مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
بهار عربی
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
307-328
کتاب خاورمیانه از فروپاشی تا نظم یابی نوشته محمد ایوب تلاش کرده است تا به خاورمیانه عربی ازمنظر تأثیر بهار عربی در فروپاشی و ثبات دولت بپردازد. نویسنده معتقد است آن چه به نام بهار عربی شهرت یافته یک پدیده واحد و منسجمی نبوده، بلکه ناآرامی هایی بوده که به طور گسسته و منطبق با شرایط ملی هریک از کشورهای عربی به وقوع پیوسته و حتی پس از گذشت زمان کوتاهی معلوم شده که سرابی گم راه کننده بیش نبوده و با بازگشت رژیم های خودکامه و به حاشیه راندن جنبش های دموکراتیک در هریک از این مناطق یا فرورفتن در باتلاق بی ثباتی و تجزیه برخی کشورهای این منطقه درنهایت به سرخوردگی اسلام گرایان میانه رو انجامیده است و بیم آن می رود که اینان به گروه های افراطی بپیوندند و فروپاشی دولت در منطقه و نظم و ثبات در صحنه بین المللی را دامن بزنند. این مقاله در تلاش است تا با ارزیابی این کتاب، ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻧﻘﺎیﺺ ﻣﺤﺘﻮایی، ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ ایﻦ اﺛﺮ را در زﻣیﻨﻪ ﻫﺎی ﺷکﻠی، ﻧﮕﺎرﺷی، و ویرایشی و هم چنین در ﺗﻮﺿیﺢ، ترجمه، و معادل یابی و منابع و ارجاعات کﺸﻒ و آﺷکﺎر کﻨﺪ و ﺑﺮای ﺑﺎزﻧﮕﺮی در ﭼﺎپ ﺑﻌﺪی کﺘﺎب توصیه کند.
آزادسازی اقتصادی بر صورت بندی نخبگان حاکم بر مصر؛ تحلیل سقوط نظام سیاسی مصر در سال 2011م(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
247 - 274
حوزه های تخصصی:
آغاز تحولات عربی در سال 2011 پرتوی جدیدی را بر بحث های مربوط به شرایط و ملزومات بقای نظام های سیاسی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا افکند. این تحولات خط بطلانی بود بر این ایده که اقتدارگرایی پایدار در جهان عرب یک اصل عمومی است. صاحب نظران علوم سیاسی همواره سعی داشتند تا انعطاف پذیری نظامهای اقتدارگرا را در این منطقه با رویکردهای مختلفی ازجمله رویکرد نهادی، قدرت نیروهای سرکوب، فاکتورهای فرهنگی و در دسترس بودن رانت تبیین کنند؛ اما تحولات سال 2011 نشان داد برخی نظام های سیاسی خاورمیانه می توانند پایدار نباشند و به همین دلیل این پرسش مطرح می شود که چرا برخی نظام های سیاسی در جهان عرب – در مقایسه با سایر نظام های سیاسی در این منطقه- در سال 2011 موفق به حفظ بقای خود نشدند. برای پاسخگویی به این سوال نوشتار حاضر با بررسی سیاست های آزادسازی اقتصادی موسوم به انفتاح در مصر- به عنوان مطالعه موردی- به این نتیجه رسیده که اجرای سیاست های فوق در مصر منجر به ایجاد نوعی انشقاق درون ائتلاف نخبگان حاکم به ویژه بین طبقه نوظهور اقصادی (الحرس الجدید) و ارتش شد و این موضوع توانایی نظام حاکم را در سال 2011 در حفظ بقای خود به چالش کشید.
