مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
مولوی
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۹شماره ۸۵
315 - 340
حوزه های تخصصی:
شاعران و نویسندگان متون ادب فارسی همواره برای انتقال روشن تر مفاهیم موردنظر خود از شگردهای بلاغی متنوعی بهره جسته اند. یکی از رایج ترین شگردهای ادبی تشبیه است تا جایی که هیچ متن ادبی را نمی توان یافت که از ظرفیت های هنری تشبیه برای انتقال مفاهیم بهره نبرده باشد. مولوی در کتاب مثنوی معنوی که یکی از بلیغ ترین متون تعلیمی- عرفانی فارسی است در کنار بهره مندی از شگردهای مناسب ادبی، تشبیه را با ساختارهای متنوع به کار گرفته است. در میان اقسام تشبیه در مثنوی معنوی گونه ای تشبیه مشاهده می شود که درونمایه طنز دارد و مولوی برای انتقال مضامینی ویژه از آن بهره برده است؛ این گونه تشبیه را تشبیه طنز نامیده اند. سنّت استفاده از شگردهای طنزپردازی در منظومه های عرفانی مانند بسیاری دیگر از نوآوری ها با سنایی آغاز می شود. مولوی علاوه بر تأثیرپذیری احتمالی از سنایی، خلاقیت های فراوانش را در طنزپردازی به ظهور رسانده است. یکی از گونه های طنز در مثنوی، تشبیهات معناداری است که صبغه فکاهی و طنز دارد. تبیین کارکردهای وجوه شبه طنزِ متنوعِ به کار رفته در تشبیهاتِ طنز مثنوی از زمینه های اساسی این تحقیق است. در این مقاله کوشش شده به شیوه توصیفی- تحلیلی موارد یافت شده در مثنوی معنوی براساس ساختار بلاغیشان بررسی شود
بررسی و تحلیل مفهوم رضایت از زندگی در مثنوی مولوی با استفاده از روان شناسی مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روان شناسی مثبت گرا، مفهوم کلی «رضایتمندی از زندگی» بازخورد شیوه ادراک و ارزیابی انسان از همه موقعیت های زندگی اش است. این مفهوم در مثنوی معنوی به شکلی فضیلت خواهانه و ثابت و کلی ارائه شده است و همه موقعیت های زندگی انسان را فرامی گیرد. از نظر مولوی می توان با وجود موقعیت های نامطلوب در زندگی، رضایتمندی کامل را از زندگی به دست آورد؛ شیوه کسب آن نیز ارزیابی شناختی صحیح از دنیا، باور و پایبندی به جهان بینی الهی اسلام و عمل به راهکارهایی خاص است. نویسندگان این پژوهش با استناد به عرفان مولوی، مبانی رضایتمندی از زندگی را از مثنوی استخراج و با مبانی روان شناسی مثبت گرا پیوند می دهند. ارزش های معنوی و الهی در سیروسلوک عرفانی مولوی، زمینه ساز سلامت روان و رضایتمندی انسان از زندگی است. برپایه این پژوهش مشخص می شود که مولوی رضایتمندی را هیجانی ربّانی می داند که با آموزش و ایجاد باورهای سازگارانه و عملکرد مبتنی بر ارزش های الهی به دست می آید؛ سالک با کسب آن شایسته فنای صفاتی و اتصاف به صفات الهی می شود و سرانجام در زندگی چیزی به جز اراده خداوند طلب نمی کند. هدف در این پژوهش شناخت و تحلیل این مفهوم کلی و مؤلفه های مرتبط با آن در اندیشه های مولوی با استفاده از آموزه های روان شناسی مثبت گراست. نتایج این بررسی نشان می دهد رضایتمندی از زندگی یکی از مفاهیم متعالی تمدن و عرفان اسلامی است؛ همچنین یک مفهوم تعلیمی عمومی و ثابت در مثنوی معنوی است؛ این مفهوم با ترویج باورها و مهارت های کنترل هیجانات منفی و افزایش هیجانات مثبت در قالب حکایات و مواعظ و تمثیل ها و با تبیین مفاهیمی مانند رضایت به مقدَّرات و صبر و شکر و قناعت ارائه شده است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و بر مبنای روش اسنادی و برپایه تحلیلِ محتوای مثنوی مولوی است.
