مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۸۱.
۳۸۲.
۳۸۳.
۳۸۴.
۳۸۵.
۳۸۶.
۳۸۷.
۳۸۸.
۳۸۹.
۳۹۰.
۳۹۱.
۳۹۲.
۳۹۳.
۳۹۴.
۳۹۵.
۳۹۶.
۳۹۷.
۳۹۸.
۳۹۹.
۴۰۰.
مولوی
حوزه های تخصصی:
این جستار در بررسی وجوه همسانی و ناهمسانی دیدگاه های عرفانی ابن عربی و مولوی، تلاش کرده است بر مقوله بنیادی «وحدت وجودی» تأکید نماید. مسئله خدا محوری، استناد همه امور به خدا، فقر و احتیاج همه اشیا به او، سیطره او بر کل هستی و «فعال ما یشاء» بودن او و پیش کشیدن مبحث انسان کامل زمینه مناسبی برای بحث «وحدت وجود» که اساس همه مکاتب عرفانی است؛ فراهم می آورد. طبق اصول ابن عربی هر گونه تفارقی بین خدا و ارواح آدمیان از میان می-رود و مظاهر آفرینش به نوعی استمرار وجود الهی بشمار می-رود. در کل، نظام فکری ابن عربی با عنوان وحدت وجود در این جمله خلاصه شده «هستی آفریدگان عین هستی آفریدگار است». اما به موجب باورهای ایرانی در امر وحدت وجود، این وجود کل است که در ذات باری تعالی مستهلک می شود. در اشعار مولوی نیز می توان مقوله وحدت وجودی را یافت اما با رویکردی متفاوت از ابن عربی. مولانا تحت تأثیر اسلاف خویش از اینکه به وحدت وجود جنبه نظری و فنی بدهد پرهیز داشته و این مقوله را به عنوان یک "واقعیت شهودی" و فارغ از طول و تفصیل های آن نزد ابن عربی مطرح می کند.
تأثیر بلاغت کلام مولوی در تفضیل حقیقت بر عقل در مثنوی
حوزه های تخصصی:
در این نوشته جایگاه عقل را از دیدگاه مولوی بررسی کرده ایم در دو حوزه مربوط به معارف بحثی اهل استدلال و دریافت ها و تجارب شهودیِ متعلق به عرفان. از دریافتهای شهودی تنها به معرفت الله توجه کرده و از آن بنا به دلایلی به حقیقت تعبیر کرده ایم. ملاک بررسی ما صرفا مثنوی مولوی است نه تمام آثار او. در مثنوی عقل در آفرینش و جوهر، از نظر کارکرد و مدیریتِ معیشت مادی و کسب معارف بحثی و دانش های حسی و تجربی مقامی بسیار بلند و بی مانند دارد چنان که هیچ جوهری به شرف آن نمی رسد و مولوی از آن با اوصاف والا یاد می کند. با وجود این در دیدگاه وی عقل به حوزه «حس دیگر»، معارف ذوقی و شهودی، دریافت های ماورای منطق مادی، درک خوارق عادات و معجزات انبیا و خصوصا درک جمال حق و وصول به حقیقتِ معرفت که عشق ثمر عالی ترین درجه آن است، راه ندارد.
نگاهی متفاوت به داستان «شیر و نخجیران» مثنوی از منظر نظریه «اقسام عقلانیت»
حوزه های تخصصی:
مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستان های خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصربه فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و سپس روش ایشان را با نظریه قائل به «اقسام عقلانیت» می سنجد و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی تأثیر حالات روان شناختی و فضایل عقلانی آدمی را در شیوه استدلال او موثر می داند. هرچند چنین شیوه ای در چارچوب منطق ارسطویی و حتی منطق جدیدِ برآمده از سنت تحلیلی مذموم است؛ اما رویکردهای امروزین در بحث عقلانیت چنین شیوه ای را اجتناب ناپذیر، رایج و جاری می داند زیرا استدلال و حجت انگیزی اساساً در عالم واقع و در زندگی روزمره از چنین سبک و سیاقی پیروی می کند بنابراین می توان این ادعا را مطرح ساخت که چه بسا مولوی از این حقیقت ظریف غافل نبوده است.
