مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
مفهوم «وجود» و جایگاه آن در تفکر فلسفی انسان و پیوندش با دیگر مفاهیم، راه پرفراز و نشیبی را در تاریخ اندیشه بشری می پیماید. جای شگفتی است مفهومی که در بسیاری از سنت های فلسفی، بدیهی و به تعبیری روشن ترین بدیهی شمرده می شود دچار چنین تطوری گردد. این مفهوم در برخی از دیرینه ترین سنت های فلسفی دوران باستان جایگاهی بس محوری داشته است، به گونه ای که موضوع فلسفه، وجود بماهو وجود دانسته می شود. در دوره های پسین این مفهوم در حاشیه مباحث فلسفی قرار گرفت. در سده های گذشته در حکمت متعالیه و اگزیستانسیالیسم غربی دیگربار احیا شد و افق های تازه ای بر اندیشه بشری گشود. گذری کوتاه بر مسائلی که در این دو جریان فلسفی ارائه می شود، از نزدیکی قابل توجهی درباره وجود پرده برمی دارد.
در این نوشتار با طرح پاره ای از مسائل مهم در باره وجود در حکمت متعالیه و نزد گروهی از بزرگان اگزیستانسیالیسم، روزنه ای را برای تطبیق و مقایسه جست وجو خواهیم کرد.
تبیین ارتباط قضا عینی الهی با اختیار انسان در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اراده و اختیار انسان و ارتباط آن با مسئله قضا الهی و مراتب آن در ساختار فکری حکمت متعالیه از برجستگی خاصی برخودار است. قضا الهی مبین انتساب همة عالم هستی در دو مرتبه علمی و عینی به حق تعالی است. چنانچه قضا الهی را ازنظر تطبیقی با عوالم کلی وجود، همان مرتبه صور عقلی محسوب می کنیم که ورای صور طبیعی و نفسانی است، این صور به عنوان مرتبه ای از مراتب علم الهی بوده و قضا علمی نامیده می شود، که در مرحله بالاتر به علم ذاتی الهی منتهی می شود؛ و اگر نظام علّی و معلولی عالم هستی و انتساب این عالم به علت تامه و هستی بخش خود را موردنظر قرار دهیم. قضا عینی نامیده می شود. بنابراین، مسئله اختیار انسان نیز در دو سطح مذکور قابل طرح است. سؤال اصلی این پژوهش این است که چگونه می توان بین اراده و اختیار انسان و ضرورت هستی که همان قضا عینی است، ارتباطی دوجانبه برقرار کرد، به طوری که پذیرش یکی باعث رد دیگری نشود. پاسخ این مسئله در حکمت متعالیه در دو سطح حِکمی ـ فلسفی و توحیدی ـ عرفانی مطرح شده است. این مقاله درصدد تبیین و تشریح آن با روش توصیفی و تحلیلی می باشد.
مسئله جبر و اختیار در رویکرد های میانه گرای غربی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله جبر و اختیار از مسائل بنیادین تاریخ اندیشه بشری، و محل مواجهه آرا متنوع و بعضاً متضاد انواع مکاتب جبرگرا، اختیارگرا و سازگارگرا بوده و هست. آنچه در پیش رو دارید، حاصل بررسی و تأملی در اهم رویکرد های جبرستیز نیم قرن اخیر فلاسفه غربی و نیز راهبرد خاص ملاصدرا در عالم اسلامی به منظور دفاع از اختیار است؛ این رویکرد ها تلاش می کنند تا با بررسی و تأمل مجدد پیرامون معنا و لوازم جبر و اختیار به بازخوانی مسئله و حل آن بپردازند.
بنیاد انسان شناختی اخلاق در حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
انسان از آغاز تا انجام حیاتش با حرکتی جوهری از منازل بیشمار مسیر تکاملی میگذرد. این حرکت به حالتهای گوناگون قهری، اختیاری، اشتدادی و تضعفی است. اعمال اختیاری ویژهای که به کسب هیئات و ملکاتی خاص و در نتیجه کمال وجودی انسان میانجامد نیل به مقامات رفیع را ممکن میسازد. این کمالات وجودی به جهت یگانگی ""وجود"" و ""خیر"" در حکمت متعالیه، کمالات ارزشی اخلاقی نیز هستند و به جهت توقفی که بر افعال اختیاری دارند منشأ ارزش اخلاقی آن افعال میشوند. چنین ربطی میان انسانشناسی، با پژوهشی درباره واقع و اخلاق، به عنوان قلمروی ارزشی، ناشی از دو مبنای فلسفی در اندیشه صدرالمتألهین است: نخست حرکت جوهری و اشتدادی، و دوم یگانگی ""وجود"" و ""خیر"".
