مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
روایت شناسی
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
127 - 148
حوزه های تخصصی:
گذر از سلیقه در توصیف و ارزیابی کیفیت اثر ادبی و به کارگیری نقد ادبی در جایگاه مرجعی علمی برای ارزش گذاری آثار، مطلوبی است که همواره بسیاری از نظریه پردازان و منتقدان ادبی در پی آن هستند. روایت شناسی با تحلیل نظام حاکم بر روایت ها و کشف ارتباط میان عناصر سازنده ی روایت، در این راستا می کوشد. در این نوشتار کوشش شده است تا ساختار روایی داستان ویس و رامین به عنوان یکی از برجسته ترین منظومه های غنایی، بررسی شده و نحو روایی و در پی آن پیرنگی که مدل کنشگران بر بستر آن قرار می گیرد، تحلیل شود. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و منابع به کاررفته در آن اسنادی کتابخانه ای است. دستاوردهای پژوهش گویای این است که جایگاه والای این منظومه در ادبیات روایی به دلیل کارکرد درست عناصر در قوانین روایت شناسی است. طرح داستان از ساختار و انسجام روایی برخوردار بوده و چهار نحو روایی دارد که همگی در خدمت روایت هستند.
بوطیقای روایتِ ادبیات پایداری در کتاب های درسی ادبیات دوره متوسطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
85 - 110
حوزه های تخصصی:
نظام آموزشی در کشور ما نظم محور است و ویژگی بارز آن، نظم دادن به مقوله های متنوع علمی، با تکیه بر عناصر موجود در آن ها است. بر این اساس، رویکرد نظم محور به درک بیشتر دانش آموز از فحوای دروس و علوم منتهی می شود. هدف ما در این جستار، بررسی دامنه ای خاص از فحوای کتاب های درسی دوره متوسطه، یعنی روایت های مرتبط با ادبیات پایداری است تا از این رهرو، به میزان تحقق اهداف آموزش وپرورش پی بریم. در این باره، ابزار اصلی تحقیق را روایت شناسی قرار دادیم و به سبب کثرت انگاره ها در این گستره، بر آن شدیم تا از رویکرد تودورف به مثابه محور اصلی کار بهره گیریم؛ چه او در یکی از پژوهش های به نام خویش به بررسی و آسیب شناسی فحوای کتب درسی ادبیات در نظام آموزشی فرانسه پرداخته و بدین حیث، تجربه او راهگشاست. نیز خواهیم دید که هرچند نویسندگان دو دوره کتاب های درسی ادبیات فارسی دوره متوسطه ایران، در دوره اول، توجه چندانی به روایت پایداری نداشتند و تنها در دوره دوم، این مقوله را مهم قلمداد کرده اند، بااین حال، متن های برگزیده در هر دو دوره، به حیث ساختار روایی، نکات قابل انتقادِ فراوان دارند و گویا هدف مؤلفان کتاب های درسی از جای دادن متن های روایی در این کتاب ها، ایدئولوژیک گرایی است تا ارتقای سطح خوانش، نقد، توصیف متن و آشنایی با مفاهیم متن روایی. فقدان قاعده مندی، همچنین عدم تطابق با ملاک های علم روایت شناسی و چندپارگی در بیان مطالب باعث شده تا نمونه های عرضه شده تناسبی با اهداف دیسپلین محور در آموزش ادبیات پایداری نداشته باشند.
فرایند سه مرحله ای روایت در ادبیات کودکان و نوجوانان (بر اساس نظریه ی ماریا نیکولایوا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه گرایش به داستان پردازی به سبک جدید برای کودک و نوجوان روندی فزاینده دارد، بازشناسی مرزهای روایت پردازی در این حوزه ی داستان پردازی براساس رده های سنی مخاطبان ضرورتی انکارناپذیر است. این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی متکی بر مبانی نظری روایت شناسی و آرای ماریا نیکولایوا درباره ی جهان داستان و فرایند سه مرحله ای «پیشاهبوطی، کارناوالی و پساهبوطی» تلاش کرده است به بازنمایی و واکاوی مشخصه های روایی و روانی داستان های کودکانه معاصر برای ترسیم بوطیقای روایت گری آن ها بپردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دستیابی به مخاطبان فعال و پویا در حوزه ی ادبیات داستانی به ویژه در دوره ی بزرگسالی، بدون تربیت ذهنی و عاطفی کودک و نوجوان از رهگذر داستان های پیشاهبوطی و سپس دوره ی کارناوالی میسر نیست؛ زیراکه مراحل سه گانه داستان پردازی ماریا نیکولایوا آشکار می سازد که داستان نویسی برای کودکان مخاطب (از آغاز تا رسیدن به مرحله ی نوجوانی دوم) فرایندی تکاملی دارد. تربیت مخاطبان با ویژگی های مراحل سه گانه ی گفته شده می تواند به گسترش دانش و شناخت مخاطبان داستان منجرگردد.
