مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
تجربه زیسته
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (اسفند) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۲
۲۴۸۴-۲۴۶۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: سردرد میگرن بیماری ناتوان کننده ای است که عوارض و محدودیت های بسیاری برای مبتلایان به همراه دارد. از آنجایی که این بیماری جزو اختلالات روان تنی محسوب می شود بنابراین چگونگی تجربه بیماری و ادراک آن می تواند بر سیر بیماری مؤثر باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف کاوش تجارب زیسته هیجانی بیماران مبتلا به اختلال میگرن انجام شد. روش: رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن پدیدارشناسی از نوع توصیفی بود بدین منظور از بین افراد مبتلا مراجعه کننده به کلینیک های پزشکی و روان پزشکی شهر اصفهان در سال 1400 به صورت هدفمند از نوع در دسترس 20 نفر پس از احراز شرایط ورود به پژوهش انتخاب شدند و تحت مصاحبه عمیق قرار گرفتند مصاحبه ها تا زمان اشباع اطلاعات ادامه داشت و به وسیله ضبط صوت ثبت گردید و در انتها از طریق راهبرد چندمرحله ای جیورجی (2003) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از دستیابی به 3 مضمون کلی (10 زیرمضمون) شامل؛ نمی دانم با چه روبرو هستم و با آن چه کنم؟ (آگاهی، اعتباربخشی و تجربه هیجانات)، درونم چه خبر است؟ (خود تخریب کننده، نگران کننده، متوقع و ترمیم کننده)، و چه چیز مسیر بودنم را هدایت می کند؟ (هدایت گرهای شناختی، احساسی و فیزیولوژیکی) بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهشی نشان داد که افراد مبتلا به سردرد میگرن در تجربه و پردازش هیجان های خود با مشکل مواجه اند و دچار نگرانی و خودسرزنشی می گردند که این خود رفتار آنان نسبت به بیماریشان را هدایت می کند بنابراین می توان با تمرکز بر موانع تجربه هیجانی شان چرخه رفتاری آنان تسبت به بیماریشان را تغییر داد و از این طریق میزان عود سردردهایشان را کاهش داد
بازارجویی در جراحی های زیبایی: تجربه زیسته زنان در کلینیکهای زیبایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۱
۳۲۱-۲۷۹
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اگرچه تلاش برای زیبا به نظر رسیدن، یک رفتار اجتماعی تاریخی است، اما ترسیم ویژگی های زیبایی و «بازارجویی» برای جستجو و رونق بخشی به بازار عمل های زیبایی، چالش جدیدی است که می تواند آسیب هایی برای جراحان و بیمارمشتریان در پی داشته باشد. هدف تحقیق، شناخت زوایای بازارجویی جراحی های زیبایی براساس تجربه زیسته زنان جراحی شده است. روش: یک تحقیق کیفی پدیدارشناختی از نوع استعلایی طبق مدل موستاکاس و با انتخاب هدفمند 11 بیمارمشتری زن که طی 12 ماه قبل از مصاحبه حداقل یک جراحی زیبایی یا جراحی و ترمیم در یک عضو از بدن خود را تجربه نموده اند انجام شد. داده ها در کلینیک های جراحی زیبایی شهر زنجان با روش مصاحبه نیمه ساخت یافته تا رسیدن به اشباع نظری جمع آوری شد. کدگذاری داده ها در نرم افزار MAXQDA.20 و اعتباریابی داده ها با بازبینی انعکاسی(بازتابی محقق) و بازبینی همتایان انجام شد. یافته ها: بازارجویی جراحی زیبایی در 7 مضمون اصلی و 26 مضمون فرعی پدیدار شد. شرایط مؤثر بر پدیده در 5 مضمون اصلی «اغواگری اینترنتی»، «مشاوره بازارطلب و تعیین کننده»، «تعبیه بازار جراحی در جامعه»، «موضع یابی عمل جراحی»، و «مداخله در بازارجویی»؛ و شرایط متأثر از پدیده در 2 مضمون اصلی «اختلال اجتماعی و رابطه ای» و «اختلال و فروپاشی روانی» پدیدار شدند و در ابرمضمون «بازارجویی چندوجهی و درهم تنیده» گردهم آمدند. بحث: بازارجویی جراحی زیبایی، یک پدیده چندوجهی و درهم تنیده (با وجوهی نظیر اغواگری اینترنتی، مشاوره بازارطلب، تعبیه اجتماعی و...) است. کنترل نشدگی بازارجویی، تجسّم های غیرواقعی و ایدآل گرایانه و ناهمخوانی آن با نتایج جراحی و اختلالات اجتماعی و روانی را شکل می دهد. بنابراین، تعدیل پدیده از طریق مداخلات اجتماعی، آموزش اخلاق پزشکی و آموزش هوشیاری بخش اجتماعی، به منظور اصلاح دیدگاه جراحان و بیمارمشتریان نسبت به شرایط جراحی زیبایی، پیشنهاد می شود.
