مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
تبعیض اجتماعی
حوزه های تخصصی:
فرآیند طرد/ ادغام اجتماعی مهاجران خارجی همواره عامل مهمی در نظم اجتماعی کشور میزبان است و در صورت عدم ادغام مناسب در جامعه، این گروه ها به طور بالقوه تهدیدی برای نظم و امنیت خواهند بود. از اینرو، بررسی وضعیت طرد/ ادغام اجتماعی آنها و عوامل مؤثر بر آن می تواند در تدوین بهتر سیاست های مرتبط با مهاجران اثرگذار باشد. به این منظور، طرد/ ادغام مهاجران افغانی و عراقی مقیم کلانشهر اصفهان در پیوند با دسترسی به فرصت های اجتماعی اقتصادی و در مقایسه با ساکنان بومی این شهر سنجش و تبیین گردید. جامعه آماری تحقیق شامل خانوارهای مهاجر و غیر مهاجر ساکن مناطق چهارده گانه شهر اصفهان است. روش تحقیق کمی- کیفی و شیوه نمونه گیری ترکیبی از نمونه گیری های نظری، خوشه ای چند مرحله ای و هدفمند است. حجم نمونه منتخب شامل232 خانوار( مهاجر خارجی و بومی) می باشد و در تحلیل آماری داده ها، آزمونهای تفاوت، همبستگی و معادلات ساختاری در نرم افزارهای spss و لیزرل به کار گرفته شد.
یافته های تحقیق نشان داد مهاجران دسترسی کمتری به منابع دارند و در مقایسه با بومی ها تبعیض و طرد اجتماعی شدیدتری دارند و نه تنها به رغم گذر زمان، تبعیض های اجتماعی قومی از بین نرفته بلکه مهاجران با سکونت در محله های محروم، طرد اجتماعی را با طرد فیزیکی تجربه کنند. با این اوصاف، لازم است دولت با حمایت های اقتصادی و آموزشی مهاجران، کاهش فاصله اقتصادی اجتماعی مهاجران- غیرمهاجران و فرهنگ سازی در راستای پذیرش اجتماعی آنها از ایجاد بی نظمی های اجتماعی و سیاسی ممانعت به عمل آورد.
ریشه های بهار عربی و دومینوی فروپاشی رژیم های عرب (تعیین کنندگی عوامل کوتاه مدت و نقش مدیریت سیاسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۱
1 - 26
حوزه های تخصصی:
در جریان «بهار عربی» موج خیزش های مردمی جهان عرب را درنوردید. در اثر این قیام ها، چهار حکومت عربی (تونس، مصر، لیبی و یمن) سرنگون شدند؛ سه حکومت (بحرین، اردن و تا حدی عربستان) با مشکلات جدی روبه رو شدند و یک حکومت (سوریه) دستخوش جنگ داخلی گشت. بقیه ی دولت های عربی باثبات به نظر می رسند. پرسش این مقاله آن است که چرا برخی از این خیزش ها موفق به سرنگونی رژیم های حاکم شدند، در حالی که سایرین ناکام ماندند. این پژوهش بر آن است در عین حال که عوامل بلندمدتی ریشه بروز این انقلاب ها بوده اند که در جریان بهار عربی به شکل بحران های غیرمنتظره خود را آشکار ساختند، اما آن چه نقش تعیین کننده در سرنگونی برخی رژیم ها و بقای برخی دیگر را ایفا کرد، ترکیب عوامل کوتاه مدت بودند. برای رسیدن به این پاسخ ، عوامل دخیل در بروز انقلاب های مزبور در شش بخش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و خارجی بررسی شده اند. روش این پژوهش مقایسه ای است؛ مقایسه نظام مند تجربه ی کشورهای درگیر در بحران نشان می دهد حکومت هایی که با مدیریت سیاسی خود توانستند حمایت بخش قابل ملاحظه ای از مردم (حتی فقط یک اقلیت قدرتمند) را جلب کرده و نیز وفاداری بدنه ی اصلی ارتش را نسبت به خود حفظ کنند، از خطر سقوط رهایی یافتند. ممانعت حکام از شکل گیری اجماع جهانی علیه خود و بهره گیری از تاکتیک های مناسب در حوزه ی داخلی دو نکته ی مهم در این زمینه بوده است که دولت های عربی پس از خروج از شوک غافل گیری سقوط بن علی، به تدریج از یکدیگر آموختند.
