مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
جغرافیا
حوزه های تخصصی:
مجموعه انسانهایی که تشکیل ملتی را داده و شکل یک کشور یا سازمان سیاسی پیدا کرده اند، دارای قدرتی می باشند که از برآیند قوای ترکیب شده آنها بدست می آید و می توان آن را قدرت ملی آن کشور یا ملت دانست. قدرت ملی دارای منشاء و مبادی گوناگونی است که در یک کارکرد جمعی به تولید قدرت ملی می پردازند. موضوع قدرت ملی از طرف جغرافیدانان، متخصصین ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل، استراتژیستها و سیاستمداران مورد توجه قرار گرفته و هر یک از آنها سعی نموده اند فهرست عوامل تاثیرگذار بر قدرت ملی را ارائه دهند که در بخش عمده ای از آنها اشتراک نظر وجود دارد. جغرافیا یکی از عوامل اصلی قدرت ملی در نظریات متخصصین فوق الذکر بوده است. عوامل جغرافیایی در دو دسته عوامل جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی و به صورت کمی و کیفی در قدرت ملی کشورها تاثیر اصلی دارد. کشور ایران با موقعیت ویژه ای که به لحاظ پتانسیلهای جغرافیایی دارد، می تواند قدرت ملی برتر خاورمیانه باشد. در این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سوالات هستیم که بستر اصلی و مبانی تعیین کننده قدرت ملی کشورها چیست؟ مولفه های جغرافیایی تاثیرگذار در قدرت ملی کدامند؟ و وضعیت ایران از لحاظ برخورداری از مولفه های قدرت آفرین چگونه است؟
تاثیر جهانی شدن بر مرزها (بررسی و نقد آرای نفی مرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پیامدهای توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات ، تحول گسترده در مفهوم و کارکرد مرزها است. بر همین اساس و در پی تحولات جهانی شدن اقتصاد بازار آزاد، بسیاری از اندیشمندان در قالب نظریه ها و گزاره هایی، افول ارزش های جغرافیایی و به ویژه مرز را بیان کردند. در این مقاله، به دنبال حل این مسئله ایم که آیا اندیشه ها و گزاره های اندیشمندان درباره جهانی شدن در خصوص حذف مرز و مفاهیم پیرامونی آن، با واقعیت های کنونی جهان مطابقت دارد. در این پژوهش، با روش استنادی ـ استدلالی، اندیشه های نفی کننده مرز را نقد و بررسی کرده ایم و درستی و نادرستی آنها را با واقعیتهای فضای جغرافیایی مطابقت داده ایم. نتایج تحقیق نشان می دهد که مرزهای جغرافیایی از بین نمی روند؛ بلکه متناسب با پویایی جامعه بشری به لحاظ کارکرد و ماهیت تغییر می کند و نقش های جدیدی را به عهده می گیرند. به نظر می رسد پاسداری از هویت ها، مهم ترین بعد کارکردی مرز در عصر جهانی شدن است.
بررسی رابطه میزان گرایش به هویت ملی و هویت قومی در بین بختیاریها
حوزه های تخصصی:
در جامعة چند قومی ایران، هویت قومی یکی از مهم ترین هویت های جمعی است که سبب شناسایی و تمایز افراد از یکدیگر میشود. با این حال، برجسته شدن احساس هویت قومی، به ویژه برتری یافتن آن بر احساس هویت ملی، همواره از مهم ترین دغدغه های مرتبط با انسجام و یکپارچگی ملی محسوب میشود. از این رو، مقاله حاضر رابطه هویت قومی و هویت ملی در بین بختیاریهای سه استان خوزستان، لرستان و چهارمحال بختیاری را بررسی می کند. پرسش اصلی این است که آیا بین میزان گرایش به هویت ملی و میزان گرایش به هویت قومی بختیاریها رابطه وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش و نیز سنجش و بررسی این رابطه برای هویت ملی چهار بعد تاریخی، جغرافیایی، زبانی و فرهنگی در نظر گرفته است. همچنین، هویت قومی نیز بر اساس چهار بعد تاریخی، زبانی، فرهنگی و مذهبی سنجیده شده است.
