مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
کهن نمونه
حوزه های تخصصی:
ما، خام و یاوه می اندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطوره ها در همان روزگار کهن و اسطوره ای، به زیر خاک فرورفته اند؛ و در سایه های دامن گسترِ تاریخ و گردهای گیتی نورد هزاره ها گم آمده اند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطوره ها، لیک به فرماندهی کهن نمونه ها، ناخواسته، به سامان می رسد؛ و آسمان خراش میلاد، یکی از آنهاست.این جستار، آسمان خراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحث های اسطوره شناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازش خیز ایرانی و نامه ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای این کار، روش نقد اسطوره شناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جستار، از نمای بیرونی آسمان خراش میلاد، نقدی اسطوره شناسانه را بر آن پی می ریزد و بدنه اصلی ستونی (= عمودی)، و ساختمان گوی وار فرازین آسمان خراش، و گَردان بودن خوان سرای (= رستوران) آن را بر بنیاد کهن نمونه های کوه ـ غار و دایره رمزگشایی می کند.
تحلیل کهن الگویی حکایت «پادشاه و کنیزک » مثنوی بر اساس دیدگاه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن نمونه اصطلاحی یونگی است برای محتویات ناآگاه جمعی؛ یعنی افکاری غریزی یا میلی که به سازمان دهی تجربیات بنا بر الگوهای از پیش تعیین شده ی فطری در انسان می پردازد. این تصاویر نخستین در طول روزگاران به اشکال گوناگون بروز کرده است ازجمله در قالب اسطوره و داستان چنانکه یونگ اسطوره ها وافسانه های پریان را تجلی کهن نمونه ها می داند.
نمونه ی بارز این کهن نمونه ها را در ادب فارسی می توان در حکایت ها و داستان های مثنوی معنوی مشاهده کرد. یکی از داستان های آموزنده ی مثنوی که بیان گر توجه عمیق مولوی به مسائل روانی است، حکایت پادشاه و کنیزک در دفتر اول مثنوی است که اگر با دیدی تحلیلی و از منظر نقد روانشناسانه توجه شود، برخی از مسائل روانشناسی تحلیلی یونگ، از جملـه تـوجـه به نـاآگاه جمعی و برخی کهن نمونه های آن و خواب و رویا را می توان مشاهده کرد که پرداختن به آن ها در تحلیل اندیشه های مولوی راه گشا می باشد. در این مقاله سعی برآن است که حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی از نظرگاه روانشناسی تحلیلی یونگ بررسی شود.
دبستان نقد اسطوره شناختی ژرفا بر بنیاد کهن نمونة نرینه روان (= آنیموس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پنج کهن نمونة ""خود""، ""سایه""، نرینه روان (= آنیموس)، مادینه روان (= آنیما) و نقاب از کهن نمونه های برجسته و بُنیادین یونگ است که کارکرد آنها در دبستان نقد اسطوره شناختی ژرفا برای گزارش و رمزگشایی اسطوره و حماسه های اسطوره ای بُنیادین و بی بَدیل می نماید.
در کتاب های نقد ادبی این کهن نمونه ها در زیر دبستان های نقد اسطوره شناختی و روان شناختی می آید و در اندازة شناختگی (= تعریف) پایان می آید و هیچ گونه تحلیل و کارکردی از آنها در نقدهای اسطوره شناختی به دست داده نمی شود.
ما، در این جُستار برای نخستین بار یکی از این کهن نمونه ها نامزد به نرینه روان (= آنیموس) را می گزاریم و کارکرد آن را در حماسه های اسطوره ای فراروی منتقدان ادبی می نهیم.
در پایان، آنچه بایستة گفت می نماید آنست که گزارش و تحلیل ما از کهن نمونة نرینه¬روان (= آنیموس) بی پیشینه و نوآیین است.