بازشناسی نقش کالبد خانه های تاریخی اصفهان در ارتقای تعاملات اجتماعی ساکنان، با تکیه بر تجربه زیسته افراد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
23 - 41
حوزه های تخصصی:
همگرایی اجتماعی و ایجاد شرایط مناسب در جهت ایجاد آن، از ضروریات معماری مسکونی است، خصوصاً در شرایطی که عمده بناهای مسکونی معماری معاصر، قادر به ایجاد موقعیت های ممتاز، جهت برقراری تعاملات اجتماعی مناسب نمی باشند. به بیان دیگر، این وظیفه در خانه ها و مجموعه های زیستی شهرهای امروز، حس و حال ویژه خود را ازدست داده اند. در این راستا به نظر می رسد خانه های تاریخی با بهره گیری از مواردی نظیر قابلیت های کالبدی خود، شرایط موردنیاز برای برقراری تعاملات اجتماعی را به گونه ای مناسب مهیا می کرده اند. لذا سؤال پژوهش حاضر این است که عوامل کالبدی مؤثر بر ارتقای تعاملات اجتماعی در خانه های تاریخی کدم اند؟ و کدام یک از این عوامل در این خصوص مؤثرترند؟ در این راستا، هدف تحقیق حاضر آن است تا با بررسی تعدادی از خانه های تاریخی شهر اصفهان، با استفاده از روش تحقیقی داده بنیاد کلاسیک و با بهره گیری از نظریات افرادی که سابقه زیسته در این خانه ها را دارند، عوامل کالبدی مؤثر بر قابلیت بالای تعاملات اجتماعی در این خانه ها را شناسایی کند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که از دیدگاه مصاحبه شوندگان، عوامل کالبدی خانه های تاریخی شهر اصفهان، به شیوه های مختلف در ارتقای تعاملات اجتماعی در این خانه ها مؤثرند که همه آن ها در یک نکته با یکدیگر مشترک اند و آن «قابلیت کلی محیط در پاسخ دهی به نیازهای جسمی و روانی انسان» هست. ضمن آن که در یک تقسیم بندی کلی، این عوامل، در سه دسته بعد قابلیت بصری، بعد قابلیت فعالیتی و بعد قابلیت حسی- ادراکی قابل تقسیم می باشند.
شناسایی ویژگی های نامطلوب در حرفه معلمی براساس واکاوی تجارب زیسته دوران دانش آموزی نومعلمان (مطالعه ای به روش پدیدارشناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
101 - 124
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ویژگی های نامطلوب در حرفه معلمی، براساس واکاوی تجربه زیسته نومعلمان از ویژگی ها و خصوصیات نامطلوب معلمانشان در دوران تحصیل، انجام شده است. روش پژوهش پدیدارشناختی است. جامعه آماری نیز معلمان تازه کار شهر خرم آبادند که از میان ایشان، براساس روش نمونه گیری هدفمند، 21 نفر برگزیده شده اند. همچنین برای گردآوری اطلاعات از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل یافته ها از روش کلایزی استفاده شده است. پس از تحلیل و تنظیم نتایج، مؤلفه های مربوط به خصوصیات و ویژگی های نامطلوب معلمان در قالب 3 مضمون اصلی و 42 مضمون فرعی به دست داده شده است، که مضامین اصلی عبارت اند از: ضعف های شخصیتی و اخلاقی، ضعف های آموزشی و مهارتی، بی توجهی به آداب تربیتی.پیشنهاد می شود در گزینش و ارزشیابی و دوره های ضمن خدمت، ویژگی هایی که در این پژوهش حاصل و تجمیع شده پیشِ روی مسئولان باشد تا از یک سو از حضور افرادی که دچار ضعف های شخصیتی و اخلاقی هستند در کسوت معلمی پیشگیری کنند و از سوی دیگر ضمن نظارت بر رفتار و عملکرد شاغلان و معلمان حاضر، ایشان را به خودسازی و اصلاح خویش برانگیزانند و در همه حال، رشد مهارتی و توجه به آداب تربیتی را از ایشان مطالبه کنند.
