مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۲۱.
۵۲۲.
۵۲۳.
۵۲۴.
۵۲۵.
۵۲۶.
۵۲۷.
۵۲۸.
۵۲۹.
۵۳۰.
۵۳۱.
۵۳۲.
۵۳۳.
۵۳۴.
۵۳۵.
۵۳۶.
۵۳۷.
۵۳۸.
۵۳۹.
۵۴۰.
ابن سینا
حوزه های تخصصی:
یکی از موارد اختلاف نظر میان ابن سینا و ملاصدرا در بحث انسان شناسی، نوع نگرش هریک به رابطه میان نفس و بدن است که این اختلاف ، از مبانی نظام فلسفی ایشان ناشی میشود. رابطه نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطه یی ذاتی و وجودی است و قول به علیّت (مادی) بدن عنصری برای مرتبه طبیعی نفس، ناشی از همین موضعگیری است، در حالیکه مطابق مبانی ابن سینا، نفس صرفاً در کسب کمالات وجودی و نه در اصل وجود، نیازمند بدن است و علیّت ذاتی میان این دو برقرار نیست. مسئله دیگر اینست که شیخ الرئیس، ترکیب نفس و بدن را اتحادی میداند و صدرالمتألهین در اتحادی بودن ترکیب با او هم رأی است اما معتقد است که تنها با قبول برخی مبانی حکمت متعالیه میتوان اتحادی بودن ترکیب مذکور را موجه کرد. مسئله مهم بعدی اینست که اگر نفس و بدن، رابطه وجودی دارند نه رابطه عارضی و اضافی، آیا تعلق نفس به بدن قطع شدنی است؟ و اگر ذو مراتب بودن نفس مسجّل و مسلّم است، آیا نباید بدن را نیز ذومراتب دانست تا همراهی با نفس در مراتب مختلف برای آن امکانپذیر باشد؟ بسبب تفاوت مبنا، پاسخ شیخ الرئیس و ملاصدرا به این قبیل پرسشهای زیربنایی، تفاوتهایی دارد و این مقاله قصد دارد به جستجو و تحلیل آنها و سنجش کارآمدی مبانی ایشان در نیل به مطلوب بپردازد.
شواهدی بر اصالت وجود در تفکر ابن سینا از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصالت وجود، مبنای حکمت متعالیه است و ملاصدرا این اصل را با ادله محکم به اثبات رسانده و سایر اصول فلسفه اش را بر آن بنا کرده است. هر چند این مسئله در زمان ابن سینا مطرح نبوده ولی این سؤال قابل طرح است که آیا میتوان آنرا در عبارات شیخ الرئیس ردیابی نمود؟ آیا میتوان شواهدی قوی بر اثبات این اصل در تفکر سینوی یافت، بنحوی که مجالی برای قرائت اصالت ماهیتی از تفکر وی وجود نداشته باشد؟ هدف این تحقیق، ارائه شواهدی محکم بر اصالت وجودی بودن تفکر سینوی بوده و قصد دارد که با مراجعه به عبارات ملاصدرا و ابن سینا این مطلب را تقویت نماید. ملاصدرا در تأیید اصالت وجود مورد نظر خویش، به عبارات شیخ الرئیس استناد میجوید. بسیاری از آراء ابن سینا مستلزم اصالت وجود است. علاوه بر این، نصوصی نیز بر این مطلب در بیانات او وجود دارد. شواهد مذکور به فراخور و مجال این تحقیق، ارائه و مدعا تبیین خواهد شد.
الگوی مشترک براهین تجرد نفس با محوریت بدن در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمای اسلامی همچون ابن سینا و ملاصدرا در مباحث انسان شناختی خود، به بیان ویژگیهای نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداخته اند. با استقرا در آثار این دو حکیم، میتوان ملاحظه کرد که براهین مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفی ویژگیهای جسم و ماده بدنی استوار شده اند؛ به این معنا که نفس، فاقد ویژگیهای بدن و جسم است و از اینرو تجرد آن به اثبات میرسد. بعنوان نمونه، ماده بدنی دارای کمیت، وضع، تغییر، انقسام پذیری و تناهی افعال است و ضعف، کهولت و خستگی عارض آن میگردد و علم به بدن و افعال آن نیز حصولی و تابع وضع و محل است. این دو فیلسوف با نفی و سلب این خصایص از نفس، تجرد آن را به اثبات میرسانند و بنابرین، شناخت نفس و اثبات تجرد آن جز با شناخت بدن و سلب ویژگیهای بدنی از آن امکانپذیر نیست. در این نوشتار، علاوه بر بازنویسی براهین اثبات تجرد نفس و تعیین جایگاه کلیدی بدن در آن، الگویی کلی برای مجموع این براهین طراحی و عرضه شده است.
