شیوه های کسب معرفت خدا همواره از دغدغه های فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی ابن سینا در آثار خود معرفت خداوند را مورد بررسی قرار می دهد و بخصوص در کتاب اشارات شیوه متفاوتی را در باره معرفت خداوند ارائه می نماید به نحوی که خود در نمط چهارم فصل بیست و نهم بدان عنوان صدیقین می دهد. هدف پژوهش حاضر دفاع از شیوه صدیقین سینوی است که به اشتباه به برهان صدیقین معروف گشته است. پرسشی که در این پژوهش بدان پاسخ داده می شود این است آیا روش جدیدی را که ابن سینا درباره معرفت واجب در کتاب الاشارات و التنبیهات معرفی نموده است از خطای استنباط مصداق از مفهوم رنج می برد؟ در این رابطه نویسنده با تکیه بر آثار ابن سینا ضمن ارائه تقریری شهودگرایانه نشان خواهد داد که ابن سینا در تحلیل شهودی هستی ، وجود واجب را به عنوان نتیجه تحلیل خود نشان می دهد و در این طریق او دچار خطای استنباط مصداق شئ از مفهوم ، نمی گردد. همچنین آشکار می گردد که ابن سینا در تحلیل شهودی خود بی واسطه و بدون نیاز به مقدمات معرفت هستی واجب را نشان می دهد. نتیجه و دستاورد پژوهش حاضر، این است که ارزش فلسفی شیوه ای – شیوه صدیقین -که ابن سینا در کتاب اشارات در رابطه با معرفت واجب ارائه نموده است درقالب تفکر فلسفی که با تکیه بر مفاهیم نظری مدعیات ، مورد تحلیل قرار داده می شود شیوه ای معتبر است. و در چهارچوب مفاهیم نظری گامی موفق و رو به جلو بوده است.