پدیدار شناسی فهم معلّمان از تغییرات دوره ابتدایی: نگاهی به جایگاه تفکیک دوره اول و دوم ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر، پدیدار شناسی فهم معلّمان از تغییرات دوره ابتدایی با استفاده از واکاوی تجارب زیسته معلّمان درگیر در این دوره بود. روش: روش انجام این پژوهش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام گرفت و 25 نفر از معلّمان (15 زن و 10 مرد) ابتدایی ناحیه دو شیراز مصاحبه نیمه ساختار یافته ای انجام و داده ها کدگذاری (باز و محوری و انتخابی) گردید. لازم به ذکر است در انتخاب مصاحبه شوندگان تلاش شد در انتخاب معلمان، کسانی مورد مصاحبه قرار گیرند که حداقل 5 سال سابقه تدریس در دوره اول یا دوم و یا دو دوره را داشته باشند. جهت تعیین روایی و پایایی داده ها از سه معیار مورد نظر صاحب نظران مطالعات کیفی، شامل «قابل قبول بودن»، «قابلیت اطمینان» و «تأیید پذیری» استفاده شد. یافته ها: نشان دادند معلمان رضایت خود را از تفکیک دو دوره در مؤلفه های انسجام فیزیکی، رفتار اجتماعی، اهداف و نیازهای آموزشی ویژه، نیازهای عاطفی، تعامل مؤثر و اثربخش معلّمان، به کار گیری جنسیت معلّم در آموزش، اعلام نمودند و در مؤلفه مدیریت، نظارت و بهره وری منابع، عدم رضایت خود را از تفکیک دو دوره بیان کردند. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد تفکیک دانش آموزان در آموزش ابتدایی به دو دوره اول و دوم می تواند زمینه حل بسیاری از مشکلات را در مدارس فراهم نموده و به سلامت روحی و روانی دانش آموزان و بهبود عملکرد معلمان کمک نماید
تجربه زیسته معلمان مقطع ابتدایی از مؤلفه های برون مدرسه ای مؤثر بر آموزش مجازی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی تجارب زیسته معلمان ابتدایی از آموزش مجازی در شهر شیراز انجام شد. این پژوهش در پارادایم تفسیرگرایی، به شیوه کیفی و با استفاده از روش توصیفی هوسرل و الگوی کلایزی انجام شد. شرکت کنندگان مطالعه شامل25 نفر از معلمان شاغل دوره ابتدایی آموزش وپرورش در ناحیه چهار شیراز بودند. آن ها عضو شبکه آموزشی دانش آموزان (شاد) بودند یا از دیگر پلتفرم های الکترونیکی برای انجام آموزش مجازی، استفاده می کردند. برای انتخاب مشارکت کنندگان در این تحقیق از ملاک نمونه-گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری استفاده شد. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با استفاده از «راهنمای مصاحبه» جمع آوری شدند. اعتبار داده ها با استفاده از تکنیک های تاییدپذیری از طریق بازبینی توسط محققین موضوعی و اعتمادپذیری با توصیف دقیق مراحل مختلف تحقیق و خودبازبینی پژوهشگر تعیین شد . پس از استخراج دوباره مقولات فرعی از متن مصاحبه ها و مقایسه با مقولات استخراج شده توسط محقق، هم سویی تحلیل های محقق و متخصصین موضوعی ایجاد شد. برای تعیین میزان پایایی از آلفای کریپندورف استفاده شد. آلفای کریپندورف جهت حدود 60 یادداشت مصاحبه، ضریب 78/0 را در مورد مضامین نشان داد ؛که نشان از پایایی قابل قبول تحلیل انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش 7 مرحله ای کلایزی انجام شد. از میان مضمون های فرعی استخراج شده، مضمون فراگیر عناصر و مولفه های برون مدرسه-ای حاصل شد. عناصر و مولفه های برون مدرسه ای شامل مضامین -سازمان دهنده ویژگی ها، امکانات و تسهیلات دیجیتالی و غیردیجیتالی و چالش ها و مسائل موجود هنگام انجام آموزش در محیط مجازی بودند. با شناسایی عناصر و مولفه های برون مدرسه ای موثر بر کلاس مجازی، می توان به معلمان در برنامه ریزی برای بهبود ظرفیت و امکانات کلاس مجازی کمک کرد.
پدیدارشناسی مفهوم معلمان ماندگار در تجربه زیسته دانش آموزی دانشجویان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پدیدارشناسی مفهوم معلمان ماندگار در تجربه زیسته دانش آموزی دانشجویان است. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. بر این اساس 13 دانشجوی دانشگاه شهید باهنر کرمان با روش نمونه گیری داوطلب - هدفمند انتخاب و با آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. تحلیل مصاحبه ها با استفاده از روش کلایزی انجام گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که معلم ماندگار معلمی است که در رعایت سه بعد که در واقع، همان مضمون های اصلی هستند، در خود و یا در تحصیل آن ها بکوشد. این سه بعد یا مضمون اصلی شامل بعد تعلیمی، بعد ظاهری و بعد ارتباطی _ اخلاقی می باشند. در بعد تعلیمی چهار زیرمضمون به دست آمد از جمله، توجه به انگیزش پیشرفت متعلمان، توان افزایی خود، متعهدبودن و بهره گیری از شیوه ها و فنون متعدد و متنوع تدریس. مضمون دوم شامل بعد ظاهری می شد، با یک زیرمضمون حفظ شئونات مرتبط با نقش معلمی، مضمون سوم نیز شامل دو زیرمضمون پذیرابودن و افزایش مهار ت های اخلاقی نیک در آن ها بود. از تحلیل محتوای بیانات دانشجویان محرز شد بیشترین کدهای استخراج شده متعلق به بعد ارتباطی-اخلاقی بودند و این نشان می دهد متعلمان به چگونگی برقراری ارتباط و حفظ شئونات اخلاقی معلمان در رابطه با خود توجه خاص تری دارند. پس از آن بعد تعلیمی از توجه بیشتری نسبت به بعد ظاهری قرار داشت. در نهایت، بعد ظاهری هرچند تعداد کدهای کمتری را در بیانات مشارکت کنندگان به خود اختصاص داده بود، همچنان اهمیت بسزایی داشت.
