مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
مولوی
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
183 - 210
حوزه های تخصصی:
موضوع علم و علم آموزی یکی از مباحث مهم و محوری جلال الدین محمد بلخی، عارف و اندیشمند بزرگ قرن هفتم است که در آثار خود با شناختی دقیق به معرفی و نقد علم و عالمان، و بیان آفات، غایات و آسیب شناسی آن پرداخته است. مولوی دانش های بشری و صاحبان علوم را به دو دسته حقیقی و دینی، و تقلیدی و دنیایی تقسیم می کند؛ اما ضروری ترین بحث با جنبه پیشینی و مقدماتی از نظر او آفت شناسی، غایت شناسی، انگیزه شناسی و وظیفه شناسی درباره انواع علوم و معارفی است که آدمی در این دنیا فرا می گیرد و یا به طالب علمان و متعلمان آن می آموزاند. در این پژوهش با روش تحلیل محتوا و با رویکردی منطقی-روش شناختی و هرمنوتیکی، رهیافت های نظری و انتقادی مولوی در علم و عالم شناسی در چهار عنوانِ نقدی و آسیب شناسانه، کارکردی و غایت شناسانه، روانی و انگیزه شناسانه، و اخلاقی و وظیفه شناسانه دسته بندی شده است. نخستین دستاورد پژوهش آشکار شدن این موضوع است که مباحث مولوی در حوزه علم و عالم شناسی شاید بیشتر و پیش تر از دیگر مباحث او ضرورت و قابلیت بررسی علمی و معرفتی دارد، دوم آنکه فواید و کارکردهای بالقوه یا بالفعل منطقی، انتقادی و اخلاقی این نوع علم شناسی معلوم می شود، و سومین کارکرد مهم و اخلاقی- معرفتی این رویکرد می تواند آن باشد که اهل علم را با توجه دادن به آسیب ها و انگیزه ها و وظایف، از آفات و عوارض ناشی از علم آموزی صرف برحذر دارد.
بازآفرینی شخصیّت و صفات زن از منظر مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ادبیّات هر قومی فرهنگ آن قوم و بیانگر نگرش آنان به هستی است و در حقیقت هویّت هر جامعه در ادبیّات آن متجلّی است. در ادبیّات ملل و اقوام مختلف، دیدگاه های متفاوتی نسبت به شخصیّت زنان وجود دارد. با تأمّلی در نوع نگرش آفریننده مثنوی، می توان به نوع آمیختگی فرهنگ ها و تأثیرپذیری آن ها از یکدیگر پی برد. بررسی نقش زنان در اغلب داستان های مشهور عرفانی و نقش آفرینی و بازتاب سیمای متفاوت آنان در طول حکایت ها ، در شمار بحث هایی است که همیشه مورد مناقشه اهل فن و تحقیق بوده است.نتایج تحقیق نشان می دهد، نگاه مولوی به زن نگاهی نسبی و دوسویه است.گاه زن در آثار او پلی است از عشق مجازی به عشق حقیقی و نمایشگرجلوه ی جمال و جلال حق تعالی، که به راستی و درستی مقصود او را از خلقت زن بیان می دارد.گاهی نیز زن در اشعار او تنها به صورت تمثیلی برای درک بهتر پیام در نقش های نمادین پست آورده می شود که با حضورش مفاهیم اخلاقی بزرگی را می توان پند گرفت. بررسی صفات و نقش زنان در داستان های مثنوی موجب می شود، تا آن ها را بهتر شناخته، و کنش ها و واکنش های آنان در طول داستان ها، به درستی مشخّص شود. لذا نگارنده ی این رساله، به روش توصیفی-تحلیلی و گرد آوری اطّلاعات به شیوه ی کتابخانه ایی،کوشیده است که جنبه های برجسته شخصّیت و صفات زنان در مثنوی از جمله: نفس ،عشق،زیبایی، ازدواج،عفاف و غیرت، مادری،ترس،ظاهربینی و مکر ،که مبتنی بر تحلیل باشد، بپردازد.
