مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
مولانا
حوزه های تخصصی:
شیوه پردازش نمادها و شخصیّت ها - دو عنصر داستانی برجسته- در مثنوی معنوی، از تأثیرپذیری مولانا از باورهایش در مورد انسان سرچشمه گرفته است. در این جستار کوشش بر آن است که برخی جنبه های رمزآمیز مثنوی معنوی، با بهره گیری از مفاهیم روان شناسی و اسطوره ای نمایان گردند. در این راستا مفاهیم روان شناسی داستان «رومیان و چینیان» در ارتباط با نظریه های ناخودآگاه فردی فروید، ناخودآگاه جمعی و کهن الگوی خویشتن یونگ و عقده های روانی یونگ و آدلر مورد تحلیل قرار گرفته اند که برخی از آنها نیز با توجه به مفاهیم عرفانی و اسطوره ای واکاوی شده اند. نظریه های یونگ در این داستان در مورد کشف و شهود، باورهای جمعی و کهن الگو ها، نمود بیشتری نسبت به نظریه های فروید و آدلر داشته اند.
بررسی انواع مکاشفات عرفانی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ی کشف و شهود یکی از مسایلی است که عرفان های تمام ملل حول آن می چرخند. به طورکلی مکاشفات عرفانی در مثنوی معنوی را می توان به دو دسته ی کشف های صوری و کشف های معنوی تقسیم نمود و هر کدام از آن ها نیز انواعی دارد. این مکاشفات صوری و معنوی در برخی جهات با نظریه ی و. ت. استیس (W. T. Stace) در مورد مکاشفات، قابل انطباق است. در این پژوهش نیز مکاشفات مثنوی معنوی بر حسب احوال آفاقی (صوری) و انفسی (معنوی) مورد بررسی قرار گرفته و سپس به تشریح ویژگی های مشترک آن ها از جمله عینیت، احساس ثقه، احساس شادی و ... پرداخته شده است. البته در برخی از این موارد استیس به خطا رفته و یا برخی از ویژگی های مکاشفات اسلامی قابل تطبیق با نظریه ی او نیستند. علاوه بر این، ویژگی های اختصاصی حالات آفاقی و انفسی بررسی شده است و در نهایت به این نتیجه رسیده ایم رسیده رم که مکاشفات مثنوی علاوه بر مطابقت با برخی از الگوهای عرفان غربی، در نوع خود بی نظیر هستند و از جهاتی بر عرفان غربی نیز برتری دارند.
حلاج در آثار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بازشناسی تصویر حلاج در آثار مولانا و واکاوی کلام مشهور «اناالحق» می پردازد و می خواهد نگاه مولوی را به احوال و آثار حلاج دنبال کند. مَشرب حلاج که مخالفان او از آن به «اتحاد» و «حلول» تعبیر می کنند، از نظر معتقدان او بیشتر به «استغراق» تعبیر می شود. مولانا در آثارش نام حلاج را به طور مکرّر ذکر کرده است. وی اندیشه حلاج را در آثار خود بازتاب داده و با همه مصایبی که بر حلاج رفته، او را سربلند و سعادتمند یافته است. پژوهش حاضر نشان می دهد که مولانا اندیشه حلاج را هضم و جذب کرده است.
عشق پژوهشی؛ از خدا تا انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محور اصلی این نوشتار، تحلیل روشمند موضوع عشق با نظری بر آموزه های کتاب مثنوی معنوی مولانا است. نویسنده مقاله بر اساس یک ساختار منطقی و الگوی نظری خاص درباره «عشق»، به جست وجوی این مفهوم در رابطه انسان و خدا می پردازد. در این جست وجو نویسنده، به برخی منابع و پایه های این آموزه ها در قرآن و سنت نیز نظر داشته است. بدین ترتیب برای بررسی و تحلیل معنا و مفهوم عشق در آموزه های دینی و عرفان الهی، بایستی در یک تحقیق جامع از «خدا پژوهی» به سمت «انسان پژوهی» حرکت کرد تا در نهایت بتوانیم به «عشق پژوهی» بُنیادینی دست یابیم. نوشتار کنونی بر اساس همین الگوی کلّی شکل گرفته است و مسأله را از زاویه این سه نگاه پی می گیرد.
