مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
ریخت شناسی
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۷
49 - 72
حوزه های تخصصی:
شهرها، در رهگذر زمان روند تدریجی دگردیسی را تجربه می کنند. زمان-مبنا بودن فرایند دگردیسی، با تغییراتی در ترکیب بندی بافت شهر نمود می یابد. اگر تعریف بنیادین بافت، معیاری بر احصای عناصر برسازنده شهر تلقی شود، ورای مباحث مرتبط با سبک معماری و پیشینه تاریخی، نحوه چینش و شیوه ترکیب بُن پارها (بلوک)، اصلی ترین تأثیر را در تکوین بافت شهری دارد. آنچه در بازخوانی شیوه تکوین و دگردیسی بافت های تاریخی از اهمیت برخوردار است، علاوه بر ویژگی های شکلی، تنوع در ترکیب بُن پارها است. برای تأکید بر رابطه میان عناصر و چگونگی ارتباط آن ها در طول زمان، می توان آن ها را در یک چارچوب گونه- ریخت شناسیک مورد بررسی قرار داد. هدف این پژوهش ارائه مدلی ریخت شناسیک از بُن پارهای شهری به عنوان یکی از عناصر اصلی تکوین بافت تاریخی شهر قدیم لار است. در این راستا پس از استخراج گونه ها با استفاده از الگوریتم پایه تحلیل گروه بندی مبتنی بر روش خوشه بندی k-میانگین، ویژگی های هر گونه شناسایی و سیر تغییرات هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بافت تاریخی شهر لار در اصیل ترین تصویر مستند خود از سه گونه بُن پار تشکیل شده است. بررسی ویژگی ها و بارزه های هر گونه به انضمام فرایند گونه شناسیک آن ها می تواند ضمن بازخوانی روند تاریخی-عارضی دگردیسی بُن پارها از منظر تلفیقی فرایند گونه-ریخت شناسیک در بافت تاریخی شهر لار، الگویی برای توسعه و تداوم ریخت شناسی بافت های تاریخی را نیز فراهم آورد.
بازشناسی و تحلیل شکل گیری فرم کالبدی محلات زرگنده و دروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختار فضای شهری در گذر از دوره های زمانی مختلف و تحلیل ویژگی های بافت منجر به شناخت شکل گیری رفتار و الگوهای رفتاری در ساختار کالبدی می شود و این مسئله شرایطی را ایجاد می کند که برنامه ریزی برای بروز و ظهور الگوهای رفتاری متنوع بر پایه تحلیل فضایی فراهم گردد. چیدمان فضایی یکی از روش هایی است که در درک فضا و فرم کالبدی کاربرد دارد و به سبب تحلیل فضا و تأثیرگذاری فضا بر رفتار انسان در فضای شهری دارای اهمیت و جایگاه بالایی می باشد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و تطبیقی است و ابتدا با انجام مطالعات کتابخانه ای (بررسی کتب، مقالات علمی و اسناد) به تبیین چارچوب نظری پرداخته شده است و سپس فرم کالبدی با نرم افزار Depthmap (که بر اساس مبانی تکنیک چیدمان فضا طراحی شده) تحلیل گردیده. هدف از تحقیق حاضر بررسی، مقایسه و تحلیل شکل گیری ساختار فضایی- کالبدی متفاوت این دو محله در دوره های زمانی مختلف و تأثیر آن بر الگوهای رفتاری است. از نتایج پژوهش حاضر آن است که ساختار شطرنجی و منظم (محله دروس) امکان دسترسی بیشتری به کاربری ها می دهد اما باعث پراکندگی کاربری ها و الگوهای رفتاری می شود. در بافت شطرنجی محلات دارای کاربری های متنوع هستند اما در بافت ارگانیک (محله زرگنده) نظام کالبدی انسجام بیشتری در این شکل گیری کاربری ها به وجود می آورد و این مسئله زمینه ساز شکل گیری الگوهای رفتاری متنوع و متعدد می گردد.
