مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
قلمروگستری
حوزه های تخصصی:
از زمان آغاز تدوین حقوق بین الملل دریاها، عامل جغرافیا نقش مهمی را ایفا کرده است. امروزه نیز مسائلی مانند وقایع قطب شمال و منازعات میان کشورها در بسیاری از نقاط دنیا بر سر قلمروهای دریایی، بیانگر این واقعیت است که عامل مکان، نقش اساسی در بحث های میان کشورها درباره ادعاهای حقوقی آنها بازی می کند. این پژوهش بر اساس دیدگاه نئورئالیستی و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی این مسئله می پردازد که عوامل جغرافیایی، چه نقشی در تدوین حقوق بین الملل دریاها و منازعات میان کشورها بر سر قلمروهای دریایی داشته است. در این راستا نقش عوامل موقعیت جغرافیایی، جزر و مد، شکل سواحل و وضع ناهمواری های ساحلی، خلیج، عمق، جریان های دریایی، دلتا، آبسنگ، برآمدگی جزری، تنگه، دهانه رودخانه، بسته یا نیمه بسته بودن دریا، مجمع الجزایر و منابع اقتصادی بستر دریا، در تدوین حقوق بین الملل دریاها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که جغرافیای سیاسی دریاها هویتی میان رشته ای دارد؛ یعنی نقش جغرافیا، حقوق بین الملل، دیپلماسی، فناوری و قدرت را در چگونگی تعیین قلمروهای دریایی و بهره برداری دولت های ساحلی از آنها مورد بررسی قرار می دهد. در این میان جغرافیا بستر تمام این مسائل است؛ چراکه جغرافیای کشورهایی که در روند تدوین حقوق بین الملل دریاها حضور فعال داشته اند، به خصوص خصیصه های فیزیکی و ژئومورفولوژیکی سواحل آنها، نقش مهمی در تعیین وضعیت حقوقی قلمروهای دریایی داشته است. از سوی دیگر قوانینی که بر اساس منافع و با اعمال زور قدرت های بزرگ تصویب شده اند نیز، بر جغرافیای کشورها تأثیر گذاشته است.
تبیین قلمروگستری سازمان های بنیادگرا در دولت های شکننده (مطالعه موردی:داعش در لیبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنیادگرایی یکی از مسائل امنیتی جهان امروز است و قلمرویابی و قلمروگستری گروه های بنیادگرای تروریستی بخش عمده ای از ادبیات امنیتی جهان را به خود معطوف داشته است. طی یک دهه گذشته جنوب باختری آسیا و شمال آفریقا برخاسته از بحران های داخلی و مداخله قدرت های فرامنطقه ای کانون پیدایش و گسترش اندیشه های افراطی گرایانه شده به گونه ای که هزینه های کلانی بر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای جهان تحمیل کرده است. در این میان، شمال قاره آفریقا و به طور مشخص کشور لیبی به عنوان دولت شکننده برخاسته از عوامل درونی و نقش آفرینی قدرت های مداخله گر منطقه ای فرصت های مناسبی برای رشد و گسترش سازمان بنیادگرای داعش فراهم ساخته است. روش شناسی حاکم بر پژوهش حاضر ماهیت توصیفی-تحلیلی دارد و داده های مورد نیاز آن به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. تحقیق پیش روی، بر این فرضیه استوار است که برخاسته از عوامل و زمینه های داخلی و مداخله قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای زمینه قلمروگستری سازمان های بنیادگرایی چون داعش را در لیبی فراهم آورده است.نتیجه پژوهش نشان داد که شکنندگی دولت در شمال آفریقا به ویژه لیبی زمینه قلمرویابی و قلمروگستری داعش را فراهم کرده است.
تبیین واکنش های ملی گرایانه ناشی از کنش های قلمروسازی در پهنه های آبی
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴
253-260
حوزه های تخصصی:
در حقیقت، اصل اساسی برای اندیشه "ملی گرایی" ، حاکمیت ملی و دفاع از یکپارچگی سرزمینی است؛ از این رو هر عامل بیرونی که بخواهد اصول را به هر بهانه ای نقض کند، "ملی گرایی" به عنوان یک اندیشه سیاسی یا ایدئولوژی حکومت، ضامن استقلال و یکپارچگی ملی و سرزمینی است. میان "قلمروسازی- گستری" و کُنش- واکنش های "ملی گرایانه" رابطه وجود دارد؛ معمولاً نمود این ارتباط به دو حالت است؛ در درجه نخست، کشورها از مولفه های انگیزشی "ملی گرایی" در راستای دفاع از حاکمیتِ قلمرو و سرزمین (در برابر تجاوز سایر کشورها)، بهره می برند و در حالت دوم، آنها (حکومت ها) در رقابت و نزاع های بیرونی خود با سایر دولت های رقیب یا دشمن بر سر "قلمرو"، از این حسِ قدرتمند در جهت عمل یا غرض توسعه طلبانه خود به اشکال "قلمروسازی" و "قلمروگستری" بهره می برند. دریاها و اجمالاً پهنه های آبی به واسطه ارزش های جغرافیایی (نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و غیره) که دارند، مورد توجه و علاقه بازیگران سیاسی (حکومت ها و دولت ها) هستند. از این رو، " قلمروسازی- گستری" که در درجه نخست، یک اصل ژئوپلیتیکی است به واسطه این ارزش های جغرافیایی است. ملی گرایی به عنوان یک نیروی قدرتمند، یکی از شیوه هایی است که دولت ها برای حفظ، بهره برداری و کسب ارزش های جغرافیایی (منابع جغرافیایی قدرت در پهنه های آبی و خشکی)، در جهت اعمال "قلمروسازی- گستری" خود از آن بهره می برند . پژوهش براساس ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی محسوب می شود. اطلاعات پژوهش به شیوه اسنادی و با مراجعه به منابع معتبر گردآوری شده است.
