مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
رویکرد راهبردی
حوزه های تخصصی:
تشکیل سازمان همکاری شانگهای پس از فروپاشی نظام دو قطبی، بیانگر شکل گیری شرایط جدید در سطح نظام بین المللی و در اوراسیاست. روسیه و چین به عنوان دو قدرت بزرگ جهانی در تأسیس این سازمان، هند و پاکستان به عنوان دو قدرت هسته ای جهان، و ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای بالقوه به عنوان اعضای ناظر دارای نگاه های راهبردی به سازمان همکاری شانگهای می باشند. امریکا نیز به عنوان مهم ترین قدرت جهانی نسبت به حضور مهم ترین قدرت های قرن 21 در این سازمان بسیار حساس است و نگاه راهبردی خویش را نسبت به این سازمان دنبال می کند. در این راستا، نگاه راهبردی چین به سازمان همکاری شانگهای بیشتر با رویکرد راهبردی افزایش توان اقتصادی و توان بخشی به ظرفیت ها و توسعه این کشور، نگاه راهبردی روسیه به سازمان همکاری شانگهای بیشتر متأثر از سیاست های راهبردی این کشور در حضور در فضای های پیرامونی و ایجاد توازن در اوراسیا، نگاه راهبردی امریکا به این سازمان در چارچوب سیاست مهار و حفظ توازن قدرت امریکا در سطح بین المللی، نگاه راهبردی هند بیشتر متأثر از افزایش ظرفیت های داخلی و قدرت اقتصادی و رقابت با پاکستان، نگاه راهبردی پاکستان متأثر از فقدان عمق استراتژیک و جستجوی متحدین جدید و رقابت با هند، و نگاه راهبردی ایران به سازمان همکاری شانگهای، همگرایی با قدرت های شرقی در ایجاد توازن در سطح نظام بین المللی می باشد.
رویکرد راهبردی به نگهداشت نیروی انسانی در آموزش عالی استان خراسان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با رویکرد راهبردی به نظام نگهداشت نیروی انسانی در حوزه آموزش عالی استان خراسان جنوبی پرداخته است. این مطالعه از لحاظ شیوه گردآوری داده ها به شیوه توصیفی – پیمایشی انجام شده است. نمونه آماری از بین جامعه آماری کارکنان در حوزه آموزش عالی استان خراسان جنوبی بود، که از بین آنها تعداد 143 نفر با استفاده از نمونه گیری قضاوتی انتخاب شد. روش های آمار استنباطی از جمله ضریب همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون چند متغیری برای آزمون فرضیه ها بکار گرفته شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد، رابطه معنادار قوی بین رویکرد راهبردی و نظام نگهداشت نیروی انسانی وجود دارد (78/0=r). در ادامه، جهت مشخص کردن اینکه چه مقدار از واریانس نمره های نظام نگهداشت توسط رویکرد راهبردی تبیین می شود، آزمون رگرسیون اجرا شد. نتایج نشان داد که مؤلفه های هماهنگی راهبردی و مزیت راهبردی و هم افزایی راهبردی به ترتیب به میزان 28، 25 و 24 درصد از نمرات نظام نگهداشت را به طور جداگانه تبیین کردند. در حالی که انعطاف پذیری راهبردی قادر به تبیین نظام نگهداشت نبود. در نتیجه، تمرکز بیشتر در همراستا کردن نظام نگهداشت با سایر استراتژی های سازمانی و همچنین با سایر خرده نظام های مدیریت منابع انسانی؛ توجه و تاکید بیشتر به مزیت رقابتی نیروی انسانی به منظور رقابت و برتری در سیستم آموزش عالی؛ و در نهایت، هماهنگی اقدامات منابع انسانی جهت تقویت یکدیگر و ایجاد اثر بخشی کلی در سیستم آموزش عالی توسط این پژوهش پیشنهاد می شود.
تدوین چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی بر اساس رویکرد راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش شد به تدوین چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی بر اساس رویکرد راهبردی به مثابه یک حوزه مطالعات میان رشته ای پرداخته شود. روش پژوهش کیفی و به طور ویژه «مطالعه موردی کیفی» است. در این راستا ز اعضای هیأت علمی در رشته برنامه ریزی درسی در دانشگاه های دولتی ایران به عنوان خبرگان تخصصی و با استفاده از «رویکرد هدفمند» و با «روش انتخاب صاحبنظران کلیدی» و استفاده از «معیار اشباع نظری» با 17 نفر به عنوان نمونه مصاحبه صورت گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار Nvivo از طریق فن تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت و یافته ها در قالب سه مجموع مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر دسته بندی و شبکه مضامین سازماندهی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، یک چارچوب ماتریسی از ابعاد اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی (درونی، بیرونی و نهادی) و رویکرد راهبردی (در دو بعد جهت گیری و اقدام) شکل گرفت. بدین صورت که ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی (به عنوان مضمون فراگیر) شامل ابعاد اثربخشی درونی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی، اثربخشی بیرونی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی، اثربخشی نهادی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی مضامین سازمان دهنده بودند. هر یک از این دسته ها خود دارای ابعاد گوناگونی در مضامین پایه می باشند که شبکه مضامین به عنوان چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی بر اساس رویکرد راهبردی سازماندهی شدند. بدیهی است که یافته های این پژوهش امکان ارزشیابی برنامه های درسی آموزش عالی از منظر رویکرد راهبردی را فراهم آورده است.