ارائه چارچوبی تحلیلی برای سنجش الگوی شبکه معابر: مقایسه تطبیقی محدوده های خودسازمان یافته شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۲)
1341 - 1361
حوزه های تخصصی:
فرم شهری نمایانگر ویژگی های کالبدی شهر و فرایندهای غیر کالبدی (اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) نمود یافته در کالبد است و شبکه معابر یکی از اجزای مهم و پایدار آن محسوب می شود. این مقاله درصدد آن است تا با ارائه یک چارچوب تحلیلی و معرفی شاخص های مناسبی که وجوه مختلفی از الگوهای شبکه معابر را هدف قرار می دهند، امکان بازشناسی روش مند این الگوها را فراهم آورد و در این فرایند، سه بُعد پیکره بندی، ترکیب بندی و ساخت (که به این ترتیب با شاخص های توپولوژیک، ریخت شناسی و متریک متناظرند) را به کار گرفته است. نوآوری پژوهش را نیز می توان در دو جنبه به کارگیری رهیافت شبکه در مدل سازی (در مقابل توصیفات کیفیِ متداول در پژوهش های داخلی) و تولید چارچوب تحلیلی با انباشت مجموعه شاخص های متفاوت و متناسب با اطلاعات در دسترس، برشمرد. پژوهش پیشرو به تحلیل الگوهای شبکه معابر (که به دودسته خود سازمان یافته و از پیش طراحی شده تقسیم بندی می شود) در محدوده های خود سازمان یافته که بدون هیچ طرح از پیش اندیشیده شده ای طی زمان به وجود آمده اند (و عموماً بی نظم، تودرتو و پرپیچ وخم توصیف می شوند) می پردازد و ویژگی ها و قاعده مندی های مشترک حاکم بر آن ها و وجوه تشابه و تفاوت آن ها را ردیابی می نماید. به کارگیری چارچوب تحلیلی در پانزده محدوده مطالعاتی خود سازمان یافته در شهر تهران نشانگر آن است که نه تنها الگوی پیکره بندی شبکه معابر در تمامی محدوده ها با یکدیگر مشابه و از نوع T-tree است، بلکه تحلیل های تری پلات انجام شده هم مؤید تشابه الگوی ترکیب بندی و ساخت شبکه معابر در این محدوده ها علی رغم وجود برخی تفاوت ها است که از وجود نظمی مشابه اما پیچیده و پنهان در آن ها حکایت دارد.
مطالعه تطبیقی ریخت شناسانه قندیل های شیشه ای ایران و مصر در قرن های 7 -3 ه.ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۳
143 - 155
حوزه های تخصصی:
شیشه گری از جمله هنرهای ارزنده سرزمین های ایران و مصر است که پیشینه آن به هزاران سال پیش می رسد. این هنر در طول دوران اسلامی با برخورداری از پیشینه تاریخی و هنری غنی وارد مرحله نوینی شد، به طوری که قرن های 7-3 ه.ق از مهم ترین عصرهای شیشه گری دوران اسلامی ایران و مصر محسوب می شود. با وجود پیشینه پربار هنر شیشه گری ایران و مصر مطالعات در این حوزه کم تر مورد توجه واقع شده است. از این رو پژوهش حاضر در نظر دارد به مطالعه و بررسی تطبیقی نمونه قندیل های شیشه ای دوره اسلامی ایران و مصر بپردازد. شناخت بخشی از آثار شیشه ای این سرزمین ها و دستیابی به تشابه و تباین های آن با تمرکز بر بررسی عناصر تشکیل دهنده، فرم و ساختار کلی اجزا، نقوش و تزیینات تحت عنوان ریخت شناسی هدف این پژوهش می باشد. بنابراین پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش هاست؛ 1- قندیل های شیشه ای ایران و مصر به لحاظ ریخت شناسانه دارای چه ویژگی های بصری هستند؟ 2- وجوه تفاوت و تشابه در ریخت قندیل های شیشه ای سرزمین های ایران و مصر در قرن های 7-3 ه.ق کدام است؟ روش این تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج حاکی از آن است قندیل های شیشه ای ایران و مصر از عناصر ثابت بدنه، گردن، پایه و حلقه آویز و عناصر متغیر تزیینات و نقوش تشکیل یافته اند. فرم بدنه قندیل های شیشه ای مورد مطالعه گلدانی و شلجمی-کروی بوده و فرم گردن، استوانه ای و شیپوری است. پایه نیز در دو حالت مسطح و مرتفع توسط هنرمند شیشه گر در نظر گرفته شده است. حلقه های آویز شیشه ای در انواع مختلف بر روی بدنه و یا دهانه قندیل های شیشه ای مذکور افزوده شده است. با وجود شباهت هایی در ریخت قندیل های شیشه ای ایران و مصر، تفاوت هایی در اجزای تشکیل دهنده آن ها اعم از عناصر ثابت و متغیر سبب تمایز قندیل های شیشه ای دو سرزمین ایران و مصر گشته است.