تجزیه و تحلیل گفتمانی و متنی رباعیات مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
87 - 112
حوزه های تخصصی:
در تجزیه و تحلیل گفتمانی رباعیات مولوی که برپایه ی ساخت گفتمانی و متنی پیشنهادی لطف الله یارمحمدی در خصوص رباعیات خیام صورت گرفته، نخست رباعیات مولوی به دو دسته ی متمکن و مغلوب تقسیم گردیده و سپس سازه های به کاررفته در آن ها بررسی و واکاوی شده است. بیشتر رباعیات مولوی به شیوه ی مغلوب است که غالباً در لحظه های وجد و حال و کشف و شهود بر زبان وی جاری شده است. در رباعیات مغلوب غالباً سخن از «او» در مقام حق، معشوق یا شمس تبریزی است و نوعی راز و نیاز عاشقانه و عارفانه در آن ها به چشم می خورد. درحالی که در رباعیات متمکن سخن از مسائل کلی و فلسفی در خصوص خدا، انسان و عالم هستی است. هرچند براساس سازه های تشکیل دهنده، هم رباعیات مغلوب و هم رباعیات متمکن مولوی سازه های یکسانی از قبیل توصیف، توصیه، تعلیل، تمنا، دعا و آرزو دارد، اما چارچوب فکری و محتوایی آن ها در این دو دسته از رباعیات متفاوت است. در هر دو نوع رباعی، سازه ی توصیف مهم ترین و محوری ترین سازه به حساب می آید و ازآن جا که در این سازه، شاعر خود در جایگاه فرستنده ی پیام قرار دارد و غالباً به بیان احوال خود، چه در لحظات آگاهی و چه در لحظات کشف و شهود پرداخته، جهت گیری پیام به سوی گوینده و کلام او از نوع عاطفی و غنایی است.
اثربخشی بسته مداخله ای مرگ محور بر اساس دیدگاه مولوی و درمان ACT بر اضطراب مرگ سالمندان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۹
75 - 104
حوزه های تخصصی:
اهداف: سالمندی علاوه بر ناتوانی های فیزیکی و بیماری های مزمن بر مشکلات رفتاری و روان شناختی نیز اثرگذار است. این پژوهش با هدف بررسی مقایسه اثربخشی بسته مداخله ای مرگ محور بر اساس دیدگاه مولوی با درمان ACT بر میزان اضطراب مرگ در سالمندان شهر اصفهان انجام شد. مواد و روش ها: طرح این پژوهش به صورت نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل و ارزیابی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه است. نمونه گیری به صورت چند مرحله ای صورت گرفت. در مرحله اول، از میان مناطق شهر اصفهان، منطقۀ 8 و 2 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در مرحله دوم، از میان سالمندان این مناطق که مقیم آسایشگاه نبودند، 36 نفر به صورت هدفمند و بر اساس ملاک های ورودی پژوهش انتخاب شدند. سپس این مراجعان به روش گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند(هر گروه،12 نفر). ابزار به کار رفته در این پژوهش مقیاس اضطراب مرگ(DAS) بوده که از روایی و پایایی خوبی برخوردار بوده است. بعد از اجرای پرسشنامه ها، فرضیه های پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها: مقایسه میانگین نمرات اضطراب مرگ در گروه های مورد مطالعه نشان داد، تفاوت معناداری بین نمرات متغیر اضطراب مرگ آزمودنی ها در گروه ها وجود دارد(01/0p <). لذا نتیجه گرفته می شود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و بسته مداخله ای مرگ محور بر اساس دیدگاه مولوی در کاهش اضطراب مرگ آزمودنی ها موثر بوده است. همچنین بین دو گروه مداخله ای در تاثیر گذاری بر اضطراب مرگ تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: در مجموع این پژوهش می تواند حمایت های تجربی برای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و بسته مداخله ای مرگ محور بر کاهش اضطراب مرگ فراهم کند.
