مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
ابن سینا
منبع:
تفسیرپژوهی سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۵
52 - 31
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک به مثابه یک علم و نظریه ساختارمند، گرچه دانشی جدید است، اما به صورت غیر آکادمیک و غیر رسمی، از دیرباز به صورت تأویل متون مقدس وجود داشته است. در میان اندیشمندان مسلمان نیز برخی از جمله عرفا و فیلسوفان با تمایز قائل شدن میان ظاهر و باطن قرآن و روایات، حقیقت معنا را فراتر از ظاهر می انگاشتند. ابن سینا اولین فیلسوفی است که به تفسیر مستقل و رسمی از برخی از آیات و سوره ها می پردازد و با قرائت معقول و مواجهه فلسفی با آنها، موجب پیدایش گرایش تفسیر فلسفی قرآن می شود . او از یک سو با گرایش باطنی خود، تعابیر قرآنی را رمزوار و استعاری می یابد و مراد وی از تفسیر در حقیقت، کشف این اسرار و رموز است و از سوی دیگر، با مبانی کاملا متافیزیکی و پیش فرض های فلسفی خود از وجود، مبدأ و معاد، جهان و انسان، نفس و جسم و ..، تفسیری نو و مبتکرانه از آیات قرآن ارائه می کند که در آنها تعابیر دینی، از حوزه معنا شناختی عرفی و دینی فرتر رفته، وارد میدان معنایی دیگری می شوند و بار معنایی متافیزیکی به خود می گیرند. این مقاله با نگاهی به تفاسیر ابن سینا، قرآن به روایت فیلسوفانه او و فرایند مابعدالطبیعی سازی مفاهیم را مطالعه خواهد کرد و در پایان به ارزیابی این شیوه از تأویل خواهد پرداخت. تفاسیر ابن سینا می توانند در زمینه پژوهش های مربوط به تفسیر تطبیقی، روش شناسی، هرمنوتیک و تاریخ آن در جریان تفکر اسلامی راهگشا باشند.
نقش تعلیل فلسفی در توصیف علمی از منظر حکمت سینوی: با تأکید بر آموزه های طبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۱
103-124
حوزه های تخصصی:
نسبت میان علم و فلسفه از وجوه گوناگونی قابل بررسی است؛ یکی از این وجوه، پرسش از نسبت میان توصیف علمی و تعلیل فلسفی است. پیروان دیدگاه تجربه گرا بر این باور اند که میان پرسش از چرایی پدیده ها در مقام تعلیل، و چگونگی آن ها، در مقام توصیف، نسبتی وجود ندارد و مرزهای علم طبیعی، مستقل از فلسفه است. در این میان بازخوانی اندیشه حکیمانی چون ابن سینا، که توأمان از دانش حکمت و علوم طبیعی بهره مند بودند، می تواند برای رهیافت های جدید در نسبت میان علم و فلسفه راهگشا باشد. در نظام حکمت سینوی، مقام تعلیل از مقام توصیف تمایزاتی دارد، اما از آن مستقل نیست. شیوه تعلیل فلسفی، چه در فلسفه الهی و چه در فلسفه طبیعی، در شیوه توصیف علمی اثرگذار است و از حیث روش شناختی، توصیف در برابر تجویز قرار می گیرد و نه تعلیل. بر این اساس بدون داشتن الگوی مشخص از روابط علّی – معلولی، نمی توان توصیف روشمندی از پدیده های طبیعی و علمی ارائه داد. ویژگی های اساسی در این الگوی علّی شامل: تمایز علیّت بالذّات از بالعرض، علیّت قریب از بعید، علیّت مرکب از بسیط، علیّت بالقوه از بالفعل و همچنین اثرگذاری نسبت میان علل، در اسناددهی و استدلال آوری علمی است.