بررسی تأثیر سبک حکایات سنایی بر حکایات مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تأثیرپذیری شعرا از یکدیگر، یکی از مباحثی است که میتواند در فهم بیشتر آثار ادبی، یاریگر پژوهشگران باشد. ما در این جستار برآنیم که با روش تحلیلی- توصیفی و با ذکر شواهد شعری، به بررسی تأثیرات سبک حکایت پردازی سنایی بر مولوی بپردازیم. برآیند تحقیق اثبات میکند که مولوی با همه عظمت و بزرگی، عمیقاً متأثّر از اندیشه و آثار شاعر غزنه است و ذهن او – خودآگاه یا ناخودآگاه- به آثار سنایی توجّه دارد. تأثیرپذیری مولانا از سنایی، در زمینه ذهن، زبان، تصاویر و حکایات بسیار مشخّص و غیرقابل انکار میباشد. با این حال، سنایی برای مولانا، همانند راهنمایی است که مسیر را به او می آموزد؛ زیرا افکار، حکایات و دیدگاه های سنایی در آثار مولانا، پخته تر، فخیمتر و عمیقتر میشوند. ایماژهای شعری، افکار عرفانی، پروردن حکایات و کلام در اشعار مولوی، بسیار متعالیتر از اشعار سنایی است و به عبارتی بهتر، در راه خلق حکایات عرفانی، سنایی پیشگام است و مولانا با تأثیرپذیری از او، شعر عرفانی را به اوج خود میرساند.
بررسی و تحلیل مفهوم رضایت از زندگی در مثنوی مولوی با استفاده از روان شناسی مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روان شناسی مثبت گرا، مفهوم کلی «رضایتمندی از زندگی» بازخورد شیوه ادراک و ارزیابی انسان از همه موقعیت های زندگی اش است. این مفهوم در مثنوی معنوی به شکلی فضیلت خواهانه و ثابت و کلی ارائه شده است و همه موقعیت های زندگی انسان را فرامی گیرد. از نظر مولوی می توان با وجود موقعیت های نامطلوب در زندگی، رضایتمندی کامل را از زندگی به دست آورد؛ شیوه کسب آن نیز ارزیابی شناختی صحیح از دنیا، باور و پایبندی به جهان بینی الهی اسلام و عمل به راهکارهایی خاص است. نویسندگان این پژوهش با استناد به عرفان مولوی، مبانی رضایتمندی از زندگی را از مثنوی استخراج و با مبانی روان شناسی مثبت گرا پیوند می دهند. ارزش های معنوی و الهی در سیروسلوک عرفانی مولوی، زمینه ساز سلامت روان و رضایتمندی انسان از زندگی است. برپایه این پژوهش مشخص می شود که مولوی رضایتمندی را هیجانی ربّانی می داند که با آموزش و ایجاد باورهای سازگارانه و عملکرد مبتنی بر ارزش های الهی به دست می آید؛ سالک با کسب آن شایسته فنای صفاتی و اتصاف به صفات الهی می شود و سرانجام در زندگی چیزی به جز اراده خداوند طلب نمی کند. هدف در این پژوهش شناخت و تحلیل این مفهوم کلی و مؤلفه های مرتبط با آن در اندیشه های مولوی با استفاده از آموزه های روان شناسی مثبت گراست. نتایج این بررسی نشان می دهد رضایتمندی از زندگی یکی از مفاهیم متعالی تمدن و عرفان اسلامی است؛ همچنین یک مفهوم تعلیمی عمومی و ثابت در مثنوی معنوی است؛ این مفهوم با ترویج باورها و مهارت های کنترل هیجانات منفی و افزایش هیجانات مثبت در قالب حکایات و مواعظ و تمثیل ها و با تبیین مفاهیمی مانند رضایت به مقدَّرات و صبر و شکر و قناعت ارائه شده است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و بر مبنای روش اسنادی و برپایه تحلیلِ محتوای مثنوی مولوی است.
