کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 13 پاییز و زمستان 1391 شماره 25 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از آرایه های ادبی «ردّ العجز علی الصّدر» است که از تکرار واژه آغاز یک بیت در پایان آن پدید می آید و همین تکرار موجب زیبایی کلام می گردد. نام این آرایه موجب اختلاف نظر ادبای عرب و ایرانی گشته است. آنچه را ابن معتز، سکّاکی، خطیب تبریزی، سعد الدین تفتازانی و دیگر علمای عرب از آغاز تا امروز و بسیاری از اندیشمندان علوم بلاغی زبان فارسی «ردّ العجز علی الصّدر» نامیده اند، در نظر محمّدبن عمر رادویانی، شمس قیس رازی و به تبع آنان، برخی از مؤلّفان معاصر کتب بدیع، «ردّ الصّدر الی العجز» خوانده شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی دلایل این اختلاف نظر و نمایاندن دیدگاه درست تر با ذکر دلایل مستند است؛ به همین منظور، همه آثار معتبر عربی و فارسی بررسی گردیده است. بررسی ها بیانگر آن است که اختلاف نظر بر سر واژه «رد» است که در فارسی معانی مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است. این واژه بر اساس تداعی معانی و زیبایی شناسی بهتر است. «رد العجز علی الصّدر» خوانده شود.
پسوند ( - ه) وندی پرکاربرد در زبان فارسی (رویکردی توصیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پسوند (- ه / - ه = /e/) از پرکاربردترین وندهای فارسی است. نقشاختصاصی و زایای این وند، ساختن صفت مفعولی یا اسم مفعول از بن گذشته فعل است، به این معنی که از پیوند (- ه) با بن گذشته همه فعل ها می توان صفت مفعولی یا اسم مفعول ساخت. اما وند (- ه)، افزون براین نقش، دارای نقش های فرعی دیگری از جمله ساختن اسم مصدر و اسم ابزار از بن مضارع است که کمتر بدان ها پرداخته شده است. از طرف دیگر اغلب دستورنویسان بررسی خویش را درباره (- ه) به پیوند این وند با صورت های زبانی بسیط محدود کرده و به واژه های مرکبی که بر اثرافزایش وند (- ه) ساخته شده، نپرداخته و در نتیجه شمارمتنوعی از ساختواژه های مرکب حاصل از پیوند این وند را از قلم انداخته اند. دیگراین که گاه مثال هایی که ذیل یک مقوله از نقش های این وند ثبت شده از اساس با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند، به طوری که می بایست ذیل مقوله های متفاوت درج می شدند. و بالاخره این که تحلیل های انجام شده درباره برخی از نقش های این وند، گاه تجویزی است و در نتیجه از پاره ای از لغزش ها مصون نمانده اند. در این مقاله با واکاوی و نقد پژوهش های پیشینیان، به شیوه ای توصیفی، وند (- ه) مورد بررسی قرار می گیرد و برخی از نقش های این پسوند که از نظرها دورمانده، معرفی و نقش های متنوع آن به صورت مجزا و تفصیلی عرضه می شود.
