مطالب مرتبط با کلیدواژه

ابن سینا


۷۰۱.

میزان اثرپذیری کلام فلسفی خواجه از حکمت سینوی در مباحثِ «واجب تعالی» و «هستی شناسی»(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۴ تعداد دانلود : ۱۲۲
در سراسر اندیشه های کلامی خواجه نصیر الدین طوسی، فیلسوف و متکلم امامیه، تأثیر حکمت سینوی مشهود است. او روش فلسفی را با تأسی از همان حکمت در کلام امامیه معمول و متداول کرد. این روش امروزه همچنان مورد استفاده متکلمان شیعی بعد از او قرار گرفته است. در این مقاله میزان اثرپذیری محقق طوسی از ابن سینا در دو مسأله «براهین اثبات وجود خداوند و یگانگی او» و «هستی شناسی» بررسی و تحلیل شده است. این مقاله دو بخش عمده دارد؛ بخش نخست به موارد اثرپذیری کلام خواجه از حکمت سینوی و بخش دوم، به موارد استقلال دیدگاه او از شیخ الرئیس در دو مسأله یاد شده، با استفاده از مهم ترین آثار کلامی و فلسفی ایشان، اختصاص یافته است. این پژوهش مؤید آن است که محقق طوسی، ضمن پایبندی به عقلانیت محض در ارائه عقاید امامیه، در تدوین و ساختار آثار کلامی خود نیز روش فلسفی ابن سینا را به کار گرفته و از برخی براهین او در مبحث «اثبات وجود خداوند و یگانگی او» و بخشی از «مبانی هستی شناختی» دیدگاه وی سود برده است. این در حالی است که از به کارگیری دیگر دیدگاه های شیخ الرئیس در این موضوعات، که استدلال آن از استحکام لازم برخوردار نیست، پرهیز کرده است.
۷۰۲.

کاوش تطبیقی دیدگاه ابن سینا و غزالی درباره صفات خداوند

تعداد بازدید : ۱۹۱ تعداد دانلود : ۱۰۳
هدف اصلی این پژوهش، بررسی دیدگاه غزالی و ابن سینا درباره یکی از بحث برانگیزترین مسائل کلامی در حوزه فلسفه اسلامی یعنی صفات خداوند و نحوه تبیین این دو اندیشمند از صفات الهی می باشد. با توجه به این که ابن سینا ادراک کنه ذات خداوند را محال می داند، لذا شناخت او را تنها از طریق شناخت صفات الهی ممکن می داند. چون ابن سینا، صفات خداوند را عین ذات او می داند پس کسی که بتواند صفاتش را بشناسد گویی به ذات او پی برده است. برخلاف نظر ابن سینا، رویکرد غزالی در خصوص صفات خداوند طی مراحل مختلف زندگی او دچار تغییرات بسیاری شده است. زیرا به نظر او ما فقط می توانیم صفاتی را به خدا نسبت دهیم که خداوند خود را به آن ها وصف کرده است. پس بر این اساس او صفات خداوند را نه همانند او و نه همانند غیر او می داند و معتقد است ما اصلاً نمی بایست در این خصوص سوالی بپرسیم. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای به واکاوی این مسئله پرداخته و در پی رفع ابهامات مطرح شده در این خصوص برآمده است.
۷۰۳.

جایگاه بدن در امر ادراک از منظر ابن سینا و موریس مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۸۸ تعداد دانلود : ۱۴۷
در تاریخ اندیشه فلسفی، بحث از علم و ادراک همواره بر محور نفس بوده و بدن به منزله امری ثانوی دائماً در حاشیه قرار گرفته است. فیلسوفان اسلامی به ویژه مشائیان، علم و ادراک را فعل نفس و نه بدن می دانند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش تحلیلی توصیفی و با رویکرد تطبیقی، آرای علم النفس ابن سینا و اندیشه موریس مرلوپونتی درباره ادراک بدن مند بررسی شوند. در این راستا ابتدا آرای ابن سینا در باب اصول علم النفسی و سپس نقش بدن در ادراک، واکاوی و در ادامه پدیدارشناسی ادراک و نقش بدن در آن از منظر موریس مرلوپونتی بررسی می شوند. ابن سینا با اعتقاد به دوگانگی نفس و بدن، نفس را مبنای ادراک دانسته است؛ اما در عین حال، از نقش بدن – اعم از تأثیر مستقیم و غیرمستقیم – در امر ادراک نیز غافل نیست. او نفس را همچون راکبی می داند که از مرکب خود یعنی بدن، در افعال و همچنین ادراک بهره می گیرد. درمقابل، نفس و بدن نزد مرلوپونتی با هم اتحاد دارند و بدن در امر ادراک دارای نقشی پررنگ تر و برجسته تر است و به عبارتی، بدن، یگانه راه ادراک هستی است و آگاهی در بدن جاسازی می شود.
۷۰۴.