نسبت شعر و منطق از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فن شعر در پیکره فلسفه اسلامی نه تنها ماهیت منطقی داشته و دارد، بلکه بنیاد فلسفه هنر فیلسوفان مسلمان نیز قلمداد میشود. یکی از پرسشهای مهم در این دو قلمرو، چرایی بررسی فن شعر بعنوان یکی از ابواب منطق نُه بخشی و سپس کنار نهادن آن در منطقهای دوبخشی و اکتفا به مطالعه حداقلی آن تحت عنوان مخیلات، توسط ابن سینا است. ابن سینا در آثار مختلف خود روند ثابتی را در اینباره طی نکرده و بمرور، برخی بخشها از جمله فن شعر را کنار مینهد. این جستار بر آن است که ابتدا بر اساس تعریف منطق و شعر، رابطه روش شناسانه این دو را واکاوی کند و سپس رهیافتهای ابن سینا برای الحاق فن شعر به منطق را بررسی و تبیین نماید.
بررسی تطبیقی مبانی فلسفی ابن سینا و ملاصدرا در ارتباط با تکامل برزخی بر اساس متون دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در منابع دینی بنا بر منطق وحی، تکامل و ترقی نفس در عالم برزخ مطلبی قطعی و تردید ناپذیر است. اما کیفیت تکامل برزخی و تعارضات احتمالی آن با برخی مبانی و قواعد فلسفی، از جمله مسبوقیت هرگونه تکامل به استعداد و حرکت و اختصاص استعداد و حرکت به ماده، ایجاب میکند تکامل برزخی تنها از راه شرع میسر باشد و فیلسوف نتواند امکان تکامل برزخی نفوس را بر اساس مبانی عقلی اثبات کند. در ای ن ن وشت ار ابت دا شواهد نقلی تک امل برزخ ی ب ر اساس متون دینی بررسی میشود و سپس این امکان با توجه به مبانی دو فیلسوف بزرگ اسلامی ابن سینا و ملاصدرا مورد بررسی و تحقیق قرار میگیرد و ضمن مقایسه میان این دو فیلسوف بزرگ، به اثبات میرسد که بر اساس مبانی هردوی ایشان در باب حرکت، تکامل برزخی غیرممکن است، اما طبق نظر ملاصدرا در مورد تجرد مثالی نفس و اعتقاد وی به بدن مثالی اخروی، زمینه مناسبتری برای تکامل نفس بعد از مرگ تن فراهم میباشد ولی در حد کفایت نیست.
تبیین حکیم ملّا سلیمان گیلانی از حرکت شناسی ابن سینا؛ مقدمه تحلیلی و تصحیح رسالهالحرکه والسکون والزمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت شناسی ابن سینا بویژه آنچه در کتاب الشفاء مطرح شده، بر اندیشمندان دوره اسلامی تأثیر بسیاری گذاشته است. الشفاء دانشنامه یی فلسفی است که بتعبیر ابن سینا دارای چهار «جمله» منطق، طبیعیّات، ریاضیات و الهیات است. تفصیل و جامعیت این اثر سبب شده است تا اندیشمندان بعدی، بیش از آنکه به شرح و تفسیرنگاری بر آن بپردازند به شیوه حاشیه نگاری بر آن روی آورند. با این وصف، برخی رساله های موجز را میتوان یافت که مصنّفان آن آثار کوشیده اند تا به ایضاح برخی از دشواریهای مربوط به حرکت شناسی ابن سینا در کتاب الشفاء بپردازند بی آنکه وابستگی به الشفاء در عنوان اثر هویدا باشد. حکیم ملّا سلیمان گیلانی، اندیشمند قرن یازدهم هجری، در اثری موجز با عنوان رساله الحرکه والسکون والزمان به بررسی چند دشواری مربوط به تعریف حرکت، انواع حرکت، حرکت توسطیه و حرکت قطعیّه پرداخته است. حکیم گیلانی در این رساله، افزون بر توجه ویژه به آراء ابن سینا و صدرالدین شیرازی، به آراء اندیشمندانی نظیر فخرالدین رازی، اثیرالدین ابهری، نصیرالدین طوسی، و میرسیّد شریف جرجانی نیز در باب حرکت توجه کرده است. ساختار رساله حکیم گیلانی دارای سه بخش است: 1) المقدّمه فی تعریف الحرکه والسکون والزمان، 2) فی بیان أنواع الحرکه، 3) فی بیان ما یزید تحقیقها و سبیل دفع ما یورد علیه. تصحیح و تحلیل این رساله برای نخستینبار انتشار می یابد.
