مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
استادان
حوزه های تخصصی:
"مقدمه:
هدف از این پژوهش بررسی رفتار اطلاع یابی سه گروه استادان، دستیاران و کارورزان شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اهواز در جستجوی اطلاعات مورد نیازشان می باشد.
روش بررسی:
روش تحقیق در این پژوهش، پیمایشی و از نوع توصیفی تحلیلی است. شیوه ی گرد آوری اطلاعات از طریق توزیع پرسشنامه ای بود، به طوری که الگوی آن از کتاب «روشهای پژوهش در کتابداری و اطلاع رسانی» از کریشان کومار (198،1374) با تغییراتی مانند کاستن و افزودن برخی سوالات تهیه و تنظیم گردید.
بافته ها:
با توجه به انکه 75 درصد افراد جامعه آماری مرد هستند، نتایج بدست آمده نشان داد در ابتدا هر سه گروه جهت همگامی با پیشرفتهای تازه های پزشکی از مجاری غیر رسمی کسب اطلاعات می کند و سپس از راههای رسمی کسب اطلاعات، سود می جویند. استادان به منظور دستیابی به منابع مختلف اطلاعاتی و همگامی با تازه های پزشکی، ابتدا به مجلات پزشکی مراجعه نموده، سپس از کتابها و تک نگاشتها استفاده می کنند در صورتی که دستیاران و کارورزان ابتدا کتابها و تک نگاشتها و سپس مجلات پزشکی را مورد مطالعه قرار می دهند. مشکلات فردی در بازیابی اطلاعات جهت همگامی با پیشرفت های تازه پزشکی برای هر سه گروه، کمبود وقت و عدم آشنایی با شیوه های بهره گیری از منابع اطلاعاتی می باشد. از نظر مشکلات غیر فردی (سازمانی) در مورد استادان، نخست عدم غنای مجموعه کتابخانه و سپس روز آمد نبودن مجموعه مشاهده گردید. در مورد دستیاران و کارورزان به ترتیب، روز آمد نبودن مجموعه و سپس غنی نبودن مجموعه مورد توجه بود.
نتیجه گیری:
قابل ذکر است نتایج حاصل از پژوهشهای انجام شده در این زمینه در مورد استفاده از مجاری رسمی و غیررسمی کسب اطلاعات با نتایج برخی پژوهش ها مانند سامانیان (1378) هماهنگ بوده ولی با نتایج برخی پژوهش ها مانند Fried Lander و Kough در سال 1973 و Perm smith مغایرت دارد. همچنین نتایج به دست آمده در این پژوهش در خصوص منابع مختلف کسب اطلاعات با نتایج حاصل از تحقیق Osiobe در سال 1984 سازگار است. "
مقایسه میزان آشنایی استادان و دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی مازندران با مهارت های ICDL(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف مقایسه و اولویت بندی میزان آشنایی استادان و دانشجویان واحدهای بسیار بزرگ دانشگاه های آزاد اسلامی مازندران با مهارت های ICDL به انجام رسیده است. تحقیق از نوع توصیفی- پیمایشی بوده و جامعه ی آماری آن عبارتند از اعضای هیات علمی و دانشجویان واحدهای بسیار بزرگ دانشگاه های آزاد اسلامی مازندران که به ترتیب 2150 نفر و 68091 نفر بودند. حجم نمونه ی آماری با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعیین گردید و 327 نفر از استادان و 384 نفر از دانشجویان به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای چند مرحله ای بود. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته ی بسته پاسخ استفاده شد. جهت مقایسه میزان آشنایی استادان و دانشجویان با مهارت های ICDL از آزمون U مان- ویتنی و جهت اولویت بندی آن از آزمون فریدمن استفاده شده است. بر اساس نتایج به دست آمده، میزان آشنایی استادان و دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی مازندران در تمامی زیرگروه های مهارت های ICDL متفاوت است و در تمامی موارد استادان آشنایی بیشتری با این مهارت ها داشتند. همچنین یافته ها نشان داد که اولویت آشنایی با مهارت های هفتگانه ICDL بین دو گروه استادان و دانشجویان متفاوت بود.
بررسی رفتار اطلاع یابی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان و تاثیر استادان بر الگوهای اطلاع یابی آنها
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با استفاده از روش پیمایشی صورت گرفته و جامعه آماری آن شامل 300 نفر دانشجو است که به روش نمونه گیری تصادفی – طبقه ای انتخاب شده اند. به منظور گرد.آوری اطلاعات از پرسشنامه و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان میدهد که بیشترین انگیزه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان از جست و جوی اطلاعات، کسب اطلاعات عمومی، استفاده از منابع اطلاعاتی جهت انجام تحقیقات، و سپس به ترتیب روزآمد ساختن اطلاعات و کسب اطلاعات تخصصی است، و از این نظر میان گروه های علمی مورد بررسی (علوم انسانی، علوم پزشکی، علوم پایه، فنی و مهندسی و کشاورزی) اختلاف معنیداری مشاهده نگردید. اکثریت جامعه آماری از دو روش رسمی و غیر رسمی برای کسب اطلاعات استفاده میکنند، اما استفاده از منابع رسمی کسب اطلاعات بیشتر از منابع غیر رسمی است: علاوه بر این، دانشجویان به استفاده از منابع چاپی بیش از منابع غیر چاپی میپردازند. در زمینه موانع و مشکلات دستیابی به اطلاعات، به ترتیب ناکافی بودن منابع کتابخانه، عدم آشنایی با زبان های خارجی و کمبود وقت مهم ترین عوامل عدم دسترسی به اطلاعات ذکر گردیده اند. اساتید از طریق شیوه تدریس و معرفی منابع بر رفتار اطلاعیابی دانشجویان تاثیر گذاشته اند.