تبیین خردگرایی در شاخصه های طراحی سنتی ایرانى از منظر زیبایی شناسی سینوی (مورد مطالعاتی: نقوش گیاهی)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۴ تعداد دانلود : ۱۵۲
طراحی سنتی با ارزش های بصری، نمادگرایانه و رمزپردازانه ترکیبی از مجموعه ای از نقشمایه ها است، که با ترکیبی متناسب با کاربرد و قواعد و اصول حاکم بر چگونگی ترسیم آن ها، بر مبنای تناسبات هندسی به تصویر درمی آیند. اصول و ویژگی های خاص طراحی سنتی نظریه صرفاَ خیالی بودن نقوش را به بوته تردید و آزمون کشانیده؛ تا علاوه بر نقش موثر مولفه خیال، عامل دیگری چون «خرد» در لایه های پنهان تری از اصول و مبانى جستجو شود؛ با هدف این که به مدد جایگاه خرد، طراحی سنتی از تکرار رها گشته و منجر به گفتمانی متفاوت و نوآورانه در این عرصه گردد. لذا در این پژوهش به منظور تحقق این هدف و ارائه نظریه ای نو، با طرح این پرسش که «مولفه خردگرایی در روند طراحی سنتی ایرانی بر مبنای دیدگاه زیبایی شناسی ابن سینا چگونه تبیین می گردد؟» به بررسی اصول موجود در طراحی سنتی، با تمرکز بر نقوش گیاهی به عنوان بنیادی ترین نقوش و تطابق با اصول زیبایی شناسی ابن سینا پرداخته شده و نتایج حاصل حاکی از آن است که: اصول و قواعد مستتر در طراحی سنتی مطابق با اصول زیبایی شناسی بوعلی، تابع حُسن نظم، حسُن تالیف، حسُن اعتدال می باشد. پس می توان گفت گه این قواعد برآمده از خیال معطوف به عقل یا به بیان ابن سینا، «شهود عقلانی» است و حاکی از راهبری خرد در روند طراحی سنتی است.
۷۰۵.

تناسخ در نظام فلسفی سینوی و صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۱۵
مسئله تناسخ نه تنها از گذشته دور در میان فیلسوفان مطرح بوده، در فرهنگ دینی نیز مورد اهتمام ویژه قرار دارد. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی این مسئله در اندیشه ابن سینا و صدرالمتألهین می پردازد و از رهگذر آن آشکار می شود که دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین در استحاله تناسخ ملکی، مشابه است. تمایز آنها در مبانی نفس شناختی ای است که ترسیم کننده نحوه موجه سازی مدعای آنهاست که مهم ترین آنها از این قرار است: تجرد نفس، حدوث نفس، بقای نفس و رابطه نفس با بدن.
۷۰۶.

بازسازی روش ابن سینا در نفس شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۷۰ تعداد دانلود : ۱۴۴
وجه اشتراک بخش های مختلفی که فلسفه نظری را تشکیل می دهند، شناخت برهانیِ جهان است؛ هرچند مبادی برهانی هر بخش، متناسب با موضوع آن بخش تفاوت دارد. در دسته بندی بدیهیات، مبادی اختصاصی نفس شناسی درزمره وجدانیات قرار می گیرند که ابن سینا درک آن ها را به حواس باطنی و خود نفس نسبت داده است. یک مسئله این است که آیا هیچ یک از قوای باطنی براساس کارکردهایی که ابن سینا برای هرکدامشان مشخص کرده، می توانند درکنار خود نفس، مبدأ شناخت نفس قرار گیرند یا خیر. تنها قوه نامزد این امر، قوه واهمه است؛ اما کارکرد آن، ادراک معانی جزئی است؛ نه معرفت به ادراک معانی جزئی که به شناخت نفس می انجامد. مسئله دیگر این است که نفس چگونه می تواند به قوای حیوانی و گیاهی خود که مادّی و منطبع در بدن هستند، معرفت یابد. در مقاله حاضر، با بررسی کارکردهایی که ابن سینا به قوای نفس نسبت داده است، نشان خواهیم داد هیچ یک از حواس ظاهری و باطنی نفس به کار شناخت آن نمی آیند و خود نفس ناطقه با ادراک بی واسطه خویش و احوال و افعالش به گزاره هایی که مبدأ نفس شناسی اند، معرفت می یابد؛ افزون بر این، معرفت به قوای حیوانی و مادّی نفس نیز ازطریق ادراک مستقیم افعال این قوا صورت می گیرد که درعین حال، اَعراض نفس هستند.
۷۰۷.

