مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
روایت شناسی
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی یکی از علوم نسبتاً جدید در حوزه نقد ادبی است که از علم زبان شناسی مشتق شده است. این علم به بررسی فنون و ساختار روایت ها می پردازد و از این طریق، درصدد یافتن دستور زبان روایت است. استفاده از روش ها و نظریات مطرح شده در روایت شناسی، می تواند تحلیل بهتر و دقیق تری از داستان های قرآنی به دست دهد و جلوه های جدیدی از زیبایی و اعجاز قرآن را روشن سازد. یکی از موقعیت هایی که به صورت داستانی در قرآن بیان شده، مکالماتی است که بین مستکبرین و پیروان آنها در روز قیامت صورت می گیرد. هدف اصلی این مطالعه، استفاده از نظریات مطرح شده در این علم برای تحلیل روایت شناختی این فضای داستانی و شناسایی جنبه هایی جدید از صفات مستکبرین است. روش این مطالعه توصیفی تحلیلی با رویکرد روایت شناسی ساختارگرا می باشد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که این دو فراز که در دو سوره مختلف قرار دارند، از نظر روایی دارای ساختار مشابه گفتگو محور هستند. استفاده از کارکرد روایتی در اکثر مقاطع داستان و کارکرد ایدئولوژیکی در انتهای روایت تأکیدی است بر این امر که بدون برداشت نکات هدایتی و ایدئولوژیک از داستان ها، مطالعه و شنیدن آنها امر بیهوده و بی نتیجه ای است. همچنین پرش های زمانی معدودی که در داستان وجود دارد، نشان دهنده مسئولیت ناپذیری مستکبران و پیروان آنها است.
تحلیل الگوی کنشی و زنجیره های روایی گریماس در روایت مرگ رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
32 - 7
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی به دنبال طبقه بندی همه روایات در یک نوع واحد است. گریماس یکی از این نظریه پردازان است که با کاستن از تعداد کنشگرهای الگوی پراپ سعی داشت الگویی فراگیر برای تمام روایات ارائه دهد. در این پژوهش، داستان «رستم و شغاد» بر اساس الگوی کنشی گریماس، تحلیل سیر وضعیت روایت با توجه به تقابل های دوگانه و نیز الگوی نحوی و زنجیره های روایی (میثاقی، اجرایی و انفصالی) بررسی شده است. در این داستان، الگوی گریماس دوگانه عمل کرده است و یک کنشگر در موقعیت های مختلف، نقش مخالف و یاریگر را به عهده دارد. کنشگر فاعل برای کم رنگ کردن و از بین بردن نقش کنشگر بازدارنده به مکر و حیله روی می آورد. نقض و عقد یک پیمان به وسیله شغاد، عامل اصلی روایت است که در زنجیره میثاقی شکل می گیرد. همین مسئله، زنجیره اجرایی و کنش های آن را شکل می دهد تا در نهایت، در زنجیره انفصالی به وضعیتی مثبت یا منفی ختم شود.
بررسی سبک روایی تاریخ بیهقی بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
144 - 113
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به واکاوی سبک شناسانه مجلد ششم کتاب تاریخ بیهقی بر اساس یکی از الگو های متأخّر در زمینه سبک شناسی ادبی (که در بستر دانش روایت شناسی شکل گرفته )، پرداخته شده است. پرواضح است که هر متن ادبی از لایه ها و سطوح مختلف زبانی شکل یافته است و هر کدام از این لایه ها و سطوح، به سهم خود در تعیین سبک نگارش نویسنده دخیل هستند؛ لایه هایی چون واژگان، جمله و سطوح کلان تر همچون گفتمان روایی. طرح پیشنهادی پاول سیمپسون (1993م.) به مثابه یک الگوی روایت شناختی که بر مبنای رده بندی مبتنی بر مفاهیم وجهیت و دیدگاه در سطح جمله و گفتمان روایی در سطح متن قرار دارد، می تواند دستاویزی مناسب برای سبک شناسی متون ادبی از منظر گفتمان روایی باشد. در این پژوهش، سعی شده است تا با تمرکز بر یکی از محورهای موجود در الگوی سیمپسون، یعنی محور وجهیت، سبک روایی متن تاریخ بیهقی، به شیوه ای روش مندانه ارزیابی شود.