بررسی نسبت خاتمیت و ولایت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مکتب اسلام، اعتقاد به خاتمیت به معنای به اتمام رسیدن ارسال انبیا، از جانب خداوند برای هدایت بشر می باشد و آخرین فرستاده الهی به عنوان پیامبر که شریعت مبین اسلام را بنا نهاد، حضرت محمد مصطفی| می باشد و پس از ایشان هیچ پیامبر دیگری ظهور نخواهد کرد.
ازطرف دیگر باب نیازمندی بشر به هادیان الهی همچنان باز است و با توجه به محدودیت های معرفتی انسان، نمی توان او را به طور کامل مستغنی از آموزه های الهی و عالم بالا دانست. اینجاست که بحث ولایت و امامت که استمرار حرکت خاتم الانبیا و برطرف کننده نیاز بشر می باشد شکل می گیرد.
حکمت متعالیه تفکر فوق را در چارچوب فلسفی و عقلی تبیین می کند. بر این اساس شبهه برخی روشنفکران که امامت را مغایر خاتمیت می دانند، بی اثر و بی نتیجه می نماید.
بازنمایی علم غیب در نظام فلسفی مکتب متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین شیرازی، معمار و طراح حکمت متعالیه، ازجمله فلاسفه ای است که بیش از دیگران به تبیین و تحلیل مفاهیم دینی اهتمام داشته است. علم غیب از مفاهیم کلیدی در منظومه اعتقادی مسلمین است. ملاصدرا تنها فیلسوفی است که به این مسئله مهم نگاه ویژه نموده، با مبانی و استدلال های فیلسوفان گذشته و با تکیه بر اصول مستدل مکتب فلسفی خویش مانند اصالت وجود، حرکت جوهری، وجود ذهنی، اتحاد عاقل و معقول، قوس نزول و صعود استکمال نفس را کاویده، تبیین و تحلیلی فلسفی عرفانی متمایز از رویکردهای دیگر ارائه کرده است. در این جستار برآنیم امکان بازیابی به عالم غیب و اطلاع از حقایق آن عالم را که از آن با نام علم غیب یاد می شود از نگاه این مکتب بررسی، تحلیل و وجوه امتیاز آن را با دیگر مکاتب فلسفی بنمایانیم.
مبادی انسان شناختی معجزه از منظر حکمت متعالیه و مشاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس و قوای انسان، تجرد یا عدم تجرد آن و ارتباط بین آن دو از دیرباز تاکنون، بحث های پردامنه ای را در مکاتب فلسفی مختلف، به خود اختصاص داده است. معجزه حقیقتی دو پهلوست که یک سوی آن به سمت طبیعت و سوی دیگر آن به طرف ماورای طبیعت قرار دارد.
این نوشتار تلاش دارد ضمن نگرش مختصر حکمت مشاء به قوای انسان، جایگاه آن را در تبیین معجزه بررسی و سپس آن را از منظر حکمت متعالیه تبیین کند.
ملاصدرا در برخی مکتوبات خود به قوایی غیر از قوای معهود انسان که حکمای مشاء هم بدان قائل بوده اند پرداخته است. وی از آنها تحت عنوان قوای ذاتی نفس یاد کرده است. توجه به نقش این قوا تبیین جایگاه معجزه را با اشکالات کمتری مواجه می سازد.