تبیین چالش های ساختاری در طرح ریزی راهبردی توسعه شهری کلان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار طرح ریزی توسعه شهری در کشور ما دارای بنیان های غیر منعطف، ناکارآمد و با رویکرد کارکردی هندسه گراست که ناکارآمدی نظری و روش شناختی پارادایم آن، یعنی برنامه ریزی متمرکز، بیش از پیش بر ضعف و ناکارآمدی آن صحه می گذارد. در این فرایند، رویکرد برنامه ریزی راهبردی با دگرگونی ساختار برنامه ریزی در دو بخش تصمیم سازی و تصمیم گیری، اسلوبی منعطف، مشارکتی و شفاف را در عرصه طراحی توسعه شهری فراهم کرده است. کاربست این رویکرد نیازمند شناخت اولویت ها، تأثیرها و چالش های پیش رو برای درک از واقعیت موجود آن در فرایند توسعه شهری است. در این راستا، پژوهش حاضر با ماهیت «کاربردی- توسعه ای» و با روش شناسی «توصیفی- تحلیلی» انجام شده است. جامعه نمونه پژوهش، 50 نفر از کارشناسان و نخبگان مرتبط با موضوع پژوهش هستند که به شیوه دلفی هدفمند انتخاب شده اند. ابزار تحلیلی پژوهش با توجه به اهداف آن، مدل حداقل مجذورات لگاریتمی فازی FLLS و مدل سازی معادلات ساختاری AMOS است. نتایج حاکی از آن است که سیاست گذاری به عنوان مهم ترین مرحله ساختار راهبردی مبتنی بر تصمیم سازی و مرحله اصلاح و بازنگری طرح ها به عنوان مهم ترین مرحله ساختار راهبردی مبتنی بر تصمیم گیری دارای بیشترین اولویت برای ایجاد تحولات ساختاری در طرح ریزی توسعه شهری کلان شهر اصفهان است. تبیین ارتباط ساختاری مراحل ساختاری برای تبیین تحقق بخشی طرح ریزی راهبردی در کلان شهر اصفهان، نشان از معناداری ارتباط ساختاری و ضرایب رگرسیونی وزن دار به دست آمده در این فرایند، نشان از اهمیت پیشران اصلاح و بازنگری طرح ها در تبیین ارتباط ساختاری پیشران های هشت گانه در تحقق طرح ریزی راهبردی در کلان شهر اصفهان دارد.
رویکردی راهبردی به خودگردانی مالی در دانشگاه های دولتی تهران؛ ترکیب تکنیک های SWOT- TOPSIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برگزیدن راهبردی بهینه برای تأمین مالی و افزایش سهم سبد درآمدهای غیرعمومی دانشگاه دیرزمانی است که به یکی از چالش های اساسی نظام دانشگاهی بدل شده است. این پژوهش با هدف اولویت بندی راهبردهای بهینه برای خودگردانی مالی دانشگاه های دولتی شهر تهران با رویکرد کیفی- کمی انجام شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است که پس از گردآوری، طبقه بندی و ساماندهی داده های حاصل از مصاحبه با 20 خبره آموزش عالی، با استفاده از تکنیک SWOT راهبردهای بهینه استخراج شد. در گام بعدی، برای آن که به طور دقیق مشخص شود که کدام راهبرد در شرایط کنونی دانشگاه های ایران اولویت بالاتری دارد، از ابزار تاپسیس برای اولویت بندی راهبردها استفاده شد. یافته ها نشان از ۶ راهبرد برای خودگردانی مالی دانشگاه های دولتی شهر تهران دارد که نخستین راهبرد «تقویت زیرساخت های پژوهشی» با 63/0 نزدیکی تا گزینه ایده ال است. با فاصله اندک، راهبرد «تنوع بخشی درآمدی» با 61/0 دومین راهبرد اولویت دار در این زمینه است. با نگاهی به راهبردهای اولویت بندی شده می توان نتیجه گرفت که خودگردانی مالی، با بازاندیشی و مدیریت در فرایندهای درونی دانشگاه ها آغاز می شود.