ادراکات و تجربه زیسته معلمان دوره ابتدایی از نقاط قوت و ضعف آموزش مجازی در دوران کرونا
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ادراکات و تجربه زیسته معلمان دوره ابتدایی از نقاط قوت و ضعف آموزش مجازی در دوران کرونا در سال تحصیلی 1400-1399 بود. رویکرد پژوهش کیفی و روش پژوهش پدیدارشناسی بود و از ابزار مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته استفاده شد. گروه هدف، شامل تمامی معلمان زن پایه پنجم مدارس دخترانه شهر یزد بود که تعداد 12 نفر آن ها به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از مصاحبه هشتم، اشباع نظری داده ها حاصل شد اما برای اطمینان، مصاحبه ها تا 12 مورد ادامه یافت. داده ها از طریق روش کدگذاری و مقوله بندی با استفاده از الگوی هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شد. اعتبار داده ها از طریق روش سه سوسازی در قالب شیوه ی ارجاع به شرکت کنندگان و تحلیل گروه همکاران حاصل شد. پس از تجزیه و تحلیل داده ها، 15 زیرمضمون به عنوان نقاط قوت و 25 زیرمضمون به عنوان نقاط ضعف استخراج شد که در 8 مضمون اصلی آموزشی، اجتماعی، واسطه گری رسانه، واسطه گری والدین، فرهنگی، اخلاقی، محیطی و اقتصادی طبقه بندی شدند. در ادامه ، عوامل زمینه ای پیدایش این تجارب نیز استخراج شد که در قالب 8 زیرمضمون در سه سطح کلان، میانی و خرد قرار گرفتند.
تجارب مسیر شغلی مدیران موفق ورزش به روش تحلیل روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیران ورزش کشور در طول مسیر شغلی خود یا به واسطه رشد پله ای به بالاترین درجه از موفقیت رسیده اند و یا به واسطه جهش شغلی که در این مسیر در طول سال ها تجربیاتی کسب نموده که هیچ گاه مکتوب نمی شود. در این پژوهش نگاه ویژه ای به دانش ضمنی مدیران ارشد ورزش کشور شده است. تعداد سیزده نفر از مدیران عالی ورزش کشور مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند روند مصاحبه عمیق و به صورت هدفمند و در ادامه به صورت گلوله برفی انجام پذیرفت. جهت گیری فلسفی پژوهش تفسیری مبتنی بر ساختارگرایی اجتماعی و به شیوه تحلیل روایت صورت گرفت. کدگذاری با استفاده از نرم افزار مکس کیودا نسخه 20 انجام پذیرفت و همچنین، پایایی پژوهش با استفاده از نرم افزار مکس کیودا و محاسبه ضریب کاپا 81/0 به دست آمد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد مؤلفه های موفقیت مسیر شغلی مدیران ورزش کشور حاصل مهارت های فنی، مهارت های فردی، مهارت های علم مدیریت، مهارت های سیاسی، مهارت های ادراکی و مهارت های معنوی است.
اگر دوباره جوان می شدم: پدیدارشناسی تجارب شغلی اعضای هیئت علمی بازنشسته دانشگاه های اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
103 - 131
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از دغدغه های سازمان های دانش محور، بَعد از بازنشستگی کارمندان ماهرشان، اطمینان از این موضوع است که دانش آن ها در سازمان حفظ شود. به ویژه این موضوع در خصوص اعضای هیئت علمی بازنشسته دانشگاه که کوله باری از تجربیات مفید و دانش آشکار و ضمنی فراوانی دارند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. در همین راستا، یکی از سؤال های کلیدی این است که چگونه می توان از ذخیره گرانبهای دانش و سواد این فرهیختگان که با سختی فراوان، در طول سال های فعالیت آن ها اندوخته شده است، بهره مند شد؟ هدف از پژوهش حاضر مطالعه کیفی تجربه زیسته اعضای هیئت علمی بازنشسته در طول سال های اشتغال آن هاست.