ماهیت گزاره های عملی نزد ابن سینا: تأملی بر چهار خوانش رقیب(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۴۳ تعداد دانلود : ۱۰۵
ازجمله تقسیمات مشهور در سنت فلسفه مشاء که در متون ارسطو ریشه دارد، دسته بندی حکمت به دو بخش عملی و نظری است که ابن سینا نیز همسو با چنین سنتی، این تقسیم بندی را در آثار خود مطرح کرده است. پرسش درباره ماهیت گزاره های هنجاری (اخلاقی/عملی)، موضوعی مناقشه برانگیز است؛ به گونه ای که برخی مفسران، حکمت عملی را ازنظر شیخ الرئیس، متعلَق عقل عملی و فاقد حیث شناختی (غیر قابل اتصاف به صدق و کذب) دانسته و برخی دیگر با پذیرش این تعلق، آن را دارای حیثیت شناختی قلمداد کرده اند. درمیان این دسته دوم نیز وحدت نظر وجود ندارد: برخی از آنان گزاره های حکمت عملی را شناختنی، ولی حاصل بنای عقلا و منتَج از صناعت جدل (متکی بر مشهورات) محسوب کرده اند؛ درحالی که برخی دیگر این گزاره های شناختنی را حاصل صناعت برهان و مستقل از بنای عقلا و درنتیجه، واقع گرا شمرده اند. در این جستار، پس از نقد دو دریافت اول، امکان شکل گیری دو گونه تفسیر واقع گرایانه از سرشت حکمت عملی ازمنظر بوعلی از یکدیگر تفکیک خواهد شد: مطابق تفسیر اول، حکمت عملی، حوزه ای مستقل از حکمت نظری و دارای مبادی خاص خود است؛ سپس با نقد این دریافت، از امکان صورت گرفتن تفسیر واقع گرایانه دوم دفاع می شود که مطابق آن، گزاره های عقل عملی اولاً دارای حیث شناختی هستند؛ ثانیاً حاصل صناعت برهان اند و نفس الأمر آن ها مستقل از ذهن است؛ ثالثاً متعلق عقل نظری و مندرج ذیل حکمت نظری هستند؛ به گونه ای که حکمت عملی در مبادی خویش وابسته به حکمت نظری است و مبادی بدیهی خاص خود را ندارد.
۷۰۸.

ظرفیت فلسفه ابن سینا در بازیابی ابعاد گرایشی فطرت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۴ تعداد دانلود : ۱۰۱
بحث درباره فطرت و ابعاد آن بعداز دوره صدرالمتألهین به نحو مدون در مباحث انسان شناسی فلسفی وارد شد و در فلسفه ابن سینا دیده نمی شود. به نظر می رسد تلقی قرآنی بودن این بحث و تصور کارکرد صِرف آن در اثبات وجود خداوند متعال، در مطرح نشدن آن در مباحث فلسفی پیشینیان اثرگذار بوده است؛ باوجود آن، ازطریق تعریفی که حکمای متأخر درباره فطرت به دست داده اند، می توان مباحث مرتبط با ابعاد این مقوله را به صورت پراکنده در آثار شیخ الرئیس یافت. درخصوص مقوله فطرت ازنگاه ابن سینا، آنچه بیشتر موردتوجه محققان قرار گرفته، جنبه ادراک فطری و عنایت به قوه عقل است؛ چنان که برخی علت مطرح نشدن بحث فطرت در آثار این فیلسوف را عینیت فطرت و عقل دانسته اند؛ از این روی، در مقاله حاضر، بُعد مغفول گرایشی فطرت موردتوجه قرار گرفته و سؤال اصلی پژوهش، آن است که آیا در فلسفه ابن سینا فطرت همان عقل است یا حکمت سینوی ظرفیت بازیابی ابعاد گرایشی فطری موردنظر متأخران را دارد. درطول مقاله مشخص خواهد شد که در آثار بوعلی، درباره گرایش های سرشتی انسان به معبود و زیبایی سخن گفته شده است و البته درباب استناد گرایش فطری به فضایل اخلاقی در نگاه او اختلاف نظرهایی وجود دارد. آنچه بیشتر، شیخ الرئیس را درزمره ملتزمان به نظریه فطرت قرار می دهد، بازتعریف عرضه شده ازسوی او درباره انسان است. وی تأکید کرده فصل انسان نه ناطق بودنش، بلکه نفس انسانی است و از ویژگی های این نفس، استعداد نطق است. تأکید ابن سینا بر وجودداشتن میل و عشق ویژه انسان به پروردگار و زیبایی دوستی را می توان به عنوان دیگر لوازم حقیقت وجود نفس انسانی، تأکیدی بر بُعد گرایشی سرشت انسان محسوب کرد.
۷۰۹.

