مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
مولانا
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
305-332
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدین بلخی به واسطه فعالیت های مولوی پژوهان و محققان در سراسر دنیا چهره ای شناخته شده است. تأثیرپذیری از اشعار مولانا در عرصه های هنری، همچون فیلم سازی و برگزاری کنسرت های موسیقی و یا ترجمه آثار او و الهام گیری از آن ها در خلق آثار متفاوت بوده است. دسته ای از محققان مغرب زمین، فراتر از ترجمه، نگاهی هرچند مختصر به زندگانی مولوی و اندیشه هایش داشته اند که آنه ماری شیمل و ویلیام چیتیک منتخب از این دسته اند. در این پژوهش سعی شده تا با طبقه بندی ساختاری و موضوعی آرای مستشرقان مذکور و بیان دیدگاه و روش کار آنان، شمایی کلی از مولانا از دید پژوهشگران غربی ارائه داده و بستری برای مقابله چهره مولانا از منظر شرقی و غربی فراهم سازیم. در حوزه ساختاری مباحثی چون عربی سرایی، بهره گیری از زبان های دیگر، انسجام و پیوستگی، بلاغت، داستان سرایی، عروض و موسیقی زبان و نمادشناسی مورد توجه قرار گرفته و در حوزه موضوع نیز توجه به مباحث هستی شناختی و الهیات مولوی، آدمی و احوالات او در مثنوی ، عبادات، تأثیرپذیری مولوی از ابن عربی و شاعران دیگر، سماع و مثنوی مدنظر این محققان بوده است. تحلیل توصیفی، قرائت نزدیک با متن، توجه به مفاهیم کلیدی و تحلیل چهره مولانا از جنبه تاریخی نیز، از جمله شیوه هایی است که آنان در بررسی های خود اتخاذ کرده اند. آنچه از تحلیل و بررسی آرای مولوی پژوهان مذکور به دست آمد، توجه بیشتر آنان به جنبه های موضوعی تا ساختاری، تمرکز بر متن آثار مولانا برای تحلیل شخصیت او و تشابه موضوعات مورد بررسی در آثار آنان و تفاوت اندک دیدگاه ها در توضیح برخی مفاهیم و اصطلاحات است.
نقد و تحلیل کتاب مولانا و چند داستان مثنوی با تکیه بر سنت عرفانی طریقه مولویه(مقاله علمی وزارت علوم)
در مورد شعر و اندیشه مولانا جلال الدّین کتب متعددی نوشته شده و اهل ادب و محققان عرفان اسلامی از نظرگاه های مختلف آثارش را بررسیده اند. یکی از کتبی که در این زمینه تألیف شده، کتاب «مولانا و چند داستان مثنوی» است به خامه سیروس شمیسا. جستار حاضر به نقد و تحلیل کتاب «مولانا و چند داستان مثنوی» بر اساس سنت عرفانی مکتب مولانا می پردازد؛ نگارندگان در بخشهایی با عنوان، «مباحث مرتبط با شرح احوال و زندگی بزرگان طریقه مولویه»، «مباحث مرتبط با مضامین عرفانی»، «مباحث مرتبط با مضامین کلامی»، «مباحث مرتبط با تأویل و تمثیل و حکایتها» و «مباحث مرتبط با اندیشه مولانا و تفکر انسان معاصر» به تحلیل و واکاوی این کتاب می پردازند و فراخور موضوعات مختلف از نظریات دیگر مولوی پژوهان نیز در تبیین مسائل بهره می گیرند. این کتاب با دیدی بدیع نگارش شده و با بهره گیری از نظامهای کنونی علوم انسانی دریچه های بسیاری را در مسیر مولاناپژوهی گشوده است، لیکن با وجود مزایای فراوان این مجموعه، برخی از مسائلی که مؤلف کتاب ذکر کرده، با منابع اصلی حوزه مولوی پژوهی، سنت عرفانی مکتب مولویه و نظرات دیگر مولوی پژوهان معارض است.