نتایج تحقیق از نمونه برای 385 نفری، با نمونه گیری خوشه ای و به شیوة پیمایش، با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد میزان گرایش به هویت قومی و میزان گرایش به هویت ملی نزد پاسخگویان در حد بالا و بین هویت ملی و هویت قومی رابطة مثبت و معناداری برقرار است.
جغرافیای فرهنگی؛ تبیین نظری و روش شناختی کاربرد در مطالعات نواحی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جغرافیای فرهنگی یکی از شاخه های جغرافیای انسانی است که علل تفاوت فرهنگ ها و ارزش های انسانی را در نواحی فرهنگی مورد بررسی قرار می دهد.
در این نوشتار به بررسی ماهیت، مبانی نظری و روش شناختی جغرافیای فرهنگی پرداخته شده است. سوال اصلی این مقاله این است که قلمرو و ماهیت جغرافیای فرهنگی چیست و چه سیر تحولی را طی کرده است؟ و کاربرد روش های جغرافیای فرهنگی در شناخت نواحی فرهنگی چیست؟ بدین منظور، برای روشن تر شدن چارچوب مطالعاتی جغرافیای فرهنگی، رابطه جغرافیا، فرهنگ و سیر تحول جغرافیای فرهنگی قدیم و جدید بررسی می شود. این مقاله سعی دارد با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و از طریق منابع کتابخانه ای به سوالات مورد نظر پاسخ دهد.
با ارائه چارچوب مطالعاتی این حوزه از جغرافیای انسانی، اولاً زمینه های شناخت علمی آن در تحقیقات میان رشته ای علوم انسانی روشن می شود؛ ثانیاً قلمرو، روش و مبانی نظری جغرافیای فرهنگی شناسایی و برای درک علل تفاوت های فضایی ـ مکانی نواحی جغرافیایی به کار گرفته می شود.
نگاهی به تحولات تاریخی منطقه گرایی اقتصادی: از منطقه گرایی تا نامنطقه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه گرایی اقتصادی، از موضوعات معماگونه ای است که با وجود جذب علاقه پژوهشی فراوان، هنوز تعریف چندان قابل قبولی را کسب نکرده است. این موضوع، نه تنها با پرسش های عدیده پژوهشی روبرو است، بلکه نتایج ناهمگونی را نیز در جهان توسعه نیافته نسبت به جهان توسعه یافته پدید آورده است. با این حال، به نظر می رسد بحران مالی جهانی سال 2008 میلادی بتواند بخشی از ماهیت معماگونه آن را آشکار سازد. در پژوهش حاضر، نگارنده با استفاده از روش ""پژوهش با شیوه های ترکیبی"" و بررسی تحولات منطقه گرایی اقتصادی در یکصد و پنجاه سال گذشته، معتقد است که منطقه گرایی اقتصادی با قرار گرفتن در خدمت صاحبان انقلاب صنعتی و منطقه طبیعی اقتصادی، تاکنون چهار موج متمایز تاریخی را پشت سر گذاشته است که آخرین موج، حکایت از شکل گیری ""نامنطقه گرایی"" به جای منطقه گرایی دارد. با وجود این، به نظر می رسد بحران مالی جهانی سال 2008 میلادی، موج پنجم منطقه گرایی اقتصادی را در جهان به شکل منطقه سازی های فرهنگی، حول محور حکمرانی شایسته اجتناب ناپذیر کرده است
بررسی قابلیت های فناوری اطلاعات و ارتباطات در توانمندسازی زنان روستایی مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان لاهیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جغرافیا به عنوان علمی میان رشته ای همواره در تلاش بوده است تا سهم خود را در توسعه به نحو شایسته ای ایفا کند؛ از اینرو توجه فراوانی به زنان به عنوان نیمی از توان توسعه معطوف داشته است. این تحقیق با رویکردی میان رشته ای سعی دارد تا تاثیرگذاری فناوری اطلاعات و ارتباطات را بر توانمندسازی زنان روستایی در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان تحلیل کند. لذا روش تبیینی- تحلیلی را بکار گرفته و از بررسی میدانی و تکنیک پرسشنامه نیز استفاده شده است. فرضیه تحقیق بر این مبنا قرار دارد که فناوری اطلاعات و ارتباطات بخش هایی از توانمندی ایجاد شده در زنان روستایی محدوده مورد مطالعه را تبیین می کند، اما سطوح توانمندی در مراحل مختلف متجانس و موزون نیست و در مرحله رفاهی بیشتر از سایر مراحل است. از روش تحلیل عاملی و تحلیل رگرسیون به منظور شاخص سازی و تحلیل استفاده شده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحلیل ها از فرضیه تحقیق حمایت می کنند. در ادامه بر اساس یافته های تحقیق نتیجه گیری به عمل آمد.