پایایی، روایی و برازش مدل پنج عاملی مقیاس قابلیت یادگیری سازمانی در بین اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مفهوم قابلیت یادگیری سازمانی بر عوامل تسهیل کننده ی یادگیری سازمانی یا میل به یادگیری تأکید دارد. در نتیجه، ابزارهای قابلیت یادگیری سازمانی بر اساس ادبیات علمی تعیین می کند که ابعاد یا عوامل تسهیل کننده ی یادگیری کدام اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و اعتباریابی قابلیت یادگیری سازمانی در بین اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت.
روش بررسی: پژوهش حاضر کاربردی و از دسته ی مطالعات روان سنجی بود که به صورت مقطعی و در سال تحصیلی 90-1389 انجام گرفت. جامعه ی پژوهش شامل اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود که از بین آن ها به استناد مطالعه ی Loehlin و همکاران در مدل های تحلیل عاملی تأییدی، 220 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات مقیاس Chiva و همکاران بود. تحلیل داده های پژوهش در سطح آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار 18SPSS و تحلیل عاملی تأییدی (CFA) با استفاده از نرم افزار 5/8lisrel انجام گرفت.
یافته ها: مدل پنج عاملی مقیاس قابلیت یادگیری سازمانی از برازش مناسبی بر حسب شاخص های GFI، AGFI، RMSEA و CFI برخوردار بود و تمامی گویه های مقیاس دارای ضریب تأثیر معنی دار بر روی عامل مربوط به خود بودند. همچنین یافته ها مؤید آن بود که پنج عامل مقیاس از پایایی مناسبی برخوردار بودند و پایایی کل مقیاس نیز 93/0 به دست آمد. جدول نمرات هنجار، مقادیر Z و T متناسب با نمرات خام طبقات و رتبه بندی درصدی مربوط به هر طبقه را ارایه نمود. روایی هم گرایی بین عامل های مقیاس قابلیت یادگیری سازمانی نیز که بر حسب ضرایب همبستگی از 41/0 تا 75/0بود، تأیید گردید.
نتیجه گیری: می توان از مقیاس قابلیت یادگیری سازمانی به عنوان یک ابزار تشخیصی استفاده نمود. بنابراین مدیران دانشگاه، رؤسای دانشکده ها و مدیران گروه ها در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان می توانند دریابند که کدام یک از مسایل یادگیری سازمانی قوی و کدام یک ضعیف است و این آشکارسازی راهنما و دستورالعملی مناسب برای بهبود و بالندگی دانشگاه خواهد بود.
نقش نهاد نمایندگی در ارتقای فکر دینی در دانشگاه ها از دیدگاه مقام معظم رهبری
ارتقای فکر دینی در بدنه دانشگاهی، یکی از دغدغههای اصلی مقام معظم رهبری در سالیان اخیر بوده است که نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، رسالت اصلی در این خصوص را به عهده دارد. مهمترین وظیفه نهاد نمایندگی، توسعه و تعمیق آگاهیها و علایق اسلامی دانشجویان و دانشگاهیان و تبیین ارزشهای اسلامی با رویکرد معرفتافزایانه است. پژوهش حاضر، راهکارهای ایجاد چنین معرفتی را توسط نهاد نمایندگی در دانشگاهها از دیدگاه مقام معظم رهبری مبتنی بر نظریه تربیت بصیرتگرا، با روش مقاله تحلیل اسنادی می باشد. راهگشا بودن حضور مداوم و مستمر روحانیون مستقر در دفاتر نهاد و ارتباط داشتن با بدنه دانشگاهی و پاسخگویی مستدل و منطقی به شبهات فکری موجود با رویکرد علممحوری و تعمیق بینش های صحیح دینی، تاکید ویژه بر راهاندازی کرسیهای آزاد اندیشی در میان دانشجویان، با رویکرد مسئلهمحوری در طرح شبهات فکری و معرفتافزایی این دو قشر، توجه خاص به برگزاری نشستهای معرفتی ویژه استادان و دانشجویان و حضور فعالانه استادان دروس معارف اسلامی در شبههزدایی و معرفتافزایی علمگرایانه از یافته های این تحقیق است. نتیجه گیری: مشخص شد که افزایش سطح آگاهیهای فردی دانشجویان و پاسخگویی به شبهات مطرح شده از جانب آنان، بر عهده نهاد نمایندگی است. حضور مداوم و مستمر مسئولان نهاد نمایندگی و تحکیم ارتباط با بدنه دانشگاهی، ارائه فکر نو، قوی، مستدل و منطقی در مباحث رایج، تاکید ویژه بر راهاندازی کرسیهای آزاد اندیشی و نظریهپردازی در دانشگاه، عامنگری مخاطبان، انتقال رویکرد شاگردپروری به استادان در حوزه علوم دینی و فرهنگسازی مناسب برای نهادینه کردن امر به معروف و نهی از منکر و استفاده از ظرفیتهای استادان مومن و انقلابی در این زمینه، از جمله موارد مهمی هستند که نقش نهاد نمایندگی را در ارتقای فکر دینی در دانشگاه تبیین میکنند.