مصداق هایی از مفهوم گروتسک در حکایت های مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۹)
65 - 78
حوزه های تخصصی:
وسعت اندیشه مولانا اقیانوس بی کرانی است که روندگان بحر حقیقت را قادر می سازد تا به هر کرانه آن لنگر اندازند و فراخور اندیشه و توان خویش مروارید معانی عرفانی را صید کنند. اندیشه ای که برانگیزاننده حسی از سقوط بشریت است. سقوطی که مقدمه صعودی آگاهانه و هشیارانه به تعالی و خودشناسی است. او با طنزی زیرکانه و کاربرد تضاد و تناقض، اغراق، آمیختگی عناصر انسانی و حیوانی، بیان واقع گرایانه عناصر خیالی، ادبیات پورنو و رکیک و احضار ابعاد شیطانی، داستان سقوط انسان و ناتوانی او در شناخت حقیقت را بیان می کند و با برافکندن نقاب گنهکاری چهره حقیقی خداپرستی را نشان می دهد. این شیوه بیان به گروتسک شهرت دارد؛ شیوه ای که ماهیتی غمبار و مشمئزکننده دارد، در عین حال خنده را در مخاطب برمی انگیزد، خنده ای خالی از شوق و شادی که ابزاری برای نشان دادن ضعف ها، کمبودها، دردها و بی عدالتی هاست و با برانگیختن احساساتی متضاد، پاسخ مغشوش و دوگانه مخاطب را موجب می گردد و او را به تعمق و تفکر وامی دارد. در این مقاله نویسنده پس از تعریف گروتسک و ویژگی های آن، به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی مصداق هایی از این گونه در اندیشه و افکار مولانا پرداخته و به این نتیجه رسیده است که حضور عناصر گروتسک در حکایت های مولانا انکارناپذیر است. او بامحور قرار دادن شخصیت و موقعیتو تقابل آنها و بهره گیری از کارکردهای متعدد گروتسکی، مفاهیم عرفانی ژرف و عمیقی را بیان می کند که به عشق حقیقی و تکامل انسان منتهی می شود.
بازتاب قصه حضرت یونس (ع) در آثار مولانا و تشابه آن با منابع عرفانی پیشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه های پیامبران همواره بستری ملموس و قابل فهم برای مخاطب بوده که عارفان برای بیان اندیشه های خود از زمینه تمثیلی آن بهره برده اند. مولانا جلال الدین (د.672ق) از جمله عارفانی است که قصه را ابزاری برای ارائه معنا قرار داده و از قصه های پیامبران سود جسته است. زندگی یونس (ع)، عناصر ویژه ای را در اختیار مولانا نهاده که بستری مناسب برای بیان اندیشه های اوست. او به دنبال روایت خطی قصه یونس (ع) نیست و به مقتضای سخن و مخاطب، جزئی از قصه را برمی گزیند. این نوع گزینش، نگاه نوین مولانا به قصه و به کارگیری آن برای روشن داشت اندیشه اش است. پژوهش حاضر کاوشی برای بررسی دیدگاه متون عرفانی پیش از مولانا درباره یونس (ع)، روایت مولانا از قصه و میزان شباهت آن ها است که از روش توصیفی تحلیلی بهره می برد. پس از بحث و بررسی این موارد، به این نتیجه می رسیم که مولانا با وجود برداشت هایی از آثار پیشینیان، در نهایت، تأویل ها و دیدگاه های خود را ارائه کرده و در بخش هایی، مؤلفه های معنایی هنری جدیدی آفریده است.