مبانی متافیزیکی علوم طبیعی در تمدن اسلامی؛ بررسی موردی تأثیر آموزه های قرآنی بر دانش جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیرپذیری علم از مبانی متافیزیکی از مسائل بنیادین فلسفه علم است که ارتباط نزدیکی با مسئله اسلامی سازی علوم دارد. مقالة حاضر با تکیه بر دیدگاه های فیلسوفان جدید علم مانند پوپر، لاکاتوش، کوهن و برت و با الهام از آرای سید حسین نصر درباره ابتنای علوم اسلامی بر اصول دین اسلام، در بررسی موردی دانش جغرافیا کوشیده است بخشی از این اصول را که ملهم از قرآن است، شناسایی کند. با توجه به فراوانی چشمگیر منابع جغرافیایی در گسترة تمدن اسلامی، در این مقاله سه کتاب صوره الأرض، معجم البلدان و تقویم البلدان واکاوی شده اند. افزون بر نگاه خاص قرآن به سودمندی علم که بر کارکردهای دینی و اجتماعی دانش جغرافیا اثر گذاشت، به نظر می رسد این آموزه ها نیز بر دانش جغرافیا تأثیرگذار بوده اند: سلسله مراتب هفت گانه هستی، پیوند جغرافیا با تاریخ و وجه عبرت آموزی آن، اماکن مقدس مذکور در قرآن و مؤلفه های جغرافیایی این جهانی قرآن مانند آب، گیاهان، حیوانات، کوه ها و راه ها.
تبیین فلسفه علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه هر رشته علمی بنیادی ترین و مهم ترین موضوع و مسئله آن رشته محسوب می شود. تبیین فلسفه جغرافیا در زمره فلسفه علم قرار دارد که به بیان ماهیت، موضوع، هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی و هدف غایی آن می پردازد.مشکلی که نگارنده در بررسی آثار مربوط به فلسفه علم جغرافیا تاکنون ملاحظه نموده است ناشی از این موضوع است که آثار مزبور از این حیث، یا ناقص و نارسا بوده اند و یا به مباحث غیر مرتبط از جمله تاثیر اندیشه های فلسفی در جغرافیا پرداخته و یا فاقد انسجام منطقی بوده اند. از همه مهمتر اینکه جوهر اندیشه و تفکر فلسفی نویسنده اثر در آن ضعیف بوده و یا به حد کفایت نبوده است.فلسفه رشته جغرافیا به مثابه اساسنامه و یا قانون اساسی نظام علمی جغرافیا نقش کانونی ایفا می نماید، و نقش کلیدی را در حیات علمی این رشته بعهده دارد.از اینرو این مقاله فلسفه علم جغرافیا را از منظری دیگر و بطور منسجم و در چارچوب پاسخ به شش پرسش ساختاری فلسفه علم تبیین نموده است.