بررسی مقایسه ای منابع قدرت استادان از دید آنان و دانشجویان(مورد: دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف کلی از تحقیق حاضر، مقایسه منابع قدرت مورد استفاده استادان از دید آنان و دانشجویان در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز بود. روش روش مورد استفاده پیمایشی (Survay ) بوده است.روش تحقیق پرسشنامهای ترکیبی مشتمل بر پرسشنامه نفوذ و بخش تکمیلی محقق ساخته بوده که روایی و پایایی آن محاسبه شده است. این پرسشنامه به وسیله 29 نفر از استادان و 305 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تکمیل و عودت داده شد. یافته های پژوهش نشان داد ، یک منبع جدید قدرت استادان (چیرگی محیطی) وجود دارد که در این پژوهش شناسایی، تعریف و ارزیابی شده است. نتایج نشان داد که: 1. از دید استادان، بیشترین میانگین مربوط به منبع قدرت چیرگی محیطی و کمترین میانگین مربوط به منبع قدرت اجبار است و تفاوت بین میانگینها معنی دار است؛ 2. از دید دانشجویان، بیشترین میانگین مربوط به منبع قدرت چیرگی محیطی و کمترین میانگین مربوط به منبع قدرت اجبار و تفاوت بین میانگینها معنیدار است؛ 3. اولویت و توزیع منابع قدرت مورد استفاده استادان از دید آنان به ترتیب عبارت است از: منابع قدرت چیرگی محیطی، فرهنگ، اخلاق، مرجعیت، پاداش، تخصص، مشروعیت و اجبار؛ 4. اولویت و توزیع منابع قدرت مورد استفاده استادان از دید دانشجویان به ترتیب عبارت است از: منابع قدرت چیرگی محیطی، تخصص، مرجعیت، اخلاق، فرهنگ، پاداش، مشروعیت و اجبار؛ 5. در اولویتبندی منابع قدرت مورد استفاده استادان، هم از دید آنان و هم از دید دانشجویان منابع قدرت چیرگی محیطی، مشروعیت و اجبار به ترتیب حائز رتبههای اول، هفتم و هشتم شدند؛ 6. بین نگرش استادان و دانشجویان در استفاده استادان از منابع قدرت، با توجه به جنسیت و رشته های تخصصی آنان، تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
بررسی میزان آزادی علمی استادان دانشگاه شیراز با توجه به متغیرهای جمعیت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان آزادی علمی استادان دانشگاه شیراز است. بدین منظور نمونه ای به حجم 203 نفر با روش نمونه گیری طبقه ای از بین استادان دانشکده ها انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه ی محقق ساخته ی بررسی میزان آزادی علمی استادان استفاده شد. در این تحقیق، تأثیر پنج عامل دانشکده، سابقه ی کار، جنسیت، مرتبه ی علمی و میزان آگاهی استادان از قوانین، بر میزان آزادی علمی اعضای هیأت علمی در ابعاد آموزشی، پژوهشی، سازمانی، فکری و اخلاقی- فرهنگی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که مرتبه ی علمی در چهار بعد آموزشی، پژوهشی، سازمانی و فکری؛ نوع دانشکده در دو بعد پژوهشی و سازمانی و میزان آگاهی استادان از قوانین، در تمام ابعاد آموزشی، پژوهشی، سازمانی، فکری و اخلاقی- فرهنگی بر میزان آزادی علمی استادان تأثیر معنا داری دارد، اما سابقه ی کار و جنسیت استادان تأثیر معنا داری نداشت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که دو عامل مرتبه ی علمی و میزان آگاهی استادان از قوانین، به ترتیب، پیش بینی کننده ی میزان آزادی علمی استادان می باشند، بدین معنی که استادان برخوردار از رتبه ی علمی بالاتر، میزان آزادی علمی بیش تری را احساس می کنند. هم چنین، افرادی که آگاهی بیش تری نسبت به قوانین دانشگاه دارند، بیش تر از سایرین دارای آزادی علمی هستند.
روایی وپایایی پرسشنامه ارزشیابی استادان توسط دانشجویان
حوزه های تخصصی:
اهداف: به منظور استفاده کارآمد از نظرات دانشجویان برای ارزشیابی عملکرد استادان، باید پرسش نامه هایی جامع که دارای سئوال های تعمیم پذیر و مبین متغیرهای اصلی مورد آزمون باشد، طراحی شوند. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی روایی و پایایی پرسش نامه ارزشیابی اساتید توسط دانشجویان بود.