خطاها و محدودیت های شناختیِ انسان به روایتِ مولانا با نگاهی به سنت های معرفت شناسی در فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳ (پیاپی ۸۸)
۷-۳۶
حوزه های تخصصی:
مسئله شناخت در زندگی انسان موضوعی دیرینه و محوری است که از سرآغاز تفکر بشر درباره هستی به میان آمده است. مجموعه اندیشه های مطرح شده در این زمینه دانش معرفت شناسی را پدید آورده است. در میراث عرفانی مولانا نکات بدیع و عمیقی درباره مقوله شناخت به دست می آید و بخش مهمی از آرای او به بحث خطاها و محدودیت های شناختی انسان مربوط است. این بحث در سنت فلسفی غرب نیز از جهات گوناگون طرح شده و پاسخ ها و تبیین هایی یافته است. در این پژوهش کوشش شده، با روش تحلیلی توصیفی و با رویکردی تطبیقی، ابعاد چندگانه موضوع خطاها و محدودیت های شناختی انسان نزد مولانا بررسی شود و برای رسیدن به مقصود نگاهی نیز به سیر موضوع در سنت فلسفی غرب شده است. از این رهگذر، به مقولاتی همچون عقل، تجربه، توهم، تصور و بود و نمود جهان پرداخته شده و پس از روایت سیر تکاملی موضوع در فلسفه غرب، اشارات مولانا در این زمینه نقل و بررسی شده است. درنهایت، نشان داده شده که چگونه مولانا نیز سویه های چندگانه خطاها و محدودیت های شناخت را کاوش و بیان کرده و آرای او چه شباهت هایی با سنت فلسفی غرب دارد. همچنین، تفاوت ها و شباهت های نگرش فیلسوفان و عارفان در چیستی و چگونگی امر شناخت نیز بررسی شده است. میان فیلسوفان و عارفان درباره موضوع شناخت شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. مهم ترین تفاوت ها را می توان به نقش محوری عقل نزد فیلسوفان و بی اعتباری آن در مقابل بعضی ابعاد دیگر شناخت نزد عارفان نسبت داد. ازسوی دیگر، تمثیل سایه ها در فلسفه افلاطون و مسئله بود و نمود و نقش تصور در مواجهه با جهان در دیدگاه فیلسوفان ایده آلیست قرن هجدهم، شباهت زیادی با مبانی شناخت شناسی در آرای مولانا دارد. در بیان شبا هت ها، درمی یابیم که بخشی از دیدگاه مولانا در توصیف جایگاه عقل و محدودیت های شناختی انسان، به آرای عقل گرایان معرفتی قرن هفدهم شباهت دارد، و در زمینه جایگاه ویژه تجربه در شناخت و کاستی های آن، به آرای تجربه گرایان قرن هجدهم پهلو می زند.
حضور زن به صورت آنیما در ابیات مولوی
منبع:
زن و فرهنگ سال هفتم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۷
73-87
حوزه های تخصصی:
مولوی شاعر و عارف فرزانه در قرن هفتم در ادب ایران زمین است، که شاهکار ادبی آن، مثنوی را قرآن عجم نامیده اند، و کلیات شمس که تجلی روح مولاناست. مولانا در بخش هایی از این کتاب ها، به جلوه گری سیمای زن، از حلال حکایت های مختلف پرداخته است. در بین تمام شخصیت ها و زنانی که در مثنوی یا دیوان تأثیر دارند، آنیما، روان زنانه روح مرد، یکی از اصل های مهم اندیشه اوست. آنیما، در غزل های مولوی، ویژگی هایی مثل تسخیرکنندگی و فریبندگی، سرچشمه زندگی بودن، تقدس و میانجی گری بین خود آگاه و ناخود آگاه دارد، و با نمادهای پرندگانی چون طوطی و سیمرغ، و دیگر رموز همچون پری، آهو، هما، آب و باد و واژگانی مثل صنم وبت نمودار شده است. آنیما دو جنبه مثبت و منفی دارد، که البته جنبه منفی آن چندان در اشعار مولانا حضور ندارد.
تبیین نابرخورداری های معنوی (بر گرفته از آموزه های تربیت عرفانی اسلامی) در تربیت و مواجهه با نیازمتربی از دیدگاه مولانا در راستای تحقق حیات طیبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تبیین نابرخورداری های معنوی و اقسام مواجهه با نیاز متربی از دیدگاه مولانا در راستای تحقق حیات طیبه تدوین شده است روش پژوهش تحلیل محتوای ابیات بود. جامعه تحلیل،مجموعه کتابها، ش رحها و مقالات پیرامون آثارمولانا بوده است که به طور هدفمند بر مبنای مقولات پژوهش نمونه گیری و مورد مطالعه قرار گرفت. واحدهای تحلیل ابیات مرتبط بود که ابتدا مشخص سپس مقوله بندی و مورد بحث قرار گرفت و در نهایت معدودی از نابرخورداری های معنوی و انواع مواجهه با نیاز و تاثیر آن در تربیت انسان بیان شد و همزمان با فرایند جمع آوری داده ها به طور پیوسته داده های حاصله مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصله حاکی از این است که شناخت ابعاد نابرخورداری های معنوی برگرفته از آموزه های تربیت عرفانی اسلامی آن چیزی است که سالک و مربی بایستی از آن آگاه شوند، که اهم آن آگاهی از اصالت در ساحات حیات و پاسخ به نیاز هر ساحت فراخور آن و همچنین اصالت مصداق هر ساحت است .و وصول به مطلوب درسایه ی توجه به نابرخورداری های معنوی مد نظر مولانا و عزم به تعالی با عناصر مستخرج از آثار وی ممکن و میسر می شود .چرا که برخورداری از ساحات حیات به معنی میزان بهره مندی از نهایت کارکرد هر ساحت است، در ادامه،این پژوهش، بر انواع مواجهه پاسخ به نیاز متمرکز شده و در هفت قسم پاسخ به نیاز های متربی تشریح و مصداق یابی شده است و سعی شده نظام تعلیم وتربیت را بدین مهم متوجه گرداند که وصول به حیات طیبه در تعلیم وتربیت اسلامی با ارضا و انجام اصیل نیازها میسر خواهد شد .
