مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
مولانا
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هفتم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۵
99 - 109
حوزه های تخصصی:
بازتاب چهره ساقی در کلیات شمس (غزلیات )مولانا اگرچه معنای اولیه ساقی "شراب ریزی باده گردانی" است،در متون عرفانی اما با حفظ کارکرد اولیه اش، توسع مفهومی یافته،به مقام"جان جانان و ساقی باقی"هم رسیده است. وقتی مرکزی ترین موضوع هستی شناسان مولوی عشق است،وشادی و بی غمی از اصلی ترین مظاهر آن، پیداست ساقی هم چه نقش محوری خواهد داشت،تاآنجاکه مولانا حتی برای رهایی از یگانه غم خود که همانا گرفتاری آدمی در این جهان خاکی است از ساقی که" دستگیر عاشقان است مدد می جوید.بررسی واژه ساقی در غزلیات شمس نشان داد که مولانا وظایف بسیاری برای ساقی قایل است اما نکته مهم ومعنادار این است که مولوی حتی از کارکردهای مادی و معمول ساقی چون " باده ریزی و.." برداشتی نمادین وآن سری دارد، چرا که معتقد است ساقی باید شراب انگوری را به "محبوسان غم " بدهد و عارفان "از می هم خوشدل ترند".. .
بررسی و تحلیل آیین های مربوط به ازدواج در مثنوی معنوی و غزلیات شمس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
55 - 66
حوزه های تخصصی:
مولانا در مثنوی و غزلیات شمس به عنوان یک عارف عاشق، از اجتماع و موضوعات پیرامون مردم غافل نبوده و آثار خود را به محل تلاقی مسائل شخصی و اجتماعی بدل کرده است. در میان این مسائل، پرداختن به آیین ازدواج درخور توجه است. در مقاله حاضر، با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی، آداب و رسوم مربوط به ازدواج در مثنوی و غزلیات شمس بررسی شده تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که کارکرد اصلی ذکر آیین هایی چون «خواستگاری و خوزه گری، چادر و روبند افکندن و مستوری عروس، مهریه، تعیین روز و ماه سعد، بردن هدیه (دست پیمان، نشانی و قماش)، آذین بستن کوی و برزن، آراستن عروس و حنابستن او، دست-افشانی و سماع و ساز و آواز، جهیزیه و شب گِردک یا زفاف»، در دو اثر مذکور چه بوده است؟ به نظر می رسد مولانا از ین طریق، به تشریح و تبیین بخشی از منظومه فکری خود پرداخته و موجب سهولت در فرایند درک مخاطب از مهین ترین موضوعات عرفانی، دینی، تعلیمی و عاشقانه شده و به مفاهیم انتزاعی، عینیت بخشیده است. ضمن اینکه تشریح کیفیت آیین های پیرامون ازدواج در فرهنگ ایرانی به جنبه های اجتماعی و مردمی شعر مولانا قوت بیشتری بخشیده است.
شیوه تأویل عاشقانه مولانا از آیات قران و بررسی آن در قصه های قرآنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مولوی از بزرگ ترین عارفان داستان پرداز ادب فارسی است که به قصد بیان نکات اخلاقی و عرفانی به داستان سرایی خصوصاً قصص قرآن روی آورده است. یکی از ارکان مهم داستان های قرآن که در مثنوی مورد استفاده مولوی قرار گرفته است، شخصیت ها و چهره های قرآنی خصوصاً پیامبران می باشند. مولانا در مثنوی از بسیاری آیات قرآن بهره گرفته است و یکی از شگردهای مهم مولانا در برخورد با آیات قرآن کریم تأویل و تفسیر ذوقی و عاشقانه آن ها است. تأویل در فرهنگ اسلامی و به خصوص در ادب عرفانی، اصطلاحی معروف است که تحت عنوان تفسیر باطنی و از ظاهر به باطن رفتن به کاربرده می شود. اصولاً اعتقاد به باطن امور در مرکز تفکر مولاناست به همین دلیل او به تأویل توجهی ویژه دارد. او معتقد است که قرآن کریم دارای باطنی است که در زیر ظاهر الفاظ پنهان است. تأویل آیات قرآن کریم در مثنوی شیوه ای از تفسیر است که باطن را از ورای ظاهر و با معیار عشق و ذوق بیرون می آورد؛ ولی ظاهر را نفی نمی کند. یکی از مهم ترین شرایط تأویل از نگاه او، تأویل خویش است که خودشناسی و تزکیه نفس را ضروری می کند و نتیجه آن است؛ به این معنی که تأویل باید آدمی را به رحمت خداوند امیدوار کند.