بررسی غرور ملی و عوامل مؤثر بر آن در میان شهروندان شهر کاشان در سال 1397(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال بیستم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
116 - 144
حوزه های تخصصی:
غرور ملی یکی از انواع احساسات مثبت به دولت- ملت و دلبستگی های ملی است که می تواند بیانگر نوعی وفاداری ملی باشد. بدین سبب، این مفهوم در تحقیقات مختلف مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هدف این مقاله، سنجش احساس غرور ملی در دو بعد غرور ملی سیاسی و غرور ملی فرهنگی در شهر کاشان و تعیین عوامل مؤثر بر آن بود. این تحقیق، در چارچوب روش های کمٌی و با استفاده از تکنیک پیمایش انجام پذیرفته است. بدین منظور تعداد 574 نفر از شهروندان شهر کاشان که بالای 18 سال سن داشتند، به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب، و با استفاده از پرسش نامه ساختار یافته، به صورت حضوری با آن ها مصاحبه شد. یافته ها نشان می دهند که میانگین احساس غرور ملی کلی و غرور ملی فرهنگی شهروندان کاشانی قدری بالاتر از حد متوسط، ولی غرور ملی سیاسی آن ها اندکی پایین تر از این حد می باشد. افزون براین، متغیر های سن، استفاده از رسانه ملی، خوش/بدبینی به آینده کشور، احساس تبعیض اجتماعی و نگرش سیاسی از عوامل مؤثر بر احساس غرور ملی است. در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که غرور ملی به عنوان یکی از شاخص های مهم دلبستگی ملی در حد قابل ملاحظه ای تحت تأثیر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دارد.
نقد و ارزیابی کتاب آمریکا تحت لوای سوسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب آمریکا تحت لوای سوسیالیسم نوشته دینیش دسوزا در قالب شش فصل با محوریت نقد تفکر سوسیالیسم در سطوح اقتصادی و اجتماعی در جامعه آمریکا با استفاده از رویکرد نومحافظه کاری به رشته تحریر درآمده است. نویسنده کتاب از جمله نخبگان ژورنالیست طرفدار ترامپ است و سیاستمدارانی مانند برنی سندرز را سبب ساز شکل گیری دولت حداکثری و مانعی بر سر راه آزادی های اقتصادی برمی شمارد. به باور نویسنده کتاب، سوسیالیسم هویت گرای طرفداران سندرز سبب افزایش شکاف های اجتماعی در جامعه آمریکا می شود. مهمترین نقدهای محتوایی به کتاب حاضر را می توان در عدم توجه به بحران های ذاتی نظام سرمایه داری آمریکا که سبب افزایش شکاف های اقتصادی و اجتماعی در جامعه آمریکا شده است و همچنین سطحی نگری در نقد استدلال های طرفداران سوسیالیسم آمریکایی که در نهایت به تایید و بازتولید وضع موجود منجر می شود خلاصه نمود. دسوزا مطالبات اجتماعی و اقتصادی جامعه آمریکا را بر اساس رویکرد سیاست زده خود که مبتنی بر قیاس سطحی است تفسیر می کند. به باور وی دولت پنهان دموکرات ها با جهت دهی به خواسته های هویتی و اقتصادی برخی طبقات جامعه به دنبال تاثیرگذاری منفی بر قدرت سیاسی ترامپ و جمهوری خواهان است.
بررسی نابرابری جنسیتی بین دختر و پسر در خانواده و تبیین عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
95 - 117
حوزه های تخصصی:
خانواده از ارکان مهم اجتماعی است و میزان نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر در خانواده بر سایر ابعاد جامعه تأثیر می گذارد. درحالی که قواعد و قوانین قضایی در حوزه خانواده حقوق ویژه ای برای مرد قائل اند و هنجارهای تبلیغی ازدواج و روابط زناشویی نیز میل به اقتدارگرایی مردانه را دارد. نوع روابط والدین با فرزندان تغییر کرده و با گرایش به تک فرزندی الویت میان دختر و پسر در خانواده تحول یافته است. این مقاله با دو هدف 1. شناخت میزان نابرابری جنسیتی بین دختر و پسر در خانواده و 2. شناخت عوامل مؤثر بر نابرابری جنسیتی در خانواده میان دختر و پسر تدوین شده است. تحقیق روش تبیینی کمی دارد که با 500 تن از والدین ساکن در تهران که دارای حداقل یک فرزند پسر و یک دختر هستند پرسشگری شده است. نتایج پژوهش نشان داد: نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر در خانواده در تهران کاهش یافته است. رابطه معنادار میان میانگین درآمد خانواده و پدرسالاری و پذیرش تبعیض اجتماعی، پذیرش تبعیض قانونی، رشد شخصیتی و عاطفی والدین، جامعه پذیری تبعیض در کودکی والدین و تحصیلات والدین با سطح نابرابری جنسیتی میان دختر و پسر درخانواده وجود دارد. همچنین بین رشد شخصیتی و عاطفی والدین و درآمد خانواده با نابرابری جنسیتی رابطه معکوس وجود دارد.