جستاری بر مرگ اندیشی و زندگی اصیل در اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
93 - 110
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی اندیشه مولانا در ساحت مرگ و تأثیر و ارتباط آن با زیستن اصیل است. برای رسیدن به این هدف از روش توصیفی تحلیلی استفاده شد. براساس این، دغدغه مولوی از آغاز تا انجام، شرح فراق از اصل، گم شدن در جهان عاریه و زیست اصیل در سایه مرگ اندیشی است. اندیشیدن به مرگ در منظومه فکری مولانا با سه اصل تفکر او یعنی خدا، عالم و آدم و همچنین سایر مفاهیم بنیادی ازجمله زندگی، عشق و اصالت پیوندی عمیق دارد. تعلیم بازگشت به اصل و یافتن انسان اصیل در سراسر آثار مولانا مشهود است. به نزد مولانا مرگ اندیشی از واجب ترین امور در ساختن زندگی اصیل است. او هرگز از مرگ نهراسیده است و مواجهه ای شجاعانه و اصیل با آن دارد. در این نگرش، پیوند آدمی با زیستن اصیل مبتنی بر عشق به خداوند و غفلت از مرگ موجب زندگی عاریه است؛ بنابراین، زیستن اصیل در هوش ستبر مولانا جز با زراعت در مزرعه مرگ اندیشی محقق نمی شود.
تحلیل خوانش تصویری مولوی و سهروردی از مفهوم اسارت پرنده روح (داستان های پرندگان در مثنوی و رساله های تمثیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
23 - 42
حوزه های تخصصی:
در عرفان و فلسفه گزاره هبوط روح همواره در تصویر پرنده نمود یافته است. مولانا و سهروردی از این تمثیل، بارها برای بیان مقاصد خویش بهره بردند. این جستار با بررسی داستانِ پرندگان در مثنوی و رساله های تمثیلی سهروردی چون عقل سرخ، صفیر سیمرغ، آواز پرجبرئیل، لغت موران و قصه غربت غربی نشان می دهد که دو عامل اسباب تمایز این تصاویر تمثیلی را رقم می زند؛ ابتدا حالات و موقعیت های گوناگون شناسا است؛ اینکه ادراک شناسا از یک پدیدار به واسطه شرایط خاصی که در آن قرار می گیرد، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین، رمزهایی که در داستان های رمزی ممثل می شوند، به فراخور مراتب روحی فرد متنوع خواهند بود. دوم پدیده و تجلی آن در سطح آگاهی است؛ اینکه آگاهی سبب می شود پدیده در شکل خاصی نمود پیدا کند. به این ترتیب، یک گزاره واحد یا یک معنی ثابت و کهن همانند «اسارت روح» می تواند در ارتباط با سه عامل شناسا، پدیده و زبان در قالب تصاویر رمزی متنوع بروز یابد.