بررسی و نقد برهان مسامته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان مسامته از جمله براهین اثبات تناهی ابعاد است که در بحث طبیعیات مورد توجه بوده و نتایجی فلسفی در پی دارد. برهان مسامته بر دو مفهوم حرکت و مسامته تکیه دارد و با اثبات امتناع حرکت دایره در صورت عدم تناهی ابعاد به استحاله فرض وجود ابعاد نامتناهی می پردازد. با بررسی مفاهیم کلیدی این برهان و جداسازی بحث ذهن از خارج و مشخص کردن حیطه و چگونگی حرکت در هر یک از این ساحت ها مشخص می شود که این برهان در ذهن به علت نحوه خاص تصور حرکت، نمی تواند مدعای خود را ثابت کند و در خارج نیز به علت عدم امکان حصر شرایط آزمایش و موانع احتمالی، امکان اثبات مدعای خویش را ندارد.
بایسته های عقلانیت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقلانیت و خردورزی، برجسته ترین فعل و شاخصة فصل اخیر انسانیت است، که مکتب های مختلف فکری و فلسفی برترین و ماندگار ترین اعتبار خود را در قوت انتساب به آن می بیند. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که: حکمت متعالیه به عنوان عالی ترین نماد عقلانیت شیعی، شرایط اساسی درست اندیشی و خردورزی حکیمانه را چگونه ترسیم کرده است و بر چه عناصری استوار می کند؟ و خردورزان را برای نیل به حقیقت و گشودن افق های بلند و روشن فراروی بشریت به رعایت کدام اصول توصیه می کند؟
از بررسی آثار صدرالمتألهین شیرازی چنین استفاده می شود که وی با تأکید بر اصول و قواعد علمی و استدلالی حکمت متعالیه برای خردورزی و نیل به حقایق وکشف افق های جدید جهانی وسیع تر، توجه به بایسته هایی را اجتناب ناپذیرمی بیند که برخی از آنها نظیر عقل پایه گی، ایمان، قدسی بودن، حکمت، حریت، تهذیب ظاهر از طریق شریعت و تطهیر قلب، ضوابط اثباتی و ایجابی هستند و درمقابل؛ کاستی ذاتی، رودیگردانی از غایت مطلوب، حجاب فروهشته و ناآگاهی از راه مطلوب،ازامورقابل توجه اند.
برون رفت استاد رفیعی قزوینی از مشکلة رجعت در اندیشة صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق مبانی حکمت متعالیه، نفس انسانی بعد از حدوث در این عالم، بنا بر استعدادی که دارد، آن به آن از فعلیّتی خارج می شود و فعلیّتی جدید می یابد و در این سیر به تجرّد می-رسد تا آنگاه که بدن را رها می کند و مسیر تکاملی خود را بدون بدن عنصری (دنیوی) ادامه می دهد. تلقّی ابتدایی این است که طبق این مبانی، بازگشت نفس به بدن دنیوی در دار دنیا امری ناممکن است؛ و مهم ترین دلیل آن نیز قاعدة امتناع تراجع است. اما وقتی در نظر آوریم که عموم مسلمانان، به ویژه شیعیان، بر اساس برخی آیات قرآن کریم و روایات معتقدند که تا کنون، در مواردی مردگان زنده شده اند و در دورة آخر الزمان نیز برخی زنده می شوند و رجعت می کنند، عویصه و مشکلی خاصّ در این باره ظاهر می شود؛ چرا که اعتقاد به رجعت یا احیای مردگان، به منزلة بازگشت نفس به بدن دنیوی در دار دنیاست.
بر این اساس، عموم فلاسفه و به ویژه صدرائیان باید به گونه ای رجعت و احیای مردگان را به صورت عقلانی تبیین کنند که به نفی قاعدة امتناع تراجع نینجامد؛ زیرا ابطال تناسخ را بر مبنای همین قاعده پذیرفته اند. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، از معدود اندیشمندانی است که در این باره سخن گفته و ضمن پذیرش این قاعده، رجعت و بازگشت نفوس به بدن دنیوی را از مصادیق این قاعده نمی داند. او، با دست نکشیدن از مبانی صدرایی، تلاش کرده است تا از طریق قاعدة «القسر لایدوم» و نیز «اثر وجودی لازم البروز خاصّ هر موجود»، تبیینی عقلانی از بازگشت برخی نفوس به زندگی دنیوی به دست دهد، و از رجعت مورد اعتقاد شیعه دفاع کند و تفاوت آن را با تناسخ توضیح دهد.