مقایسه آراء فارابی و ابن سینا با ارسطو درباره جوهریت نفس بمنظور فهم نظر آنها در مورد تجرد و جاودانگی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو نفس را بالضروره جوهر میداند و جوهر اصلیترین مفهوم هستی شناسی در اندیشه اوست. از اینرو شناخت آراء وی درباره جوهر، برای رسیدن به رأی او در مورد تجرد یا عدم تجرد نفس نقش مهمی دارد. ارسطو در سنت فلسفه اسلامی، بویژه حکمت مشاء، بسیار مورد توجه بوده و متفکران اسلامی بنحوی از انحا با نظریات وی نسبت مستقیم یا نزدیک دارند. فارابی و ابن سینا معانی مختلف جوهر و کلیت تقسیم آن به محسوس و نامحسوس که از جانب ارسطو صورت گرفته را میپذیرند اما اختلاف مبنایی آنها با ارسطو به نتایجی منجر شده که در نوع خود قابل توجه و ارزشمند است. بررسی این تفاوت، با رویکرد دریافت نظر قطعی آنها در مورد تجرد نفس و جاودانگی آن، هدف اصلی این پژوهش است. بدین منظور، دو راه در پیش گرفته ایم؛ نخست به بررسی واژه یا واژه هایی پرداخته ایم که ارسطو برای بیان معنای جوهر بکار گرفته است. راه دوم، رجوع به آثار مختلفی است که ارسطو مفهوم جوهر را در آنها مورد بحث قرار داده است. سپس این دیدگاهها با آراء فارابی و ابن سینا مقایسه شده اند.
آموزه «سعادت و رستگاری» از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله سعادت و رستگاری انسان از مهمترین دغدغه های ذهنی بشر است. نظامهای دینی و فکری مختلف با توجه به جهانبینی خاص خود، سعی کرده اند پاسخی شایسته به این مسئله مهم بدهند. ابن سینا از جمله متفکرانی است که دیدگاهی بدیع در اینباره دارد. در نوشتار حاضر کوشش بر تبیین این مسئله است که دیدگاه ابن سینا دربار ه رستگاری چیست و با کدامیک از نظریه های نجات مطرح در الهیات امروزی قابل تطبیق است؟ پور سینا نجات انسان را در دستیابی به فضایل و احتراز از رذایل، کسب معرفت عقلی و رسیدن به کمال قوه عاقله، اتحاد با مجردات و فرمانبرداری از پیامبران و شرع مقدس میداند. او قائل به نجات حداکثری است و اکثریت انسانها را شایسته ورود به بهشت و نجات از عذاب میداند. با توجه به آراء ابن سینا، دین اسلام برگزیده ترین دین است اما پیروان سایر ادیان نیز میتوانند بر اساس معرفت عقلانی و تزکیه نفس به مراتبی از رستگاری نائل شوند؛ بدینسان دیدگاه وی درباره رستگاری به نظریه شمولگرایی نزدیک میشود اما برخلاف شمولگرایان که دایره نجات انسان را به دین محدود میکنند، ابن سینا نگاهی فرا دینی دارد و برای رستگاری سه ضلع ترسیم میکند: عقل، اخلاق و دین.