خوانشی خاص از نظریه حرکت جوهری با بسط نظریه فیض در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
83 - 101
حوزه های تخصصی:
نظریه حرکت جوهری بر پایه اصول نظام مند حکمت متعالیه مانند اصالت وجود و تشکیک در حقیقت عینیه وجود استوار شده است. اگرچه ابن سینا هرگز از یک تئوری یکپارچه تحت عنوان نظریه حرکت جوهری دفاع نکرده است، اما به نظر می رسد نظریه محوری فیض که مهم ترین نظریه در کانون تفکر فلسفی او محسوب می شود، می تواند چهره ای نو از حرکت جوهری ارائه دهد. در تصویر بدیع ابن سینا، حرکت عالم مادی امتداد فیض لاینقطع و دائمی حق تعالی است و حدوث پی درپی در عالم ماده خود را در قامت حرکت جلوه گر می سازد. همچنین به نظر ابن سینا محذوراتی مانند تتالی آنات یا تشافع علل در زمان واحد، تئوری کون و فساد را با ایرادات اساسی مواجه می سازد، به طوری که نمی توان تبدل صورت ها در جوهر را بدون تصور امری تدریجی یا همان زمان در نظر گرفت. عباراتی نیز وجود دارد که به طور مستقیم بر حرکت در جوهر و همین طور وحدت محرک و متحرک در طبیعت اشاره دارد که می توان دالّ بر تمایل ابن سینا به پذیرش حرکت جوهری دانست.
نقد و بررسی چیستی رنگ با تأکید بر دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
181 - 210
حوزه های تخصصی:
اکثر قریب به اتفاق فلاسفه سنتی و اسلامی، قائل به واقع انگاری رنگ هستند و رنگ را موجودی خارجی می دانند و بنا به علوم طبیعی هر دوران و دانش فلسفی خود، به بررسی و تبیین چیستی رنگ همت گمارده اند. نظریه واقع انگاری پیرامون چیستی رنگ، شامل آراء فیلسوفان قبل از ابن سینا و خود وی درباره رنگ می باشد. اما از آنجایی که اقوال فیلسوفان مشایی و اشراقی و متعالیه از ابن سینا تا کنون، تغییرات قابل توجهی نداشته است و با کمی تفاوت، همان عبارات، مطالب و دیدگاه های ابن سینا درباره رنگ، در کتب بعدی نیز منتقل شده است، بنابراین بررسی نظریات ابن سینا درباره چیستی رنگ حائز اهمیت است. در این نوشتار، ضمن اشاره به اقوال فلاسفه سنتی، به نقل و بررسی چیستی رنگ با تأکید بر دیدگاه ابن سینا می پردازیم و ضمن نقد نظریه ابن سینا درباره چیستی رنگ، به ارائه فرضیه جدیدی که چیستی رنگ را ترکیبی از یک فرایند می داند، خواهیم پرداخت.
فرجام نفوس ناقصه از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
237 - 260
حوزه های تخصصی:
سرنوشت نفوس ناقصه (کودکان، دیوانگان و ابلهان) از چالش برانگیزترین مباحث معاد است که از دیرباز ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است؛ زیرا هر جوابی که به این مسئله داده شود، با مشکلات خاص خود مواجه است. اگر برای این نفوس قائل به معاد شویم، آنگاه تبیین نحوه ثواب و عقابِ این نفوس دشوار است و اگر معاد این نفوس را نفی کنیم، آنگاه هم با برخی تصریحات دینی ناسازگار است و هم با برخی آراء فلسفی که این نفوس را صاحب نفس مجرد می دانند. هدف این مقاله، بررسی دیدگاه ابن سینا در مورد سرنوشت این نفوس است. هرچند ابن سینا معنای دقیق و گستره مفهوم «نفوس ناقصه» را روشن نساخته است، اما به صراحت در کتاب های متعددش به این بحث ورود نموده است و معتقد است که معاد همگانی بوده و نفوس ناقصه را هم شامل می شود. مبانی انسان شناسی شیخ، این دیدگاه او را پشتیبانی می کنند. اما در باب کیفیت حشر و جایگاه این نفوس در آخرت، کلمات ابن سینا مذبذب است؛ گاه موافقِ کسانی است که معتقدند این نفوس پس از مرگ به افلاک می پیوندند، گاه سرنوشت نفوس ناقصه را به رحمت واسعه الهی ارجاع می دهد، گاه نفوس ناقصه را در گروه سعادتمندان قرار می دهد، گاه این نفوس را نه اهل سعادت می داند و نه اهل شقاوت، و گاهی مفهوم نفوس ناقصه را تعمیم داده و در تلفیق با نگاه خوشبینانه اش به مسئله نجات، اکثر انسان ها را ذیل این مفهوم قرار می دهد.