تأثیر کم آبی جنوب غرب آسیا بر قلمروگستری هیدروپلیتیک رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۹۲)
105 - 141
حوزه های تخصصی:
افزایش مصرف آب، تغییر اقلیم و ناکارآمدی مدیریت منابع آب در بسیاری از کشورهای جنوب غرب آسیا با تهدید امنیت آبی، تشدید هماوردی و تنش هیدروپلیتیک این کشورها همراه بوده است. در این میان، بخش عمده ای از قلمروگستری رژیم صهیونیستی در پیوند با دسترسی به منابع آبی کشورهای پیرامونی توجیه پذیر است. با وجود این، طی یک و نیم دهه گذشته تغییر الگوی مدیریت سازگار با کم آبی و فناوری پیشرفته شیرین سازی آب، این رژیم را در موقعیتی قرار داده که بتواند افزون بر رفع نیازهای آبی خود، پیشگام عرصه و عرضه فناوری نوین آبی باشد. این در حالی است که بازیگران دیگر با مشکلات جدی در این زمینه مواجه هستند. از نظر نویسندگان این مقاله، سیاست خارجی منطقه ای مبتنی بر ملاحظات هیدروپلیتیک رژیم صهیونیستی به بازتعریف نقش این رژیم در منطقه انجامیده؛ به گونه ای که می توان قلمروگستری جدیدی بر بنیاد آن تعریف کرد.
قلمروگستری جنوب خاوری ایران در مناسبات پساتحریم با تأکید بر بندر چابهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۳
126 - 150
حوزه های تخصصی:
قلمرو، بنیادی ترین دانش واژه جغرافیای سیاسی یا ژئوپلیتیک است که شناسه و کارکرد آن، تابع بایسته های زمانی و مکانی در قالب متغیرهای اقتصادی، نظامی، سیاسی، فرهنگی و فناوری برشماری می شود. از زمان فروپاشی شوروی مناسبات ژئوپلیتیک در مقیاس جهانی، سرشتی ژئواکونومیک محور یافته است؛ بدین معنا که کارکرد اقتصادی مکان هاست که به آنها وزن ژئوپلیتیک بخشیده است. از این رو، پرسش متن پیش رو بر این اساس مطرح می شود که قلمروگستری جنوب شرق ایران در مناسبات جهانی؛ به ویژه در دوران پساتحریم چگونه است؟ پژوهش حاضر بر این فرضیه استوار است که جنوب خاوری ایران؛ به ویژه بندر چابهار توانش هایی در حوزه ترابری و بندرگاهی دارد که در صورت سرمایه گذاری و تقویت زیرساخت ها، به کارکرد آن مقیاسی جهانی خواهد بخشید؛ به گونه ای که حتی امروزه به رغم برجا بودن برخی از تحریم ها، در کانون توجه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای قرار دارد. داده های مورد نیاز پژوهش به روش کتابخانه ای گردآوری شده است و روش شناسی حاکم بر آن، سرشتی توصیفی- تحلیلی دارد. نتیجه پژوهش نشان داد که نیاز فزاینده دو کشور هند و چین، با اقتصادی پویا به انرژی و بازار فروش کالا، توجه آنها را به حضور در مکان های راهبردی جهان برانگیخته است. در این میان، جنوب شرق ایران؛ به ویژه بندر چابهار در این مناسبات ژئواکونومیک، وزن ژئوپلیتیک ویژه ای یافته است؛ به گونه ای که این بندر در کانون توجه کشورهای هند، چین و افغانستان قرار گرفته و انتقال انرژی کشورمان به چین و پاکستان از جنوب شرق کشور، رقابت این دو کشور را در قالب سرمایه گذاری و سفر متعدد هیأت های دیپلماتیک هندی، افغانی و چینی به ایران در پی داشته است که در آینده نزدیک نیز افزایش خواهد یافت.