ریخت شناسی هندسی صحن مساجد اسلامی ایران (نمونه تطبیقی: 9 مسجد از دوره تیموری، صفوی و قاجار)
حوزه های تخصصی:
مکان های عبادی به ویژه مساجد که یکی از غنی ترین بسترهای تکامل و تعالی بخش روح بشر به شمار می روند، از اهمیت و توجه زیادی برخوردارند. هندسه این ابنیه یکی از وجوه مشترک و قاعده مند به شمار می رود که از تناسبات و قواعد خاصی برخوردار بوده و باعث پیدایش هویتی میراثیِ ناملموس اما قابل تدبر برای دوره معاصر گشته است. شناخت و بازخوانی این تناسبات می تواند در مرمت و برداشت مجدد از بناهای تاریخی و به کارگیری آن ها در معماری آینده نقش بسزایی ایفا نموده و موجب اعتلای معماری جدیدتر گردد. این پژوهش درصدد است تا بازشناسی قواعد و تحلیل تناسبات آن ها از طریق تحلیل های هندسی، تفاوت ها و مشابهت های موجود با این مسئله را در بستر فرهنگی دوران تیموری تا صفوی شناسایی نماید. جهت شناسایی روابط ریاضی کالبد معماری صحن مساجد و فهم تناسبات هندسی آن ها، این پژوهش از روش ترکیبی تفسیری تاریخی، مستند بر قرائن معتبر و استدلال منطقی از نوع ریاضی بهره جسته است. بر این اساس اضلاع و تناسبات صحن ها و اجزای تشکیل دهنده ی 9 مسجد تیموری، صفوی و قاجاری، مورد تحلیل های عددی با مبنای محاسبات طولی - اقلیدسی و مقیاس نسبت های موجود در پلان صحن مساجد قرارگرفته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد، هندسه صحن و اجزای تشکیل دهنده ی آن در مساجد موردبحث از تناسبات طلایی بهره گرفته و مهتابی ها الحاق شده به صحن مساجد از دوره صفوی، در دوره قاجاری با همین قاعده تداول یافته اند.
ریخت شناسی خواب نگاره های شاهنامه ی تهماسبی بر اساس نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
65 - 76
حوزه های تخصصی:
از مباحث مهم نگارگری، بررسی شکل شناسانه ی عناصر تصویری و کارکرد آن ها در پیشبرد روایت تصویری است. این پژوهش، با هدف دست یابی به این مهم، خواب نگاره های شاهنامه تهماسبی را مورد بررسی ریخت شناسانه قرار داده است. لذا این سؤال را طرح کرده است؛ عناصر سازنده ی نگاره های شاهنامه ی تهماسبی در بازتولید موضوع خواب و رؤیا چه کارکرد و خویشکاری ای دارند؟ این تحقیق از زاویه ای نو به موضوعی که تا کنون مورد توجه قرار نگرفته، پرداخته است. کمبود یا نبود پژوهشی در نگارگری با موضوع "خواب" و "رؤیا"، نگارندگان این تحقیق را بر آن داشت تا به شیوه ی توصیفی - تحلیلی، به بررسی شکل شناسانه ی داستان های مصور شاهنامه ی تهماسبی با موضوع رؤیا بپردازند. با توجه به یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت، که خویشکاری عناصر تصویری در سه حوزه قابل دسته بندی است. 1- تمام عناصر تصویری به ساختار شکلی اثر کمک کرده و ترکیب بندی آن ها را تکمیل می کنند. 2- برخی از خویشکاره ها در هر سه نگاره مشترک هستند و می توان کارکرد آن ها را در حیطه ی روایت صریح داستان دانست. 3- برخی از عناصر تصویری در هر سه نگاره، کارکرد نمادین دارند. تعداد این عناصر نمادین کم و زیاد می شود اما در هر سه نگاره چنین عناصری دیده می شود.
مطالعه پیکرک های زنانه عصر مفرغ شوش از منظر ریخت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
33 - 40
حوزه های تخصصی:
تولیدات کاربردی و هنری ایران در عصر مفرغ توسعه پیدا کرده بود. شوش نیز در این دوره از تحول و توسعه چشمگیری برخوردار شده بود. شیوه تندیس گری در شوش از حدود نیمه ی دوم هزاره سوم ق.م شروع شد. پیکرک تراشی شوش شامل پیکرک های حیوانی و انسانی است. تعداد پیکرک های زنان نسبت به مردان بیشتر است. تندیسک های زنانه در اوایل عصر مفرغ متأثر از دوره متأخر(مس و سنگ) بوده و از حالت انتزاعی به سوی واقع گرایی تحول پیدا نموده اند. ساخت پیکرک های زنانه به عنوان نمادهای تولیدمثل، مادرانه و پیشکش دارای کاربرد و تنوع ظاهری بیشتری بوده است. هدف از این پژوهش پاسخ دادن به پرسش مطرح شده می-باشد: سیر تحول پیکرک های زنانه در شوش از منظر ریخت شناسی چگونه بوده است؟ پیکرک ها در ابتدا به صورت ابتدایی و بدوی ساخته شده اند و به لحاظ باورها و اعتقادات، اغراق هایی در برجسته سازی نمادها و نشانه های زنانه پیکرک های برهنه انجام شده است. تندیسک های پوشیده ای نیز وجود دارند که با دقت در جزییات اجزای بدن، صورت، آرایش مو، جواهرات و لباس های منقوش همراه با اصول و شناخت اندام انسانی به حالتی واقعگرایانه ساخته شده اند. این موضوع به اهمیت جایگاه زن در تمدن شوش عصر مفرغ اشاره دارد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای انجام شده است.