مقایسه مصادیقی از حکمت عملی در اشعار سنائی و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمت عملی،جامع بایدها و نبایدهایی است که به اخلاق،سیاست و تدبیر منزل برمی گردد و «اخلاق» ، به معنای نیرو و سرشت باطنی و رفتار و حالتِ نفسانی نیکو است.حکمت عملی از آن جا که راهی برای نیل ب ه س عادت آدمی است، همواره مورد توجه بوده است.تعالیم اخلاقی، بخش عمده ای ازمفهوم شعر بوده و شاعران نقش بارزی در نشر فضایل اخلاقی داشته اند.این پژوهش درصدد است تا به شیوه تحلیل مقایسه ای، ضمن پاسخ به اینکه نظام اخلاقی سنایی و مولانا بر چه اساسی استوار است ؟ چند نمونه از مصادیق حکمت عملی، همراه با مشابهت ها و تفاوت های آن ها را در شعر سنایی و مثنوی مولوی مورد بحث و مقایسه قرار دهد. بررسی ها نشان می دهد که سنایی و مولانا هر دو در بیان تعالیم حکمی و اخلاقی، متاثر از شریعت و عرفان هستند. با این تفاوت که طرح نکات اخلاقی در دیوان سنایی، در ضمن مدایح صورت گرفته و جزو فضایل اخلاقی ممدوح است و اغراق زیادی در آنها وجود دارد اما در حدیقه و مثتوی که دو اثر عرفانی هستند ، رویکرد معنوی است و تمام فضایل اخلاقی در جهت تعالی روحی و کمال و تقرب و محو و فنا معنی می یابد.
ارزیابی حس هویت در خودنگاره ی مولانا بر اساس تحلیل غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
91 - 116
حوزه های تخصصی:
غزلیات شمس را می توان تجربه ی عارفانه عاشقانه ی مولانا از جهان (درون و برون) دانست و از آنجایی که غزلیات، بازتاب احوال و تفکرات وی است، در این پژوهش غزلیات شمس با عنوان «خودنگاره ی مولانا» معرفی و تحلیل می شود. برآنیم که با رویکرد روان شناسانه، حس هویت را در خودنگاره ی وی (تا آنجایی که مقدور است) ارزیابی و معرفی کنیم. برای این هدف در قدم اول، الگوی شناختی با عنوان تعابیر شخصی بر پایه ی تحلیل: خودپنداره، خود واقعی، خود آرمانی، خود ممکن، طرح واره، جامعه بیانگری و خودبیانگری، منطبق بر اصول روان شناسی تنظیم و تعریف می گردد و براساس آن، ابیات تحلیل و حس هویت فردی و میزان کاربرد آن در ذهن و زبان شاعر و نگارش اثری چون غزلیات شمس ارزیابی می شود. درنهایت با تحلیل داده ها به روش علمی نشان دادیم که مؤلفه های حس هویت در غزلیات شمس به صورت سازگار، مثبت، رشدگرا و با روش منحصر به فرد تجربه شده است یا وجود دارد.