آموزه امت اسلامی در قرآن و بازاندیشی در قابلیت های فرهنگی و تمدنی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون موضوع «امت» و «امت اسلامی» بیشتر با رویکرد علوم اجتماعی مورد توجه بوده و کمتر از منظر فرهنگی و تمدنی به آن پرداخته شده است. این نوشتار خواهد کوشید با رویکردی توصیفی تحلیلی و با استناد به مؤلفه های امت از منظر قرآن به تبیین مفهوم و نقش امت در فرایند ساخت تمدن اسلامی پرداخته تا وانماید که این نظریه چه قابلیت ها و ظرفیت هایی در باروری فرهنگی و نیز تمدن سازی دارد. بدیهی است که «مدینة النبی» و دوره رشد و شکوفایی تمدن اسلامی، صورت تاریخی و اساس تحلیل آن است. انسجام و همبستگی وثیق اجتماعی، آرمان سازی برای تحولات اجتماعی و کارکردهای هویت بخش ازجمله یافته های این تحقیق در قابلیت ها و ظرفیت های فرهنگی و تمدنی این آموزه می باشد. این جستار؛ «ایجاد عقیده مشترک»، «همسویی در اراده و اندیشه اقوام و ملل»، «درانداختن آیین های همگانی»، «نفی مرزبندی های قبیله ای، اجتماعی، قومی و نژادی» و «یکسان سازی و تمایزسازی توأمان» را از قابلیت ها و کارکردهای هویت بخش آموزه امت اسلامی می داند.
فلسفه جغرافیایی تداوم رقابت در روابط بین الملل پس از جنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از پایان جنگ سرد دیدگاههای مختلف و متفاوتی درباره ماهیت و چگونگی ادامه رقابت در روابط بین الملل مطرح گردید. پاره ای از اندیشمندان این حوزه بر این اعتقاد بودند که با پایان گرفتن رقابتهای ایدئولوژیک در سطح کلان و سیطره غیرقابل هماورد لیبرالیسم دیگر مبنای برای ادامه رقابت مابین کشورها و بلوک های قدرت وجود ندارد و جهان از این زمان به بعد حداقل در سطح کلان دوره ای از صلح لیبرالی را تجربه خواهد کرد . در نقطه مقابل پاره ای دیگر از اندیشمندان بر این اعتقاد بودند که سرشت ذاتی انسان و فضای جغرافیایی ، به عنوان مکان و محل زیست انسان به گونه ای است که به صورت مبنایی عامل رقابت را میان گروههای متشکل انسانی و حکومتها بازتولید خواهد نمود و در فرایندهای تاریخی تنها ممکن است که شکلواره های رقابت در زمانهای مختلف دچار تغییر گردد . بر این مبنا در این مقاله کوشش شده است با رویکردی توصیفی تحلیلی فلسفه جغرافیایی تداوم عامل رقابت در روابط بین الملل تبیین گردیده و شکلوارهای روبنایی آن بررسی گردد . یافته های پژوهش بیانگر آن است که بطور کلی کالبد جغرافیای سیاسی جهان حائز شرایطی است که به عنوان یک عامل زیرساختی در روابط بین الملل ، عامل رقابت را در زمانهای مختلف مابین کشورها و بلوکهای قدرت بازتولید خواهد نمود .
عجایب نگاری ابن فقیه در کتاب البلدان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ابن خرداذبه (ح. 272 ه . ق) و ابن رسته (290 ه . ق) پیش از ابن فقیه به عجایب نگاری به عنوان یکی از گونه های جغرافیانگاری وصفی در جهان اسلام توجه کردند اما ابن فقیه در البلدان،علاوه بر توجه به اطلاعات تاریخی و جغرافیایی، برای اولین بار در سطحی وسیع به عجایب نگاری پرداخت. پژوهش حاضر می کوشد با روشن ساختن مواد گوناگون عجایب نگاری، تقسیم بندی انواع عجایب، شیوه معرفی عجایب در البلدانو بررسی منابع ابن فقیه و افرادی که از مطالب وی استفاده کرده اند به تبیین جایگاه البلدان در سیر تاریخی عجایب نگاری در تمدن اسلامی بپردازد. بررسی ها نشان می دهد ابن فقیه از طرفی سنت نگارش عجایبِ سرزمین ها را ادامه داد و از طرف دیگر با تکیه بر منابع پیشین و جمع آوری اطلاعات از مناطق مختلف به ویژه ایران بر رونق عجایب نگاری افزود. به همین دلیل البلدان پیش درآمدی بر عجایب نگاری های قرون بعدی است.