الگو های نوین ساختارگرایی و روایت شناسی در تحلیل پیرنگ رمان «ارمیا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی و تحلیل ساختار پیرنگ و گونه روایت با تکیه بر الگوهای نوین ساختارگرایی و روایت شناسی در یکی از رمان های دفاع مقدس با عنوان ارمیا اثر رضا امیرخانی می پردازد؛ ازآنجاکه بیشتر پژوهش های انجام شده در حوزه آثار داستانی دفاع مقدس، به نوعی کلی گویی و یا حداکثر در حد معرفی عناصر داستان باقی مانده است، در این پژوهش بر آنیم تا برای نخستین بار با تکیه بر الگوهای نوین ساختارگرایی و روایت پردازی که از شیوه های نوپا در نقد ادبی به شمار می آید، ساختار پیرنگ و گونه روایت در این رمان را بررسی کنیم؛ بنابراین نخست، ضمن معرفیِ نظریه های ساختارگرایی به تاریخچه مختصری از این دو علم اشاره خواهد شد و پس ازآن دو الگوی ارتباطیِ (پیوندی و گسستنی) در ساختار پیرنگ مورد واکاوی و تحلیل قرار خواهد گرفت. در ادامه بر اساس نظریه پژوهش ضمن بررسی ساختار پیرنگ، بر آنیم تا با تکیه بر الگوهای نام برده، به واکاوی گونه روایت و کارکردهای آن نیز بپردازیم.
نقد مقالات علمی پژوهشی با موضوع بررسی متون ادبی از دیدگاه زمان روایی ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۵
37-83
حوزه های تخصصی:
در تکامل دانش روایت شناسی، ژرار ژنت به عنصر زمان پرداخت و این نظریه را مطرح کرد که یکی از جنبه های هنر روایت پردازی، نحوه تبدیل زمان داستان به زمان متن است. روایت پژوه رابطه زمان داستان و زمان متن را با سه مؤلفه نظم، تداوم (دیرش) و بسامد تحلیل می کند. «نظم» توالی رویدادهای روایت را با توالی منطقی و گاه شمارانه آن در داستان مقایسه می کند؛ «تداوم» مدت زمان وقوع حادثه را با حجم متن اختصاص یافته به آن می سنجد؛ «بسامد» تعداد تکرار وقایع را در داستان با تعداد نقل آن ها در متن قیاس می کند. در چند دهه اخیر، پژوهشگران ادبیات فارسی به این مقوله توجه کرده و در بیش از سی پایان نامه و رساله و پنجاه مقاله، به بررسی زمان روایی در متون کهن یا معاصر پرداخته اند. در این پژوهش، مقالات علمی پژوهشی که زمان روایی را تحلیل کرده اند، با این پرسش ها واکاوی شده اند: 1. دریافت نهایی مقالات از تحلیل زمان در متون روایی چیست؟ آیا به شیوه زمان بندی بسنده شده یا اینکه رابطه زمان روایی با معنا و ساختار اثر نیز به دست آمده است؟ 2. دسته بندی مقالات براساس موضوع، روش و یافته های پژوهش چه نقشه راهی برای مطالعات روایت پژوهی ترسیم می کند؟ دریافت پژوهش این است که بیشتر تحقیقات ناظر به آزمون کاربست نظریه ژنت در قرائت متن ادبی بوده و اغلب شیوه های زمان بندی نویسنده را گزارش کرده اند؛ اما نسبت ساختار و معنا با زمان روایی و نیز رابطه ادبیت متن با زمان روایت هم نشانه هایی در تحقیقات دارد و به طور کامل مغفول نمانده است. اگر این رویکرد در پژوهش های آتی مورد توجه قرار گیرد و مقایسه متون براساس دوره یا نوع ادبی بر این پایه تحلیل شود، نتایج نظام یافته تری به مطالعات سبک شناختی یا تاریخ ادبیات افزوده می شود.
بررسی امکانات و محدودیت های روایی انواع کانونی سازی در ایجاد تعلیق و غافل گیری در رمان بامداد خمار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
7-47
حوزه های تخصصی:
کانونی سازی ها با امکانات و محدودیت های روایی خود از مهم ترین عناصر در ایجاد تعلیق و غافل گیری به شمار می روند. نویسندگان مقاله با رویکردی مبتنی بر سنت های صوری و محتوایی در تحلیل گفتمان روایی، به دنبال بررسی و یافتن امکانات و محدودیت های روایی انواع کانونی سازی در ایجاد تعلیق و غافل گیری و بیان دلیل زیبایی شناسی استفاده از یک کانونی سازی غالب در رمان بامداد خمار هستند. نتایج پژوهش نشان می دهد کانونی سازی های بیرونی و درونی به صورت متناوب از امکانات و محدودیت های روایی خاص و مشترکی در توزیع اطلاعات روایی استفاده می کنند که تعلیق و غافل گیری را در این رمان به وجود می آورد. بر این اساس، امکانات روایی آغاز از میانه، تعلیق اشیا، روایت درونه ای و پی رنگ باز مختص کانونی سازی بیرونی، و امکانات و محدودیت های روایی روایت رمان به شیوه داستان های موازی، نقض نهی، کشمکش درونی، کانونی سازی درونی چندگانه، تک گویی نمایشی، محدودیت مکانی کانونی ساز و تعلیق پس از غافل گیری مختص کانونی سازی درونی هستند. همچنین طرح پرسش های تلویحی در صحنه آغازین رمان و بخش های دیگر آن، هم سازه اندیشی، پیشواز زمانی، بازگشت به گذشته، کشمکش بیرونی و کشمکش در مکالمه امکانات روایی مشترک کانونی سازی های بیرونی و درونی در ایجاد تعلیق شمرده می شوند. در این رمان، غافل گیری فقط در حوزه کانونی سازی درونی صورت می گیرد؛ زیرا فقط این کانونی ساز با تغییر ناگهانی فرایند توزیع اطلاعات روایی به خواننده یا هریک از کنشگرهای رمان اطلاعات اضافی می دهد. همچنین کمک به تسریع غلبه جهت گیری ایدئولوژیکی کانونی ساز درونی با همکاری شگردهایی مانند فرایند همدلی یکی از مهم ترین دلایل زیبایی شناسی استفاده بیشتر از کانونی سازی درونی در رمان بامداد خمار است.