تبیین ابن سینا از استنباط آرای محموده(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۹۶ تعداد دانلود : ۱۴۵
ازجمله مباحثی که به اختصار در آثار ابن سینا ذکر شده، آرای محموده و روش استنباط آن هاست. ازنظر شیخ الرئیس، عقل به تنهایی نمی تواند به آرای محموده دست یابد و مؤلفه های دیگری همچون آرای نظری، شهرت، استقرا، تجربه و مصلحت در این زمینه، نقش اساسی دارند؛ اما روش استنباط آرای محموده از این مؤلفه های مختلف، محل بحث است؛ افزون بر آن، آرای محموده ذیل مجموعه مشهورات جای می گیرند و بیان ابن سینا درباره حجت آوری بر این آرا و از سوی دیگر، برهان ناپذیری مشهورات، ناسازگار به نظر می رسد؛ اما با نگاهی تحلیلی به مباحث بوعلی در بخش مشهورات منطق و کارکردهای عقل عملی، و بررسی نگاه وی به اخلاق می توان تبیینی نو در این حوزه به دست داد که سازگاری مؤلفه های یادشده با یکدیگر و سازگاری سخنان این فیلسوف با هم در این حوزه را روشن می کند. این تبیین از این نکته فلسفی در آثار ابن سینا سرچشمه می گیرد که اساساً حجت و مقدماتش که در استنباط آرای محموده مطرح می شود، با برهان و مقدماتش که در فلسفه نظری و منطق کلاسیک وجود دارد، متفاوت است. وقتی شیخ الرئیس از حجت آوری بر آرای محموده سخن می گوید، مقصودش اقامه برهان بر آن ها نیست که با برهان ناپذیری مشهورات و آرای محموده ناسازگار باشد؛ بلکه حجت می تواند اعم از قیاس و استقرا باشد؛ بدین ترتیب، برخی آرای محموده برپایه موارد استقراشده و برخی دیگر هم برمبنای قیاس نتیجه گیری می شوند. قیاس نیز مقدمات مختلفی اعم از اوّلی و کلی تا تجربی، مشهور یا جزئی دارد و اموری همچون آداب، انفعال های نفسانی و مصلحت های انسانی هم ذیل این مقدمات قرار می گیرند.
۷۱۰.

تحولات ساختار اقسام مسائل علم النفس سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۱۷ تعداد دانلود : ۱۰۲
در جستار حاضر، به ساختار اقسام علم النفس سینوی در برخی آثار شیخ الرئیس پرداخته و کوشیده ایم با مقایسه ساختار اقسام علم النفس ازحیث اجزا و ترتیب در آثار این فیلسوف، تحولات ساختار علم النفس ازمنظر وی را توصیف و تبیین کنیم. اهمیت تحقیق درباره این مسئله از آن جهت است که ما را به اندازه گامی هرچند کوچک به فهم منطق حاکم بر تحولات ساختار اقسام علم النفس ازمنظر شیخ نزدیک می کند. تحلیل و توصیف ساختار اقسام مسائل علم​النفس در آثار بوعلی نشان می​دهد این ساختارها ازحیث تعداد اجزا دچار نابرابری​هایی همچون فقدان، زیادت و نقصان در شمار اجزا، و ازنظر ترتیب اجزا دچار آشفتگی​هایی نظیر ناپیوستگی، وارونگی و انتقال هستند. مقایسه و تطبیق اجزا و ترتیب ساختار اقسام مسائل علم النفس در آثار ابن سینا به ترتیب زمان تألیف، نشان​دهنده سِیر کلی تحول در آن ها و به دیگر سخن، سِیری فزاینده و درحال نوسان بین پیوستگی و ناپیوستگی است. تبیین تحولات ساختار اقسام مسائل علم​النفس سینوی نشان می دهد این تحولات افزون بر بعضی عوامل بیرونی، ناشی از تحولاتی درونی هستند که در ساختارهای دو علم طبیعیات و مابعدالطبیعه سینوی رخ داده​اند.
۷۱۱.

بررسی نقش نفس و بدن در پیدایش لذت و الم براساس دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۰۷ تعداد دانلود : ۱۴۶
تبیین علوم تجربی و فلسفه اسلامی از لذت و الم، و نقش نفس و بدن در پیدایش آن ها متفاوت است. دانشمندان تجربی، تبیینی کاملاً فیزیکالیستی از نحوه حصول لذت و الم به دست داده و برخی بر این اساس، حالات نفسانی را به گونه هایی صرفاً جسمانی فروکاسته اند. ابن سینا درخصوص لذات و آلام حسی، نقشی بالسویه برای نفس و بدن قائل شده؛ اما حصول لذات و آلام وهمی و خیالی را از اوصاف نفس متعلق به بدن دانسته است. ازنظر او تنها لذات و آلام عقلی از اوصاف نفس بما هی نفس هستند؛ اما طبق دیدگاه صدرالمتألهین، از آنجا که لذت و الم ازسنخ ادراک است و از طرفی همه قوای ادراکی، مجرد از ماده هستند، لذت و الم ناشی از هرکدام نیز مجرد از ماده است؛ از این روی، آنچه در علوم تجربی درباره سازوکار و فیزیولوژی حصول لذت و الم ذکر می شود، مربوط به حقیقت این دو مقوله نیست و درواقع، به مرحله زمینه سازی و اِعداد آن ها بازمی گردد. در این مقاله، ضمن بررسی حقیقت لذت و الم، و تبیین مراحل پیدایش انواع آن ها نقش ایجابی و سلبی نفس و بدن در مراحل شکل گیری لذت و الم را با توجه به مبانی موردنظر ابن سینا و ملاصدرا تحلیل کرده ایم.
۷۱۲.