قبض و بسط "قیاس" در نظام استدلال مولوی (مطالعه موردی داستان «شیر و نخجیران»)
حوزه های تخصصی:
«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزه انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته می شود. مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصر به فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم می زند و گاهی در میانه داستان بفراخور شرایط به شیوه خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی می کند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنه تمثیل پوشیده و غایب نگه می دارد.
بازتاب دگردیسی سه حکایت منتخب مثنوی «توکل نخچیران، سه همسفر مسلمان، ترسا و جهود و اعتماد کردن به وفای خرس» در روایات شفاهی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی یکی از فاخرترین آثار ادب پارسی است که جلوه های فراوانی از ادبیات و فرهنگ ما در آن متبلور است. ریشه برخی از حکایات مثنوی در ادبیات شفاهی است که از دیرباز در آثار ادبی چهره نموده است. وجود روایات شفاهی معاصر از برخی قصه های مثنوی بیانگر این است که قصه های مثنوی در ادبیات و فرهنگ ما به گونه مرتب تکرار و بازروایی شده است. دگردیسی و تغییر شکل قصه های مثنوی در ادبیات شفاهی موضوعی است که تاکنون مورد عنایت پژوهشگران قرار نگرفته است. تفاوت در شکل و ساختار قصه ها، تغییر بارز شخصیت های قصه ها و تأویل های متفاوت ازجمله دگردیسی هایی است که روایات شفاهی و قصه های مثنوی را متمایز کرده است. سه حکایتی که مبنای کار برای نمایاندن دگردیسی میان قصه های مثنوی و روایات شفاهی گزینش شده اند عبارت اند از: «بیان توکل نخچیران»، «حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود» و «اعتماد کردن به وفای خرس». داده های پژوهش بیانگر این است که مولوی بسیاری از مفاهیم والای عرفانی را در قالب روایت ها و رمزگان های متنی ارائه می دهد، اما بیشتر روایت های شفاهی جنبه سرگرم کننده دارند. همچنین تمایل روایات شفاهی به اخلاق مبتنی بر عقل معاش و تمایل حکایات مثنوی به اخلاق فردی خاص مولاناست
کاربرد آرای مولوی و گابریل مارسل در امیددرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴
۳۵۴-۳۴۱
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، پژوهشی میان رشته ای و در راستای کاربردی سازی فلسفه از طریق همکاری آن با روان شناسی و ادبیات است. در این پژوهش به امید در آرای دو متفکر بزرگ پرداخته شده است؛ مولانا، عارف و ادیب مسلمان و گابریل مارسل، فیلسوف اگزیستانسیالیست مسیحی. هدف از این پژوهش، ارائه بن مایه هایی برای کار مشاوران فلسفی و روان درمانگران است. به همین سبب، دیدگاه ریچارد اسنایدر نظریه پرداز و بنیانگذار امیددرمانی در روان شناسی معاصر نیز در پژوهش حاضر معرفی شده است تا امکان نزدیک کردن آرای مولانا و مارسل در باب امید، به مباحث مورد توجه امید درمانی، فراهم آید و از تشابهات به دست آمده برای کار مشاوران فلسفی استفاده شود. بر اساس یافته های پژوهش، امیدی که مولانا از آن سخن می گوید، امیدی روشن و هدایتگر است که اگر از آن استفاده به جا شود، می تواند به یک صفت اخلاقی مثبت در انسان تبدیل شود؛ امیدی که برخواسته از نیاز انسان به خداوند است و همواره در جهت پیشرفت معنوی انسان، راهگشا خواهد بود. مارسل نیز امید را ابزاری برای ایمان و تقرب به وجود اعلی می شمارد که سبب آمادگی معنوی فرد در جهت خدمت به دیگر انسان ها می شود. این آمادگی معنوی، انسان را از دام جهان درهم شکسته ای که مارسل از آن سخن می گوید، رهایی می بخشد. با مقایسه نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مولوی در باب امید، به وجوه تشابه میان دیدگاه آنان در مؤلفه های امید دست می یابیم. بررسی نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مارسل در باب امید نیز تشابه فکری این دو متفکر را در باب نقش حیاتی امید در زندگی، نشان می دهد.