تبیین جایگاه وجودی و معرفتی عقل فعال از نظر ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل فعال موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس و فعلیت صرف است. این موجود از نظر حکمای مشائی هم در ساختمان هستی و هم در فرآیند معرفت انسان نقش بی بدیلی دارد. به باور ایشان معرفت بشر بدون وجود عقلی مفارق و قدسی به سامان نمی رسد و فرآیند معرفت در تمام مراحل خود، به افاضه و دستگیری چنین موجودی محتاج است. نحوه ی ارتباط نفس با عقل فعال از مقوله ی فعل و انفعال است که عقل فعال در سوی فعلیت و نفس انسان در سوی انفعالِ این رابطه ایستاده اند. ملاصدرا در مباحث معرفت شناسی خود اصطلاح عقل فعال را بسیار بکار برده است. ایشان نیز ادراک انسان را در مرحله ی تعقل، ناشی از برقراری ارتباط نفس با این موجودِ مجردِ مستقل از نفس انسانی می داند. اما در نهایت و برخلاف رویکرد غالب مفسران، عباراتی دارد که حاکی از درونی بودن عقل فعال در نفس انسانی است.
تبیین میزان سازگاری نظام الهیاتی ابن سینا در باب "وجود واجب تعالی”(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام الهیاتی ابن سینا، موضوع مربوط به «وجود واجب تعالی» در دو بخش الهیات بالمعنی الاعم و الهیات بالمعنی الاخص بررسی و تبیین شده است. ابن سینا در امور عامه، احکام «موجود بما هو موجود» اعم از واجب و ممکنات را تبیین کرده و در مبحث الهیات بالمعنی الاخص نیز، به صورت مبسوط و مستوفی به اثبات واجب تعالی و بیان صفات و افعال او پرداخته است. در بررسی دیدگاه های شیخ الرئیس در هر دو موضع است که میزان سازگاری و ناسازگاری نظام الهیاتی او قابل رصد، تحلیل و نقد می باشد. نظام الهیاتی سینوی، علی رغم توفیقاتی که در اثباب واجب الوجود و احکام تقسیمی «موجود بما هو موجود» داشته، به دلیل عدم ارتقاء از «وحدت تشکیکی عام» به «وحدت تشکیکی خاص» در تبیین مسائلِ «وجود» و «وحدتِ» واجب تعالی در دو قلمرو «مفهوم» و «حقیقت مصداق» با چالش های جدّی مواجه گردیده است. این مقاله، با رویکرد تحلیلی- انتقادی و با تمرکز بر عناوینی نظیرِ «نحوه وجود واجب تعالی» و رابطه «انیّت و ماهیتِ» او، نشان می دهد که بین اجزاءِ درونی نظام مذکور در محدوده موضوع مقاله ناسازگاری هایی وجود دارد و در نتیجه باید اذعان نمود که در این نظام الهیاتی وفاق و سازگاری صددرصدی مشاهده نمی گردد.
تحلیل شهودی هستی و استنباط وجود واجب نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه های کسب معرفت خدا همواره از دغدغه های فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی ابن سینا در آثار خود معرفت خداوند را مورد بررسی قرار می دهد و بخصوص در کتاب اشارات شیوه متفاوتی را در باره معرفت خداوند ارائه می نماید به نحوی که خود در نمط چهارم فصل بیست و نهم بدان عنوان صدیقین می دهد. هدف پژوهش حاضر دفاع از شیوه صدیقین سینوی است که به اشتباه به برهان صدیقین معروف گشته است. پرسشی که در این پژوهش بدان پاسخ داده می شود این است آیا روش جدیدی را که ابن سینا درباره معرفت واجب در کتاب الاشارات و التنبیهات معرفی نموده است از خطای استنباط مصداق از مفهوم رنج می برد؟ در این رابطه نویسنده با تکیه بر آثار ابن سینا ضمن ارائه تقریری شهودگرایانه نشان خواهد داد که ابن سینا در تحلیل شهودی هستی ، وجود واجب را به عنوان نتیجه تحلیل خود نشان می دهد و در این طریق او دچار خطای استنباط مصداق شئ از مفهوم ، نمی گردد. همچنین آشکار می گردد که ابن سینا در تحلیل شهودی خود بی واسطه و بدون نیاز به مقدمات معرفت هستی واجب را نشان می دهد. نتیجه و دستاورد پژوهش حاضر، این است که ارزش فلسفی شیوه ای – شیوه صدیقین -که ابن سینا در کتاب اشارات در رابطه با معرفت واجب ارائه نموده است درقالب تفکر فلسفی که با تکیه بر مفاهیم نظری مدعیات ، مورد تحلیل قرار داده می شود شیوه ای معتبر است. و در چهارچوب مفاهیم نظری گامی موفق و رو به جلو بوده است.