تحلیل تطبیقی راهکار ابن سینا و ملاصدرا در رفع اشکال "اجتماع یک ماهیت تحت دو مقوله"(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۰۹
ابن سینا برای رفع اشکال وجود ذهنی تأکید کرده حد جوهر، این است که وجود آن در خارج (فی الأعیان) به موضوع نیازی ندارد. تعریف مذکور هم بر جوهر ذهنی صدق می کند و هم بر جوهر خارجی. درواقع، او با افزودن قید «وجوده فی الأعیان لیس فی موضوع» در حد جوهر نتیجه گرفته از سویی در وجود ذهنی جوهر نیز همین معنا منعکس شده و از سوی دیگر، همین جوهر ذهنی، کِیف نفسانی و عَرَض است؛ بنابراین، اشکال اجتماع ماهیت تحت دو مقوله به وجود نخواهد آمد. ملاصدرا نیز در پاسخ به اشکال وجود ذهنی، دو دیدگاه را مطرح کرده که دیدگاه اول او مبتنی بر نظریه حکما و پذیرش قیام حلولی بوده است و از این جهت با نظر ابن سینا همخوانی دارد؛ هرچند ملاصدرا گفته ابن سینا با ذکر قید «فی الأعیان» در حد جوهر، حکم به جوهریت را به اشخاص جوهر اختصاص داده و این راهکار بوعلی، شبیه قول شبحیون شده که مستلزم مغایرت عین و ذهن است. دیدگاه دوم ملاصدرا مبتنی بر قیام صدوری است و در آن، وجود ذهنی، انشای نفس قلمداد می شود که در این صورت، اساس اشکال اجتماع یک ماهیت تحت دو مقوله، منتفی است. این دیدگاه با راهکار شیخ الرئیس که مبتنی بر قیام حلولی است، قابل جمع نیست. با دقت در بیانات ابن سینا نتیجه می گیریم با تعدیل ها و توضیحاتی می توان اشکال مطرح شده ازسوی صدرالمتألهین را وارد ندانست و بدین ترتیب درمی یابیم تحلیل بوعلی، زمینه را برای مطرح شدن دیدگاه اول ملاصدرا مهیا کرده است تا ملاصدرا براساس حمل اولی و شایع، اشکال وجود ذهنی را حل کند.
۷۱۳.

تحلیل عناصر دینی نظریه سعادت و تبیین نقش آن ها ازنظر ابن سینا و توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۷ تعداد دانلود : ۱۲۶
مسئله سعادت انسان از دیرباز، موردتوجه متفکران بوده و ارسطو از نخستین اندیشمندانی است که سعادت را محور نظام اخلاقی خویش قرار داده است. ازنظر این فیلسوف، سعادت، غایت زندگی انسان محسوب می شود که درپی کسب فضایل اخلاقی و عقلانی در دنیا به دست می آید. ابن سینا و توماس آکوئیناس به عنوان دو فیسلوف شاخص مشائی در شرق و غرب، هرکدام، تفسیری خاص از نظریه سعادت بیان کرده اند. در این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، بررسی تطبیقی تفسیرهای عرضه شده ازسوی این دو فیلسوف را به منظور کشف افتراقات و اشتراکات نظریاتشان انجام داده ایم. مباحث این دو متفکر، بیانگر آن است که هردوی آنان تفسیرهایشان از نظریه سعادت ارسطو را با تمسک به عنصر دینی خویش و با تکیه بر رویکردی عقلانی، در بستر تعالیم دینی به دست داده اند. ابن سینا در بُعد عملی سعادت، درقالب تمسک به جنبه عملی شریعت اسلام، با بیان فضایل و رذایل دینی و التزام به آن ها، و توماس آکوئیناس درقالب قاعده فیض و لطف الهی با مطرح کردن ایده فضایل الهیاتی، موجب قرین سازی سعادت دنیوی ارسطو با سعادت دینی- اخروی شده اند. ابن سینا با رویکردی تکمیلی و با محور قراردادن سعادت عقلی، نقش شرع در سعادت را لازم و تکمیل کننده دانسته و توماس آکوئیناس نیز با رویکردی ترکیبی، علاوه بر سعادت عقلی ارسطویی، سعادت الهیاتی مبتنی بر ایمان مسیحی را لازم و نقش آن را تکمیل کننده به شمار آورده است.
۷۱۴.