روایت شناسی چند تمثیل مشترک در آثار سنایی و عطار و مولانا برپایه نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی یا دستور زبان روایتْ رویکردی قاعده مند و منسجم در بررسی ساختار روایت است. این رویکرد با بررسی لایه های مختلف یک اثر ادبی می کوشد به معانی پنهان یا فراتر از متن دست یابد و قدرت فهم متن را بالا برد. نویسندگان این پژوهش تمثیل را در جایگاه گونه ای از انواع روایت، برپایه منسجم ترین قواعد و قوانین روایت شناسی بررسی کرده اند که با نظریه های ژرار ژنت در پنج اصل کلی (نظم و ترتیب، تداوم، بسامد یا تکرار، وجه یا حالت و آوا یا لحن) استحکام یافته است؛ همچنین برای نمونه چند تمثیل مشترک سنایی و عطار و مولانا ازنظر قواعد روایت شناسی ژرار ژنت بررسی شده است. برپایه این پژوهش مشخص می شود افزون بر ابهام آفرینیِ تمثیل، عوامل دیگری نیز در ماندگارکردن تمثیل به عنوان نوع ادبی محبوب عارفان بسیار سهم داشته است؛ این عوامل عبارت است از: زمان پریشی و سرعت و شتاب تمثیل در انتقال مفاهیم عرفانی و قدرت بسامد و تکرار آن در اقناع مخاطب. همچنین در ضمن این بررسی، سیر پختگی و تکامل تمثیل در اشعار این سه عارف نیز آشکار شده است.
انواع بسامد و کارکرد آن در آفرینش داستان
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر اصلی هر روایتی عنصر زمان است به گونه ای که فهم روایت را در گرو زمانمندی آن می دانند. ژرار ژنت بزرگترین نظریه پرداز زمان روایی است که آن را ذیل سه تعین نظم، بسامد و تداوم بررسی می کند. بسامد که به بررسی تکرار عناصر روایی می پردازد به سه نوع منفرد، مکرر و بازگو تقسیم می شود. ما در این پژوهش که به روش کتابخانه ای و تحلیلی و توصیفی انجام گرفته است انواع بسامد و کارکرد آن را در آثار داستانی علوی و ساعدی بررسی کرده ایم. نتایج پژوهش نشان می دهد که هر دو نویسنده از انواع مختلف بسامد در داستان های خود بهره گرفته اند. بسامد غالب بر داستان های آن ها بسامد مفرد است. انواع دیگر بسامد هم در این آثار قابل مشاهده است از جمله کارکردهای بسامد مکرر در این داستان ها تاکید، بیان کنایی ، فضاسازی و جلب توجه و ترحم و از جمله کارکردهای بسامد موجز در آن ها شخصیت پردازی و بیان علت امور است. به طور کلی باید گفت کارکرد انواع بسامد در آثار داستانی علوی متنوع تر است.