خواجه احمد کاسانی؛ دیدگاه ها و اصطلاحات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
125 - 152
حوزه های تخصصی:
خواجه احمد کاسانی (866 949 ق) از عارفان معروف نقشبندیه ماوراءالنهر است که بیش از سی رساله در حوزه عرفان تألیف کرده است. بیشتر این رساله ها به صورت نسخه خطی در کتابخانه های مختلف موجود و به صورت معدود و پراکنده در چند مقاله یا پایان نامه معرفی و یا تصحیح شده اند. موضوع رساله ها، عرفانی و تعاریف اصطلاحات گاه مشابه کشف المحجوب و گاه شرح دیدگاه های بهاءالدین نقشبند است. البته در این میان دیدگاه های خاص و متفاوت عرفانی وی نیز دیده می شود. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی، تلاش دارد ضمن مطالعه رساله های کاسانی، دیدگاه های عرفانی وی و تعاریفش را از برخی اصطلاحات بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد کاسانی در بیان دیدگاه ها و اصطلاحات عرفانی، از الگوی معرفتی خاصی پیروی نمی کند و در هر رساله، موضوعی مشخص را محور قرار داده است. در بیشتر رساله های وی به صورت تقریبی مطالب پراکنده و پرتکرار درباره برخی اصطلاحات عرفانی چون: فنا و بقا، غیبت و حضور و... دیده می شود. تعاریف وی از این اصطلاحات گاه برگرفته از کتاب های عرفانی پیشین و گاه برساخته خودش است. کاسانی در شرح موضوعات عرفانی به شدت تحت تأثیر مولانا است و در رساله های وی استشهاد به ابیات مثنوی بسیار دیده می شود.
حیران مست یا هوشیار حیران؟ «بررسی و تحلیل دیدگاه های مولوی و شمس درباره سکر و حیرت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
1 - 28
حوزه های تخصصی:
هرچند موافقت آرای شمس و مولانا و اثرگذاری های دوسویه شان از کسی پنهان نیست؛ ولی در مواضعی با یکدیگر اختلاف دارند. سکر و حیرت از مواضع اساسی اختلاف در مشرب عرفانی و معرفت شناسی این دو عارف است که در وجوه مختلف، اعمّ از تعریف، مقدمات، اقسام و نتایج، شایسته ی تأمل و مقایسه ی تحلیلی است. این مقاله بر آن است علاوه بر بیان و بررسی تفاوت دیدگاه ها، پاسخ مناسبی برای چرایی این اختلاف آراء داشته باشد. تبیین این اختلاف در مطالعات تطبیقی مولوی پژوهی و شمس پژوهی اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا می توان گفت تفاوت آراء شمس و مولانا از همان دیدار اول با موضوع سکر و حیرت و در بیانی دقیق تر، رجحان صحو بر سکر آغاز می شود. به این دلیل که اهل صحوی همچون شمس از اهل سکری چون مولانا درباره ی میزان برتری مقام هوشیار اعلا یعنی پیامبر(ص) بر مرتبه ی بایزید، مست مشهور، سؤال می پرسد. در واقع، غرض اصلی شمس از ملاقات با مولانا، رساندن وی به مرتبه ی صحو و شناخت برترین هوشیار است تا به تبعِ معرفت ایشان بتواند به معرفت النفس، معرفت الرب و توحید اصیل دست یابد. بنابراین، همان طور که پیامبر(ص) بر تارک مقام ولایت و نبوت، خواهان دستگیری و هدایت بایزید است، شمس نیز با برخورداری از اوصاف قهر و لطف حق، چونان نبی و ولیّ صاحب سرّ هوشیاری است که بر همه ی امور از جمله مرتبه ی مستی مولانا آگاهی دارد و راضی به توقف او در مرتبه ی دوم مستی نیست؛ بنابراین خود را بنده ی نازنین حق می داند تا مولانا در سایه ی هدایتش پس از طی مستی عالم روح به مستی راه خدا، مستی از خدا و درنهایت هوشیاری رسد تا در این جایگاه هرچند مست تر، هوشیارتر و هوشیارکننده ی جهان و عالمی باشد.