تحلیل ساختار روایت در خاطرات روزنگاشت قهرمان میرزا عین السلطنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قهرمان میرزا عین السلطنه، از نوادگان محمدشاه را می توان در زمره مهمترین افراد خاطره نگار عصر قاجاری دانست. او از یازده سالگی خاطره نویسی را شروع کرد و تا یک ماه پیش از فوت ادامه داد. توصیف دقیق بسیاری از جزئیات آن هم در یک دوره طولانی 65 ساله که از سال 1299 ق تا 1364ق (1323ش) را در برمی گیرد، وی را صاحب طولانی ترین خاطرات عصر قاجار، کرده و اثر وی را به عنوان دایرهالمعارفی ارزشمند از تاریخ ایران، از دوره ناصری تا اوایل سلطنت پهلوی دوم معرفی کرده است. این پژوهش با دارابودن رویکرد توصیفی تفسیری بر آن است تا ضمن توجه به ویژگی های خاطرات عصر قاجار، با در نظرگرفتن ویژگی روایت محوری خاطرات، ساختار روایی این اثر را مدنظر قرار دهد و ضمن بهره گیری از مفاهیم روایت شناسی و با در نظر داشتن این پرسش که ساختار روایی خاطرات عین السلطنه دارای چه خصوصیاتی است، خاطرات وی را از منظر ساختار روایی و عناصر سازنده روایت شاملِ طرح روایت ، شخصیت و شخصیت پردازی، گفت وگو، لحن، زاویه دید، صحنه و صحنه پردازی بررسی کند. دارابودن دید زاویه اول شخص، روایت تک خطی و مستحکم، جزء نگری و داشتن سبک ساده روایی از ویژگی های ساختار روایی این خاطرات است که به عنوان بخشی از داده های پژوهش می توان به آن اشاره کرد.
روان روایت شناسیِ طنز در داستان های کودک: با رویکردی طرح واره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«روان روایت شناسی» مطالعه بازنمایی های شناختیِ روایت است. «طرحواره ها» مجرای تحقق بازنمایی ها بوده، حاوی کلیتی از ویژگی های شاخص، و فاقد جزئیات اند. مقاله پیشِ رو بر آن است: با استفاده از مفهوم طرحواره، ابتدا «طنز» را تعریف؛ سپس وفقِ چگونگی تأثیر متن بر بازنمایی های ذهنی مخاطب، سب ک های طنزپردازی را در داستان های کودک دسته بندی کند. روش این مقاله تحلیلی توصیفی و قائم بر دو مؤلفه است. یکی از مؤلفه ها مبین تغییرات طرحواره گفته یابِ درون رواییِ متن (شخصیتِ مضحک داستان) است، دیگری مبین تغییرات طرحواره گفته یاب برون روایی (خواننده). نتایج پژوهش نشان می دهد: اول اینکه طنز عبارت است از علم بر تحقق خطای شناختیِ ناشی از دیالکتیکِ دو طرحواره متباین؛ دوم اینکه خنده آفرینیِ روایت های طنز زاده تعاملِ دو متغیر است: یکی طرحواره ذهنیِ گفته یاب درون روایی و دیگری طرحواره ذهنی گفته یاب برون روایی؛ سوم اینکه از منظر تفکرِ شناختی، سبک های روایت های طنزِ کودکانه تکرار یا تلفیقی از سبک های روایت های ل ط یفه گون (انکدوت ها) است. در این مقاله برای نخستین بار، ضمن بررسی ارتباط میان سازوکارهای معناسازیِ متون طنز کودک با فرایند بازنماییِ ذهنیِ خواننده، طنزپژوهیِ دومؤلفه ای (برحسب دو گفته یابِ درون روایی و برون روایی) معرفی می شود. دستاورد عملی پژوهش، ارائه الگوریتم هایی شناختی برای خنده آفرینی است که می تواند یاریگر طنزنویسانِ حوزه کودک باشد.