جغرافیا، برساخت گرایی و تبیین برساخت گرایانه ژئوپلیتیک (معرفی رویکرد ژئوپلیتیک برساخت گرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژئوپلیتیک به عنوان دانشی که ضلع سیاسی علم جغرافیا را تشکیل می دهد، در طول دوره های مختلف از مناظر و دیدگاه های مختلف بدان نگریسته شده است. از ژئوپلیتیک سنتی و نظریه های فردریک راتزل، هوفر و مکیندر، ماهان، اسپایکمن گرفته تا نظریه های کوهن و لاکوست و نهایتاً ژئوپلیتیک انتقادی و پست مدرن، هر کدام براساس اهداف و نحوه ی جهان بینی و تصورات خود، تأویلی خاص ارائه داده اند. اما آنچه باید مدّ نظر هر ژئوپلیتیسین قرار گیرد این است که، به دنبال قلمروهای جدید در ژئوپلیتیک باشند و رهیافت های جدید فلسفی را مورد توجه قرار دهند و برای تعالی دانش ژئوپلیتیک، این رشته را براساس رویکردهای نوین فلسفی تبیین کنند و این نظریات را با ماهیّت و هویّتی ژئوپلیتیکی برای تحلیل های بنیادی و کاربردی خود مورد استفاده قرار دهند. ژئوپلیتیک امروزه نیازمند گسترش حوزه ی نظری و فلسفی خود است. در این راستا نگارندگان در این مقاله سعی دارند که ابتدا با بررسی هارمونی و همسازی که بین جغرافیا و نظریه برساخت گرایی وجود دارد و سپس تبیین برساخت گرایانه ژئوپلیتیک، به معرفی رویکردی نو در ژئوپلیتیک تحت عنوان ژئوپلیتیک برساخت گرا بپردازند. سؤال های مطرح در این پژوهش به این شرح است که: چه هارمونی و همسازی بین جغرافیا و رویکرد برساخت گرایی وجود دارد؟ مفاهیم پایه در تبیین برساخت گرایانه از دانش ژئوپلیتیک کدامند؟ در ادامه باید اشاره کرد که این مقاله به شیوه ای تحلیلی-توصیفی نگاشته شده است.
عبدالغفار نجم الملک و نقش او در دورة گذار از دانش جغرافیای سنتی به جغرافیای نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا با بررسی متون تألیفی و فعالیت های علمی نجم الملک در زمینة جغرافیا، به روشن شدن دورة مهمی از تحولات کشور، یعنی دورة گذار دانش جغرافیای سنتی به دورة نوین بپردازد و نقش او را در این انتقال مورد ارزیابی تاریخی قرار دهد.
روش/رویکرد پژوهش: روش تحقیق این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و به شیوة اسنادی و کتابخانه ای است و در ادامه، اطلاعات گردآوری شده، سازماندهی و تجزیه و تحلیل شده است.
یافته ها و نتیجه گیری: همزمان با تأسیس دارالفنون، آموزش علوم نظامی، نقشه نگاری و جغرافیای مدرن در ایران آغاز شد و پس از هفت سال، نخستین گروه از محصلان دارالفنون، فارغ التحصیل شدند. نجم الملک یکی از این دانش آموختگان بود که به مدت چهار دهه، به عنوان نخستین معلم ایرانی علوم ریاضی و جغرافیای جدید در کنار سایر معلمان فرنگی به تدریس و نگارش کتاب های درسی در دارالفنون پرداخت. علاوه بر تدریس، نجم الملک، بانی خدمات علمی بسیاری بود. نخستین سرشماری علمی، ساخت کرة جغرافیایی جواهرنشان، تدوین نخستین اطلس جغرافیایی و ترسیم نقشة دارالخلافه، بخشی از دستاوردهای علمی او در شاخه های مختلف جغرافیای انسانی و جمعیت، طبیعی، و سیاسی به شمار می آید که نقش مهمی در شکل گیری و گسترش جغرافیای جدید در ایران داشته است.