جلوه های بصری اراده و مشیت الهی در نسخه های مصور مثنوی و غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
296 - 319
حوزه های تخصصی:
ازجمله مباحث مهمی که در اشعار مولانا به چشم می آید، موضوع «اراده» و «مشیت الهی» است. این مسئله به جهت جایگاهی که در تفکر عارفانه ی مولانا دارد، در اشعارش نیز به وفور تجلی یافته است. از دیدگاه وی اموری در عالم هستی ترسیم می شوند که صرفاً در حیطه اراده و اختیار حق تعالی هستند چنین بینشی که برآمده از آیات قرآن است در جای جای اشعار مولانا در مثنوی و دیوان شمس دیده می شود. البته مولانا منکر اراده و اختیار آدمی به معنای تام نیست و سرایش چنین ابیاتی نشان از اعتقاد وی بر ناچیزی انسان و افعالش، در برابر قدرت مطلق خداوند را دارد. نوشتار حاضر بر آن است تا با توجه به محوریت نقش اراده و خواست الهی در اشعار وی، نسخه های مصور نادری که از این آثار گران قدر موجود است (در اینجا 5 نسخه) را موردمطالعه قرار داده، جلوه های این مفاهیم را در آن ها شناسایی کند. با توجه به بررسی های صورت گرفته باید گفت بازنمود اراده الهی در ترسیم نگاره ها، مطابق با بستر داستانی است که در اشعار وجود دارد و هنرمند با انتخاب و نمایش برخی از صحنه های روایت، ذهن بیننده را به سوی دریافت داستان و درواقع مفهومی که شاعر در ورای آن مدنظر داشته است، سوق می دهد. هدایت، تقدیر روزی، سبب سازی و سبب گردانی، تدبیر امور و سیطره بر قلوب انسان ها، برآورده کردن دعا و... ازجمله مصادیقی از اراده حق است که در نگاره های این 5 نسخه به تصویر درآمده است.
بررسی رتوریک و زیباشناسی آوایی در غزلی از مولانا و انعکاس آن در قالی صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
368 - 395
حوزه های تخصصی:
رتوریک را مترجمان اغلب به بلاغت، معانی و بیان، خطابه و سخنوری ترجمه کرده اند. یونانیان فن خطابه را «رتوریکا» و خطیب را «Rhetor»، می نامیدند. همان گونه که زیباییِ حاصل از یک معماری، مجموعه زیبایی بخش های گوناگون آن است، زیبایی و رتوریک شعر هم حاصل زیبایی واحدهای ساختاری آن از جمله توجه به ساختار آوایی و استفاده از فنون و روش هایی است که تأثیرات زیبایی شناختی آوای کلام را برجسته تر و بیشتر می سازد. در غزلیّات مولانا چنان آفرینش های شاعرانه و پردازش های هنرمندانه و ظرایف گوناگون هنری دیده می شود که چیرگی مولانا را هم در بیان مفاهیم و هم در به کارگیری زبان به خوبی نشان می دهد؛ تسلط مولانا بر زبان سهم به سزایی در هنرمندی و خلاقیت ادبی او دارد. مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین شاعران و عارفان ایرانی از عوامل و عناصر آوایی زبان در جهت موسیقایی ساختن کلام خود و در نتیجه تأثیر بیشتر آن بر مخاطب، بسیار هنرمندانه بهره برده است، وی با شناخت ظرفیت های زبانی به ویژه در حوزه آواشناسی ضمن خلق تصاویر و تناسب موسیقیایی به انتقال مفاهیم به خوبی توجه کرده است. تا جایی که می توان مشخصه بارز شعر او را، گزینش و انتخاب عناصر صوری مناسب در جهت القای معنای شعری، دانست؛ به گونه ای که غزل او نه تنها ابزاری مناسب و کارآمد برای انتقال مفاهیم والا در اندیشه عرفانی اوست، بلکه محملی زیبا و موسیقیایی برای تحت تأثیر قرار دادن احساسات و عواطف زیبایی پسند مخاطب است. نتایج این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای و براساس روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است، حاکی از آن است که مولانا خوشه های آوایی را در تمام سطوح واجی، واژگانی و نحوی به صورت مناسب و به جا به کار گرفته است.