روایت شناسی «مقامات ژنده ی پیل»
در این مقال سعی شد تا در راستای کاوش در نظریه بومی روایت، پای در راهی گذاریم که مختصات آن پیشتر از سوی بزرگانی چون زنده یاد قاسم هاشمی نژاد و جناب دکتر اسماعیل بنی اردلان ترسیم گشته است. به طور کلی، در سنت روایی(عرصه ی فرهنگ عامه) به این فرضیه رسیدیم که، ساختار(فرم) در پی(جستجوی) مضمون است یعنی «بازنمایی جهت یادآوری»؛ از طرفی دانستیم که در عرصه ی خاص روایت عرفانی فرم و محتوا قابل تفکیک نیست، و «ساختار به منزله ی مضمون» است. و در کل شاهد کارکرد متنوع عنصر «تکرار»[به مثابه ی ذات روایت] هستیم. به طور اجمالی، «موقعیت خرق عادت»، «کنش مثالین»، «شخصیت عرفانی»[در حال استحاله]، و نهایتا «قصه ی عرفانی»، وجوه روایت(داستانی) غیب را می سازند و نهایتا «جغرافیای روایت غیب» عنوانی کلی برای روایت عرفانی می باشد که در آن تقدیر و سرنوشت ها[زندگی] آمیخته با احولاتِ شخصیت ها[از خواب بینی و بیماری و شفا و دیداریابی برای عامی تا ریاضت خودخواسته و کشف و شهود(دیدار بینی) و کیمیای نفسانی عارف]، محتوای روایت را می سازد. ما در این جا از راه ارائه ی یک ساختار پیشنهادی[سه گانه ی پایه-آینه-پوششی و گونه ی مستقلِ حکایات خواب]، حکایات کثیر مقامات ژنده ی پیل را طبقه بندی نمودیم و به کمک اصطلاحات اختصاصی(روایت شناختی) متن که همان «بازپیکربندی روایی مقامات» محسوب می شود، سعی در ترسیم وجوه روایی مقامات اعم از داستانی و متنی را داریم و به طور خلاصه، عرصه های «گفتمان-روایت»[تمهید مقدمه(فصل بندی) مقامات]، «زبان-روایت»[گزیده ی مقامات]، «داستان-روایت»[ساختار پیشنهادی]، «خیال-روایت»[ویژگیِ تصویری بودن و رد پای راوی]، و نهایتا «روایت-روایت»[اصطلاحات اختصاصی روایت شناختی] طرح و تبیین گشت.
تحلیل ساختار روایی واقعه عاشورا بر اساس الگوی روایت شناسی گریماس مبتنی بر متن وقعه الطف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
161 - 186
حوزه های تخصصی:
الگوهای روزآمد مطالعاتی از جمله الگوی «روایت شناسی» گریماس، به دریافت زوایای پنهان وقایع کمک شایانی می کند. یکی از حوادث مهم تاریخ اسلام واقعه دهم محرم 61 هجری است؛ عاشورا حادثه ای نیست که رویداد آن محدود به زمان و یا مکان خاصی باشد. مطابق با احادیث موجود، هسته ابتدایی این حادثه پس از مرگ معاویه در مدینه تشکیل شده و بعد از جریانات گوناگون در روز عاشورا با شهادت امام حسینR و یارانشان خاتمه می یابد. این حادثه مهم تاریخی در کتب گوناگون از جمله مقتل ابی مخنف نقل شده است. پژوهش حاضر با واکاوی متن «وقعه الطف» بر آن است تا با بهره گیری از الگوی «روایت شناسی» گریماس، زوایای مختلف این حادثه را در سه موقعیت مکانی مدینه، مکه و کربلا مورد بررسی توصیفی تحلیلی قرار داده و به این پرسش بپردازد که در واقعه عاشورا چه کنشگرانی حضور دارند و هریک در به وقوع پیوستن این حادثه تا چه میزان نقش داشته اند؟ دستاوردهای حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در هر سه موقعیت مکانی، این «روایت» با الگوی گریماس تطبیق کامل دارد. برخی از کنشگران در مقاطع گوناگون ثابت و برخی دیگر متغیر هستند. افزون بر این، به نظر می رسد کنش های رویداده توسط امام حسینR به عنوان کنشگر اصلی، همواره نوعی واکنش است. این مطلب عبارت اُخرای کلام امام حسینR است که فرمودند: «إنی لم أخرج أشرا و لا بطرا.»