بررسی تطبیقی عدم از دیدگاه مولوی در مثنوی و متون بودایی (پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عدم» یکی از موضوعات پیچیده فلسفی و عرفانی است که معنای آن می تواند به یکی از مسائل مهم هستی شناسی یعنی آغاز و انجام جهان پاسخ دهد. بازتاب معانی عدم در عرفان اسلامی و آیین بودایی قابل تأمل است. مولانا در مقام یکی از عرفای بزرگ اسلامی، با بهره گیری از گستره دانش خویش در زمینه متون حِکمی و عرفانی و خلاقیت های شاعرانه ، واژه عدم را در معانی بسیاری به کار برده است. در متون بودایی پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا که از متون مهم تعلیمی آیین بودا به شمار می روند، عدم و معنای آن، یکی از موضوعات اصلی و محوری است. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی، تلاش شده است ضمن معرفی دو متن مهم بودایی، دیدگاه مولانا درباره عدم در مثنوی با معانی آن در این دو متن بررسی و تطبیق شود. نتیجه نشان می دهد عدم خواندن ماهیت پدیده های جهان هستی بدون هیچ تفاوتی در مثنوی و متون بودایی آمده است؛ اما تلقی عدم از آغاز و انجام پدیده ها، حق یا حقیقت مطلق و غایت فنای سالک معانی دیگری است که با اختلاف و تفاوت در متون مورد نظر آمده است. ریشه این تفاوت ها را می توان در نوع معرفت و هستی شناسی اسلام و آیین بودایی یافت. در عرفان اسلامی حق تعالی، پدیدآورنده هستی و غایت فنای سالک است؛ در حالی که در متون بودایی جهان از عدم آمده و به عدم می رود و غایت سالک، رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا است.
بررسی تطبیقی نظرگاه های مولوی و لسینگ در باب تسامح با تأکید بر ناتان خردمند و «داستان انگور»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی ارسطویی: کشف و دگرگونی در سه حکایت مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
447 - 470
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی روایت شناسانه پیرنگ درونی سه حکایت مثنوی معنوی، «طوطی و مرد بازرگان»، «مار و مرد مارگیر» و «استاد و شاگردان»، بر اساس نظریات ارسطو در کتاب فن شعر، می پردازد و با استناد به نظریات وی در مورد «پیرنگ تأثیرگذار» می کوشد عناصرارسطویی «دگرگونی» (Peripetia) و «کشف و وقوف» (Anagnorisis) در حکایات مذکور را بشناساند، عناصری که از آن طریق، مولانا مفاهیم اخلاقی و تعلیمی از طریق ایجاد حس ترس و ترحم را به خواننده منتقل کرده است. «کشف»، در این حکایت ها از نوع پنجم و ششم کشف های ارسطویی ست که آن ها را کشف های تأثیرگذار می نامند که از ترتیب حوادث و یا برداشت نادرست شخصیت ها از وضعیت موجود، نشأت می گیرند. این نوشتار، بر آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که آیا می توان نظریات ارسطو را در بررسی شعر روایی مولانا به کار برد؟ روش تحقیق در آن بیشتر مقایسه ای، تطبیقی و تحلیلی است که از ابزارهای اسنادی بهره جسته است.
نقش عناصر پیرامتنی در توسعه دریافت و فهم متن مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
249 - 268
حوزه های تخصصی:
پیرامتن ها آستانه های ورود به جهان متن اند و از این رو در زمره شاخص های کلیدی فهم و دریافت متن به شمار می روند.به عقیده ما، عناصر پیرامتنی کتاب مثنوی معنوی دربرگیرنده، تداوم بخش و تکمیل کننده متن کانونی مثنوی محسوب می شوند. این عناصر به خوبی از عهده ایفای مسلّم ترین نقش پیرامتن یعنی تحقّق و تکمیل معنای متن اصلی برآمده اند. عناصر پیرامتنی مثنوی معنوی ، آشکارا در جهت سامان دادن به ساختار و کلیّت روایت و ایجاد همپیوندی و تناسب بین دیگر اجزای متن پریشان نمای آن به کار گرفته شده اند. در واقع حضور پیرامتن ها در کتاب مثنوی ، نوعی مکانیسم جبران برای گسسته واری روساختی متن آن به شمار می رود. از سوی دیگر این عناصر پیرامتنی عرصه تحقق گفت و گویی راستین میان مؤلف و مخاطب و نشانه روشنی از عنایت مولانا به نقش چشمگیر مخاطب در معناآفرینی متن است. بنابراین مجموعه این عناصر پیرامتنی نه تنها در دریافت و فهم متن مثنوی تأثیر قابل اعتنایی دارند، بلکه عموماً در فرایند معناسازی و مشارکت فعال خواننده، نقش برجسته ای پیدا می کنند. مقاله حاضر در پرتو بررسی عناصر پیرامتنی این کتابنظیر دیباچه ها، عناوین منثور و پیش گویه مثنوی ، کارکردهای متصوّر برای به کارگیری پیرامتن توسط مولانا را مورد مطالعه قرار می دهد.