خیزش های حقوق بشری و دموکراتیک خاورمیانه در پرتو فن آوری های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۲ بهار ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
13 - 37
حوزه های تخصصی:
قیام های گسترده مردمی در خاورمیانه نمایانگر شکست روندهای سیاسی متعارف همراه با مهجور شدن نهادهای دولتی در راستای ایجاد تغییرات دموکراتیک بنیادین بود. ترکیبی از نافرمان مدنی، کنش سیاسی و مبارز طلبی زمینه را برای سقوط بی سابقه رژیم ها در سراسر منطقه رقم زد. بی تردید رکود اقتصادی در قیام های دموکراتیک بهار عربی موثر بود. کل منطقه درگیر اعتراضات ضد دولتی نسلی ناامید است که از یافتن شغل ناتوان بوده و آزادانه عقاید خود را بیان می کنند. یک وفاق اجتماعی علیه اقتدارگرایی پوپولیستی شکل گرفته که دهه ها به دنبال سوء مدیریت، فامیل بازی، فساد و سرکوب سیاسی، بود. با این وجود، آنچه که در بهار عربی نادیده گرفته شد، ارزیابی نقش احساسات، همبستگی ها و فعالیت های آنلاین است. بی تردید ارتباطات تکنولوژیک مدرن، فضای تازه ای برای بحث های عمومی فراهم کرد تا بتوانند خواسته های خود را به شیوه ای موثرتر مطرح سازند. در عصر ارتباطات، این تکنولوژی ها مرزها و موانع را از میان می برند و یک حس گسترده ای از همدردی و تعلق خاطر به یک قیام گسترده در برابر رژیم های ستمگر را به وجود می آورند. انگیزه تغییر به طرز فزاینده ای فضای منطقه را پر کرده و مردم را برای مقابله با استبداد بسیج می سازند. برعکس این دیدگاه که فن آوری های نوین، تهدیدی علیه هنجارها و هویت های فرهنگی است، این فن آوری ها موجب غلیان همبستگی ها، پیوستگی فرهنگی و هویت های فرا مکانی می شوند. هدف مهم فن آوری های نوین رسانه ای، درخواست فزاینده برای آزادی های سیاسی، جامعه باز و حقوق بشر است.
نقش ساختارهای سیاسی پیش از بهار عربی بر ماهیت تحولات کشورها؛(مطالعه موردی لیبی و تونس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا که به بهار عربی یا بیداری اسلامی معروف گردید، مدل های مختلفی داشته است. در کنار مشابهت های موجود بین کشورهایی که درگیر این رخداد بوده اند، پاره ای از شرایط و مقتضیات آنها هم متفاوت از یکدیگر بوده و همین اختلافات بر بخشی از نحوه وقوع حوادث و نیز آتی تحولات این کشورها تأثیرگذار بوده است که شاید در آینده نیز تداوم داشته باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر ، بررسی نقش ساختارهای سیاسی بر ماهیت تحولات در دو کشور ، لیبی و تونس پیش از بهار عربی می باشد. مقاله حاضر به لحاظ روش ، توصیفی-تحلیلی می باشد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که نهادینه شدن نسبی قواعد بازی سیاسی و سنتی از چرخش نخبگان به شکلی مسالمت آمیز در تونس و برعکس آن عدم وجود نهادهای مدنی و سیاسی پایدار و وابستگی قدرت به یک فرد در رأس هرم سیاسی از عواملی است که شکل متفاوتی از تحولات برآمده از بهار عربی را در این کشورها دامن زده است. حداقل آنکه در کوتاه مدت و میان مدت تغییرات در تونس به شکل آرام تری نسبت به لیبی صورت گرفت.
نظریه بیداری اسلامی و نظریه های رقیب؛ استنتاج بهترین تبیین در تحلیل تحولات خاورمیانه عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
83 - 109
حوزه های تخصصی:
تحولات، حرکت ها و خیزش های انقلابی- اجتماعی مسلمانان در کشورهای خاورمیانه عربی و شمال آفریقا همچون تونس، مصر، لیبی، بحرین، یمن و سایر مناطق مهم جهان اسلام از سال 2010 تا به امروز مبتنی بر نگرش های متعدد و از زوایای مختلف مورد توجه تحلیلگران، اندیشمندان و نظریه پردازان قرار گرفته است. فی الواقع نگرش های مختلف اعم از اسلامی، لیبرالی، ناسیونالیستی از زوایای مختلفی به بررسی، تحلیل ماهیت و نظریه پردازی درباره این تحولات پرداخته اند. چنانکه برخی ذیل نظریات دموکراسی خواهی، لیبرال دموکراسی، بهار عربی، بیداری عربی و بیداری انسانی و برخی دیگر در قالب سلفی گرایی، بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی تلاش دارند این مهم را تبیین و تحلیل نمایند. نتایج و یافته های تحقیق حاضر بازگوکننده این مهم است که نظریه بیداری اسلامی در مقایسه با نظریه های رقیب بواسطه استنتاج از راه بهترین تبیین تنها نظریه ای است که می تواند هویت واقعی این رخدادهای انقلابی را از حیث ساختاری، معرفتی- عقیدتی و رفتاری تبیین نماید و نیات و اهداف واقعی این خیزش های اسلامی مردمی را تحلیل کند.