مولفه های پدیدارشناختی معرفت شناسی ابن سینا (با اتکاء به مبانی پدیدار شناختی هوسرل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
7 - 26
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به مبحث معرفت شناسی در فلسفه مشاء با نظر به مبانی و اصول پدیدارشناسانه هوسرل پرداخته شده است .دومساله محوری در اندیشه هوسرل وجود دارد یکی مساله تعالی و دیگری انطباق است. مساله ای که برای فیلسوفان مسلمان از جمله ابن سینا از دیر باز مطرح بوده است، اتکاء به شهود حسی، علم حضوری و نظریه تجرید برای حل این دو معضل بوده است. تحلیل ادراکات حسی و فعالیت ذهنی به منظور دریافت پدیدار با واسطه گری معنا ، به عنوان متعلَّق شناخت با رویکردی التفاتی در نسبت اتحادی میان عاقل و معقول و متناظر با نوئما و نوئسیس ، معرفت شناسی ابن سینا را در ساحت پدیدارشناسی ای قرار می دهد که مولفه های آن را به عنوان مکتبی نو علاوه بر تائید بسیاری از امور ، در مواردی نیز دارای نقش بنیانی معرفی می کند و مقصود هوسرل به عنوان پایه گذار این مکتب ( و یا روش ) در دریافت پدیدار صِرف با صَرف نظر از وجود خارجی ،در علم حضوری مورد نظر ابن سینا برآورده می کند. هدف این پژوهش یافتن ظرفیتهای پدیدار شناختی فلسفه ابن سینا و بنیاد های برخی از جریان های فلسفه مدرن از جمله پدیدار شناسی هوسرل در اندیشه اوست. این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به بیان و نقد اندیشه های هوسرل و ابن سینا پرداخته است.
لذت از آثار هنری و نسبت آن با قوای ادراکی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر به بررسی این پرسش پرداخته می شود که قوای ادراکی در حصول لذت از آثار هنری چه نقشی دارند؟ آثار هنری اموری محسوس قلمداد می شوند و بنا به تعریف ابن سینا از لذت حسی به مثابه ادراک امر محسوس ملائم، این آثار نیز همچون دیگر محسوسات ممکن است متعلَّق ادراک حسی قرار بگیرند و به شرط ملائمت موجدِ لذت حسی گردند. با این حال، مدعای این پژوهش این است که بر اساس دیدگاه های ابن سینا لذتی که از آثار هنری، به عنوان گونه ای از امور محسوس، حاصل می شود لذتی صرفاً حسی و وابسته به قوای حسی ظاهری پنجگانه نیست. برای بررسی این مدعا ویژگی های لذت زیبایی شناختی و نیز جایگاه معرفتی این لذت مورد سنجش قرار می گیرد و لذت از هنرهای شعر، نقاشی و موسیقی از دیدگاه ابن سینا تبیین می شود. در نهایت، نشان داده می شود که لذت زیبایی شناختی از آثار هنری در درجه ی اول لذتی معقول و وابسته به قوه ی ناطقه و سپس به ترتیب لذتی مخیل و وابسته به قوه ی خیال و لذتی محسوس و وابسته به قوای ادراکی ظاهری است. در میان قوای ادراک ظاهری نیز قوا ی بینایی و شنوایی به ترتیب از بیشترین توانایی در کسب لذت زیبایی شناختی از هنرها برخوردارند.