تحلیل و بررسی برهان صدیقین ابن سینا با تأملی در ساختار و حدود منطقی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان صدیقین ابن سینا یکی از مهمترین برهانها بر اثبات وجود خداوند در سنت اسلامی است. پس از ابن سینا فیلسوفان و متکلمان بزرگ مسلمان با استقبال از این برهان، ژرف کاویهای سودمندی در مورد آن انجام داده و تلاش کرده اند با نگاه نقادانه ضعفها و قوتهای آن را نشان دهند. علیرغم این تلاشها، ابهاماتی درباره این برهان وجود دارد که تحقیقات علمی بیشتری را میطلبد. در مقاله حاضر با تکیه بر ضوابط منطقی، به تحلیل صورت، محتوا و حدود این برهان پرداخته ایم و با این روش نشان داده ایم که این برهان، برهانی موجودمحور (موجودمّا، نه مفهوم موجود)، لمّی، مبتنی بر امتناع تسلسل و متمایز از برهان امکان است و بلحاظ ارزش معرفتی با برهانهای مخلوق محور تفاوتی ندارد.
بررسی دیدگاه قیصری در مورد حقیقت زمان عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قیصری یکی از بزرگترین شارحان مکتب ابن عربی است که با استفاده از مبانی عرفانی، نظریه خاصی در مورد زمان ابداع کرده است. دیدگاه او در اینباره چند بخش دارد: نقادی نظریات فلسفی، بویژه دیدگاه ارسطو و ابن سینا، تأویل عرفانی برخی از نظریات فلسفی، تبیین حقیقت زمان طبق مبانی عرفانی و تقسیمات آن. اما انتقادات قیصری بر دیدگاه ابن سینا و تأویل عرفانی وی از برخی نظریات فلسفی، با اشکالاتی مواجه است. مهمترین اشکال نظریه او، مستندات حدیثی در مورد ظهور زمان، با استناد به اسم «الدهر» خداوند است، زیرا احادیث مورد استدلال قیصری، وثاقت لازم را نداشته و مدعای او را نیز اثبات نمیکنند. بدین لحاظ، میتوان گفت زمان با نظر به اسم «المُقَدِّر» خداوند ظهور مینماید و ظهور آن در مراتب مختلف، بوجود آورنده روز و شب الهی است.
تبیین فعل ارادی انسان (عمل) در پرتو تبیین دعا (تحلیلی از دیدگاه ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره دعا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی و تبیین فعل ارادی انسان و نیز دامنه اراده وی در جهان هستی، امروزه ذیل موضوع «فلسفه عمل» بررسی میشود. فیلسوفان مسلمان، در این حوزه نیز ابتکارات و راه حلهای مؤثری ارائه داده اند. در این سنت دعا بعنوان یک فعل ارادی، از دو جهت کلی، در دو علم کلام و فلسفه مورد توجه قرار گرفته است؛ اول رابطه آن با اراده الهی و دوم، رابطه دعا با ضرورت نظام علّی. ابن سینا برای نخستین بار، چارچوب مسائل این حوزه را ترسیم کرد و حکمای بعد از وی، از جمله میرداماد، ملاصدرا، سبزواری و علامه طباطبایی، هر یک با ارائه استدلالها و تبیینهایی، در شرح و بسط آن گامهای ارزنده یی برداشته اند. در این جستار دیدگاه ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی پیرامون موضوع دعا بررسی شده است. با مقایسه این آراء روشن میشود که ابن سینا مسئله دعا را خارج از نظام علّی تبیین نکرده است. او معتقد است هر حادثه یی در مقام ثبوت، طبیعی یا ارادی است و در مقام اثبات، طبیعی، ارادی یا اتفاقی. بر این اساس، تفاوت «دلیل» و «علت» به تفاوت مقام ثبوت و اثبات است و نباید دلیل و توجیه را متباین از علت یا تبیین بپنداریم. ملاصدرا ضمن پذیرش چارچوب نظریه ابن سینا و مؤثر دانستن دعا در نظام علّی، در برخی جهات با شیخ الرئیس همسخن نیست. تبیین ملاصدرا نشان از آن دارد که تأثیر و دامنه بیشتری برای عمل و فعل ارادیِ انسان قائل است. او با باور به تشکیک وجود، دو نقد را به نظریه ابن سینا وارد کرده است. هر چند ملاصدرا در تبیین دعا به تشکیک و اتحاد عقل و معقول اشاره دارد اما بسط نظریه اتحاد عاقل و معقول برای تبیین دعا، یعنی تبیین رابطه میان اراده، مراد و مرید و به همان وزان، عمل، عامل و معمول نزد علامه طباطبایی صورتبندی شده است. علامه با بسط نظریه ملاصدرا، تبیینی دقیقتر از دعا ارائه کرده، هر چند که این نظریه نیز مصون از نقد صاحبنظران نبوده است.