رابطه برداشت ها از یادگیری و رویکردهای مطالعه و یادگیری در دانشجویان: یک تحلیل مدل سازی معادله ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۳ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۶
123 - 143
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان مولفه های تشکیل دهنده برداشت ها از یادگیری و رویکردهای مطالعه و یادگیری دانشجویان انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل همه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل در دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال تحصیلی 96-95 بودند که از این میان 352 نفر به عنوان نمونه پژوهش با روش تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه برداشت های یادگیری (اقتباس از پوردی و هاتی، 2002) و پرسشنامه رویکردهای یادگیری و مهارت های مطالعه دانشجویان (اقتباس از تیت و همکاران، 1998) بود. به منظور تحلیل داده ها، از مدل سازی معادله ساختاری در نرم افزار Lisrel v8.8 استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل مفروض پژوهش به خوبی با داده ها تطبیق دارد. بر اساس نتایج حاصل، اثر مستقیم متغیر درک و فهم و استفاده از اطلاعات بر دو متغیر رویکرد سطحی و رویکرد عمیق در یادگیری، و همچنین اثر مستقیم یادگیری به عنوان شایستگی اجتماعی بر اتخاذ رویکرد عمیق در یادگیری، مثبت و معنادار است. همچنین، اثر غیرمستقیم درک، فهم و استفاده از اطلاعات بر رویکرد راهبردی با میانجی رویکرد عمیق، مثبت و معنادار است. علاوه بر این، رویکرد عمیق نقش واسطه ای معناداری در رابطه بین یادگیری به عنوان تغییر شخصی و رویکرد راهبردی و بین یادگیری به عنوان توسعه شایستگی اجتماعی و رویکرد راهبردی دارد.
برنامه ريزي استراتژيک توسعه گردشگري روستایی (مطالعه موردی: روستای شیخ شبان)
حوزه های تخصصی:
روزبه روز مهاجرت روستاییان به دلایل کمبود خدمات و دسترسی به امکانات، افزایش بیکاری، مشکلات فراوان در تأمین هزینه های خانوار و عدم مکانیزه شدن روستا، در حال افزایش بوده و راهبردهای گذشته در زمینه توسعه نواحی نتوانسته اند در حل مسائل و معضلات به گونه ای موفقیت آمیز عمل کنند و این در حالی است که جاذبه های گردشگری متعددی اعم از طبیعی، تاریخی و فرهنگی در روستاها موجود بوده و به وسیله ی گردشگری روستایی که توسعه ای همه جانبه در ابعاد اقتصادی، فراغتی، مدیریتی، اجتماعی و فرهنگی که کمترین تأثیرات مخرب را بر روستا دارد سعی در کاهش نرخ بیکاری، توانمندسازی خانوار روستایی، درآمدزایی، کاهش مهاجرت، افزایش میزان دسترسی به خدمات و امکانات داشته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل درونی نقاط (قوت ها و ضعف ها) و بیرونی نقاط (فرصت ها و تهدیدها) در روستای شیخ شبان با استفاده از تکنیک SWOTمی باشد که با ارزیابی عوامل داخلی و خارجی محدوده توسط ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک، راهبردهایی ارائه شده است. براساس تجزيه تحليل هاي صورت گرفته در تحقيق نشان مي دهد كه جهت تأكيد بر رفع آسيب پذيري حوزه ي مطالعه شده، استراتژي هاي اقتضایی یا تنوع (ST) در اولويت برنامه هاي توسعه ي گردشگري روستای شیخ شبان قرار گيرد.
رویکردی راهبردی به مفهوم مصلحت (مطالعه موردی معاهده صلح حدیبیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال بیست و نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۴
35-66
حوزه های تخصصی:
همان گونه که در اسلام براساس نیازهای فردی، احکام ثابت و متغیری مشخص شده است در حوزه احکام و اختیارات حکومتی و برای اداره جامعه براساس شرایط زمان و مکان نیز قلمرو احکام وجود دارد. در این میان جایگاه «مصلحت» به عنوان حلال بحران ها در شرایطی که با پدیده تزاحم مصلحت ها مواجه هستیم یکی از مهم ترین بحث ها در حکومت دینی است، به ویژه در عقد معاهدات که حکومت می بایست با توجه به مادیات و معنویات، مصلحت کمتر را فدای مصلحت بااهمیت تری نماید. به نظر می رسد سیره عملی رسول اکرم (ص) در عقد معاهدات صدر اسلام، می تواند پاسخگوی مناسبی برای این مسئله باشد. بنابراین در رویکرد راهبردی به مصلحت در صلح حدیبیه این دو پرسش مطرح است:مصلحت مستخرج در اقدام به مذاکره در معاهده حدیبیه چه بوده و چه ضوابطی را پیامبر (ص) در این معاهده اعمال کرده است؟ از مطالعه و تحلیل معاهده صلح حدیبیه به عنوان مهم ترین معاهده حکومت نبوی با روش هرمنوتیک شلایرماخر که روشی تحلیلی-تاریخی است، این پاسخ به دست آمد: «مصلحت» در این معاهده امری بوده است که برمبنای اوضاع واحوال سیاسی- اجتماعی و با توجه به مسئله اهم و مهم، موقتاً در شرایط حدیبیه اتخاذشده و مذاکره با مشرکان با توجه به همین شرایط وقت، راهبردی تر از مبارزه بوده و ضوابط حاکم بر این معاهده عبارت است از: 1-با پیشنهاد دشمن و از ناحیه قدرت باشد. 2-قطعاً باعث توقف جنگ و کشتار شود. 3-برطرف کننده تحریم ها و تأمین کننده امنیت و آزادی مسلمین باشد. 4-بیشترین امتیاز را با کمترین هزینه نصیب مسلمین کند. 5-راه هرگونه بهانه جویی را بر دشمن ببندد.6-راه بازگشت را در صورت عهدشکنی دشمن فراهم سازد.