ریخت شناسی صراحی های شیشه ای ایران در سده های 5 و 6 ه.ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
65 - 76
حوزه های تخصصی:
دوره سلجوقی یکی از مهم ترین دوران شکوفایی هنراسلامی سده های ۵ و۶ ه.ق ایران در خصوص هنر شیشه است که از آن جمله می توان به صراحی ها به عنوان یکی از پرکاربردترین ظروف شیشه ای اشاره کرد. مطالعه بر روی فرم و تزیینات این آثار شیشه ای می تواند رهیافتی در مطالعه هنر شیشه سلجوقی باشد. این پژوهش برآن است تا با بررسی فرم و ریخت صراحی ها از منظر ریخت شناسی که یکی از رویکردهای رایج معاصر در حوزه نقد ادبی و از زیر شاخه های ساختارگرایی است بپردازد. بدین منظور در جستجوی یافتن پاسخ این پرسش اساسی که "صراحی های شیشه ای سده های ۵ و۶ ه.ق ایران به لحاظ عناصر فرمی ثابت (مخزن و گردن) و متغیر (تزیینات) دارای چه ویژگی های بصری بوده اند" به جمع آوری نمونه ها، طبقه بندی و بررسی آن ها اقدام شده است. این پژوهش بر پایه مطالعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی شکل گرفته است. نتایج نشان می دهد که فرم مخزن در سه حالت کلی اشکی، شلجمی و گوشتکوبی ساخته شده و بیشترین حجم تزیینات را دارا می باشند. تزیینات این قسمت در دو بخش انتزاعی و شمایلی- انتزاعی قابل پیگیری است. فرم گردن نیز به صورت استوانه ای بلند و باریک ساخته شده که اغلب فاقد تزیینات بوده و شامل نوار افزوده و گاهی دارای لبه می باشد.
بازتاب اساطیر مادر تباری در داستانهای شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۷
66-39
طبق برخی نظریه های مردم شناختی، مادرتباری به دورانی در هزاره های پیشین اطلاق می شود که زنان در جامعه، جایگاهی برتر از مردان داشتند؛ تبار فرزندان به واسطه مادر تعیین می شد و بدون حضور زنان، زندگی اعضای قبیله به خطر می افتاد. در برخی از داستانهای شاهنامه می توان نشانه هایی منطبق با آنچه عصر مادرتباری نامیده می شود، مشاهده کرد. در این جستار تلاش شده است این داستانها با رویکرد ریخت شناسی طبقه بندی، و یک الگوی مشترک برای آنها ارائه شود؛ به این منظور پس از معرفی ویژگیهای عصر مادرتباری از دید مردم شناسان، تعدادی از روایتهای اسطوره ای که در فرهنگهای گوناگون ساختار روایی همسانی، و چهارچوب آنها با رویدادهای تحت تأثیر دوران مادرتباری همانندیهایی دارد، مختصر معرفی شده است. در بخش اصلی پژوهش با بررسی چهار داستان از شاهنامه یعنی کیکاووس و سودابه، سیاوش و سودابه، بیژن و منیژه و اسفندیار و کتایون از دیدگاه ریخت شناسی، الگویی مشترک را در آنها نشان داده ایم. حضور مؤثر الهه عشق در این داستانها موجب مرگ یا گرفتاری شخصیت اصلی داستان به عنوان ایزد نباتی می شود و در ادامه بازگشت یا به تعبیری رستاخیزی برای ایزد نباتی اتفاق می افتد. به نظر می رسد تمام این حوادث، روایتی تمثیلی از اسطوره تغییر فصول به عنوان یک اسطوره مادرتباری است.
بررسی ساختار عزیمت ها در داراب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داراب نامه، روایت بلندی از کشور گشایی های فیروز شاه، پسر ملک داراب است. داستانی حماسی– عشقی از قرن هشتم و از نمونه های ادبیات فولکلوریک. در ریخت شناسی، براساس الگوی ولادیمیر پراپ، ساختارگرایِ روسی، تلاش می شود الگوی ریخت شناسی بر متون ادبی؛ بویژه فولکلور اعمال شود. در این شیوه، قصّه ها بر پایه اجزای تشکیل دهنده آنها و مناسبات و همبستگی این اجزا با یکدیگر و با کل قصّه توصیف می شوند و هدف در این بررسی کشف و شناخت ساختار اصلیِ قصّه(Master form) است. در داراب نامه حوادث مختلفی روی می دهد و نابسامانی هایِ بسیاری را برای لشکرایران به وجود می آورد.به دنبال هر حادثه، قهرمانی برای جبران آن عزیمت می کند.حوادثی که قهرمانان پشت سر می گذارند با وجود تلوّن و گوناگونی از ساختاری مشابه برخوردار است. اِعمال الگوی ریخت شناسی بر داراب نامه منجر به شناخت دو نوع عزیمت در داستان شده است. نوع اول از روندی ساده و مستقیم با قهرمانی واحد برخوردار است. نوع دوم ترکیب چند عزیمت است. حرکت قهرمانان قصّه برای جبران فاجعه در نقطه ای که اغلب تقدیر تعیین می کند، به یکدیگر می پیوندند. آنچه تفاوت عزیمت ها را ایجاد کرده، عنصر شرارت و نوع شریر داستان است که به شریر انسانی و غیر انسانی یا ماورایی تقسیم می شود. شرارت هر کدام، کنش خاصّی را از سوی قهرمانان می طلبد.