مواجهه ابن سینا و سهروردی در مسئله علم الهی و ظهور حکمتی برتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مسئله علم الهی، عمده بحث و نزاع در مورد علم واجب تعالی به ماسواست. نوشتار حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که چه الگویی در تبیین علم الهی میتواند علاوه بر اثبات تمامی مراتب علم برای خداوند، با واجب الوجود بودن حق تعالی منافات نداشته باشد؟ در راستای پاسخ به این پرسش، بوعلی سینا به ارائه الگویی با محوریت صور مرتسمه میپردازد که نتیجه آن اثبات علم حصولی به ماسوا برای خداوند است. در تبیین نحوه فاعلیت الهی، ابن سینا دوباره سراغ علم الهی میرود و با طرح فاعلیت بالعنایه، خلق موجودات را نتیجه علم فعلی خداوند نسبت به عالم و رضایت او به نظام احسن میداند. اما در اندیشه شیخ اشراق این الگوی سینوی به چالش کشیده شد. شیخ شهید عقیده داشت تبیین ابن سینا، علاوه بر نقض بساطت ذات حق تعالی، تنها قوه یی صرف را برای خداوند اثبات میکند. صدرالمتألهین، در مقام قضاوت، اشکالاتی را به هر دو رأی وارد میکند و بر اساس قاعده بسیط الحقیقه، تبیینی متعالی درباره مسئله ارائه میکند که نه اشکال ذهنی بودن صور مرتسمه سینوی را دارد و نه همچون تبیین اشراقی، قاصر در اثبات علم پیش از ایجاد، برای خداوند است. او اثبات میکند که تمامی وجودات و علوم در وجود خداوند و علم او به ذاتش مستهلکند.
تأثیر اصول فلسفی معادشناختی صدرایی در ترمیم نظریه های معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معاد جسمانی از دیرباز در میان متکلمان و فیلسوفان اسلامی جزو مسائل بحث برانگیز بوده است. متکلمان بر اساس مبانی و نوع نگاه خود به حقیقت انسان، معادی متفاوت با معاد فیلسوفان را به اثبات رسانده اند. در بین فیلسوفان، حکمای مشاء، مبانی هستی شناختی و انسان شناختی خاصی را در جهت تبیین معاد روحانی بکار برده و حکمای اشراق با توجه به آن مبانی، معاد مثالی را نتیجه گرفته اند. ملاصدرا با استفاده از اصول معاد شناختی خاصی در نظام فلسفی خود، معاد جسمانی روحانی را تبیین میکند. این پژوهش نقش اصول معاد شناختی را در بازسازی نظریه معاد جسمانی بررسی کرده و به این نتیجه میرسد که عدم توفیق متکلمان و حکمای مشاء و اشراق در اثبات معاد جسمانی روحانی، ناشی از عدم دستیابی آنها به برخی از اصول معاد شناختی بوده و بهمین دلیل بود که معادِ اثبات شده آنها، از سوی ملاصدرا پذیرفته نشد. متکلمان با عدم دستیابی به اصولی مانند «تشکیک وجود»، «نفس، عامل شیئیت انسان و بدن» و «تجرد نفس و قوه خیال»، معاد انسان و لذات و آلام او را در معاد، مادی دانسته اند. ابن سینا و شیخ اشراق نیز با عدم دستیابی به اصولی مانند «تجرد قوه خیال»، «آثار خارجی داشتن تصورات، خُلقیات و ملکات» و «ماهیتِ ابصار، اختراع صورتهای مجردِ مشابه با صورتهای خارجی توسط نفس» در اثبات معاد جسمانی با مشکل مواجه شده اند.