اشاره: چالشهای پیشروی جغرافیدانان
حوزه های تخصصی:
علوم جغرافیایی به مکان ومردمی که درآن زندگی می کنند می پردازد. به اینکه مکان چطور از مردمی که درآن زندگی می کنند تأثیرمی پذیرد و برآنها تأثیرمی گذارد. جغرافیا پیرامون مکان درمقیاس های مختلف، ازسطح محلی،ملی، منطقه ای تا جهانی می چرخد. بااینحال یک جغرافیدان باید بداند که رابطه بین مردم ومکان به هیچ وجه رابطه ای یک بعدی نیست،این رابطه بخشی ازیک شبکه پیچیده روابط است و مردمی که دراین شبکه هستند باید درباره مسائل مختلفی با درجه اهمیت متفاوت تصمیم گیری کنند. یک جغرافیدان تنها زمانی می تواند از نتیجه این فرایندهای تصمیم گیری اطلاع حاصل کند که بداند این تصمیمات چطور گرفته شدند وعوامل دیگر چه تأثیری بر این تصمیم گیری داشته اند.
امروزه روند فعالیت انسان شرایط ویژه ای را برجهان تحمیل کرده که دربسیاری ازموارد به چالش های بنیادی درزندگی بشرتبدیل شده است. دراین مقال به اختصار به سه چالش اساسی که پیش روی جغرافیدانان قرار دارد اشاره شده است.
جغرافیای سیاسی و حقوق بین الملل دریاها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان آغاز تدوین حقوق بین الملل دریاها، عامل جغرافیا نقش مهمی را ایفا کرده است. امروزه نیز مسائلی مانند وقایع قطب شمال و منازعات میان کشورها در بسیاری از نقاط دنیا بر سر قلمروهای دریایی، بیانگر این واقعیت است که عامل مکان، نقش اساسی در بحث های میان کشورها درباره ادعاهای حقوقی آنها بازی می کند. این پژوهش بر اساس دیدگاه نئورئالیستی و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی این مسئله می پردازد که عوامل جغرافیایی، چه نقشی در تدوین حقوق بین الملل دریاها و منازعات میان کشورها بر سر قلمروهای دریایی داشته است. در این راستا نقش عوامل موقعیت جغرافیایی، جزر و مد، شکل سواحل و وضع ناهمواری های ساحلی، خلیج، عمق، جریان های دریایی، دلتا، آبسنگ، برآمدگی جزری، تنگه، دهانه رودخانه، بسته یا نیمه بسته بودن دریا، مجمع الجزایر و منابع اقتصادی بستر دریا، در تدوین حقوق بین الملل دریاها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که جغرافیای سیاسی دریاها هویتی میان رشته ای دارد؛ یعنی نقش جغرافیا، حقوق بین الملل، دیپلماسی، فناوری و قدرت را در چگونگی تعیین قلمروهای دریایی و بهره برداری دولت های ساحلی از آنها مورد بررسی قرار می دهد. در این میان جغرافیا بستر تمام این مسائل است؛ چراکه جغرافیای کشورهایی که در روند تدوین حقوق بین الملل دریاها حضور فعال داشته اند، به خصوص خصیصه های فیزیکی و ژئومورفولوژیکی سواحل آنها، نقش مهمی در تعیین وضعیت حقوقی قلمروهای دریایی داشته است. از سوی دیگر قوانینی که بر اساس منافع و با اعمال زور قدرت های بزرگ تصویب شده اند نیز، بر جغرافیای کشورها تأثیر گذاشته است.
نقشه و نقشه نگاری در تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمدن اسلامی یکی از چند تمدن اصلی و تاریخ ساز بشر است و نقشه، از جمله دستاوردهای با ارزش این حوزه ی تمدنی است که تا کنون به گونه ای شایسته، در کانون توجه محققان ایرانی قرار نگرفته است.