روش ها: این مطالعه پیمایشی در جامعه دانشجویان دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 89-1388 انجام شد و 626 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی از 5 دانشکده انتخاب شدند. برای سنجش روایی هر پرسش فرم ارزشیابی اساتید، از پرسش نامه محقق ساخته شامل 99 سئوال بسته پاسخ استفاده شد. برای تعیین پایایی با روش ضریب توافق از فرم های تکمیل شده ارزشیابی اساتید توسط دانشجویان، 26 نمونه از دانشکده فنی، 42 نمونه از دانشکده های کشاورزی، علوم پایه و تربیت بدنی و 66 نمونه از دانشکده علوم انسانی به تناسب جمعیت دانشکده ها مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: روایی محتوایی برخی از مولفه های سئوال های اصلی کمتر از 30% بود و ارتباط کمی با سئوال اصلی داشت. ضریب توافق به دست آمده برای همه سئوال ها بالا بود. در دانشکده فنی- مهندسی، سئوال 11، در دانشکده های کشاورزی، تربیت بدنی و علوم پایه سئوالات 13 و 14 و در دانشکده علوم انسانی سئوالات 6، 12، 13 و 14 پرسش نامه ارزشیابی از بالاترین توافق برخوردار بودند.
نتیجه گیری: روایی محتوایی پرسش نامه ارزشیابی اساتید دانشگاه گیلان در بعضی از سئوالات پایین است. درخصوص پایایی (ضریب توافق) سئوالات پرسش نامه نیز گرچه همه آنها از پایایی بالایی برخوردارند، ولی این درجه توافق از دانشکده ای به دانشکده دیگر متفاوت است.
امکان سنجی استفاده از ایمیل در ارزش یابی تکوینی دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی امکان سنجی استفاده از ایمیل در ارزش یابی تکوینی دانشجویان غرب استان مازندران انجام شده است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری تحقیق را استادان دانشگاه های غرب استان مازندران به تعداد 196 نفر تشکیل داده است. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 162 نفر بوده است. نمونه گیری به روش تصادفی طبقه ای انجام شده است. ابزار گرد آوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته با 27 سؤال در مقیاس لیکرت بوده است. آلفای کرونباخ آن 778/0 محاسبه شده است. روش آماری تجزیه و تحلیل داده های مورد استفاده در این پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی و با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفته است، در سطح استنباطی از آزمون t تک نمونه ای استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون نشان داده است که استادان غرب استان مازندران با ایمیل در حد مطلوب آشنا هستند. از دیدگاه آنان استفاده از ایمیل برای ارزش یابی تکوینی اثربخش می باشد و استفاده از آن امکان پذیر بوده و نیاز به هر یک از ملزومات (پهنای باند، اینترنت پرسرعت، صداقت، بستر فرهنگی، تغییر نگرش دانشجویان، تغییر نگرش استادان) استفاده از ایمیل در ارزش یابی تکوینی در حد زیاد قرار دارد. موانع استفاده از ایمیل در ارزش یابی تکوینی (وقت گیر بودن، امکان تقلب، ایجاد زحمت برای استادان، جدی بودن موانع، فقدان سواد اطلاعاتی، فقدان استاندارد و موانع اداری) در حد زیاد مؤثر می باشد.
ارزیابی اخلاق حرفه ای استادان دانشگاه شیراز از دیدگاه دانشجویان کارشناسی ارشد و دلالت های تربیتی آن در برنامه ریزی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، در راستای بررسی عوامل مؤثر بر فرآیند های یاددهی-یادگیری به عنوان یکی از عناصر برنامه ی درسی، به بررسی اخلاق حرفه ای استادان دانشگاه شیراز از دیدگاه دانشجویان کارشناسی ارشد، مقایسه نظرات دانشجویان دو جنس در مورد ابعاد اخلاق حرفه ای استادان و مقایسه ی ابعاد اخلاق حرفه ای استادان دانشکده های علوم انسانی و علوم پایه از دیدگاه دانشجویان پرداخته است. به این منظور، 216 نفر از استادان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای (لایه ای) انتخاب شدند و 875 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد پرسش نامه محقق ساخته ی اخلاق حرفه ای استادان، که دارای 5 بعد (آموزش، پژوهش، منش، روابط انسانی، و سازمانی) بود را برای استادان مورد نظر تکمیل نمودند. پایایی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ و تنصیف و روایی آن با استفاده از روش روایی صوری و محاسبه ی همبستگی هر گویه با نمره ی بعد مربوط به آن سنجیده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر و آزمون تی گروه های مستقل همراه با تصحیح بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که 1) بین همه ابعاد اخلاق حرفه ای استادان به جز ابعاد روابط انسانی و سازمانی تفاوت معناداری وجود دارد. 2) بین نظر دانشجویان پسر و دختر و نیز بین نظر دانشجویان دانشکده های علوم انسانی و علوم پایه در مورد ابعاد پنج گانه اخلاق حرفه ای استادان تفاوت معناداری وجود ندارد.