مطالعه تطبیقی جهان، خدا و مرگ در دو اثر «مثنوی معنوی» «مولانا» و «تأملات» «هوگو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
611 - 638
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر پژوهشی است تحلیلی _ تطبیقی درباره اندیشه ها و اعتقادات «مولانا جلال الدین محمد بلخی» بزرگ مرد شعر و ادب و عرفان اسلامی ایران زمین و «ویکتور هوگو» نماینده شعر و شاعری رمانتیک قرن 19 میلادی در فرانسه. نگارنده در این تحقیق می-کوشد تا با تطبیق آراء و اندیشه های «مولانا» و «ویکتور هوگو» درباره «خدا»، «جهان» و «مرگ» به نقاط تشابه و تفارق این دو جهان بینی بپردازد و به این نکته دست یابد که تغییر منطقه جغرافیایی و اجتماعی و نیز برهه تاریخی در آثار مطرح ادبیات جهان در حوزه ادبیات تطبیقی، سبب اختلال در حقیقت مانندی که این آثار در پی القای آن به مخاطب هستند، نمی شود. برای نیل به این مقصود از روش هم زمانی یا موضوع محور و از میان انواع آن از روش مضمون شناسانه استفاده گردیده است. بدین منظور کتاب «مجموعه اشعار تأملات ویکتور هوگو» که به گونه ای می توان گفت معرف مکتب رمانتیسم به شمار می آید برای تحلیل و بررسی اندیشه های «هوگو» مبنا قرار می گیرد تا با آراء «مولانا» در «مثنوی معنوی» و «غزلیات
نقش فراگیران در ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آثار سعدی، شمس تبریزی و مولانا
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مربیان، تجربیاتناب آموزشی خود را درکلاس های درس، مرهون حضورفعال و مؤثرمخاطب یا مخاطبینی خاص هستند؛ فراگیرانی که آتش اشتیاقشان، موجب فربهی روح و بسط اندیشه است و ازبرکت حضور همین طالبان مشتاق است که به قول مولانا،شیر معرفت از پستان جانمربی،جاریمی شود. حضور این مخاطبان خاصواشتیاق آن ها گاهی استاد را به ثبت و ضبط آموزه ها و خلق آثار علمی و ادبی ترغیب می نماید؛ مثلاً تأثیر حسام الدین چلبی در خلق مثنوی به حدی است که مولانا، کتاب خویش را «حسامی نامه»،نامیده است. این مقاله به روشاینتحقیقتوصیفی- تحلیلی نگاشته شدهواطلاعاتآناز راه مطالعات کتاب خانه ای فراهم آمده است و به استناد آثار و اقوال سه تن از بزرگ ترین مربیان و مروجان تعلیم و تربیت، سعدی، شمس تبریزی و مولانا، به بررسی نقش فراگیران در تقویت مهارت حرفه ای معلمان و شکوفاسازی ظرفیت های هنری شان پرداخته شده است. بررسی ها نشان می دهد همدلی معلم و شاگرد و حضور پر برکت مستمعین مشتاق، از مهم ترین عواملی است که موجب گرمی مجالس درس و زمینه های گشایش معنوی برای استاد و دیگر حاضران است.