تحلیل انتقادی گفتمان قدرت در مثنوی (بررسی موردی: قصه اهل سبا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
149 - 178
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شامل نظریه ها و روش هایی برای مطالعات تجربی روابط میان گفتمان و تحولات اجتماعی است. تحلیل گران گفتمان انتقادی برآنند که متن های ادبی مانند سایر متن ها در خدمت ارتباطند؛ بنابراین آن ها را می توان با نگرش و روش انتقادی تحلیل کرد. در این پژوهش جملات، عبارات و ساخت های دربردارنده ی مؤلفه های گفتمان مدار در حکایت «اهل سبا و طاغی کردن نعمت، ایشان را» از دفتر سوم مثنوی با رویکرد توصیفی تحلیلی، بررسی و تحلیل شده است. نتیجه ی این بررسی نشان می دهد که مولانا افزون بر بهره گیری از دانش گسترده ی خود در علوم رسمی، عرفان و ادب فارسی و عربی از بازتولید نظم گفتمانی نیز برای گستردن سلطه ی معنوی خویش بر مریدان بهره جسته و توفیق او تا بدان جا است که گفتمان قدرت در مثنوی کاملاً طبیعی و در هماهنگی کامل با اندیشه های عرفانی جلوه گر می شود و زمینه ی لازم را برای تغییر گفتمان عرفانی به دست جانشینان مولوی فراهم می سازد. وی به یاری تقابل واژگان، ساختار نحوی و مشروعیت بخشی به گفتمان خودی، سعی در تثبیت و گسترش سلطه بر مریدان دارد.
بررسی ترس های وجودی و علاج آن ها از منظر مولوی و یالوم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
28 - 58
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعات مثنوی، انسان و مسائل وجودی او همچون ترس ها، اضطراب ها و نگرانی های بنیادین و نیز راه های رهایی از آن هاست. از سوی دیگر در روان درمانی وجودی نیز همین موضوع، منشأ اصلی اختلالات و ناخوشی های روحی و روانی فرض شده و با رویکرد وجودی درصدد مقابله و یا علاج آن هاست. در این مقاله تلاش می شود دغدغه ها و نگرانی های وجودی انسان و راهکارهای درمان آن ها از منظر مولوی و یکی از مهم ترین روان درمانگران معاصر یعنی اروین یالوم، با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شود و با بیان وجوه اشتراک و افتراق آن ها، قابلیت مثنوی در محدوده روان درمانی وجودی و نیز راهکارهای ویژه مولانا در این عرصه مورد ارزیابی قرار بگیرد. نتیجه آنکه، در اصل داشتن ترس ها و نگرانی های وجودی و اینکه سرچشمه ناخوشی های روحی و روانی انسان هستند، این دو متفکر اتفاق نظر دارند ولی در مبانی فکری و محتوای این گونه ترس ها و نگرانی ها با هم اختلاف دارند. سرانجام این که مولوی راه کارهای اساسی تر و با مبانی عمیق تری را در حوزه درمان مطرح می کند.