استعاره های مفهومی در دیوان شمس بر مبنای کنش حسی خوردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از بنیادی ترین مفاهیم ما از جمله زمان، کمیّت، حالت، دگرگونی، کنش، علّت، هدف، شیوه، وجه (modality) و حتی مفهومِ یک مقوله از طریقِ مفاهیم استعاری درک می شوند. مولانا برای نشان دادن جهان عرفانی خود از مفاهیم استعاری بیشترین بهره را گرفته است. «خوردن» از پرکاربردترین واژه هایی است که در دیوان شمس برای نمایاندن تمامی ساحت های مادی و روحانی استفاده شده، و واژه های دیگری از خانواده آن، در بازتاب این معانی به شاعر یاری رسانده است. نوعِ زندگی صوفیه و توجه بیش از حد آن ها به تقلیل طعام، جوع، روزه، اجتناب از کسب و بها دادن به نظریه توکل، سبب برگزیدن ناخودآگاه چنین استعاره ای برای مولانا می شود. بر این اساس هشت مقوله ی جمال، حکمت، راز، ذکر، سماع، شادی، عشق و نور به مثابه خوراک تفهیم می شوند. در این مقاله با استفاده از نظریه شناختی استعاره معاصر به تبیین این استعاره ها پرداخته می شود. و در نهایت روشن می گردد که انگاره «عرفان خوراک است»، گزاره بنیادینِ متن است که یک ذهنیّت استعاری خوراک انگار را در سراسرِ دیوان شمس منتشر کرده است.
انترناسیونالیسم عرفانی، مبنای نگرش انسان شناختی مولانا (تلقی فرااقلیمی و فرامادی از انسان و تأویل عرفانی از وطن در انسان شناسی عرفانی مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظور از اندیشه انترناسیونالیسم در انسانشناسی عرفانی، احساس تعلق به یک اصل مشترک الهی و وجه مشترک فطری در بین انسانها، ورای تفاوتهای ملی و زبانی است. برایناساس باید برای انسان یک وطن فرامادی قائل شد که خاستگاه نخستین و بازگشتگاه فرجامین اوست. تفکر عرفانی مولانا از انسان تعریفی بهدست میدهد که ناظر به ارتباط او با مبدأ هستی است و بهتبع آن، رابطههای دیگر تعلقهای ثانوی و اعتباری تلقی میشوند که عارض بر حقیقت وجود آدمیاند و ریشه در فطرت او ندارند؛ بنابراین نمیتوانند ملاک و معیار سنجش معرفتشناختی باشند. از این منظر، در عالم خدایی همهچیز رنگ خدایی دارد و در میان افراد بشر هیچ اختلاف و دورنگی نیست. عدم ارزشگذاری به اعتبار امتیازات قومی و زبانی و اقلیمی در اندیشه عرفانی مولانا یک اصل اساسی و خدشهناپذیر بهحساب میآید.
بررسی «سلطانیّات» در مکتوبات مولوی و منشآت جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع نثر فارسی ، مراسلات درباری و نامه های بزرگان است. در مکتوبات مولانا و منشآت عبدالرحمن جامی دسته ای از نامه ها هستند که در این پژوهش به عنوان (سلطانیّات) مورد بررسی قرار گرفته اند. تعریف سلطانیات و تاریخچه آن در ادب فارسی و نیز بررسی شکلی و محتوایی نامه های این دو چهره سرشناس ادب و عرفان مقوله هایی است که در این پژوهش به آنها پرداخته شده است. نیز بازتاب شخصیت این بزرگان در سلطانیات آنها و همچنین انعکاس مسایل اجتماعی بررسی شده اند.