نفس ناطقه بشری از دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمای مسلمان در بحث از نفس ناطقه، به مسائلی چون قدیم یا حادث بودن، مجرد یا مادی بودن و بقا و عدم بقای نفس پس از مرگ میپردازند. مولوی بعنوان یک عارف برجسته که در این سنت می اندیشد، تلاش کرده به این پرسشهای فلسفی در باب نفس نیز پاسخ دهد، گرچه راهبرد او تمایزهایی با رویکرد و نگرش فلاسفه دارد. محوریترین مسئله نزد او، استکمال نفس از طریق سلوک و خروج از عالم ماده و اتحاد آن با ذات حق در مقام واحدیت و ربوبیت است. از آنجا که در وصول، معرفت محور و اصل است، مولوی همت خویش را صرف آن میکند که نفس را در پرتو علم شهودی معنا کند و تمایز اصناف بشر از یکدیگر را تا سرحد تفاوت نوعی میان آنها پیش ببرد. او به اتحاد نفس با ذات حق معتقد است و آثاری را در نتیجه این اتحاد، متوجه نفس میداند. راهبرد مولوی به این مسئله، متفاوت از فلا سفه است.
تِکَل یا تَکَل؟ تأملی در تلفظ یک واژه کهن در آثار مولانا
حوزه های تخصصی:
برای تلفظ درست برخی واژگان کهن که امروزه دیگر در زبان به کار نمی روند دو راه اساسی وجود دارد، یکی کمک گرفتن از وزن و قافیه در متون منظوم و دیگری رجوع به دیگر زبان های ایرانی ای که هنوز زنده اند و گویشورانی در مناطق مختلف ایران و جهان دارند. شناخت وزن و قافیه به خوانش درست متون و تلفظ صحیح کلمات یاری می رساند و آگاهی از دیگر زبان های ایرانی می تواند مخاطب را از چندوچون تغییرات آوایی، نحوی و معنایی زبان فارسی در طول تاریخ آگاه تر کند. نوشتار حاضر می کوشد تا با بهره گیری از وزن و قافیه و همچنین کمک گرفتن از زبان کردی، نشان دهد که تلفظ درست واژه «تکل» یا «تگل» در گذشته چه بوده است؟
معنا، حضور و خدای زنده در جست وجوی تفسیرِ «المعنی هو اللّه»
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ آذر و دی ۱۳۹۹ شماره ۵ (پیاپی ۱۸۵)
75 - 93
حوزه های تخصصی:
در مقالات شمس تبریزی ، در دو جا از دو تحریر مختلف، عبارتی کوتاه هست که در آن «معنا» همان «خدا» دانسته شده است. همین عبارت را مولوی نیز در مثنوی معنوی از قول «شیخ دین» آورده است و مضمون آن نیز بارها در معارف بهاء ولد تکرار شده است. در مقاله حاضر، نویسنده پس از مرور پیشینه تحقیق ها و تفسیرها درباره گوینده آن عبارت و معنای آن، با طرح و شرح بخش هایی از نوشته های مستملی در شرح تعرّف ، هجویری در کشف المحجوب و ناصرخسرو در زادالمسافر از یک سو و نیم نگاهی به نظریه ها و مفهوم پردازی های دریدا، آلستون و ویتگنشتاین از سوی دیگر، کوشیده است زمینه تفسیری دقیق تر از عبارت «المعنی هو اللّه» را فراهم آورد. چنان که در مقاله حاضر شرح داده شده، عبارت مذکور مبتنی بر یک تلقی از مفاهیمِ دلالت و معناست و بهاء ولد، شمس و مولانا مخاطبانشان را به «حضورِ» خدا در جهان هستی توجه می دهند.
