فرهنگ عامه اعم از امثال، حِکَم، کنایات، استعارات، داستان های عامیانه، مَتَل ها، چیستان ها، و مانند آن انعکاس گویا و آیینة تمام نمایِ سنت ها، دانسته ها، باورها، منش ها، و ارزش های فرهنگیِ یک جامعه است که از رهگذرِ آن، می توان به شناختِ واقعیِ خلقیات و رفتارهای مردم آن جامعه و انگیزه ها و عللِ موجبة آن دست یافت.
فرافکنی و توجیه (دلیل تراشی) از جمله ابتلائات بزرگ اجتماعی ماست که در سطحی بسیار گسترده در بین طبقات و قشرهای مختلف جامعه، از پایین ترین مراتب گرفته تا بالاترین مدارج، رواج تام دارد.[i] وسعت و شدت شیوعِ این دو عارضه بزرگ اجتماعی، تا حدود زیادی، معرف و نشانه شیوعِ روحیات اجتماعی نامطلوبی از قبیل «مسئولیت ناپذیری»، «خود منزّه بینی»، «واقع گریزی»، «فریب کاری»، و امثال آن است که غالباً و عمدتاً جنبه ناخودآگاه دارند.
بدیهی است که این روحیات و عوارضِ بیمارگونه یک باره و یک شبه پدید نیامده اند و ریشه هایی دیرینه و عمیق در تاریخ تحولات اجتماعی جامعة ما دارند؛ هر چند، سرعتِ فوق العاده شیوع آن ها در سال های اخیر، بنفسه، موضوعی شایان تأمل و نگران کننده است.[ii]
در این مقاله، تلاش شده است مظاهر و جلوه های این دو مفهومِ اساساً روان شناختی در فرهنگ عامه ایران و نیز در برخی پاره فرهنگ های منطقه ای و قومی آن، ردیابی و برای هریک شواهد کافی جست وجو و ارائه شود. برای این منظور، نخست تعریف و توضیح مختصری از دو مفهوم مزبور ذکر و سپس به اِحصای موارد و شواهد آن ها در فرهنگ عامه پرداخته شده است.
[i]. در روان شناسی، «فرافکنی» و «توجیه» از جمله مکانیسم های دفاعی defense mechanisms و عوامل تعدیل کننده و تثبیت کننده خودکار روانی self-stabilizers به شمار می روند، مشروط بر این که از حدِ طبیعی و عادی فراتر نروند و حالتِ نابهنجار، افراطی، و بیمارگونه به خود نگیرند.
[ii]. برای درکِ گستره شیوع این دو عارضه اجتماعی در جامعه کنونی ایران، کافی است فقط طی یک روز، تعداد دفعاتی را که شخصاً مرتکب فرافکنی و یا توجیه شده ایم و نیز مواردی را که در گفته ها و رفتارهای دیگران، از مردم عادی کوچه و بازار گرفته تا دولت مردان و اصحاب رسانه ها و غیره، شاهد آن ها بوده ایم، احصا کنیم.