تحلیل محتوا و ساختار در تأویل های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
97-126
حوزه های تخصصی:
تأویل به معنی بازگرداندن چیزی به اصل آن است که درواقع پیشینه آن را باید در هرمنوتیک یونان جست وجو کرد. هرمنوتیک نظریه عمل فهم در جریان روابطش با تفسیر متون است. عارفان به تأویل و باطن قرآن بسیار توجه داشته اند. مولانا نیز در مثنوی از تأویل بهره برده است. او به تأویل بسیار گسترده می نگرد و تأویل را خاص قرآن نمی داند؛ به همین سبب از تأویل در موضوعات مختلفی بهره می برد. روش پژوهش در این مقاله اسنادی- کتابخانه ای و هدف آن تحلیل انواع تأویل در سه دفتر مثنوی از نظر محتوا و ساختار است. تأویل های به کاررفته در سه دفتر مثنوی براساس موضوع عبارتاند از: تأویل آیات قرآن و احادیث، تأویل داستان های پیامبران، تأویل مباحث عرفانی، شرعی و فقهی، اخلاقی و فلسفی. با بررسی سه دفتر مثنوی معنوی 136 تأویل در این موضوعات استخراج شد که بیشتر آنها را تأویل آیات قرآن تشکیل می داد. مولوی از شگردهای مختلفی برای بیان تأویل بهره برده است؛ تأویل از زبان شخصیت های داستان، تأویل در قالب تشبیه و استعاره، تأویل تمثیلی و تأویل سببی از آن جمله است.
بررسی و مقایسه لذّت و شادی از منظر ابن سینا، مولوی و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله برآن است که لذت و شادی را از منظر نمط هشتم اشارات و تنبیهات ابن سینا، دانشمند بزرگ ایران اسلامی و جهان (علم، فلسفه و منطق، طب و حکمت). با اشعار مولوی شاعر بزرگ ایران و دنیا به عنوان یک عالم عارف و اندبشمند متفکر در اندیشه اسلامی و حافظ، شاعر و غزل سرای بزرگ قرن هشتم بررسی و مقایسه نماید. با عنایت به اهمیت مسئله و تأثیر هر سه اندیشمند در بحث علم، فلسفه و عرفان اسلامی تحقیق در این مورد ضروری می نمود. با این فرضیه که زبان عرفان ابن سینا در نمط هشتم با زبان مولوی در دیوان شمس و مثنوی و غزلیات حافظ در دیوانش مشابهت معناداری دارد به این سؤال مهم پاسخ می دهیم که آیا زبان مولوی و حافظ در اشعارشان با ابن سینا درباره لذت و شادی چگونه است؟ ما با آوردن مستندات به روش تحلیلی-توصیفی از نمط هشتم اشارات و تنبیهات ابن سینا و اشعار مولوی در دیوان شمس و مثنوی و غزلیاتی از دیوان حافظ به این نتیجه رسیدیم که اشعار مولوی در دو اثر بزرگ فوق الذکر و غزلیات حافظ با مفاهیم نمط هشتم اشارات و تنبیهات در مورد لذت و شادی و مترادفات آن تشابه معناداری دارد.
تحلیل تأثرات حافظ از مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعرا و نویسندگان برای توانمندسازی و غنابخشی به مضامین شعری و تبیین دیدگاه های خود، خواه و ناخواه از متون پیشین به شیوه های گوناگون لفظی و معنوی، دانسته و نادانسته بهره می برند که امروز آن را روش بینامتنی می نامند. بینامتنیت یک نظریه نوین در مطالعات نقد ادبی است. براساس نظریه بینامتنیت هیچ اثری مستقل و خودساخته مولف خود نیست بلکه از متون پیشین بهره برده است و هر متنی ازدل متن های پیشین به وجود می آید و معنا در بافتی بینامتنی با ارجاع از متنی به متن دیگر شکل می گیرد به گونه ای که خواننده را در درک عمیق تر و فهم بهتر یک متن کمک می کند. هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بینامتنی میان غزلیات حافظ و مولاناست که با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای و تحلیلی_ توصیفی به بررسی نشانه های بینامتنی موجود در غزلیات دو شاعر پرداخته می شود. مطالعات نشان می دهد که حافظ از جمله شاعرانی است که با استفاده از آثار پیشینیان و تصرف های هنرمندانه توانسته آنها را به نحوی شیرین تر و موجزتر بیان کند. در این زمینه بیشترین بهره را بعد از منابع دینی از منابع عرفانی پیش از خود برده است. یکی از این منابع عرفانی، آثار مولوی به ویژه غزلیات شمس است و یافته های تحقیق بیانگر رابطه بینامتنی شعری این دو شاعر است.
