناً هگل در دیالکتیک خود، متأثّر از مولاناست.
بررسی کارکرد شاعرانه ضمایر در «مثنوی معنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین متون عرفانی ادبیات فارسی، از منظر شاعرانگی نیز ارزش های بسیاری دارد. یکی از جنبه های شاعرانگی زبان در مثنوی، ضمایر و نقش آنها در زیبایی لفظی و معنایی این منظومة ارجمند است. در این مقاله بر اساس آرای فرمالیست های روسی درباره کارکرد شاعرانه زبان، ابتدا مفاهیم آشنایی زدایی و هنجارگریزی شرح داده شده و آنگاه به بررسی قاعده کاهی های معنایی، سبکی، نحوی و واژگانی و قاعده-افزایی ها در باب ضمایر موجود در شواهد شعری مثنوی معنوی و ارتباط آنها با اندیشه شاعر پرداخته شده است. نویسندگان در این پژوهش نشان داده اند که ضمایر در مثنوی معنوی، نقشی گسترده و مهم در شاعرانگی و خیال انگیزی اثر برعهده دارند و غیر از کارکردهای زیبایی شناختی، بار قابل توجهی از انتقال مفاهیم و معنای اثر را نیز بر دوش می کشند.
بازخوانی و تحلیل مفهوم سنخیت و جنسیت در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی دربردارنده اندیشه های متعالی و داستان های حکمت آمیز و اندیشمندانه است. اندیشمندان از دیرباز به این اثر توجه داشته و درباره آن پژوهش کرده اند؛. درنتیجه این اثر از چشم اندازهای مختلف شرح و بررسی شده است. بحث جنسیت و سنخیت یکی از مباحثی است که در اندیشه مولانا جایگاه خاصی دارد و در آثار او به ویژه در مثنوی بسیار نمود یافته است. جنسیت یا جاذبه جنسیت موضوعی است که مولانا همه هستی را جلوگاه آن می داند و از دیدگاه او در همه مظاهر آفرینش اعم از روابط انسانی، گرایش بشر به پیامبران و ادیان الهی و همچنین تمایل انسان ها به کفر، ایمان، بدی، خوبی، دوستی، دشمنی، عشق، نفرت ها جاری است. گفتنی است بحث جنسیت در آثار شاعران و نویسندگان دیگر، از متقدمان و متأخران مولانا، نیز مهم بوده است؛ اما کاربرد و جلوه های مختلف آن در مثنوی معنوی و دیگر آثار مولانا متنوع تر و بسیار است. ابتدا دیدگاه متصوفه در این زمینه بازنمایی و تبیین خواهد شد و سپس اندیشه های مولوی در این باره شناخته و دسته بندی می شود. بنابراین نگارندگان مثال هایی از بحث جنسیت در آثار برخی از نویسندگان پیش از مولانا را ذکر می کنند و سپس جنبه ها و جلوه های گوناگون این موضوع در مثنوی معنوی بررسی و تحلیل می شود.
عوامل هستی شناسانه زبان با مسئله فهم از دیدگاه مولانا بر اساس نظریه گئورگ گادامر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
زبان واسطه یا رسانه ای است که جهان به مدد آن خود را می گشاید، زبان فقط ابژه (ابزاری) در دست ما نیست، بلکه حافظ سنت و واسطه ای است که همراه با آن ما وجود داریم و خود را درک می کنیم. تأثیر زبان بر ما به گونه ای است که ما از تأثیر آن بر خود آگاه نیستیم. تفسیر ما از جهان، امری زبانی است. در واقع زبان نشانه واقعی محدودیت ماست. زبان همواره ما را احاطه کرده است؛ گادامر لحظه تکوین فهم را لحظه هم زبانی می نامد، لحظه ای که زبان مفسر با زبان اثر آمیخته و ممزوج شده و زبانی مشترک پدید می آید، از نظر گادامر در رویارویی با متن ما چنان محو معنا می شویم که نقش زبان را فراموش می کنیم. مولانا در مقام یک شاعر و عارف بلندپایه بیش از دیگران در باب زبان و کمّ و کیف فهم حاصل از آن سخن گفته است این امر تنها از آن رو نیست که او شاعر است بلکه از آن جهت است که وی در مقام یک عارف عاشق ناگزیر بوده است با سخنگویی و زبان آوری ، دریافت ها و تجارب خود را بیان کند. نتایج این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی و برپایه داده های کتابخانه ای و روش سند کاوی به دست آمده است نشان می دهد که مولانا همراستا با تئوری هرمنوتیکی فهم گئورگ گادامر زبان را امری نارسا در مسئله فهم می داند.
تحلیل تطبیقی دگردیسی عرفانی در داستان دقوقی و اندیشة ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان دقوقی در مثنوی مولوی مشتمل بر مباحث مختلف عرفانی، چندآوایی و مبهم است. از جمله موضوعات مبهم این داستان، «دگردیسی عرفانی» است که از مباحث مطرح در عرفان و وجه مشترک فکری بسیاری از عارفان اسلامی است که به اشکال و شیوه های گوناگون در آثار آن ها نمود یافته است. در داستان دقوقی نیز این دگردیسی از چند وجه قابل بررسی است. در پژوهش پیش رو، به روش استقرایی- تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای در پی تشریح وجوه این تحوّل عرفانی برآمده ایم و برای تبیین موضوع به صورت تطبیقی، دگردیسی های موجود در داستان مذکور را به صورت تطبیقی با اندیشه های ابن عربی و پیروان او ستجیده ایم. دستاورد پژوهش گویای این است که دگردیسی عرفانی در داستان دقوقی با اندیشه های نظری عرفان ابن عربی قابل تطبیق است و نظر به داستان دقوقی از این دریچه می تواند در تبیین آن مفید باشد و بیانگر میزان نزدیکی اندیشه های دو نامبرده است.
فرآیند فردیت در «حکایت مرد بغدادی» در مثنوی مولانا و «کیمیاگر» اثر پائولو کوئیلو
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
67 - 88
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های مطالعه و پژوهش در متون ادبی کلاسیک به کارگیری نظریات جدید در خوانش این متون است. ب ه این مطالعات که با استفاده از نظریات مطرح در علومی نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اسطوره شناسی و مردم شناسی انجام می شود، مطالعه بیرونی ادبیات می گویند. در این مقاله «حکایت مرد بغدادی» از دفتر ششم مثنوی و رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو به عنوان نمونه بازنویسی شده «حکایت مرد بغدادی» را با استفاده از نظریه فرآیند فردی ت در مکت ب روان شن اسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ (1961- 1875) تحلیل کرده ایم. یونگ یکی از نظریه پردازان نقد روانکاوی است. فرآیند فردیت از مهم ترین نظریه های وی در مکتب روان شناسی تحلیلی است. یونگ در نظریه خود توجه ویژه ای به ناخودآگاه جمعی دارد و کهن الگوهایی را در مکتب خود توصیف می کند. هدف نگارندگان این پژوهش خوانش حکایت مثنوی و رمان کیمیاگر براساس فرآیند فردیت با روش تحلیلی است. در پایان این خوانش توانستیم فرآیند فردیت و کهن الگوهای آن از جمله من، سایه، خود، نقاب، پیر دانا و آنیما را با عناصر آنها تطبیق دهیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که سفر قهرمان در هر دو داستان برای به دست آوردن گنجی نادر، کاملاً با سفر درونی فرد با هدف خویشتن یابی و رسیدن به وحدت و یکپارچگی لایه های روان مطابق است و هر دو قهرمان در مصر با عسس و راهزن (که نمادی از خود است) روبه رو می شوند و در نهایت در خانه و کلیسای دیار خود به گنج اصیل (که نمادی از خویشتنِ خویش است) دست می یابند.