بررسی مهمترین الزامات روش تدریس مشارکتی از دیدگاه استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های نوین تدریس ، روش تدریس مشارکتی است که با عناوین تدریس گروهی و آموزش گروهی نیز شناخته شده است . کاربست مطلوب این روش منوط به رعایت الزاماتی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی الزامات این شیوه تدریس از دیدگاه استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان و با رویکرد ترکیبی(کمّی و کیفی) انجام شده است . در بخش کمّی، روش مورد استفاده این پژوهش توصیفی - پیمایشی و جامعه آماری آن مرکب از 85 نفر از استادان دارای مرتبه علمی استادیار و بالاتر در سال تحصیلی 90-1389 و نیز 448 نفر از دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی بوده است. در بخش کیفی نیز با نمونه ای از جامعه مصاحبه شده است. حجم نمونه دانشجویان با استفاده از فرمول کوکران 180 نفر برآورد شد که به شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند و استادان نیز به شیوه سرشماری در پژوهش شرکت نمودند. ابزارهای پژوهش علاوه برمصاحبه نیمه ساختاریافته اکتشافی، پرسشنامه محقق ساخته ای بود که روایی آن به تأیید متخصصان رسید و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 91/0 محاسبه شد. تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آزمون های استنباطی انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که مهمترین الزام روش تدریس مشارکتی از نظر استادان و دانشجویان، نشست مشترک استادان قبل از آغاز ترم در رابطه با تعیین سرفصل، منابع و تکالیف دانشجویان بوده است. در اولویت سایر الزام ها بین دیدگاه دانشجویان و استادان تفاوت هایی وجود دارد.
شناسایی مؤلفه ها و شاخص های ارزشیابی استادان تربیت بدنی عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه ها و شاخص های ارزشیابی استادان تربیت بدنی عمومی بود. جامعة آماری پژوهش، تمام دانشجویان دانشگاه اصفهان (12567=N) را شامل گردید که بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه 375 نفر محاسبه و نمونة آماری نیز به صورت تصادفی طبقه ای بر اساس جنسیت گزینش شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامة محقق ساخته ای که از طریق مطالعات کتابخانه ای و بهره گیری از نظرات پنج تن از استادان مدیریت ورزشی با استفاده از تکنیک دلفی استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظرات خبرگان، و پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل از جمع آوری پرسشنامه ها از آزمون بارتلت و تحلیل عاملی تأییدی مرتبة دوم استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل عاملی تأییدی بیانگر برازش مطلوب مدل بود و در نهایت، مدل ارزشیابی استادان تربیت بدنی عمومی در قالب 34 شاخص و پنج مؤلفة مهارت های تدریس (چهارده شاخص)، مهارت های ارتباطی (پنج شاخص)، مهارت های فردی (چهار شاخص)، اصول و قوانین آموزشی (چهار شاخص) و نظارت و ارزشیابی (هفت شاخص) طراحی گردید. مدل نهایی در قالب مؤلفه ها و شاخص های ارائه شده می تواند به عنوان یک ابزار دانشجومحور جامع، پایا و روا، برای ارزیابی عملکرد استادان تربیت بدنی عمومی در مراکز آموزش عالی به کار رود.
بررسی الزامات استفاده از سیستم مدیریت یادگیری در آموزش عالی از دیدگاه استادان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی الزامات مؤثر در استفاده از سیستم مدیریت یادگیری در آموزش عالی از دیدگاه استادان دانشگاه اصفهان بود. این پژوهش از نوع کیفی بود که با استفاده از روش مصاحبه در سال تحصیلی 94-1393 انجام گرفت. بر این اساس، با 15 نفر از استادان مصاحبه به عمل آمد. مصاحبه به صورت نیمه ساختار یافته انجام گرفت که روایی محتوایی سؤالات آن از قبل مورد تأیید چند نفر صاحب نظر در حوزه مربوطه قرار گرفت. داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از روش مقوله بندی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که از جمله عوامل مهم در به کارگیری سیستم مدیریت یادگیری عبارتند از: عوامل مربوط به ماهیت سیستم مدیریت یادگیری، عوامل مدیریتی- زیرساختی و عوامل انسانی. در بعد عوامل مرتبط با سیستم، قابلیت آموزشی و قابلیت یادگیری، در بعد انسانی، مهارت در استفاده از سیستم، و در بعد مدیریتی- زیرساختی، کمیت و کیفیت زیرساخت ها و تدارک منابع مالی کافی، از جمله عوامل مهم به کارگیری سیستم مدیریت یادگیری در آموزش عالی بود.