روش: در این پژوهش با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی هوسرل، ۱۷ نفر از اعضای هیئت علمی بازنشسته دانشگاه های اصفهان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان شرکت کننده انتخاب شدند. تعداد نهایی شرکت کنندگان از طریق اشباع نظری تعیین شد. برای جمع آوری اطلاعات مربوط به تجربیات شرکت کنندگان، از مصاحبه های عمیق استفاده شد. تجزیه وتحلیل مصاحبه ها نیز به کمک روش کلایزی انجام گرفت.
یافته ها: یافته ها به شناسایی پنج مضمون اصلی انجامید که عبارت اند از: پایبندی به هنجارها و خطوط قرمز دانشگاه؛ تعادل فرد، کار و زندگی؛ تغییر نوع نگاه از کمیت به کیفیت؛ آمادگی برای زندگی بَعد از بازنشستگی؛ توسعه مهارت های ارتباطی. همچنین با تحلیل نتایج، ۱۶ مضمون فرعی به دست آمد.
نتیجه گیری: از بُعد نظری، نتایج این پژوهش به توسعه مفاهیم مرتبط با مدیریت دانش و به طور خاص، به اشتراک گذاری دانش اعضای هیئت علمی بازنشسته کمک می کند. از بُعد کاربردی، نتایج به دست آمده این قابلیت را دارد که هم در سطح فردی (برای اعضای هیئت علمی جوان تر)، هم در سطح دانشگاه (برای مدیران عالی دانشگاه) و هم در سطح ملی (برای سیاست گذاری های کلان وزارت علوم) استفاده شود.
تحلیل تجربه زیسته ورزشکاران حرفه ای در شبکه اجتماعی اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۹ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳۵
445-473
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل تجربه زیسته ورزشکاران حرفه ای در شبکه اجتماعی اینستاگرام صورت گرفت. روش تحقیق به صورت کیفی (پدیدارشناسی) انجام شد. جامعه پژوهش حاضر را ورزشکاران حرفه ای بود که سابقه بیشتر از دوسال عضو بودن در شبکه اجتماعی اینستاگرام را داشتند. نمونه گیری به روش هدفمند صورت و گردآوری داده ها تا رسیدن محقق به اشباع نظری صورت گرفت (2+7). جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از تحلیل مضمون استفاده شد. در نهایت مضمون های اصلی پس از مراحل ادغام، تلفیق و حذف (تکنیک های مناسب جهت تصمیم درست) سایر مضمون ها صورت گرفت و محقق مضمون-هایی را انتخاب کرد که بهره گیری از آن نتایج ثمربخشتری در تحقیق دارد. یافته ها شامل سه تم اصلی: لایک کردن و کامنت گذاشتن، فالو کردن، به دست آوردن طرفدار بود. جهت تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از نرم افزار دسته بندی و طبقه بندی داده های کیفی ان ویوو نسخه 10 استفاده شد.
روایتی زنانه از جنگ ایران و عراق؛ تجربیات زیسته ی زنان خوزستانی ساکن در «شهرک شهید بهشتی مشهد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
119 - 146
حوزه های تخصصی:
با گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ، زنان عادی ساکن در مناطق جنگی که ناچار به ترک خانه های خویش و در نهایت سکونت در شهرهایی غریب شدند، در بدنه ی اصلی روایت ها، پژوهش ها و تاریخ نگاری های جنگ غایب هستند. مهم ترین متونی که به تجربه های زنان از جنگ پرداخته اند، داستان زنانی را روایت کرده اند که «تأثیر گذار و تعیین کننده» بوده اند و به دلیل نزدیکی به مراکز قدرت، توانایی رساندن صدای خویش به دیگران را داشته اند. پژوهش های صورت گرفته در حیطه ی علوم انسانی نیز، تنها به تحلیل همین متون منتشر شده در قالب خاطرات زنان قناعت کرده، و از مراجعه ی مستقیم به انبوهِ زنانی که جنگ را زیسته اند خودداری کرده اند. نظر به وجود این خلأ در گفتمان جنگ، این پژوهش با مراجعه ی مستقیم به 32 نفر از این زنان که ساکن «شهرک شهید بهشتی مشهد» هستند، تلاش کرده تا به تجارب زیسته ی حقیقی و برگرفته از بطن زندگی آنان بپردازد. با رویکرد تئوریک «پدیدارشناسی فمینیستی» و پای بندی به «سوبژکتیویته ی جایگاه مند»، علاوه بر توجه به هستی جنسیتی مشارکت کنندگان، مسائل ساختاری چون: طبقه ، وضعیت اقتصادی، قومیت، و فرهنگ آنان مد نظر قرار گرفته است. روایت های به دست آمده با رویکرد «روایت گری ساختارگرایانه» و به شیوه ای داستان گونه تحلیل شده اند، و در نهایت «داستانی مرکزی» که حاوی تجربیات مجموع شرکت کنندگان است در قالب سه بخش کلی: «مواجهه با جنگ»، «تقلای حفظ بقا»، و «احیای زندگی و تکاپوی بهبود آن» روایت شده است.