پویاشناسی روایت محور محیط مسکونی تبیین جایگاه زمان در فرآیند تحول روایت ساکنین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
147 - 163
حوزه های تخصصی:
انجام مطالعات رفتاری با تاکید بر نگاه استفاده کنندگان، نیازمند فهم تأثیر محیط بر انسان می باشد. برخی از این مطالعات حاکی از آن است که تأثیر محیط بر انسان از واکاوی روایت های شکل گرفته در ذهن آن ها قابل دستیابی است. از آنجا که اغلب پژوهش ها ارزیابیِ ساکنین را به عنوان نتیجه بررسی کرده اند، در شکل دهی به نظریه های اثباتی و رهنمونِ طراحان و سیاستگذاران کالبدی در محیط های مسکونی چندان کارا نبوده اند. از این رو واکاوی ارزیابی ساکنین از فرآیندهای چرخه ای مرتبط با تغییر ابعاد کالبدیِ محیط مسکونی هدف اصلی این مطالعه است. این پژوهش به روش روایت شناسی شناختی از ذهنیات ساکنین انجام شد که همزمان با جمع آوری و تحلیل داده های عینی همراه گردید. بستر پژوهش محلات همت آباد و سادات از محلات قدیمی شهر بابلسر است که به ترتیب سرعت های کم و بالایی از تغییرات را طی سال های گذشته داشته اند. 16 نفر از ساکنین اصیل محلات فوق به روش گلوله برفی تعیین شدند. به این منظور روایت های ساکنین به واسطه مصاحبه های عمیق دریافت شد. مقصد روایت و وسیله ی معناداری در ارتباط اجزا و ارکان تغییرات کالبدی در هر یک از واحدهای مطالعه تعیین شدند تا از تحلیل محتوای شاخص های دریافت شده، عناصر و فرآیند شکل گیری روایت ساکنین تبیین گردد. تحلیل داده های موردپژوهی حاکی از آن است که ساکنین محله همت آباد چرخه ی تغییرات کالبدی را توامان در سطح محله و کوچه همراه با چرخه های تغییر ساختار اجتماعی و نظام طبیعی ادراک می کنند. اما در روایت ساکنین محله سادات که طی سال های گذشته تغییرات کالبدی بالاتری را از نظر فراوانی و شدت تجربه کرده اند، چرخه ی ساخت و ساز در محور اصلی نقش پر رنگ تری بازی می کند. به منظور فهم و طبقه بندی علل و عوامل شکل دهنده به روایت ساکنین از تغییرات کالبدی و تکامل آن متناسب با ابعاد زمانی و مکانی، مدل مفهومی در بازسازی تجربه ی ساکنین در قالب روایت شناسی ارائه گردید. فر آیند تحول روایت ساکنین از سرعت های کم تا شرایط دگرگونی را می توان در قالب مدلی چرخه ای از دست کاری داستان منسجم، بازتعریف داستان مفهومی و تحول شرایط اولیه تا روایت از اختلال در تداوم تدریجی در شرایط پس از دگرگونی خلاصه نمود.
تحلیل روایی نمایشنامه «ایرانیان» اثر آیسخیلوس بر مبنای دیدگاه ساختاری رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی، دانشی است که به بررسی فنون و ساختارهای روایی یک روایت، به عنوان گزارشی از واقعیت های مرتبط که در قالبی هنری ارائه شده اند، می پردازد. بررسی روایت شناسانه متن هایی همانند نمایشنامه «ایرانیان» نوشته آیسخیلوس که جنبه های گوناگون تاریخی، اسطوره ای و مذهبی را در بر دارند، افق دید تازه ای ایجاد می کند. بر این مبنا، هدف مقاله حاضر، بهره گیری از نظریه های رولان بارت برای واکاوی ساختار روایی این نمایش نامه در سه سطح کارکردها، کنش ها و روایت است. در این پژوهش، ضمنِ بررسی کارکردهای روایی، دلالت ها و معانی پنهان روایت نیز مورد بررسی قرار می گیرد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و با رویکردی روایت شناختی است. به طور کلی، یافته های پژوهش از این قرار است؛ نخست، نظریه بارت با متن ها و نمایشنامه های پیش از میلاد مسیح نیز همسویی دارد. دوم، نویسنده در سطح کنش ها، با ساخت تقابل های فراوان توانسته است با ایجاد پیوند هایی میان انسان ها با یک دیگر و با ارواح درگذشتگان، مفاهیم دینی خود را به خوانندگان القا کند. سوم، در سطح روایت، خواب، فال و اخبار پیک ها، نشان دهنده کوچک شمردن تدبیر انسانی در مقابل تقدیر خدایان است. چهارم، پیروی از الگوی تحلیل روایت شناسانه بارت، هم پرده از برخی زیبایی های نهفته در داستان بر می دارد و هم سبب درک بهتر مفهوم، چراییِ نوشته شدن و پیامِ نهانی متن می شود.