اسرار عرفانی و رموزات بیانی در مطلعیه مثنوی مولوی
منبع:
قند پارسی سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۰
16-36
حوزه های تخصصی:
مولانا در طلیعه مثنوی با نوای دلکش و ناله های خالصانه نی، عطش عرفانی جدایی روح معنوی را از اصل خود با زبان سوزناک نی شرحه شرحه بیان می کند. این -نامه عصاره ای از شش دفتر مثنوی معنوی و نیز براعت استهلالی بر تمامی اشعار این گنجینه ادبی و عرفانی است که از همان آغاز تصویری از فراق و هجران ترسیم می کند. نکته ای که قابل تأمل است مفهوم واژ ه های «حکایت» و «شکایت» در بیت آغازین مثنوی است که شارحان متعددی اقدام به شرح آن نموده و هر کدام تفسیری خاص از آن داشته اند. این مقاله بر آن است با روش توصیفی- تحلیلی برخی از معانی مطرح شده توسط تعدادی از شارحان را مورد ارزیابی و نقد قرار داده و در اثبات معانی و مفهوم ادعایی، موضوع را در دو محور بافت عمودی نی نامه و بافت تناسبی و تناقضی واژه با منازل، وادی ها و مقامات عرفانی، مورد بحث و تحلیل قرار دهد. نتایج پژوهش حاکی از این است که مباحث عرفانی در هر اثر ادبی، از جمله مثنوی معنوی، آن چنان گسترده و پرمحتواست که هرکسی به قدر و توان دانش خود می تواند آن را درک کند. مفهوم «شکایت» در نی نامه شکایت اعتراض آمیز نیست که برخی از شارحان آن را بیان کرده اند، بلکه «نفیر» جدایی، «شرح درد اشتیاق» و «ناله» و مناجات عاشقانه ای است که مولوی در محور عمودی شعر آن را رمزگشایی کرده است.
جایگاه خلسه در عرفان مولوی
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی، تجربه عرفانی و کشف شهود است که دریافت های معنوی و الهی را برای عارف به ارمغان می آورد و این واردات غیبی درحالتی بین خواب و بیداری به نام خلسه انتقال می یابند که سالک در اثر پاکی درون و قطع دلبستگی از امور دنیوی و مادی به عالم مجرد وصل می شود. مولوی به عنوان یکی از بزرگترین عارفان قرن هفتم قمری در آثار خود نشان می دهد که به فراوانی چنین حالتی را تجربه کرده است و به قولی در حالت خلسه اشعاری ماورایی سروده و دریافت هایی غیبی داشته است. گاهی چنان مست حق شده که خطورات قلبی عمیق می یابد و حالت خلسه خود را با نام «بیخودی»، «جذبه»، «بی هوشی»، «دیوانگی»، «مستی» و مانند آن توصیف می کند که در این مقاله موارد شهودی خلسه وار مولوی مطالعه می شود. و امروزه از خلسه با نام های متفاوتی در آثارهای مختلف هم یاد شده است. کلید واژه ها: عرفان و تصوف، کشف و شهود، خلسه، مولوی، بیخودی، جذبه.
مستورگان در آثار مولانا
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی حاضر تلاش شده است با دقت در آثار نظم و نثر مولانا (مثنوی، فیه ما فیه و مکتوبات) و نیز آثار مرتبط با زندگی و سلوک وی همچون مناقب العارفین به دیدگاه های مولانا در خصوص زنان بپردازد.با توجه به آن که مولانا در مثنوی معنوی، از جماد و نبات و حیوان تا شخصیت های گوناگون انسانی را به عرصه ی داستان ها می کشاند تا شاه کارهای فکری و عرفانی خود را خلق کند، بررسی شخصیت های زن در این داستان ها، مدخلی است برای رسیدن به اندیشه های ژرف این عارف و بلکه مصلح اجتماعی در باب زنان، زنانی که صاحب نامی شایسته اند همچون مریم وآسیه و... و یا در پرده ی خمول و گمنامی، اما دارای مقامات عارفانه اند، در فیه ما فیه نیز مطالب متنوعی در زمینه ی زنان است که با دقت در آنها به سرانجام فکری مولانا راه گشا می شویم. حسن و قبح سیرت زن در فیه ما فیه قابل بررسی است. مکتوبات به عنوان یکی از مهم ترین آثار در زمینه ی شناخت اندیشه ی مولوی هم از نظر پنهان نمانده است و با توجه به این که مکتوبات، همان نامه های مولانا است که هر کدام مستند به خاطرات و اتفاقات و زندگی اجتماعی و خصوصی او است، رازهای بسیاری را برای شناخت واقعیات زندگی مولانا بازگو می کند.