تحلیل غزوه «بدر» با تکیه بر الگوی کنشی گریماس (مطالعه آیات قرآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین جوانب سلوک نبوی، موضوع چگونگی حضور پیامبر(ص) در جنگ و نحوه ی تعامل با دشمنان مختلف است. از سویی دیگر بهره بردن از علوم روز می تواند به بسط تفسیری یک رویداد کمک کند. از جمله اندیشه های جدید، الگوهای متنوع دانش «روایت شناسی» است. گریماس یکی از نظریه پردازان در این زمینه بوده که ساختار روایت را به ساختار گرامری و دستوری زبان نزدیک دانسته و داستان ها را صرف نظر از تفاوت محتوایی دارای یک ساختار کلی می داند و برای تبیین این ساختار یک الگوی کلی با شش کنشگر را معرفی می کند. این پژوهش باروش توصیفی تحلیلی به دنبال آنست که بخشهای محتلف این الگو را با روایت قرآنی جنگ بدر جزء به جزء تطبیق داده و درک منظم تری از حوادث جنگ بدر ارائه کند. این پژوهش نشان می دهد که قرآن در هرشش قسمت از الگوی کنشی گریماس، گزاره های مهمی را مطرح کرده است. پی جویی گزاره های قرآنی نشان می دهد که شخص پیامبر(ص) در جنگ بدر کنشگر اصلی است و کنش سایر افراد حول محور آن می چرخد.
آرایه های پیرنگ ساز» در داستان های کودک: با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
107 - 134
حوزه های تخصصی:
پیرنگ مجموعه ای از توالی حوادث داستان است در چارچوب نظام علّی. درواقع، پیرنگ ماده داستانیِ شکل نیافته ای در ژرف ساخت روایت و مستقل از شیوه روایتگری و گشتارهای زبانیِ روساخت است. از منظر این پژوهش، آرایه ها دو گونه اند: روایی و پیرنگی. «آرایه روایی»، شگردی آوایی یا معنایی، مازاد بر پیرنگ، و برای غنی سازی زیبایی شناختیِ روایت است و اگر از روایت حذف شود، نظام علّیِ پیرنگ و هسته مرکزی داستان مخدوش نمی شود. دوگانِ هر «آرایه روایی» یک «آرایه پیرنگی» است که از پیرنگ قابل حذف نیست. هدف پژوهش پیشِ رو معرفی نشانه شناختیِ آرایه های اخیر است که نه به عنوان شگردهایی صرفاً زیبایی شناختی بلکه به عنوان سازه هایی پیرنگ ساز در داستان های کودک -در تناظر با آرایه های ادبی- قرار دارند. مسئله پژوهش چگونگی بازتاب نشانه شناختیِ آرایه ها در ژرف ساخت داستان ها و منظومه های روایی کودک است. در همین راستا، این پژوهش ابتدا الگوی سه وجهیِ نشانه شناسی پرس مبتنی بر «بازنمون، تفسیر، موضوع» را توصیف، سپس با رویکردی تحلیلی توصیفی تعریف آرایه های ادبی را به تعریف نشانه شناختیِ دوگانِ پیرنگ سازش گسترش می دهد. پژوهش حاضر برای نخستین بار به کارکرد روایت شناختی و غیربلاغیِ علم بدیع توجه می کند. ازآنجاکه دسته بندی های شعرمحورِ سنتیِ آرایه ها، بسندگی لازم را برای تحلیل متون روایی ندارند، بنابراین پژوهش های روایت محور در زمینه آرایه ها از ضرورت های نقد ادبی به شمار می آیند.