نقد و تحلیل کتاب روایت پژوهی درزمانی: سنجش روش های قصه گویی و داستان نویسی در فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
69-90
این مقاله کتاب روایت پژوهی درزمانی: سنجش روش های قصه گویی و داستان نویسی در فارسی را از حیث شکل و محتوا مرور، بررسی، و نقد می کند. ابتدا، فصل های اصلی کتاب مرور می شوند و سپس، مطالب و موضوعات هر فصل در پرتو رویکردهای نقد و نظریۀ روایت شناسی جداگانه بررسی و تحلیل می شوند. نویسنده در فصل اول، بحث متالپسس را بررسی می کند، لیکن در معرفی این مفهوم چندان دقیق عمل نمی کند. در فصل دوم نیز روایت گردانی و انواع آن را برمی شمرد، لیکن معیاری برای دسته بندی های خود ارائه نمی کند. در فصل سوم، ضمیر دوم شخص را بررسی می کند، لیکن زبان مبهم نوشتار درک خواننده را از این فصل کم رنگ می کند. در فصل آخر، کانونی شدگی فرضی را بررسی می کند که در تبیین آن به خوبی عمل می کند. در فرایند بررسی مطالب، ضمن تقدیر از تلاش های نویسنده در ارائة اثری درخور تأمل، نکاتی له و علیه ادعاهای نویسنده ارائه شده و درپایان، پیش نهادهایی برای بهترشدن کیفیت کتاب ارائه می شود.
گونه شناسی و موقعیت های روایی در قصه های قرآن از منظر ژپ لینت ولت (قصه حضرت نوح، حضرت صالح، اصحاب فیل، اصحاب کهف از کتاب محمد محمدی اشتهاردی)
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
87 - 118
حوزه های تخصصی:
قصه های قرآن را می توان از جنبه های روایی بررسی کرد. ژپ لینت ولت از نظریه پردازانی است که تعریف خود را بر پایه کنش گران از یک سو و راوی و مخاطب از سوی دیگر پایه ریزی کرده و بر تقابل دوتایی بین سطح عمل روایت (یعنی آن جایی که راوی و مخاطب قرار دارند) و سطح کنش گران (یعنی در زمان و مکان کنش گران) اشاره داردکه می توان قصه های قرآن را از این منظر مورد تحلیل قرار داد. در این تحقیق، دو قصه از قصه های پیامبران (قصه حضرت نوح} و حضرت صالح}) و دو قصه از قصه های غیر پیامبران (اصحاب فیل و اصحاب کهف) به عنوان نمونه انتخاب شده اند. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل روایت است، که بعد از بررسی های انجام شده در این چهار قصه، این مطلب برای ما آشکار شد که دنیای داستان در هر چهار قصه به صورت همسان است و گونه شناسی روایی این قصه ها به صورت متن نگار می باشدکه قصه از پرسپکتیو و جهت راوی -کنش گر (خداوند) برای مخاطب (حضرت محمد,) بیان می شود و راوی – کنش گر سعی دارد با استفاده از کلمات و واژگانی مخاطب را به این مطلب سوق دهد که ایمان آورندگان در سایه یاری حضرت حق بر گروه باطل غلبه پیدا می کنند و این قصه ها دارای صدق و واقعیت تاریخی هستند.
بررسی سلوک عرفانی در قلعه سقریم نیمایوشیج با کاربست نظریه روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۸
249 - 282
حوزه های تخصصی:
مبحث روایت شناسی دارای چنان قدمتی است که پیشینه آن را می توان در آرای افلاطون و ارسطو یافت. در زمانه ما، ژرار ژنت (1930-2018) یکی از منسجم ترین نظریه های روایت شناسی را عرضه کرده است. این نوشتار جنبه های عرفانی قلعه سقریم نیما را با کاربست عناصر روایی نظریه ژنت بررسی می کند. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است، نخست نظریه روایی ژنت معرفی می گردد، سپس، به تأثیر کاربست هر کدام از عناصر روایی این نظریه در منظومه پرداخته است و در پایان تأثیر کاربست مجموعه این عناصر در اثر ارزیابی می شود. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد کاربست این عناصر تا چه اندازه در شکل دهی قلعه سقریم به عنوان اثری عرفانی نقش داشته و تا چه میزان به شاعر در بیان مفاهیم عرفانی یاری رسانده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نیما، با به کارگیری متناسب عناصر رواییِ نظریه ژنت در اثر خود، (به طور ناخودآگاه) توانسته اثری همسو با آثار عرفانی ادبیات فارسی خلق کند و نیز با به کارگیری این عناصر روایی، مفاهیم عرفانی را به شیوه ای تأثیرگذار در اثر خود بازتاب دهد.