محضر مولانا (تأملی در کمّ و کیف سرایش مثنوی)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تأمل در مثنوی مولانا جلال الدین از ابعاد گوناگون می تواند به درک بهتر این کتاب شریف کمک کند. از مهم ترین موضوعاتی که از دیرباز درباره مثنوی مطرح بوده و هست، چگونگی سرایش آن است. آنچه مشهود است این است که مولانا، مثنوی را فی البدیهه سروده است امّا کم و کیف آن، آن گونه که باید و شاید معلوم نیست. مقاله حاضر می کوشد تا با بررسی مثنوی، نکاتی را که می تواند به چگونگی شکل گیری مثنوی و عوامل سرایش آن کمک کند استخراج و در ذیلِ اوقات، مخاطبان، روش مولانا، حالات مولانا و... مدون نماید.
بررسی زبان عامیانه در دفتر پنجم مثنوی مولوی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۸
155 - 182
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدین محمد بلخی در کتاب مثنوی شریف با استفاده ی مطلوب از عناصر عامیانه در زبان فارسی تلاش کرده است تا مفاهیم تعلیمی و عرفانی مورد نظر خویش را برای عامه ی مردم تبیین و تشریح نماید. بنابراین برای تأثیر بیشتر کلام بر مخاطب، در اثر سترگ خود از زبان و ادبیات عامیانه بهره جسته است.
در این تحقیق به استخراج و طبقه بندی اصطلاحات عامیانه در دفتر پنجم مثنوی از کوچک ترین تا بزرگ ترین واحد زبانی (یعنی از واج تا جمله) و ذکر شواهد شعری پرداخته شده است که می توان آنها را در زیر عناوینی چون واج، واژه، فعل، ترکیب، شبه جمله، جمله، حذف و تکرار، مَثَل (ضرب المثل) مشاهده نمود.
جلوه های تصاویر تعلیمی در دیباچه های مثنوی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱۱
85 - 105
حوزه های تخصصی:
بی شک جلال الدین محمّد مولوی یکی از پرمایه ترین گویندگان ایرانی است. شهرت او به کتاب عظیم الشان مثنوی است؛ و اطلاعات کم نظیر مولوی در این اثر موج می زند. درباره این اثر بی مانند، آثار زیادی به چاپ رسیده است؛ امّا به دلیل حجم مطالب و موضوعات متنوع، هنوز جای خالی تحقیقات احساس می شود. یکی از موضوعات قابل بحث، جلوه های تصاویر بیانی در دیباچه های مثنوی است که عرصه تبلور اندیشه های تعلیمی مولاناست. به تعبیر دیگر، مولانا از گونه های بیانی نه به قصد تزیین کلام، بلکه برای تفهیم و تعلیم مطالب آسمانی و روحانی با زبان رمز به سالکان طریقت بهره های فراوان برده است. با توجه به گستردگی حوزه تخیّل شاعر، و بهره وری از تصاویر در مثنوی، می توان به دو گونه استعاره و تشبیه اشاره نمود که بیش از سایر عناصر بیانی، در خدمت تعلیمات حقایق الهی قرار گرفته است این پژوهش بر آن است تا زمینه های تعلیمی تصاویر بیانی را در دیباچه شش گانه مثنوی بررسی نماید.