مطالعه تطبیقی دو منظر «بازی شناسی» و «روایت شناسی» به تحلیل ظرفیت های زیباشناختی بازی های رایانه ای هدفمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۴
۱۱۹-۱۰۱
حوزه های تخصصی:
بازی های رایانه ای هدفمند، نوعی از بازی های رایانه ای هستند که برخلاف بازی های تجاری جریان غالب، سودآوری اقتصادی در چرخه تولید آنها از اولویت نخست برخوردار نیست. مطلوب اصلی در تولید بازی های رایانه ای هدفمند، ایجاد تغییرات اطلاعاتی، نگرشی، رفتاری و شناختی در کاربران بازی ها، متناسب با مقاصد تعریف شده تربیتی، آموزشی، مهارت بخشی، ترویجی، ایدئولوژیک، درمانی و نظایر آنها است. در این مقاله، پس از ارائه تعریفی از بازی های رایانه ای هدفمند، وجوه تشابه و تفاوت دو سنت نظری «بازی شناسی» و «روایت شناسی» در تحلیل بازی های رایانه ای بررسی می شود. سپس به مطالعه تأثیر جنبه های زیباشناسانه بازی های هدفمند در تحقق کارکردهای آنها می پردازیم. برای تبیین جنبه های مختلف زیباشناسی خاص بازی های رایانه ای و تأثیر آن در گفتمان و کارکرد بازی های هدفمند، از نظریه «کارکردگرایی زیباشناختی» استفاده کرده ایم. مطابق ایده محوری این نظریه، خاصیت های زیباشناختی در متن رسانه ای از طریق کاربرد سنجیده عناصر غیر زیباشناختی که ساختار و شاکله متنی اثر را تشکیل می دهند، تبلور می یابند. با در نظر گرفتن این چهارچوب نظری، تبیین دو سنّت نظری بازی شناسی و روایت شناسی از ساختار عناصر غیر زیباشناختی متن بازی ها، به صورت تطبیقی ارزیابی می شود. ساختار متنی بازی های رایانه ای، در سه لایه مختلف «نشانه ای»، «روایی» و «رویه ای» قابل بررسی است و در هر لایه، عناصر غیر زیباشناختی متنوعی در انگیختن خاصیت های زیباشناختی نقش دارند. در بخش پایانی این مقاله، بازی «هر روز، همان خواب تکراری» به عنوان یک بازی رایانه ای هدفمند با رویکرد کارکردگرایی زیباشناختی و با استفاده از روش نشانه شناسی لایه ای و تفکیک تحلیلی لایه های سه گانه متن، مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این تحلیل متنی نشان داد که نحوه کاربست عناصر غیر زیباشناختی در لایه نشانه ای در خدمت تحقق سه کارکرد زیباشناختی، در لایه روایی در خدمت تحقق سه کارکرد زیباشناختی و در لایه رویه ای نیز در خدمت تحقق دو کارکرد زیباشناختی در راستای تکامل گفتمان و کارکرد اصلی متن به کار رفته است.
راوی غیر قابل اعتماد در رمان های کوابیس بیروت و شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحث جدید روایت شناسی، «راوی غیر قابل اعتماد» است؛ یعنی کسی که به دلایلی چون: دانش محدود و کم اطلاعی، اختلال در حافظه و فراموشی، روان پریشی، عدم توجّه به نشانه های دستوری در نقل رویدادها، تناقض بارز در گفتار و رفتار، ترس و تردید و نیز تعصّب، رویدادهایی را که نقل می کند موثّق و معتبر نیستند. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی به تطبیق رمان های «کوابیس بیروت» از غاده السمّان نویسنده سوری و «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بر اساس مؤلفه های راوی غیر قابل اعتماد پرداخته است. نتایج، نشان از آن دارد که راویان هر دو رمان، روانی پریشان و آشفته دارند و این روان پریشی در رمان کوابیس بیروت نمود بیشتری دارد و عنوان کابوس ها بر روی این رمان، خود دلیل روشنی بر وضعیت نامطلوب روحی روانی راوی آن است. هر دو راوی، پیرامون رویدادها اطلاعاتی اندک دارند؛ لذا در نقل آن ها مرتّب از کلمه «شاید» استفاده می کنند و حتّی زمانی هم که واژه «حتماً» را به کار می برند، سیاق جملات، نشان از عدم قطعیّت آنان دارد. هر دو راوی مدام در حالتی از ترس و تردید هستند و آن را به خواننده هم منتقل می کنند. اختلال در حافظه، تکرارهای بی مورد و نیز تناقض در گفتار و رفتار راویان، روایت آنان را از درجه اعتبار ساقط کرده است، البته بی اعتباری راوی شازده احتجاب با چاشنی دیگری به نام تعصّب او نسبت به خاندان قاجار، رنگین تر بوده به گونه ای که مانع ارائه بی طرفانه برخی گزارش ها شده است.
بررسی زاویه دید در رمان پلنگ های کوهستان بر اساس الگوی روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی موضوعی است که دردهه های گذشته مورد مطالعه کسانی چون تزوتان تودوروف، نورمن فریدمن، ژاپ لینولت، ژرالدپرس، اشتانسل و ژرارژنت بوده است . نزدیک چهل دهه است این مقوله، به عنوان علمی مستقل در غرب، جای خود را باز کرده است و از دیدگاه ساختار گرایان به مطالعه ی طبیعت، شکل و نقش روایت می پردازد و می کوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. ژرارژنت فرانسوی، به گفته ی بسیاری از محققان ، کامل ترین نظریات را در باب این حوزه مطرح کرده است. زاویه دید یا کانون روایت مبحثی است که نویسنده یا راوی برای نگریستن به داستان خود بر می گزیند. نظرات دقیق و آراء منسجم وی درباره ی کانون روایت چنان ظرفیتی دارد که می توان با کمک الگوی روایت شناسی او، متون مختلف ادبی را بررسی کرد و دید تازه ای را به روی آن ها گشود. در این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی، شگردهای روایی را در رمان پلنگ-های کوهستان امین فقیری بر اساس نظریه کانون روایت ِژرارژنت مورد بررسی قرار خواهد گرفت .