بازنمایی شیوه های گفتار روایی در رمان پایداری فلسطین (بررسی موردی: رمان «الطنطوریه» از رضوی عاشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش روایت شناسی به دنبال استنباط کیفیت عناصر روایی، قواعد داخلی حاکم بر روایت و تأثیر این قواعد در زیبایی متن است تا به دنبال آن، میزان ظرفیت هنری متن را مشخص کند. در این میان بحث در مورد شیوه های بازنمود گفتار داستانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لیچ و شورت ازجمله پژوهشگران ساختارگرایی هستند که به صورت علمی و هدفمند به موضوع شیوه های گفتار داستانی پرداخته اند. ایشان در مطالعات روایی خویش، شیوه های بازنمایی گفتار را بر گفتار مستقیم، غیر مستقیم، غیر مستقیم آزاد، آزاد مستقیم و گزارش روایتی تقسیم کرده اند. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی وجوه بازنمایی گفتار در رمان الطنطوریه اثر رضوی عاشور، نویسنده معاصر مصری می پردازد تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود و روش تولید معنا از متن وی فراهم شود. رهیافت پژوهش نشان می دهد که نویسنده در این رمان برای کم کردن فاصله و واقعی و ملموس نشان دادن حوادث از گفتار مستقیم، گفتار مستقیم آزاد استفاده کرده و در مواردی برای ریتم سریع روایت و فاصله بیشتر بین خواننده و شخصیت از گفتار غیر مستقیم، غیر مستقیم آزاد و گزارش روایتی استفاده نموده است و به دلیل وجود مخاطب درون داستانی، تک گویی رمان «الطنطوریه» از نوع نمایشی است.
تحلیل روایت شناختی داستان طوطی و بازرگان مثنوی بر اساس نظریه زمان در روایت ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵
35 - 55
حوزه های تخصصی:
یکی از روی کردهای نوینی که از زبان شناسی گرفته شده، روایت شناسی است؛ این علم به بررسی فنون و ساختار روایت ها پرداخته و از این طریق در صدد یافتن دستور زبان روایت است. روایت و کاربرد آن در ادبیات فارسی سابقه ی چندانی ندارد. یکی از بزرگ ترین داستان پردازان ادب فارسی، مولاناست؛ وی در مثنوی برای رسیدن به اهداف خود و بیان مفاهیم والا از داستان گویی و روایت بهره جسته است. چیره دستی وی در به کارگیری اصول دقیق فنون داستان پردازی و اشراف او بر انواع شگردهای داستان پردازی باعث شده که مثنوی به عنوان یک اثر مشهور در جهان زنده و پایدار بماند. یکی از این شگردها، چگونگی به کار گرفتن عنصر زمان در روایت است. یکی از محققانی که در چند دهه ی اخیر به چگونگی زمان بندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است. هدف از این مطالعه، استفاده از نظریه ی زمان در روایت ژنت در قالب سه مبحث: نظم، تداوم و بسامد، برای تحلیل روایت شناسی داستان طوطی و بازرگان در مثنوی است. روش این مطالعه تحلیلی- توصیفی با روی کرد روایت شناختی است؛ همچنین یافته های این مطالعه نشان می دهد نظریه ی ژرار ژنت الگوی مناسبی برای تحلیل داستان های مثنوی به دست می دهد. یکی دیگر از دستاوردهای این پژوهش، بهره مندی از روی کردهای نوین نقد و تحلیل ادبی و دانش های جدید از جمله روایت شناسی در برسی متون کلاسیک همچون مثنوی است.
روایت شناسی در میانه ساختارگرایی و پساساختارگرایی؛ معرفی و ارزیابی کتاب سواد روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم مرداد ۱۳۹۹ شماره ۵ (پیاپی ۸۱)
267-283
این مقاله به دنبال معرفی، نقد و ارزیابی شکلی و محتوایی کتاب سواد روایت اثر اچ. پورتر ابوت است. برای این منظور ابتدا در مقدمه تعریفی از روایت و روایت شناسی، شرح مختصری از تاریخ روایت و چرایی انتخاب این کتاب برای نقد و ارزیابی ارائه می شود. در ادامه از دو منظر اصلی شکلی و محتوایی نقد و ارزیابی کتاب انجام می شود. در ارزیابی شکلی، روانی قلم نویسنده، شیوایی ترجمه آن، شکل ظاهری کتاب، ویراستاری و متغیرهایی از این دست بررسی می شود. همچنین در ارزیابی محتوایی کتاب، روش نویسنده در نگارش، پیوندهای فکری نویسنده با رویکردهای مختلف نظری و نقاط قوت و ضعف موضوعات و مباحث طرح شده در کتاب مدنظر قرار می گیرد. کتاب سواد روایت با قلمی روان و ترجمه ای مناسب، با استفاده از روشی استقرایی و متاثر از سنت های مشخص ساختارگرایی و پساساختارگرایی، اثری ارزشمند در حوزه روایت شناسی است. این کتاب می تواند نقش موثری در شکل دهی چارچوب های تحلیل روایی در جامعه علمی کشور داشته باشد. همچنین این اثر می تواند مسئله روایت را از سطح نخبگان جامعه به سطح مخاطبان عام بکشاند و دغدغه روایت و روایت شناسی را همه گیر سازد.