امکان معرفت و چیستی آن در معرفت شناسی فیلسوفان صدرایی و کارتزین ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
در میان مباحث معرفت شناسی معاصر، دو مسئله امکان معرفت و چیستی آن، از جمله مباحث مهم به شمار می آیند. فیلسوفان حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتی، هر دو به امکان معرفت حقیقی اذعان دارند. همچنین آنها معرفت حقیقی را تعریف، و آن را به اقسام متفاوتی تقسیم می کنند. شکاکیت، تقسیم علم به حصولی و حضوری، سخن از تصور و تصدیق و اقسام آن و استفاده ایشان از منطق و به ویژه بحث قیاس و مباحث پیرامون آن، به منزله روش رسیدن به معرفت، از دیگر مباحث مهم در مقایسه معرفت شناسی این دو گروه در باب مسئله امکان و چیستی معرفت است.
نفس شناسی ملّاصدرا و پژوهش های انسان شناسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی اغراق می توان گفت که علم النفس ملّاصدرا با توجه به نظام و قواعد منسجمی که در این بحث ارائه می دهد در رأس همه مباحث نفس شناسی در میان مکاتب مختلف فلسفه اسلامی قرار دارد. مباحث نفس شناسی ملّاصدرا از سه منظر قابل بررسی است: اول بحث های روش شناختی در این مسئله؛ دوم اصولی که در این مبحث ارائه داده است، و سوم به کارگیری لوازم این اصول در تدوین حکمت عملی و علوم روان شناختی. محتوای منسجم نفس شناسی ملّاصدرا و اصولی که ارائه می دهد، می تواند به منزله نظریه ای رقیب برای نظریاتی که بر مبنای مادی گرایی در عصر ما شکل گرفته اند، تلقی شود. مقایسه و تبیین برتری و کارآمدی نفس شناسی صدرایی در مقایسه با بسیاری از انسان شناسی های معاصر از این سه منظر، هدف اصلی این مقاله است. دسترسی به شناختی جامع و کل نگر درباره انسان و امکان بحث منطقی پیرامون حقوق مشترک بشری، ثمره بحث اول، گذر از اندیشه هایی همچون نهیلیسم، فردمحوری و بحران هویت، نتیجه بحث دوم، و امکان طراحی نظامی عملی و کاربردی در حوزه تعلیم و تربیت براساس نفس شناسی، ثمره بحث سوم خواهد بود.
توحید افعالی در نظام فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظر به گستردگی ابعاد موضوع (توفیق میان عقل و نقل)، محوریت مقاله حاضر تنها توحید افعالی خواهد بود. مسئله اصلی تحقیق جایگاه توحید افعالی در حکمت متعالیه صدرا و براهین عقلی و نقلی وی در این زمینه می باشد. لذا در این جستار، پس از تبیین توحید افعالی، به انحصار هستی بخشی و تأثیر استقلالی در فاعلیت الهی، و نظریه فاعلیت بالتجلی و مجرای فیض بودن عقول و ژرف اندیشی صدرا در باب اختیار آدمی از منظر عقل و نقل به عنوان مبانی توحید افعالی، بیان خواهیم کرد که صدرا با دو برهان ارجاع علیت به تشأن و قاعده بسیط الحقیقه به اثبات آرای خود می پردازد. همچنین، در این تحقیق که به روش توصیفی-استنباطی صورت پذیرفته، شبهات فکری برآمده از برخی اندیشه های کلامی پاسخ درخوری می یابد. ثانیاً به دلیل هم افق شدن مرز های حکمت صدرایی با عرفان نظری، صدرا در حل و فصل مسایل توحید از حکمت سینوی پیشی می گیرد. ثالثاً لوازم توحید افعالی، همچون نظریه وحدت وجود و ارجاع علیت به تشأن، اراده و علم پیشین الهی، مسئله جبر و اختیار در افعال بشر، در پرتو دو حجت عقل و دین تبیین می گردد.