ارزشیابی برنامه درسی آموزش معماری ایران بر اساس رویکرد راهبردی با تأکید بر پیوند نظریه و عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۰
83-112
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ارزشیابی ناکارآمدی برنامه ی آموزشی کارشناسی رشته ی مهندسی معماری و تعیین میزان مطلوبیت سرفصل ها با رویکرد راهبردی برای جوابگویی هر چه بیشتر به نیازهای ضروری، واقعی و صالح جامعه در جهت ساماند هی وضعیت ساختار آموزش معماری با تبیین آسیب ها و گسستگی های میان آموزش های نظری و عملی در جهت رسیدن به اهداف این رشته در ایران است. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید و متخصصان رشته معماری است، که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و غیراحتمالی در دسترس 67 نفر بعنوان نمونه انتخاب شد و از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده که دارای 37 سؤال و 5 مؤلفه اثربخشی درونی، اثربخشی بیرونی، اثربخشی نهانی، پیوند نظریه و عمل و نیازها و اهداف بازنگری می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده کردیم. با توجه به نتایج در برنامه های بازنگری شده اخیر هیچ کدام از نیازها برآورده نشده اند و لزوم بازنگری مجدد برنامه درسی آموزش کارشناسی معماری ایران با ضرورت توجه به پیوند نظریه و عمل در چارچوب توسعه دانش معماری در مرتبه اول و در نظر گرفتن نیازهای ضروری، واقعی و صالح جامعه در برنامه بازنگری در جهت رسیدن به اهداف که در مرتبه دوم ضرورت می باشد وجود دارد که در این راستا پیشنهادانی ارائه شده است.
آوردگاه ایندوپاسیفیک و رویارویی پکن واشنگتن در عصر پساجنگ سرد (2019- 2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پهنه سیاست بین الملل در فضای پساجنگِ سرد مناظرات نظری قابل توجهی را درخصوص دگردیسی هایِ ژرف پدیدار شده در ساختار نظام بین الملل تجربه کرده است؛ ازجمله تحولات مزبور تلاش مُجدانه قدرت نوظهور جمهوری خلق چین علیه هژمونی ایالات متحده در آوردگاهِ راهبردی ایندو پاسیفیک است که از آن تحت عنوان «بازی بزرگ جدید»یاد می شود. براساس بازی مزبور، پکن با کاربست رویکرد موازنه جویانه در برابر اصول سه گانه «اشاعه»، «گسترش» و «مداخله گراییِ» واشنگتن، در تلاش است تا با تأثیرگذاری بر دینامیک سیکل قدرت بین المللی و ایجاد سیستم تک چندقطبیِ متعادل، سهم خود را از قدرت جهانی افزایش داده و متعاقباً رقابت سنتی قدرت های بزرگ را وارد فصل نوینی نماید. پرسشی که نگارندگان پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی و بهره گیری از مؤلفه های تئوری رئالیسم تهاجمی درصدد پاسخ به چرایی آن برآمده اند این گونه ترتیب بندی شده است که رویکرد راهبردی جمهوری خلق چین به تحرکات ایالات متحده در حوزه راهبردی ایندو پاسیفیک بر چه مبنایی استوار است؟ فرضیه ای که از مَعبر پرسش فوق مطرح شده ناظر بر آن است که متأثر از شرایط ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیکِ حوزه راهبردی ایندو پاسیفیک، پکن کوشیده است تا در پرتو روابط و تعاملات نوینِ مسالمت آمیز، رویکرد توازن گرایانه ای را در سطوح داخلی و خارجی ردگیری نموده و متعاقباً به زمینه سازی و ایجاد سیستم چندجانبه متعادل مبادرت ورزد.