پیام های انسانی نظامی برای دغدغه های انسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظامی گنجوی، در نگرشی غالب، بیشتر به شاعری تغزّلی و پیرو مکتب غنایی شهرت یافته است اما واکاوی دقیق آثار وی حقیقتی دیگرگونه از سیمای واقعی نظامی برای انسان امروزی بازگو می کند که همانا ساحت خردورزانه و تعلیمی او و سخن پردازی هنرمندانه و پرشگرد او در پروردن معنی و خلق شعر حکمی و انسانی است. توجه به پیوند هنرمندانه صورت کلام او با معانی بلند و در نتیجه فربگی کلام حکیمانه اش، تصویری جامع الاطراف از نظامی به نمایش می گذارد که تک ساحتی و یکسونگری ذهنی را از او بازمی دارد. از این روست که عموم آموزه های وی جنبه های جهانی به خود گرفته و پیامی نو برای انسان امروز به ارمغان آورده است. این پژوهش بر آن است که جنبه های جهانی و پیامهای انسانی شعر نظامی را با تأکید بر مخزن الاسرار بررسی نماید. روش پژوهش در این نوشتار، توصیفی- تحلیلی با تکیه بر رهیافت هرمنوتیک است که با استقصا درآثار نظامی، بویژه مخزن الاسرار و به روش اسنادی صورت گرفته است. از نتایج کاربست این رهیافت علمی و تتبع در آثار یادشده برمی آید که از نظر این شاعر بزرگ، توجّه به خویشتن شناسی و تأمل در ساحتهای بیکران وجود آدمی، راهکاری اساسی برای رهایی از قید و بندهایی است که مخّل آرامش فکری و روحی انسان است. از این رو، اهمّیّت دادن به مکانت و کرامت انسان در گردونه هستی و نفی خشونت و دعوت به نیکی و صلح، از محورهای عمده پیامهای نظامی است و تأویلات ویژه و نگ اه وی به جه ان با رویکرد ی فرازمانی و فرامکانی، حکایت از جهانی بودن پیامهای او دارند.
بررسی روایت و بن مایه های داستانی در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفثه المصدور یکی از آثار مهم تاریخی، ادبی اوایل قرن هفتم هجری قمری است. شهاب الدّین محمّد خرندزی زیدری نسوی در سال 628 (ه.ق) - چهار سال پس از مرگ سلطان جلال الدّین خوارزمشاه- این اثر را به منظور شرح مصایب خود در زمان ملازمت و پس از مفارقت از سلطان، خطاب به یکی از متنفذین دیار خود نوشته است. اگرچه نویسنده اثر قصد داستان گویی نداشته؛ امّا ترتیب انتخاب ماجراها، نظمی علّی و معلولی به همراه بن مایه های روایی را به وجود آورده است. پرسش اساسی پژوهش این است که آیا می توان نفثه المصدور را یک اثر روایی با بن مایه های داستانی دانست؟ برای پاسخ به این پرسش، با واکاوی روایت نفثه المصدور تلاش شده است، تاآن رااز منظر جنبه های روایت و تطبیق چهار مقوله مبانی روایت، کانونی شدگی، زاویه دید و گفتمان روایی- به منظور محدود شدن در حدّ یک مقاله- مورد بررسی قرار دهیم . استفاده از چارچوب روایت در نفثه المصدور نشان می دهد، اگر چه نویسنده قصد داستان گویی نداشته است، امّا در پس آرایه های متعدد و نثر مصنوع این اثر، بن مایه های داستانی وجود دارد. با بسط این روش، و توسّع در به کارگیری عناصر داستانیِ امروز در آثار تاریخی ادبی کهن، -بخوبی- می توان این آثار را تحلیل و بخشی از جنبه های پنهان آنها را نشان داد.