نیمرخ سواد اطلاعاتی استادان و تأثیر آن بر کیفیت تدریس در سطح آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور نیمرخ سواد اطلاعاتی استادان و بررسی تأثیر آن بر کیفیت تدریس در آموزش عالی انجام شده است. گرداوری اطلاعات از نوع تحقیقات توصیفی است و از جهت هدف، از نوع تحقیق توسعه ای می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری پردیس های کیش، البرز و تبریز دانشگاه تهران می باشند. از بین کل جامعه هدف تعداد 120 دانشجو به تفکیک جنسیت و دانشگاه به شیوه نمونه در دسترس انتخاب شدند. برای گرداوری اطلاعات از فهرست ارزشیابی پایان ترم استادان و نیز نیمرخ سواد اطلاعاتی آیزنبرگ و برکویتز استفاده شده است. پندپذیر و چشمه سهرابی ، میزان پایایی (اعتبار) پرسشنامه را با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه کرده و میزان ضریب آلفای 0/93 گزارش نمودند و همچنین روایی آن نیز توسط آن ها تأیید شده است. از آزمون های آماری تحلیل واریانس و نیز همبستگی نیز برای تجزیه وتحلیل داده استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد همه خرده مقیاس های نیمرخ سواد اطلاعاتی باکیفیت تدریس همبستگی مثبت و تقریباً کامل دارد و همه متغیرها در سطح آلفای 0/001 معنی دار شدند. با توجه به نتایج به دست آمده معلوم شد که در همه رشته های تحصیلی دانشگاه، استادانی که دارای سواد اطلاعاتی بالایی بودند، از دیدگاه دانشجویان دارای کیفیت تدریس بالایی نیز بودند به عبارتی در امر تدریس و انتقال مفاهیم درسی به دانشجویان بهتر عمل کردند.
شناسایی استانداردها و مؤلفه های اخلاقِ حرفه ای تدریس استادانِ دروس معارفِ اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدفِ پژوهش، ارائه چارچوبی مفهومی از اخلاق حرفه ای تدریس برای استادانِ دروس معارفِ اسلامی برای اثربخش ترسازی عملکرد آنان نسبت به تربیت دینی صحیحِ دانشجویان بود. روش:روش پژوهش از نوع روش آمیخته اکتشافی متوالی بود. در بخش کیفی از روش تحلیلی- استنتاجی و در بخش کمّی از پیمایشِ پرسشنامه ای و انجام آزمون های آماری استفاده شد. جامعه آماری اول، کلیه منابع مرتبط با اخلاق حرفه ای تدریس و جامعه دوم، استادان معارفِ اسلامی و دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 93-1392 بود. در جامعه دوم، 52 نفر با روش نمونه گیریِ هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. مراحل گردآوری داده ها عبارت بود از: بررسی و شناسایی منابع مرتبط با موضوع، شناسایی و استخراج استانداردهای اخلاقِ حرفه ای تدریس برای استادن معارف اسلامی، تلفیق و ادغام موارد مشابه در قالب مؤلفه کلی و اعتباریابی، مقایسه دیدگاه استادان و دانشجویان درباره خرده مؤلفه های اخلاقِ حرفه ای تدریس برای استادان معارف اسلامی. یافته ها:ارائه چارچوب مفهومی اخلاق حرفه ای تدریس شش خوشه ای کلّی که عبارتند از: اخلاق بین فردی(ارتباطات) و شایستگی های علمی- تخصصی، شخصیتی- رفتاری، اعتقادی- ارزشی، ادراکی و روانی- اجتماعی و ارائه چارچوب مفهومی اخلاق حرفه ای تدریسِ استادان معارفِ اسلامی. نتیجه گیری:تدریس دروس دینی مستلزم رعایت اصول و ملاحظات اخلاقی استادانِ این دروس از دیدگاه استادان و دانشجویان است تا بتوان با در نظر گرفتن آنها در مسیر تحقق تربیت دینی دانشجویان گام برداشت. لذا توجه به چارچوبِ مفهومیِ اخلاق حرفه ای تدریس برای استادان معارفِ اسلامی پیشنهاد می شود.
نقش مدیران گروههای آموزشی در ایجاد و تقویت تسهیم دانش در میان استادان(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف:هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی نقش یا نقشهای مدیران گروههای آموزشی در ایجاد و تقویت تسهیم دانش در میان استادان دانشگاهها بود تا از این طریق بتوان نقش مدیران گروهها را در این امر به طور بارزتر و شفاف تر پیدا و هشدار های لازم را ارائه کرد. روش:جامعۀ آماری پژوهش را اعضای هیئت علمی و مدیران گروههای آموزشی کلیۀ دانشگاههای مازندران تشکیل دادند. بدین منظور، 15 نفر از استادان با تجربه، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند و با آنان مصاحبه شد. داده های پژوهش به شیوۀ مصاحبۀ عمیق با پرسشهای مختلف و بازپاسخ جمع آوری شد. یافته ها:120 عبارت شاخص و بارز بیان شده از سوی مصاحبه شوندگان، استخراج و پس از کدگذاری باز، در قالب 18 بُعد از نقشهای مدیران گروههای آموزشی در رابطه با تسهیم دانش که ابعاد مهم فردی، عاطفی، علمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی آنان را شامل می شد، گنجانده شد. نتیجه گیری:مصاحبه شوندگان بیشترین نقش مدیران گروهها را در برگزاری مناسب جلسات گروههای آموزشی در راستای تسهیم دانش اعلام کردند.