بررسی تطبیقی فقر در حکمت متعالیه و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از فقر موجودات ممکن، در هر دو حوزه ی فلسفه و عرفان، سخن بسیار است. در میان مکاتب فلسفی، حکمت متعالیه قرابت بیشتری با عرفان اسلامی دارد و فقری که در این دو حوزه تعریف و تبیین می شود بسیار به یک دیگر نزدیک اند. در حکمت متعالیه، بر پیشانی موجودات ممکن داغ فقر و هلاکت ذاتی خورده است، به گونه ای که عین ربط به علت خویش اند و از خود هیچ ندارند، بلکه به تعبیر دقیق تر، خودی ندارند. در عرفان نیز جز الف قامت یار چیزی دیگر در عالم هستی هویدا نیست و آنچه از کثرت ها در سرای وجود دیده می شود از یک سو عین فقر و روسیاهی و از سوی دیگر، وجوه و شؤونات ذات حق است. در این نوشتار، به مقایسه ی معنا و مفهوم فقر در حکمت متعالیه و عرفان می پردازیم تا در هر دو حوزه، با بیان تفاوت ها و شباهت ها، حقیقت آن سوی این روسیاهی را به تحقیق بنشینیم.
جایگاه مثل در نظام حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان حکمای اسلامی، صدرالمتألهین بیش ترین مباحث را درباره ی ارباب انواع و نظریه ی مثل مطرح کرده است؛ به گونه ای که بحث کامل و همه جانبه ی این نظریه، قبل از او بى سابقه است. مباحث حکمت متعالیه درباره ی نظریه ی مثل به سه بخش تقسیم می شود: ۱. پاسخ گویی به تأویلات و اشکالات فیلسوفان دیگر؛ ۲. اقامه ی براهین پنج گانه در اثبات ارباب انواع؛ ۳. جایگاه این نظریه در حکمت متعالیه. از جمله ی این سه، می توان به وجود ذهنى، سایه بودن عالم ماده در قیاس با ارباب انواع، از صقع ربوبى بودن مُثل، اتحاد عاقل و معقول و اتحاد نفس با رب النوع، کلی بودن مثل، صورت نوعیه، غایت افراد مادی بودن مثل و... اشاره کرد.
حدیث کنز مخفی در آینة حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از آثار اندیشمندان مسلمان به حدیث قدسی «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف» اشاره شده است. برخی با دیدة تردید یا انکار به سند و محتوای حدیث نگریسته اند، اما بسیاری آن را درخور اعتنا دیده و نتایج بسیار از آن استنباط کرده اند. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نحوة نگرش بنیانگذار حکمت متعالیه و برخی از پیروان آن به این حدیث می پردازد. ملاصدرا غایت و مطلوب بودن خداوند را، برای ذات خویش و دیگر موجودات، به ترتیب با اسامی الهی «اول» و «آخر» تطبیق می کند. او کنز مخفی را اشاره به مرتبة احدیت صرف می داند و برای تبیین نحوة احتجاب و ظهور در حدیث کنز حق تعالی چهار وجه ذکر می کند. ملاصدرا برخلاف جمهور متکلمان ارادة خداوند را منبعث از علم او به نظام خیر می داند که تابع علم او به ذات خویش است و بر همین اساس، حب ذاتی و عشق ازلی خداوند را سرچشمة ارادة او برای آفرینش معرفی می کند. همچنین، این حدیث را می توان به منزلة تفسیر آیة «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات: 56) در نظر گرفت که بر اساس آن، عبادت معرفت است و انسان کامل، که جلوه گاه بروز همة صفات الهی است، غایت قصوای همة آفرینش خواهد بود.
فلسفه حکومت در عصر غیبت از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار فلسفهٴ حکومت در عصر غیبت با رویکرد سیاست متعالی از منظر حکمت متعالیه تبیین می.شود.
سیاست زیرمجموعهٴ حکمت عملی و عمق و وسعت حکمت عملی مرهون رشد و عمق حکمت نظری است و حکمت متعالیه به عنوان وسیع.ترین و عمیق.ترین جریان حِکمی، سیاست متعالی را ارائه می.دهد.
شناخت فلسفهٴ هر حکومتی وابسته به معرفتِ اهداف و اغراضی است که در سیاست.های هر حکومت دنبال می.شود.