از آن جا که دیگر آثار مولانا و جامی غالباً صبغه تعلیمی داشته و برخی از جنبه های اجتماعی و خصوصیِ شخصیت آنها ممکن است پنهان مانده باشد، لذا پرداختن به نامه های آنها که صریح و شفاف و دور از پیچیدگی های استعاری و بلاغی شاعرانه اند، می تواند زوایای دیگری از شخصیت آنها را آشکار سازد. روش کار به صورت تحلیلی است و داده ها از منظر شکلی و محتوایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتیجه حاصل از این پژوهش مشخص می کند که به لحاظ شکلی، نثر مولانا آمیخته با سجع و دیگر تکلفات منشیانه است، اما جامی سلاست کلام و صراحت بیان را ترجیح داده است. هر دو عارف نامدار کوشیده اند که از نفوذ کلام خود برای گره گشایی از مشکلات و معضلات مردم استفاده کرده و از این طریق به مسؤولیت های الهی و اجتماعی خود عمل کنند.
فیه ما فیه و شرح کامل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیه ما فیه مولانا اثر مهم و ارزنده ای در تحقیقات مولوی پژوهی است که اهمیت آن در پرتوِ شهرت مثنوی و دیوان کبیر تا حدود زیادی مغفول مانده است. مهم ترین و جدی ترین کارِ علمی در معرفی و احیای آن تصحیحِ استاد فروزانفر بوده است که هنوز هم دقیق ترین تصحیح محسوب می شود. کارهای دیگری که بعد از آن انجام شده است حاشیه ای بر کار آن بزرگ محسوب می شود و در مقایسة با آن اصالتی ندارد. دکتر توفیق هـ . سبحانی در سال 1388 بر اساس نسخه ای تازه یاب تصحیح مجددی از فیه ما فیه به دست داده است (نشر کتاب پارسه) که نسبت به چاپ فروزانفر افزوده هایی دارد و سبک و سیاق آن با سبک عمومی کتاب هم سویی ندارد.
از جمله کارهای درخور بیانی که اخیراً درباب فیه ما فیه صورت گرفته است، شرحِ کریم زمانی بر این کتاب است و با نام شرح کامل فیه ما فیه در سال 1390 انتشارات معین آن را چاپ کرده است. در این مقاله متنِ مرجح از لحاظ نوع قرائت و شرح ایشان بررسی و نقد شده است.
رنج از دیدگاه مولانا با نگاهی به مسئلة شرّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنج، از سویی مسئله ای وجودی است که هر انسانی را به تأمّل درباره چرایی می کشاند و از سوی دیگر، مسئله ای کلامی فلسفی است که عدل الهی و یا حتی وجود خدا را به چالش می کشد. بدین جهت متفکّران دینی به موضوع چیستیِ رنج، انواع رنج، علل آن و آثار و نتایج آن پرداخته اند. در این تحقیق نشان خواهیم داد که مولانا، در باب رنج ها به نوعی نعل واژگونه معتقد است؛ در پس قهرهای ظاهری، لطف حقیقی می بیند و پشت لطف های ظاهری، رنج های حقیقی را بازمی شناسد. او، رنج حقیقی بنیادی را همان فراق از معشوق ازلی می داند که غفلت از این رنج، به رنج های دیگری خواهد انجامید که از آن ها با عنوان رنج های حقیقی ثانوی یاد کرده ایم. دیگر سختی های زندگی را که مصداق همان لطف های رنج نُما هستند، رنج های مجازی می نامیم و نتایج مرتب بر هر کدام از این رنج ها را از نگاه مولانا بررسی خواهیم کرد. در پایان خواهیم دید که مولانا، بهترین واکنش انسان به درد و رنج های زندگی را نگاه ایمانی