زیبایی از دیدگاه مولانا و انعکاس آن در محراب های زرین فام دوران ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
231 - 258
حوزه های تخصصی:
نظریه های مکاتب زیبایی شناسیِ مکاتب فلسفی هر یک به تعریف مفهوم زیبایی و تبیین فرآیند ادراک آن پرداخته اند. در نظریه های زیبایی شناسی مکاتب فلسفی غرب، همگی با تحلیل معرفت شناختی مفهوم زیبایی، زیبایی را امری محسوس و سوبژکتیو دانسته اند. امّا در عرفان اسلامی شاهد رویکردی متمایز به مسأله زیبایی و ادراک آن هستیم. در نگرش عرفانی، حقیقت و هستی انسان و عالم که عالم را تجّلی حُسن و جمال الهی می داند. عالم یکپارچه زیباست و زیبایی نه امری معرفت شناختی و سوبژکتیو می باشد، بلکه امری وجود شناختی و ابژکتیو است. هنر و زیبایی برای شاعر عارفی همچون مولانا تجربه ایی است که در آن زیبایی نه یک مفهوم خاص بلکه عبارت است از حقیقت زنده یگانه ای که انسان را به ذات حق نزدیک می کند و وسیله ایی برای درک و شناخت حقیقت، آراء و نظریات مولانا درباره زیبایی صرفاً دین مدارانه و اسلامی و هنر و زیبایی تحت الشاع نوعی خداشناسی عرفانی است. در این پژوهش که به شیوه کتابخانه ایی صورت گرفته است، با استناد و استشهاد به مثنوی و غزلیات شمس تبریزی، به اجمال این نگرش خاص را بیان شده است. نتایج پژوهش در بر دارنده این است که ادراک زیبایی نزد مولانا لذّت حسی نیست بلکه راهی است به سوی هدایت و اتصال به مبدأ وجود، خیر، و زیبایی. از نظر او، بحث هنر و زیبایی تحت الشعاع نوعی خداشناسی عرفانی است. همچنین، مولانا درک جایگاه حُسن و زیبایی در عالم را برای کسی که انسی با آن ندارد و از آن عالم بی خبر است دشوار بلکه غیر ممکن می پندارد که وجود حقیقی و زیبایی را به مساوات هم می داند که در واقع عالم تجّلی و ظهور خداوند در این عالم ناسوت است. اهداف تحقیق: 1-بررسی آراء و نظریات مولانا درباره زیبایی در مثنوی و غزلیات شمس. 2-بررسی مسئله زیبایی و ادراک آن در عرفان اسلامی. سؤالات تحقیق: 1-برداشت ها و تعابیر مولانا درباره امر زیبا و زیبایی در مثنوی و غزلیات شمس چگونه است؟ 2-مسئله زیبایی و ادراک آن در عرفان اسلامی چطور بیان شده است؟
تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی مولانا با الهام از نظریه کانت در باب امر والا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تالستان ۱۳۹۹شماره ۸۴
89 - 120
حوزه های تخصصی:
در تلقی کانتی، امر والا در شی ء بی صورت یافت می شود که در بی کرانگی قابل تصور است. وقتی انسان در برابر عظمت و شکوهمندی یک کوه رفیع و با صلابت یا بزرگی و پهناوری یک دریا قرار می گیرد، حکم به والایی می کند و احساسی تحسین آمیز توأم با ناتوانی و هراس (خوف و رجا) به او دست می دهد. از نظر کانت، برای چنین حکم و احساسی، انسان به قابلیت ذهن و پرورش یافتن آن نیاز دارد. در مثنوی و غزلیات شمس، عناصر بیکران و پر عظمت هستی، مانند آفتاب، دریا، کوه و... بسامد زیادی دارند و مولانا با این امور با نوعی احساس احترام و تحسین و در عین حال عجز و هراس مواجه می شود. همچنین او نقش مخاطب آشنا را در فهم امور والا بسیار تاثیرگذار می داند. این مقاله به تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی در پرتو آرای کانت می پردازد.
بررسی و تحلیل شگرد مولانا در ارتباط زمانی میان روایت و داستان در حکایات مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
داستان پردازی در «مثنوی معنوی» جایگاهی منحصر به فرد و کاملاً متمایز دارد. این پژوهش که به شیوه توصیفی– تحلیلی و روش کتابخانه ای است، هدف آن بررسی شیوه های ارتباط زمانی میان روایت و داستان در حکایات مثنوی است که از این طریق می توان به ارائه الگوی سبک شناسی و فهرستی از امکانات روایی برای انواعی از داستان های کلاسیک فارسی دست یافت و زمینه ای برای خلق و ابداع شیوه های جدید فراهم آورد. برای رسیدن به این اهداف می بایست به بررسی و تحلیل سطوح روایی در مثنوی و ارتباط میان آن ها پرداخت، برای تحلیل این موضوع از روش روایت شناسیِ اخیر یا معاصر استفاده شده که بیشتر شامل تئوریِ مطرح شده، توسط نسل دوم روایت شناسان (روایت شناسیِ معاصر) مانند ژنت و مفسران او می باشد. نتیجه به دست آمده این است که روایتگریِ مولوی در جهت اهداف عرفانی و اخلاقی مورد نظر اوست و این هدفمندی در تمامی ابعاد و مقوله های روایت، تأثیر می گذارد و شیوه روایت مولوی را خاص و متمایز کرده است.