واکاوی اصول و روش های تعلیم و تربیت اسلامی مبتنی بر قرآن و احادیث در اندیشه های مولانا در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اصول و روش های تعلیم و تربیت اسلامی مبتنی بر اندیشه های مولانا در مثنوی معنوی با توجه به آیات و روایات می باشد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که اصول و روش های تعلیم و تربیت به دلیل اهمیت آن از دیدگاه قرآن و عترت، بسیار مورد توجه مولانا بوده و آن را از ضروریات جامعه اسلامی برای تعالی و ترقی فرد و جامعه می داند. در بسیاری موارد نه تنها این دیدگاه ها و نظریات برگرفته از متون دینی، کارایی خود را حفظ نموده اند، بلکه نظریات بسیاری از علمای تعلیم و تربیت پس از وی تحت تاثیر و منبعث از نظریات مولانا بوده است. گرچه میان حوزه فعالیت علم اخلاق و تعلیم و تربیت، قرابتی متصور است، ولی بدون تردید اصول موضوعه علم اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی از هم جدا بوده و نباید این دو با هم اشتباه گرفته شوند. اما آنچه مسلم است، اینکه مفاهیم اخلاقی به عنوان مطلوب های تربیتی، کارایی خود را در تعلیم و تربیت اسلامی پیوسته حفظ کرده اند.
سبک زندگی اسلامی در اشعار مولوی
منبع:
پویش در آموزش علوم انسانی سال اول بهار ۱۳۹۵ شماره ۲
20 - 26
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی مبیّن نظام باورها، نگرش ها و ارزش های انسان است و اصول اعتقادی - که شالوده ی دین اسلام را تشکیل می دهد- در لایه های زیرین شناخت قرار گرفته و در چگونگی شکل گیری سبک زندگی بشریت تأثیر انکارناپذیر دارد. هدف این تحقیق ، استخراج الگو های سبک زندگی اسلامی در ابعاد اعتقادی و اخلاقی ، مبتنی بر بررسی اشعار مولوی و نگرش او نسبت به این پدیده است.همچنین ، توجه شاعر به مقوله ی سیره ، عمدتا با ژرفای اندیشه و سلوک عرفانی وی و پیوستگی روحی او به آموزه های قرآنی ارتباط مستقیم دارد. مولانا در زمینه معارف اسلامی و الگو های سبک زندگی با تأثیر از قرآن و روایات ،تمامی الگوهای مورد نظر را در آثار خود ، به گونه ای ژرف نگرانه انعکاس داده است. پژوهش حاضر- که به روش تحقیق کتابخانه ای نوشته شده است- به بررسی تعامل دو سویه بین « سبک زندگی و اشعار مولانا » پرداخته و نشان می دهد که میان این دو عنصر رابطه و پیوند گسست ناپذیری وجود دارد.
«حضور دیگری» و نسبت آن با «معنای زندگی» در اندیشه مولانا جلال الدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
113 - 126
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، با رویکرد توصیفیتحلیلی، بررسی تأثیر «حضور دیگری» بر معنای زندگی در اندیشه مولانا جلالالدین است. مفهوم حضور «دیگری» در آثار و افکار مولانا مشهود است و بارزترین آن در ارتباط با شمس تبریزی و نفوذ او بر دریافت معنایی دیگر از زندگی در نزد خداوندگار دیده میشود. مولانا معتقد است حضور «دیگری» در یافتن و تحقق معنای زندگی، با عشق به خداوند ارتباط وثیق دارد و تنها در ارتباطی عاشقانه با «دیگری» است که اصلیترین «معنای زندگی» تحقق مییابد. درباره «معنای زندگی» نیز مولانا از مرزهای اندیشه طبیعتگرایانه فراتر رفته و قائل به معنایی ورای طبیعت است؛ از همین رو، باید به رویکرد کشف معنا در باور مولانا قائل بود؛ بنابراین، در اندیشه سترگ او، حضور «دیگری» دارای مراتبی از ماده به معنا است؛ به طوری که معنای زندگی از مراتب پایین آغاز میشود و در وصال عاشقانه با «دیگریِ» استعلایی یعنی خداوند به والاترین صورت خویش نائل میآید.