تلگرام در تجربۀ زیستۀ جوانان بزرگسال شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
331 - 351
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر با گسترش روزافزون استفاده از پیام رسان تلگرام و قرار گرفتن آن در کانون زندگی ما به ویژه زندگی جوانان، مسئله تأثیرات گوناگون استفاده از آن برای نسل جوان موضوع پژوهش های بسیاری بوده است. بیشتر این پژوهش ها اعم از کمی و کیفی بر تأثیرات مخرب استفاده از تلگرام بر کاربران جوان متمرکز بوده اند و به تجربه زیسته خود کاربران و این که استفاده از این پیام رسان برای آنان چه معنایی دارد نپرداخته اند. افزون براین، در حالی که گروه بزرگی از کاربران تلگرام در ایران را جوانان بزرگسال تشکیل می دهند اما این مطالعات بیشتر کاربران جوان را مد نظر داشته اند. مطالعه حاضر با اتخاذ روش و رویکرد پدیدارشناسی توصیفی و با گذر از دیدگاه تأثیرات رسانه ها، به تجربه زیسته و درک جوانان بزرگسال از پدیده استفاده از تلگرام پرداخته است. جامعه مورد مطالعه ده نفر از جوانان بزرگسال (سنین 19 تا 29 سال) شهر تهران بودند. یافته های به دست آمده از تجارب زیسته این مشارکت کنندگان نشان داد که آنان تلگرام را به مثابه یک جریان جمعی تجربه می کنند که هر کس بنا به نیاز و انتظاراتش در آن شناور است و نبودن در آن، به معنای از دست دادن روابط و ارتباطات روزمره و جدا افتادن از دیگران است. در ارزیابی کلی آنان، تلگرام در احساسی دو گانه تجربه می شود، احساسی که دامنه آن از خشنودی تا ناخشنودی در نوسان است. این احساس دوگانه موجب شده تا آن ها آثار و پیامدهای استفاده از تلگرام را در قالب احساسات خوشایند و ناخوشایند روایت کنند.
مطالعه ی پدیدارشناختی تجربه ی زیسته ی زنان در خانواده های چند همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی مطالعه ی پدیدارشناختی تجربه ی زیسته زنان خانواده های چندهمسر و توصیف تجارب زیسته آن ها است. از آنجا که کمتر به روایت ها و تجارب این زنان و چالش های مواجه با آن، پرداخته شده ، مطالعه در این خصوص می تواند صدای این گروه در حاشیه باشد. روش پژوهش، پدیدارشناسی از نوع توصیفی و میدان مطالعه، خانواده های چند همسر شهرستان میناب در استان هرمزگان است. روش نمونه گیری، هدفمند و شیوه ی دسترسی به صورت گلوله برفی بوده و با 33 نفر از زنانی که در چنین خانواده هایی سالها زندگی کرده اند، مصاحبه ی نیمه ساختمند انجام گرفته و در نهایت روایت های ایشان با استفاده از تکنیک کدگذاری کلایزی تحلیل شده است. تحلیل داده ها منجر به کشف 5 مفهوم کلیدی زندگی تباه شده، واکنش های عاطفی ناسازگارانه، آشفتگی های روحی و روانی، زن دوم؛ سوگلی، آرامش در زندگی و مواجهه با هوو: از نزاع تا ترحم، همچنین 17 مفهوم ثانویه و 105 مفهوم اولیه شد. نتایج نشان داد که امروزه دیگر پدیده چندزنی برخلاف تصور که به عنوان امری فرهنگی و نسبی گرایانه نگریسته می شد، هنجاری قابل قبول برای زنان میدان مطالعه نیست. این پدیده برای زنان با شرایط، مذهب و فرهنگ یکسان همانقدر دردناک و رنج آور تلقی شده است که برای زنان دیگر با مذهب و شرایط متفاوت نیز دردناک و رنج آور درک شده است و این کاملا یک امر درونی در همه زنان می باشد.
الگوی انگیزش فرزندآوری مبتنی بر تجارب زیسته خانواده های دارای حداقل یک فرزند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نتایج مطالعات جمعیت شناختی حاکی از کاهش تمایل زوجین برای فرزندآوری است. این پدیده منجر به کاهش جمعیت می شود که آسیب های جبران ناپذیری برای آینده کشور به دنبال دارد. به همین دلیل هدف این پژوهش، تدوین الگوی انگیزش فرزندآوری مبتنی بر تجارب زیسته خانواده های تک فرزند و بیشتر از دو فرزند است. روش پژوهش در زمره پژوهش های کیفی قرار دارد و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. شرکت کنندگان در این پژوهش 32 زوج را شامل می شود که به روش نمونه گیری هدفمند از خانواده های دارای حداقل یک فرزند شهر مریوان در سال 1400 انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش، از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و روش 7 مرحله ای کلایزی، جهت تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد الگوی انگیزش فرزندآوری شامل ارزش ها، نگرش، نیاز، تقویت و شایستگی مربوط به زوجین است. باتوجه به نتایج می توان گفت با مداخله و تغییر این عوامل، انگیزش فرزندآوری زوجین تغییر خواهد کرد.