تقابل دو گانه نشانه ها در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های مهّم زبانی که توجّه بسیاری از منتقدان ادبی و اسطوره شناسان را به خود جلب کرده است، نظریه دلالت ضمنی یا دلالت ثانوی زبان در اصطلاح علم نشانه شناسی است. با این نظریه، شعرهای ناب و اساطیر، دیگر تنها بر یک معنی عادی و معّین که در سطح اوّلیه زبان مطرح می شوند، دلالت ندارند بلکه به معانی و سطوح بالاتری ارجاع می دهند که خواننده در مفهوم بخشی به آنها سهم بسزایی دارد. داستان ضحاک، یکی از زیباترین داستان های شاهنامه استاد توس است که مرزهای مشترکی با اساطیر دارد. زبان در این داستان بر اساس ساختار، معنی را پنهان می کند و به سطوح بالاتری از سطح دلالتی اوّلیّه، اعتلا می بخشد. بنابراین، ساختار اوّلیّه داستان، دالی است که نه تنها به یک مدلول، بلکه به دال های دیگر ارجاع می دهد و نظامی ثانوی در زبان ایجاد می کند که گاهی بر اساس برخی تقابل ها، قابل درک است. تقابل دوگانه در زبان شناسی و نشانه شناسی و در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی، عناصری اساسی و مفاهیم کلیدی هستند که در تفسیر و تأویل معنا مورد توجّه قرار می گیرد. دراین مقاله سعی می شود با تبیین نظریه دلالت ضمنی(نظام ثانوی زبان) و تقابل دوگانه، شخصیّت های جمشید، ضحاک و فریدون به عنوان نشانه هایی با دلالت ثانوی و دارای ابعادی متقابل مورد بررسی قرار گیرد و به این درک و تأویل نشانه شناختی نزدیک گردیم که اولاً استفاده از تقابل های دوگانه نشانه شناسی، در تحلیل شخصیّت های داستان ضحاک می تواند راهگشا باشد، ثانیاً شخصیّت های ضحاک و فریدون می توانند به ابعاد دوگانه وجود جمشید تأویل شوند؛ ثالثاً جمشید خود نیز می تواند سیمای انسانی دوبُعدی و برزخی را تصویر کند که گاه بُعدی اهورایی(فریدونی) و گاه بُعدی اهریمنی(ضحاکی) دارد.
کارکرد دیگرگون قافیه در غزل معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن حاضر، عصر بدعت کاری خوانده شده است و به همین سبب، تحوّلات ادبی نیز در این دوره فراوان بوده و ادبیات فارسی گسترده ترین تحول ساختاری خود را در این قرن تجربه کرده است. بنیان این نوشته نیز برگونه ای تحول ساختاری در غزل معاصر به همراه نشان دادن طرفه کاری ها در قافیه آن استوار است. در این مقاله به کارکرد قافیه مدرّج و انواع آن، قافیه آوایی، بازی با قافیه، لغزش در قافیه پرداخته شده، یافته ها نیز با آمار و ارقام در دو جدول نشان داده شده اند و در مقدمه، در چگونگی غزل معاصر سخن رفته است. براساس یافته ها «مدرّج وابسته» شگرد مطلوب غزلسرایان در قافیه به حساب می آید و «قافیه آوایی» در مرتبه دوم قرار دارد.
کارکرد کنش های ارتباطیِ برون زبانی در داستان های مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصطفی مستور، از داستان نویسان معاصر است که آثار داستانی اش از سوی مخاطبان و منتقدان مورد استقبال قرار گرفته است و برخی از آثار او به چندین زبان ترجمه شده است. در این نوشتار با نگاهی میان رشته ای بازتاب کنش های برون زبانی و کارکردهای عمده آن در داستان های مصطفی مستور شامل «عشق روی پیاده رو»، «استخوان خوک و دست های جذامی»، «من گنجشک نیستم»، «چند روایت معتبر»، «حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه»، «من دانای کل هستم»، «روی ماه خداوند را ببوس» مورد تحلیل قرار می گیرد. کنش های برون زبانی از کانال های مهم ارتباطات غیرکلامی است که بخش قابل توجهی از حجم روایت داستان را شامل می شود و مؤلفه هایی از جمله حرکات و اشارات چشم و ژست ها و رفتارهای فرد و... را در بر می گیرد. در این مقاله، ضمن بیان اهمیّت روایت کنش های ارتباطیِ برون زبانی در داستان نویسی و نقش آن در شکل گیری عناصر داستانی از جمله شخصیّت پردازی، درون مایه و... کارکردهای مختلف کنش های ارتباطی برون زبانی از جمله کارکردهای تأکیدی، تکمیلی، جانشینی، تکذیبی مورد بررسی قرار می گیرد و مشخص می شود که کدام یک از کارکردها در داستان های مستور بیشتر مورد توجه قرار گرفته است وکنش های ارتباطی چه نقشی در شکل گیری و پیشبرد روایت داستان های او دارد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که کارکرد جانشینی در داستانهای مستور برجسته تر از سایر کارکردهاست، امّا از بین کارکردهایی که برای رفتار چشم مطرح می شود، بیان عواطف گسترده تر است. همچنین از رفتارهای غیرکلامیِ شخصیّتهای داستانها، درون مایه هایی چون بی تفاوتی، تنهایی، اندوه، بیقراری و اضطراب و... برداشت می شود.