چگونگی تکوین و حیات جنینی انسان ازدیدگاه ابن سینا، صدرالمتألهین، وسدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکى از مهم ترین مسائل انسان شناسى، چگونگی ارتباط ساحت هاى وجود انسان، یعنى نفس و بدن اوست. فیلسوفان بسیاری از حکمای یونان باستان تا فلاسفه ی عصر حاضر به این مساله پرداخته اند. محور اصلی این پژوهش، چگونگی تکوین انسان از بدو حضور در عالم ماده است. این مساله از دیدگاه فلسفی ابن سینا و صدرالمتالهین و مقایسه آن با نظریات جنین شناسی تی. وی. سدلر، به عنوان یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رشته، مورد واکاوی قرارگرفته است. تشکیل و ترتیب شکل گیری اعضای بدن، میزان تأثیرپذیرفتن و ارتباط جنین با والدین، زمان برخوردار شدن از نفس و مساله ی حافظ و جامع مواردی است که برای ارزیابی بهتر مساله در این پژوهش مورد بررسی قرارگرفته است. یکی از مهم ترین دستاوردهای این تطبیق آن است که جنین با وجود آن که ماده ی اولی وجود بدن خود را از پدر و مادر دریافت می کند، با تبدیل قوای موجود در خود، به سمت ایجاد نفسی هرچند حیوانی پیش می رود؛ بررسی های جدید علم جنین شناسی نیز مؤید این مساله است. این پژوهش بر آن است تا علاوه بر دست یابی به نتایج جدید، از طریق ایجاد دیالوگ های علمی و دقیق، گامی در جهت برطرف شدن گسل ایجاد شده میان فلسفه ی اسلامی و علوم طبیعی بردارد و دریچه های جدیدی به روی مطالعات این حوزه بگشاید.
بررسی تقسیم رزق و روزی انسان ها «براساس حکمت سینوی و با محوریت رساله فی الأرزاق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خداوند متعال که خالق و ربّ انسان هاست، تأمین نیازهای اولیه و اساسی آن ها را عهده دار گردیده و در قرآن کریم، تضمین روزی ها را وعده داده است. این وعده الهی سبب شده تا برخی آن را حقّ واجبی از جانب خود به عهده خداوند دانسته و توقّع اعطاء آن را به نحو احسن و کامل داشته باشند. از این رو با مشاهده تفاوت رزق ها، عدل الهی را زیر سؤال می برند؛ همچنین تأکید قرآن بر انتساب بسط و تقدیر رزق انسان ها به خداوند را با لزوم تلاش انسان ها برای کسب روزی، غیر قابل جمع می دانند. مسأله ای که در این مقاله مطرح می شود آن است که چرا خداوند روزی انسان ها را متفاوت قرار داده ؟ در خصوص این موضوع مقالات متعددی در حوزه علوم قرآنی نوشته شده است؛ اما نوآوری نوشتار حاضر بررسی فلسفی این موضوع با روش توصیفی تحلیلی در حکمت سینوی آن هم با محوریت «رساله الارزاق» ابن سینا است. ابن سینا در این رساله درصدد آن است که با تکیه بر حکمت و عنایت الهی این تصوّرات غلط را اصلاح نماید. او با بیان تناقضات پیش آمده در شقوق مختلف مسأله، نشان می دهد تصوّر تساوی روزی ها منجر به وقوع امر محال و یا نابودی انسان ها می شود.