تحلیل ساختاری داستان «ضحاک» بر مبنای الگوی منطق نقش های کلود برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی کوششی برای کاربرد نظریه زبانی در زمینه موضوعات و فعالیت های غیرزبانی است. یکی از جنبه های موفقیت ساختارگرایانْ روایت شناسی یا بررسی روایت است. این گروه از ساختارگرایان با بررسی عناصر روایت و قوانین ترکیب آن توانستند ساختار حاکم بر اشکال روایی را واکاوی کنند.در این مقاله یکی از روایت های اساطیری شاهنامه، ضحاک ماردوش، براساس نظریه کلود برمون، روایت شناس ساختارگرای فرانسوی، بررسی می شود. برمون پی رفت را عنصر اساسی روایت روایی می داند. الگوی او بر مبنای رویکرد دوگانه پیروزشدن یا پیروزنشدن قهرمان بنا شده است. در این الگو قهرمان لزوماً همیشه پیروز نیست و ممکن است گاهی شکست خورد. هدف این پژوهش تحلیل طرح روایی روایت ضحاک با الگوی کنشی برمون است. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، روایت بررسی شده است. پس از بررسی این نتیجه به دست آمد که روایت طرح روایی نظام مند دارد و از شیوه روایت به صورت خطی بهره برده است؛ همچنین با یک موقعیت پایدار و متعادل اولیه آغاز می شود؛ سپس حادثه ای این تعادل و توازن را برهم می زند؛ سرانجام با به وجودآمدن کنش هایی برای حل مشکل، روایت به یک نتیجه مشخص و موقعیت پایدار اولیه بازمی گردد. طرح روایی روایت مطابق با نظریه برمون، متشکل از پی رفت ها یا ترکیبی از جریان روایی و کشمکش است. هر پی رفت سه کارکرد امکان و فرایند و پیامد دارد. در روایت، هر دو نوع شخصیت منظور برمون کارگزار (فاعل) و کارپذیر (مفعول) و تغییر موقعیت آنها برپایه کنش را می توان دید.
اندیشه سیاسی متجلی در ساختار روایتگری زین الاخبار گردیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳ (پیاپی ۸۸)
۱۱۷-۱۴۰
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت محرک اصلی گردیزی در نگارش تاریخ زین الاخبار است. ازآنجاکه هدف مورخ از نگاشتن تاریخ، در ساختار تاریخ او نمود پیدا می کند و روایت گردیزی از حوادث تاریخی، روایت معناداری است که باعث شکل گرفتن نتیجه ای ویژه در ذهن خواننده و ترویج، تأیید و مستندسازی یک اندیشه سیاسی می شود، نویسندگان به دنبال کشف و رمزگشایی معنا و اندیشه سیاسی نهفته در ساختار روایی تاریخ زین الاخبار هستند. برای رسیدن به هدف پژوهش، از نظریه زمان روایت ژرار ژنت، هماهنگ با فضای تاریخ گردیزی، استفاده شده است. در این روش، عناصر برجسته سازِ زمان روایی انتخاب شده اند و درنهایت پاره هایی از متن، که به لحاظ زمانی برجسته بوده اند، از نظر اندیشه ای تحت بررسی قرار گرفته اند. در نتیجه این روش، دو عنصر محوری ساختار روایتگری گردیزی، یعنی بوطیقای روایتگری زوال و حلقه های واسط روایتگری، طرح و تبیین شده اند. از تحلیل این دو عنصر چنین برمی آید که مرکزی ترین هدف گردیزی در نگارش زین الاخبار ایجاد انگیزه در غزنویان برای دست یابی دوباره به حکومت خراسان است و محرک او به سمت تاریخ نگار ی، ریشه یابی علت زوال حکومت های گوناگون برای یافتن راهی جهت رهاندن حکومت غزنویان از نابودی و بازگرداندن آن به روزگار اوج حکومت محمود غزنوی است.
بررسی کارکردهای نظریه پراپ در حکایات اسرارالتوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
257 - 296
حوزه های تخصصی:
کتاب اسرارالتوحید برمبنای آموزش سلوک عارفانه و به شیوه قصه گویی تصنیف شده است. محمد بن منور، تعالیم عرفانیِ شیخ ابوسعید را با بیان کردن آن در قالب حکایات موثر و دلنشین برای مخاطبان خویش، جذاب و قابل فهم کرده است. ریخت شناسی عبارت است از توصیف قصه براساس اجزای تشکیل دهنده آن و مناسبات این اجزا با هم و با مجموعِ اثر روایی. مهم ترین عنصر مورد بررسی در ریخت شناسی، یافتن کارکردهای ثابت داستان است. هدف این مقاله برجسته کردن ویژگی های تعلیمی اسرارالتوحید براساس ریخت شناسی آن با بهره گیری از نظریه پراپ و همچنین تبیین قابلیت داستان پردازی محمد منور و میزان موفقیت او در تاثیرگذاری حکایاتش بر مخاطبان است. تحلیل ریخت شناسی اسرارالتوحید با پررنگ ساختن عملکردهایی که بر مدار تعلیمات ابوسعید می چرخند از منظر ساختار به ادبیات تعلیمی نگریسته است و نشان می دهد عملکردهای انکار، کرامت، تحول و توبه چگونه روایت را به سمت هدف مولف، یعنی تعلیم، سوق می دهد.