بررسی ساختارروایی داستان کودکان بر مبنای نظریه گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، قصّه های کودکان زبان فارسی از منظر گریماس بررسی شده است. برای این منظور، داستانهایی از کتاب افسانه های کهن ایرانی اثر فضل الله مهتدی انتخاب گردید. ابتدا درباره ویژگی های قصه کودکان توضیحاتی بیان شده و سپس به روایت و روایت شناسی پرداخته شده است. روایت از این ویژگی ها برخوردار است: ساختگی و تصنعی بودن، از پیش ساخته بودن، تکراری بودن، داشتن خط سیر روایتی و پایان یافتن در نقطه ای خاص، داشتن گوینده و مخاطب، خصوصیّت جا به جایی و ارجاع دادن به امور غایب. با بررسی داستان کودکان از منظر گریماس به نکات ارزشمندی دست می یابیم. همچنین در این داستانها به بن مایه ها و زنجیره های ساختاری یکسانی بر می خوریم. قصّه های مورد پژوهش از نظر حضور یا عدم حضور شش کنشگر مورد نظر گریماس، 5 دسته هستند، یعنی با وجود سادگی، ضعیف بودن پیرنگ، ایستایی و مطلق گرایی در این داستان ها، می توان ساختار روایی منطقی و متمایزی را در آنها دید. بنابراین علاوه بر نظر پراپ با نظریه گریماس نیز نظام مندی روایتی داستان کودکان اثبات می شود. در پژوهش حاضر با توجّه به تمرکز گریماس بر شخصیّت های روایت به دسته بندی کنشگرهای داستانها پرداخته شده است. از مجموع کنشگرها، صاحبان مشاغل (34%)، حیوانات (30%)، مردان و پسران (13%) و زنان و دختران (10%) بیشترین بسامد را دارند. از دیگر مباحث مورد نظر گریماس که در این داستانها بررسی شده است، زنجیره های روایتی سه گانه اجرایی، میثاقی و انفصالی است و چنانکه دیده خواهد شد در اغلب داستانهای مورد بحث، این زنجیره ها وجود دارند. بنابراین در این بررسی- مبتنی بر نظریهگریماس- اثبات می شود که داستان کودکان در ایران از طرح و الگوی روایتی ثابت و ساختار روایی نظام مندی برخوردار است.
ریخت شناسی و بررسی همبستگی متغیرهای سامانه حیاط مرکزی در کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی متغیرهایی است که از دیدگاه ریخت شناسی، شکل دهنده سامانه حیاط مرکزی، برای بهبود آسایش اقلیمی خانه در شهر کاشان، بوده و تعیین میزان همبستگی میان آن ها است. این متغیرها شامل طول، عرض، ارتفاع بدنه، کشیدگی حیاط، وجود گودال باغچه، مساحت حوض، مساحت باغچه، تعداد حیاط، تعداد و جهات سرداب و حوض خانه و جهت قرارگیری حیاط مرکزی می باشند. محدوده مطالعه بافت قدیم شهر کاشان که در حدود باروی جلالی است و جامعه آماری خانه های بافت قدیم می باشد. نوع پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی با بهره گیری از آمار، تحلیل بر مبنای خروجی های اس پی اس اس و تحلیل محتوا بوده است. در این مطالعه تعداد بیست خانه به عنوان نمونه از جامعه آماری انتخاب شده و هر کدام از متغیرهای پژوهش بر اساس بازدید میدانی و منابع مکتوب بررسی و از نظر همبستگی پیرسون کنترل گردیده و با تحلیل محتوا جمع بندی و سپس نتیجه گیری گردیده است. این مطالعه از بابت تعداد و نوع متغیرها و بررسی همبستگی بین متغیرها برای خانه های حیاط مرکزی کاشان دارای نوآوری است. نتایج تحقیق نشان می دهد حیاط مرکزی های کاشان به طور میانگین دارای مساحت 6/440 متر مربع، طول 8/33 متر، عرض 5/17 متر، عمق بدنه 75/6 متر، کشیدگی حیاط مرکزی 38/1، مساحت حوض 7/48 متر مربع، مساحت باغچه 6/86 متر مربع، درصد مساحت حوض از حیاط 98/10، درصد مساحت باغچه از حیاط 7/19 ، تعداد حیاط 55/1، تعداد سرداب 75/1، 50% دارای حوض خانه و 70% دارای گودال باغچه و 65% دارای جهت قرارگیری جنوب شرقی می باشند. متغیرهای عرض و طول و مساحت حیاط و مساحت حوض و مساحت باغچه دارای همبستگی با یکدیگر بوده و حیاط ها با مساحت بیش از 500 متر مربع دو سرداب دارند.