بررسی و نقد دلایل ابن سینا درباره مادی انگاری تجربه های ادراکی جزئی؛ با تأکید بر مسئله «شکاف تبیینی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
59 - 72
حوزه های تخصصی:
با تشکیک در مادی بودن ادراکات، براساس مسئله شکاف تبیینی، مبنایی عقلانی برای نقد ادله ابن سینا درباره امتناع تج ردِ ادراکات جزئی و اثبات امکان بلکه ضرورت تجرد انواع ادراک، فراهم می آید. تلقی مادی انگارانه در مورد ادراک اعم از حسی و خیالی از جمله دیدگاههای ابن سینا در هستی شناسی ادراک است. او با بیان ادله یی بر امتناع تجرد تجربه های جزئی ادراکی، تنها حالت ممکن در مورد این تجربه ها را مادی بودن آنها میداند. از سوی دیگر، فرض جهان ممکنی که در آن بتوان حالتی متافیزیکی (مانند درد ) را بدون وجود فرآیند عصبی تصور کرد، تمایز میان حالت ذهنی و فرآیند عصبی را ممکن میسازد. این شکاف تبیینی میان حالت ذهنی و فرآیند عصبی، با نفی اینهمانی میان این دو پدیده، امکان تجرد و غیرمادی بودن ادراک را فراهم می آورد. با عنایت به تمایز میان دو حیث فیزیکی و متافیزیکی و ضرورت تجرد ادراک بدلیل براهین متعدد فلسفی، مادی انگاری ادراک جزئی محل مناقشه بوده و دیدگاه ملاصدرا مبنی بر تجرد ادراک حسی و خیالی (همانند ادراک عقلی)، تبیین جامعتری از ادراک و نفس ارائه میدهد. محور اصلی این مقاله، بررسی چیستی و هستی شناسی ادراکات جزئی است که خود این بحث ذیل مسئله» کلان رابطه» نفس و بدن در فرآیند ادراک قرار میگیرد.
بررسی معاد مقبول ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲
86 - 100
حوزه های تخصصی:
معاد از اصول دین و ضروریات اسلام است که پذیرش آن از شروط مسلمانی است. این مقاله با تحلیل دقیق آرای ابن سینا پیرامون معاد، در پی اثبات این مطلب است که ایشان فقط معاد روحانی را می پذیرد. از نظر ابن سینا به دلیل دشوار بودن فهم حقیقت معاد روحانی برای عوام، شارع به تشبیهات و تمثیلات روی می آورد تا عوام بدانند که معادی در کار بوده و اعمال صالح انجام دهند. ابن سینا این دیدگاه را در کتاب مهم خود الهیات شفا و رساله الاضحویه مستقیماً مطرح می نماید و در سایر آثار خود از جمله اشارات و نجات فقط معاد روحانی را اثبات می نماید. مبانی فلسفی ابن سینا نیز تنها قادر است معاد روحانی را اثبات نماید و از عهده اثبات معاد جسمانی ناتوان است. بنابراین تنها معاد مقبول ابن سینا، معاد روحانی است. بر اساس مبانی فقهی، ابن سینا به عنوان یک اندیشمند و محقق که خصومتی با اسلام ندارد با عدم پذیرش معاد جسمانی، کافر محسوب نمی گردد.
تقریر و ارزیابی چهارگونه دلیل برای اثبات «واجب الوجود» در آثار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۳
75 - 96
حوزه های تخصصی:
دلیل های بسیاری برای اثبات وجود واجب الوجود در تاریخ دین، فلسفه و کلام اقامه شده است؛ دلیل هایی که فارغ از موجه بودن یا نبودن، بسیاری را قانع کرده و منشأ باور به وجود خداوند در اذهان بسیاری از انسان ها شده است. ابن سینا نیز از جمله فیلسوفانی است که راه های متعددی را برای اثبات وجود واجب الوجود پیموده است. از منظر ابن سینا «مصداق وجود و مصداق موجود»، «مصداق ممکن الوجود»، «مفهوم موجود» و «مفهوم واجب الوجود» مسیرهای چهارگانه ای هستند که به اثبات وجود واجب الوجود ختم می شوند. این مقاله با ارائه تقریری با وضوح حداکثری از این چهار گونه دلیل و تبیین وجوه تمایز بین آن ها نشان داده است که تنها در صورت چشم پوشی از پاره ای ویژگی ها در یک سلسله نامتناهی، می توان به انتاج دو دلیلی که بر پایه «مصداق وجود و موجود» و «مفهوم موجود» استوار هستند اذعان کرد. با این حال و در هر صورت، دلیل هایی که بر پایه «مصداق ممکن الوجود» و «مفهوم واجب الوجود» تبیین می شوند از اثبات وجود برای واجب الوجود ناتوان هستند.