جایگاه سازمان همکاری شانگهای در راهبردهای موازنه جویانه منطقه ای و فرامنطقه ای چین (2010-2020)
منبع:
سازمان های بین المللی سال چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
287-312
حوزه های تخصصی:
جمهوری خلق چین به عنوان قدرتی نوظهور که در فضای پساشوروی روند صعودی کم سابقه ای را در عرصه سیاست و روابط بین الملل تجربه کرده طی یک دهه اخیر با اتخاذ رویکردی راهبردی و در قالب سازمان همکاری شانگهای کوشیده است تا از طریق بسطِ روابط دوجانبه و چندجانبه با سایر سازمان ها و کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، زمینه های دستیابی به اهداف امنیتی، نظامی و اقتصادی و متعاقباً بازچینش سلسله مراتب قدرت جهانی را فراهم آورد. با توجه به شرایط پدیدار شده، نگارندگان اثر حاضر با رویکردی توصیفی_تحلیلی و با تأسی از مفروضات تئوریک نظریه «توازن قوای تی. وی. پال» درصدد برآمده اند تا در پرتو مفاهیم و معنا به این پرسش راهبردی پاسخ گویند که «عمده اهداف امنیتی که پکن در قالب سازمان همکاری شانگهای دنبال می کند شامل چه مواردی می باشد؟». فرضیه مطرح شده از پرسش مذکور، ناظر بر آن است که چین از رهگذر سازمان همکاری شانگهای می کوشد تا علاوه بر ایجاد تسلط برّی و بحری بر پهنه آوردگاه راهبردی آسیای مرکزی، زمینه های تحدید کنشگریِ فعال ایالات متحده در این حوزه چالش برانگیز را از طریق راهبردهای عمل گرایانه ای همچون همراهی و همکاری فزاینده با فدراسیون روسیه فراهم آورد.
آینده پژوهی رویکردهای ایالات متحده و چین در حوزه راهبردی ایندوپاسیفیک و راهکارهای تحصیل منافع ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
533 - 570
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر تلاش شده است تا ضمن تحلیل تهدیدات ناشی از کنشگری ایالات متحده و چین در حوزه راهبردی ایندوپاسیفیک، آینده تأثیرات رقابتِ رخ نموده بر منافع جمهوری اسلامی ایران با کمک روش سناریونویسی توصیف و تحلیل شود. این پژوهش بر مبنای نتایج به دست آمده از نوع کاربردی و با توجه به اینکه در خلال آن برای پاسخ به پرسش اصلی تحقیق، یعنی «چگونگی تأثیر آینده تهدیدات رویکردهای چین و آمریکا در حوزه ایندوپاسیفیک بر منافع ایران» به توسعه یکی از انواع روش های کیفیِ نگارش سناریوی موسوم به «GBN» پرداخته، از نوع توسعه ای بوده است. علاوه بر این، پژوهش پیش رو از نوع اکتشافی و با عنایت به توصیف وضعیت کنونی منازعات و عوامل شکل دهنده فضای فعلی و آینده تهدیدات روابط واشنگتن و پکن، توصیفی بوده است. همچنین از طریق مصاحبه با خبرگان و گروه های کانونی، عوامل کلیدی و پیشران های مؤثر بر روابط مورداشاره استخراج شده و با توجه به عدم قطعیت های کلیدیِ مستخرج از پرسش نامه های توزیعی در میان 25 نفر از خبرگان، متولیان و سیاست گذاران حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، چهار سناریو تدوین گشته است: 1) بدترین: تضمین امنیت انرژی چین؛ 2) بهترین: وقوع جنگ اقتصادی و تجاری میان چین و ایالات متحده؛ 3) تداوم روند کنونی: عدم وقوع جنگ تجاری و اقتصادی میان چین و ایالات متحده؛ 4) ناتوانی چین در تضمین امنیت انرژی. در ادامه به تناسب سناریوها و به تفصیل، علاوه بر ارائه پیش نشانگرهای وقوع سناریوها، توصیه های راهبردی، سیاست ها و راهکارهایی برای مدیریت هر یک پیشنهاد شده است.
ارزیابی بایسته ها و الزامات رفتاری جمهوری اسلامی ایران در سوریه پسابحران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
47 - 64
حوزه های تخصصی:
روابط راهبردی جمهوری اسلامی ایران و سوریه علی رغم فرازوفرودهای کم سابقه ای که طی سالیان اخیر تجربه کرده است، نمونه ای تام و تمام از پایدارترین، راهبردی ترین و ناگسستنی ترین روابط دوجانبه در محیط امنیتی غرب آسیا تلقی می گردد که در فضای پسابحران به منظور تحکیم دستاوردهای به دست آمده نیازمند نقش آفرینی، مدیریت و مهندسی ویژه تر نسبت به قبل است. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر ناظر بر آن است که با توجه به نقش آفرینی تهران در تحولات اخیر سوریه و حمایت حداکثری از دولت تحت رهبری بشار اسد، مهم ترین عوامل مؤثر بر کنشگریِ مؤثر ایران در سوریه پسا بحران شامل چه مواردی می باشد. متأثر از هدف مورد اشاره، نگارندگان پژوهش حاضر با تأسی از کتب، مقالات و منابع اینترنتی درجه اول و با روشی توصیفی تحلیلی استنتاجی کوشیده اند تا به چرایی این پرسش راهبردی پاسخ گویند که الزامات رفتاری جمهوری اسلامی ایران برای مدیریت سوریه پسابحران چگونه ارزیابی می گردد؟ نتیجه حاصل از آزمودن پرسش اصلیِ پژوهش حکایت از آن دارد که از نگاه تهران، سوریه به عنوان بزرگ ترین کشور کوچک جهان از مزایای ویژه ای در حوزه راهبردی غرب آسیا برخوردار است: این کشور راهبردی به مثابه دروازه ای به سوی جهان عرب است که نه تنها از آن می توان برای ایجاد توازن قدرت در برابر ایالات متحده و اسرائیل استفاده کرد، بلکه یک پُل ارتباطی مهم برای دسترسی به حزب الله لبنان است. در همین رابطه ضروری می نماید که در فضای پساتحولات، رویکرد راهبردی جمهوری اسلامی ایران بر اساس واقعیت های منطقه ای ترتیب بندی گردد.