تجربه زیسته چالش های پرورش فرزند ناشنوا از دیدگاه پدران شنوا: پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
599 - 613
حوزه های تخصصی:
فرزندپروری مؤثر باعث ارتقای سلامت جسمی، عاطفی، روانی و اجتماعی کودکان می شود. این پژوهش بر اساس رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شد و هدف از اجرای آن، بررسی تجربه زیسته مشکلات پرورش فرزند ناشنوا از دیدگاه پدران شنوا بود. حجم نمونه هفت نفر بود و ملاک های اصلی برای انتخاب شرکت کنندگان، زندگی با همسر و فرزندان، داشتن حداقل یک فرزند با آسیب شنوایی شدید یا عمیق و حسی عصبی مادرزادی و داوطلب بودن برای شرکت در پژوهش بود. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده و تجربه های زندگی شرکت کنندگان بررسی شد. برای تحلیل مصاحبه ها از روش کلایزی استفاده شد. نتایج مصاحبه ها پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی، در پنج مقوله اصلی تحت عنوان پذیرش کودک توسط والدین، موقعیت اجتماعی، آگاهی والدین، شبکه های حمایتی و چالش های زندگی طبقه بندی شدند. در مجموع، واکاوی تجربه زیسته والدین شنوای دارای کودک ناشنوا نشان داد آن ها به روش های مختلفی تحت تأثیر وضعیت ناشنوایی فرزند خود قرار می گیرند. بنابراین از این مقوله ها می توان به منظور تدوین برنامه های آموزشی و روان شناختی برای کودکان ناشنوای دارای والدین شنوا استفاده کرد.
واکاوی تجربه زیسته زنان شهر کرمان از توانمندسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
1 - 52
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی به فرایندی اشاره دارد که در آن زنان به منابع مادی و غیرمادی دسترسی داشته و می توانند بر زندگی، انتخاب ها و توانایی های خود تأثیر داشته باشند. توانمندسازی دارای دو بعد ایستا و پویاست و عاملیت در این فرایند تأثیر مهمی دارد. به عبارت بهتر توانمندسازی شامل سه مفهوم عاملیت، فرایندها/دستاوردها و نتایج است. توانمندسازی دارای ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، شخصی و روانی است و زمانی رخ می دهد که زنان بتوانند هنجارها و فرهنگ موجود را به چالش کشیده و زندگی خود را بهبود بخشند. پژوهش فوق با هدف درک تجارب زیسته زنان شهر کرمان از توانمندسازی با روش پدیدارشناسی انجام شده است. در این پژوهش با 13 نفر از زنانی که در پروژه های توانمندسازی شهر کرمان شرکت نموده و این زنان عمدتاً از افرادی بودند که به نوعی درگیر در فقر و مسائل اقتصادی بودند، مصاحبه انجام و متن مصاحبه ها پس از پیاده سازی در نرم افزار مکس کیودا، کدگذاری شد که در نهایت 14 مضمون استخراج گردید که عبارتند از: پارادوکس دیگری بزرگ، عدم هزینه در حرفه پیش بینی شده، شکست توانمندسازی مالی، ادراک ارتقای مهارت، پیدایش امیدواری، احساس دیده شدن، برابری و احترام متقابل، ذوب افق ها، تجربه یادگیری مؤثر، هم افزایی، شور و شوق فعالیت گروهی، کار به مثابه فراغت، ادراک ناتمامی و گسست، ادراک ضعف سازماندهی.
شناخت تجربه زیسته دختران شهر تهران از شکاف نسلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
151 - 184
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی فهم تجربه زیسته دختران شهر تهران از شکاف نسلی صورت گرفته در جامعه است. در چند دهه اخیر با توجه به تغییرات ساختار فرهنگی جامعه، زمینه مساعدی برای بروز تغییرات در ارزش ها و نگرش های گروه های اجتماعی به ویژه نسل های جدید جامعه ایرانی به وجود آمده است. چارچوب مفهومی در پژوهش حاضر مبتنی بر دیدگاه های اندیشمندان در زمینه تفاوت نسلی و تغییرات ارزشی نسل ها است. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی تفسیری است که مبتنی بر آن با تعداد 20 نفر از دختران دهه 70 از طریق روش نمونه گیری هدفمند مصاحبه عمیق انجام شد و داده ها با روش تحلیل تماتیک(مضمون) مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که دختران دهه هفتاد شهر تهران به مثابه نسل جدید دارای تجارب زیسته خاصی چون: جهان-وطن بودن، نوگروی دینی، سکولار شدن، سبک زندگی مدرن، نوگرایی و هویت مدرن، زیست جهان متکثر و متمایز و ذهن بی خانمان هستند. در مجموع نسل دهه هفتاد مبتنی بر ارزش ها و باورهای جهان مدرن زیست خود را تنظیم می کند و تجارب زیسته خود را نیز بر این اساس تنظیم می کند و سامان می بخشد.