نسبت «فیض» و «اراده» در تفکر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۵
67 - 89
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر بررسی و پاسخ بدین پرسش اساسی است: با توجه به این که نظریه ی فیض در تفکّر ابن سینا، به معنای فیضان و سرریزشدنِ «ضروری» موجودات از حق تعالی است، این نظریه، چگونه با اراده ی الهی سازگار می شود؟ به سخن متفاوت، چگونه می توان میان «ضرورت» و «اراده» بر بستر نظریه فیض جمع کرد، حال آن که در ظاهر این دو مقوله همدیگر را نفی می کنند؟ براساس مبانی متافیزیکی، الاهیاتی ابن سینا، نویسنده بدین نتایج دست یافته است: اولاً نظریه ی فیض در تفکّر ابن سینا براساس مبانی و اصولِ متافیزیکی و الاهیاتی معیّنی استوار شده است که از یک حیث این مبانی و اصول با صدر و ذیل فلسفه ی ابن سینا هم پوشانی دارند. ثانیاً به جهت مذکور، نظریه ی فیض تنها براساس همان مبانی و اصول قابل درک است. ثالثاً با توجّه به نگاه ابن سینا به مبادی موجودات، ساختار جهان، ذات و صفات باری تعالی به خصوص علمِ عِنایی و اراده ی او، ضرورتِ فیض نه تنها منافی با اراده ی الاهی نیست؛ بلکه برخاسته از ذات، علم و اراده ی وجوبیِ اوست. یعنی جهانْ لازمه ی ضروریِ ذاتِ واجب براساس اراده ی ضروریِ اوست؛ لذا هیچ ممکنی سوای حق تعالی نمی تواند ضرورتی را بر او تحمیل نماید. دشواریِ فهمِ نظریه ی فیض ابن سینا و اعتراضات، نخست از عدم توجّه و اعتنا به مبانی او، دوم از قیاس و هم سان پنداریِ ذات الاهی با عرصه ی انسانی برمی خیزد. نظریه ی فیضِ ابن سینا یک تحوّلِ منطقی و اساسی در توضیح ظهور کثرت از مبدأ واحد نسبت به اسلاف او به شمار می آید.
بررسی و نقد مبانی فلسفی رویکرد اکتسابی بودن «ملکات اخلاقی» با تأکید بر مباحث نفس شناسی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۵
117 - 137
حوزه های تخصصی:
از مباحث مهم در اخلاق کیفیت حصول ملکات اخلاقی است. اما متاسفانه از جمله خلاهای مهم در حوزه دانش اخلاق عدم تبیین نظریات اخلاقی بر اساس مبانی نفس شناسی فلسفی است.ابن سینا تاحدودی از این امر مستثنی است. وی همانند سایر اندیشمندان ملکات اخلاقی را اکتسابی می داند و برای آن دلیل عقلی و نقلی اقامه نموده است. ابن سینا بر مبنای اصول خویش در نفس شناسی مانند؛ جوهریت نفس، تجرد ذاتی نفس، روحانیه الحدوث و البقا بودن نفس و حرکت استکمالی نفس به تبیین کیفیت پیدایش و زوال ملکات اخلاقی پرداخته است. وی نفس را جوهرِ مجردِ ذاتی می داند که در تعامل با بدن بوده و با استفاده از قوای مختلف، افعالی را از خود بروز می دهد که آن رفتار، حالاتی در نفس ظاهر می کنند و به علت تکرار آن اعمال و در اثر حرکت، آن حالات در نفس به ملکات راسخی تبدیل می گردند که استکمال عرضی نفس را در پی-دارند. اما مبانی انسان شناسی ابن سینا با ناسازگاری هایی همچون: ناسازگاری تجرد نفس با خالی بودن نفس از کمالات، ناسازگاری تجرد نفس با رویکرد اکتسابی بودن بر اساس مفهوم حرکت، ناسازگاری هدف اخلاق با حرکت در اعراض و عدم تغییر در ذات نفس و نیز عدم سنخیت نفس مجرد با بدن مادی مواجه می باشد. براین اساس رویکرد اکتسابی بودن ملکات به دلیل ناسازگاری با برخی از مبانی نفس شناسی ابن سینا مورد پذیرش نیست. در این پژوهش تلاش شده است تا ضمن بررسی و نقد رویکرد اکتسابی ملکات اخلاقی رویکردی جایگزین با عنوان نظریه انکشاف در ملکات اخلاقی مطرح شود.