سیمای پیامبر (ص) در مثنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
بررسى اندیشه هاى اجتماعى از نظر اقبال و مولانا
حوزه های تخصصی:
رویکرد «باهم آیی» درترکیب های وصفی و اضافی مثنوی مولاناجلال الدین محمد بلخی
حوزه های تخصصی:
هنجارگریزی یکی از ویژگی های سبکی مولانا جلال الدین محمد بلخی است. گاهی این هنجارگریزی ها جنبه ای بسیار هنرمندانه به سخن وی می دهد. در این زمینه پژوهش پیش رو تلاش داشته است تا به بررسی ترکیب های وصفی و اضافی در مثنوی مولانا بپردازد؛ ترکیب هایی که به صورت دل خواه مولانا، دچار تغییر در سطح ساخت و معنا شده است. البته این تغییرات در جهت هنری زبان صورت گرفته و آن را از زبان هنجار جدا ساخته است. تعبیری که برای این گونه ترکیبات می توان آورد «باهم آیی» است که تفاوت آن با ترکیب دستوری، هنجارگریزی در معناست.در این مقاله نتایجی جالب توجه حاصل شده که از جمله آن می توان به«باهم آیی» های انتزاعی اشاره کرد. این ترکیب ها که نتیجه ذهن خلاق و قاعده ناپذیر مولاناست، هم در شعر شاعران پیشین بی سابقه است و هم برانگیزاننده ذهن مخاطب به سوی جست و جو در پیوند دادن اجزای یک ترکیب و یافتن رابطه معنایی در آن هاست
تحلیل و بررسی ریخت شناسی داستان هبوط و تعالی درغزلی از دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازویژگی های مولوی در عرصه ی غزل پردازی گنجاندن داستان واره ها در غزل است.او از این طریق روشی نو در القای مفاهیم عرفانی به کار می گیرد. حاصل پیوند این غزل ها با داستان واره ها،غزل روایی است که به مثابه ی ابزاری مناسب برای القای اندیشه های مولانا به کار گرفته می شود.این غزل های روایی حاوی ناب ترین تجربه ی عارفانه است،اندیشه هایی که با روایت شدن؛نه تنها بهتر درک می شوند؛بلکه تأثیرگذاری شان نیز می تواند افزایش یابد.بررسی های مختلفی در طی سالیان اخیر در این غزلیّات صورت گرفته است و افراد زیادی از جنبه های گوناگون به دیوان شمس و مفاهیم گران بهای آن نگریسته اند.امّا ریخت شناسی غزل های او به ندرت انجام گرفته است؛ ریخت شناسی دانشی است در حوزه ی مطالعات ادبی که نخستین بار ولادیمیر پراپ آن را برای مطالعه ی قصّه ها مطرح نمود.کارکرد ریخت شناسی در ادبیّات تفکیک آثار ادبی از یکدیگر و تجزیه ی یک اثر ادبی به اجزای به وجود آورنده ی آن و کشف نقش ها و نقش ویژه های اثر و قوانین حاکم بر آن هاست. مقاله ی حاضر درصدد است با استفاده از روش ریخت شناسی،غزلی از غزلیّات دیوان شمس را به اجزای آن فروکاهد و نقش و کارکرد هر عنصر را مشخّص نماید تا بدین وسیله بتواند به درک طرز تلقّی مولانا از قضیه ی هبوط و تعالی نایل آید.