بررسی الگوی عملگرهای روایت شناختی پسامدرن آثار پوچ نما در مقایسه با الگوی عملگرهای گِرِمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۰
135-167
حوزه های تخصصی:
عنوان آثار پو چ نما عناصری ازقبیل بازی های زبانی، کلیشه های اغراق آمیز، تکرار، ترکیبات بی ربط و حتی عبارات ابتکاری را به دنبال دارد که از زبان شخصیت هایی بیان می شود که معمولاً در تراژدی کمدی اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاه اند. آخر بازی و در انتظار گودو دو نمایش نامه پوچ نمای ساموئل بکت است که مسئله محوری آن ها، توانایی ها و ناتوانی های زبانی است. در این دو اثر، زبان هرگز به عنوان ابزاری برای ارتباط مستقیم به کار نمی رود یا همچون پرده ای درنظر گرفته نمی شود که فرد بتواند حرکات تاریک ذهنی شخص را بر آن مشاهده کند؛ بلکه تمامی قابلیت های نحوی، دستوری، و به ویژه قابلیت های بینامتنیِ زبان به کار گرفته می شود تا خواننده بداند که وابستگی ما به زبان تا چه حد است و به چه میزان به مراقبت دربرابر قواعد تحمیلی زبان نیازمندیم. در نمایش نامه اتاق ، هارولد پینتر با به کارگیری اغراق، کلیشه، تکرار، مکث و سکوت در کنار دیالوگ های معمولی، مکتب فکری پوچ نمایی را به خواننده منتقل می کند. ویرخیلیو پینیرا نیز در نمایش نامه هوای سرد با استفاده از المان های پوچ نمایی،درماندگی، افسردگی و سرگشتگی را درنهایت به پوچی ختم می شود، به تصویر درآورده است. درنهایت صادق هدایت در رمان بوف کور ، مانند دیگر نویسندگان نام برده، پوچ نمایی را ارائه کرده است. تحقیق حاضر از آن جهت که به تحلیل آثار پوچ نما از نگاه روایت شناختی می پردازد، حائز اهمیت است. بسیاری از پژوهش های انجام شده در این زمینه بُعد روایت شناختی و زبان شناختی را در تحلیل این گونه آثار لحاظ نکرده و بیشتر به جنبه های دیگر ازجمله فلسفی پرداخته اند. نگارندگان در این پژوهش توصیفی تحلیلی، ساختار روایت شناختی این پنج اثر پوچ نما را بررسی و تحلیل کرده اند تا عملگرهای روایت شناختی را در این آثار شناسایی کنند. ضرورت تحقیق نیز ارائه عملگرهای روایی برای شناسایی آثار پوچ نماست. نویسندگان با مقایسه و بررسی عملگر های گِرِمس (1966)، کنشگرهای روایت شناختی را برای شناخت آثار پوچ نما ارائه داده اند. گِرِمس شش عملگر در روایت شناسی آثار ساخت گرا پیشنهاد داده و نگارندگان با تحلیل مقایسه ای عملگرهای وی در الگوی پیشنهادی اش، الگویی درباره شناختن عملگرهای پوچ نمایی ارائه کرده و به این نتیجه رسیده اند که فاعل که یکی از عملگرهای پیشنهادی گِرِمس است، همواره دارد رنج می کشد؛ از این رو مفهوم فاعل گِرِمس با مفهوم فاعل اثر پوچ نما منطبق نیست. هدف در آثار پوچ نما محقق نمی شود و شخصیت ها با ناکامی مواجه اند. از یاریگر به مفهومی که گِرِمس بیان کرده، اثری نیست و شخصیت ها به ناچار از تکرار جهت گذران وقت کمک می گیرند و اَبَریاریگری که با قدرت مافوق طبیعی به یاری شخصیت ها بشتابد، هرگز در آثار پوچ نما ظاهر نمی شود. در این آثار، شخصیت ها از هیچ چیزی نفع نمی برند؛ بلکه همواره درد مشترک دارند و آن، تنهایی و انزواست. المان های تکرار، قدرت، درد مشترک و ناکامی، مکمل دیگر عملگرهای پیشنهادی در آثار پوچ نماست.