تمثیل شگردی تعلیمی در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
تمثیل به عنوان شگردی تعلیمی یکی از گونه های پرکاربرد ادب فارسی است که شاعران عارف ایرانی در هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی اهداف والای انسانی از آن بهره فراوان برده اند. مولانا نیز از این روش به شکل هنرمندانه در مثنوی استفاده کرده است به طوری که تمثیل بخش اعظمی از مثنوی را به خود اختصاص داده است. بر همین اساس ساختار اصلی این مقاله با رویکرد تحلیل این موضوع با دو هدف عمده دنبال می شود، اول آنکه گستردگی استفاده مولانا از شگرد تمثیل مشخص شود و دوم اینکه شیوه بیان این شگرد برای اقناع مخاطب توسط مولانا معین شود. برای دستیابی به این دو مقصود اشعار مولانا در شش دفتر مثنوی معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس مطالبی در مورد تمثیل و شاخصه های آن و موضوع شیوه های استفاده از این شگرد تعلیمی را در مثنوی مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم. در این تحقیق که رویکردی توصیفی- تحلیلی دارد، ضمن تبین شیوه های استفاده از شگرد تمثیل، سعی شده است که به این پرسش اساس پاسخ داده شود که آیا مولانا تا چه میزان از روش های و شیوه های تنبیه، تبشیر، انذار، تذکار، استدلال و مفاخره به عنوان آموزه های تعلیمی در مثنوی بهره برده است؟ و تا چه اندازه در این روش ها در اقناع مخاطب خود موفق بوده است؟
بررسی نسبت مولوی با عشق در دیوان شمس تبریزی بر اساس پیوندهای عاطفی چهارگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۲۰۶-۱۷۵
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین واژگان، مفاهیم و ارکان علم عرفان، عشق است. این پدیده در نزد عرفا و روان شناسان به عنوان عامل رفتار و معرفت محسوب می شود. چنین اعتباری باعث برقراری پیوندهای عاطفی متنوع و شگفت انگیزی بین شاعران و عارفان با پدیده عشق و با سایر پدیده ها شده است. از آنجا که بسامد واژه عشق در آثار مولوی بیش از سایر عرفای شاعر است، بدین خاطر از سوی قاطبه ادبا و مولوی پژوهان مبنای اندیشه، تخیل و رفتار او همین پیوند عاطفی شدید و عمیق او با عشق پنداشته و فرض می شود. حال این پژوهش درصدد برآمد که بر اساس الگوی پیوندهای عاطفی بین شاعر و شیء فتوحی، به تحلیل این پنداشت و فرض در آینه دیوان شمس تبریزی بپردازد و بررسی کند که در واقع آیا مبنای رفتارهای مولوی همین پیوند عاطفی او با عشق است یا پیوندی از جنس دیگر است؟ سرانجام یافته ها و داده های پژوهش حاکی از این شد که اولاً الگوی فتوحی در اثبات وجود یا عدم پیوند عاطفی بین شاعران و اشیا (پدیده ها) و تبیین انواع آن کاربرد مفیدی دارد؛ ثانیاً اثبات شد که آن چهار پیوند اصلی الگوی فتوحی بین مولوی و عشق وجود دارد و حتی پیوندهای فرعی دیگری نیز بین این دو، غیر از پیوندهای الگوی فتوحی برقرار شده است؛ اما از بین این پیوندها، بیشترین پیوندی که بین مولوی و پدیده عشق برقرار شده، پیوند «وصف شیء» است و از چشم انداز الگوی پژوهش، پیوند وصف شیء ضعیف ترین، نازل ترین و پایین ترین سطح پیوند بین شاعر و یک شیء است و این پیوند، اساساً عاطفی نیست؛ پس پیوند بین مولوی و عشق، عاطفی نیست.