بررسی سیر آفاقی طبیعت و عناصر آن با تکیه بر آیات قرآنی در اشعار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از گذشته تا به امروز شعرا در اشعار خود از عناصر طبیعت و مظاهر آفاقی آن برای مقاصدی گوناگونی همچون توصیف، مدح، ذم، تغزل، مرثیه و... بهره برده اند. نمود طبیعت در اشعار مولانا اعم از مثنوی و غزلیات شمس در راستای رویکرد آفاقی او به جهان هستی بسیار زیاد است این حضور هم به لحاظ کثرت و تعداد ابیات است و هم به لحاظ تنوّع عناصر طبیعی به کار رفته.آنچه شاعران عارف تجربه کرده اند، مفاهیم فرا دنیایی و سرشار از ابهام و ناشناختگی و پیچش است در گذر از آفاق به انفس تصاویر شعری شعر عرفانی مفاهیم معقول عارفانه را در معرض دید مخاطب قرار می دهد. سهم طبیعت و پدیده های پر تعداد آن در این تصویرسازی قابل توجه است. اندیشیدن درباره ی طبیعت در حقیقت به خود اندیشیدن است، شعری که به آفاق و پدیده های طبیعی آن بپردازد در همه ی زمان ها مورد توجه شاعران بوده است برخی تنها به وصف آن پرداخته اند و برخی دیگر خصوصیات فکری، روحی، نژادی، دینی و عقیدتی خود را با کمک آن به منصه ی ظهور رسانده اند. شعر کلاسیک عرفانی ما به ضرورت اندیشه های متصوفه و عرفا و گشت و گذار و تفرّج آنان در آفاق و دیدن مظاهر طبیعت، به صورتی قابل توجه از پدیده های طبیعی بهره گرفته است. کاربرد این عناصر و تصاویر شعری آفاقی به صورت جدّی با سنایی آغاز می شود و با مولانا به ژرفای معنای انفسی خود می رسد. مولانا با ایجاد پلی میان عالم آفاق و انفس نحوه ی تعامل شعر سنتی عرفانی و گذر از محسوس به نامحسوس و طبیعت به فرا طبیعت را به خوبی نشان می دهد. در این مقاله نگارنده بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای ضمن بیان اجمالی نحوه ی به کارگیری طبیعت و عناصر مختلف آن در شعر عرفانی مولانا به نحوه ی تفاوت کاربرد این عناصر آفاقی در معنای انفسی آنها بپردازد، چرا که در اشعار مولانا سیرانفسی طبیعت به عنوان ابزاری برای القای معانی و مفاهیم عرفانی به کار می رود.
تحلیل تطبیقی ویژگی های انسان کامل در نگاه مولانا و عطار از منظر تناقض نمایی و اشارات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در برخی از آثار ادبی به گزینشی خاص از لغات، اصطلاحات فنی ، عبارات و شیوه های بیان بر می خوریم که از قراردادهای زبانی و سنن ادبی متمایزند، این گزینش خاص از دید و دریافتی نو نسبت به هستی و حیات ناشی می شود، شاعر یا نویسنده ای که به چنین دریافتی نو دست یافته باشد و بتواند این دریافت را در قالب گزینشی نو از زبان و شیوه های ادبی ارائه دهد در حقیقت به سبکی شخصی دست یافته است. تنها معدودی از شاعران در تاریخ شعر فارسی این توفیق را یافته اند که به این سبک شخصی دست بیابند که بی گمان مولانا و عطّار از ممتازترین و سرآمدترین آن ها هستند. این سبک شخصی را می توان از سه نظرگاه و ساحت مورد بررسی قرار داد.ساحت فکری،ساحت زبانی و ساحت ادبی. متناقض نمایی یا تصاویر متناقض نما شیوه ای بیانی است از ساحت ادبی که با برجسته کردن معنی در قالب الفاظ کم معانی فراوان و غالباً توصیفات غیر قابل بیان را که ناشی از تجربیات شهودی عارف شاعر است بیان می کند.مولانا و عطار به عنوان دو تن از سرآمدان عرصه عرفان اسلامی از این شیوه بیانی و ادبی برای بیان تجربیات شهودی و عرفانی خود در جهت بیان ویژیگی های انسان کامل بهره برده اند. در این مقاله برآنیم تا بعدازآوردن تعریفی اجمالی از متناقض نماو علل به کارگیری آن به مصادیق عینی به کارگیری این شیوه بیانی در معرفی انسان کامل درکلام مولانا و عطار پرداخته شودونشان داده شود که این شیوه بیانی چرا و چگونه وبا چه هدفی برای بیان ویژگیهای انسان کامل به کار می رود .