ائتلاف سازی منطقه ای پسابرجام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
103 - 132
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، چه تاثیری بر ائتلاف سازی های منطقه ای موجود پس از تحولات موسوم به بهار عربی برجای خواهد گذاشت؟ به نظر می رسد، ائتلاف سازی های منطقه ای پسابهار عربی، برآمده از مواجهه هم زمان کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال افریقا با عدم قطعیت های راهبردی و تحلیلی است و اجرای برجام، با کاهش عدم قطعیت های راهبردی و تحلیلی، بر این ائتلاف سازی ها اثر خواهد گذارد. به نظر می رسد اجرای برجام، تضعیف روند امنیتی کردن سیاست خارجی ایران؛ افزایش کنش گری و نقش آفرینی ایران در حوزه مدیریت بحران ها و نهادسازی های منطقه ای؛ کم شدن تمرکز و حساسیت امنیتی درباره ایران و در نتیجه آشکارتر شدن عوامل، روندها و بازیگران امنیت زدا و امنیت ساز منطقه و محدود شدن گزینه های نهادی مشروع برای برسازی نظم منطقه ای جدید و سرانجام، تضعیف جایگاه عربستان به عنوان یکی از مهم ترین بر سازندگان ائتلاف های هویتی و فرقه ای را به همراه خواهد داشت. در این چهارچوب، توافق هسته ای در میان مدت و بلندمدت، با کاهش عدم قطعیت تحلیلی در منطقه، به تضعیف ائتلاف سازی های هویتی و فرقه ای در منطقه منجر خواهد شد. برای آزمون این فرضیه، نگارندگان با استفاده از روشی توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از نظریه سازه انگاری و مفاهیم عدم قطعیت راهبردی و عدم قطعیت تحلیلی، تلاش می کنند ابعادی از ائتلاف سازی های منطقه ای پسابرجام را مورد واکاوی قراردهند.
نقش شبکه های اجتماعی در تحولات اخیر خاورمیانه (با تاکید بر فیس بوک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره پنجم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۱۶
169 - 191
حوزه های تخصصی:
امروزه ارتباطات و تعامل افراد تا اندازه قابل توجهی به فضای مجازی گسترش یافته است . دامنه این تعاملات و ارتباطات فراتر از ایمیل ، چت روم ها و وبلاگ نویسی رفته است و در حال حاضر شبکه های اجتماعی مجازی به شکلی جامع تر و گسترده تر این اقدامات را انجام می دهند .شبکه های اجتماعی مجازی با توجه به قابلیت ها و تواناییهای منحصر به فرد خود از جمله اطلاع رسانی ، آگاه سازی ، تقویت گسترش ارتباطات میان افراد ، قدرت بسیج کنندگی در حوزه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و غیره نقش بسیار مهم و غیرقابل انکاری را ایفا می کنند . هدف نوشتار حاضر، بررسی و ارزیابی نقش شبکه های اجتماعی مجازی در تحولات اخیر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است و اینکه شبکه های اجتماعی مجازی و بالاخص فیس بوک تا چه اندازه توانسته اند در شکل گیری ، تداوم و موفقیت تحولات اخیر در کشورهای خاورمیانه موثر واقع شوند .
علل شکست اخوان المسلمین در برپایی حکومتی باثبات در مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هشتم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۶
57 - 84
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبش های اسلامی که تأثیرات شگرفی بر مصر و چندین کشور اسلامی دیگر نهاد، «اخوان المسلمین» است. این سازمان در شرایطی که مصر از نظر سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در وضعیتی بحرانی قرار داشت، تشکیل شد که از یک سو برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام در زندگی اجتماعی و سیاسی می کوشید و از سوی دیگر، می خواست معتقدات اسلامی را از حالت ایستا و خمودگی خارج نماید. با شکل گیری بهار عربی که با سرنگونی بن علی در تونس آغاز شد و به مصر هم رسید، اخوان المسلمین نتوانست در تشکیل و استقرار حکومتی باثبات موفق عمل نماید. این مقاله درصدد است با روش تحلیلی- توصیفی و با یاری مستندات تاریخی، علل ناکامی اخوان المسلمین را در استقرار حکومتی باثبات بررسی کند. نتایج تحقیق نشان می دهد که علل ناکامی آن را در عوامل داخلی، مانند: نقش تخریبی ارتش، نفوذ جریان های سکولار، فاصله گرفتن الازهر از حکومت مرسی و عوامل خارجی؛ از قبیل: دخالت های کشورهایی مانند آمریکا و عربستان سعودی از یک سو و کشورهای ترکیه و قطر از سوی دیگر می توان دانست.