این مقاله با بررسی کرنولوژیک نقشه های جغرافیایی، نقشه نگاران و مکتب های نقشه کشی در تمدن اسلامی از تولد تا اوج و سپس انحطاط این رشته، با مراجعه به منابع و اطلاعات محدود و پراکنده ی موجود در این زمینه، به سیر تاریخی و ماهیت علمی نقشه کشی در تمدن اسلامی پرداخته و ضمن شناسایی تاثیر دستاوردهای اقوام پیشین در نقشه نگاری اسلامی، نشان می دهد که مسلمانان، چگونه با نوآوری ها و آفرینش های چشمگیرخود، به غنای علمی این حوزه افزودند.
درآمدی بر سفرنامه های مسلمانان در عصر عباسی
حوزه های تخصصی:
جغرافیا بعنوان علم شناخت زمین، اگرچه توسط مسلمانان ابداع نشده اما با ظهور عصر ترجمه و آشنایی مسلمانان با این دانش، تحولات زیادی در آن ایجاد کردند. یکی از شعبه های جغرافیا سفرنامه ها است که دربر دارنده ی داده های جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی می باشد. بنابراین مفیدترین روش برای تبیین و تحلیل دوره های تاریخی بشر محسوب می شود.
سندی درباره ی سفرنامه ی اسلامی در عصر اموی وجود ندارد و شاید به احتمال بسیار ضعیف عباسیان این آثار را محو کرده باشد، اما واقعیت این است که مسلمانان در این دوره با این معرفت و سبک نگارش آشنایی نداشتند.
عباسیان همزمان با گسترش مرزهای اسلام و اراده برای کنترل و نظارت بر شهرها به سبب جزیه، خراج، مالیات و از سوی دیگر پیدایش بیت الحکمه و ترجمه ی کتاب های جغرافیایی، به تدوین و ثبت این آثار ارجمند وگرانبها اقدام کردند و در این زمینه می توان به فعالیتهای علمی و سیاسی خلیفه الواثق بالله و المقتدر بالله اشاره نمود.
آنچه در این مقاله خواهد آمد، توجه به بُعد دیداری و مشاهده ای سفرنامه ها و بررسی آنها با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی می باشد.
آسیب شناسی فلسفی دانش جغرافیا (درنگی در پژوهش های شهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
wاین نوشتار تلاش می کند، دانش جغرافیا را آسیب شناسی کند، تحلیلِ محتوای صد مقاله اخیر مجلات جغرافیایی نشان می دهد که هستی شناسی، شناخت شناسی و روش شناسی جغرافیا به ترتیب دچار سه آسیب شده است: 1. فضای جغرافیایی به فضای عینی فروکاسته شده است و فضای ذهنی و فضای زندگی نادیده گرفته شده اند؛ 2. جغرافیا تنها بر فلسفه تحلیلی تکیه زده، در شناخت فضا تنها به حس تجربه و خِرَد استدلال بسنده کرده است، از فلسفه هرمنوتیک و از زبان که نقش کارایی در شناخت «فضای زندگی» دارد، تهی دست مانده است؛ 3. جغرافیا تنها بر روش تجربی تحلیلی پافشاری کرده و از روش هرمنوتیکی که در آن انسان ها به سانِ سوژه درنظرگرفته می شوند نه ابژه بی بهره مانده است. فضای جغرافیایی را تنها، فضای عینی دانستن، عدم احساس نیاز به «زبان» را به دنبال می آورد که پیامدش، بی بهره ماندن جغرافیا از روش شناسی هرمنوتیکی است .
