مطالب مرتبط با کلیدواژه

غایت علم


۱.

تأمّلی در موضوع علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذات صفات ذاتی موضوع علم علوم حقیقی علوم اعتباری غایت علم جغرافیا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰۴ تعداد دانلود : ۵۲۰
بر اساس تعریف علمای علم منطق، موضوعِ یک علم عبارت از آن چیزی است که در آن علم از احوال و عوارض ذاتی و بی واسطه آن بحث می شود. عوارض ذاتی به آن دسته از صفات اشیاء و پدیده ها گفته می شود که مستقیماً از ذات پدیده یا شیء برمی خیزند و در موجودیّت خود نیازمند هیچ واسطه ای نمی باشند. به طور مثال، صفاتی چون رشد و تغذیه در زمره صفات ذاتی موجودات جاندار بوده و مستقیماً به ذات آن ها وابسته اند. همچنین صفت نطق(تفکّر) در انسان، صفتی است که به طور مستقیم به ذات انسان وابسته است. در حالی که وقتی به صفت نویسنده در مورد انسان اشاره می شود، این صفت با واسطه صفت تفکّر و نطق به انسان نسبت داده می شود. صفاتی نظیر وحدت و کثرت، حادث و قدیم، مجرّد و مادّی و نظایر این ها، در زمره صفات ذاتی هستی به​شمار می روند امّا صفاتی چون سنگین یا سبک، سرد یا گرم جزو صفات باواسطه هستی محسوب می شوند؛ زیرا هستی ذاتاً سنگین یا سبک، سرد یا گرم و ... نیست و این صفات صرفاً از طریق واسطه ای به نام جسم به هستی نسبت داده می شود. مطابق بیان فوق آن دسته از علوم که به مطالعه پدیده ها و اشیاء حقیقی که واجد ذات هستند، می پردازند؛ در زمره علوم حقیقی قرار می گیرند؛  نظیر فلسفه، ریاضیات و منطق. روشن است این دسته از علوم به دلیل پرداختن به هستی های دارای ذات، واجد موضوع می باشند. امّا آن گروه از علومی که به مطالعه در احوال پدیده های فاقد ذات می پردازند، جزء علوم اعتباری محسوب می شوند؛ نظیر علوم اجتماعی و از جمله علم جغرافیا. در علومی نظیر جامعه شناسی و جغرافیا، پدیده هایی همچون جامعه، کشور، ملّت، دولت، سازمان ها و نهادها، فضاها و نظایر آن ها که پدیده هایی برساخته و اعتباری بوده و فاقد ذات هستند، مورد مطالعه قرار می گیرند. شکّی نیست که پدیده های فاقد ذات، به طریق اولی فاقد صفات ذاتی نیز هستند و از آنجا که در تعریف موضوع یک علم، پرداختن به صفات ذاتی پدیده مورد مطالعه آن علم شرط اصلی است، لذا با فقدان ذات و ایضاً صفات ذاتی، به​خودی خود موضوع نیز منتفی خواهد شد. بر این اساس می توان گفت علم جغرافیا به​دلیل مطالعه پیرامون پدیده های فاقد ذات (اعتباری)، فاقد موضوع می باشد. هدف اصلی این مقاله تحقیق و بررسی پیرامون این مسئله است.
۲.

نقد و بررسی دیدگاه عبدالکریم سروش در امکان علوم انسانی اسلامی؛ متکی بر مبانی معرفت شناختی و روش شناختی علامه مصباح یزدی

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۲۰
پرورش ایده «علوم انسانی اسلامی» به سبب کثرت بی باوران به علوم انسانی اسلامی، بی نیاز از نقد دیدگاه مخالفان نیست. ازاین رو این تحقیق دیدگاه عبدالکریم سروش، یکی از مشهورترین مخالفان علم دینی را براساس اندیشه علامه مصباح یزدی نقادی کرده و هدف از آن، تبیین نقاط ضعف استدلال های اوست. اطلاعات لازم برای تحقیق حاضر با روش کتابخانه ای گردآوری و با روش تحلیل منطقی بررسی گردیده است. سروش در استدلال اصلی خویش کوشیده است از طریق بررسی موضوع، هدف و روش علم، امتناع علم اجتماعی اسلامی را نتیجه بگیرید. اما بررسی موضوع علوم اجتماعی از وجود عناصر «آگاهی» و «اراده» در آن خبر می دهد و این کار تقسیم موضوع این علوم را به «اسلامی» و «غیراسلامی» ممکن می سازد. همچنین امکان دخالت ارزش ها در تعیین اهداف این علوم نیز امکان تقسیم این علوم را به اسلامی و غیراسلامی اثبات می کند. از سوی دیگر، امکان شکل گیری روش هایی که از منابع اسلامی بهره می برند ثبوتاً و اثباتاً نظریه «امتناع علوم اسلامی» را رد و «امکان علوم اسلامی» را اثبات می نماید.
۳.

درآمدی تحلیلی بر منطق تدوین مبانی علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مبادی مبانی علوم انسانی موضوع علم غایت علم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳ تعداد دانلود : ۱۲
  هدف: این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش محوری است که منطق دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی چیست؟ از این رو، تبیین فرایند و چگونگی دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی، هدف متن پیش روست. روش: در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در بررسی آن از روشهای فراتحلیل و نیز تحلیل فلسفی استفاده شده است. یافته ها: با توجه به مسئله محوری و هدف این مقاله، نخست چگونگی و فرایند دستیابی به "مبانی علوم انسانی اسلامی" را مورد بررسی قرار داده، سپس مبتنی بر این فرایند، به مبانی مذکور نیز اشاره می شود. نخستین گام در این فرایند، معناشناسی دقیق مبانی است. لذا با ایجاد مرزبندی مفهومی و معنایی بین مبادی و مبانی و ارائه تعریفی روشن از مبانی، بیان می کنیم بدون توجه به جایگاه، موضوع و غایت علوم انسانی اسلامی نمی توان مبانی آن را بیان کرد. نتیجه گیری: علوم انسانی از منظر جایگاه شناسی در منظومه علوم، ذیل علوم عملی و اعتباری قرار گرفته، نیازهای فردی و اجتماعی، موضوع مشترک و کلان این علوم می باشند. بنابر این، مبانی علوم انسانی اسلامی در پی گزاره هایی است که موضوع و سنخ مسائل این علوم به طور مستقیم و بدون واسطه متوقف بر آنهاست. با توجه به این نکته، گزاره های هستی شناسانه، انسان شناسانه، معرفت شناسانه و... نه به عنوان مبانی علوم انسانی، بلکه به عنوان مبادی و اصول متعارف حاکم بر مبانی علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرند