مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
مولانا
حوزه های تخصصی:
مولانا، عارف بزرگ ایران در قرن هفتم هجری، پیش از حشر و نشر با بزرگ مردانی چون شمس تبریزی، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی، در میان مردم، هم چون پدرش، بهاءولد، از پایه و مقامی خاص برخوردار بوده، همواره در مجالس وعظ او شرکت میجسته و او را فرمان میبردند، لیکن پس از آشنایی با شمس دگرگون شد و پس از مرگ شمس هم روحیات مولانا به آن چه که در گذشته بوده بازنگشت، اما پس از آن صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی جای شمس را به نوعی پرکردند.
در این مقاله تأثیر و خدمت بزرگ حسام الدین چلبی به ادبیات فارسی و ایرانیان، محور اصلی بررسی است و از میان سخنان مولانا نکاتی مفید و قابل تأمل در این باب استخراج شده است.
حدیث مولانا و مثنویِ او در مجالس و سخنان عارفان هند
حوزه های تخصصی:
عارفان بزرگ هند، همواره با عارفان ایرانی ارتباط داشته اند. مهاجرت عارفان به سرزمین هند و ورود مسلمانان از خراسانِ قدیم به این سرزمین به گسترش این ارتباط ها مدد میکرد. همواره عارفانِ هند پیران و وابستگانی در خراسان داشته اند و این وابستگیها تا دیر زمان ادامه داشته است.
یکی از عارفان نام دار و سرشناس ایرانی، مولانا جلال الدین محمد بلخی است که در زمان خود، سلسلة معنوی و عرفانیش در هند ناشناخته ماند، با این وجود همواره مورد عنایت فقیران و عارفان هندی قرار گرفت و مثنوی و غزلیاتش در مجالس و سخنان عارفان هندی طنین انداز شد. عارفان همواره برای تصدیق و تأیید سخنانِ عرفانی خود و بویژه دربارة وحدت وجود از ابیاتِ مثنوی بهره میجستند؛ عارفانی هم چون بوعلیشاه قلندر، شیخ امان الله پانیپتی، شیخ حسن بدخشی و ....
در این پژوهش چگونگی تأثیرپذیری عارفانِ هندی از مولانا هم راه با شواهد و نمونه هایی بررسی میشود.
مولانا و قرآن و حدیث
حوزه های تخصصی:
عمق و گستردگی تفکر و اندیشه مولانا در پیوندی استوار با تسلط وی بر علوم قرآنی است. نگاهی به کثرت مفاهیم قرآنی در مثنوی نشان میدهد که مولانا موجبات رستگاری و نجات انسان را تنها در قلمرو وحی میجوید.
مولانا معانی و مضامین آیات قرآن را به گونه ای خلاّق در حکایات خود درج کرده و توجه به این حکایات، بیان گر روش های تأویل گرایانه مولانا در مثنوی است.
نفوذ و اثرگذاری مولانا بر متفکران جهان بویژه اندیش مندان شبه قاره
حوزه های تخصصی:
اندیشه های والا و تاب ناک مولانا از درخشان ترین تجلیات معنویت و روحانیت در مشرق زمین بشمار میرود و همین معنویت اصیل است که در جهان امروز که ماده پرستی از هر سویی بشریت را تهدید میکند، اهمیتی فوق العاده یافته است. در حقیقت، ذوق زایدالوصف و اندیشه های بلند و آسمانی و روح عمیق و عرفانی مولانا بزرگ ترین گنجینه و ارمغانی ارزنده بوده که امکان دارد ملتی به فرهنگ و ادب و تمدن جهان اهدا کرده باشد؛ تا آن جا که فروغ تاب ناک معنویت او از سرزمین های دور و نزدیک از افکار شاعر و متفکر بلندآوازة شبه قاره، یعنی علامه اقبال تا پروفسور نیکلسون مستشرق شهیر انگلستان و مصحح و شارح مثنوی مولانا در غرب همه را تحت تأثیر اندیشه های بلند و انسان ساز خود قرار داده است.
نگارنده در این مقاله کوشیده است تا گوشه ها و نمونه هایی از این تأثیرات شگرف مولانا را بر متفکران جهان، بویژه ادیبان و عارفان شبه قاره نشان دهد.
کیفیت شعری مولانا
حوزه های تخصصی:
جوهرة ناب شعری در سخن شاعران بزرگ امری است بدیهی که در کمال آن مسایل و تکنیکهای ادبی تأثیری فراوان دارد. شعر شاعرانی چون حافظ و سعدی از چنین جوهره ای ناب و والا برخوردار است و در مقایسه با شعر مولانا شاید بتوان گفت که شعر تر است. لیکن آن چه به شعر مولانا تشخص و والایی میبخشد عشق خاص و نوع بیان احساس مافیالضمیر مولاناست.
بطور کلی دو عامل اصلی موسیقی و عشق در القا نمودن احساسات پاک مولانا به خواننده، تأثیری شگرف دارد. در این نوشتار سعی شده است تا چگونگی کارکرد موسیقی و عوامل آن در شعر مولانا و بازتاب عشق خاصّ وی در این اشعار مورد بررسی قرار گیرد.
مولانا و مفهوم «من»
حوزه های تخصصی:
با غور در شعر مولانا به طور مشخص به دو نوع ""من""بر میخوریم: یک من دروغین که تنها تصویر و سایه ای از من حقیقی است ؛در برابر منی دیگرکه حقیقی است ومفهوم واقعی هستی انسان را تشکیل میدهد.
در این مقاله بر آنیم تا ویژگی های این دو نوع ""من""را برشماریم،شباهت ها و تفاوت های آن دو را باز یابیم و در نهایت چگونگی گذر از من کاذب به من حقیقی را نشان دهیم.در این رهگذر از روان شناسی نیز بهره برده ایم.چه،تجلی آن من دروغین بویژه در نوعی اختلال شخصیت به نام اختلال شخصیت خود شیفته دیده میشود. مولانا در برابر چنین روی کردی به جهان ایستادگی میکند و تمرکز اصلی خویش را بیش از هر موضوعی دیگر بر مبارزه با این حس خودبزرگ بینی سراب گونه مینهد. او به انسان برای نیازش به تمجید هشدار میدهد و از طریق نشان دادن ارزش واقعی انسان به او – از طریق عشق- حس حقارت بشر را که منجر به خودبزرگ بینی میشود از او میستاند. او عشق را در جهان بی ثبات عاطفی درمان دردها میخواند. از سوی دیگر او با رسیدن به حقیقت اصلی خویش ، در شوری از وجد و عاطفه، حالتی خداگونه میپذیرد که تفکیک آن از ادعایی حاکی از خودشیفتگی محض و تصویر دروغین آن، ضروری است و گاهی دشوار. او در اوج تجربیات وجدآسای خویش در سطح فرامن، قدرت، دانایی و حضور مطلق مییابد و آسیب ناپذیر و بی نظیر است. نشان دادن تفاوت این دو عرصه و دو گونه از حالات شخصیتی که ظاهری یک سان دارد و بیان حساسیت مولانا در نمودن این تفاوت مورد توجه این مقاله قرار گرفته است.
با ساز کنِ چنگِ شعرِ مثنوی (سیمای حسام الدین چلبی در مثنوی)
حوزه های تخصصی:
حسام الدین چلبی از مریدان و نزدیکان ویژه مولانا بوده، نقشی بارز در آفرینش مثنوی و جهت دهی و گسترش آن داشته است. تأثیر او بر حضرت خداوندگار بحدی بوده است که به خواهش او سرودن مثنوی را آغاز کرد و هرگاه حسام الدین حضور نداشت، مولانا رغبتی به سرودن نداشت. از آن جا که جاذبه های انسان های از خود رسته میتواند انگیزه بخش عارفان در بیان لطیفه های عشق الاهی باشد، مولانا در دوران مصاحبت با او از جاذبه های نرم و نوازش گر مریدش به آرامش و سرودن دست یافت. آرامشی که نتیجه اش مثنوی مولاناست. علاقه و عنایت مولانا به مریدش بدان حد است که شناخت مراد از مرید مشکل است. سخن از حسام الدین که به تعبیر مولانا «ضیاءالحق»، «حیات دل»، «صقال روح»، «سلطان الهدی» و «صورت گر و جان بخش مثنوی» است، در مثنوی جایگاهی ویژه دارد، تا جایی که مولانا هدف خود را از مثنوی، حسام الدین میداند، هرچند در جایی که لازم است ـ مقدمة دفتر دوم ـ او را با لطفی قهرآمیز مورد خطاب قرار میدهد، تا شرط آینگی بودن مردان خدا را فروگذار نکرده باشد.
این مقاله ابتدا به شرحی مختصر از زندگی حسام الدین میپردازد، سپس نقش حسام الدین در آفرینش مثنوی بیان میگردد و سرانجام چهرة معنوی حسام الدین و تأثیرات او بر مولانا از لابه لای ابیات مثنوی نمایانده میشود.
تبیینی از جبرگراییِ روان شناختی و اختیارگراییِ جامعه شناختی نزد مولانا
حوزه های تخصصی:
بزرگ ترین دشواری اختیار، تردید و اضطرابِ ماست، اما آفتِ بزرگِ جبر، بیمسؤولیتی است. مولانا با جمعِ اختیار و جبر، نظریه ای را بنیان مینهد که خود آن را جبّاری مینامد. معنیِ جبّاری نزد مولانا، پذیرش جبر است از منظرِ روان شناختی و قبول اختیار از نظرگاه جامعه شناختی؛ نزد خود بپذیر که هر آن چه رخ داده باید میبوده و بدین سان نه از خود متنفّر باش، نه از دیگری. لیکن هم مسؤولیتِ رفتارِخود را آگاهانه بپذیر و هم مسؤولیتِ دیگری را از او بخواه.
مولانا این رستخیز ناگهان
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الّدین محّمد بلخی، از بزرگ ترین متفکران و سخن سرایان قرن هفتم هجری قمری است که دو اثر ارزندة بی مانند او، مثنوی معنوی و غزلیّات شمس، از بزرگ ترین آثار جهان بشری بشمار میرود. هر چند پیرامون چندی و چونی این دو اثر چشم گیر تاکنون پژوهش ها کرده و سخن ها گفته و نوشته اند؛ باز، جای پژوهش های تازه در پهنة ساختار درون مایه های شگفت انگیر آن ها، هم چنان باقی است.
این گفتار برآمد پژوهشی است گذرا در پنهة اندیشه و تخیل وعاطفه و احساس مولانا و ساختار شعر و زبان سحر آفرین او که جهانی را با نبوغ خویش مسخر و شگفت زده کرده است.
زبان بدن از نگاه مولانا در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی ابیاتی از اشعار مولانا در مثنوی معنوی است که مربوط به حرکات و حالات و اشارات و نگاه مولانا به چگونگی انتقال پیام از طریق حرکات و اشارات است. بسیاری از ابیات که به ارتباط انسانی از طریق حرکات و اشارات ربط داشته در این مقاله دسته بندی شده است. علاوه بر آن، برای آنکه نگاه مولانا به زبان بدن را صرفاً به مثنوی محدود نکرده باشیم، از ابیاتی دیگر از اشعارش بهره برده ایم.
هم چنین، از اشعار شاعران دیگر که مربوط به موضوع است و یا قصص قرآن که مولانا به آن اشاره دارد، استفاده شده است. از آن جا که بخشی زیاد از ارتباط انسانی به زبان بدن اختصاص دارد و از سوی دیگر ارتباط نزدیک روان آدمی با حرکات و اشارات صادر شده از وی و نیمه آگاهانه بودن آن، زبانی صادقانه تر است، توجه مولانا به این بخش از ارتباط بررسی شده است.
از بررسیهای انجام شده و کنکاش در ابیات مربوط به موضوع در مثنوی، به اعتقاد و باور مولانا به زبان بدن دست یافته ایم و اینکه او زبان بدن را صادقانه تر از زبان کلامی (verbal communication) میداند.
«مثنوی» و «غزل» دو عرصه تجلی شعر فارسی و منزلت مولانا در این دو قلمرو
حوزه های تخصصی:
می دانیم که در شعر فارسی دری، 10 قالب شعری عرصه هنرنمایی سخن وران توانای پارسی گوی در بیش از هزار سال بوده است، اما هم از نظر حجم و کمیت و هم از حیث دل نشینی و کیفیت این قالب ها در یک ردیف نیست و چند قالب شعری، بیش از دیگر قالب ها ارزش شعر فارسی را نمایان ساخته است. از میان آن چند قالب «مثنوی» و «غزل» جای گاهی ویژه دارد.
مولانا در این دو عرصه شهرتی تمام یافت و با سرودن مثنوی و غزلیات شمس بدین دو قالب شعری، اعتباری خاص بخشید.
بررسی کارنامة مثنوی پژوهی در ایران
حوزه های تخصصی:
از میان آثار مولانا، کتاب گران سنگ مثنوی از دیرباز در بسیاری از کشورها بویژه در ایران، ترکیه و شبه قارة هند، مورد توجه گروه های مختلف قرار گرفته و آثاری فراوان در پیوند با آن بوجود آمده است؛ اما دربارة این آثار بوجود آمده، تاکنون گزارشی مدون و بایسته ارائه نشده است.
بدست دادن گزارش هایی علمی و آماری از چگونگی سیر مثنوی پژوهی در کشورهای مختلف، از یکسو پایگاه مولانا و مثنوی را در آن دیار روشن تر میکند و از سویی اهمیت فرهنگ و زبان فارسی را بیش از پیش بیان نشان میدهد و از سویی نیز راه دیگر پژوهش گران حوزة مولانا پژوهی را هموارتر میکند. بر همین اساس، در این مقاله سعی شده است کارنامة مثنویپژوهی در ایران، به دو دورة زمانی تقسیم شود و در حدّ توان همة آثاری که از گذشته تا سال 1383 خورشیدی دربارة مثنوی به صورت های تألیف، تصحیح و ترجمه چاپ گردیده است، بررسی، موضوع بندی و طرح شود.
بنابراین مقالة حاضر محصول پژوهشی است که در آن 114 عنوان کتاب، در 210 جلد و 98210 صفحه نقد و بررسی شده است. از این 114 عنوان کتاب، 86 مورد در 139 جلد و 63732 صفحه بصورت تألیف و 16 مورد در 34 جلد و 17039 صفحه بصورت تصحیح و 12 مورد نیز در 37 جلد و 17439 صفحه بصورت ترجمه بوده است.
زمان عرفانی از خلال اشعار مولانا و حافظ (اصل مقاله به زبان فرانسوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان یکی از واقعیت های زندگی انسان و بعدی از ابعاد وجودی اوست. زمان قدرت خویش را با سوق دادن انسان به سوی مرگ و نیستی به اثبات می رساند؛ به همین دلیل دارای جایگاهی ویژه در تخیل بشر است.
عرفا با آگاهی کامل از فانی بودن انسان و جهان مادی، و به عبارت دیگر، با آگاهی کامل از قدرت بی چون و چرای زمان، تنها راه غلبه بر گذر آن و تبدیل انسان فانی به انسان جاوید را در عرفان یافته و در آثار خود به شرح زمان عرفانی پرداخته اند.
هدف این مقاله تعریف زمان عرفانی از منظر شعرای عارف ایرانی، مولانا جلال الدین رومی و حافظ شیرازی، و بررسی ویژگی های آن از خلال آثار شعری این شاعران است. در این راه از متدهای نقد تخیل و نقد موضوعی گاستون باشلار، ژرژ پوله، ژیلبر دوران و ژان پیر ریشار بهره خواهیم برد.
«مثنوی»، دریای فضایل تربیتی و تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مثنوی» مولانا اثری عرفانی است که در آن حال و ذوق و عشق و آشفتگی، در قالب تعلیم بیان شده است. در این اثر علاوه بر مفاهیم و معانی اسلامی- عرفانی، مطالبی ذکر شده که راه رسیدن به مقام عالی انسانی و طریق خلیفه اللهی او را نشان می دهد که از مهم ترین آنها، متخلق گشتن به اخلاق نیکوست. هدف مولانا، تعلیم برای رسیدن به کمال نفس است. اندیشه های تعلیمی مولانا، به تصوف او رنگ خاصی بخشیده و او را هم عارف و هم حکیم و هم فقیه معرفی کرده است. مولانا با تعالیم اخلاقی خود به سالکان می آموزد که آزادگی و رهایی از هوای نفس از مهم ترین نکته های عرفانی و اخلاقی است. مولانا اخلاق و عرفان را دو مقولة مرتبط به هم می داند و معتقد است تا سالک متخلّق به اخلاق الله نگردد، نمی تواند مراتب سیر و سلوک را طی کند و عارف راستین تا از رذیلت ها صافی نشود، به مرتبة کمال نمی رسد. در این مقاله با تکیه بر تحلیل ابیات «مثنوی» و روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی این مهم پرداخته میشود. با این هدف که اصالت تعلیم را، که رویکرد اصلی مولوی در «مثنوی» است، یادآور شویم.
مولانا و حافظ؛ دو همدل یا دو همزبان؟
حوزه های تخصصی:
در این نوشته کوشیده ام پاسخی برای این سؤال پیدا کنم که: آیا در شعر حافظ هیچ نشانه ای دال بر اثرپذیری حافظ از شعر مولانا هست یا نه؟ در انجام این کار، خود را به دو دلیل ناگزیر از تفکیک حساب محتوای شعر این دو شاعر از حسابِ صورت آن یافته ام: یکی به دلیل سرشتِ تغییرگریز و ایستای معانی و مضامین در هر فرهنگ سنتی از جمله در فرهنگ ایران؛ و دیگری به دلیل ضرورت بهره گیری از دو پایگاه نظری متفاوت (یعنی نظریه بینامتنیت و نظریه استعاره و مجازِ مرسل)، به ترتیب، برای تحلیل محتوای شعر و تحلیل صورت آن. حاصل کوشش من این بوده است که، به لحاظ محتوی، تنها می توان نشان داد که میان این دو شاعر نوعی همدلیِ معطوف به هم فرهنگی وجود دارد و، به لحاظ صورت، شعرِ این دو هیچ شباهتی با یکدیگر ندارد؛ چه، اولاً شعر مولانا شعری صورت شکن است؛ حال آن که شعر حافظ شعری است سخت صورتگرا؛ ثانیاً شعر مولانا شعر سلوک در راستای محور همنشینی است؛ حال آن که شعر حافظ شعر عروج در راستای محور جانشینی است؛ و ثالثاً حافظ، به شهادت شعر او، از مولانا بیش از آن مضمون و صورت در جهت بهینه سازی وام نگرفته که از شاعران دیگر مضمون و صورت وام گرفته است.
«گناه مقام توبه؛ تحلیل مقام توبه از حسنه تا سیئه، در داستان «پیر چنگی» از مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولانا را «قرآن عجم» نامیده اند. این اثر ارزشمند و متعالی سرشار از اندیشه ها، تعالیم و معارف عرفانی است. موضوعات مهم عرفان و تصوف مانند توکل، رضا، تسلیم، زهد، محبت، صبر، توبه، فنا و بقا و مانند آن را می توان در آن بررسی و تحلیل کرد. مولوی بسیاری از موضوعات مهم عرفانی را که در متون متصوفه نیز به آن ها پرداخته شده، در قالب داستان، به شکلی عملی و با شور و حرارتی ویژه بیان کرده و از این طریق آن ها را جذاب تر و تأثیرگذارتر ساخته است. این شیوه مخاطبان بسیاری را مجذوب خود ساخته است. یکی از این موضوعات عرفانی توبه است که به خصوص در داستان «پیر چنگی» قابل بررسی است. در میان عرفا و متصوفه دیدگاه های مختلفی درباب توبه هست. نگاه مولانا به توبه، ابتدا متناقض و دوگانه به نظر می رسد. مولانا در این داستان به تبیین توبه از بدایت بیداری دل تا نهایت استغراق و فنا پرداخته است. از دیگر عناصر مهم قابل بررسی در این داستان، خواب و رؤیا است. خواب و رؤیا در این داستان رسانة ارتباط با عالم معناست. مولانا در این داستان با کسانی موافق و همرأی است که معتقدند در عالی ترین درجات توبه، هشیاری تائبْ گناه است و او باید از هستی خود دست بکشد و از توبه نیز توبه کند.
انسان، شیطان و خدای میلتون و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر پژوهشی است تحلیلی- انتقادی درباره جایگاه انسان و عجین شدن او با مسائل دینی و موضوع نافرمانی و عصیان. علاوه بر این، مباحثی مانند: پاداش، عقوبت، رستگاری و نجات نوع بشر در دو اثر بزرگ ادب جهان «مثنوی» مولانا و «بهشت گمشده» میلتون مورد بحث و تأمل تطبیقی قرار گرفته است. اشعار و اندیشه های مولانا در ایران و جهان قبول خاص و عام یافته است. مولوی یکی از چند شاعر برتر زبان فارسی و جهان به شمار میآید؛ عموماً میلتون را نیز بزرگترین شاعر انگلیسی، پس از شکسپیر میدانند و «بهشت گمشده» وی را بزرگترین منظومه داستانی انگلیسی. این اثر از بزرگترین حماسههای الهی- انسانی است که به زبانهای جدید سروده شده و مقایسه این دو اثر حتی در یک زمینه مقایسه سخن و اندیشه دو ملت و دو فرهنگ کهن و ریشهدار است. نگارنده در این مقال میکوشد تا با بررسی وجوه مشترک و متضاد اشعار این دو شاعر بزرگ در موضوع انسان، خدا، شیطان و جهان و تحلیل هر یک، به مقایسهای تحلیلی و انتقادی در این راستا دست یابد.
مولانا و سعدی
حوزه های تخصصی:
نویسنده کوشیده است تا ضمن بررسی اشتهار سعدی در دوران حیاتش با تکیه بر منابعی چون «سفرنامة ابن بطوطه» و ادعای سعدی مبنی بر «قصب الجیب حدیثش را هم چون شکر می خورند و رقعه منشآتش را چون کاغذ زر می برند» به تبیین جایگاه سعدی در نزد مولانا و جایگاه مولانا در نزد سعدی بپردازد. او با تکیه بر کتاب «مناقب» سپهسالار و نیز تطبیق برخی از اشعار سعدی و مولانا و قرابت هم اندیشی آنان به آشنایی و بهره مندی آنان از آثار یکدیگر می پردازد.
ردّپای عرفان و تصوف در تمثیل دو مار ادبیات مانوی و ادبیات کلاسیک ایرانی1(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل عرفانی چون حماسه ای است روحانی که از عشق ورزی به معشوق ازلی حکایت می کند و حکایات صوفیه در قالب حکایات و تمثیل ها، بخش مهمی از ادبیات عرفانی را تشکیل می دهند. این حکایات با اهداف گوناگونی در کتب صوفیه به کار گرفته می شوند که عمده ترین آنها تعلیم و ترغیب صوفیه در سیر و سلوک است. مجموعه ای از این حکایات تمثیلی به ادبیات مانوی، به ویژه تمثیل های عرفانی این متون، بازمی گردد. با وجود اینکه هیچ متن کاملی از این گنجینه ادبیِ بسیار غنی، باقی نمانده است، حکایت «دو مار سنگین بار و سبک بار» یکی از حکایات تمثیلی عرفانی به جا مانده از مجموعه دست نوشته های سغدی مانوی است. از سوی دیگر ادبیات کلاسیک ایرانی، به ویژه سبک عرفانی آن با ظهور گویندگان عارفی همچون مولانا، عطار، حافظ و ده ها شاعر و عارف دیگر، رنگ جدیدتری به خود گرفت. این مقاله کوشیده است به ارتباط و مقایسه میان این تمثیل عرفانی در ادبیات مانوی و ادبیات کلاسیک ایرانی بپردازد.
رابطة شناخت و بینش با عین و ذهن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به رابطة مقوله های شناخت و بینش با عین و ذهن در مثنوی پرداخته شده است. انگیزة انتخاب این موضوع تشکیک مولانا در تطابق عین و ذهن است و این خود یکی از اشتراکات او با فیلسوفان است؛ به همین دلیل، در بخشی از مقاله دیدگاه برخی از فیلسوفان درباره توانایی انسان در شناخت حقیقت به اختصار بررسی شده است. از دید مولانا امکان شناخت حقیقت به وسیله چشم حس، غیر ممکن است. او عوامل گوناگونی را بر بینش و شناخت انسان مؤثر می داند؛ عواملی چون تقدیر، نفس و انواع تمایلات درونی، شیطان، تغییر ناشی از زمان، تقلید و...؛ اما از تأثیر ذهنیات بیش از دیگر موارد سخن گفته است. پرداختن به عوامل مخلّ دید در مثنوی لزوماً برای رسیدن به تطابق میان عین و ذهن نیست، بلکه برای رسیدن به بینشی از گونه ای دیگر است؛ بینشی که خود طریقی بکر و فراتر از دریافت عقلی است که تنها معتقدان آن را درک می کنند. در این بینش فرد باید بتواند به مقام آخِر بینی برسد و هستی حقیقی را در ورای جهان نمودها مشاهده کند.