تحلیل ابعاد معناشناختی رنگها در مثنوی معنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی است که مولانا جلال الدین بلخی آن را به نظم کشیده است. یکی از عناصری که باعث افزایش زیبایی و جذّابیت اشعار این اثر نفیس گشته؛ استفاده از عنصر رنگ است که آمدن آن در لابلای ابیات مثنوی دارای دلالات معین و اغراض خاصی است. مولانا 2275 بار از رنگها در مثنوی به صورت مستقیم و غیر مستقیم استفاده کرده است که آن رنگ ها عبارتند از: سیاه، سفید، سبز، قرمز، زرد و مشتقات اینها. پرکاربرد ترین رنگ در اشعار مولوی، رنگ زرد و کم کاربرد ترین آن رنگ سفید است. مولوی مرادش علاوه بر وصف طبیعت رنگها، تعبیر از حالات مختلف انسان و طبیعت پیرامون در موقعیت های مختلف است. و در این راه، گاه از تشبیه، استعاره، کنایه، و یا رمز بهره برده است.
تداعی معانی و آفات آن در مثنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی دارای شیوه های مختلف بیانی است، که ما در ابتدای مقاله بعضی از آن ها را بررسی می کنیم. یکی از اصلی ترین این شیوه ها، تداعی معانی است. در این شیوه بسط سخن به گونه ای است که مؤلف با یادآوری موضوعات جدید به صورت سلسله وار به دنبال آن ها می رود. درباره محاسن این شیوه در کتاب هائی که درباره مثنوی نوشته شده، صحبت شده است، ولی ما در این نوشته می کوشیم نشان دهیم که گاه این شیوه به یکدستی منطقی کلام مولوی آسیب رسانده و او را از محتوای بحث اصلی اش دور نموده و گاه رشته سخن را گسسته و در مواردی به پریشانی منطقی در مثنوی انجامیده است.
تحلیل بلاغی و تأویلی تصویر خورشید در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال چهارم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۰
39 - 50
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی نمایاندن محوری ترین و کانونی ترین تصویر در جهان ذهن و اندیشه مولوی است. نویسنده درصدد است با تجزیه و تحلیل این تصویر پویا و پرابهام در مثنوی با تکیه بر دلالت های ساده زبانی و صورت های بلاغی، الگوی اندیشگی شاعر را بررسی کند. مولوی چه آن زمان که در بلخ (خراسان) می زیست و چه وقتی که در معرض آفتاب شمس در قونیه قرار گرفت، محو تابناک ترین تجلی حق بود. در این پژوهش، ضمن اینکه به ویژگی های صوری و ذاتی خورشید اشاره شده، مقاصد مولوی نیز برای بیان امور غیرحسی، غیبی، آن جهانی و غیرمادی کاملاً هویدا گشته است.
بررسی منشأ و ویژگی های تساهل عرفانی در مثنوی معنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تساهل به مثابه یکی از مهمترین دیدگاه های تاریخ اندیشه بشری بر آزادی ادیان و مذاهب تأکید می ورزد و در عرفان ایرانی – اسلامی یکی از موضوع های محوری است. این مقاله کوشیده است که به تبیین تساهل بپردازد و با تکیه بر متن مثنوی معنوی، منشأ و ویژگی های تساهل را در نظام فکری مولوی بنمایاند. دو نظریه «وحدت موجود» و «تجلی و ظهور» منشأ فکری تساهل عرفانی مولوی است. او با بهره گیری از این دو نظریه کوشش دارد که در هستی به انسان مقامی والا دهد و در دفاع از آزادی عقیده، همه مذاهب و ادیان را به رسمیت شناسند. بنابراین کثرت گرایی دینی، رستگاری پیروان همه مذاهب، رهایی از اَنانیّت، باطنی گرایی، نسبی گرایی و تأکید بر اخلاق عملی از ویژگی های تساهل در منظومه مثنوی معنوی است.