شناسایی و تحلیل اولویت های پژوهشی در هر یک از محورهای پژوهشی علم اطلاعات و دانش شناسی از دیدگاه استادان و دانشجویان دکتری این رشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منشأ بسیاری از مشکلاتی که در پژوهش های حوزه ی علم اطلاعات و دانش شناسی وجود دارد (مانند کاربردی نبودن، تکراری و فاقد نوآوری بودن)، مربوط به نامشخص بودن نیازها و اولویت های پژوهشی این رشته است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر شناسایی و دسته بندی موضوعات پژوهشی مهم در علم اطلاعات و دانش شناسی و سنجش میزان اهمیت آن ها به منظور تعیین اولویت های پژوهشی در این رشته است. پژوهش حاضر از نوع نظری- کاربردی و روش پژوهش سندی- تحلیلی و پیمایشی است. جامعه ی پژوهش حاضر شامل استادان و دانشجویان مقطع دکتری در رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی در دانشگاه های تهران، خوارزمی، الزهرا، فردوسی مشهد، شیراز، اصفهان و شهید چمران اهواز در سال تحصیلی 95-1394 هستند که به دلیل محدود بودن جامعه ی پژوهش (165 نفر)، پرسشنامه بین تمامی افراد جامعه توزیع (به صورت الکترونیکی و حضوری) و در نهایت 112 پرسشنامه گردآوری شد (نرخ بازگشت 63 درصد). به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی (آزمون رتبه ای فریدمن) استفاده شده است. به منظور شناسایی اولویت های پژوهشی در علم اطلاعات و دانش شناسی به مرور متون این حوزه و نظرخواهی از استادان این رشته پرداخته شده است. نتایج این بررسی ها شناسایی 120 موضوع پژوهشی در علم اطلاعات و دانش شناسی بود که در 22 محور کلی تقسیم بندی شدند. نتایج بیانگر آن است که تحت تأثیر تحولاتی که در طی سال های اخیر در رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی به وجود آمده است از جمله تغییر عنوان رشته و تا حدودی تغییر سرفصل های درسی و به تبع آن محتوای رشته، تحولات ناشی از ورود فناوری به رشته و حرکت بیش تر این حوزه به سمت میان رشته ای شدن سبب شده که جامعه ی پژوهش حاضر، موضوعات تازه و کاربردی، موضوعات مبتنی بر آینده و موضوعات مرتبط با فناوری های اطلاعاتی را نسبت به موضوعات سنتی و مباحث نظری، برای انجام پژوهش های آینده در این رشته دارای اولویت بیش تری بدانند.
واکاوی آموزش فعال در دانشگاه: منظرها و چالش های موجود از نظر استادان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف شناسایی منظرها و چالش های آموزش فعال در نگرش استادان دانشگاه اجرا گردید. این پژوهش در رویکرد کیفی و به روش مطالعه پدیدارشناسی انجام پذیرفت. مشارکت کنندگان در این پژوهش شامل 25 استاد دانشگاه تهران در دانشکده های علوم انسانی و اجتماعی بودند که به روش انتخاب هدفمند و به واسطه فرم مشاهده آموزش و انتخاب دانشجویان برگزیده شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش مصاحبه کیفی و از نوع مصاحبه با پرسش های باز و استاندارد شده بود و داده ها مطابق با رویکرد تحلیل تفسیری نظریه زمینه ای استراس و گلاسر تحلیل و طبقه بندی گردید. پس از تحلیل، تفسیر و طبقه بندی، مضامین حاصل از بیانات استادان هر دو گروه آموزش سنتی و فعال در دانشگاه ، شش مقوله حاصل آمد: توصیف آموزش، نقش استاد در آموزش ، واکنش در برابر روشهای نوین، گرایش به روشهای نوین، چالش ها در برابر روشهای نوین و اصلاحات لازم برای ارتقاء آموزش؛ در بعد نگرش به آموزش فعال درحالیکه استادان آموزش فعال، بر تعامل میان استاد و دانشجو، متمرکز گردیدند، استادان روش سنتی آموزش فعال را بر پایه نقش محوری استاد در کلاس درس توصیف می نمایند. در بعد گرایش به آموزش فعال استادان آموزش سنتی برای کاربرد روشهای فعال بر پیش آیند وجود دانشجویان با انگیزه و علاقه مند باور دارند و عدم آمادگی دانشجویان را علت عدم علاقه نسبت به کاربرد این روش ها ذکر می کنند اما استادان آموزش فعال، ارزیابی بهتری از تغییرات به وجود آمده در آموزش داشته و تعاملی و دوسویه تر شدن آموزش را به عنوان تغییر مطلوب آموزش به سوی فعال ساختن و درگیری بیشتر دانشجویان در فرایند آموزش مطرح می نمایند. در بعد موانع موجود برای استفاده از آموزش فعال، استادان آموزش سنتی بر معایب این نوع از آموزش تأکید نموده و آن را نیز بر اساس نقش محوری استاد و وظیفه اصلی او در اانتقال هر چه بیشتر محتوا بیان می کنند. درحالیکه استادان آموزش فعال چهار دسته چالش های مرتبط با استاد، سرفصل آموزشی، نظام ارزشیابی و چالش مربوط به ساختار و سازمان آموزش را بیان نموده اند. وجه مشابه هر دو گروه از استادان در بعد اصلاحات لازم برای ارتقاء آموزش است که در چهار طبقه قرار می گیرد: 1) تحول در نگرش به آموزش در دانشگاه، 2) اصلاحات ساختاری آموزش عالی جهت تسهیل آموزش فعال، 3) توانمند سازی استادان و 4) بازنگری محتوا و روش های ارزشیابی متناسب با رویکرد نوین آموزش
ارتباط بین نگرش و کاربرد ابزارهای الکترونیکی توسط اعضای هیئت علمی دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۷ بهار ۱۳۹۲ شماره ۲۰
97 - 121
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نگرش و چگونگی کاربرد اعضای هیأت علمی دانشگاه های دولتی استان اصفهان نسبت به استفاده از منابع الکترونیکی انجام گرفته است . روش پژوهش توصیفی همبستگی است. 132 نفر از اعضای هیئت علمی سه دانشگاه اصفهان، صنعتی و علوم پزشکی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهشپرسشنامه استاندارد سنجش نگرش معلمان بود. نتایج نشان داد که رابطه مستقیم و معنی دار بین نگرش استادان نسبت به به کارگیری منابع الکترونیکی و میزان به کارگیری آنها از این فناوری ها در آموزش وجود داشت. استادان زن و رشتههای علوم انسانی نسبت به سایرین به میزان کمتری از منابع الکترونیکی در آموزش استفاده میکردند. در هر سه دانشگاه، رابطه معکوسی بین سن و نگرش نسبت به کارگیری منابع الکترونیکی وجود داشت . نگرش و کاربرد ابزارهای الکترونیکی توسط استادان به ویژگیهای دموگرافیک آنها هم بستگی دارد. با شناسایی عوامل تأثیرگذار و رفع موانع موجود میتوان گامهای بیشتری در جهت توسع ه به کارگیری این فناوریها برداشت.