بررسی کتاب « از بحران تا فروپاشی»: آیینه ای پیش روی ما(مقاله علمی وزارت علوم)
وقوع بحران در بازارهای مالی جهانی در سال 2007، اعتراضات و شورش های گسترده ای را در بسیاری از کشورها برانگیخت. این اعتراضات در شمال آفریقا حتی تا تغییر نظام های سیاسی پیش رفت. بررسی و تحلیل این وقایع زمینه ای شد برای تدوین کتاب «از بحران تا فروپاشی». مقاله ی حاضر با قصد بررسی این کتاب و در سه بخش تدوین شد: معرفی اثر، جایگاه اثر در فضای نشر ایران و دیگر آثار نویسنده و ارزیابی شکلی و محتوایی. در این کتاب ما با نثری وزین و منقح و متنی منسجم و یکدست مواجهیم. چارچوب نظری کار، همان نظریه ای است که نویسنده برای تحلیل انقلابها و فرآیند گذار به دموکراسی در آثار پیشین خود تنظیم نموده است. سازماندهیِ مطالب در داخل هر فصل به صورت مشخص و متمایز انجام نشده است. کتاب فاقد پیشنه ی تحقیق است. عنوان روی جلد، محتوای اصلی اثر را به صورت کامل باز تاب نمی دهد. در متن اثر به رغم تأکیدی که در عنوان اثر به چشم می خورد، ابعاد ماندگاری و آسیب پذیری نظام های سیاسی مرود توجه جدی قرار نگرفته است. کلیدواژه ها:
کودتای نظامیان در مصر و ترکیه: زمینه ها و نتایج متفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
پس از وقوع بهار عربی، مصر و ترکیه دستخوش کودتاهای نظامی شدند. در مصر اولین دولت منتخب با کودتای نظامی متلاشی شد و نظامیان مجددا قدرت کامل را در دست گرفتند. طوری که پس از گذشت سه سال همچنان نظامیان بازیگر اصلی تحولات مصر هستند. در ترکیه علی رغم معضلات مختلف داخلی و منطقه ای که دولت اردوغان با آن مواجه بود، کودتا توفیقی نیافت و با مقاومت جامعه مدنی در هم شکست. پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با بهره گیری از نظریه های مربوط به دخالت نظامیان در سیاست به بررسی بسترهای سیاسی و اجتماعی کودتاهای فوق پرداخته و نتایج مختلف کودتاهای مصر و ترکیه را از منظری تئوریک تبیین نماید. در این راستا پرسش اصلی پژوهش چنین مطرح می شود: چه عواملی باعث موفقیت کودتا در مصر و ناکامی آن در ترکیه شده است؟ برای پاسخ به پرسش فوق، از روش تبیینی مقایسه ای استفاده شده و روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نتایج متفاوت کودتاهای نظامی در مصر و ترکیه را با توجه به وضعیت متفاوت مولفه های سطح نهادمندی سیاسی، یکپارچگی نیروهای مسلح و واکنش جامعه مدنی در این دو کشور می توان تبیین نمود.