تحلیل و بررسی ساختار ادراک در تشخیص لذت و الم در فلسفه سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۶ تعداد دانلود : ۱۸۹
در آثار ابن سینا تبیین و توصیف لذت و الم به شکل مبسوط صورت گرفته؛ اما به چگونگی ادراک در تشخیص این دو مقوله، کمتر پرداخته شده است. در این پژوهش، دو مسئله را تحلیل کرده ایم: نخست، جایگاه ادراک حضوری و حصولی در تشخیص لذت و الم؛ دوم، اینکه در نظام فکری بوعلی، لذت، منحصر به نوع مادّی و محسوس نیست و لذات غیرحسی قوّت و شدت بسیار دارند. در پژوهش حاضر، درصدد واکاوی این مسئله بوده ایم که ابن سینا با توصیف و تبیین حقیقت لذت و الم به دنبال عبور از لذت طبیعی و حیوانی بوده و حرکت به سوی لذت عقلی و روحانی را درنظر داشته و از این روی در نظام فلسفه سینوی، لذت حسی، احساس امر ملایم و لذت عقلی، تعقل امر ملایم است. شیخ الرئیس در تفسیر لذت به واژه «ادراک» اکتفا نکرده و از واژه «نیل» نیز استفاده کرده است؛ زیرا نیل به چیزی، زمانی حاصل می شود که ذات آن نزد ادراک کننده حاضر باشد؛ به همین دلیل، لذت با حصول آنچه مساوی امر خوشایند است، حاصل نمی شود؛ بلکه تنها با حصول ذات امر خوشایند به دست می آید. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوا درپی بررسی این مطلب بوده ایم که در نظام فلسفه سینوی، توجه به لذت عقلی و روحانی از مهم ترین دقایق سبک فکری ابن سینا به شمار می آید که وی از آن به ابتهاج نیز تعبیر کرده است.
۷۱۵.

جایگاه مخاطب در نظریه موسیقی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۲۹ تعداد دانلود : ۱۶۱
در پی ریزی مباحث فلسفه موسیقی، بررسی نسبت و پیوند میان موسیقی و مخاطب نزد متفکران این حوزه اهمیت بسیار دارد. در نگاهی کلی، اندیشه موسیقایی ابن سینا در ساختاری علمی، ریاضیاتی و عقلانی مطرح شده؛ اما این فیلسوف از اهمیت موضوعاتی مانند تأثیر موسیقی بر نفس مخاطب، فهم موسیقی و تجربه های موسیقایی غافل نبوده است. در این نوشتار کوشیده ایم با تحلیل عناصر مهم نظریه موسیقی ابن سینا همچون تخیل و محاکات و نیز با نظر به مبادی علم موسیقی در اندیشه او، مفهوم مخاطب و موسیقی ازمنظر وی را تبیین کنیم. نکته مهم در پژوهش پیشِ روی، این است که آنچه درباب مخاطب در نظریه موسیقی ابن سینا ذیل بحث درباره محاکات، تخیل، موسیقی شعر، لذت و کراهت، فرهنگ و موسیقی وجود دارد، بدان منظور نیست که شیخ الرئیس صرفاً به جهت تکمیل مباحث خود در حوزه های مختلف موسیقی، درباره مخاطب آثار موسیقایی نیز سخن گفته باشد؛ بلکه گفته های وی در این زمینه، در منظومه ای عقلانی همراه با روش شناسی خاص او در این حوزه، با کل ساختار اندیشه فلسفی اش سازگار است و این مطلب نشان می دهد بوعلی به نحو ضمنی و ازسر اتفاق، درباره مخاطب سخن نگفته؛ بلکه اساساً در نظریه موسیقی او، مخاطب از جایگاهی ویژه برخوردار است. در این مقاله، دیدگاه ابن سینا درباب این موضوع را ذیل چهار بخش کلی بررسی کرده ایم: محاکات و موسیقی، خیال انگیزیِ موسیقی، تأثیر موسیقی بر مخاطب و تأثیر مخاطب بر آثار موسیقایی. پژوهش پیشِ روی با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی و به کارگیری مستقیم مجموعه متون دست اول ابن سینا، به ویژه آثار وی درزمینه علم موسیقی همچون جوامع علم موسیقی از ریاضیات شفا صورت گرفته است.
۷۱۶.