تالستوی و قصه موسی و شبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۲۳۷-۲۰۷
حوزه های تخصصی:
لف نیکالایویچ تالستوی، نویسنده حکیم و عارف روسی، علاوه بر خلق آثاری ارزنده و عالم گیر، مجموعه هایی گران بها از گفتارها و آموزه های سرآمدان ادب و حکمت در شرق و غرب عالم از کهن ترین روزگار تا روزگار خویش فراهم آورد. قصه موسی و شبان مولانا یکی از شاهکارهای ادب عارفانه است که تالستوی بدون اینکه سراینده این منظومه را بشناسد، تحت عنوان حکایتی عربی آن را در گزیده های خویش وارد کرد و از آنجا که این قصه را نقد حال خویش یافت، بدان دل بست و علاوه بر مجموعه آثار، در محافل و مراسلاتش آن را مکرر نقل کرد و از آن بهره ها جست. در این گفتار بر اساس روش کتابخانه ای و اسنادی، قصه موسی و شبان مولانا در آثار مختلف تالستوی آثاری که به فارسی در نیامده و به همین سبب ناشناخته مانده اند و مراسلات و مجالساتی که آن را ذکر کرده است، شناسایی و معرفی و بررسی شده ند؛ همچنین سبب دل بستگی او بدین قصه و چگونگی آشنایی اش با آن و اینکه از چه رو به عنوان قصه ای عربی راه به آثار او پیدا کرده است، شرح داده شد و مشخص گشت که تالستوی با این قصه در کتاب نویسنده ای حقوق دان با نام کانستانتین پترویچ پابدانوتسف مواجه شده است. پابدانوتسف در اثر خویش ضمن ارائه ترجمه روسی قصه موسی و شبان از سراینده این قصه با نام جلال الدین، معلم بلندآوازه، یاد می کند که حکایتی از او در منظومه ای به زبان عربی دیده می شود. در اثنای تحقیق درباره مأخذ تالستوی در نقل قصه موسی و شبان اطلاعاتی تازه و نو به دست آمد؛ از جمله آن ها پیدا شدن قصه ای است در ادبیات داستانی روسی که هم از جهت ساختاری و هم از جهت محتوایی، بسیار به قصه موسی و شبان مولانا نزدیک است. این اطلاعات نیز به عنوان دستاوردهای دیگر این پژوهش در اثنای این گفتار ارائه شد.
واکاوی عنصر بلاغت در ردیف های غزلیات شمس
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳
69 - 86
حوزه های تخصصی:
یکی از جنبه های عالی بلاغت شعر مولانا در غزلیات شمس، کاربرد انواع ردیف است. مولوی پژوهان معاصر بیشتر به مختصات فکری مولانا در غزلیات عنایت داشته اند و نوعی از عرفان حماسی و وحدت وجود برای او قائل شده اند؛ امّا توجه به موسیقی برجسته، به ویژه موسیقی کناری آن موضوعی است که از نظرها دور مانده است. یکی از جلوه های موسیقی کناری ردیف است. مولانا در غزلیات شمس از هر ساختاری در جهت ساخت ردیف بهره برده است تا جایی که می توان او را در این زمینه بی رقیب دانست. به کارگیری ردیف های دلنشین در ساختار غزلیات شمس موجبات افزونی بار بلاغت شعر مولوی و موسیقیایی تر شدن سخنش را فراهم کرده است. مولوی در غزلیات شمس شور و هیجان را به مخاطب خود القا می کند و در این راه دست یابی به ردیف هایی با ساختار جدید برای او موجد سبکی شخصی شده است. در این مقاله انواع ردیف هایی که در جهت غنای موسیقی و بلاغت شعر مولانا اثرگذار بوده اند، زیر عنوان هایی چون: ردیف های اسمی، ردیف های گروهی، ردیف های جمله وار، ردیف های فعلی، ردیف های ضمیری و ردیف های حرفی تحلیل و بررسی شده اند.
بررسی نسخه شناسی و سبک شناسی اشعار ترکی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مباحثِ بحث برانگیز در دیوانِ کبیرِ مولوی، وجود اشعاری به زبان ترکی است. در این زمینه تحقیقاتی انجام شده است اما بیشتر محققان به ترجمه ابیات ترکی پرداخته اند و به جنبه های نسخه شناسی و سبک شناسی غزلهای مولانا توجهی نشده است، بنابراین جای چنین پژوهشی درباره ابیات ترکی خالی است. در پژوهش حاضر، پس از بیان مقدمات و پیشینه تحقیق، ترکی گویی و ترکی دانی مولوی، و شمه ای تحت عنوان ِ بسامد ابیات ترکی در دیوان ، به بررسی ابیات ترکی و معانی آنها پرداخته شده و بسامد این عبارات ترکی در دیوان بررسی گردیده است. در زیر عنوان بررسی نسخه شناسی، اصحّ نسخ غزلیات شمس و بسامد غزلهای ترکی آنها بحث، و در پایان، ویژگیهای سبکی آنها بررسی شده است.