بررسی نقش قوای ادراکی و نحوه تعامل آنها در تحقق روِیا، وحی و سِحر (مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس انسان توانمندیهای شگفتی دارد که برخی از آنها در عرصه هایی ورای سطح فعالیتهای متداول و مرسوم ظاهر میشود. روِیا، وحی و سحر از جمله این توانمندیهاست و آنچه در این پژوهش مورد نظر است بررسی و مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا پیرامون تعامل قوای ادراکی برای تحقق این سه امر است. از نظر هر دو فیلسوف، در مسئله روِیا، قوای ظاهر، باطن و عاقله با هم تعامل دارند؛ در مسئله وحی، قوای ظاهر دخالتی ندارند و در سحر نیز همه قوای ادراکی در تعامل هستند. ملاصدرا بدلیل مبانی خاص خود علاوه بر تأثیر عقل فعال و نفوس سماوی بر قوای ادراکی، قائل به تأثیر عالم مثال منفصل بر این قوا نیز هست. همچنین، عدم التزام ابن سینا به لوازم بحث حرکت جوهری باعث شده که در خصوص ارتباط نفس با بدن، تبیین متفاوتی ارائه نماید. برغم این اختلافات، دیدگاه دو فیلسوف پیرامون نحوه تعامل قوا در موارد متعدد، بیکدیگر نزدیک است که میتواند برخاسته از توجه ایشان به متون دینی باشد. بکمک مباحث مطرح شده توسط دو فیلسوف، میتوان به راهکارهایی برای بهبود عملکرد قوای ادراکی و تعامل میان آنها مانند تقویت قوه عاقله، کنترل افکار و تعادل مزاج دست یافت.
ارتباط خداوند و انسان از نگاه ابن سینا و غزالی
حوزه های تخصصی:
چگونگی رابطه میان انسان و خداوند یکی از دغدغه های مهم فلسفی، کلامی و عرفانی در جهان اسلام بوده است. فیلسوفان، متکلمان و عرفای مسلمان با توجه به رهنمودهای قرآن در این زمینه و نیز رویکردهای عقلانی خویش و تأثیرپذیری شان از برخی از اندیشه های فلسفه یونانی، کوشیده اند تا هریک به گونه ای متمایز و درعین حال بدون تعارض این رابطه را تبیین کنند. پژوهش کنونی به بررسی آرای دو اندیشمند برجسته از جریان های مذکور می پردازد. ابن سینا به نمایندگی از فیلسوفان مسلمان این رابطه را با الگوی عشق و ادراکات عقلی تبیین می کند و معتقد است آدمی با شهود و حب و کشش خویش به سوی خداوند، به مقامی می رسد که می تواند لذتی هم پای لذتِ فرشتگان کسب نماید. غزالی به عنوان صوفی و عارف، رابطه میان انسان و خدا را در الگوی فنا و نابودیِ عرفانی و در چارچوب وحدت با خداوند تبیین می نماید. این رویکردهای دوگانه فلسفی و عرفانی دارای پیش فرض های هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و الهیاتی هستند.
استدلال ابن سینا بر ضرورت نبوت از طریق تَبَعی بودن وجود کائنات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
153 - 172
حوزه های تخصصی:
در آثار ابن سینا، به برهانی بر ضرورت نبوّت اشاره شده است که نه خود او و نه حکما و متکلمین دیگر، آن را به صورت کامل تقریر نکرده اند؛ اما از آنجا که ابن سینا به اصل برهان اشاره نموده و همه مبانی و مقدمات آن را در آثارش آورده، می توان برهان را به او نسبت داد. در این مقاله کوشیده ایم برهان مذکور را به روش عقلی تقریر و مبانی آن را تحلیل نماییم. این برهان مبتنی بر مبانی ذیل است: وجود کائنات و انسان ها، آمیخته بودن آن ها به شر، مقصود بالتَبَع و غایت ضروری بودن شرور، غایت بالذات بودن انسان کامل و عقل قدسی، مقدمه بودن و سببیت موجودات مادی و عموم انسان ها برای وجود پیامبر بعنوان انسان کامل. نظر به مقدمات به کار گرفته شده در این برهان می توان آن را استدلال بر ضرورت نبوت ازطریق «مقصود بالعرض (یا: تبعی/ طفیلی) بودن موجودات طبیعی (یا: کائنات)» برشمرد، و یا برهانی از طریق «غایت بالذات بودن وجود نبی»، و یا تبیینی از طریق «وقوع شر» نامید. در این استدلال، وجود شر، تکیه گاهی برای اثبات ضرورت نبوت قرار گرفته است و بدین ترتیب از آنچه که معمولا چالشی برای دین داری تلقی می شود به مثابه فرصت استفاده شده است. با توجه به شواهد قرآنی و روایی دال بر مبانی این برهان، می توان آن را برهانی مُلهِم از معارف اسلامی(یا: نقلی) نیز دانست.