تا چه اندازه نظریه شناخت سهروردی، نظریه ای سینوی است؟(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۱۵۹ تعداد دانلود : ۹۸
در این مقاله نشان داده می شود که معرفت شناسی سهروردی همان معرفت شناسی ابن سینا است و تئوری «علم حضوری» سهروردی که نظریه منحصر به فرد وی محسوب می شود، از ابن سینا الهام گرفته شده است. بر این اساس جهت گیری مشائی- مشرقی ابن سینا و منظر اشراقی سهروردی هر دو حافظ یک چهارچوب معرفت شناسی هستند، گرچه معرفت شناسی ویژه هر یک از ایشان با زبان فلسفی متفاوتی مطرح شده است. در این مقاله نشان داده می شود که هر دوی ایشان به سلسله مراتب معرفت به صورت زیر وفادار بوده اند: 1. معرفت حاصل از تعریف؛ 2. معرفت حاصل از ادراک حسی؛ 3. معرفت حاصل از مفاهیم اولیه؛ 4. معرفت حاصل از علم حضوری؛ 5. معرفت حاصل از تجربه مستقیم (عرفان). بر این اساس از دیدگاه هر دو فیلسوف، معرفتی که از طریق عرفان به دست می آید، ناب ترین شکل معرفت است که واضح، متمایز و بی واسطه و مستقیم است.
۷۱۷.

نسبت عقل و شرع در حکمت سینوی و فلسفه آکوئینی و پیامدهای آن برای رابطه دین و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۱۲۲
مسئله اصلی درجهان اسلام همواره مسئله نسبت «عقل و شرع» بوده است. برهمین اساس، دراین پژوهش با مفروض گرفتن نظریه لئو اشتراوس درباب آنچه «فلسفه قدما»، بافقدان «سیاست» ارسطو درجهان اسلام و متقابلا «قوانین» افلاطون درمسیحیت قرون وسطی، می نامد با مقایسه اندیشه ابن سینا و آکوئیناس درباب نسبت عقل و شرع/وحی، بحث را معطوف به حکمت عملی آنها خواهیم کرد تا روشن سازیم رابطه دین و سیاست چه وضعیتی پیدا می کند و چه نتایجی بر آن مترتب است. پرسش ما این است که در اندیشه ابن سینا و آکوئیناس عقل و شرع/وحی چه نسبتی دارند و تبعات آن درباب نسبت دین و سیاست درحوزه سیاسی چیست؟ فرضیه پژوهش این است که «ابن سینا با تقسیم فلسفه به دو شاخه عملی و نظری، با غالب شدن خوانش افلاطونی در حوزه سیاسی، عقل را محدود به حکمت نظری به عوان جستجوی سعادت اخروی کرد و شرع را به عنوان جستجوی سعادت دنیوی حاکم بر حوزه سیاست کرد. درنتیجه، ابن سینا نوعی هماهنگی در عین مفارقت میان عقل و شرع برقرار کرد و منجر به تابع قرار گرفتن سیاست نسبت به دین شد وبه تبع آن سیاست خارجی دولت هم تابعی از مفروضات دینی شد. در مقابل، آکوئیناس با وارد کردن معرفتشناسی ارسطویی، بحث عقل و وحی را در نوعی هماهنگی، در عین استقلال، در حکمت نظری و عملی قرار داد که مکمل یکدیگرند و در حوزه سیاست، عقل قانونگذار و قانون الهی مکمل آن در نظر گرفته شد.دنتیجه،اینایدهآکوئیناسمنجر به استقلال سیاست از دین شد ودرحوزه روابط خارجی نیز بازتاب یافت.»
۷۱۸.

مقایسه دیدگاه آخوند خراسانی با دیدگاه فلاسفه در خصوص «خارج المحمول» و «محمول بالضمیمه» با تأکید بر دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۰ تعداد دانلود : ۱۲۷
بین علوم مختلف به انحای مختلف ارتباط وجود دارد و بر همدیگر تأثیر می گذارند. در این میان ارتباطی مفصل و دامنه دار بین دو دانش اصول فقه و منطق و فلسفه وجود دارد و دانش اصول فقه در مباحث بسیاری از مباحث عقلی در منطق و فلسفه متأثر بوده است. در این مقاله به طور خاص به داوری درباره رأی برخی از شارحان کفایه درباره تطابق یا عدم تطابق دیدگاه آخوند خراسانی با اهل معقول در موضوع «خارج محمول» و «محمول بالضمیمه» پرداخته شده است و نگارندگان بر این باورند که می توان به یک معنا و تفسیر، دیدگاه آخوند خراسانی را با اهل معقول مطابق دانست و به معنای ظریفِ دیگری، از اهل معقول فاصله می گیرد. به همین منظور، به ریشه یابی بحث در متون منطقی و به ویژه ابن سینا، به عنوان پایه گذار بحث، پرداخته ایم. موشکافی و تحلیل مفهوم «خارج»، «بالضمیمه» و «من صمیمه» بدان جا انجامیده است که اگر به عین عبارات صاحب کفایه بسنده کنیم آخوند خراسانی با اهل معقول هم خوان است و در صورتی که از اصطلاح «خارج محمول» در کلام آخوند خراسانی به دلالت التزام مفهوم «من صمیمه» را نیز بفهمیم، آخوند خراسانی از دیدگاه اهل معقول فاصله گرفته و اینکه گفته شود مقصود وی همان نظر حکماء است، صحیح نخواهد بود.
۷۱۹.