تحلیل «خورشید و جمشید» بر پایه نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
91 - 111
حوزه های تخصصی:
"ریخت شناسی" یکی از مباحث اساسی نقد ساختاری است کهدر آن منتقد در پی یافتن روابط میان ساختار داستان است. این مبحث را نخستین بار ولادیمیر پراپ با الهام از اندیشه های فردینان دو سوسور در بحث ساختارشناسی زبان وارد عرصه نقد ادبی کرد. وی که اساس کارش را بر پایه اعمال شخصیت های موجود در داستان «قصه های پریان» قرار داد، پس از تجزیه و تحلیل کنش ها و کارکردهای این داستان ها، به وضوح دریافت که همه داستان ها از قوانین و ساختار واحدی تبعیت می کنند، و می توان این قوانین ساختاری را به عنوان فرمولی کلی درباره داستان های سایر ملل نیز به کار برد. این مقاله با تجزیه و تحلیل ساختاری داستان «جمشید و خورشید» که یکی از سروده های موفق ادبیات غنایی فارسی است، سعی می کند تا با بررسی کارکردها و سیر توالی آن ها در هر نقش و مقایسه با نظریه پراپ، به میزان انطباق این کارکردها با نقش ها و خویش کاری های موجود در داستان دست یابد.
بررسی گفتمان روایی داستان «پادشاه و کنیزک» در مثنوی مولوی بر اساس نظریه ریخت شناسی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
505 - 529
حوزه های تخصصی:
حکایت و قصه، گونه ای از اشکال روایی است که بین مردم سینه به سینه نقل شده اند. در این میان حکایت های «مثنوی» دریایی بیکران از تجربه های ناب بشری است. در پژوهش حاضر، کاربرد دیدگاه پراپ در داستان «پادشاه و کنیزک» مورد بررسی قرار می گیرد تا شیوه ارائه حکایت ها و تفاوت ها و شباهت های آن ها با روایت های معمول معلوم گردد. تحلیل داستان «پادشاه و کنیزک» و قابلیت تطبیق این روایت با الگوی پراپ است. این روایت یک روایت دوحرکتی شامل 21 خویشکاری است. حرکت اول 16 خویشکاری دارد که با شرارت آغاز و با پیروزی پایان می یابد. حرکت دوم شامل پنج خویشکاری است که با نیاز کنیزک شروع و با وصال پایان می پذیرد. خویشکاری نیاز با سه بار تکرار، بالاترین بسامد را داشته و پس از آن خویشکاری های میانجیگری، اقدام یاریگر و خبردهی دوبار تکرار شده اند. یافته های این نوشتار گویای این است که با اندک جابه جایی در خویشکاری ها و حذف برخی دیگر می توان نظریه پراپ را در مورد داستان های «مثنوی» بسط داد.
مطالعه تطبیقی پیکره زن در کاشی کاری بناهای «باغ ارم» و «خانه زینت الملوک» با تأکید بر نظریه ریخت شناسی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
289 - 322
حوزه های تخصصی:
«باغ ارم» و «خانه زینت الملوک» از بناهای مهم و تاریخی شهر شیراز در دوره قاجار است. موضوع اصلی این دو بنا با تزئینات اصلی نقش زن و تحلیل فرمی آن، بر مبنای نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ، مسئله اصلی این پژوهش است. پژوهش حاضر براساس روش تاریخی تطبیقی بررسی شده و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای (اسنادی) و با رویکرد تاریخی براساس نظریه ریخت شناسی صورت گرفته است. این پژوهش به این سؤالات پاسخ می دهد: ریخت شناسی فرم زن در کاشی کاری این دو بنا چگونه کار شده است؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی دارد و چگونه با نظریه پراپ قابل تطبیق است؟ در انتهای این پژوهش نتیجه گرفته می شود که نقش زن در قالب شخصیت های شیرین، بلقیس و زلیخا از نقش های اصلی تزئینی در سردر باغ ارم و خانه زینت الملوک است. نقش های اصلی تزئینی زنان در این بناها با لباس و آرایش قاجاری کار شده است. زن به منزله عنصر اصلی تزئینی در کاشی کاری این سردرها بر خویش کاری نقش زنان تأکید دارد و قابل تطبیق با نظریه پراپ بوده است.