نسبت تاثیر نظر و عمل در سعادت انسان از نگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
523 - 548
حوزه های تخصصی:
مساله سعادت برای ابن سینا و سایر فیلسوفان مسلمان از مسائل اصلی فلسفه محسوب می شود که هم به صورت مستقیم آن را بررسی نموده و هم اساسا غایت فلسفه را رسیدن به کمال و رستگاری می دانند.یکی از پرسش های مهم در بحث سعادت این است که مولفه ها و عوامل دخیل در نیل به سعادت کدامند و نسبت این عوامل از حیث میزان تاثیرگزاری چگونه است؟ از آنجایی که معمولا عوامل دخیل در سعادت را ذیل دو عامل کلی تر به نام نظر و عمل تقسیم بندی می کنند. پرسش محوری این مقاله این است که دیدگاه شیخ در مورد میزان تاثیر و اهمیت این دو عامل چیست. مباحث شیخ در مساله سعادت حکایت از این دارد که وی نقش نظر را مهمتر از عمل می داند. این نوشتار قصد دارد اولا با ذکر شواهد کافی نشان دهد که این نکته صرفا برداشت نویسنده مقاله نیست بلکه متون برجای مانده از شیخ آن را تایید می کنند و ثانیا علت و چرایی برتر بودن نظر بر عمل را تحلیل و بررسی کند. اما از آنجایی که پاسخ به این مساله مستلزم فهم ماهیت سعادت از نگاه ابن سینا است، ابتدا چیستی سعادت از نگاه ابن سینا را بررسی نموده ایم.اما در پاسخ به هدف اول -یعنی اثبات این مدعا که ابن سینا نظر را مهمتر از عمل می داند- در متن مقاله نه شاهد که دلالت بر برتری نظر بر عمل در نیل به سعادت دارند، احصا گردیده است. و پاسخ به این پرسش که چرا ابن سینا نظر را در نیل به سعادت مهمتر از عمل می داند، به فهم دو نکته مبنایی در فلسفه شیخ بر می گردد:۱- مبانی انسان شناسی ابن سینا ۲- تعریف ابن سینا از چیستی و ماهیت سعادت. توضیح و تفصیل این دو مبنا در بخش پایانی مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
تحلیل آماری از استعاره های مفهومی علیت در بخش الهیات کتاب الشفاء ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل علیت جایگاه ویژه و مهمی در فلسفه بویژه فلسفه سنتی دارد. پژوهش حاضر به این پرسش اساسی می پردازد که آیا توصیف روابط علّی در فلسفه اسلامی را می توان در چارچوب نظریه استعاره های مفهومی توجیه و تبیین نمود. این پژوهش بر روی بخش الهیات کتاب الشفاء صورت گرفته است. کتاب الشفاء یکی از مهمترین آثار ابن سینا است. بخش الهیات یا متافیزیک این کتاب را باید مهمترین اثر فلسفی ابن سینا دانست. جهت پاسخ به پرسش اساسی این تحقیق، استعاره های مفهومی علیت در الهیات الشفاء شناسایی و معرفی می گردند. ابن سینا از واژگان گوناگون و متعددی جهت توصیف رابطه علیت بهره برده است. با استخراج و دسته بندی واژگان مذکور، استعاره های مفهومی متعددی جهت توصیف علیت در الهیات الشفاء شناسایی می شوند. در پژوهش حاضر همچنین کوشش می شود که نقش و اهمیت هر یک از استعارهای مفهومی مذکور در کتاب الهیات الشفاء بواسطه روش آماری و استخراج فراوانی بکارگیری استعاره های فوق مشخص گردد. استخراج داده ها با شمارش واژگان مرتبط به حوزه مبدأ استعاره های مفهومی مذکور صورت می گیرد. استعارهای مفهومی مرتبط با علیت در کتاب مذکور را می توان به دو بخش بزرگ تقسیم کرد: استعاره های مبتنی بر استعاره پایه «علت نیروی فیزیکی است» و استعاره های مبتنی بر علیت طبیعی. با استخراج فراوانی هر یک از استعاره های فوق مشخص می شود که به طرز معناداری استعاره های مبتنی بر علیت طبیعی دارای فراوانی بیشتری در الهیات الشفاء هستند.