روایت شناسی داستان های معاصر بر اساس الگوی روایت گری سیمپسون (با نگاهی به آثار جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و محمود دولت آبادی)
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
51 - 78
حوزه های تخصصی:
این مقاله، بر اساس مدل پیشنهادی سیمپسون 1993 م. به واکاوی دیدگاه روایت گری در داستان های سه نویسنده معاصر پرداخته است که در این الگو، روایت و زاویه دید از دیدگاه زبان شناختی بررسی می شود. او چهار دیدگاه اصلی زمانی، مکانی، روان شناختی و ایدئولوژیکی را مطرح کرده است و با تحلیل موضع راوی، به دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده می پردازد. این پژوهش سعی دارد به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از الگوی مورد نظر و تطبیق آن با سه داستان از سه نویسنده مورد نظر، اندازه و شیوه استفاده این نویسندگان از هر یک از این دیدگاه ها، جایگاه راوی و نقش او را در پیشبرد داستان ها و درنهایت، دیدگاه ایدئولوژیکی آن ها را در داستان مشخص کند. در این پژوهش، داده ها بر مبنای ابزارهای مطرح شده در نظریه سیمپسون ارزیابی می شود. راوی در داستان آل احمد، از نوع اول شخص و در داستان های ساعدی و دولت آبادی، از نوع سوم شخص بازتابگر است که افکار و احساسات درونی شخصیت اول داستان را شرح می دهد. وجهیت غالب در داستان ها مثبت است که نشان از دیدگاه مطمئن راوی درباره موضوعات داستان است. در قسمتی از داستان دولت آبادی شاهد وجهیت منفی هستیم که ابهام و تردید راوی را نشان می دهد. بررسی این سه داستان از سه نویسنده که دغدغه های فرمی و محتوایی متفاوت و مختلفی را در عرصه نویسندگی دارند می تواند تفاوت های سبک نویسندگان را بر مبنای تحلیل شیوه های روایی آن ها نشان دهد.
واکاوی تطبیقی عناصر روایت در شعر کودکانه بر اساس الگوی پراپ (مطالعه موردی دو مجموعه «روستای من نعیریه» سلیمان عیسی و «ساعت بدون تیک تاک» مهدی مرادی)
منبع:
پژوهش در آموزش زبان و ادبیات عرب سال سوم زمستان ۱۴۰۰شماره ۴
131 - 147
حوزه های تخصصی:
روایت و روایت شناسی از علوم نوپایی به شمار می آید که در چند دهه اخیر مورد توجه محققان و ناقدان حوزه ادبیات قرار گرفته است. یکی از مهم ترین نظریه پردازان این علم، محقق روسی، ولادیمیر پراپ است که الگوی روایت شناسی اش را در سال 1928 م با انتشار مجموعه ریخت شناسی قصه های پریان مطرح ساخت. سلیمان عیسی شاعر معاصر سوری و مهدی مرادی شاعر معاصر ایرانی، در آثار کودکانه خود به خوبی از شگردهای روایت بهره گرفته اند. دو مجموعه «روستای من نعیریه» و «ساعت بدون تیک تاک» از جمله آثار این دو شاعر است که کاربرد شگردهای روایت، به صورت تطبیقی در آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش باهدف بررسی و کشف اشتراکات و تفاوت های شیوه روایتگری دو شاعر و با تکیه برالگوی روایت شناسی پراپ، پس از ارائه مطالبی درزمینه روایت و الگوی روایت شناسی پراپ و گریزی کوتاه به زندگی دو شاعر، به روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی شگردهای روایت در دو مجموعه مذکور پرداخته ایم. یافته ها نشان می دهد دو شاعر به خوبی با میزان درک و دریافت مخاطب آشنایی دارند و با مهارتی که در سرودن شعر روایی کودک دارند، بیش از آنکه شعر را در اختیار روایت قرار دهند، روایت را در اختیار شعر قرار داده اند.