نقد اسطوره شناختی ژرفا، بر بنیاد کهن نمونة مادینه روان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن نمونه ها، با تصویرهای کهن نمونه ای مانند کوه و اعداد و درون مایه های کهن نمونه ای چونان آفرینش و مرگ همسان نیست و به گمان نهان پژوه سوئیسی، کارل گوستاو یونگ، کهن نمونه ها، سازندة نمایه ها و درون مایه های کهن نمونه ای است. پنج کهن نمونة «خود»، «سایه»، «نرینه روان (= آنیموس)»، «مادینه روان (= آنیما)» و «نقاب» از کهن نمونه های برجسته و بُنیادین یونگ است که کارکرد آنها در دبستان نقد اسطوره شناختی ژرفا برای گزارش و رمزگشایی اسطوره و حماسه های اسطوره ای، بُنیادین و بی بَدیل می نماید. در کتاب های نقد ادبی، این کهن نمونه ها در زیر دبستان های نقد اسطوره شناختی و روان شناختی می آید و در اندازة تعریف، پایان می یابد و هیچ گونه تحلیل و کارکردی از آنها در نقدهای اسطوره شناختی به دست داده نمی شود. ما، در این جُستار برای نخستین بار یکی از این کهن نمونه ها، نامزد به مادینه روان را می گزاریم و کارکرد آن را در حماسه های اسطوره ای، فرارویِ منتقدان ادبی می نهیم و به رمزگشایی های نوی در حماسه های اسطوره ای، چونان شاهنامه دست می¬یابیم.
در پایان، آنچه بایستة گفت می نماید آنست که گزارش و تحلیل ما از کهن نمونة مادینه¬روان، بی پیشینه و نوآیین است.
«فرایند فردیّت» در حماسه بهمن نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روانشناسیِ تحلیلی ِ یونگ، روان، به سه بخشِ: خودآگاه، ناخودآگاهِ فردی و ناخودآگاهِ جمعی تقسیم می گردد. ناخودآگاه جمعی، مربوط به یک فرد نیست بلکه بین همه مردم، از نژادها و فرهنگهای مختلف، مشترک است. این ناخودآگاه جمعی، مخزنی است برای کهن نمونه ها، که از ادوار کهن، نسل به نسل به ما رسیده است. یکی از این کهن نمونه ها که جایگاهی بس ویژه، در مکتب روانشناسی تحلیلیِ یونگ دارد، «فردیّت» یا «تفرّد» است. رشد و بالشِ این کهن نمونه در فرد، باعث می گردد که شخص به تمامیّت و یکپارچگی روانی دست یابد و به نوعی خود شناسی نائل آید؛ و این «خودشناسی» و «فردیّت» هنگامی رخ می دهد که فرد، فقط به بخشِ خودآگاهِ روانِ خویش توجّه ننماید، بلکه سفری نیز به عالم ناخودآگاهیِ خویش داشته باشد و با عناصر ناشناخته آن روبه رو گردد، و در فرجام، میانِ خودآگاه و ناخودآگاهِ خویش، سازش و آشتی برقرار نماید. بهمن نامه حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر، یکی از داستانهای اسطوره ای و حماسی است که در بخش سوم آن، قهرمان داستان، بهمن، با قدم نهادن به عالم ناخودآگاهی و توجّه به پیغامهایِ «خود» )(Self، به یکپارچگی و تمامیّت روانی دست می یابد و به اصطلاح روانشناسان، به « فردیّت» می رسد. وی برای رسیدن به فردیّت، مراحلی را پشت سر می نهد، که در این جستار، از دیدگاه روانشناسیِ تحلیلیِ یونگ، به آن پرداخته می شود.
مظاهر مجازی کهن نمونه مادرمثالی در افسانه های کرمان با تکیه بر آرای یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۷ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
313 - 326
حوزه های تخصصی:
براساس نظریه های یونگ، «ناخودآگاه جمعی» ذخیره ای است ارزشمند و برجای مانده از نخستین نیاکان بشر که نزد همه اقوام ملل و مذاهب مشترک است و مضامینی هماهنگ دارد. ناخودآگاه جمعی مهم ترین و تأثیرگذارترین محتویاتی را شامل می شود که شخص در زندگی خود با آن ها مواجه می شود. یکی از محتویات برجسته و تأثیرگذار ناخودآگاه جمعی «کهن نمونه مادرمثالی» است که در صورت های واقعی مجازی و با ماهیتی مثبت و منفی نمایان می شود. در پژوهش حاضر، ضمن اشاره به چیستیِ نقد کهن نمونه ای، کهن نمونه مادرمثالی تشریح و در ادامه مظاهر مجازی آن مانند: اشیا، حیوانات و طبیعت و همچنین نمودهای مثبت و منفی آن در کتاب فرهنگ مردم کرمان بررسی می شود. پس از بررسی شواهد استخراج شده و فراوانی کاربرد هریک از مظاهر، مشخص شد که افسانه های کرمان از نظر مظاهر مجازی و نمودهای مثبت و منفی کهن نمونه های مادرمثالی غنی است و با نظریه های یونگ مطابقت دارد.