در حکمت متعالیه سیاست، مبتنی بر نبوت است و هدف نبوت رساندن انسان ناقص به کمال لایق او است و در این منظر متعالی، فلسفه نبوت، با عمقی افزون از نظریه مدنی بالطبع و قاعدهٴ لطف، دربارهٴ یک نفر نیز تحلیل و تبیین می.شود، زیرا حتی یک انسان ناقص و غیرمکتفی نیز نیازمند کامل مکمل است. با تحلیل لمّی این منظر، نبوت نه بر اساس تقاضای بشر بلکه به اقتضای خالقیت و هدایت و ربوبیت الهی نسبت به ماسوی است و بر اساس همین اقتضا، انبیا مظهر و خلیفهٴ کامل خداوند در این اموراند و پس از انبیا و ختم نبوت ظاهری، چهرهٴ باطنی نبوت با ائمه معصومینD به عنوان جانشینان تام خاتم انبیاB و جامع اوصاف او و سپس با اولیای الهی و مجتهدین و فقها در عصر غیبت ائمهD که برخوردار از الهامات الهی و حوزه نبوت.اند، ادامه می.یابد.
پس حاکمیت و سیاست جامعه اسلامی در عصر غیبت، حاکمیت و سیاستی الهی و دارای خاستگاه نبوتی است و با این منظر سیاست متعالیه شکل می.گیرد.
در پایان این نوشتار فرایند فکری و مدل علمی این بینش فلسفی در پانزده مرحله ارائه می.گردد.
سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سیاست متعالیه سیاستی جهانی و فراگیر است و انسان را حی متأله می داند، نه حیوان ناطق. بر اساس حکمت متعالیه، دنیا و آخرت انسان به دست خود او ساخته می شود و تنظیم این امر با سیاست متعالیه صورت می گیرد. مقاله حاضر، مبانی و مؤلفه های سیاست متعالیه را از منظر حکمت متعالیه تحلیل و تبیین می کند.
امکان معرفت تجربی به خدا در اندیشه اسلامی و حدود آن با تأکید بر دیدگاه صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان دین برجسته مسیحی، تجربه دینی را همان تجربه خدا تفسیر می کنند و تجربه خدا در نظر کسانی مانند سویین برن و آلستون دو تن از فیلسوفان دین برجسته معاصر نوعی معرفت تجربی به خداوند است. این مقاله با بیان دیدگاه حکمت متعالیه صدرایی درباره حدود و انواع معرفت انسان به خدا، راه را برای دستیابی به موضع ایشان درباره معرفت تجربی به خداوند هموار کرده، اصول مورد نظر ایشان در این خصوص را تبیین می کند؛ از جمله این اصول آن است که: کُنه ذات خداوند به هیچ وجه برای هیچ کس جز خود او مکشوف نیست و بنابراین معرفت تجربی به خداوند هرگز به کُنه ذات حق تعلق نمی گیرد؛ تعلق معرفت حضوری و بی واسطه به اسما و تجلیات خداوند امری ممکن، محقق و بلکه فراگیر است؛ آنچه اختصاصی است، علم به چنین علمی است، نه اصل آن؛ مراتب این علم، متناسب با درجات قرب به خداوند است؛ اگر معرفت تجربی به خداوند مصداق علم حضوری باشد، دارای بالاترین درجه اعتبار معرفتی خواهد بود.
تبیین عقلانی فنا در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عارفان در مسیرسلوک الی الله، منازل و مقاماتی را پشت سر می نهند که فهم آنها برای غیر اهل عرفان، خالی از صعوبت نیست. به همین دلیل اغلب متفکران می کوشند تا با تکیه بر مبانی فکری و نظری خویش، تبیین (explanation) یا توضیحی فهم پذیر از حالات و تجربه های عرفانی به دست دهند. اما توفیق این تبیین ها کاملا تحت تأثیر قوت و توانمندی مبانی مذکور قرار دارد. یکی از مقامات عرفانی که فهم خردپسند آن برای غیر اهل عرفان بسیار دشوار بوده و به همین دلیل نظریه های مختلفی در تبیین آن مطرح شده است، مقام یا حال «فنا» است. دستاوردهای مختلف علمی و فلسفی، دستمایه های درخوری برای تبیین فنا در اختیار می نهند که در جای خود ارزشمندند, اما این نوشتار کوشیده است تا نشان دهد تنها تبیین موفق در این مسئله، تبیینی است که بر پایهٴ اصول حکمت متعالیه و عرفان نظری ارائه شده است.