ایندو پاسیفیک و ضرورت نگاه جدی تر جمهوری اسلامی ایران به آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
91 - 109
حوزه های تخصصی:
ایران طی سالیان اخیر به منظور تثبیت و توسعه منافع ملی خود، با تأسی از راهبرد سنتیِ نگاه به شرق، توجه ویژه ای را به برقراریِ رابطه تنگاتنگ و تعامل وثیق با کشورهای حاضر در آوردگاه راهبردی ایندو پاسیفیک مبذول داشته است. با عنایت به دگردیسی های راهبردی که بر دستگاه دیپلماسی ایران سایه افکنده است، نگارندگان پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی و با به کارگیری مفروضاتِ تئوریکِ مستتر در نظریه نو منطقه گرایی کوشیده اند تا به چرایی این پرسش راهبردی پاسخ گویند که ویژگی، ابعاد، وجوه و ضرورت توجه و تمرکز فزاینده ایران به حوزه قدرت آفرین ایندو پاسیفیک، چگونه ارزیابی می گردد؟ فرضیه ای که از معبر پرسش فوق مطرح گردیده ناظر بر آن است که متأثر از صعوبت های تحمیلیِ ناشی از تحریم های بی سابقه مجموعه غرب و همچنین با عنایت به جایگاه ویژه ای که حوزه راهبردی ایندو پاسیفیک در معادلات ژئوپلیتیکیِ پسا جنگ سرد احراز کرده است، دستگاه دیپلماسی ایران، به منظور حضور هرچه فعال تر در سامانه های چندجانبه منطقه ای و افزایش سطح تعاملات سیاسی اقتصادی خود با منظومه قدرت های شرق آسیایی همچون چین، جهت، محور و گستره سیاست خارجی خود را به سمت مناطق فراسویِ مرزهای شرقی معطوف داشته است.
بررسی رابطه گرایش به تفکر انتقادی، رویکردهای یادگیری و عملکرد تحصیلی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق، به بررسی رابطه میان گرایش به تفکر انتقادی،رویکردهای یادگیری و عملکرد تحصیلی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد پرداخته است. نمونه پژوهش شامل 280 نفر از دانشجویان دختر و پسر از سه دانشکده بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامهگرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و پرسشنامه رویکردها و مهارت های مطالعه انتویستل و تیت (1997) استفاده شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. یافته ها نشان داد که میانگرایش به تفکر انتقادی و عملکرد تحصیلیهمبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. همچنیننتایج پژوهش همبستگی مثبت و معنادار میان رویکرد عمیق و راهبردی با عملکرد تحصیلی و همبستگی منفی و معنادار میان رویکرد سطحی با عملکرد تحصیلی را نشان داد. در رابطه میان رویکردهای یادگیری و گرایش به تفکر انتقادی، همبستگی مثبت و معنادار بین رویکردهای عمیق و راهبردی با گرایش به تفکر انتقادی و همبستگی منفی و معنادار بین رویکرد سطحی و گرایش به تفکر انتقادی مشاهده شد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از میان رویکردهای یادگیری (عمیق، سطحی و راهبردی) و گرایش به تفکر انتقادی، تنها رویکردهای سطحی و راهبردی، عملکرد تحصیلی دانشجویان را به طور معناداری پیش بینی نمودند.
بررسی سیاست خارجی ج.ا. ایران در بحران سوریه در دورۀ پساداعش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نام خدا روابط راهبردی ایران و سوریه علی رغم فرازوفرودهای کم سابقه ای که طی سالیان اخیر تجربه کرده است، نمونه ای تام عیار از ناگسستنی ترین روابط دوجانبه در محیط امنیتی غرب آسیا تلقی می گرددکه در فضای پسا بحران به منظور تحکیم دستاوردهای به دست آمده نیازمند نقش آفرینی، مدیریت و مهندسی ویژه تر نسبت به قبل است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل سیاست خارجی ج.ا.ایران در سوریه در دوره پسا داعش این پرسش را مطرح کرده است که «الزامات رفتاری ایران برای مدیریت سوریه پسا بحران چگونه ارزیابی می گردد؟» با استفاده از روش مطالعه توصیفی و کتابخانه ای و به عنوان پاسخی احتمالی، پژوهش حاضر به جهت ارائه راهبردی بهینه بر مبنای مدیریت تحولات داخلی سوریه پس از اتمام بحران این فرضیه را مطرح می کند که به رغم کامیابی جمهوری اسلامی ایران در ممانعت از سقوط نظام سیاسی تحت هدایت «بشار اسد»، تداوم دستاوردهای سیاسی نظامی به دست آمده نیازمند راهبرد پردازی جامع و مبتنی بر ملاحظات داخلی جامعه سوریه بر اساس علایق و خصایص فرهنگی، مذهبی و ژئوپلیتیکیِ مشترک است.