نقدی بر احادیث و قصص مثنوی (تأثیر فرهنگ و ادب ایران قبل از اسلام در مثنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۶)
141 - 166
از آفت های بزرگ در شرح و تحلیل متون ادب فارسی، به ویژه مثنوی، جلال لدین بلخی، استناد بسیار به امثال و اشعار عربی و بی توجهی به فرهنگ و ادب باستانی ایرانیان است. کافی است نگاهی به فهرست اشعار و امثال عربی مربوط به شرحهای مثنوی بیندازیم تا حضور سنگین آنها را دریابیم. در این میان چیزی که مورد غفلت قرار گرفته، اندیشه و فرهنگ ایران باستان است که بدبختانه جایگاه مناسبی در شرح متون ادب فارسی ندارد. با آنکه بخش عمده آثار پهلوی و ایرانی از دست رفته ولی در متون ادب عربی، درباره ایرانیان و فرهنگ باستانی این مرز و بوم آنقدر مطلب به شکل پراکنده ولی متنوع و غنی وجود دارد که می تواند جای خالی متون پهلوی از میان رفته را پر کند و می توان ادعا کرد که مهم ترین منبع فرهنگ ایران باستان منابع عربی است. در این مقاله نشان می دهیم که نه تنها سرچشمه بسیاری از مضامین حکمی مثنوی عربی نیست بلکه بسیاری از این مضامین ایرانی است و این ادب عربی است که وامدار زبان و ادب ایران باستان است و لازم است ادیبان و صاحب نظران ما به این رویکرد توجه لازم مبذول نمایند. سبب انجام این پژوهش، تأثیر فراوان دو کتاب احادیث مثنوی و مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی در پژوهش های مربوط به مثنوی است.
بازخوانی تعلیقات استاد شفیعی کدکنی بر غزلیّات شمس تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۶۰)
71 - 103
تصحیح انتقادی استاد فروزانفر از غزلیّات شمس در فاصله سال های 1336-1344 توسّط دانشگاه تهران انتشار یافت. این چاپ، زمینه بازخوانی های ذوقی و مطالعات عمیق تر درباره عرفان و اندیشه و هنر شاعری مولانا را فراهم کرد. نخستین گزیده از غزلیّات شمس بر اساس نسخه فروزانفر را استاد شفیعی کدکنی در سال 1352 منتشر کرد و با این کار، زمینه آشنایی بسیاری را با مولانا فراهم آورد و بسیاری را نه تنها با مولانا، بلکه با ادبیّات کلاسیک آشتی داد. شفیعی با اذعان به عظمت کار فروزانفر، تصحیح دیگری از غزلیّات را ضروری دانست. در سال 1387 بعد از 26 سال وقتی گزیده مفصّل تر استاد از غزلیّات انتشار یافت، معلوم شد که ایشان از جهت تصحیح نسخه، جز ترجیح چند نسخه بدل و اعمال چند تصحیح قیاسی کاری نکرده ا ند، امّا به تصریح خود ایشان، تعلیقات غزل ها، حاصل سی وپنج سال مطالعه مستمر در ادب و عرفان ایرانی و اسلامی است. این مقاله بازخوانی غزل ها بر اساس تعلیقات استاد و بیان نکاتی انتقادی و استحسانی و تکمیلی درباره آن هاست.
واکاوی خوانش تصویری آفتاب از گزاره انسان کامل در مثنوی مولانا و داستان های سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
31 - 57
حوزه های تخصصی:
مهم ترین مضامین آثار عرفانی، تصاویر معرفتی است که از آبشخور اسطوره و فلسفه نشأت گرفته اند. تصویرها به دلیل پیوند ذاتی که با مفاهیم دارند، نقش حیات معنوی عارف را ایفا می کنند. یکی از این تصاویر «آفتاب» است که به عنوان یک کلان استعاره در مثنوی و یک اسلوب فکری در آثار سهروردی مطرح است. در حقیقت این جستار با دو عامل سروکار خواهد داشت؛ ابتدا، رمزگشایی از اندیشه حاکمی است که پشتوانه آفرینش تصویر «آفتاب » برای مفهوم «انسان کامل» به شمار می رود و دیگری، بررسی چگونگی خلق تصاویر واحد برای معانی متعدد یا مفاهیم واحدی که در هیأت تصاویر گوناگون ظهور می یابند. یکی از پاسخ های احتمالی بدان، متأثر بودن «فهم» از «حالات و موقعیت »های گوناگونی است که انسان با قرار گرفتن در آن ها به ادراک متفاوتی نائل می آید و در نتیجه، این فهم های متفاوت در شکل تصاویر متنوع، ممثل می شوند.