جریان شناسی مفهوم «رؤیت» حق تعالی و بازتاب آن در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۳۲ تعداد دانلود : ۱۰۹
مسئله رؤیت حق تعالی که ناظر بر آیات قرآن کریم است، از جمله مهم ترین مباحث مورد توجه متکلمان اسلامی محسوب می شود. اما چگونگی مواجهه فیلسوفان اسلامی در تحلیل این مسئله با توجه به سابقه دینی آنها، دغدغه اصلی این پژوهش است. فلاسفه اسلامی مانند ابن سینا و سهروردی اگرچه به امکان دستیابی علم به خدا و ارتباط با حق اشاراتی داشته اند، اما به صورت مستقل در خصوص مسئله رؤیت نظریه پردازی نکرده اند. البته بر اساس مبانی حکمت اسلامی از جمله فارابی و ابن سینا، مراد از رؤیت، نمی تواند رؤیت حسی مأخوذ در امور مادی باشد؛ بلکه منظور از آن، مرتبه ای از علم حضوری است. اما با بررسی آرای گوناگون و پراکنده حکمای اسلامی مانند سهروردی و به ویژه ملاصدرا، چنین استنباط می شود که انسان در مسیر تکامل و حرکت اشتدادی خود به مرتبه ای می رسد که می تواند حق را با قلب خود مشاهده کند. چراکه نفس تکامل یافته از طریق نور قلب، تجلی متکاملی بر عقل خواهد داشت و آن را برای دست یافتن به مراتبی بالاتر از مراتب عقل صرف، مهیا می سازد. ازاین رو رؤیت قلبی نوعی علم به خداوند و ارتباط با اوست. البته قلبی بودن رؤیت ناظر بر وجدانی و غیرمادی بودن این نوع از علم و ادراک است که برای واصلان به مقام عبودیت حاصل می شود. ازاین رو و به گواهی برخی از آیات، عقل با کمک قلب به مرتبه ای ورای مرتبه عقل محض وارد می شود. البته هر کس به اندازه سعه وجودی خود، می تواند به مرتبه ای از علم و ادراک نسبت به خدا برسد. درواقع نفس انسان بر اساس حرکت جوهری خود، باید مراحلی را طی کند و در این مسیر، عقل نظری و عملی خود را به تکامل برساند تا درنهایت با کنار زدن حجاب ها، البته به اندازه سعه وجودی و تجردی خود، به شهود و رؤیت قلبی حق دست یابد.
۷۲۰.

تحقیقی در سازمان نوافلاطونی اندیشه ابن سینا در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۷ تعداد دانلود : ۱۲۴
در این مقاله سعی بر این است که به سازمان فکری ابن سینا در اخلاق پرداخته و نشان داده شود که نظام اخلاق ابن سینا در قالبی کاملاً نوافلاطونی بروز پیدا می کند. علاوه براین، به استفاده او از بسیاری از مفاهیم نوافلاطونی نیز در درون این سازمان فکری پرداخته خواهد شد. برای نشان دادن سازمانِ نوافلاطونیِ فکر ابن سینا در اخلاق، در مهم ترین قدم تلاش بر این است نشان داده شود که اخلاق ابن سینا در تمام ابعاد آن، از جایی که ابن سینا بحث اخلاق را آغاز می کند تا آنجا که صحبت از غایت نهایی انسان از عمل اخلاقی می کند، دارای مراتب است که مهم ترین خصیصه متافیزیکی سازمان فکر نوافلاطونی است. در قدم بعد، به مفاهیمی می پردازیم که او از اندیشه نوافلاطونیان استفاده کرده و در سازمان فکری خود پذیرفته و به کار گرفته است. مفاهیمی چون لحاظ مراتبی سه گانه برای اخلاق شامل اخلاق عامیانه، عالمانه و عاقلانه یا درنظرگرفتنِ عمل اخلاقی انسان به عنوانِ تکمیل کننده خلقت خداوند یا درنظرگرفتنِ مفهوم تشبه به مبادی عالیه یا خداوند به عنوانِ غایت اخلاق از جمله این مفاهیم اند. علاوه بر لحاظ مراتب، وجود بسیاری از این دست مفاهیم نوافلاطونی در شکل دهی به این سازمان فکری نقش داشته است.