تبیین ابعاد ژئوپلیتیکی امپریالیسم و قلمروگستری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امپریالیسم، به مثابه یک نظریه و فرایند، تأثیرات شگرفی در تغییر فضاهای جغرافیایی و مکانیسم های ژئوپلیتیکی گذاشته است. این پدیده، بیش از هر چیزی با وقوع انقلاب صنعتی در بریتانیا و گسترش فضای سرمایه داری، پیوند خورده است؛ به گونه ای که کوشش فزاینده قدرت های اروپای غرب برای گسترش قلمرو خود و به دست آوردن منابع اولیه مورد نیاز برای اقتصاد و صنعت رو به رشد و نیز ایجاد محدودیت برای رقبا امپریالیسم را به مراحل گوناگونی وارد کرده که هر مرحله الگوهای قلمروگستری و ژئوپلیتیکی خاص خود را تولید کرده است. بر این اساس، در تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین الگوهای گسترش قلمروی امپریالیسم با رویکرد رئال پلیتیک پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد امپریالیسم از منظر فضایی سه مرحله را پشت سر گذاشته است که در ادبیات ژئوپلیتیک از آن با نام «بازی های بزرگ» یاد شده است. در مرحله اول، دو قطب ژئوپلیتیکی بریتانیا و روسیه نیروهای اصلی و هژمون بلامنازع شناخته می شوند که میدان منازعه آنان در قلمرو اورآسیا و جنوب آسیا قرار داشت. در مرحله دوم، همگرایی چندجانبه علیه آلمان و سپس چندجانبه گرایی اروپای غرب علیه اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت و به تبع آن غرب آسیا و اورآسیا نیز به عنوان میدان های ثانوی به فضایی برای رقابت های ژئوپلیتیکی تبدیل شدند. در مرحله سوم که پس از فروپاشی شوروی آغاز شده و تاکنون ادامه دارد، یک جانبه گرایی ایالات متحده امریکا وجه اصلی و بارز امپریالیسم را تولید کرده است. در این مرحله، غرب آسیا، اورآسیا، و حوزه آسیا- پاسیفیک میدان مهم قلمروگستری به شمار می آیند که با آغاز تحولات اوکراین در زمستان 2022، به نظر می رسد میدان بازی امپریالیسم از اورآسیا به حوزه آسیا- پاسیفیک و سپس غرب آسیا گسترش یافته و تحولات فضایی گسترده ای را تولید خواهد کرد.
قلمروگستری عربستان سعودی و تهدیدات منطقه ای آن باتأکیدبر جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۱ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۹
165 - 190
حوزه های تخصصی:
منطقه غرب آسیا در طول تاریخ از جوانب گوناگون دارای اهمیت راهبردی بوده و در سده های اخیر بر این اهمیت افزوده شده است. ازطرف دیگر، طی دهه های اخیر این منطقه بی ثبات ترین منطقه جهان و فضای جغرافیایی تولید و زایایی گروه های مختلف تروریستی محسوب می شود. این شرایط محصول رقابت ها و قلمروگستری های منطقه ای و فرامنطقه ای است. کشور عربستان سعودی از بدو تشکیل (1932م)، مبتنی بر ایدئولوژی خاص خود همواره درپی قلمروگستری و افزایش حوزه نفوذ خود در منطقه بوده و با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، این اقدامات با حدت و شدت بیشتر و باتکیه بر حمایت قدرت های غربی و درآمد کلان حاصل از فروش نفت، تداوم داشته است. برهمین اساس، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، این مقاله می کوشد پیامدها و تهدیدات منطقه ای این قلمروگستری را در منطقه و به طورخاص بر جمهوری اسلامی ایران مورد کنکاش قرار دهد. استدلال اصلی نویسندگان مقاله آن است که قلمروگستری ذهنی و عینی عربستان سعودی از عوامل اصلی بی ثباتی، تنش و گسترش تروریسم و تندروی در منطقه بوده، منازعات فرقه ای، تشدید رقابت های نظامی و تسلیحاتی و تزلزل در قلمروهای ملی را باعث شده است. همچنین تلاش جهت ایجاد شکاف و تعارض مذهبی در کشور و تضعیف هویت ملی، ایجاد چالش های قومی، گسترش و تقویت گروه های تروریستی و معاند، تلاش برای در انزوا قراردادن و کاهش نفوذ منطقه ای ایران، استحکام بخشیدن به رژیم جعلی صهیونیستی و تضعیف محور مقاومت، ایران هراسی و شکل گیری اتحاد سیاسی و نظامی ضد ایران، تلاش برای فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی ایران با بهره گیری از اهرم افزایش و کاهش قیمت نفت و تلاش برای کاهش اهمیت راهبردی تنگه هرمز از جمله مهم ترین پیامدها و تهدیدات قلمروگستری عربستان سعودی برای جمهوری اسلامی ایران است.