طراحی الگوی راهبردی هوشمندی کسب وکارها در صنعت بیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بیمه دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲
155 - 164
حوزه های تخصصی:
پیشینه و اهداف: در محیط پررقابت و پرریسک صنعت بیمه، شرکت ها نیاز دارند تا برای اتخاذ تصمیم های مناسب به گردآوری اطلاعات و دانش مبادرت ورزند و این اطلاعات را در تصمیم های خود به کار گیرند. تصمیم هایی که تأثیرات زیادی بر ساختار، فرایندها و اعضای سازمان دارند و به طور اساسی بر پیش بینی بقای سازمان ها، سوددهی و ماهیت آن ها اثر می گذارند. دسترسی به اطلاعات صحیح، تأثیرگذار و به روز در فضای شدیداً رقابتی کسب وکار امروز، یکی از ابزارهای قدرت هر شرکتی برای تصمیم گیری و اتخاذ راهبرد های رقابتی آن است؛ بنابراین، استقرار کارآمد نظام های هوشمندی کسب وکار در صنعت بیمه کشور حیاتی به نظر می رسد. در این بین عدم استقرار یا استقرا ناکارآمد نظام هوشمندی، بسیاری از شرکت ها را با چالش هایی مواجه کرده است، موضوعی که رقابت پذیری این شرکت ها را کاهش داده است و نیاز به بررسی بیشتری دارد. هدف پژوهش حاضر، مفهوم پردازی هوشمندی کسب وکارها با رویکرد راهبردی و ارائه الگوی سنجش هوشمندی کسب وکار در صنعت بیمه از طریق رویکرد پژوهش کیفی است. روش شناسی: در این پژوهش کیفی از روش تحلیل محتوا و مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با متخصصان، مدیران و مشاوران صنعت بیمه استفاده شد. تحلیل محتوای کیفی را می توان روش پژوهشی برای تفسیر ذهنی محتوایی داده های متنی از راه فرایندهای طبقه بندی نظام مند، کدبندی و تم سازی یا طراحی الگوهای شناخته شده دانست. به منظور استخراج کُدها با استفاده از روش نمونه گیری نظری تا رسیدن به اشباع نظری در مجموع 8 مصاحبه انجام شد. برای دستیابی به روایی و پایایی داده های کیفی معیارهای اعتبار، قابلیت وابستگی یا اعتماد، مقبولیت یا تأییدپذیری و قابلیت انتقال مورد توجه بود. برای رسیدن به این معیارها، پژوهشگران با دقت در انتخاب مشارکت کنندگان کلیدی، تلفیق روش های جمع آوری داده ها (مانند مصاحبه و یادداشت برداری)، تخصیص زمان کافی برای انجام مصاحبه، بررسی مداوم داده ها و طبقات از نظر تشابهات و تفاوت ها، بازنگری تحلیل های انجام شده توسط همکاران طرح، سعی در تأمین این معیارها نمودند. یافته ها: 43 کُد به عنوان مفاهیم مرتبط با هوشمندی استخراج شد که در 6 مؤلفه و در دو بعد کلی هوشمندی نسبت به محیط تخصصی کسب وکار و هوشمندی نسبت به محیط عمومی کسب وکار مقوله بندی و دسته بندی شدند؛ این مؤلفه ها عبارت است از: هوشمندی نسبت به محیط داخلی کسب وکار، هوشمندی نسبت به بازار کسب وکار، هوشمندی در قبال رقبای کسب وکار، هوشمندی کسب وکار در تأمین، هوشمندی نسبت به محیط خرد کسب وکار و هوشمندی نسبت به محیط کلان کسب وکار. نتیجه گیری: خلق عملکرد نوآورانه مستلزم اتخاذ تصمیم های سریع راهبردی بر پایه اطلاعات و داده های حاصل از هوشمندی است. شرکت هایی موفق هستند که هوشمندانه عمل نمایند و بتوانند از داده ها و اطلاعات محیط درونی و بیرونی خودآگاهی داشته و آنان را به دانش و هوش سازمانی تبدیل کنند. بهبود هوشمندی موجب می شود شرکت ها اطلاعات محیط اطراف خود را سریع تر و با دقت بیشتری تجزیه وتحلیل کنند و نتایج حاصل را ذخیره کرده و در مواقع مقتضی در دسترس تصمیم گیرندگان قرار دهند. این امر جریان تبادل داده ها، اطلاعات و دانش را در شرکت تسریع می کند و اثربخشی تفکر و تصمیم گیری را بهبود می بخشد. پیشنهاد می شود مدیران از مفاهیم شناسایی شده برای ایجاد و توسعه شرکت های بیمه ای و افزایش هوشمندی آن برای کمک به تحقق اهداف استفاده کنند.