مادری دلسوزانه؛ تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از مادری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
215 - 249
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر درک و فهم تجربه زیسته مادری زنان سرپرست خانوار است. روش مطالعه: این مطالعه به صورت کیفی و روش پدیدارشناسی بر روی 15 نفر از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش اداره بهزیستی شهر مرند که تجربه مادری داشته اند، در سال 1401 طی بازه زمانی 3 ماهه با روش نمونه گیری هدفمند و با تکنیک مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته انجام گرفت. داده ها براساس روش کولایزی تحلیل گردید. یافته ها: تجربه زیسته مادران سرپرست خانوار تحت پنج مقوله اصلی «مادری نگران»، «فداکاری مادرانه»، «هویت یابی از نقش های متکثر و متعارض»، «فشار مالی مضاعف»، «سازگاری نابهنجار» و سیزده مقوله فرعی «احساس نگرانی از آینده فرزند»، «عدم تحمل ناراحتی فرزند»، «ابراز پشیمانی از مادر شدن»، «فداکاری و از خودگذشتگی»، «تحمل سختی به خاطر بودن با فرزند»، «عدم تمایل به ازدواج مجدد به خاطر فرزند»، «نقش پدری و سرپرستی، مادری»، «ناتوانی در برآورده کردن نیازها»، «بدرفتاری و تنبیه فرزند»، «انگ و طمع ورزی جنسی»، «طرد از سوی فامیل و آشنایان»، «پنهان سازی هویت» دسته بندی شدند. نتیجه گیری: تجربه مادری زنان سرپرست خانوار با چالش های متعدد و متناقضی در زیست فردی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. آن ها بعد از پذیرش نقش سرپرستی خانوار وظایف مادری و پدری را توأم انجام می دهند که فراتر و سخت تر از وظایف مادرانگی صرف است. با وجود اینکه در ایفای نقش خود به خاطر فرزندشان دلسوزانه و فداکارانه تلاش می کنند، اما به دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تعدد وظایف دشواری های منحصربه فردی را تجربه می کنند. اتخاذ تدابیر و سیاست گذاری هایی مناسب چه در زمینه اقتصادی و چه اجتماعی فرهنگی و روانی از سوی سیاست گذاران و نهادهای حمایتی برای توانمندسازی و شرایط متفاوت آن ها توصیه می شود تا مادران سرپرست خانوار بتوانند با دغدغه های کمتری نقش مادری خود را ایفای کنند.
تجربه زیسته زنان در مراکز پشتیبانی از جنگ (مورد مطالعه: کارگاه خیاطی در دانشگاه اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور زنان در فعالیت های اجتماعی متنوع و متکثر در فرآیند پیروزی انقلاب و بعد از آن، نوع جدیدی از کنشگری زنان را به منصه ظهور گذاشت که با نوع نقش آفرینی اجتماعی زن در رویکرد سنتی و مدرن تفاوت داشت. این نوع کنشگری قابلیت ارائه یک الگوی جدید را دارد که می تواند برای سیاست گذاری امروز ما در حوزه زنان الهام بخش باشد. فعالیت زنان در مراکز پشتیبانی جنگ و به طور خاص کارگاه خیاطی دانشگاه اصفهان از مصادیق این کنشگری است. هدف این پژوهش بررسی تجربه زیسته این زنان با روش پدیدارشناسی است. به همین منظور با 16 نفر از زنان فعال در کارگاه خیاطی مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهد که این فعالیت منجر به بازیابی هویت اجتماعی برای زنان شده است. هویتی اجتماعی که ذیل آن رشد می کنند و احساس رضایت و کارآمدی دارند. این اتفاق هم چنین در یک ساختار منسجم، منعطف و کارآمد و فضایی متعالی رخ می دهد. ساختاری که اقتضائات زیست زنانه را فهم می کند و فضایی که شبکه روابط انسانی در آن مبتنی بر ارزش های الهی است. در این میان روش مواجهه خانواده ها با تغییر در نقش های زنانه متفاوت است اما در مجموع می توان گفت با تغییر فضای ذهنی و قلبی جامعه درباره اهمیت حضور زنان در نظام سیاسی جدید، اکثریت جامعه ایرانی نقش آفرینی زنان در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را پذیرفته است.