تاثیر خیزش های عربی خاورمیانه بر الگوی روابط ایران و ترکیه (2017- 2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
جنبش های موسوم به بهار عربی تاثیرات قابل توجهی بر روابط کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای داشته و سیال تر شدن ائتلاف ها و الگوهای دوستی و دشمنی در منطقه را موجب شده است. روابط ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت تاثیرگذار و پراهمیت در منطقه خاورمیانه نیز از تحولات اخیر متاثر بوده است. این دو کشور علاوه بر داشتن منابع سخت افزاری قدرت، دارای قدرت نرم قابل توجهی بوده و داعیه دار رهبری و داشتن جایگاه الگویی در منطقه هستند. الگوی روابط ایران و ترکیه پس از خیزش های عربی موضوعی پیچیده، چندلایه و سیال است که از عوامل مختلفی متاثر بوده و در دوره های مختلف نمودهای متفاوتی داشته است. این پژوهش به دنبال آن است تا با مطالعه عوامل مختلف موثر بر روابط دو کشور پس از خیزش های عربی به این پرسش پاسخ دهد که خیزش های عربی چه تاثیری بر الگوی روابط ایران و ترکیه داشته است؟ برای پاسخ به پرسش فوق از روش تحلیلی توصیفی استفاده شده و روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در ابتدا خیزش های عربی زمینه گسترش رقابت ایران و ترکیه برای الهام بخشی در منطقه و نفوذ ژئوپلیتیکی در عراق و سوریه را ایجاد نمود و با تقویت گفتمان فرقه گرایی مذهبی بر روابط دو کشور تاثیرات سویی نهاد، با این حال روندهای سیال تحولات و ائتلاف ها در منطقه به ویژه شکاف ترکیه و آمریکا در بحران سوریه و نقش آفرینی فعال روسیه که موازنه قوا در منطقه را تغییر داد، در کنار منافع مشترک امنیتی و اقتصادی میان ایران و ترکیه، زمینه بازیابی روابط دو کشور را فراهم آورده است.
ناکامی فرآیند دموکراسی در مصر بعد از انقلاب 2011، از منظر نظریه عجم اوغلو-رابینسون(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه پردازان در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی، عوامل گوناگون و گاه متضاد را عامل شروع اعتراضات در مصر می دانند. اقتصاددانان بر عوامل اقتصادی و دانشمندان علوم سیاسی بر عناصر سیاسی تأکید کرده اند. این پژوهش به روش علّی- توصیفی و با بررسی منابع کتابخانه ای و الکترونیکی به دنبال پاسخ این سوال است که چرا فرآیند دموکراسی در مصر که با انقلاب سال 2011 شروع شده بود، شکست خورد و با کودتای نظامیان مواجه شد؟ رویکرد اقتصاد سیاسی عجم اوغلو و رابینسون، برگرفته از کتاب ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی، به عنوان چارچوب نظری انتخاب شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که: "وابستگی ساختاری اقتصاد مصر به منابع ارزی و درآمدی خارجی و تأثیرپذیری از نوسانات آن، عدم ایفای نقش واسطه ای از سوی طبقه متوسط مصر به دلیل ترس از اقدامات دولت محمد مرسی و حتی گرایش بخش مهمی از جامعه مدنی به نظامیان، سیستم ریاست جمهوری مصر و جدال میان اخوان المسلمین و ارتش برای تصاحب هر چه بیشتر نهادهای سیاسی و قانونی و عدم برقراری نوعی شراکت در قدرت و نابرابری و فقر در مصر و تلاش ارتش برای بالا بردن هزینه انقلاب برای مردم؛ چهار عاملی هستند که در مجموع، موجب عدم تحقق کامل انقلاب، تهدید دموکراسی برای فرادستان و جذاب شدن کودتا برای نظامیان مصر شد.
تبیین ساز وکارهای بازتولید سلطه پادشاهی سعودی در پرتو بهار عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره چهارم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
181 - 149