دانسته که به یاری آن و بصیرتی که به مؤمنان می بخشد، می توان رنج ها را معنادار و در نتیجه قابل تحمّل کرد. به نظر مولانا، تنها از طریق آگاهی از رنج حقیقی است که می توان راه ایمان را پیمود. در این مسیر، رنج های دنیوی حذف یا انکار نمی شوند؛ بلکه معنادار می شوند و تحمّل آن ها بر مؤمنِ عاشق امکان پذیر و چه بسا حلاوت آمیز می گردد. از نظر مولانا، ایمان عاشقانه بهترین پاسخ به رنج های زندگی است
بررسی خاستگاه های قبض و بسط در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی احوالِ عارفانه قبض و بسط(غم و شادی) و تعیینِ خاستگاه و جایگاه هر یک در تفکّر مولانا با تکیه بر توصیف و تحلیل صُوَر خیالِ دیوان شمس پرداخته است. در کنار هم بودن غم و شادی در جهان بینیِ عرفانی مولانا، صوری را پدید آورده که بیش از هر چیز با زبان موسیقایی و شعر هم خوان است. با توجه به این امر که در شعر او ارتباط عمیقی میان صورت و محتوا نمایان است، این مقاله به بررسیِ برخی از اجزای غزل ها و چینشِ واژه ها و نیز کلیّتِ آن ها می پردازد تا خاستگاه های قبض و بسط مولانا به دست آید. در ورای اشعارِ شورانگیز غزلیات شمس، جلوه های موسیقایی، صور خیال پویا و نیز شادی و شعف و مستی و خلاقیّت مولانا، «تجربه های عرفانی و جهان شناختی» او وجود دارد. ارتباط میان تجربیاتِ عرفانی مولانا و جلوه های این تجربیات با موقعیت های ذومراتب قبض و بسط و بیان خاص او در این باره مشهود است. با تأمل در دیوان شمس درمی یابیم که در کنار موسیقی شاد غزلیات، مولانا از غمی عمیق نیز سخن می گوید؛ غم غربت در تنگنای تن و جدایی از وطن اصلی که نیستان ازلی است. این مقاله بر آن است که وی در دیوان شمس دو چشم اندازِ اصلی دارد: واقعیتی که هستیم(منشأ قبض) و آرمانِ هستیِ ما(منشأ بسط) که به شدت و ضعف در کنار یکدیگر مطرح شده اند.
مقاله به زبان فرانسه: بررسی مقایسه ای مضمون« سکوت» از دیدگاه مولانا جلال الدین رومی و آلفرد دو وینیی (Étude comparative de la notion du Silence chez Mowlânâ Djalâl-Od-Dîn Rûmî et Alfred de Vigny)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با در نظر گرفتن آنکه یکی از مراحل کمال، تسلّط یافتن بر افکار، اعمال و گفتار است، همین زبان مشترک، ما را به سمت تطبیق دیدگاه مولانا و آلفرد دو وینیی در باب مضمون «سکوت» سوق داد. ولی چگونه کلام می تواند به آرامی ما را در ارتباط با حضرت حق قرار دهد؟ چرا هر گونه کلامی، بیانگر خودشیفتگی و عُجب ناطق آن کلام است؟ چگونه به مانند طفل شیرخواری که برای مدّتی قدرت کلام ندارد و سراپا گوش است، می بایست برای مدّتی سکوت اختیار کنیم تا به رموز و اسرار الهی پی ببریم؟ از نظر عارف شهیر، مولانا جلال الدین رومی بلخی، تنها کسانی به رموز عالم ماوراء دست می یابند که در این دنیا سراپا گوش اسرار الهی هستند؛ و از نظر آلفرد دو وینیی با توجه به آنکه فلسفه ی رواقیون به قبح پرحرفی می پردازد، اشعار بایست از جملات، قطعات، کنایات و نصایحی بس مختصر و مفید تشکیل شوند.