بررسی و تحلیل داستان شیر، روباه و الاغ کلیله و دمنه از دیدگاه روایت شناسی لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله و دمنه مشتمل بر مجموعه روایت هایی است که قهرمانان اصلی آن یعنی حیوانات دارای نقش و صفات انسانی هستند. همین ویژگی کلیله و دمنه بستر مناسبی جهت بررسی و تحلیل ظرایف و دقایق داستان های آن از منظر روایت شناسی ایجاد می کند. بر همین اساس پژوهش حاضر با استفاده از روایت شناسی لینت ولت به بررسی روایت «شیر، روباه و الاغ» کلیله و دمنه برگردان آگیتا محمدزاده پرداخته، نشان می دهد قصه های کلیله و دمنه که یک راوی انتزاعی برای باوراندن و القای پیامی خاص به مخاطبان کودک و نوجوان، آنها را تولید می کند، به مثابه یک گفتمان معنادار است که در آن یک برنامه روایی مشخص شکل می گیرد و به طورکلی بر آن است تا تبیین کند؛ «نقش راوی انتزاعی در بازگویی این داستان ها به چه شکل بوده است و معنا در این گفتمان ها چگونه تولید می شود؟». نتایج حاصل بیانگر آنست که؛ راوی انتزاعی با لایه لایه کردن متن نوعی سیالیت و پویایی در متن پدید آورده که موجب القای ایدئولوژی و نزدیک یا دور کردن مخاطب انتزاعی به باوری اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی می شود.
تحلیل روایت شناختی قصه صدر جهان در مثنوی
حوزه های تخصصی:
قصّه و حکایت، موضوع اصلی تحلیل نظریه روایت شناسی است. در حوزه روایت شناسی با تلفیق نظریات مختلف، ابعاد گوناگون قصّه را مورد بررسی قرار می دهیم. در پژوهش حاضر، تلاش شده است، با توجه به نظریات و شیوه های روایت شناسان معروفی چون تودروف، پراپ، گریماس، برمون، ژنت ،بارت و ... سبک روایی داستان را از منظر عاشق و جایگاه آن مورد بررسی قرار دهیم. در متون عرفانی اولین و مهمترین عنصر معرفت عشق است. به همین دلیل در این داستان عاشقانه در تلاشیم تا این داستان را از منظر عشق و جایگاه آن مورد پژوهش قرار دهیم. به طور کلی قصه را به صورت جداگانه در آغاز تحلیل روایی کرده و سپس به بررسی جایگاه عشق در این داستان می پردازیم. در قصّه عاشقانه صدر جهان، که از عمیق ترین و روایی ترین داستان های مثنوی است مقوله عشق جایگاه اساسی و تعیین کننده دارد.از اینرو کوشیده ایم، در این مقاله نقش وجودی مولانا و قدرت روایتگری وی مورد تحلیل و بررسی روایت شناختی قرار گیرد.بنابراین کوشش نویسنده بر آن بوده تا با استفاده از آرای روایت شناسان معروف و صاحب نظر و با توجه به شخصیت و شگردهای روایتگری مولانا به این داستان نغز، نگاهی دگرگون و جدید افکنده شود.
کاربست عنصر زمان در آفرینش داستان گیله مرد
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی، رویکردی نوین در مطالعه متون مختلف از جمله ادبیات داستانی است؛ که در پی کشف قواعد و امکانات حاکم بر گفتار روایی (متن) است. یکی از مولفه هایی که در تحلیل یک روایت مورد بررسی قرار می گیرد عنصر زمان است؛ که اولین بار ژرار ژنت فرانسوی به طور جدی به آن پرداخته و ظهور آن را در متن در سه سطح نظم، تداوم و بسامد بررسی کرده است. از آنجا که در داستان گیله مرد بهره گیری از این عنصر در پروردن داستان نقش اساسی دارد. در این پژوهش برآنیم تا کاربست این عنصر و تاثیر آن را در روند شکل گیری داستان بررسی کنیم. به این منظور ظهور سه تعین زمانی را در این داستان بررسی کرده و کاربرد و تاثیر هر یک را جداگانه شرح داده ایم. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد بزرگ علوی چگونه با بکارگیری بازی های زمانی از تنگنای کوتاهی داستانش رسته و داستانی با فضا و شخصیت هایی پرورده ارائه داده است.