تحلیل عناصر داستانی در هفت گنبدنظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناختن اندیشه های اخلاقی و تعلیمی بزرگان ادبی جز با مطالعه آثار به جا مانده از آنان امکان پذیرنیست. اندیشه های بزرگان ادبی و شعرا، گاه در پرده نثر نمایان است و گاه در میان نظم. نثر یا نظم، گاه شکل داستانی به خود می گیرد. نظامی گنجوی یکی از برترین داستان سرایان منظوم بازبانی پویا و تصویری است. هنر داستان پردازی نظامی در هفت پیکر و برجسته ترین بخش آن هفت گنبد، جلوه ای بی بدیل دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن ارائه تعاریف روشن و جامع از عناصر داستانی، با شیوه توصیفی - تحلیلی قواعد حاکم بر ساختار قصّه های هفت گنبد بررسی گردد. برای تحقق این هدف، ابتدا به بیان ویژگی های زبان داستانی نظامی و سپس به معرفی مختصر هفت پیکر و شخصیّت بهرام پرداخته شده است. آنگاه با تعریفی کوتاه از عناصر داستان، هریک از قصّه های هفت گنبد بر اساس عناصر داستانی نظیر پیرنگ، صحنه پردازی، درون مایه، شخصیّت، لحن و حقیقت مانندی تحلیل و از نظر فنی ارزش گذاری شده است. این مقاله بر اساس تحلیل عناصر برجسته داستانی، می دارد که نظامی در داستان نویسی از سنت قصّه در قصّه گفتن بهره می برد و برای تازگی بخشیدن به داستان خویش، از شگرد صحنه پردازی های پویا، توصیفات بیرونی حیرت انگیز و گره افکنی های متعدد در پیرنگ استفاده کرده است. در دیگر عناصر، داستان های نظامی عموماَ از ویژگیهای قصّه های کهن برخوردار است.
ردّ پای داستان قرآنی ابراهیم (ع) در مژگان سیه حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأویل پذیری، یکی از بارزترین ویژگی های شعر حافظ، محسوب می گردد. در این میان، غزل 354 با مطلع «به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم...»، از جمله غزلیّاتی است که با نگاهی تأویلی، با داستان حضرت ابراهیم (ع) و اسماعیل(ع) در سوره صافّات قابل تطبیق است. تعبیر «قصر حور العین» در غزل 354 که برگرفته از آیات سوره صافّات، ص، واقعه و رحمن است، نشانه، ردّ پا و پل ارتباطی است که از یک سو، ذهن مخاطب را با داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) در سوره صافّات پیوند می دهد و از سوی دیگر، میان ابیات غزل، بست و پیوند و هماهنگی ایجاد می کند. بر اساس این تأویل و تحلیل در می یابیم که حافظ، هنرمندانه و با زبان غزل، میان «قصر حور العین« و«قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ»، «فرهاد» و «ابراهیم»(ع)، «غوغای خیال خواب دوشین» و «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى»، رخنه در دین و «فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ» و «ما تَنْحِتُونَ»، چشم بیمار و إِنِّی سَقیمٌ و... ارتباط واژگانی و معنایی ایجاد کرده است و در حقیقت، تعابیر، مضامین و بن مایه های اصلی غزل را از داستان قرآنی گرفته و آنها را با ساختار هنری و ادبی غزل هماهنگ کرده است و در نتیجه از خلال این تأویل از یک سو، مفهوم و معنای دیگرگون و جدیدی از مفردات، تعابیر و ابیات غزل می توان ارائه داد و از سوی دیگر میان ابیات غزل ارتباطی منطقی تر و وحدتی اندام وار می توان ایجاد کرد که فهم ابیات را آسان تر می کند. در این مقاله ارتباط میان غزل و داستان قرآنی تبیین و تحلیل می گردد و در کنار دیگر معانی و شروحی که تاکنون از این غزل ارائه شده، تحلیل، ترجمان و تأویل دیگرگونی را به استناد اثرپذیری حافظ از آیات قرآن کریم، نشان داده می شود.