مقاله به زبان فرانسه: بررسی مقایسه ای "" کمال گرایی"" مولانا و آلفرد دو وینیی (Étude comparative du ""Perfectionnisme"", chez Mowlânâ et Alfred de Vigny)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مقایسه ای ""کمال گرایی"" مولانا و آلفرد دو وینیی چکیده: غور در درون، به تسلط بردایره آگاهی و وصل یه خداوند والای مطلق خواهد انجامید. در باب مطالعه ی تطبیقی کمال گرایی مولانا، شاعر و عارف ایرانی قرن 13 میلادی و کمال گرایی آلفرد دو وینیی، شاعر رواقی گرای رمانتیک و عارف قرن 19 فرانسه، کاملاً طبیعی است که مسیر کمال برای یک نفر شرقی، کاملاً متمایز از مسیری است که یک نفرغربی اتخاذ می کند. با این حال، با توجه به آن که مضامین مربوط به وجود و صفات برجسته و عالیه انسانی، به مانند راست گویی، صداقت، درستی، عطوفت، اختیار سکوت،... در پهنه گیتی مشترک هستند، و در ابعاد فضا و زمان نمی گنجند، و با در نظر گرفتن اینکه داشتن نقاط مشترک فکری و اخلاقی مستلزم آن نیست که افراد از یک ایدئولوژی خاص تبعیّت کنند، بر آن شدیم که دوبینی ها را کنار بگذاریم و با در نظر گرفتن وحدت وجود، بیشتر بر روی ""خود سکّه"" متمرکز شویم تا بر روی ""دو طرف سکّه"". ولی به راستی چگونه می توانیم بدون تأثر از عوامل بازدارنده و مخربّی که بر سر راهمان قرار خواهند گرفت، با حفاظت کامل دل و روح خود، در این مسیر گام برداریم و تمامی نا خالصی ها ی دل خود را بزداییم ؟ هر یک ازاین دو شاعرما را به کدامین روش عملی نیل به سوی کمال سوق می دهند؟ این ها سؤالاتی هستند که در حین این مقاله به آنها خواهیم پرداخت و سعی بر آن خواهیم داشت که پاسخ هایی قانع کننده برای تک تک آنها ارائه دهیم. واژگان کلیدی: مولانا، وینیی، رواقی گرایی، رمانتیسم، عرفان اسلامی، مقایسه کمال گرایی مولانا و وینیی.
شعر خموشی و خموشی شعر: مطالعه تطبیقی بن مایه «سکوت» در اشعار مولوی و ویتمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدین و والت ویتمن را می توان از بزرگ ترین و تأثیرگذارترین شاعران جهان به شمار آورد. نیکلسون، مولانا را بزرگ ترین شاعر عارف دوران معرفی می کند و سازمان ملل سال 2007 م را به نام مولوی نام گذاری می کند. والت ویتمن نیز گرایشی عارفانه داشت و پدر شعر نو آمریکا لقب گرفته است و در کنار امرسون و تورو، ستون سوم تثلیث جنبش «تعالی گرایی ادبی» را شکل می دهد. با وجود تفاوت های زبانی، فرهنگی، زمانی و مکانی، هر دو شاعر زبان و نطق را برای بیان مفاهیم متعالی و معنوی ناتوان می بیند و ناگزیر مخاطب را به سکوت و خموشی دعوت می کنند. بدون شک، دو شاعر در بن مایه «سکوت» تفاوت هایی نیز با هم دارند که ریشه در فرهنگ و زبان آن ها دارد. مولانا بی پروا به نفی زبان پرداخته تا جایی که تعدادی از غزلیات وی به خموشی ختم می شوند. ویتمن نیز جسته وگریخته از خموشی دم می زند، اما «خموشی» وی نه در کلام، بلکه در دعوت برای یکی شدن با طبیعت است. نگارندگان این مقاله برآنند تا با استفاده از نظریه «تشابهات بدون ارتباطات» و «قرابت معنوی» فرهنگ ها در قلمرو ادبیات تطبیقی به بررسی بن مایه سکوت و خموشی در اشعار این دو شاعر بپردازند.