بررسی شرایط اعتبار سنجی قیاس اقترانی «منفصله-منفصله» نزد ابن سینا و منطق دانان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا با ابتکار قیاسات اقترانی شرطی، نقطه عطفی در منطق اسلامی پدید آورد. انتاج قیاس شرطی متصله مورد تایید همگان است اما در قیاس منفصله با مشکلات و اختلاف آراء مواجه می شویم. وی در آثار کثیر خود شرایط متعدّد و متفاوتی درتعیین اعتبار قیاسات اقترانی منفصله–منفصله ارائه کرد و قیاس حقیقیه–حقیقیه را نا معتبر دانست. خواجه نصیرالدین طوسی به تبعیت از ابن سینا نه تنها قیاس حقیقیه–حقیقیه بلکه قیاس اقترانی متشکل از دو مانعه الجمع را نامعتبر دانست، در حالی که منطق دانان معاصر او مانند افضل الدین خونجی و سراج الدین ارموی ضمن پذیرش برخی شرایط عمومی این نوع قیاس، قیاس اقترانی شرطی دو حقیقیه و دو مانعه الجمع را با شرایطی منتج دانستند. به نظر می رسد راه حل مشترکی که گره گشای اختلاف نظر میان ابن سینا و منطق دانان بعد از او در این مسئله است بازگرداندن مقدمات قیاس به متصله و سپس تبعیت از قوانین دو متصله در نتیجه و در نهایت تبدیل نتیجه متصله به منفصله است.
تحلیل انتقادی پیوند تصور و تصدیق نزد ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصور و تصدیق به عنوان دو بخش مبنایی و نظام آفرین در منطق، همواره مورد توجه بوده است. زیربنای منطق دوبخشی، بحث تصوّر و تصدیق است؛ از این رو از زمان ابن سینا تا به امروز، و با توجه به منطق نوین غرب، در این باره مسائل مختلفی به میان آمده است. منطق دوبخشی بر اساس تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق پایه گذاری شده است. با توجه به ماهیت تقسیم و وجود اختلاف نوعی بین اقسام، مسأله نسبت بین تصوّر و تصدیق، از میان تمام این مسائل، اهمّیت بیشتری دارد. چیستی این نسبت بر "منطق تقسیم بندی"، "ابتناء یا عدم ابتناء این دو بر هم"، "امکان تحقق ذهنی هریک بدون دیگری" و مسائل وابسته به این مسائل تاثیر مستقیم دارد. ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا، (در اثری مستقل) از اندیشمندانی هستند که به این مساله پرداخته اند. مقاله حاضر گشودن گره های تحلیلی در تقسیم بندی علم حصولی به تصوّر و تصدیق در آثار سه اندیشمند را برای به دست آوردن نسبت بین تصوّر و تصدیق و نیز نقش هرکدام در حصول دیگری و در نهایت دستیابی به نظری جامع از آرای ایشان درباره ماهیت تصوّر و تصدیق، مدنظر قرارداده است. در این پژوهش، از طریق تفکیک مقام زبان (لفظ) از مقام ماهوی، علم حصولی تبیین و تحلیل شده است: در مقام ماهوی فقط تصدیق و از طریق مقام زبان و ارتباط بین زبان و اندیشه، تصوّر به دست می آید. چنان که علم حصولی تک هسته ای باشد، علم منطق در واقع تک بخشی خواهدبود.