جلوه های صلح و بشر دوستی در اشعار مولانا، حافظ و سعدی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقدمه: روش ها: در این تحقیق از روش توصیفی کتابخانه ای استفاده و اطلاعات مورد نیاز بر حسب موضوعات بشر دوستانه دسته بندی شد. نتیجه گیری: هر سه شاعر – مولانا و سعدی و حافظ – اندیشه ای بشری و جهانی، و به دور از تع صب و قشری نگری دارند و توصیه به صفات نیکی چون مدارا، بخشش، گذشت، احسان، بلندنظری، آزاد اندیشی، عیب پوشی، تساهل و تسامح که زمینه ساز برقراری صلح و آشتی است، در آثار هر سه شاعر جایگاهی خاص دارد.
جستارهای معرفت شناختی ویلیام چیتیک در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
87 - 111
حوزه های تخصصی:
بررسی معرفت شناختی گزاره های ادبیات عرفانی در نمونه ای از آثار مولوی و ابن عربی از نظر ویلیام چیتیک هدف این جستار است. «تحقیق» و «تقلید» دو راهبرد شناختی هستند که در متون متقدم و متأخر رد پای خود را بر جای گذاشته و در معرفت شناسی معاصر نیز محل بحث و نظر بوده اند. حوزه متأثر از این دو علوم عقلی و نقلی است که عرفان پژوهانی مانند ویلیام چیتیک را متوجه خود کرده و هرکدام شیوه متناسب خود را داراست. این گزارش توصیفی-تحلیلی نشان می دهد چیتیک با روشی پارادوکسیکال عقل را در تمامی معارفی که به دست می آورد مقلّد و عقلانی ترین جریان تقلید را که تبعیت از خداست موجّه می داند. او می کوشد تا از میراث ادبی و عرفانی اسلام برای احیای سنت عقلی سود برده و در مقام نقد معرفت شناسی مدرن، به نفس از دست رفته شناخت و وجود آدمی از نظر مولوی اشاره می کند که در تقلید گرفتار شده است و در آموزه های ابن عربی هم تقلید را امری ناگزیر در روند شناخت و تنها از خدا دانسته و راه تفکر و تعقل خلاق را باز می کند.هر چند که آرای چیتیک در این باره و نیز در نقد مدرنیته قابل نقد است و به پاره ای از آنها در این مقاله پرداخته شده است.
تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان
حوزه های تخصصی:
در بررسی عناصر داستان، شخصیت عنصری است که تأثیر بسیاری بر سایر عناصر دارد. پژوهش حاضر«تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان» می باشد که با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. مولوی در بعد شخصیت، انواع شخصیت های صحابه و مشایخ را به تناسب نوع قصه و پیام آن به کار می گیرد و شخصیت ها مطابق با تعاریف امروزی در مثنوی مجال حضور می یابند. هدف از این پژوهش، شناساندن توانایی های مولوی در شخصیت پردازی داستان های مربوط به مشایخ و صحابه با توجه به تکنیک های نوین شخصیت پردازی و داستان نویسی است. مولوی در شخصیت پردازی داستان های مشایخ و صحابه و بیان جزئیات حکایات چندان به مآخذ وفادار نیست و به تناسب بافت کلام و تبیین مقاصد ذهنی خود، در روایات زیرمتن تغییراتی داده است. راوی روایت های مثنوی از ابزارهای شخصیت پردازی به بهترین شکل در قالب گفتگو، توصیف و کنش برای بازتاب ویژگی های شخصیت های عرفا و صحابه استفاده کرده و معمولاً در این امر، از هر سه شیوه مستقیم و غیرمستقیم و تلفیقی بهره برده است. که شیوه غیرمستقیم و به ویژه عنصر گفتار و کنش اعم از عادتی و غیرعادتی کاربرد بیشتری دارد.