چالش های ساختاری طرح ریزی توسعه شهری از نگاه رویکرد راهبردی (اولویت ها و تأثیرات آن در کلان شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
در این پژوهش، با هدف شناسی کاربردی-توسعه ای و با روش شناسی توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا به تحلیل چالش ها و نارسایی های موجود در ساختار طرح ریزی توسعه شهری از نگاه رویکرد برنامه ریزی راهبردی در کلان شهر اهواز پرداخته شود. بنابراین دو سؤال اصلی پژوهش به صورت ارزیابی چگونگی اولویت چالش های مراحل ساختاری طرح ریزی راهبردی در کلان شهر اهواز و چگونگی تأثیر این مراحل بر تحقق پذیری رویکرد راهبردی در طرح ریزی توسعه شهری در کلان شهر اهواز می باشد. جامعه نمونه پژوهش 60 نفر از کارشناسان و متخصصان مرتبط با موضوع پژوهش می باشد. برای جمع آوری داده ها به روش دلفی هدف مند و پیمایشی به صورت ابزار پرسش نامه اقدام شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که اولاً بر اساس نتایج مدل فازی مرحله ساختاری تهیه طرح ها با توجه به چالش های شناسایی شده دارای بیشترین اولویت برای بهبود شرایط در بین مراحل ساختاری هشت گانه رویکرد راهبردی در کلان شهر اهواز می باشد و ثانیاً با توجه به نتایج مدل معادلات ساختاری AMOS مرحله سیاست گذاری دارای تأثیر معناداری در راستای تحقق رویکرد برنامه ریزی راهبردی در فرایند طرح ریزی توسعه شهری در کلان شهر اهواز می باشند.
مروری بر مدیریت سازمان های مستقل پژوهش و فناوری
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی سال ۸ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۱۶
5 - 20
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مرور سیر توسعه و تکامل مدیریت پژوهش و فناوری در سازمان های پژوهش و فناوری می پردازد. همچنین به ارائه یک روند تاریخی از مراحل تکامل آن تا مرحله مدیریت راهبردی پژوهش و فناوری و توسعه های صورت گرفته در این رویکرد خواهد پرداخت. بر این اساس مدیریت پژوهش و فناوری در فرایند تکامل خود دارای سه رویکرد مختلف است که شامل رویکرد شهودی، رویکرد سامانمند و رویکرد راهبردی است. در ادامه، پس از تشریح این رویکردها به طور تفصیلی ارکان رویکرد راهبردی مورد بحث قرار می گیرد و در پایان نیز، پیش از نتیجه گیری، به بحث در خصوص الزامات پیاده سازی رویکرد راهبردی به مدیریت پژوهش و فناوری در سازمان های پژوهش و فناوری پرداخته می شود.
تبیین میزان تأثیرپذیری ج.ا.ایران از نقش نوین چین در منطقه خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به چرایی این پرسش است که چین چه نقش و جایگاهی در آینده اقتصادی و سیاسی منطقه خلیج فارس دارد؟ و این نوع از رقابت چه تأثیری بر منافع ملی ج.ا.ایران خواهد داشت؟ فرضیه این است که به موازات ارتقای جایگاه تجاری چین در زنجیره اقتصاد جهانی و افزایش نیاز این کشور به انرژی های فسیلی، پکن حضور گسترده تری در منطقه خلیج فارس در قالب مراودات نفت و صادرات کالا و خدمات با کشورهای منطقه خواهد داشت. بر این اساس، پکن تلاش خواهد کرد تا با کمترین تعارضی، آسیب ها و دغدغه های امنیت انرژی در این منطقه را در برابر واشنگتن، پشت سر بگذارد. از سوی دیگر ایالات متحده با درک جایگاه مهم خلیج فارس در عرصه سیاست و اقتصاد جهانی، حاضر نیست میدان را به رقبای جهانی به ویژه چین که با رشدی چشمگیر، هژمونی جهانیِ ایالات متحده را در معرض خطر قرار داده است، واگذار نماید. با توجه به رقابت های واشنگتن و پکن، تهران نیز می تواند از رهگذر تأمین انرژی مورد نیاز چین، دو هدف اصلی را دنبال نماید: 1- تأمین امنیت انرژی چین، 2- فروش نفت و برگشت ارز ناشی از آن با هدف مقاوم سازی اقتصاد کشور در برابر تحریم های تحمیلی مجموعه غرب و ایالات متحده.