تبیین عدالت ادبی بر اساس دو رویکرد همگرا در منظومه ی ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیده زیبا بهروز* حسن ذوالفقاری** چکیده از منظری کل گرا و غایت محور، اصل عدالت ادبی که منبعث از ایده ی قانون طبیعی است، ساختار بنیادین غالب داستان ها و منظومه های کهن را شکل می دهد و درحقیقت لذت داستان از بیان هنری این قانون ایجاد می شود. یکی از ناب ترین آثار عاشقانه ی کهن که جامع این دو ویژگی است، منظومه ی ویس و رامین است؛ از همین رو در این مقاله قصد داریم ضمن پرهیز از یک جانبه نگری تقلیل گرایانه، با استفاده از دو رویکرد ریخت شناختی و پدیدارشناختی که اتفاقاً در این داستان مؤید یکدیگر در مسیرهایی همگرا هستند، این مدعا بررسی شود. در تحلیل ریخت شناختی اثر که با تأکید بر نقش ویژه ی انواع عشق انجام شده، ساختار حرکت ها و نحوه ی چینش رخدادها در قالب انداموار داستان، حاکی از اندیشه ی محوری آن مبنی بر سرانجامِ پیروز و نیک عواطف برحق انسانی و نابودی و زوال امیال ناشایست و غیرانسانی است. این اندیشه با ماهیت اصلی و هدف کلی قصه ها، در این رویکرد همسوست. نتایج نگاه پدیدارشناختی بر حوادث و رویدادهای طبیعی و ماوراءطبیعیِ مؤثر در سیر داستان و نحوه ی ادراک معانی آن ها در تجارب زیسته ی شخصیت ها و نیز دریافت های حاصل از بررسی محتوای شناختی عواطف عشق و مهرورزی در این منظومه نیز نظام عدالت محور آن را نشان می دهد. در این زمینه و به منظور تبیین و تحلیل بهتر پدیدارهای عشق که در این داستان به شکلی هنرمندانه جمع آمده، از برخی دیدگاه های فلسفی نیز بهره گرفته شده است. درمجموع این اثر ارزشمند که در میان عاشقانه های زبان فارسی جایگاه ویژه ای دارد، خواننده ی ژرف بین را با مفاهیمی چون عشق و هوس، باور و عقلانیت و نقش اراده ی انسانی در برابر اصل قانون طبیعی آشنا می کند. این امر با نگاهی نو و درنظرگرفتن کلیت و هدف غایی آن به جای نگرش سطحی و مقطعی حاصل می شود. * پژوهشگر پسادکترای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی bseyede@ymail.com (نویسنده ی مسئول) ** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس zolfagari@modares.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 7/9/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 30/1/1401
تحلیل ریخت شناسانه ی” داستان اسکندر و دارا " در شرفنامه بر اساس نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
131 - 145
حوزه های تخصصی:
تحلیل داستان ، نوین ترین شیوه های تحقیقات ادبی است .کانون توجه دانش پژوهان قرار گرفته. مقالات زیادی مانندمقاله ادبیات تطبیقی نوشته جعفر حمیدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی مقاله بررسی تطبیقی عنصر" طرح " درداستانهای کهن و امروزی نوشته منصوره شریف زاده هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و زارت علوم در مجله مطالعات ادبیات تطبیقی انجام شده . روش فرمالیستها که منجر به مکتب ساختارگرایی شد، برروش تحقیقات پزوهشگران موثر واقع شد. چهره ی تاثیر پذیر از روش فرمالیستها، ولادیمیر پراپ است. اوبا بررسی قصه پریان می کوشید قصه را به کوچکترین واحد ساختاری ( سی و یک خویشکار ) تجزیه کند و با کل داستان ارتباط دهد. روش پراپ بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت داستان های حماسی آنهاست . این مقاله نمودار خویشکارهای پراپ و روش او در داستان " اسکندر و دارا" شرفنامه ی نظامی را بررسی می کند تا مشخص شود نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستان منطبق است . نتیجه بررسی نشان می دهد داستان قابل بررسی با کار کردهای ریخت شناسی پراپ می باشد. داستان ، حرکت از تعادل به عدم تعادل تا رسیدن به فاجعه نهایی است «بخواسته رسیدن» و «ناکام ماندن» دو کنش اساسی داستان هستند که اسکندر جویای برقراری عدل و داد تا حدی به آن دست می یابد به مقام پیغمبری می رسد. به آب حیات دست نمی یابدخویشکاریهای داستان ( کشمکش و پیروزی ) ؛ ( کشمکش و ناکامی )است.