اسماعیلیان ایران و دانش استیفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۶۰)
189 - 204
درباره دانش استیفا و افراد و گروه هایی که بدان پرداخته اند هنوز پژوهش چندانی صورت نگرفته است. بر اساس شواهد تاریخی، اسماعیلیان ایران از جمله گروه هایی بودند که به این دانش پرداخته اند. در مقاله حاضر به تنی چند از دانشمندان دوره اسلامی پرداخته شده که هر یک به گونه ای با اسماعیلیه ارتباط داشته اند و آثاری در زمینه این دانش نگاشته یا با دانش استیفا آشنایی داشته اند.
جریان شناسی علم الهی و بازتاب آن در نگاه زین الدین کشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
99 - 125
حوزه های تخصصی:
زین الدین کشی در رساله تحفه الأصحاب فی معرفه رب الأرباب، همدلانه با حکمت سینوی، معتقد است که خداوند به ذات خود علم حضوری داشته و به اشیای پیش از پیدایش آنها علم تفصیلی حصولی دارد. او در عین حال همگرایانه با حکمت اشراق، بر این باور است که علم خداوند به موجودات پیش از پیدایش آنها، علم اجمالی و پس از پیدایش آنها، علم حضوری تفصیلی است و همه موجودات، با وجود عینی خود نزد او حاضرند. البته علم خدا به اشیا، بدون وساطت صورت های عقلی است. در واقع مبتنی بر رویکرد تطبیق دو دیدگاه یادشده، کشی علم خداوند را علمی حضوری دانسته که خود وجود معلوم برای عالم حاضر است، برخلاف علم حصولی که ماهیت معلوم برای عالم حاضر است. ازاین رو می توان گفت با توجه به معنای جامع علم که حضور معلوم نزد عالم است، کشی علم خداوند را صرفاً از نوع علم حضوری می داند؛ چراکه این معنای علم مبرا از هرگونه نقص و عیب است. افزون بر این، کشی براساس تلفیقی همگرایانه با پیشینیان خود، از راه های مختلفی برای اثبات علم خداوند بهره برده و به نظر می رسد به نحو غیرمستقیم زمینه های ظهور دیدگاه جدید را در آینده فراهم کرده است.
بررسی تقریر نوین سوئینبرن از برهان دکارت بر اصالت نفس و بازسازی آن براساس برهان «انسان معلق در فضا»ی ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
117 - 140
حوزه های تخصصی:
برهان دکارت بر اثبات اصالت نفس (به تقریر سوئینبرن) چنین است: 1) من جوهری هستم که می اندیشد. 2) این قابل تصوّر است که «من می اندیشم و بدنی ندارم». 3) این قابل تصوّر نیست که «من می اندیشم ولی وجود ندارم». نتیجه: من نَفْس ام، یعنی جوهری که ذاتِ آن اندیشیدن است. از آنجا که این استدلال تنها اثبات می کند که نفس شرط کافی برای وجود داشتن من است و نه شرط لازم، سوئینبرن تقریری نوین به این شرح از این استدلال ارائه می دهد که به باور او شرط لازم بودن وجود نفس را نیز ثابت می کند: 1) من جوهری هستم که می اندیشد. 2) این قابل تصوّر است که «درحالی که من می اندیشم، بدنم ناگهان نابود می شود». 3) این قابل تصوّر نیست که «من می اندیشم ولی وجود ندارم». 4) غیرقابل تصوّر است که جوهری بتواند همه اجزای خود را با هم از دست بدهد و در عین ِ حال همچنان وجود داشته باشد. نتیجه: من جوهری هستم که برای وجود داشتنِ آن، داشتنِ نَفْس هم لازم است و هم کافی. این استدلال با اشکال ها و ابهام هایی مواجه است، لذا با الهام از آنچه ابن سینا درباه «انسان معلق در فضا» گفته، به گونه ای بازسازی شده است که از اشکال های یادشده مصون باشد.