بررسی و مقایسه عوامل جامعه شناختی مؤثر بر طرد دانش آموزان ایرانی و افغانستانی (مورد مطالعه: دوره دوم متوسطه شهر کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۶
287 - 313
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه عوامل جامعه شناختی مؤثر بر طرد دانش آموزان ایرانی و افغانستانی دوره دوم متوسطه شهر کاشان انجام شده است. دراین پژوهش از دو رهیافت روش شناختی کمی (با ابزار پرسشنامه) و کیفی (با ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته) بهره گرفته شده است.در بخش کمی حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری خوشه ای توأم با طبقه بندی، برابر با 340 نفر برآورد گردید و در بخش کیفی نیز 15 مصاحبه نیمه ساختار یافته جهت مطالعه اکتشافی و تعمیق نتایج انجام شده است. یافته های توصیفی بیانگر آن است که میانگین نمره ی طرد اجتماعی دانش آموزان در سطح متوسط به بالا (83/2) است که در مجموع میانگین طرد اجتماعی پسران و دختران افغانستانی بیشتر از پسران و دختران ایرانی است. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که هرچند بین کیفیت زندگی، مشارکت اجتماعی و تبعیض اجتماعی دانش آموزان ایرانی با دانش آموزان افغانستانی تفاوت معناداری وجود دارد، اما بین سرمایه فرهنگی آن ها با یکدیگر تفاوت معناداری وجود ندارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که در بین گروه پسران ایرانی و افغانستانی، مشارکت اجتماعی و در بین دختران ایرانی و افغانستانی متغیر تبعیض اجتماعی بیشترین تأثیر را بر طرد اجتماعی آنها دارد. همچنین یافته های حاصل از بخش کیفی موجب عمق بخشی و تبیین بیشتر نتایج کمی شد. استدلال نهایی مقاله این است که طرد اجتماعی دانش آموزان، پدیده ای چند بعدی، پیچیده و پنهان است. بسترسازی برای افزایش مشارکت اجتماعی و کاهش تبعیض های اجتماعی ازجمله مهم ترین راهبردهای مقابله ای در مسئله طرد اجتماعی است که مستلزم تعامل بین نهادی و مشارکت نظام آموزش و پرورش با نهاد خانواده و کنشگران نظام آموزشی است.
عوامل داخلی فروپاشی «جمهوری» چهارم در افغانستان
منبع:
غرب آسیا سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴)
32 - 66
حوزه های تخصصی:
فروپاشی جمهوریت در افغانستان شوکه آور بود. حکومت این کشور به رغم در اختیار داشتن تجهیزات پیش رفته، یک ماه بیشتر در برابر یورش طالبان دوام نیاورد. از این رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی و تبیین علل داخلی فروپاشی جمهوری در افغانستان است. پرسش اصلی این است که کدام عوامل نقش اصلی را در فروپاشی جمهوریت افغانستان داشته اند؟ فرض بر این است که عوامل مربوط به سطح دولت در چهار بعدِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی نقش اصلی را در فروپاشی جمهوری افغانستان داشتند. این پژوهش با رویکرد تحلیلی- توصیفی با روش کیفی، داده های کتاب خانه ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. یافته ها نشان می دهند که علل سیاسی (عدم مشروعیت دولت، نبود ایدئولوژی مشروعیت بخش، شکاف دولت- ملت، بحران هویت ملی، فساد سیاسی، نبود دیپلوماسی کارآمد)؛ علل اقتصادی (رشوه خواری و فساد اداری، کاهش سرمایه گذاری، فرار سرمایه و فقر و بیکاری)؛ علل اجتماعی (تبعیض در استخدام، فساد اخلاقی، سیاسی شدن هویت ها، عدم انسجام اجتماعی و فرار مغزها)؛ و علل نظامی (ضعف رهبری به دلیل نبود شایسته سالاری در ارتش، نبود استراتژی در جنگ، سیاسی شدن ارتش) عوامل اصلی فروپاشی جمهوری در افغانستان بودند.