هدف این مقاله پاسخ به سه پرسش اساسی در مورد رژیم حاکم بر عربستان سعودی است. نخست این که رژیم حاکم بر عربستان چگونه سلطه خود را بازتولید می کند؟ دوم این که چرا موج تحولات اخیر خاورمیانه (موسوم به بهار عربی) که منجر به دگرگونی و تغییرات عمده ای در کشورهایی چون مصر، تونس، لیبی، عمان و سایر شورهای عربی منطقه شد به عربستان سرایت نکرد و این کشور در مقایسه با سایر کشورها و دولت های منطقه از این سونامی سیاسی جان سالم بدر برد؟ سوم این که چگونه در بطن حاکمیت غیر دموکراتیک ترین رژیم در میان کشورهای خاورمیانه، یکی از انعطاف پذیرترین رژیم ها حیات دارد؟ مقاله حاضر می کوشد با روش پژوهش کیفی(از نوع تبیین علّی) و با بهره گیری از نظریه لویی آلتوسر در خصوص «ایدئولوژی و سازو برگ های ایدئولوژیک دولت»، وضعیت گذشته و کنونی رژیم حاکم بر عربستان را در راستای پاسخ به پرسش های یاد شده مورد بررسی قرار داده و نشان دهد که دستگاه سرکوب گر و همچنین دستگاه ایدئولوژیک دولت چگونه در کنار هم عمل می کنند تا نظم و ثبات رژیم حاکم را حفظ و تداوم بخشند. یافته های پژوهش نشان می دهد، دستگاه سرکوب گر آل سعود از طریق ائتلاف سازی با علمای وهابی به عنوان عامل مشروعیت بخش به ساز و برگ ایدئولوژیک دولت، اتکا به درآمدهای نفتی و اتحاد با ایالات متحده امریکا، چهار عامل کلیدی هستند که موجب بازتولید سلطه رژیم حاکم، بر جامعه این کشور و گذر موفقیت آمیز این رژیم از امواج تحولات بهار عربی بوده است
از تجدید نظرطلبی و تنوع بخشی در سیاست خارجی عربستان (2010- 2019)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۹)
55 - 74
با شروع تحولات عربی در سال 2011 موسوم به بهار عربی، نظام های سیاسی حاکم در کشورهای عربی دچار هراس از تسری اعتراضات مردمی به کشورهای خود شدند. جدی ترین و سخت ترین واکنش به این تحولات توسط حکومت سعوی صورت گرفت. واکنش عربستان به این تهدیدات، تغییری راهبردی در سیاست خارجی این کشور بود. حکومت سعودی با دیدن سرنوشت مبارک و بن علی در مصر و تونس دریافت که بقاء حکومت خود را نمی تواند صرفأ در اتحاد استراتژیک با ایالات متحده امریکا جستجو کند. بنابراین حکومت سعودی تصمیم گرفت تا در سیاست خارجی خود در سطح منطقه ای و بین المللی تغییراتی ایجاد نماید. این تغییرات موضوع مقاله حاضر را تشکیل می دهد. بر این اساس این سؤال را مطرح کردیم که: حکومت سعوی در قبال تحولات خاورمیانه در سال 2011 موسوم به بهار عربی چه تغییراتی در سطح سیاست خارجی خود ایجاد نمود؟ در پاسخ این فرضیه را مطرح می کنیم که:"حکومت سعودی به منظور کم کردن شدت وابستگی امنیتی خود به امریکا و نیز مواجه مؤثر با پیامدهای ناشی از تحولات عربی پس از 2011، راهبرد سیاست خارجی خود را در سطح منطقه ای از محافظه کاری تدافعی به تجدیدنظر طلبی تدافعی و در سطح بین المللی از ائتلاف مثبت با امریکا به تنوع بخشی با قدرت های بزرگ تغییر داده است". روش پژوهش در این مقاله توضیحی تبیینی و راهبرد پژوهش قیاسی و با بهره مندی از چارچوب مفهومی موازنه تهدیدِ استفان والت است. در سازماندهی مقاله ابتدا به تبیین نظری با استفاده از نظریه رئالیسم تدافعی می پردازیم.
واکاوی چرخش های سیاسی سه نگرش سیاسی از اسلام در قبال تحولات خاورمیانه، از تقابل تا همکاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
974 - 949
منطقه غرب آسیا و خاورمیانه در دهه دوم هزاره سوم شاهد وقوع تحولاتی بوده است که یکی از مهم ترین آنها وقوع جنبش های موسوم به بهار عربی یا بیداری اسلامی است. عامل اصلی پیچیده تر شدن این تحولات تلاش سه کشور ایران، عربستان و ترکیه به ترتیب با سه نگرش از اسلام یعنی شیعی، سلفی- تکفیری و اخوانی برای رهبری این جنبش ها بوده است. هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین چگونگی تکوین سه نگرش از اسلام، تحلیل چرایی رقابت میان آنها و تشریح پیامدهای آن است. ازاین رو، دو پرسش پژوهشی عبارت اند از: 1. چه عواملی موجب چرخش سیاسی حامیان نگرش های سیاسی از اسلام در قبال تحولات خاورمیانه شده است؟ 2. تا چه اندازه تکوین، رشد و رقابت این سه برداشت از اسلام به بروز درگیری ها در خاورمیانه منجر شده است؟ در فرضیه پژوهشی بیان می شود که رقابت میان حامیان سه نگرش متفاوت از اسلام سیاسی یعنی اسلام شیعی، سلفی- تکفیری و اخوانی به افزایش ناآرامی و خشونت در خاورمیانه منجر شده است. پاسخ به پرسش های پژوهش با استفاده از روش تحلیل داده های کیفی گردآوری شده مربوط به جنبش های بهار عربی و یا مواضع رسمی رهبران سه کشور در قبال این جنبش ها و بحران هایی مانند سوریه و قطر بوده است. یافته های پژوهش بیانگر چرخش در سه نگرش از همکاری تا تقابل و تأثیر آن بر تشدید ناآرامی هاست.