بررسی ساختارروایی سه داستان از تاریخ بیهقی برمبنای الگوی کنش گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی، اگرچه یک اثر تاریخی است، یکی از شاهکارهای ادب منثور فارسی به شمار می رود که پس از حدود هزار سال از تاریخ نگارش آن، هنوز هم خوانندگان بسیاری آن را با لذت و اشتیاق فراوان می خوانند و نویسنده آن را تحسین می کنند، حال آنکه حتّی نام بسیاری از کتاب های تاریخی همدوره و همعرض آن را کمتر شنیده اند. فرض این مقاله درباره چرایی این توفیق است؛ تاریخ بیهقی، اگرچه یک کتاب تاریخی است، از مرحله متون تاریخی عبور کرده و به حوزه متون ادبی و داستانی وارد شده است. روش برگزیده شده برای بررسی این فرض، الگوی کنش گریماس (از نظریه پردازان مشهور روایت و معناشناسی ساختارگرا ) است و نمونه هایی که از کتاب تاریخ بیهقی برای این بررسی انتخاب شده اند، داستان های بوبکر حصیری، افشین و بودلف و خیشخانه است. الگوی کنش شامل دو عامل است: کنشگر، هدف فرستنده، گیرنده، یاری دهنده و بازدارنده. کنشگر، نقش اصلی را دارد و سایر عوامل با توجّه به رابطه ای که با کنشگر اصلی دارند، روند داستان را پیش می برند. بررسی متون منتخب بر مبنای مربع معنا شناسی و زنجیره های روایی موجود در داستان و سیر شکل گیری معنا در آنها، مطابقت این متون را با الگوی کنش گریماس - که معیار سنجش متون داستانی است - تایید کرده و فرض مقاله را به اثبات رسانده است.
بلاغت نثر صوفیانه خطابی در تمهیدات عین القضات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمهیدات به مانند دیگر آثار عین القضات متأثّر از مشرب و مشی عرفانی اوست و در عین تعلیمی بودن تجربیّات عارفانه او را بیان می دارد. از اینرو عین القضات در آن زبانی با اصطلاحات خاص پدید می آورد که به یاری آن بتواند مقاصد و اندیشه های عارفانه و احساسات و هیجانات درونی خود را به گونه ای مؤثرتر ابراز نماید. عین القضاه، بخوبی می داند میزان اثرگذاری گفتار در مقایسه با نوشتار بیشتر است؛ دلایل این امر بروز احساسات و هیجانات گوینده، لحن و آهنگ ادای جملات، حالت های صورت و دست گوینده و از همه مهمتر حضور شنونده و مشاهده احوال و عکس العمل های او توسّط گوینده است، زیرا گفتار را نمی توان فقط مشغله گوینده قلمداد کرد. گفتار حاصل ارتباط متقابل گوینده با شنونده است و گوینده پیشاپیش، واکنش شنونده را در فعّالیّت کلامی خود دخالت می دهد، از اینرو از کلام خطابی بهره می گیرد تا شنوندگان را به صورت پویا به سمت جریان عمل پیش برد. به این ترتیب خوانش و تحلیل متن مبدّل به تجربه ای زیباشناسانه می شود که از رهگذر آن خواننده و متن، در ذهن خواننده به هم می پیوندند و معنی را خلق می کنند. این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی به بررسی اقسام خطاب در نثر صوفیانه تمهیدات می پردازد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که عین القضات کوشیده به جای بیان مفاهیم و معانی عرفانی در کسوت جملات خبری از انواع جملات انشایی با معانی ثانوی بهره برگیرد تا به این وسیله بر تأثیر کلام خود بر خواننده بیفزاید.