نگاه مشترک ابن عربی و مولوی (درباره ی منزلت حقیقی زن در خلقت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نگاه عارفان همه ی موجودات در عالم هستی مظاهر اسماء الهی اند؛ بنابراین زن نیز ظرف وجودی اسمی از اسماء و صفات خداوند می باشد؛ عرفا نیز زن را مظهر اسم جمال، خالق و اسم ربّ می دانند؛ به ویژه ابن عربی درباره ی زنان، از آن جهت که آینه ی جمال حق هستند نظری خاص دارد؛ وی پس از بیان حدیث نبوی: «حُبَبَّ الیَّ من دُنیاکم ثَلاث: النِساء وَ الطَیّب و جُعلت قُرَّه عینی فی الصلاه»، استدلال می کند که تأویل این سخن به نوعی بیانگر منزلت حقیقی زن بوده وحُبّ زنان را کمال عارفان وحُبّ الهی می شناسد. دراین مقاله سعی بر آن است که منزلت حقیقی زن از دیدگاه عرفان اسلامی و ادبیات عرفانی را تبیین و روشن نماید؛ ابن عربی بیش تر از هرکس به شأن معنوی زن پرداخته است؛ این مقاله مطالبی از ابن عربی و شواهدی از «مثنوی» در باب منزلت زن را تحلیل می کند؛ سعی نگارنده این است که یکی از پیوندهای فکری مولانا با ابن عربی را در این خصوص به صورت توصیفی- تطبیقی روشن نماید.
بیان ناپذیری تجربه عرفانی با نظر به آرای مولانا در باب «صورت» و «معنا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان ناپذیری تجربه عرفانی امری است که صوفیان با استعانت از رمزها و تمثیل های متعدد و یا به صراحت از آن سخن گفته اند. به عقیده آنها، عظمت و کمال «معنی» به اندازه ای است که «صورت» ظاهر به هیچ رو نمی تواند آن را بیان کند. زبان عرفانی در بطن خود تناقض صورت و معنی را بازتاب می دهد؛ تناقضی که از ادراک صوفیان نسبت به «راز» سرچشمه می گیرد. «راز»ی در عمق «معنی» نهفته است که زبان نمی تواند آن را بیان کند و به مخاطب انتقال دهد. صوفی نیز می کوشد این راز را پنهان نگاه دارد. وسوسه بیان معنی از یک سو، و اصرار بر ناتوانی زبان در بیان معنی از سوی دیگر، بنیان بخش عمده ای از میراث سخن صوفیه است. بحث «صورت» و «معنی» در آثار مولانا نیز به شکلی گسترده مطرح شده است. تأکید مولانا بر محال بودن بیان تجربه عرفانی، سرانجام او را به ساحت «خاموشی» کشانده است. مقاله حاضر به این موضوع اختصاص دارد.
تطور استعاره عشق از سنائی تا مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار بر آنیم تا طرز تلقی سنائی، عطار و مولانا، به عنوان سه نقطه عطف در تاریخ شعر عرفانی، را از مفهوم کلیدی عشق بررسی کنیم. مبنای نظری مقاله نظریه استعاره های شناختی است. ابتدا به پیشینه تحقیق پرداخته ایم و سپس بحث را در چهار بخش اصلی گزارش استعاره ها، بررسی سابقه استعاره ها در منابع پیش از سنائی، تحلیل شناختی استعاره ها و سیر تطور استعاره های مفهومی عشق از سنائی تا مولانا دنبال کنیم. این تحقیق هم میزان نوآوری و تقلید سه چهره مذکور را در استفاده یا ساختن استعاره های عشق را نشان می دهد و هم در عین نشان می دهد که مفهوم عشق به عنوان کلیدی ترین اصطلاح عرفان در طول تاریخ چه تغییراتی را از سر گذرانده است. سه چهره مذکور سه شخصیت اصلی در تاریخ شعر عرفانی هستند، عشق کلیدی ترین اصطلاح عرفانی است و نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی در میان نظریات مربوط به استعاره برای تحلیل چنین متونی مناسب تر به نظر می رسد.