تحلیل نشانه شناختی ساختار ادبی سه خشتی های کُرمانجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترانه های سه خشتی بخشی از ادبیات شفاهی قوم کُرمانج است، که با سه مصراع هشت هجایی با واژه هایی برآمده از طبیعت و زندگی روزمره و برپایه تجربیات فردی و خاطرات قومی شاعران ناشناس بومی سروده شده اند. در این پژوهش به عنوان یک موردکاوی نشانه شناختی با رویکرد تحلیلی تفسیری و با هدف توسعه ای، ابتدا به توصیف محتوای کلامی و رده بندی واحدهای نشانه ای سه خشتی ها و سپس به ریخت شناسی، تحلیل ساختاری و واکاوی دلالت های ضمنی آن ها پرداخته می شود. جامعه آماری این مقاله شامل هفتصد و پنجاه سه خشتی کُرمانجی است که از سه کتاب منتشرشده در ایران برداشت شده اند. بررسی نشانه های رایج نشان داد که در سطح دال، چهار دسته اصلی زیر به ترتیب دارای بیش ترین کاربرد در ساخت بندی معنا و جانشینی مجازی یا استعاری انسان هستند: 1. نشانه های برگرفته از جانوران؛ 2. نشانه های برگرفته از گیاهان؛ 3. نشانه های برگرفته از اشیا؛ 4. نشانه های برگرفته از پدیده های طبیعی. دلالت های ضمنی (معناهای ثانویه یا لایه های معنایی اجتماعی فرهنگی و پیوندهای شخصی) این نشانه ها وابستگی ژرفی با ویژگی های قومی، شرایط اجتماعی-اقتصادی، سبک زندگی و تجربه دیرپای تاریخی کُرمانج ها دارد. بدون شناخت جایگاه این نشانه ها و فهم معانی ثانویه آن ها، ارتباط ادبی با سه خشتی کُرمانجی دشوار خواهد بود.
قابلیت های تصویری داستان گور و گهواره اثر غلامحسین ساعدی در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
637 - 649
حوزه های تخصصی:
مجموعه گور و گهواره از مجموعه داستان های کوتاه غلامحسین ساعدی است که در سال ۱۳۴۵ منتشر شده و در سه قطعه کوتاه که عبارت اند از: زنبورک خانه، سایه به سایه و آشغال دونی به نگارش درآمده است. در داستان های این مجموعه پنهانی ترین رفتارها و ناگفتنی ترین سلوک و مادی انسان با قلم و نثری چندان آبرومندانه، بیان می شود. شخصیت های این داستان ها، آدم های اسیر در چنگال فقر و فساد و فلاکت و محدود در خوشی های جنسی اند. ساعدی که خود به طبقات و اقشار پایین جامعه تعلق دارد و شاهد مهاجرت فوج فوج دهقانان و بیکاران روستا به شهر و سکونت در حلبی آبادهاست، در این مجموعه بر آن است تا با بازنمایی خطرات کمین کرده در سر راه این مهاجرت های افسارگسیخته، بتواند مانعی ایجاد کند و دست کم اینکه هشداری بدهد. در ادامه به بررسی ساختاری یا ریخت شناسی داستان های این مجموعه براساس نظریه روایت شناسی تزوتان تودوروف پرداخته می شود. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و براساس داده یابی کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در بررسی تحلیل ساختاری داستان های غلامحسین ساعدی معمولاً فضای داستان ترس و واهمه، افراد اسیر در فقر و فلاکت قرار گرفته اند که در نهایت به تعادلی می رسند.اهداف پژوهش:بررسی قابلیت انطباق نظریات جامعه شناسی با رمان ها و داستان های غلامحسین ساعدی.بررسی قابلیت تصویری داستان گور و گهواره غلامحسین ساعدی در سینمای ایران.سؤالات پژوهش:نظریات جامعه شناسی چه میزان با رمان ها و داستان های غلامحسین ساعدی در عرصه تولید ادبی ایران قابلیت انطباق دارد؟قابلیت تصویری داستان گور و گهواره غلامحسین ساعدی در سینمای ایران چگونه است؟
بوطیقای روایت در منظومه های عاشقانه رمزی و تمثیلی بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که به شیوه توصیفی و تحلیلی نگاشته شده است، مطابق نظریه ریخت شناسی پراپ، به تحلیل و مقایسه ساختار روایی 13منظومه عاشقانه رمزی و تمثیلی پرداخته شده است. این منظومه ها ورای ظاهر عاشقانه و روایی، به سبب بن مایه های رمزی، تمثیلی و عرفانی در میان منظومه های عاشقانه ادبیات فارسی، ساختاری متمایز دارند. نتایج حاصل از پژوهش، پس از تجزیه و تحلیل منظومه ها بر اساس الگوی روایی پراپ و همچنین کشف پیوند بینامتنی مشترک میان آن ها، بیانگر این است که منظومه ها از لحاظ ساختار، کارکرد، شخصیّت، مشابه و نزدیک به هم هستند و از قراردادهای تقریباً یکسانی پیروی می کنند. این منظومه ها بر مبنای 19 کارکرد اصلی و چهار تیپ شخصیّتی(قهرمان، شاهزاده خانم، یاریگر و شریر) بنا نهاده شده اند. طرح کلی روایت در منظومه ها، گویای ساختار روایی مشابه آن ها است که به صورت تغییر وضعیت از حالت متعادل و بازگشت دوباره به حالت تعادل است. بر این اساس با توجّه به نحوه به هم ریختن تعادل و حرکت آفرینی در صحنه آغازین قصه ها، دو الگوی کلی برای ساختار روایی داستان ها وجود دارد: 1.حرکت آفرینی بر اساس نیاز 2. حرکت آفرینی بر اساس نیاز و شرارت شریر.