روایت شناسی تطبیقیِ نور محمّدی در تاریخ سیستان و طباشیر الحکمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
223 - 247
حوزه های تخصصی:
یکی از کتاب های قابل توجّه دوره قاجار طباشیرالحکمه راز شیراز است که با رویکرد بازگشت ادبی و ساده نویسی خلق شده. هرچند این اثر یک متن عرفانی به حساب می آید امّا در بخش روایت نور محمدی با تاریخ سیستان موضوع مشترکی دارد و به نظر می رسد که تحت تأثیر آن نوشته شده است. از این رو، مطالعه تطبیقی آن با تاریخ سیستان روش مناسبی برای شناخت این اثر است. در تاریخ سیستان داستان مولود مصطفی(ص) مملوّ از وقایع شگفت انگیز است که با تکنیک های روایی باورپذیر شده اند. آیا نویسنده طباشیرالحکمه توانسته از تکنیک های روایی برای باور پذیر کردن وقایع شگفت انگیز بهره ببرد؟ این مقاله برای یافتن پاسخ مناسب به روش توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر نظریه های روایت شناسی، نور محمّدی را در این دو اثر مقایسه کرده است. نتایج نشان می دهد، نویسنده تاریخ سیستان با تنوّع بخشیدن به زبان روایی، بهره مندی از روایت نقلی و نمایشی، تغییر مدام کانون روایت، استفاده از شخصیّت های موثّق تاریخی و مذهبی، بهره مندی از زبان رواییِ شخصیّت-های اصلی با دیدگاه اوّل شخص، استفاده از دیدگاه رواییِ ضد قهرمان، صداهای قدسی، تنوّع در وجه روایی برای ایجاد زبان عاطفی، گفت و گو و...توانسته داستان مولود مصطفی(ص) را هنری و باورپذیر نماید.
مطالعه تطبیقی عناصر روایی منابع و اثر اقتباسی فیلم پری بر اساس الگوی روایت شناسی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
53 - 83
حوزه های تخصصی:
نظریات روایت شناسی، معیار روش مندی برای تحلیل روایت داستانی به حساب می آیند. در نظریه روایت شناسی گریماس ژرف ساخت روایت ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در این پژوهش الگوی روایت شناسی گریماس معیاری برای مطالعه عناصر روایی در منبع و اثر اقتباسی و مطالعه تطبیقی بین آن ها قرار می گیرد. فیلم پری داریوش مهرجویی با اقتباس از آثار سلینجر ساخته شده است و در میان آثار اقتباسی سینمای ایران جایگاه مناسبی دارد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است. به روش کتابخانه ای و با رویکرد گفتمان رشته ای (اقتباسی) انجام گرفته است و در آن از روش استنباطی (کیفی ) و در بعضی موارد از روش کمی استفاده می شود. نتایج ، تغییرات خط روایی داستان و فرایندهای روایی به کار رفته در تبدیل منبع به اثر روایی را نشان می دهد. با استفاده از الگوی کنشی گریماس، فیلم پری را می توان در هشت اپیزود مورد مطالعه قرار داد. تقریبا در بیشتر موارد، هر شش عنصر روایی الگوی کنشی گریماس یافتنی است. اپیزودها درصد انطباق بالایی بین عناصر روایی منبع و اثر اقتباسی را نشان می دهد
پژوهشی بر چگونگی زایش معنا از خلال ساختار روایی در «حارس التبغ» علی بدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی آن است که چگونگی تولید و زایش معنا در رمان «حارس التبغ» اثر علی بدر را به عنوان یک متن معنادار تحلیل کند. برای رسیدن به این هدف، باید با تحلیل ساختار روایی این روایت، از لایه سطحی متن عبور کرده و به لایه های عمیق برسیم تا بتوانیم علاوه بر ساختارهای سطحی معنادار، ساختارهایی را که در عمق متن واقع شده اند پیدا کنیم. زیرا این ساختارهای درونی علاوه بر اینکه دارای دلالت معنایی هستند، در حال تولید کردن معنا هم هستند. می خواهیم بدانیم چرا شخصیت اصلی چندین بار تغییر هویت داده است و آیا در این رمان، اندیشه با ساختار روایت ارتباط دارد؟ با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بررسی لایه های سطحی و ژرف این روایت، ارتباط ظریف و مستقیم بین اندیشه نویسنده و ساختارهای روایی این رمان مشخص می گردد. در اندیشه علی بدر ترس و نگرانی ناشی از بی ثباتی عراق، دارای اهمیت بسیار زیادی است و این ترس و نگرانی در شخصیت یوسف سامی صالح (همان حیدر سلمان، کمال مدحت) در ارتباط با خود، با دیگران و با جهان نمایان شده است و بدترین ترس و نگرانی، نگرانی از مرگ است. همچنین می توان ادعا کرد که «این اثر زیباست». زیرا زیبایی بر پایه تناسب است و تناسب، منطقی خاص دارد و منطق منسجم سه پاره ابتدایی، میانی و انتهایی بر رمان حاکم است.