تحلیل تطبیقی عشق در خمسه نظامی و مثنوی مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
عشق محرک کائنات و اساس و پایه خلقت است که در همه ذرّات عالم جاری است و به واسطه آن، همه موجودات به سوی حق تعالی در حرکت هستند. عشق انواع مختلفی دارد و در جهان هستی به دو صورت تجلّی دارد: حقیقی و مجازی. عشق حقیقی مخصوص خداست و کفایت کردن به او که همه مظاهر جهان هستی از اوست. عشق مجازی به آنچه غیر خداست و عشق به مظاهر هستی و کائنات است. در آثار نظامی و مولانا، عشق عنصری کلیدی است که باید به آن توجّه خاصّی کرد. هدف از این پژوهش، تبیین عشق حقیقی در خمسه نظامی و مثنوی مولانا است که در آن به روش تحلیل محتوا، به بررسی انواع عشق، تفاوت عشق حقیقی و مجازی و ارتباط عشق مجازی با عشق حقیقی پرداخته شده است. مطابق نتایج، در بین ویژگی هایی که این دو شاعر برای عشق برشمرده اند، اشتراکات و تفاوت هایی وجود دارد. اهمیّت این تحقیق از این جهت است که دیدگاه های این دو سخنور ارزشمند را درباره عشق بیان می کند و نشان می دهدکه مولانا و نظامی، هردو، عشق را یک حقیقت جاری و ساری در کائنات و عامل اتّحاد هستی می دانند و عقیده دارند که عشق حقیقی، به خدا اختصاص دارد و عشق مجازی را وسیله ای برای دستیابی به عشق حقیقی می دانند.
بن مایه مهر و محبت در روابط خانوادگی در آثار مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
93 - 110
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های مهم شعر غنایی، بُعد اجتماعی آن است که یکی از ابعاد آن زندگی خانوادگی است. مولوی یکی از شاعرانی است که به طور گسترده به صورت تمثیلی به موضوع خانواده و حقوق آن در آثار خود با رویکردی دینی و اخلاقی و البته غنایی پرداخته است. مولوی درباره زندگی زناشویی، فرزند و تربیت او، زندگی خانوادگی، حقوق والدین و... هم در آموزه ها و هم در تنظیم قواعد و قوانین، به جایگاه خانواده و زنان توجه بسیار دارد و موجب ارتقای شأن و منزلت نظام خانواده شده است. تفکرات و آرای وی درباره خانواده با احادیث و روایات اسلامی مطابقت دارد. از نظر وی رابطه عاشقانه ای باید بین زن و شوهر برقرار باشد و این دو وظیفه رفع نیازهای عاطفی یکدیگر را بر عهده دارند. مهر و محبت اساس روابط خانوادگی است هرچند وظیفه کسب معاش و توجه به رفاه و تربیت فرزندان بر عهده مرد و خانه داری، فرزندآوری و تربیت و تعلیم فرزندان بر عهده زن است. مولوی همچنین بین بسیاری از روابط خانوادگی و مفاهیم عرفانی پیوند ایجاد کرده است؛ مثلاً از نظر وی زندگی زناشویی نمادی از نظام آفرینش و رابطه انسان و پروردگار و آفرینشگری و الطاف مادرانه می تواند نمادی از خداوند باشد. از دیدگاه وی زن و مرد مکمّل یکدیگرند. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی با توجه به آیات و احادیث درباره زنان و خانواده به واکاوی نظریّات مولوی درباره خانواده بر مبنای چهار اثر وی پرداخته است.