بررسی تطبیقی دیالکتیک ایمان و فهم در هرمنوتیک مولانا وآگوستین بر اساس آموزه «ایمان می آورم تا بفهمم »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آدمی به عنوان موجودی فهیم، مدام با موضوع فهم سر و کار دارد و هر کُنش و واکنشش همراه با فهم است. این هماره گی و اهمیّتِ فهم، باعث شده که اندیشمندان، از دیر باز در پی شناختِ ساختار و راه های نیل به فهمِ درست باشند. آگوستین به عنوان یک قدّیسِ اثرگذار مسیحی در طلیعه قرون وسطی و مولانا به عنوان عارف و اندیشمندِ مسلمانِ اواخرِ این دوران، چنین اند. یکی از قواعدِ هرمنوتیکِ ایشان اعتقاد به تأثیرِ عواملِ وجودی در فهم است؛ این دو اندیشمندِ زمانه اتحادِ عاقل و معقول، ظروف مرتبطه حیطه فهم را جدای از حیطه های عاطفی و ارادی نمی دانند. پرچمِ این اندیشه مشترک، مزیّن است به آموزه آگوستینیِ «ایمان می آورم تا بفهمم» که با «ایمآن همان تمییز و ادراک استِ» مولانا، همنوایی دارد. در تأیید این آموزه، نخست به بنیان های مشترکِ فلسفیِ آن می پردازیم، سپس به دیدگاه مولانا مبنی بر لزوم هم سنخی شناسنده با موضوع فهم. نهایتاً برآنیم که تفاوتِ فهم یا بدفهمیِ گهگاه این آموزه، محصولِ عواملی چون اختلافِ منظر و ندیدنِ مراتبِ ایمان و فهم در دو شکلِ درون دینی و برون دینی آن است. بنابراین ضمن معرّفیِ سه مرتبه ایمان و دو ساحتِ فهم، با دیالکتیکی دانستنِ رابطه آن دو، به تبیین و رفعِ این بدفهمی ها می پردازیم.
چهره واقعی مولانا در گفت و گوهای مکاتبه ای
حوزه های تخصصی:
صبر و بی صبری مولانا
حوزه های تخصصی:
متناقض نمای «ناطقِ اَخرس» مولانا و تأثیر هرمنوتیکی آن بر کثرت آفرینندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفایی که سکوت را یگانه راه «گفتن» از خدا می دانند، بیشترین سخن عرفانی را گفته اند. مولانا از «پرگفتارترین خموشان» در پاسخ به چرایی این عملکرد، کثرت آفرینش را ثمره «گفتن» از بحر معنا می داند. بحری که شرط ورودش خموشی است و پس از وصل هم، مقایسه فهم بسیط و پیشامفهومی بحر در مقابل برونداد نارسای زبانی، باعث حیرت و ادامه سکوت است؛ اما «ماهیان» بحر به «ناطقِ اَخرس» موصوف اند. گادامر با متافیزیک زدایی از «کلمه درونی» آگوستین (بحر معانی مولانا) جهان روایی هرمنوتیک را حاصل تقابل دو نطق می داند: نطق درونی که سراسر موضوع یا اسکلتِ خالیِ اندیشه است و نطق بیرونی، که گفتاری است همواره عقب مانده از «قصد» درونی؛ جبران این عقب ماندگی، جستجوی دائم کلمه مناسب (تفکّر) و گفتگوهای گونه گون برای بیان حداکثری ما فی الضمیر (پرکردن اسکلت خالی اندیشه) و حاصل آن خصوصاً در امور «بی تصویر» و «رازآلود» عرفانی، تصویرگری، تمثیل آوری و شرح و بسط کلام و درنتیجه، کثرت آفرینش است