مختصری از تعالیم رجعت و تناسخ در مثنوی مولوی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۴
139 - 158
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف مطالعه "مختصری از تعالیم رجعت و تناسخ در مثنوی مولوی" است. مثنوی مولوی، شعری تعلیمی است و مولویه عقیده دارند که نفوس جمله آدمیان در عالم علوی موجودند، هریک به وقت خود به این عالم سفلی نزول می کنند، بر مرکب جسم سوار می شوند و کمال خود را حاصل می نمایند. و باز عروج کرده و به عالم علوی باز می گردند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با مرور بر مثنوی مولوی این مسأله مورد توافق عرفا و فلاسفه، مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی "کنش ارتباطی" در یک حکایت تمثیلی از دفتر اول مثنوی معنوی (مطالعه موردی مذاکرات داستان پنجم مثنوی معنوی بر اساس نظریه "کنش ارتباطی" هابرماس)
حوزه های تخصصی:
"دموکراسی گفتگویی" نظریه ای است که در قرن بیستم به وسیله یورگن هابرماس، فیلسوف و جامعه شناس آلمانی طرح شد. این گفتگو در یک "حوزه عمومی" با "مشارکت آزاد شهروندان مستعد" شکل می گیرد. ابزار تعامل در آن "زبان ارتباطی عام" است و برای رسیدن به "تفاهم" یا "پذیرش استدلال برتر" صورت می گیرد. این نظریه هابرماس در ادبیات سیاسی معاصر تحت عنوان "کنش ارتباطی" شهرت یافته است. مولوی در حکایت تمثیلی"شیر و نخجیران" مذاکره ای به کاربسته است که با ارکان نظریه یادشده قابل بررسی است. در این راستا، نوشته حاضر ابتدا، به توضیح اجمالی مؤلفه های "نظریه انتقادی هابرماس"، "حوزه عمومی"، "جهان زیست" و "زبان ارتباطی عام" و تعریف تمثیل می پردازد. سپس با تحلیل و بررسی بخش مذاکرات داستان "شیر و نخجیران" مولوی، نتیجه می گیرد؛ که مذاکره اول، با قواعد "دموکراسی گفتگویی" هابرماس، همخوانی بیشتری دارد و با پیش روی داستان، کنش ارتباطی مذاکرات کم و رنگ سیاسی و راهبردی آن غلظت پیدا می کند. رنگ سیاسی لایه اندرونی تمثیل یادشده است.
بررسی شیوه ی روایت تمثیلی «پیر چنگی» در مثنوی از منظر پسامدرنیسم
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از نظر نوآوری در شیوه های روایت در میان متون کهن ادب فارسی، اثری منحصر به فرد است. شگردهای بدیع مولوی در بازروایت حکایت ها – که پیش از مثنوی در آثار دیگر ادب فارسی ذکر شده اند- گاه تا به جایی پیش می رود که نزدیکی ها و شباهت هایی را به روایت های مدرن و پسامدرن به نمایش می گذارد. یکی از حکایت های متفاوت و نوآورانه ی مثنوی، حکایت «پیر چنگی» است. مولوی در پرداخت این روایت، تغییرات بسیاری ایجاد کرده و آن را از شکل اصلی که در کتاب اسرارالتوحید محمد بن منور ذکر شده دور کرده است. در پژوهش حاضر روایت تمثیلی مولوی از «پیر چنگی» از منظر نقد پسامدرن و با کمک آرای برایان مک هیل (Brian McHale) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتیجه ی به دست آمده نشان می دهد که در این داستان شواهدی از مرگ مؤلف، خودمختاری شخصیت، افول کلان روایت، پایان باز و تداخل دنیاهای موازی (دنیای واقعی و تخیلی) را می توان مشاهده کرد.