پژوهشی در نقش موسیقایی «تکرار» و دیگر کارکردهای آن در شعر فروغ فرخزاد*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر هنری است زبانی، و موسیقی لازمه طبیعت شعر است؛ زیرا این موسیقی است که معنی، تخیّل و عاطفه نهفته در شعر را به مخاطب منتقل می کند و باعث ایجاد همگونی در شعر می شود . موسیقی شعر یعنی نظام خاصی که در محور افقی و عمودی شعر وجود دارد. موسیقی شعر فارسی در ادوار مختلف بر چهار گونه بوده که عبارتند از: موسیقی بیرونی، موسیقی کناری، موسیقی درونی و موسیقی معنوی. در شعر معاصر بر خلاف شعر کلاسیک، به موسیقی بیرونی و کناری کمتر توجّه شده و در عوض شاعران در راه غنی سازی موسیقی شعرشان، بیشتر به موسیقی درونی روی خوش نشان داده اند. از جمله آرایه هایی که در موسیقی درونی شعر معاصر کارکرد فراوانی دارد، «تکرار» است؛ یادآوری می گردد تمامی آنچه را که آرایه های لفظی خوانده می شود، در حقیقت گونه هایی از تکرارهای هنری یا واج آرایی است زیرا وجه مشترک همه آنها چیزی جز تکرار واک ها نیست. تکرار در شعر فروغ از پرکاربردترین آرایه هاست؛ بنابراین در این پژوهش آن گروه از آرایه هایی که عناصر سازنده آنها بر تکرار واک ها استوار است، در شعر فروغ مورد بررسی قرار گرفت و نقش این «تکرار» در موسیقی شعر او بررسی گردید. غیر از کارکرد موسیقایی «تکرار» در شعر فروغ، می توان به کارکردهای دیگری همچون: وحدت شاعر و مخاطب، جان بخشی به واژگان، برجسته سازی مضمون، ایجاد مفاهیم تازه، القای حسّ درونی شاعر و توضیح و تفسیر مضمون، ایجاد وحدت لحن و اندیشه، تداوم بخشیدن به فعل یا حالتی، ایجاد مدخل های متعدد در شعر و حفظ شکل ذهنی آن اشاره کرد.
بررسی ساختار عزیمت ها در داراب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داراب نامه، روایت بلندی از کشور گشایی های فیروز شاه، پسر ملک داراب است. داستانی حماسی– عشقی از قرن هشتم و از نمونه های ادبیات فولکلوریک. در ریخت شناسی، براساس الگوی ولادیمیر پراپ، ساختارگرایِ روسی، تلاش می شود الگوی ریخت شناسی بر متون ادبی؛ بویژه فولکلور اعمال شود. در این شیوه، قصّه ها بر پایه اجزای تشکیل دهنده آنها و مناسبات و همبستگی این اجزا با یکدیگر و با کل قصّه توصیف می شوند و هدف در این بررسی کشف و شناخت ساختار اصلیِ قصّه(Master form) است. در داراب نامه حوادث مختلفی روی می دهد و نابسامانی هایِ بسیاری را برای لشکرایران به وجود می آورد.به دنبال هر حادثه، قهرمانی برای جبران آن عزیمت می کند.حوادثی که قهرمانان پشت سر می گذارند با وجود تلوّن و گوناگونی از ساختاری مشابه برخوردار است. اِعمال الگوی ریخت شناسی بر داراب نامه منجر به شناخت دو نوع عزیمت در داستان شده است. نوع اول از روندی ساده و مستقیم با قهرمانی واحد برخوردار است. نوع دوم ترکیب چند عزیمت است. حرکت قهرمانان قصّه برای جبران فاجعه در نقطه ای که اغلب تقدیر تعیین می کند، به یکدیگر می پیوندند. آنچه تفاوت عزیمت ها را ایجاد کرده، عنصر شرارت و نوع شریر داستان است که به شریر انسانی و غیر انسانی یا ماورایی تقسیم می شود. شرارت هر کدام، کنش خاصّی را از سوی قهرمانان می طلبد.