خصوصیات مشترک زبانی و محتوایی شعر مولانا با شعر معاصر
حوزه های تخصصی:
خصوصیات مشترک فراوانی را می توان میان شعر مولانا جلال الدین و شعر امروز ایران پیدا کرد که تا امروز برای منتقدان و شعرشناسان پنهان مانده و فرصتی برای بررسی آنها برای جامعه ادبی دست نداده است. یکی از این خصوصیات نهفته نو اندیشی و نوگفتاری شعر معاصر با پاره ای از اشعار شاعران گذشته و به ویژه با شعر مولانا است. توجه به این مقوله نه تنها به شناخت بیشتر شعر کمک می کند بل که باعث ایجاد نشاط و تازگی روح خواننده نیز می گردد.
عقل و تقابل آن با عشق و جنون در مثنوی و غزلیات شمس
حوزه های تخصصی:
یکی از مضامین عرفان سازی که از دیر باز در پهنه ادب عرفانی فارسی مطرح بوده و باعث شکل گیری آثار بدیعی در این زمینه گردیده است، موضوع عقل وتقابل وتعارض آن با عشق وجنون عارفانه یا مکتب مشائی ارسطوئی (فلسفه واستدلال) با مکتب اشراقی افلاطونی (عرفان و شهود) است.عقل وخردی که عارف شاعری، همچون مولانا با آن در افتاده است ،و در دو اثر ماندگار خود؛یعنی: مثنوی وغزلیات شمس به تحقیر ونکوهش آن می پردازد، عقل یونانی است که پیرو نفس وخیال بوده و به مانند حجاب ومانعی در راه رسیدن به سر منزل مقصود است وبه تعبیر خود مولانا:«عقل جزوی است که منکر عشق است» [1] و منظور از آن عقل کلّی نیست که در آیات وروایات دینی و در سخنان عرفایی همچون مولانا، با عنوان «عقلِ عقل» مورد تمجید وتکریم فراوان واقع گردیده است. این مقاله به بحث و بررسی در زمینه تقابل وتعارض چنین عقلی با عشق وجنون عارفانه در مثنوی وغزلیات شمس، همراه با ذکر شواهدی از دیگر اشعار و متون عرفانی پرداخته است.3- عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحب سر بود (مثنوی،دفتر اول،1384: 88).
درس هایی از مولانا
حوزه های تخصصی:
نگاه به زندگی عملی مولانا و یا به قول عارفان، در معامله با مردم، همچون آثار او امری استثنایی، قابل عنایت و آموزنده است. مطالعه و دقت در رفتارهای وی با قشرهای گوناگون مردم، اعم از فرادستان و فرودستان، خانواده و غیرخانواده و گروه هایی که به هر دلیلی از منظر اهل غرور، فاقد ارزش های انسانی اند، و همچنین نگاه وی به اهل قدرت و ثروت و شیوه اختصاصی تربیت مریدان، هرکدام می تواند حتی برای اهل روزگار ما نیز مفید فایده باشد.
این مقاله سعی می کند، موارد مذکور را با ذکر شواهد لازم بازکاوی کند.