بررسی رابطه بین عوامل اجتماعی فرهنگی در اقتدار استادان دانشگاه پیام نور: مورد مطالعه استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه استادان و مربیان دانشگاهی به مثابه گذشته دارای اقتدار نمی باشند و یا تا حدی این قدرت مشروع برای اکثر آن ها رنگ باخته است. هدف این پژوهش بررسی نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در اقتدار استادان دانشگاه پیام نور استان کرمانشاه است. روش مورد استفاده، توصیفی تحلیلی از نوع پیمایشی بوده و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه پژوهشگر ساخته است. جامعه آماری استادان دانشگاه پیام نور کرمانشاه هستند که در سال تحصیلی 1390-91 تعداد کل آنها برابر 258 نفر می باشند. با توجه به حجم وسیع جامعه آماری با استفاده از جدول نمونه گیری لین تعداد 258 نفر از آن ها برای مطالعه انتخاب گردیدند که بر اساس نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از روش ارزیابی اعتبار صوری پژوهش و اعتبار سازه ای مبتنی بر تحلیل عاملی استفاده گردید. برای تعیین پایایی گویه های هر متغیر از آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و Amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل نشان می دهد که همبستگی بین میزان توانایی در تدریس برابر 243/0، میزان اعتماد به نفس برابر 375/0، میزان گرایش های دینی برابر 279/0، میزان هویت ملی برابر 074/0- و بین میزان استفاده از رسانه های جمعی و اقتدار استادان برابر 161/0 می باشد. نتایج حاصل از رگرسیون چندگانه نشان می دهد که مقدارT برای اقتدار سنتی برابر (335/4 T=)، میزان عزت نفس برابر (925/3 T=) و اقتدار کاریزمایی مقدارT برابر (878/3 T=) می باشد. نتایج حاصل از آزمون های ناپارمتری نشان می دهد که میزان کای اسکوئر بین گرایش های دینی و اقتدار استادان پاسخگویان برابر 581/26، مقدار d سامرز برابر 191/0، مقادیر Tub و Tuc کندال به ترتیب برابر 191/0 و 146/0 می باشند که معنادار می باشد. برای متغیر میزان عزت نفس، میزان کای اسکوئر برابر 617/22، مقدار d سامرز برابر 259/0 و مقادیر Tub و Tuc کندال به ترتیب برابر 263/0 و 155/0 می باشند که معنادار می باشد. برای مقطع تحصیلی میزان کای اسکوئر برابر 442/10، مقادیر Tub و Tuc کندال به ترتیب 169/0 و 112/0 می باشند که معنادار می باشد. هم چنین برای توانایی در تدریس میزان کای اسکوئر برابر 188/18، مقدار d سامرز برابر 206/0 و مقادیر Tub و Tuc کندال به ترتیب برابر 209/0 و 122/0 می باشند که معنادار می باشد. برای برآورد روایی ابزار پژوهش Amos 21 استفاده گردید. نتایج حاصل از مدل عاملی تأییدی مرتبه دوم برای سنجش میزان اقتدار استادان معیارهای برازش مدل را نشان می دهد که مدل اندازه گیری از برازش نسبتاً مناسبی برخوردار می باشد. مقدار CMIN برابر با 143/211، RMSEA برابر 075/0، RMR برابر 098/0، CMIN/DF برابر 199/3، شاخص CFI برابر 926/0 و شاخص PCFI نیز برابر 671/0 نشان می دهد. شاخص های تطبیقی و مقتصد محاسبه شده برای ارزیابی کلیت مدل نشان می دهند که می توان در مجموع، داده های گردآوری شده را حمایت کننده مدل نظری تدوین شده تلقی کرد.