بررسی سیاست خارجی آمریکا در بحران سوریه
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره چهارم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷
125 - 146
حوزه های تخصصی:
چالش اصلی برون آمده از دل تحولات خاورمیانه به خصوص در بحران سوریه چالشی تئوریکی است که از یک طرف نشان دهنده ناتوانی آمریکا در برقراری تعادل بین منافع خود در منطقه و از طرف دیگر نشان دهنده شکست سیاست خارجی این کشور برای تامین منافع خود در منطقه است. لذا سوال اصلی تحقیق این است که، مهم ترین مبانی استراتژی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در بحران سوریه جه می باشد؟ فرضیه این پژوهش این است که مهم ترین مبانی استراتژی آمریکا در بحران سوریه تامین امنیت رژیم صهیونیستی، تضعیف اسلام سیاسی و جبهه مقاومت و جلوگیری از نفوذ روسیه ایران درخاورمیانه می باشد. این تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده و اطلاعات آن از طریق مطالعه ی کتب و مقالات جمع آوری شده است. یافته های این نگارش این است که با وجود قدرت گرفتن جبهه مقاومت در منطقه، امنیت رژیم صهیونیستی با خطر جدی مواجه شده است لذا آمریکا و متحدان منطقه ای آن در صدد هستند که از نفوذ این جبهه در بین کشورهای عربی جلوگیری کنند.
خوانشی دلوزی از سیستم استبداد پارانوئیک در شمال آفریقا و ظهور زایش میل در تحولات بهار عربی (مطالعه موردی: مصر، تونس، لیبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خیزش جهان عرب در قالب بهار عربی فصل جدیدی در تحولات خاورمیانه ایجاد کرد. از این زمان به بعد، تغییرات مهمی در ساختار سیاسی و اجتماعی برخی از کشورهای عربی ایجاد شد. در فرایند بهار عربی، استبداد جهان عرب به چالش کشیده شد و انرژی توده های ناراضی در قالب اعتراض های پیوسته خیابانی و انقلابی نمایان شد. تحلیل این خیزش ها از جهت روانی تأمل برانگیز است. به شکلی که توده های ناراضی جهان عرب با ایجاد نشانگان همراه با تغییر، نظام نشانگانی استبداد دیرپای عربی را به چالش کشیدند و توانستند مطلوب های نشانگانی خود را بروز دهند و آن را از ساحت قدرت مطالبه کنند. از آنجا که این اعتراض ها جنبه بنیادین نداشت، بیشتر در قالب ائتلاف سیاسی بی نتیجه نمایان شد و توانست به صورت ایجابی ماهیت انقلاب سیاسی و همه جانبه را از خود نشان دهد. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که فرایند تنوع و تحول در کشور های شمال آفریقا به واسطه بهار عربی چگونه بوده و سیاست میل به قدرت چه مسیری را طی کرده است؟ فرضیه این مقاله ریشه داربودن ساختار پارانوئیک نظام استبدادی در جهان عرب را مانع اصلی استقرارنیافتن نظم دموکراتیک در این جوامع می داند. در این مقاله می خواهیم روند تحولات بهار عربی را با بهره گیری از نظریه ژیل دلوز بررسی و تحلیل کنیم.