آتش در آثار منظوم مولانا
حوزه های تخصصی:
آتش در شعر مولانا در قالب های تلمیح، تمثیل، استعاره، نماد، مجاز و غیره حضور یافته است. آتش گاهی «می سازد» و گاهی «می سوزاند»؛ انسان را «می آزماید و می گدازد و می نوازد». آتش را با دو بعد الهی و شیطانی آن در عرفان اسلامی می بینیم. آتش در اندیشه های مولانا در مصداق آتش حق و تجلیّات وی، آتش انبیا، آتش مشکلات سیر و سلوک، آتش عشق، آتش طبایع درون، آتش هواهای نفسانی، آتش جهان مادی و علایق آن، آتش جهنم، آتش عناصر و غیره به چشم می خورد. مولانا نه تنها آثار آتش عنصری را از قبیل: «گرمابخشی، سوزندگی، سازندگی، بالاروندگی، گسترش یابندگی، نوردهی، پاک کنندگی»؛ برای همه ی آتش های معنوی نیز صادق می داند بلکه در آتش های معنوی این صفات را حقیقی تر می داند. آتش %89/2 ابیات دیوان شمس و %78/1 ابیات مثنوی معنوی را در برمی گیرد. مولانا از مترادفات واژه ی آتش بهره برده است امّا در مفاهیم استعاری، کنایی و نمادین و می توان گفت تشبیهی، مترادفات آتش را قوی و کارا نمی دانست لذا کمتر از آن استفاده کرده است. در مثنوی به «نار شهوت، نار حرص، نار حسد» برمی خوریم امّا در دیوان او این کاربرد بسیار اندک است. در «آتش می»، «آتش و خورشید»، «آتش و خون»، آتش تجلی رنگ ها است. در مقاله ی حاضر به کارکردهای آتش در آثار منظوم مولانا پرداخته شده است.
عروسی ابد «بررسی مرگ اختیاری یا تولدی دیگر در شعر تعلیمی مولانا»
حوزه های تخصصی:
مرگ و مرگ اختیاری از مبانی عمیق عرفان و ادب تعلیمی است. مولانا نگاهش به مرگ از نوع نگاه سنایی است. امّا ظرافت ها و باریک اندیشی های مولانا و اشاراتی از آیین بودایی و یونانی و ایران باستان، به نگاه مولانا لطافت و معنویتی خاص عطا فرموده است. این مقاله برآن است تا با روش تحلیلی توصیفی نگرش مولانا را نسبت به مرگ به طوراعم، و به مرگ ارادی به طور اخص، باز نماید؛ و نشان دهد که مولانا چگونگی تجلّی از مرگ را در ترکیباتی از قبیل: «افشارش مرگ، بحر بی پایان مرگ، بیخ مرگ، تب مرگ، تلخی مرگ، جان مرگ اندیش، خدنگ مرگ، خمار مرگ، دود مرگ، سراب مرگ، شراب مرگ، شربت مرگ، گردن مرگ، مرغ مرگ اندیش و...» در اشعارش نمایان ساخته تا بتواند با آرامش قلبی، جلوه های وصال حق را ارائه نماید.
تأثیر تعلیمی کلیله و دمنه بر مثنوی مولانا
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۵ تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۶
193 - 202
حوزه های تخصصی:
گاهی عارفان از یک تناسب و شباهت جزئی حکایت با مفاهیم مورد نظر، متوجه نکته های تعلیمی ومعانی بلند عرفانی می شوند و با نگاهی دیگرگونه به شخصیت ها و حوادث داستان، تفسیر (بلکه تأویل) دیگری - جدای از معانی اخلاقی - از آن ارائه می کنند؛ همچون نگاه مولانا به برخی از حکایت های تعلیمی کلیله و دمنه (از جمله حکایت خرگوش و شیر) و تأویل آن ها. عرفا به دلیل اینکه با حقایق غیر قابل بیان و ناگفتنی سرو کار دارند، نسبت به داستان های حیوانات توجه خاصی داشته اند. البته بسیاری از مفاهیم مذهبی و اخلاقی چنین ویژگی ای دارند که درک آن ها آسان نیست، اما این مفاهیم کم و بیش مصداقی خارجی دارند و براساس همان مصداق هم ارزش گذاری و شناخته می شوند.
این تحقیق به منظور شناخت تأثیر تعلیمی کلیله و دمنه بر روی حکایت خرگوشان مثنوی مولوی انجام گرفته، نتایج به دست آمده نشان می دهد که تمثیل های مولانا در انگیزه ی نوشتن یک حکایت و چگونگی آوردن عبارات حکیمانه، تحت تأثیر کلیله و دمنه هستند.