مختصری از امثال و تمثیلات مشترک در مثنوی و ولدنامه
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۹ بهار ۱۳۹۶ شماره ۳۱
117 - 137
حوزه های تخصصی:
عنوان این مقاله «مختصری از امثال و تمثیلات مشترک در مثنوی و ولدنامه» است. ولدنامه، اثری است که در قالب مثنوی سروده شده است. این منظومه به تقلید از مثنوی مولوی در تفسیر دقایق عرفانی و اخلاقی همراه با تمثیلات دلکش است، که سلطان ولد تصویری درست از زندگی جسمانی و روحانی مولانا و حالات و مقامات مریدان و مصاحبان او را منعکس می کند. از مقایسه مثنوی معنوی با ولدنامه، چنین استنباط می شود که شاید سلطان ولد (623-712) اوّلین شاعر صوفی باشد که بعد از مولوی توانست در شعر تمثیلی صوفیانه، روش پدر را سرمشق خود قرار دهد. پس حل بسیاری از مشکلات مثنوی ولدنامه، بویژه تمثیلات آن، به دلالت و هدایت مثنوی مولوی وابسته است و فهم اسرار کلمات و عبارات پسر، جز به وسیله ی اطلاعات راه گشای پدر، میسّر نیست، به طوری که سایه ی پدر را بر تمامی آثار او می توان احساس کرد. نگارنده ی مقاله کوشیده است این تأثیرپذیری و جلوه های مشترک را در تمثیلات این دو اثر معرفی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که تمثیلات مثنوی تجلی گسترده ای در ولدنامه یافته است افزون بر اینکه طریقت هر دو صاحب اثر در حوزه ادبیات تمثیلی صریح و منطبق با حقیقت حیات و با استناد به قرآن، احادیث و اقوال پیشینیان است.
آموزش ضد تبعیض و تعصب نژادی در قصه های تمثیلی مثنوی، مصداق جامعه و تربیت چند فرهنگی
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است مقوله «آموزش ضد تبعیض و تعصب نژادی» را که یکی از مؤلفه های جامعه و تربیت چندفرهنگی است در قصه های تمثیلی مثنوی، بررسی کند و مصداق و نمود نظریه های مدرن را در نگاه نو به ادبیات کلاسیک، براساس هنرآفرینی های مولوی نشان دهد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و واحد تحلیل، مضمون حکایات یا آموزه ها بوده است. نتیجه مقاله نشان ازآن است که رویکرد تربیت چند فرهنگی در آموزش ضد تبعیض و تعصب نژادی، در نظرگاه عرفانی و مسالمت آمیز مولانا تربیت چندفرهنگی در مثنوی مولوی، نمود فراوان داشته مهم ترین درون مایه های تربیت چند فرهنگی چون آموزش ضدتبعیض و تعصب نژادی را در آثار خود نمایان ساخته و زیر بنای فکری و خمیرمایه ی ذهنی وی، در این زمینه، از تعالیم و آموزه های قرآنی و دینی سرچشمه گرفته است.
مفاهیم تمثیلی و نمادین مار در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی و مثنوی مولوی)
حوزه های تخصصی:
نماد علامت، اشاره، کلمه، یا چیزی است که یک ویژگی چنان در آن بارز باشد که بتوان آن را نماینده ی آن ویژگی دانست و هدف از کاربرد آن، انتقال پیامی ورای مفهوم ظاهری خود است. این پژوهش با روش کتابخانه ای و شیوه ی توصیفی تحلیلی نوشته شده است و هدف آن بررسی تطبیقی مفاهیم تمثیلی و نمادین مار در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی و مثنوی مولوی) است. ابتدا مفاهیم تمثیلی و نمادین این جانور در حیطه های حماسه، غنا و عرفان بیان می شود. سپس درصد تطبیق مفاهیم تمثیلی و نمادین در دو یا هر سه اثر و درصد کاربرد مفاهیم نمادین مار در هر اثر تعیین می گردد. نتیجه ای که از این مقاله به دست آمده، این است که 5/37 درصد مفاهیم مار (فرومایگی، آزاررسانی و پیچش) در هر سه اثر و 5/37 درصد (قدرتمندی، پاسبانی و تاریکی) در دو اثر مطابقت دارند؛ 25 درصد مفاهیم نیز فقط در یکی از سه اثر به کار رفته اند. نیز 5/12 درصد مفاهیم در حیطه ی حماسی و 25 درصد مفاهیم در حوزه ی عرفانی است. برای مار هیچ مفهومی در حوزه ی غنایی نیامده است. 5/62 درصد مفاهیم در دیگرحیطه ها می گنجند.