مفهوم شناسی « مولوی » درمثنوی طاقد یس نراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
مذمت شدید مولوی در بخشی از ابیات مثنوی طاقدیس نراقی، زمینه طرح این سؤال را فراهم آورده که منظور نراقی از آن، چه کسی است؟ آیا منظور وی شخص خاصی است یا اینکه معنای اصطلإحی آن را اراده کرده است. برخی چنین تصور کرده اند که مراد از آن، مولإنا جلإل الدین بلخی رومی است. شباهت های فراوان مثنوی طاقدیسب ا مثنوی معنوی و برای ایشان ، « مولوی » توجه ویژه فاضل نراقی به مولإنا همراه با کاربرد لقب گونه واژه سبب چنین برداشتی شده است. این برداشت نه تنها فاضل نراقی را مقابل مولإنا قرار داده، بلکه به واسطه جایگاه بلند فقهی نراقی، تصور تقابل بین فقه شیعه با عرفان را به دست می دهد؛ لذا تحقیق درباره موضوع را ضرور می نماید. اما بنا بر دیدگاه نگارنده، منظور نراقی از مولوی، ملّای رومی یا هر شخص خاص دیگر نیست، بلکه مراد معنای اصطلإحی آن، یعنی عالم بی عمل یا روحانی نمای ریاکار است. کاربرد واژه مولوی در همین معنا در سایر بخش های طاقدیس و دیگر آثار ادبی عرَفا و حکَما و ملإحظه سایر آثار فاضل نراقی که حاکی از توجه ارادت گونه ایشان به مولإنا می باشد، ازجمله دلإیل دیدگاه مزبور است؛ همچنان که با توجه به آزاداندیشی فاضل نراقی و وجود ذوق عارفانه در وی از یک سو و پیشروی وی در عرفان از سوی دیگر، مسئله اختلإف مذهب و نیز روحیه ضد صوفیگری نراقی را برای حمل این واژه بر مولإنا، ناکافی می شمارد. بنابراین، منظور فاضل نراقی از واژه مولوی، معنای اصطلإحی آن است نه ملّای رومی یا هر شخص دیگری.
کاشانِ پر خوف و رجای مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۲۰)
105 - 132
در بحر عمیق مثنوی، نام شهرها و اشخاص معدودی به میان آمده و از میان این نام ها و عناوین، شهر کاشان یکی از شهرهایی است که بخت و افتخار قرارگرفتن در دستورکار و منظومه مولانا را یافته است. این نوشته پس از نگاهی به شهرهای ذکرشده در فهرست داستان های مثنوی به کاشان و حکایت عمرنامِ شهر کاشان در دفتر ششم می پردازد. در تحلیل زمینه های دخیل شدن کاشان در مثنوی، فرضیاتی چون روایات و امثله رایج و شایع عوام، سفر یا گذر احتمالی مولوی از کاشان (یا ری) در هنگام عزیمت از بلخ به حج در دوران نوجوانی، تضادها و کشمکش های سیاسی اجتماعی و فرهنگی قرون قبل و حین زیست مولوی و فرضیه اثرگذاری کتب و نوشته های برجسته و مکتوب این اعصار مد نظر قرار گرفته اند. لذا در ذیل نوشته، اوضاع اجتماعی و به ویژه مذهبی و شخصیت های دخیل و برجسته کاشان در قرون نزدیک به پیدایش مثنوی نیز مورد کاوش قرار گرفته است. در پایان، دلالت های اصلی حکایت مولانا برای این شهر و تمام ولایت در معرض خوف و رجا تشریح شده است
جلوه ها، عناصر داستانی و سیمای سلیمان(ع) در اشعار مولوی