مؤلفه های جغرافیا پایه در قوانین اساسی جدید افغانستان و عراق
حوزه های تخصصی:
پس از یازده سپتامبر و فراهم شدن زمینه ی تحقّق افکار استراتژیست های نومحافظه کار، دکترین تغییر رژیم برای حذف حکومت های چالش سازِ هژمونیِ ایالات متّحده، در کانونِ راه ْ بردِ امنیّت ملّی آمریکا قرار گرفت. تصمیم سازانِ نومحافظه کار، با تمرکز بر راه ْبردِ تغییر رژیم های چالش گر(حذف حکومت های ستیزه جو و ورشکسته و سپس ایجاد دولت جانشین)، وارد عرصه ی عملیّاتی سیاست خارجی شدند. گام نخست را در افغانستان و عراق با انجام تهاجم نظامی گسترده پشت سرگذاشتند. روند تدوین قوانین اساسی جدید افغانستان در سالِ ۱۳۸۲/۲۰۰۴ و در عراق به سالِ ۱۳۸۴/۲۰۰۵، رخ داده است. نگارنده تلاش می کند نشان دهد که کدام یک از مؤلفه های جغرافیایی در قوانین اساسی نوپیدای دو کشور، بروز یافته اند. نگارنده ی نوشتارِ پیشِ رو، برپایه ی یک پژوهش توصیفی و با درنظرداشتِ روشی مقایسه ای، کوشش می کند نشان دهد که چگونه مؤلفه های جغرافیایی در نگارش قوانین اساسی جدید، ایفای نقش می کنند. بنیانِ نگارش مقاله، بهره گیری از ایده یِ پیوند فضا و سیاست است و نگارنده کوشیده است قانون اساسی را به منزله ی دست آوردِ پیوند حقوق و سیاست، به جغرافیا پیوند زند.
ارزیابی برنامه های آموزش معماری دوره کارشناسی در ایران از منظر توجه به مؤلفه های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرفه معماری و به تبع آن آموزش معماری فرایندی است که به شدت متأثر از عوامل فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی هر سرزمین است. یکی از مهم ترین اهداف آموزش معماری، باید پرورش معمارانی باشد که بتوانند بر پایه شناخت ویژگی های فرهنگی سرزمین خود، به امر معماری در ایران بپردازند. بنابراین این پرسش مطرح است که آیا نظام آموزش معماری در ایران، معمارانِ جوان را برای حل مسائلِ بومی منطقه ای شان و طراحی هوشمندانه در بستر فرهنگی سرزمینشان آماده می کند؟ در این مقاله برای ارزیابی آموزش معماری از منظر توجه به مؤلفه های فرهنگی، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. بنابراین، نخست فرهنگ به طور عام تعریف شده و سه مولفه اصلی آن در قالب جهان بینی و باورها، جغرافیا و تاریخ تببین شده اند. سپس موضوعات مؤثر بر معماری در هریک از این سه حوزه، به روش دلفی مشخص شده اند. در بخش دوم با تکیه بر مؤلفه ها و موضوعات تعیین شده، برنامه آموزش فعلی معماری در کشور ارزیابی شده است. در این ارزیابی سه برنامه آموزشی مصوب شورای عالی برنامه ریزی، برنامه های بازنگری شده دانشگاه شهیدبهشتی و تهران بررسی شده است تا میزان توجه به مؤلفه های فرهنگی در اهداف و متن طرح دروس این برنامه ها در چهار حوزه کلی دروس طراحی معماری، دروس تاریخ و مبانی نظری، دروس فن ساختمان و در نهایت دروس اختیاری ارزیابی شود. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که میزان توجه به موضوعات سه حوزه جهان بینی، تاریخ و جغرافیا در طرح دروس مختلف سه برنامه بررسی شده همسان نیست و در محتوای مصوب برای دروس آموزش معماری، به اندازه کافی از ظرفیت های هر حوزه برای توجه به مؤلفه های فرهنگ استفاده نشده است. به عبارتی هریک از سه حوزه اصلی دروس آموزش معماری ظرفیت مناسبی برای پرداختن به مؤلفه های فرهنگی حوزه تاریخ، جغرافیا و جهان بینی فراهم می کند که لازم است در تدوین طرح درس ها به طور مشخص به آن ها اشاره شود. بازنگری برنامه های آموزش معماری با رویکرد تحلیل محتوا و تدوین دروس جدید فرصت مناسبی برای جبران کمبودهای موجود در آموزش معماری منطبق با بستر فرهنگی ایجاد می کند.