واکاوی تاریخی پیدایش احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب و سناریوهای پیش رو از استقلال تا بهار عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احزاب سیاسی از مظاهر دموکراسی و بازتاب واقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند. الجزایر و مغرب به دلیل قرارگرفتن در همسایگی یکدیگر، هم نژادی و حضور استعمار فرانسه در آنجا، اشتراک های متعددی با یکدیگر دارند. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، وضعیت احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب را از استقلال آن ها (1962-1956) تا حوادث موسوم به «بهار عربی» (2009-2011) از نظر تاریخی بررسی می کنیم. به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که دلایل پیدایش احزاب در الجزایر و مغرب و نقش آن ها در استقلال این کشورها چیست؟ چه سناریوهایی فراروی احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب وجود دارد؟ در این پژوهش به این نتایج رسیدیم که ریشه های تاریخی پیدایش احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب به دوران استعمار باز می گردد، اما پس از استقلال، آن ها متفاوت به نظام حزبی نگریستند. الجزایر ابتدا اساس نظام حاکمیتی خویش را تک حزبی سوسیالسیتی قرار داد و سپس از سال 1989 به این نظام پایان داد و اساس چندحزبی را ایجاد کرد. مغرب نیز نظام چندحزبی را در پیش گرفت. الجزایر و مغرب برای درامان ماندن از موج انقلاب و اصلاحات سیاسی و اقتصادی سال 2011 تدابیری اندیشیدند؛ الجزایر به بالکان سازی احزاب سیاسی پرداخت و احزاب و پارلمان را به مرکزی برای قانونمندسازی اهداف و تصمیمات دولت تبدیل کرد. در مغرب، دربار به تضعیف احزاب و برجسته سازی خویش در افکار عمومی پرداخت، اما همچنان به دلیل نگرانی از اقتدار احزابی همچون استقلال، به نظام چندحزبی رضایت داد. از نقاط مشترک در زمینه احزاب در الجزایر و مغرب پس از سال 2011، رشد احزاب اسلام گرا در دوره ای خاص و تضعیف آن ها به طور هم زمان است.
فرهنگ سیاسی برآمده از جنبش های سیاسی و مدنی در خاورمیانه عربی پس از سال2011م
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
1 - 16
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی فرهنگ سیاسی برآمده از جنبش های سیاسی و مدنی در خاورمیانه عربی پس از سال2011م است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که جهانی شدن و گسترش چشمگیر و برق آسای ارتباطات جمعی در پرتو آن در منطقه خاورمیانه عربی تأثیرات دوگانه ای داشته است: با این توضیح که این فرایند از یک سو موجبات بیداری و آگاهی عمومی مردمی را نسبت به فرهنگ بومی و ملی فراهم آورده و در کل، زمینه رشد نیروهای بنیادگرای اسلامی را مهیاء کرده و از سوی دیگر گسترش وسایل ارتباطی جمعی و سلطه کشورهای غربی بر آنها، چالش های اساسی برای فرهنگ محلی ایجاد کرده است. اما در کل، چنین فرایندی، به گسترش آگاهی های عمومی در بین مردم انجامیده و باعث شده است نظام های سیاسی، سلطه کامل خود را بر ابزارهای فرهنگی (که زمینه را برای بازسازی و تقویت مشروعیت نظام ها آماده می کرد) از دست بدهند.
امریکا و تحولات موسوم به بهار عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۹ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۴)
7 - 31
حوزه های تخصصی:
تغییرات سریع و غیرقابل پیش بینی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا موسوم به «بهار عربی» یا «بیداری اسلامی» چالش های عظیمی را پیش روی سیاست های امریکا در منطقه قرار داده است. در طول چندین دهه ، ایالات متحده امریکا درصدد بود که جهان را برای دموکراسی امن سازد، درحالی که در همان زمان به دلایل امنیت ملی و منافع اقتصادی اش از رژیم های سرکوبگر و غیردموکراتیک در منطقه حمایت می کرد؛ امری که منجر به شکل گیری مفهوم «اقتدارگرای استراتژیک» در این منطقه شد. تعارض میان این دو جهت گیری سیاسی متضاد زمانی آشکارتر شد که ایالات متحده سعی داشت به خیزش های عربی که در این مقاله به طور مشخص خیزش های مردمی مصر و تونس مدنظر است پاسخ دهد. با توجه به این امر پرسش این است که نقش ایالات متحده به عنوان یک عامل خارجی در اعتراض های عربی در سال 2011 چگونه قابل تبیین است. مقاله حاضر در راستای پاسخ به این پرسش در سه بخش سامان دهی شده است: بخش نخست، به تحولات استراتژیک امریکا در منطقه خاورمیانه و به ویژه دستورکار دموکراتیزاسیون در جهان عرب پیش از بهار عربی می پردازد و در بخش دوم، پاسخ ایالات متحده به این شورش ها مورد ارزیابی قرار می گیرد و درنهایت نشان داده خواهد شد که عامل خارجی نقش تسهیل کننده و همسو با قیام های مردمی را درپیش گرفت و این امر یکی از مهم ترین دلایل موفقیت جنبش های مردمی در مصر و تونس بود