قرآن کریم برای آگاهی بشر و شناخت گوشه های ناشناخته تاریخ و همچنین عبرت پذیری به بیان داستان هایی از اقوام پیشین و انبیاء عظام(ع) پرداخته است.سلیمان بن داود(ع) یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که در شمار تعدادی از انبیاء علاوه بر رهبری باطنی ومعنوی،رهبری دنیوی بنی اسرائیل را نیز بر عهده داشت و سومین پادشاه قدرتمند بنی اسرائیل بود.خداوند در قرآن کریم به بیان نعمت های خود بر سلیمان(ع)،مقام والای او و برخی از حوادث حیات وی اشارت کرده است.از سوی دیگر،مولوی عارف بزرگ جهان اسلام که در واقع بسیاری از آیات قرآنی را به زبان شعر بیان داشته و در بسیاری از اشعارش به آیات قرآنی اشارت کرده است،از داستان سلیمان(ع) در قرآن نهایت تأثیر را پذیرفته و آن را به شعر درآورده است.همچنین مولوی گهگاهی عناصر داستانی داستان سلیمان(ع) را با مضامین عرفانی پیوند می زند و این امر در عناصر هدهد،مرغان و سلیمان به کرات دیده می شود.مولوی در داستان های خود که اکثرا از قرآن و روایات معتبر اسلامی الهام گرفته شده،شیوه بین داستانی را در پیش گرفته است به این صورت که داستانی را در خلال داستانی دیگر بیان می کند و این امر فرصت واژگان پردازی نو،همراهی مخاطب و بیان مطالب دیگر و پیوند زدن با دیگر مضامین را به وی می دهد. در این مقاله سعی بر این است که با روش مروری و با استفاده از منابع کتابخانه ای ابتدا آشنایی مختصر با سلیمان(ع) صورت گیرد و سپس به بیان سیمای وی در شعر مولوی پرداخته می شود و در کنار آن از عناصر داستانی و کاراکترهای مرتبط با داستان وی در اشعار مولوی غفلت نمی شود.می توان بیان داشت بیان داستان سلیمان(ع)در اشعار مولوی و توجه وی به این امر یکی دیگر از وجوه الهامات مولوی از قرآن و روایات اسلامی است.
نگرش مولانا به ناهنجاری های جنسی و هویت های دیگرگونه جنسی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولانا جلال الدین رومی دایره المعارف فرهنگ ایرانی- اسلامی است. این اثر به دلیل اشتمال بر داستان های متعدد و نیز به دلیل تعمق مولانا در مسائل روان شناختی، اثری مهم و قابل تأمل است. بر این اساس در این تحقیق اختلالات جنسی و مسأله هویت های جنسی متفاوت (دگرباشان) -که به دلیل عرفی کمتر به آن توجه شده است- بررسی می گردد. سؤال تحقیق این است که مولانا کدام ناهنجاری های جنسی را در لابلای حکایات بیان کرده است و دیدگاه او درباره دگرباشان چیست؟ هدف تحقیق این است که دقت نظر مولانا درباره اختلالات جنسی بیان شود و در عین حال به روش تحلیلی – توصیفی نقدی بر دیدگاه او و هم عصرانش درباره هویت های جنسی دیگرگونه مطرح شود. این تحقیق نشان می دهد که گونه های مختلفی از اختلالات جنسی از سوی مولانا در پرده طنز و حکایت طرح و نقد شده است. از آن جمله: هم جنس گرایی، پدوفیلی، بستیالیتی، بهره کشی جنسی، اختگی، مبدل پوشی و... . همچنین دو هویّت جنسی برای مولانا و هم عصران او غریب بوده و نکوهش شده است، این دو گروه «مخنّث» و «سَعتَری» نامیده شده اند و همان است که امروزه ترانس سکسوال و لزبین نامیده می شوند. مولانا این خوی همجنس گرایی و رفتارهای منوط به آن را در این دو طیف، ذاتی – معادل مادر زاد و ژنتیکی- دانسته؛ عملکردی که درون آن تناقضی آشکار نهفته است و امروزه می توان درباره آن تأمل و تجدید نظر کرد. معرفی این دو جنسیت، آن گونه که در این مقاله آمده تا کنون صورت نگرفته و می تواند زمینه تحقیقات مرتبط دیگری را فراهم آورد.
بررسی و تحلیل مفهوم «تیسیر» در مثنوی معنوی و غزلیات شمس از مولانا و مقایسه آن با آراء فقه اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
140 - 160
حوزه های تخصصی:
تیسیر یکی از مفاهیم فقهی است که از قرآن به فرهنگ فقه اسلامی راه یافته و مباحثی پیرامون آن طرح شده است. در گستره ادب فارسی، مولوی به عنوان شاعری شناخته می شود که ابتدا فقیه و عالم دینی بوده و پس از دیدار با شمس تبریزی، به جرگه صوفیان وارسته و عارفان واصل پیوسته است. به این اعتبار، از اصطلاحات فقهی متعددی در دوران نوزایی فکری و شخصیتی خود در مثنوی معنوی و غزلیات شمس سود برده است. در این مقاله، با رویکرد به روش توصیفی- تحلیلی و منابع کتابخانه ای، مفهوم فقهی تیسیر از دید مولانا بررسی و کاویده شده است. به نظر می رسد در کلام شاعر، مواردی چون: اضطرار، رجحان تکالیف بر یکدیگر، عدم تکرار در جرم و مسائل معرفت شناختی به عنوان عوامل تیسیر یاد شده است که در تطبیق با آراء غالب فقها، شاهد هنجارگریزی هایی هستیم. دلیل محوری این موضوع، گرایش های عرفانی مولانا است که باورهای فقهی او را تحت تأثیر قرار داده و بدان شاکله ای جدید بخشیده است. همچنین، تبلیغ گفتمان تیسیر با روحیه رواداری و تساهل مولانا ارتباط مستقیم دارد.
نهضت حسینی در دو اثر منظوم اهل سنت: حدیقه الحقیقه و دیوان شمس
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
125 - 142
حوزه های تخصصی:
نهضت حسینی جنبشی مهم در تاریخ اسلام است که بازتاب آن در میان آثار شاعران اهل سنت مهم و قابل تأمل است. در میان این دسته از شاعران، سنایی و مولوی سرآمدن هستند و آثارشان مشحون از اشارات ریز و درشت به قیام الهی امام حسین(ع) است. در حدیقه الحقیقه مثنوی تعلیمی مشهور سنایی، امام اساس دینداری تصویر شده و لعن یزید درون مایه ای رایج در این مثنوی است. مولوی در دیوان شمس امام حسین(ع) را سمبل امر قدسی و انسان کامل دانسته است. در این پژوهش، به روشی توصیفی- تحلیلی نقش امام حسین(ع) در این دو اثر ارزشمند بررسی شده است و جایگاه ایشان به عنوان قهرمان عالم دین و پهلوان عرصه شناخت حق تبیین شده است.
آموزه های سلوک در مثنوی مولوی و بازتاب آنها در مثنوی های سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
269 - 299
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدّین از عرفای شهیر جهان اسلام است که تلاطم امواج تعلیماتش سراسر جهان را فرا گرفته است؛ مثنوی معنوی او مجموعه ای است مشحون از تعالیم و آموزه های بی بدیل که بشر را به سعادت حقیقی رهنمون می-سازد. سلطان ولد به عنوان فرزند و مرید مولانا از دریای معارف پدر سیراب گشته و با تجربیات و مکاشفات جدیدی که در عرصه عرفان دارد، به آنها تبلوری خاص بخشیده است. نگارندگان در این جستار آموزه های سلوک را در مثنوی مولوی بررسی می کنند و میزان بازتاب آنها را در مثنویهای سلطان ولد آشکار می سازند. نتیجه پژوهش ما را به این حقیقت رهنمون می کند که بسیاری از آموزه های عرفانی موجود در مثنوی معنوی در این مثنویها بازتاب یافته و سلطان ولد در مباحثی مانند ریاضت، جوع، چله نشینی و ذکر از اندیشه مولانا تأثیر پذیرفته است. مولانا و به تبع او سلطان ولد راه رستگاری را در ریاضت و جهاد اکبر می دانند و به سالکان توصیه می کنند که سخره نفس امّاره نشوند و در سایه عنایت انسان کامل آن را مهار کنند؛ علاوه بر این، عارف بلخی و مریدش سلطان ولد جوع را متعلق به خاصان حق و این موهبت الهی را موجب شکوفایی قابلیتهای معنوی انسان دانسته اند. در اندیشه مولانا و به تأسی از او سلطان ولد خلوت و عزلت امری ضروری نیست و مصاحبت با انسان کامل بسی برتر از آن است؛ این دو مرشد طریقه مولویه ذکر خدا را زداینده اوهام از خاطر مریدان می دانند و مراتب ذاکران را متفاوت می شمارند.